تاریخ انتشار : ۳۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۲:۱۹  ، 
کد خبر : ۲۷۶۵۶۶

جریان‌شناسی گروه‌های مخالف نظام اسلامی (بخش نهم)


حسین عبداللهی‌فر

جریان روشنفکری در اروپای عصر روشنگری قرن 18 میلادی پا به عرصه سیاست گذاشت و از آن تاریخ تاکنون، صحنه‌گردان تحولات سیاسی ـ اجتماعی بسیاری از کشورها بوده است.

این حرکت در اواخر قرن 19 و در جریان ارتباط گروهی از تحصیل‌کردگان و سیاستمداران ایرانی با جامعه غرب در ایران مطرح[شد] و تحت تأثیر اندیشه‌های غربی به نقش‌آفرینی پرداخت. از همین‌رو، نطفه روشنفکری در کشورمان در تقابل با سنتهای حاکم و با رویکردی ضددینی تولد یافت، لذا مقام معظم رهبری در تعریف و توصیف این جریان در کشورمان تأکید فرمودند که روشنفکری در کشور ما از ابتدا بیمار متولد شد.(روزنامه کیهان، 29/2/1377)

دو اشکال اساسی که همزاد جریان روشنفکری در ایران است؛ یکی، وارداتی بودن این واژه است و دیگری پسوند «دینی» که برای روشنفکران کشورمان به‌کار می‌رود. این در حالی است که این واژه از همان روزهای نخست، یعنی پس از مشروطه که وارد ادبیات سیاسی ایران شد، هم بحران مفاهیم در آن دوره را عمیق‌تر کرد و هم با وجودی که تولد اصل این واژه در غرب بار ایدئولوژیک نداشت، در ایران بار ایدئولوژیک به خود گرفت.

مفهوم روشنفکری دینی در ایران

لذا این پرسش از همان ابتدا وجود داشت که وقتی می‌گوییم روشنفکری دینی، منظورمان جریانی است که فقط می‌خواهد آمال روشنفکری خود را مبنی‌بر انتقال مدرنیسم به یک جامعه سنتی با ابزار و مفاهیمی که رنگ و لعابی دینی دارد، پیگیری کند، یا منظورمان یک جریان عمیقاً روشنفکری است که دغدغه دینی دارد، یا برعکس، یک جریان عمیقاً دیندار است که دغدغه روشنفکری هم دارد؟ آیا می‌توان به جای «روشنفکر دینی» از واژه «دینداران روشنفکر» استفاده کرد؟(فرهاد شیخ‌فرشی، روشنفکری دینی و انقلاب اسلامی، 1381، صص۲۰ـ۱۹)

بشیریه درباره پیوند روشنفکری در ایران با سکولاریسم می‌گوید: «روشنفکری اولیه ایران نخستین نمایندگان اندیشه‌های نوین، به‌ویژه لیبرالیسم و سکولاریسم و تجدد بودند... از خواسته عمده این روشنفکران تجدید هویت و سنتهای ملی ایرانی و منع دخالت روحانیون در سیاست، وضع نظام قانون اساسی جدید به شیوه اروپا، تأسیس نهادهای سیاسی جدید براساس حاکمیت ملی و ایجاد مبانی دولت ملی مدرن بود.» (حسین بشیریه، جامعه‌شناسی سیاسی، نقش نیروهای سیاسی در زندگی اجتماعی، 1374، ص257)

به این ترتیب به نظر می‌رسد ارائه یک طبقه‌بندی از روشنفکران در کشورمان به سادگی امکان‌پذیر نباشد. با این همه، اگر بخواهیم آنها را از نظر رویکرد ایدئولوژیک دسته‌بندی کنیم، میتوانیم به سه دسته اشاره کنیم:

دسته اول؛ روشنفکران قائل به نقش فعال دین در سیاست و حکومت.

دسته دوم؛ روشنفکران قائل به جدایی دین از حکومت و عدم جدایی دین از سیاست.

