ابراهیم فیاض
1. انگلوساکسونها، ملتهایی هستند که زبان انگلیسی، زبان رسمی آنهاست و در هر نقطه از دنیا که پراکنده باشند، به این زبان سخن میگویند؛ مثل انگلستان و آمریکا و استرالیا و کانادا. بنابراین شامل کشورهایی مثل هند و سنگاپور و مالزی، که زبان انگلیسی، زبان دوم آنهاست، نمیشود.
2. فرهنگ آنگلوساکسون، ریشه در انگلستان دارد و از این جزیره، زبان انگلیسی به کشورهای آنگلوساکسونی رواج یافته است. یعنی با گسترش زبان انگلیسی در جغرافیاهای متعدد، فرهنگ آنگلوساکسون نیز گسترش پیدا کرده است. امروزه با گسترش زبان انگلیسی، سعی میشود که این حوزۀ فرهنگی، در جهان توسعه یابد.
3. این فرهنگ در جغرافیای جزیرهای انگلستان ریشه دارد و جزیرهای بودن انگلستان، سبب شده است که از نظر داخلی دارای یک نوع فرهنگ خاص شود که همان فرهنگ محافظهکاری است. بدین رو است که انگلستان هرگز دارای تحولات انقلابی (revelatiev) و اساسی نبوده و تغییرات خود را در قالب اصلاح یا تفسیر شکل (reform) میداده است. به همین دلیل تا به امروز نظام پادشاهی خود را حفظ کرده و در عین حال مردمسالاری حزبی را نیز به وجود آورده است.
4. محافظهکاری و خونسردی، یکی از صفات درونی انگلیسیهاست و آنها یکی از خونسردترین ملتهای جهان هستند و هرگز در مقابل هجوم و فشار، عکسالعمل آنی از خود نشان نمیدهند. این محافظهکاری و خونسردی، صفت دیگری را در آنها به وجود آورد که صبوری است. این صبوری خود ناشی از هوای سرد رطوبتی این کشور است.
5. صفت دیگری که از صفات فوق و جغرافیای انگلستان ناشی میشود، پیچیده بودن انگلیسیها و مرموز بودن آنهاست. انگلیسیها دارای شخصیتی تو در تو و لایههای پنهان هستند که نمیتوان از ظاهر آنها به منظور و قصد آنها پی برد. این صفت، از صفات قبلی یعنی محافظهکاری، خونسردی و صبوری آنها، به وجود میآید. به علاوه از نظر جغرافیایی، چون انگلستان طبیعتی خشن و ناهموار دارد و با صخرههای بسیار زیاد و رطوبت و سرما همراه است و به همین دلیل غیرقابل کشاورزی است، نظام معیشتی آنها باید بسیار عاقلانه و محافظهکارانه و خونسرد و پیچیده عمل کند.
6. صفت دیگری که از صفات بالا و فضای جغرافیایی انگلستان به وجود میآید، فرصتطلبی و زمانسنجی دقیق آنهاست. انگلیسیها و فرزندانشان (آمریکا و استرالیا و نیوزیلند و کانادا) قهرمان استفاده از وضعیت موجود هستند؛ یعنی به طور فرهنگی، آنها میدانند که چگونه وضعیت موجود و زمان فعلی را در جهت منافع خود جهت بدهند.
7. نکته دیگر آنکه هنوز انگلستان حالت پدری (اگرچه پدری پیر) خود را برای فرزندانش حفظ کرده است؛ چرا که این حالت جغرافیایی (جزیرهای بودن) سبب شده است که این کشور نسبت به اروپا یک حالت حاشیهای پیدا کند و بدون آنکه خود وارد گود شود، بیشترین منافع را از جریانهای فکری و ساختاری اروپا ببرد.
8. انگلستان با استفاده از فرصتهای به دست آمده، خود را جایگزین اسپانیا و پرتقال کرد و سرزمینهای کشف شده توسط آنها (مثل آمریکا) را به نفع خود مصادره کرد و روزی رسید که خورشید دیگر در امپراطوری انگلستان غروب نمیکرد.
9. حال با توجه به نکات فوق میتوان گفت که انگلستان مدتها قبل جهانیسازی را در قالب مصادرۀ جهان به نفع خود شروع کرده و این از جزیرهای بودن آنها به وجود آمده است؛ زیرا حالت جزیرهای، آن کشور را از حملات و جنگهای داخلی اروپا در امان نگه داشت و هیچوقت ـ نه در دورۀ ناپلئون و نه در دورۀ هیتلر ـ به تسخیر کشورهای اروپایی دیگر درنیامد. از طرف دیگر سعی کرد از این فضای بسته، خود را نجات داده و با توجه به فرصتهای پیش آمده، وجود خود را توسط اسپانیولی و پرتقالیها به اطراف و اکناف جهان بگستراند. پس انگلستان از این طریق جهانیسازی خود و دیگران را در تاریخ رقم زد.
10. به عبارتی میتوان گفت که انگلستان با استفاده از انقلاب فرهنگی ـ ساختاری فرانسه به یک نوع انقلاب صنعتی که مبدأ مدرنیسم بود، دست یافته، سپس مذهب مدرنیسم را در خود نهادینه کرده و نظریه توسعه را با استفاده از نظریات هگل در سطح جهانی مطرح و آن را به فرزندان خود تحویل داد.
11. جهانیسازی انگلستان که از اوائل رنسانس شروع شد، بر اساس اندیشۀ مدرنیسم بود که در نهایت در قرن نوزدهم به وسیلۀ دو پدر مدرنیسم، یعنی مارکس و فروید که آلمانی بودند، ولی در انگلستان آرمیدند، به آن چارچوب داده نشد. سپس جهانیسازی از فرهنگ جهانی شدۀ انگلستان به وجود آمده، براساس ایدئولوژی مدرنیسم در سطح جهان گسترش مییابد.
12. به همین دلیل تمامی طرفداران جهانیسازی در دانشگاههای انگلستان، اگر نگاهی نقادانه به جهانیسازی دارند، باز نگاهی چپگونه در چارچوب مدرنیسم (مثل آنتونی گیدنز) و نقد بنیان برافکن (مثل پست مدرنیسم) بر جهانی شدن ندارند. ابراز اینگونه نقدها برای آن است که بتوانند اصل جهانیسازی را زنده نگه دارند.
13. پس انگلستان براساس فرهنگ خود و به وسیلۀ جهانیسازی زبان انگلیسی ـ که زبان علم تجربی است ـ سعی در جهانیسازی به عنوان آخرین قدم برای تسخیر جهان دارد و این را به وسیله اندیشه و تجربۀ خود و زور و قدرت فرزندان جوان خود، انجام میدهد. میتوان گفت که جهانیسازی و جهانیشدن، برخاسته از جزیرهای کوچک است که نه در متن، بلکه در حاشیۀ جهان قرار گرفته و با خونسردیها و فرصتطلبیها و پیچیدگیهای خاص خود، با یک حالت کولیوار به جهان سرک میکشد و با تسامح و تساهل خاص انگلیسی، کمکم بر جهان مسلط میشود.
این هدف امروزه به وسیلۀ دانشگاههای این کشور صورت میگیرد و شاید بتوان گفت که تقریباً کسی نیست که از دانشگاههای انگلستان فارغالتحصیل شود، اما در فضای جهانیسازی فکر نکنند؛ هرچند نگاهی انتقادآمیز نیز به آن داشته باشد.