تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱۳۹۳ - ۱۰:۳۷  ، 
کد خبر : ۲۶۷۸۹۶

اوکراين؛ صفحه شطرنج روسيه و غرب (بخش دوم)

اشاره: ناظران سياسي هنگامي که از بحران اوکراين سخن مي گويند، تقريبا به اتفاق براين باورند که مناقشات اين کشور،بيش ازآنکه درچارچوب يک منازعه منطقه‌اي بگنجند،ترسيم کننده فضاي رقابت ميان قدرت‌هاي جهاني هستند. بي شک،آنچه که سبب پيدايش چنين انگاره‌اي درميان صاحبنظران مسائل استراتژيک مي‌شود، مشاهده سطح گسترده مداخلات قدرت‌هاي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي در تحولات اوکراين است که عموما تاثيرات مخربي بر روند رخدادها مي‌گذارد و يافتن راه‌هاي مسالمت آميز را براي خروج از بن‌بست، دشوارتر مي‌کند. در اين بخش از مقاله خواهيم ديد که چگونه مردم اوکراين مجبور مي‌شوند بهاي رقابت راهبردي قدرت‌هاي جهاني را براي تضمين منافع خود، بپردازند.

جنگ پنهان پنتاگون

ترديدي نيست که نقش واشنگتن در اوکراين و حمايتش از نئونازي‌هاي اين کشور، تبعات زيادي براي جهان در پي خواهد داشت.نشريه «گاردين» در گزارشي، به بررسي پشت پرده حوادث اوکراين پرداخت و نوشت:چرا غرب حاضر است تهديد يک جنگ جهاني ديگر را تحمل کند؟ چرا غرب اجازه مي‌دهد که دروغ‌ها، خطرات را توجيه کنند؟ «هارولد پينتر» در اين خصوص مي‌نويسد که حجم تلقين‌ها آنقدر زياد است که در عين وجود واقعيت، انگارهيچگاه وجود نداشته است.«ويليام بلوم» تاريخ‌نگار آمريکايي، هر ساله خلاصه‌اي از سابقه سياست خارجي اين کشور منتشر مي‌کند که براساس آن واشنگتن از 1945 تاکنون، براي سرنگوني بيش از 50 دولت در سرتاسر جهان که بسياري از آنها با انتخابات دموکراتيک بر سر کار آمده بودند، تلاش کرده است.

براساس اين سوابق، واشنگتن همچنين در انتخابات 30 کشور مداخله کرده، غير نظاميان را در 30 کشور بمباران کرده، از تسليحات شيميايي و بيولوژيک استفاده کرده وتلاش کرده است تارهبران کشورهاي ديگررا ترور کنند.در بسياري ازاين موارد، انگليس نيز با آمريکاهمکاري کرده است. با وجود اينکه پيشرفته‌ترين و آزادترين رسانه‌ها درغرب حضور دارند، با اين حال اين جنايات انعکاس داده نمي‌شود .حادثه 11 سپتامبر 2001 به سلاحي براي اجراي سياست خارجي انگليس و آمريکا تبديل شد که خود، پيامدهاي سنگيني را در پي داشت. براي مثال وزارت خارجه آمريکا در ماه آوريل در گزارشي اعلام کرد که به دنبال حمله ناتو به ليبي در سال 2011،اين کشور به پناهگاهي ايمن براي تروريست‌ها تبديل شده است.

طي اين سال‌ها نام «دشمن غرب» از کمونيسم به اسلام‌گرايي تغيير يافته است، اما در کل، کساني دشمن آمريکا و غرب هستند که مستقل از آنها باشند يا اينکه کشورشان از نظر منابع يا موقعيت ژئواستراتژيک، مفيد باشد.رهبران اين کشورها درمواردي با استفاده از خشونت سرنگون شده‌اند که براي مثال مي‌توان به دکترمحمد مصدق در ايران، «آربنز» در گواتمالا و «سالوادور آلنده» در شيلي اشاره کرد. در موارد ديگري نيز اين رهبرها کشته شدند که مي‌توان به «پاتريس لومومبا» در جمهوري دموکراتيک کنگو اشاره کرد.اين در حالي است که اين رهبرها و همچنين رهبران ديگري همچون «فيدل کاسترو» رهبر سابق کوبا، «هوگو چاوز» رئيس جمهوري سابق ونزوئلا و اکنون، ولاديمير پوتين، رئيس جمهوري روسيه، دائماً از سوي رسانه‌هاي غربي مورد تهمت و بي‌احترامي قرار گرفته‌اند.