دسته سوم؛ روشنفکران قائل به جدایی دین از سیاست و حکومت. (عباس شادلو، راه سوم در ایران و غرب، ص 135)

حلقه کیان مصداق تشکیلات اپوزیسیون اعتقادی

در حالی که باید وقوع انقلاب اسلامی در بهمن 1357 را پایان تفکر جدایی دین از سیاست در کشورمان دانست، اما تلاشها برای سکولاریزه کردن جامعه خاتمه نیافت و پس از یک دهه وقفه و سکون، مجدداً با پوشش فعالیت‌های فرهنگی، فعالیت خود را از سر گرفت. در این راستا چهره‌هایی مانند عبدالکریم سروش و محمدمجتهد شبستری پا به میدان گذاشته و به جای تفسیر علمی و جامعه‌شناختی اسلامی با رویکرد فلسفی و معرفت‌شناختی لیبرال‌دموکراسی به طرح مباحث نظری و اجتماعی پرداختند. (عبدالحسین خسروپناه، جریان‌شناسی فکری ایران معاصر، 1389، ص327)

اما آنچه بیش از هر چیز دیگر نسبیت را در مبانی دینی اسلام با کمک فلسفه گادامری و پوپری و الهیات شلایر ماخری در جامعه اسلامی رواج داد و سنگ بنای تقلیدگرایی و از خودبیگانگی را در افکار بچه‌مسلمان‌های ایرانی نشاند، راه‌اندازی محافل و حلقه‌های آموزشی ـ ترویجی نظیر «حلقه کیان» بود.

مؤسسات فرهنگی صراط، طرح نو و نشر نی، اندیشه‌های این جریان را گسترش می‌دادند و در نشریاتی چون؛ ماهنامه کیان، هفته‌نامه راه نو، ماهنامه آفتاب، نشریه مدرسه و نشریه آیین منتشر می‌شد.

«کیهان فرهنگی» به‌عنوان اولین محمل روشنفکری پس از انقلاب اسلامی، پاتوق افراد سکولاری بود که مروّج مبانی معرفتی لیبرالیسم، نسبی‌گرایی و پلورالیسم دینی بودند. با بسته شدن کیهان فرهنگی در اواخر سال 1369 استعفای خاتمی از مؤسسه کیهان، طرفداران سروش دسته‌جمعی از کیهان استعفا داده و پس از یک سال فترت، در تیر ماه 1370 با صدور بیانیه‌هایی با عنوان شورای سردبیری و تحریریه نشریه کیهان فرهنگی اعلام حضور کرده و در آبان ماه همان سال نشریه کیان را راه‌اندازی کردند. (خسروپناه، ص 328)

سروش درباره ارتباط کیهان فرهنگی و کیان می‌گوید: «دوستانی که پایه‌گذار مجله کیان بودند، کار خود را با کیهان فرهنگی آغاز کردند. کیهان فرهنگی پدر و مادر مجله کیان بود و کیان از دل آن، به دنیا آمد.» (عبدالله شمسی، صادق سلیمی‌بنی، حزب جبهه مشارکت اسلامی ایران اسلامی،1391، ص42)

در اواسط دهه هفتاد حلقه کیان فراخ‌تر شد و افراد دیگری از شهرهای مختلف، اعضای سابق جنبش دانشجویی، افرادی از نیروهای وزارت ارشاد و اطلاعات و برخی افراد ملی ـ مذهبی به حلقه کیان پیوستند و تعداد آنها به بیش از 1000 نفر رسید. محمد قوچانی افراد حلقه کیان را کسانی می‌داند که در بیست‌وهفتم تیرماه 1374 در اعتراض به تهدیدی که برضد عبدالکریم سروش صورت گرفته بود، نامه‌ای به هاشمی‌رفسنجانی نوشتند. (محمد قوچانی، «مطبوعات سیاسی از 57 تا 80»، روزنامه ایران، شماره 2136)

به‌منظور قرار دادن حلقه کیان در جایگاه یک تشکل روشنفکری ایرانی در ردیف اپوزیسیون اعتقادی کافی است به تلاش این حلقه برای ترویج اندیشه‌های سکولاریستی اشاره شد. اهم اقدامات این حلقه عبارتند از:

طرح و بسط اندیشه‌های سکولاریستی در جلسات حلقه؛

ترویج اندیشه‌های لیبرالیستی «کارل پوپر»، مخالفت سیاسی با آرمان‌گرایی و انقلابی‌گری، تلاش برای شبیه‌سازی شبکه‌های اجرایی، سیاسی و اقتصادی و تربیت مدیران حکومتی براساس نسخه‌های بانک جهانی، محوریت سازش، مذاکره و رابطه با آمریکا در سیاست خارجی، اعتقاد به سکولاریسم و نقد تئوری سیاسی امام خمینی(ره) و دفاع از پلورالیسم و تکثرگرایی دینی از مهم‌ترین مباحثی بود که در حلقه کیان مطرح میشد. (پایگاه تحلیلی ـ خبری 598، از حلقه کیان تا جبهه مشارکت، کد خبر ۱۲۱۶۵)

ارتباط این حلقه با دیگر حلقه‌های مبلّغ سکولاریسم؛

یکی از این حلقه‌ها «حلقه سلام» بود که از خرداد ماه 70 با محوریت موسوی‌خوئینی‌ها به سردبیری عباس عبدی و همکاری مصطفی تاج‌زاده، علیرضا علوی‌تبار، هادی خانیکی، اکبر اعلمی، جعفر گلابی، مهرنوش جعفری، احمد بورقانی، رجبعلی مزروعی و... شروع به کار کرده بود و در این حلقه مهم‌ترین موضوعی که طرح می‌شد ترویج نظریه‌های ایرانی جدایی دین از سیاست بود.

تشکیل حلقه‌های دانشگاهی؛

پیشینه پیوند تجدیدنظرطلبان علاوه‌بر محافل و حلقه‌های ذکرشده در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران هم برقرار شده بود و آنها جلسات منظم همفکری و همسویی برگزار می‌کردند. حجاریان می‌گوید که با حضور رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی، حبیبی، بشیریه، سیدجواد طباطبایی و نقی‌زاده در این دانشکده یک گروه فکری تشکیل داده و تا زمان نامزدی خاتمی در جهت برنده شدن ایشان به ارائه برنامه و کمک فکری می‌پرداخته است. (سعید حجاریان، «ناگفته‌هایی درباره خاتمی»، (گفت‌وگو) خبرگزاری دانشجویان ایران، 21 /4/1384)

سکولاریزه کردن عرصه سیاست و اجتماع کشور؛

مصطفی تاج‌زاده درباره نقش حلقه در فرایند سکولاریزاسیون جامعه اسلامی میگوید: جلسات دیگری در بیرون داشتیم که به «حلقه کیان» معروف است. بحثی چندساله درباره دین و دنیا داشتیم، اینکه چگونه این دو با یکدیگر جمع می‌شوند. دین و دنیا نسبتش چیست؟ دین و دموکراسی چطور؟ در این جلسات خیلی مسائل برای من روشن شد و خیلی از آقای سروش استفاده کردیم. نقش سروش اجتماعی کردن این مسئله بود. (شمسی، سلیمی‌بنی، پیشین، صفحات ۴۳ و 167)

روابط خارجی و حمایت‌های بیرونی؛

درباره ارتباط این حلقه با کشورهای غربی گفته می‌شود که حتی نام «کیان» از مؤسسه مشابه از مجموعه بنیاد آمریکایی «سیرا» گرفته شده است که محمدجعفر محجوب از نویسندگان مرتبط با دربار پهلوی آن را اداره می‌کرد. هوشنگ امیراحمدی، ریچارد مورفی و گری سیک، سیرا را اداره می‌کنند.

راه‌اندازی خطوط فکری ـ رسانه‌ای سکولار؛

حلقه کیان پس از دوم خرداد به مثابه یک سایه موازی برای جنبش اصلاح‌طلبی در پیشبرد برنامه‌های آن عمل کرده و بخش عمده اقتدار رسانه‌های روشنفکری و حتی تشکیلاتی اصلاح‌طلبان از این حلقه بود که روزهای چهارشنبه در دفتر کیان شکل می‌گرفت.

با سکولاریزه شدن برخی از نیروهای خودی این پرسش پیش می‌آید که چرا بخشی از نیروهای خودی از سکولاریسم در حکم یک نسخه رهایی‌بخش یاد کرده و عملاً مروج آن شده‌اند؟ برخی از روشنفکران سکولار در پاسخ به این پرسش، نظام آموزشی کشور از جمله متون درسی رشته‌های علوم انسانی و استادان مربوطه را عامل این دگراندیشی معرفی کرده‌اند. اگرچه نمی‌توان مشکلات موجود در دانشگاهها را نادیده انگاشت، اما نمی‌توان از دیگر عوامل دخیل، به‌ویژه زمینه‌های فردی و سازمانی روشنفکری در ایران درباره این رویکرد غفلت کرد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات