جدا از دفاعیاتی که تیم محترم مذاکرهکننده از برجام و قطعنامه شورای امنیت داشته و به دنبال آن رسانههای همسو با دولت با تیترهای ریز و درشت به استقبال آن رفتهاند، نقاط و نکاتی در این متون وجود دارد که خواندن آن با تحیر همراه است و انگشت تأسف به دندان گزیدن در پی دارد! اینکه چرا برخی از دولتمردان محترم و رسانههای همسو با آنان به این «موارد» هیچ اشارهای نمیکنند، موضوع این نوشتار نیست و درخور واکاوی و بررسی جداگانه است، اما قطعاً پرداختن و نمایاندن حداقل بخشی از این «موارد سیاه»، به عنوان وظیفه هر شهروند مسلمان جامعه ایرانی، چیزی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت و نمایاندن این «موارد»، لااقل مستند به آنچه که در اصل هشتم قانون اساسی کشورمان به آن تصریح شده است، بر همگان فرض است؛ این اصل مترقی قانون اساسی تأکید کرده: « در جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر وظیفهای است همگانی و متقابل بر عهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت»؛ اما بخشی از موارد یاد شده را در ادامه بخوانید.
1- ظاهراً خروجی مذاکرات هستهای سه متن برجام (متن اصلی) ، قطعنامه شورای امنیت و نقشه راه آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای روشن کردن موضوعات باقیمانده گذشته و حال بوده است.
قطعنامه 2231 شورای امنیت ۲۹ تیر تصویب شده و وفق متن برجام، ۹۰ روز بعد از آن یعنی 26 مهرماه ۹۴ (18 اکتبر 2015) روز تصویب برجام محسوب میشود. 26 مهرماه یعنی روزی که تعهدات ایران در متن توافق شده با آژانس اجرا شده است.
به عبارت دیگر و مطابق تاریخهایی که در برجام، قطعنامه و توافق ایران و آژانس به نحو حسابشدهای- بخوانید موذیانهای- در هم تنیده شدهاند، حتی پیش از قطعی شدن برجام برای طرفین، ایران باید تعهدات خود در توافقش با آژانس را به صورتی مستقل و موازی با روند تصویب برجام انجام دهد. در نتیجه حتی اگر ایران برجام را تصویب هم نکند، به این تعهدات فوقالعاده مهم به طور پیشبینی عمل کرده و امتیازات بسیار سنگینی را واگذار نموده است. نیاز به تأکید نیست که توافق ایران با آژانس، توافقی بسیار مهم و حاوی تعهداتی سنگین است که آمانو را به سنای آمریکا کشانده است اگرچه برخی مسئولان دولتی از آمانو خواستهاند که متن محرمانه توافق ایران با آژانس را در اختیار سنای آمریکا قرار ندهد!
جالب و تأسفبارتر اینکه علیرغم پذیرش این تعهدات سنگین توسط تیم محترم مذاکرهکننده و اجرای کامل آن پیش از روز امضای توافق (!) و بدون طی روال قانونی در داخل کشور، در پایان اجرای همه این تعهدات، آژانس تنها باید گزارشی در رابطه با اقدامات شفافساز ایران ارائه کند و هیچ الزامی برای بستن موضوعات از سوی این نهاد وجود ندارد!
در پاراگراف شماره ۱۴ برجام و بند ۸ «نقشه راه» (توافق محرمانه ایران با آژانس)، مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی تنها متعهد شده است که پس از پایان اجرای کامل اقدامات ایران، ارزیابی نهایی «final assessment» خود را ارائه دهد. در نتیجه الزامی برای آژانس وجود ندارد که نسبت به صلحآمیز بودن و صلحآمیز ماندن برنامه هستهای ایران ابراز اطمینان کند و به این شیوه است که همچون سابق پرونده «مسائل حل نشده» بین ایران و آژانس باز باقی خواهد ماند.
نقشه راه منعقد شده بین ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی (به عنوان یکی از سه متن منتشر شده از مذاکرات وین در کنار متن برجام و قطعنامه شورای امنیت) در موارد متعددی از خطوط قرمز جدی نظام عبور کرده است. مطابق متنی که در سایت آژانس بینالمللی انرژی اتمی راجع به نقشه راه گذاشته شده است، - و نه متن کامل با جزئیات آن - صراحتاً صدور مجوز بازدید از پارچین -به عنوان یک سایت نظامی- و همچنین انجام «دیدارهای فنی و کارشناسی» به جای بازجویی از دانشمندان هستهای ذکر شده است. در بند 4 «نقشه راه» آمده: «پس از آنکه آژانس بینالمللی انرژی اتمی سوالات در خصوص هرگونه ابهام در چنین اطلاعاتی را به ایران ارائه کرد، دیدارهای فنی-کارشناسی، اقدامات فنی و مباحث آنگونه که در ساز و کار جداگانه مورد توافق قرار گرفت، برای رفع این ابهامات، در تهران صورت خواهد گرفت.
(After the IAEA has submitted to Iran questions on any possible ambiguities regarding such information, technical-expert meetings, technical measures, as agreed in a separate arrangement, and discussions will be organized in Tehran to remove such ambiguities)
از مذاکرهکنندگان محترم باید پرسید آیا عبارت technical-expert meetings (دیدارهای فنی- کارشناسی) برای الزام ایران به اجازه بازپرسی از دانشمندان هستهای در این سند آورده نشده است؟ آیا پذیرش «دیدار فنی - کارشناسی» مثلاً به معنای برگزاری جلسه رسمی با مدیران سازمان انرژی اتمی است؟! آیا احیاناً لیست دانشمندانی که در این جلسه «فنی و کارشناسی» قرار است بازجویی شوند، در توافق محرمانه با آژانس فهرست نشده است؟ اگر غیر از این است، چرا تاکنون هیچ توضیحی درباره این عبارت خطرناک ارائه نشده؟ چرا توافقی محرمانه با آژانس منعقد گردیده؟ مگر رهبر معظم انقلاب به صراحت نفرمودند «محرمانه نداریم» و «اجازه بازجویی از دانشمندان را نخواهم داد»؟ و ... بماند.
در بند پنجم نقشه راه نیز آمده است:
« ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی بر سر ساز و کار جداگانهای در خصوص موضوع پارچین توافق کردند».
(Iran and the IAEA agreed on another separate arrangement regarding the issue of Parchin)
توضیح بیشتر این که ساز و کار جداگانه چیست و توافق ایران با آژانس کدام است، تأسفهای دیگری را در پی دارد که فعلاً بماند.
و شوربختانه تیم محترم مذاکره کننده «دیدارهای فنی - کارشناسی»، «بازدید از سایت نظامی پارچین» و ... را در برجام پذیرفته چرا که در بند C از بخش هستهای برجام تحت عنوان «شفافیت و اقدامات اعتمادساز» که بخشی از تعهدات ایران را مشخص کرده ، آورده شده است:
«ایران نقشه راه برای رفع ابهام از مسائل مورد اختلاف حال و گذشته» مورد توافق با آژانس، شامل ترتیباتی برای پرداختن به مسائل مورد نگرانی حال و گذشته مربوط به برنامه هستهای ایران مندرج در ضمیمه گزارش مورخ ۸ نوامبر ۲۰۱۱ آژانس (GOV/2011/65)، را کاملاً اجرا خواهد نمود. اجرای کامل فعالیتهایی که ایران بر اساس این نقشه راه برعهده میگیرد تا ۱۵ اکتبر ۲۰۱۵ تکمیل خواهد شد».
این تعهدات پذیرفته شده که عبور صریح از خطوط قرمز نظام است، همه ماجرا نیست؛ ادامه مطلب را بخوانید.
2- در پیوست D برجام که به «کمیسیون مشترک» مربوط میشود، ذیل مادۀ 6 (کارگروه تأمین)، پاراگراف 1-6 مقرر داشته که کمیسیون مشترک در موارد زیر تصمیمگیری خواهد کرد: عرضه، فروش یا انتقال مستقیم یا غیرمستقیم از سرزمین دولتها، یا توسط اتباع آنها یا با استفاده از کشتیها یا هواپیماهای دارای پرچم آنها به ایران، یا برای استفاده درایران یا به سود ایران، خواه منشا آن در سرزمین آنها باشد یا نباشد، کلیه اقلام، مواد، تجهیزات، کالاها و فناوری مندرج در سند INFCIRC/254/Rev.12/Part 1، و چنانچه استفاده نهایی آن برای برنامه هستهای ایران به نحو مندرج در این برجام و یا سایر استفادههای نهایی غیرنظامی غیرهستهای باشد کلیه اقلام، مواد، تجهیزات، کالاها و فناوری مندرج در سند INFCIRC/254/Rev.9/Part 2،) یا آخرین نسخههای این اسناد که توسط شورای امنیت روزآمد می شود) و همچنین اقلام دیگری که دولت مربوطه تشخیص دهد ممکن است به فعالیتهای متعارض با این برجام کمک نماید.
دستورالعمل 254/ INFCIRCیکی دیگر از «موارد سیاه» به اصطلاح توافقنامه هستهای است که بررسی مختصر آن دل هر ایرانی وطندوستی را حقیقتاً به درد میآورد. مطابق این دستورالعمل که تا کنون به فارسی نیز ترجمه نشده است، در موارد زیادی با در نظر داشتن یک «کانال خرید»، واردات حتی مواردی چون ظرف مخصوص ذوب فلز (Crucibles)، سازههای کامپوزیتی در شکل لوله (Composite structures in the forms of tubes)، دستگاه تغییردهنده فرکانس و ژنراتور (Frequency changers or generators )، آلومینیوم (Aluminium)، تیتانیوم (Titanium) و ... به ایران محدود و حداقل به مدت 10 سال تحت نظر شورای امنیت خواهد بود !
اگر چنین دستورالعملی را، «دستورالعمل تحقیر» بنامیم، سخن گزافی نگفتهایم، چرا که مطابق مفاد آن واردات بدیهیترین و ابتداییترین محصولات فنی به کشور با محدودیت و نظارت مواجه خواهد شد که نه تنها چرخ هستهای و صنعت هستهای، بلکه سایر حوزههای صنعتی کشورمان را با مشکلات جبرانناپذیری مواجه خواهد کرد. ناگفته نباید گذاشت که موارد پیشگفته، بخش بسیار بسیار ناچیزی از این محدودیتها است، چرا که مطابق دستورالعمل INFCIRC فهرستی که گروهی تحت عنوان گروه تامینکنندگان تجهیزات هستهای (NSG: Nuclear Suppliers Group) از اقلام دارای کاربرد دوگانه تهیه کرده است هشتاد و چهار صفحه را شامل میشود ! یعنی پذیرش فهرست هشتاد و چهار صفحهای محدودیت واردات بدیهیترین اقلام فنی به کشور به بهانه «کاربرد دوگانه» !
3- کاش نمایندگان مجلس شورای اسلامی، خصوصاً گردانندگان آن، فقط یک بار نحوه توضیح کری و مونیز را راجع به توافق با ایران در مجلس آمریکا مشاهده میکردند (اگر نکرده باشند!) و نحوه بازخواست و پرخاش نمایندگان آمریکایی به وزیر خارجه و وزیر انرژی آمریکا لااقل باعث میشد مجلس ما در بحبوحه مذاکرات هستهای به بهانه بازدید از حوزههای انتخاباتی تعطیل نشود !
با تعهدات پیچ در پیچ پذیرفته شده در متون مرتبط به مذاکرات هستهای، با تحمیلهای متعدد امضا شده توسط تیم مذاکره کننده و ... گویا خانه آخر رهایی از این همه تعهدات یکجانبه، مجلس شورای اسلامی است؛ گفتنیهای بسیار دیگری در باره «موارد سیاه» به اصطلاح توافق هستهای هست که همچون گذشته باز هم به آنها خواهیم پرداخت، اما کاش نمایندگان ملت متوجه این برهه خطیر شوند و با عمل به وظایف قانونی خود مانع باجخواهی و سوءاستفاده حریف شوند.
محمد صادق فقفوری
*********************************************************************
بهرام فارسیجانی
رسانههای مخالف دولت، چندی است سراغ موضوع بابک زنجانی رفته اند اما نه به انگیزه تحلیل و موشکافی این نماد فساد و رانت جویی در دولت سابق بلکه آنها با چشم پوشی از پرونده بابک زنجانی واقعی مدعی ظهور بابک زنجانی های جدید شده اند. این خط تبلیغاتی البته با واکنش بموقع دست اندرکاران حوزه مقابله با مفاسد دولت بویژه معاون اول رئیس جمهوری روبه رو شد. اما به رغم هشدارهای جهانگیری نسبت به حرکت های انحرافی در قضیه بابک زنجانی اما ، حرکت تبلیغاتی مذکور ادامه دارد و حتی با نزدیک شدن به مقطع محاکمه بابک زنجانی، شدت بیشتری گرفته است. به نظر می آید این پروژه رسانه ای یعنی طرح بابک زنجانی های جدید چنان کاربردی نزد طراحانش دارد که هشدارهای مسئولان ارشد قوای سه گانه را نادیده می گیرند.
1 - از نگاه هر ناظری بیشترین سود را از پروژه خلق بابک زنجــــانی های غیر واقعی و خیالی کسانی می برند که ذیل یا پشت نام متهم مذکور بالغ بر 9 هزار میلیارد تومان اموال عمومی را حیف و میل کردند. بنابراین تردید نباید داشت که آنها در پایان این تبلیغات انتظار تطهیر بابک زنجانی و جریان شریک او را دارند. این روند تطهیر از نگاه طراحان پروژه باید به گونه ای پیش برود که افکار عمومی ایران در تشخیص مرز حقیقت و مجاز دچار تردید و تشکیک شود.
به عبارت دیگر، ماجرای بابک زنجانی شماره 2 یا 3 دارای چنان کارکردی هست که جامعه ایران را به این پندار اشتباه اندازد که گویا داستان رانت خواری و حیف و میل اموال عمومی در دولت جدید نیز ادامه دارد. کمترین سود این حرکت آنجاست که شرکا و همکاران وی با چنین فضاسازی رسانهای دامنه تخلفات او را کمرنگ جلوه داده و نوعی حاشیه امن برای وی ایجاد می کنند . به این مهم باید «احساس خطر» افرادی را که منافعشان با نزدیکشدن زمان محاکمه آقای زنجانی به خطر می افتد نیز اضافه کرد.
2 - شکی نیست که شرایط حاکم بر یک کشور، ربط مستقیمی با چگونگی فعالیتهای اقتصادی و تجاری آن دارد. به این ترتیب در شرایط تحریم تحمیلی، نمیتوان انتظار داشت که فرآیند فروش نفت دقیقاً مشابه شرایط عادی باشد. فروش نفت، یک فعالیت کاملاً تخصصی است که از آغاز شکلگیری بخش نفت در اقتصاد، در انحصار همین بخش بوده است. فروش نفت مانند فروش یک کالا نیست بلکه ترتیبات و فعالیتهای خاص خود را دارد، همچنانکه وزارت نفت نمیتواند در فرآیند فروش کالای دیگری غیر از نفت، مدعی باشد.
از سوی دیگر نظام اقتصادی کشور دارای ترتیبات حقوقی و فنی خاص خود برای عرضه و فروش نفت است. این نظام و ترتیبات در دولت گذشته زیر پا نهاده شد به گونه ای که شاهد بودیم هر نهاد کشوری و لشکری که با کمبود بودجه مواجه میشد، درخواست دریافت محموله نفت را با قیمت تخفیفی و فروش آن ( با هدف کسب درآمد) مطرح میکرد که اغلب این درخواستها صرفنظر از میزان موفقیت آن در عمل اجابت میشد. گزارشهای دیوان محاسبات مربوط از سال مالی 1391 و 1392 به صراحت ابعاد این ماجرا را روشن می کند.
3- مفاهیم و قواعد جاری در علم اقتصاد به گونه ای است که براحتی اجازه تحریف و تغییر به سودجویان تبلیغاتی را نمی دهد. در قضیه رانت جویی های نفتی نیز بر اساس همین مفاهیم و ادبیات علم حقوق و اقتصاد بود که تخلفات بزرگ کسانی که سرمایه نفتی کشور را در خدمت مطامع شخصی حراج کرده بودند با عنوان« دلالان نفتی» شناخته شدند.
از این نظر تکلیف بابک زنجانی اول مشخص است. اکنون بابک زنجانی دوم در رسانهها مطرح شده که میگویند همان است که در فروش نفت و میعانات نقش واسطه را بازی میکند و طبق اظهارنظر مقامات، هیچگونه بدهی ندارد. مخالفان دولت تلاش دارند بدهی شرکتهای بزرگ نفتی و دولتهای طرف قرارداد بابت برداشت نفت خام و فرآورده را به او منتسب کنند و از این طریق هم بابک زنجانی واقعی را تطهیر کنند و هم سراسیمه علیه وزارت نفت به عنوان نهادی که در پی استیفای اموال و سرمایه تاراج رفته مردم است،جنجال روانی و رسانه ای ایجاد کنند.
*************************************************************
این نقطه عطف را مبارک و فرخنده یافته و به توفیق خود میبالند. برخی نیز بر این فرخندگی صحه میگذارند و از سر شوق یا به توصیه؛ به تبریک و تحسین نتایج جمع بندی پرداختهاند. ماهم حداقل از اینکه دولتمردان ما، خوشحالند؛ لابد باید خشنود باشیم. گوارایتان باد این سرخوشی و خوشحالی!
برخی البته هوشمندانهتر، به مداقه بر روی محتوای جمع بندی مشغولند و ضعفها و ایرادهای آن را به مقامهای مسؤول، مجلس و شورای عالی امنیت ملی، گوشزد میکنند. من اصراری ندارم، این هوشمندی را تقبیح کنم. مجلس، شورای عالی امنیت ملی و همه آگاهان امور، غیر از تکالیف قانونی و ملی به قاعده «کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته» وظیفه دارند برای پاسخگویی به تاریخ و فراتر از آن پاسخگویی در قبال حضرت احدیت، این جمع بندی را به بحث و بررسی بگذارند و نقاط ضعف احتمالی را دریابند و گوشزد کنند. به عزیزانی که به ادای این تکلیف اصرار دارند، دست مریزاد باید گفت که در برابر ترشرویی و ملامتِ ملامتگران، از ادای تکلیف غافل نمی شوند.
دوم: هشداری فراتر از توافق
توافق وین و جمعبندی مذاکرات، نه وحی منزل است که در قبال آن چون و چرا نتوان کرد و نه اقدامی بی فایده، اما میخواهم به حامیان و منتقدان مذاکرات، نکته دیگری را یادآور شوم که به متن توافق و جمع بندی، ناظر نیست، اما به آن نیز مرتبط است.
امیدوارم بخصوص این یادآوری محل توجه عزیزان دولتمرد ما قرار گیرد، چرا که این یادآوری (و حتی فراتر از آن؛ هشدار) با فرض بی عیب و نقص بودن مذاکرات نیز محل توجه است. هشدار و صورت مسأله نگارنده این است؛ طرف مقابل (که شاید به فرض برخی دیگر دشمن نباشد!) فرصت توافق حاصل شده را «فتح الفتوح» میداند و نتیجه مذاکرات وین را نه یک جمع بندی صرف هسته ای که «کلیدی» برای گشایش راههای نفوذ دیگر بر کشور میداند.
بر اساس تجربه تاریخی و تجربه ای که از فرجام کار صدام، قذافی و... در سالهای اخیر پیش رو داریم، میدانیم که طرف مقابلی که با او به «برجام» رسیده ایم، شیطان بزرگ و کینهجویی غدار و بیوفاست. حتماً دولتمردان عزیز ما این فراز از «عهد مالک اشتر» را میتوانند مبنای نظری مذاکرات خود قرار دهند؛ «اگر دشمنت تو را به صلح فراخواند، از آن روی برمتاب که خشنودی خدای در آن نهفته است. صلح سبب بر آسودن سپاهیانت شود و تو را از غم و رنج، برهاند و کشورت را امنیت بخشد.»
اما عزیزان دولتمرد ما و نیز نمایندگان مجلس، اعضای شورای عالی امنیت ملی، قوای نظامی و انتظامی و همه نگهبانان فکری و فرهنگی این مرز و بوم، ادامه این فراز را هم از «امیرمؤمنان»(ع) خطاب به مالک اشتر بخوانند؛ «اما، پس از پیمان صلح، از دشمن برحذر باش و نیکبرحذر باش. زیرا دشمن، چه بسا به تو نزدیک شود تا تو را در غفلت بگیرد، پس دوراندیشی را از دست منه و حسن ظن را رها کن.»
سوم: راههای نفوذ
با غفلت ما از مکر دشمن؛ راههای نفوذ او کم نیست. از عرصه «نظامی» و «امنیتی» تا فضاهای فرهنگی و اجتماعی تا «انتخابات»؛ کانونهای هدفگذاری دشمن برای «بعد از توافق» است.
غرب، امیدوار است و در ضمن مذاکرات این امید را فاش ساخته که از مسأله هسته ای فراتر گام نهد و به حریمهای نظامی ما نیز گام نهد. اهرمها و بهانههایی چون «حقوق بشر» و الزام ایران به همکاری در مبارزه با تروریسم، از عرصههایی است که دشمن فاش کرده، در آن قصد پیشروی دارد و غافل نیستیم که مقصود از «حقوق بشر» برای آنان تضمین حیات سیاسی و امنیتی اخلالگران و فتنهگران و فرقههایی چون «حزب صهیونیستی بهاییت» است و مقصد آنان از «همراهی در مبارزه با تروریسم»، خالی کردن پشت ملت مظلوم فلسطین و دیگر ستمدیدگانی است که به حکم مسلمانی و به تأکید حضرت ختمی مرتبت(ص) برای اثبات مسلمانی خویش، تکلیف حمایت از آنها را داریم.
از عرصههایی که دشمن، پس از جمع بندی مذاکرات به آن طمع دارد، گل آلود کردن چشمه زلال انتخابات است. صدای شیپور جنگ برای لشکرکشی زودهنگام و کسب حداکثر بهره از انتخابات را درست همان لحظاتی که متن جمع بندی اولیه مخابره میشد، بیبیسی در گزارشها و یادداشتهایی، نواخت.
******************************************************************
ثانیاً؛ ارتکاب این جنایت هولناک که «جنایت علیه بشریت» محسوب می شود نشان می دهد، صهیونیست ها برای کشتن انسان های بی گناه حتی نیازی نمی بینند که به دنبال بهانه بگردند، بلکه هر گاه فضا و فرصتی بیابند علیه مردم فلسطین دست به جنایت می زنند و در این مسیر شوم و نکبت بار، کشتن و سوزاندن مرد، زن و حتی کودک شیرخواره برایشان تفاوتی ندارد.ثالثاً؛ ریشه دار بودن خوی تجاوزگری و کشتار در بین تروریست های صهیونیست و سکوت توأم با رضایت مجامع بین المللی و تنها بسنده کردن به هر از گاه محکوم نمودن برخی جنایت های رژیم اشغال گر قدس و همچنین سکوت ذلت بار و البته معنادار و «هدفمند» حاکمان مرتجع برخی کشورها و شیخ نشین های منطقه و بازیچه دست آمریکا و مرعوب رژیم صهیونیستی از یک سو و استیلای رسانه ای و لابی صهیونیستی بر بنگاه های خبرساز بزرگ و در نتیجه باخبر نشدن واقعی اکثریت افکار عمومی جهان از جنایات رژیم نامشروع اسرائیل همه و همه گویا باعث شده است که جنایات رژیم قدس علیه مردم بی گناه فلسطین پایانی نداشته باشد. و نکته پایانی این که، قدر مسلم، توطئه شکل دهی، سازمان دهی و هدایت گروه های تروریستی از جمله گروه جنایتکار «داعش» توسط آمریکا و رژیم صهیونیستی و تجهیز آنان به پیشرفته ترین سلاح ها و حمایت های آشکار و پنهان عربستان سعودی، قطر و ترکیه و برخی دیگر از کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای از این گروه تروریستی و در نتیجه به جان هم انداختن مسلمانان و کشتار یکدیگر به دست خود و از بین بردن و انهدام منابع حیاتی و زیرساخت های برخی کشورهای اسلامی از جمله سوریه، عراق، یمن و... برای رژیم کودک کش اسرائیل فرصت مناسبی فراهم آورده تا با انحراف افکار عمومی جهان و خصوصاً مسلمانان بتواند علاوه بر تلاش هر چه بیشتر برای یهودی سازی قدس شریف و گسترش شهرک سازی ها، هر روز فشارها وجنایت های بیشتری در حق مردم مظلوم فلسطین اعمال کند.
و اگر شرایط به همین منوال نامبارک پیش برود برخی شیخ نشین های مرتجع عرب منطقه و سران برخی کشورهای اسلامی به سکوت ذلت بار و انفعال ذلیلانه خود ادامه می دهند، شاید «علی سعد دوابشه» آخرین شیرخواری نباشد که در آتش جنایت های صهیونیست ها می سوزد.
*******************************************************************
وطن امروز
شروین طاهری: «آن نامرد آمد. آن نامرد با سرمقاله روزنامه دولت آمد. آن نامرد با ایدز آمد. آن نامرد با دستهای آلوده آمد. آن نامرد با مجوز «بارون دیوید
دو روتشیلد» آمد. آن نامرد با کراوات اسرائیلی آمد. آن نامرد با صورتحساب امضای توافق آمد. آن نامرد با کیسه خالی آمد. آن نامرد برای مکیدن خون آمد. آن نامرد برای ارث پدرش آمد، برای پژو، رنو، سیتروئن، اسانسیاف، بانک پاقیبا، کغدیت اگغیکول (بانک کشاورزی فرانسه) و بانک سوسیته ژنغال، ایرباس، فالکون، میراژ، تیراژ و یورو... برای هر چیزی جز ایران.»
از آنجا که نسل جدید با دسترسی نامحدودشان به اطلاعات با نسلهای قبلی حسابی توفیر دارند، اصلا بعید نیست هزاران متن شبیه آنچه در ابتدا آمد با موضوع «سفرعامل ورود خونهای آلوده به ایدز به ایران» در روزهای آینده توسط بچهمدرسهایهای هزاره سوم این مرز و بوم نوشته شود.
در حقیقت امروز یک بچهمدرسهای هم میداند لوران فابیوس چرا به ایران آمد و پای چه منافعی به جز منافع ملی 2 کشور در میان بود. البته حتما این نویسندگان و تحلیلگران کوچک برای نوشتن انشاهایشان از والدین، برادر و خواهرهای بزرگترشان هم کمک میگیرند اما قطعا اطلاعاتی که نسل سایبری با یک جستوجوی مجازی ساده یا به قول خودمان گوگل کردن درباره جنایتکاری «اشکنازی- آمریکایی- فرانسوی» به نام لوران فابیوس به دست آوردهاند بسیار گستردهتر از این حرفهاست. در ذهن این آیندهسازان تصویر دراکولاگونه موسیو ایدز که از رسانههای فرانسه به ایران سرایت کرده است، تا ابد در تناقض با آغوش بازی قرار میگیرد که برای همین شخص گشوده شد. وقتی شما در عصر فوران اطلاعات و در یکی از هوشمندترین و مطلعترین جوامع دنیا، اینگونه رفتار میکنید، یکی از شروط مهم امنیت روانی جامعه را که پیوستگی فکری و روحی مدیران رأس هرم با مردم قاعده جامعه است نقض کردهاید. همانطور که ممکن است کارگزاران محترم باورشان نشود که نسلی در این مملکت سر برآوردهاند که هر چقدر کم سن و سال، میتوانند انشای فوق را درباره اصل قضیه آمدن فابیوس بنویسند و درک کنند چرا یک دشمن اسرائیلی قسم خورده ایران در عملیاتی فوری دوست و شریک ما جا زده میشود و دستان آلودهاش که 3 دهه پیش خون جوانان وطن را به ایدز و هپاتیت آلوده کرده است، به گرمی فشرده میشود، همانگونه هم ممکن است توانمندیها و اقتضائات و مطالبات این نسل را درک نکنند. روشن است شکاف بین پدربزرگها و نسل بچههای سایبری میتواند با گذشت زمان تبدیل به یک گسل اجتماعی خطرناک شود.
همین چند روز قبل توجیهکننده دیپلماسی ایرانی ظریف، در مقالهای با عنوان «سفر فابیوس و میهماننوازی ایرانی» با استدلالی عجیب حضور وزیر خارجه صهیونیست فرانسه را توجیه کرده است. او نوشته است: «فابیوس باید بیاید چون خاطرات شیرین ما از فرانسویان بیش از خاطرات تلخ ماست!» اما چه خاطرهای تلختر از پایمال کردن خون ایرانیان به خاطر یک دژخیم بیگانه. البته قطعا خاطرات آحاد مردم از فرانسهای که به ما ایدز صادر کرد و به صدام میراژ داد و به منافقین جا و امکانات و در تحریم ایران شریک شد با خاطرات نویسنده مذکور از پل سننویی پاریس تفاوت اساسی دارد اما اگر هم به قول این دیپلمات سابق، پای تعامل در میان باشد باید پرسید «از کدام فرانسه صحبت میکنید؟» امروز ما و انقلاب ما دیگر چه سنخیتی با این «فرانسه آمریکاییشده» داریم که تمام نهادهای کلیدی دولتی و خصوصی و رسانهها و اندیشکدههایش را خاندانهای زرسالار بنیاسرائیلی قبضه کردهاند؟ فرانسهای که آخرین بازماندگان سنت روشنفکریاش در آن از مرگ میراث انقلاب کبیر یعنی جمهوریت و روشنفکری سخن میگویند. فرانسهای که در آن نشریه لوموند، آخرین میراث روشنفکری چپ، راهپیمایی شارلیابدویش در پاریس را «رژه تهوعآور جنایتکاران» میخواند و دست آخر فرانسهای که خود آقای دیپلمات مذکور آن را در انتهای مقالهاش حامی تروریسم داعشی میداند.
وزیر خارجه همین فرانسه بلافاصله پس از اینکه از سفر پردستاورد تهران به کاخ کوآی دو اوقسای پاریس بازمیگردد منکر همکاری با ایران در هر موضوع منطقهای از جمله مبارزه با داعش میشود. حقیقت این است که پذیرایی از فابیوس جنایتکار و دیپلماسی شکستخورده فرانسه که دیگر به وضوح در هیچ یک از معادلات جهانی و منطقهای بازیگری مهم محسوب نمیشود، تنها به نفع فرانسویها بود و شاید هم به سود صهیونیستهایی که مفهوم کراوات آبی آسمانی سفیر غیررسمیشان در تهران را به خوبی میدانستند. این همان قلادهای بود که فابیوس در دیدار ماه گذشته با نتانیاهو در تلآویو بست!
******************************************