اکنون براي اولين بار پس از دوران رياست جمهوري «رونالد ريگان» رئيس جمهوري سابق آمريکا، واشنگتن جهان را به سمت جنگي تمام عيار مي‌برد.در حال حاضر اوکراين به عنوان مرز بين اروپا و روسيه، در دست نيروهاي فاشيستي است که از سوي آمريکا و اتحاديه اروپا حمايت مي‌شوند و غرب نيز در کشوري که نازي‌هاي آن از آدولف هيتلر، رهبر آلمان نازي حمايت کردند، از نئونازي‌ها حمايت مي‌کند. واشنگتن با حمايت خود از دولت کودتاي کي‌يف در مقابل دولت منتخب اين کشور، قصد داشت تا آب‌هاي روسيه در کريمه را به تصرف خود درآورد، اما روس‌ها همانند هر زمان ديگري که از سوي غرب مورد حمله قرار مي‌گرفتند، از خود دفاع کردند .

اکنون اگر پوتين به حمايت از روس زبان‌هاي شرق اوکراين ترغيب شود،چهره منفوراودرغرب،جنگ چريکي ناتوراکه ممکن است به خودروسيه نيز کشيده شود،توجيه مي‌کند. اين درحالي است که پوتين باعقب کشيدن نيروهايش ازمرزاوکراين و ترغيب روس زبان‌هاي شرق اين کشوربه تعويق برگزاري همه‌پرسي استقلال،به دنبال توافق با واشنگتن و اتحاديه اروپابود.

اين روس زبان‌هاکه يک سوم جمعيت اوکراين راتشکيل مي‌دهند،مدت‌هاست که به دنبال ايجاديک فدراسيون دموکراتيک هستندتاهم ازکي‌يف مستقل شوندوهم ازمسکو.

بسياري ازآنها آنگونه که رسانه‌هاي غربي مدعي مي‌شوند،نه جدايي طلب هستندونه شورشي،بلکه شهرونداني هستندکه مي‌خواهنددروطن خود زندگي کنند،اماهمانگونه که قبلااشاره شد،اکنون اوکراين نيزجزوحوزه فعاليت «سيا»با مديريت مستقيم «جان برنان» رئيس اين سازمان است.واحدهاي ويژه سيا و«اف. بي.آي» ساختاري اطلاعاتي - امنيتي براي نظارت بر حملات خشونت‌بارعليه کساني تشکيل داده‌اند که با دولت جديد کي‌يف مخالفت مي‌کنند.به عنوان نمونه ،اگر شما ويديوهاي مربوطه و گزارش شاهدان عيني را از قتل عام «اودسا» ببينيد، شاهد خواهيد بود که تندروهاي فاشيست، يک ساختمان بزرگ را به آتش مي کشند و 41 نفر را مي کشند، در حالي که پليس در صحنه حضور دارد، اما هيچ اقدامي نمي کند.

يک پزشک که براي کمک به اين افراد به محل حادثه رفته بود، در اين خصوص گفت: يکي از افراطيون اوکرايني مرابا خشونت از آنجا دور کرد و گفت که تو و ديگر يهودي‌هاي اودسا نيز به همين سرنوشت دچار خواهيد شد. اتفاقاتي که دراودسا رخ داد، حتي درزمان اشغال اين کشورتوسط نازي‌هاي آلمان نيزرخ نداده بود.

اوکرايني‌هاي روس زبان براي زنده ماندن خوددرحال مبارزه‌اند.هنگامي که پوتين اعلام کردنيروهاي روس ازمرزاوکراين عقب‌نشيني مي‌کنند «آندري پاروبي» وزير دفاع اوکراين و يکي از پايه گذارهاي حزب فاشيست «اسووبودا» اعلام کرد که حملات عليه جدايي‌طلبان افزايش خواهد يافت. اين درحالي است که باراک اوباما،رئيس جمهوري آمريکا، درست پس از قتل عام اودسا مدعي شد که دولت کي‌يف خويشتنداري قابل توجهي اتخاذ کرده و حتي يک روزنامه آلماني نيز نسبت به جنگ پنهاني روسيه هشدار داد!واقعيت اين است که پس از حادثه 11 سپتامبر 2001جهان تغييرکرد،اما به گفته«دنيل السبرگ»افشاگر معروف، يک کودتاي پنهان در واشنگتن صورت گرفت که درپي آن، جنگ ‌طلبي افسارگسيخته به قدرت رسيد.پنتاگون اکنون عمليات‌ ويژه وجنگ‌ مخفيانه‌اي در124کشورجهان انجام مي‌دهدواکنون سئوال اينجاست که چرامابايدچنين اقداماتي راتحمل کنيم؟

موضع اشتباه اوباما

«آمريکا براي چه مي‌جنگد؟» اين سئوالي است که چندي پيش ، روي جلديکي ازشماره هاي هفته‌ نامه «اکونوميست» درج شد. آن طور که اين مجله عنوان مي‌کند، اين سئوال، ذهن همپيمانان آمريکا رانيز به خود مشغول کرده است.«پت بوکانان» در تحليلي درباره سياست‌ خارجي دولت اوباما در پايگاه اينترنتي «يواکسپرس» مي‌نويسد:در حالي که اغلب مردم آمريکا موافق هستند که اين کشور بايد براي دفاع از همپيمانانش جنگيده و از منافع حياتي‌اش در صورت به خطر افتادن آنها محافظت کند، اما اين سئوال به دليل عدم مداخله اوباما در کريمه، اوکراين و سوريه مطرح شده است.

اوباما در پاسخ به پرسشي در جريان سفرش به پايتخت فيليپين، در خصوص منتقداني که مي‌گويند سياست خارجي‌اش ضعيف است، گفت: «معمولا انتقاد از سياست خارجي ما،متوجه عدم استفاده از نيروي نظامي است و من اين سئوال برايم مطرح است که چرا پس از آن که ما يک دهه جنگ رابا هزينه‌هاي سرسام آور براي سربازانمان و بودجه کشورمان تجربه کرديم، اين اشتياق براي استفاده از نيروي نظامي وجود دارد؟اغلب مفسران سياست خارجي که سياست‌هاي ما را مورد سئوال قرار دادند، مشتاق به ماجراجويي‌هاي نظامي هستند که ديگر مردم آمريکا علاقه‌اي به شرکت در آنها نداشته و منافع امنيتي بنيادي ما را به پيش نمي‌برند.

بسياري از کساني که حامي تصميم فاجعه بار جنگيدن با عراق بودند، حقيقتا درس‌هاي يک دهه گذشته را ياد نگرفتند و دوباره به روي همان موضع پافشاري مي‌کنند.»مطمئنا يکي از سناتورهايي که اوباما در خاطر داشته، «ليندسي گراهام» بود که اخيرا در يک مصاحبه تلويزيوني گفت:«من اقتصاد، انرژي و بخش بانکداري روسيه را تحريم کرده و تلاش مي کنم اقتصاد روسيه را زمينگير کنم.»، اما اگر شما بخش انرژي اين کشور را تحريم کنيد، روسيه به تلافي، گازرساني به اروپا و اوکراين را قطع خواهد کرد و باعث رکود در اتحاديه اروپا و سقوط دولت ها درکي يف خواهد شد، که اين نيازمند هزينه‌هاي اقتصادي گزاف خواهد بود.در آن صورت، بخشي از ميلياردها دلارکمک آمريکا، اتحاديه اروپا و صندوق بين‌المللي پول که قرار است صرف بازسازي اوکراين شود، به سوي ولاديمير پوتين تغيير مسير خواهد داد تا اوکرايني‌ها زمستان سال آينده ازسرما يخ نزنند.

درعين حال،نبايد فراموش کرد که صندوق بين‌المللي پول، روسيه را به عنوان هشتمين اقتصاد بزرگ جهان رده بندي کرده و بانک جهاني نيز روسيه را پنجمين اقتصاد جهان دانسته است، اما آيا زمينگير کردن اقتصاد روسيه، باعث خواهد شد که مردم اين کشور به پا خواسته و ولاديمير پوتين را سرنگون کنند؟ آيا چنين تحريم‌هايي، باعث تغيير حکومت در کوبا يا کره شمالي شد؟آيا «رونالد ريگان» به دليل تحريم نکردن ورشو، هنگام سرکوب مبارزات جنبش همبستگي، يک ترسو تلقي مي شود، يا مي توان او را يک رييس جمهور عاقل خواند که مي‌دانست آمريکا نهايتا در جنگ سرد پيروز مي شود؟از طرف ديگر سناتور «گراهام» عنوان مي‌کند:«من مردم اوکراين را مسلح خواهم کرد تا آنها بتوانند از خودشان دفاع کنند!»

روزنامه«وال استريت ژورنال» به نقل از«گراهام»مي‌نويسد:«سلاح هاي دفاعي ودر عين حال مرگبار براي اوکراين،نظيرمين‌هاي ضدتانک وتوپخانه و سلاح‌هاي مدرن، باعث خواهد شد که ريسک وهزينه مداخله روسيه بيشترشود. »بله اين درست است وآنهاباعث افزايش تلفات درهردوجناح خواهند شد،اما آيا اين کار،برنتيجه يک جنگ احتمالي ميان اوکراين وروسيه تاثير خواهد گذاشت؟خير. به همين دليل بودکه«دوايت آيزنهاور»رييس جمهوراسبق آمريکا،هرگز نخواست براي شورشيان مجارستان سلاح بفرستدو«ليندون جانسون»نيزهرگزبه بررسي ارسال سلاح براي جمهوري چک،هنگامي که تانک‌ هاي«لئونيد برژنف» بهارپراگ رادرهم شکستند،نپرداخت.

يک سئوال ديگر نيز به وجود مي‌آيد: آيا اينکه هواپيماهاي ترابري ارتش آمريکاباخمپاره،مين وتوپخانه به کي‌يف بيايند،پوتين را خواهند ترساند، يا او را وادار خواهند کرد پيش ازآنکه آمريکاکي‌يف راهمپيمان ناتوکند،به تصرف شرق اوکراين بپردازد؟تصور کنيد که روسيه درپاسخ به اين اقدام،موشک‌هاي دفاعي زمين به هواي «اس-300» را به دمشق وتهران بدهد؟يک سئوال ديگر: آيا اين اخلاقي است که تسليحات را به دوستانمان بدهيم و آنها را تشويق کنيم در جنگي که مي‌دانيم نمي توانند در آن پيروز شوند، واردشده و بميرند؟اين يک تناقض است که در عين حال که اغلب آمريکايي‌ها مي‌خواهند نيروهايشان از سوريه و به قول اوباما، ازجنگ داخلي يک کشور ديگر و همچنين از کريمه و اوکراين بيرون بمانند، اوباما که طبق خواسته مردم عمل کرده، در سياست خارجي، ضعيف پنداشته ‌شود.

ممکن است کسي بپرسد، چرا سناتورهاي جمهوري‌خواهي نظير«گراهام» و«مک کين» همچنان فشار وارد مي‌کنند تا يک رييس جمهور بي تمايل را وادار به مداخله نظامي بيشتر در اوکراين کنند؟اين فرمولي کاملا محکوم به شکست است که رييس جمهوري راکه نمي خواهد بجنگد و رهبر ملتي است که نمي خواهد وارد جنگها شود را به سوي جنگي در دوردست ها ببريم.به طرزي غيرقابل‌انکار، گراهام و جان مک کين، حامي کساني هستند که معتقدند جنگ عراق کاري درست بود و اکنون مي‌خواهند با روسيه رودر روشوند، بشار اسد را سرنگون کنند و اگر ايران غني سازي اورانيوم را متوقف نکند،لابد آن رابمباران کنند!البته اغلب آمريکايي‌ها خواهان هيچ بخشي ازاين دستورالعمل نيستند. يکي ازاستدلال‌هايي که باعث پيروزي اوباما درسال 2012 شد، اين بود که او مي‌خواست آمريکا، سازندگي را در وطن خود انجام دهد.بااين وجود،با نزديک شدن به سال2016،«هيلاري کلينتون» نامزد اصلي دموکرات‌ها،نه فقط ازاوباما جنگ ‌طلب‌ترنشان داده، بلکه از رقباي خود درميان جمهوري‌خواهان نيزجنگ ‌طلب‌تر بوده است.

آخرين اميد

در چنين شرايطي و درحالي که درگيري هاي اوکراين هر روزشکل تازه اي به خود مي گيرد، بسياري از صاحب نظران به انتخابات رياست جمهوري25 ماه مه براي رهايي اين کشور ازهرج و مرج اميد بستند. اوکراين درحالت جنگي به سر مي برد. با آنکه درگيري ها در سطحي کمتر از جنگ تمام عيار ادامه دارد؛ براساس گزارش سازمان ملل، از ابتداي درگيري ها در ماه نوامبرتاکنون، صدها نفر کشته شده اند.اين درگيري ها مختصات شبه نظامي گري، جنگ داخلي، مداخله خارجي و جنگ رسانه اي را در خود دارد.روسيه سربازان خودرا آنگونه که عده اي هراس داشتند، وارد اوکراين نکرد،اما ازطريق گروه هاي نيابتي خود،دراين کشور مي جنگد.

کهنه سربازان، خرابکاران، مزدوران، هنجارشکنان وجنايتکاران ازهردو سو دردرگيري ها دست دارند.بسياري ازغيرنظاميان، متاثرازجنگ رسانه اي روسيه،براي مقابله باآنچه دولت فاشيست درکي يف مي خوانند،سلاح به دست گرفته اند. بيشتردرگيري ها بين شبه نظاميان روي مي دهد.اطلاعي از شمار شبه نظاميان شرق اوکراين در دست نيست، اما به طور کلي مي دانيم 8 ميليون نفر در منطقه شرق يا منطقه «دنباس» از درگيري ها متاثر هستند و «دونتسک» مرکز غيررسمي ناآرامي هاست.کي يف کنترلي بر اين منطقه ندارد، صحبت به زبان اوکرايني يا بر افراشتن پرچم اوکراين خطرناک است و حتي ممکن است منجر به تهديد يا کشتن فرد مرتکب شود.

دولتيان اوکراين از سفر به اين منطقه هراس دارند، پليس محلي و نيروهاي امنيتي، مخفيانه از جدايي طلبان حمايت مي کنندو مقامات محلي مراقب هستند با آنها مخالفت نکنند. خبرنگاران، به ويژه خبرنگاران اوکرايني ربوده مي شوند. تنفر از زبان و نمادهاي اوکرايني به سطح هشداردهنده اي رسيده است.با آنکه در شهرهاي «لوهانسک» و «دونتسک» همه پرسي برگزار شد و طي آن مردم اين مناطق به استقلال از اوکراين راي دادند، هدف روسيه در اين مناطق، با کريمه متفاوت است. مسکو خواستار الحاق اين مناطق به خاک خود نيست، زيرا اين اقدام قطعا هزينه هاي مالي و انساني زيادي دارد.

اکونوميست مي نويسد: هدف روسيه، بي ثباتي اوکراين و تبديل اين کشور به منطقه حائل است که باعث مي شود از گرايش بيشتر اوکراين به غرب ممانعت به عمل آورد. با وجود اين،ولاديمير پوتين احتمالا نخواهد توانست نيرويي را که خود آزاد کرده، کنترل کند. بسياري ازجدايي طلبان، اکنون نه به مسکو، بلکه به سلاح خود متکي هستند.از بسياري جهات، منطقه دنباس براي پيوستن به روسيه هدفي آسان است؛ نه تنها به اين دليل که مردم آن روس زبان هستند، بلکه به اين دليل که بيشتر هويت خود را از زمان اتحاد جماهير شوروي حفظ کرده است. نظام حکومتي و جمع گرايي اتحاد جماهير شوروي هنوز در اين مناطق پا برجاست.

ميزان تجارت هاي با حجم متوسط در شهر دونتسک، کمتر از 5 درصد است. فردگرايي که يکي از مختصات بقيه اوکراين است، در اين منطقه به ندرت به چشم مي خورد. «تاتيانا ناگورنياک» مفسر سياسي در دونتسک مي گويد : در حالي که استان هاي غربي و مرکزي اوکراين در سال 1991 مستقل شده و آن را پاداشي ديدند، جنوب شرق اين کشور آن را حادثه تلخ تاريخي دانست.

هنوز افراد بسياري در دونتسک براي اتحاد جماهير شوروي احساس دلتنگي مي کنند و در روز پيروزي جدايي طلبان درانتخابات دونتسک، تصاوير «ژوزف استالين» در سطح شهر به چشم مي خورد.روساي جمهوري اوکراين يکي بعد از ديگري، براي اتحاد اين مناطق و ايجاد حس ملي گرايي در مردم ،اقدام خاصي را صورت نداده اند و ترجيح مي دهند از اختلافات بين مناطق براي اهداف سياسي خود بهره برداري کنند. احساسات ملي گرايانه اي که در اعتراضات ميدان کي يف بروز کرد، در دنباس ديده نشد. نظرسنجي ها نشان مي دهد 70 درصد از مردم دونتسک، اعتراضات کي يف را کودتايي مسلحانه مي دانستند. اين شهر زادگاه «ويکتور يانوکوويچ» رييس جمهوري برکنار شده اوکراين است. پليس و نيروهاي محلي که از مدت ها قبل تحت کنترل پسر يانوکوويچ بودند، به دستورات دولت کي يف و نمايندگان محلي آنها عمل نمي کنند.

با وجود اين وضعيت در دنباس، تلاش ها براي گسترش درگيري به ديگر مناطق جنوب شرق اوکراين، مفيد نبوده است. شهر بندري «اودسا» که شاهد کشته شدن 40 تن از جدايي طلبان طرفدار روسيه در آتش سوزي بود، هنوز طرفدار دولت کي يف است.«خارکف» در مرز روسيه به دست جدايي طلبان نيفتاده است و پرچم هاي اوکراين و نيروها ي طرفدار کي يف در شهر «دنيپرو پتروفسک» افراشته است.براساس اين گزارش، اوکراين احتمالا خواهد توانست مرزهاي خود را به شکل فعلي حفظ کند، البته بدون کريمه.

اما سئوال اين است که چگونه کشوري در اين مرزها خواهد بود؟ پوتين مي خواهد اوکراين به صورت کشوري فدرالي اداره شود و جدايي طلبان را طرفداران فدرالي شدن اوکراين مي خواند.«ولاديمير گرويسمن» يکي از معاونان نخست وزيردولت موقت اوکراين، معتقد است اين امر، يعني کشور به واحدهاي گوناگوني تقسيم شود که در نهايت، حکومت فدرالي را تشکيل مي دهد.آنچه «گرويسمن» و دولت اوکراين پيشنهاد مي دهند وبه آن معتقدند،اين است که اعطاي قدرت مالي و سياسي ازجانب دولت مرکزي به شوراهاي محلي، شهرها و مناطق است که باعث مي شود دولت، شفاف تر و پاسخگوتر باشد. اين طرح از مدت ها قبل مد نظر قرار گرفته است و اگر مجلس اوکراين با آن موافقت کرده بود، تاکنون اجرايي شده بود. روند کند اصلاحات توسط دولت هاي پيشين،به نفع پوتين بود که به خوبي از نقاط ضعف حريف استفاده مي کند.

دولت هاي اوکراين تاقبل از«پوروشنکو»، فرصت هاي زيادي به او دادند.با وجود همه اين مشکلات، بعد از انتخابات رياست جمهوري 25 ماه مه و روي کار آمدن دولت جديد

«پترو پوروشنکو»، بايد ديد که آيا پوتين مي تواند دراين رويارويي،مانند گذشته، پيروزي هاي سهلي به دست آورد؟

روسيه و انتخابات اوکراين

مواضع روسيه در قبال اوکراين در آستانه برگزاري انتخابات رياست جمهوري در اين کشور، شاهد نرمش در ابعاد گوناگون نظامي و سياسي بود و اين پيام را به جامعه بين الملل داد که مسکو در راستاي سياست عملگرايي خود، حاضر به تشديد بيشتر تنش ها با غرب بر سر کي يف نيست.نرمش مواضع روسيه در قبال تحولات جاري اوکراين در شرايطي در روزهاي اخير ملموس شده است که ناآرامي ها در مناطق شرق اوکراين با اکثريت روس تباران ادامه دارد و مقام هاي اوکرايني همچنان بر ضرورت اعاده ثبات و امنيت به اين مناطق تاکيد مي کنند.

در اين ميان، کرملين که تمايلي به تشديد و تعميق تنش ها با اوکراين به عنوان کشور برادر از يک طرف، و غرب از طرف ديگر ندارد، تلاش مي کند ضمن حفظ موازنه قوا در بازي اوکراين، نيم نگاهي نيز به چشم انداز سياسي اين کشور پس از برگزاري انتخابات رياست جمهوري و تشکيل دولت جديد در آن داشته باشد.هر چند نرمش نسبي در مواضع روسيه در قبال اوکراين، از بعد سياسي جايگاه ويژه اي دارد، اما واقعيت اين است که اين رويکرد در هفته هاي اخير،ابتدا درقالب عقب نشيني40هزار نيروي نظامي روس مستقر در مناطق مرزي با اوکراين به دستور ولاديمير پوتين آغاز شد.          ادامه دارد... 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات