سیاسی >>  تاریخ معاصر >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۶  ، 
کد خبر : ۲۹۴۲۸۶

ابعاد نفوذ در نهضت مشروطيت

مهم ترين دخالت و نفوذ غربي ها را در تدوين قانون اساسي مشروطه شاهد هستيم که جرج چرچيل، دبير امور شرقي سفارت انگليس در جلسات تدوين قانون اساسي حضور داشته و آنها را به سفير گزارش نموده است و از اين طريق در بحث تساوي حقوق مطرح در تدوين قانون اساسي باعث اعتراضات از سوي اقليت هاي ايراني با هدايت انگليسي ها در ايران شده است
پایگاه بصیرت / گروه سیاسی / احمد قهرماني

ايران با توجه به موقعيت ژئوپوليتيک و منابع غني زيرزميني از دير باز مورد توجه کشورهاي استعمارگر جهان قرار گرفته و سعي کرده اند به طرق مختلف در اين کشور نفوذ داشته و منافع ملي خود را در ايران و يا از طريق ايران در منطقه تأمين نمايند. از سوي ديگر وجود نظام پادشاهي در کشور و حکومت حاکمان نالايق و سرسپرده زمينه را براي نفوذ و اعمال قدرت اين استعمارگران فراهم کرده است. بنابراين وجود چنين حاکمان نالايق و سرسپرده، مورد نياز استعمارگران و تأمين کننده منافع آنها بوده و به همين خاطر در تاريخ ايران شاهد پشتيباني آنها از سوي قدرتهاي خارجي هستيم. از سوي ديگر حاکمان مستبد و نالايق براي بقاي خود و استمرار ظلم و ستم خود نياز به حاميان خارجي داشتند تا بتوانند به استبداد خود ادامه دهند.

اين وابستگي دوجانبه مانع از اين مي‌شد تا هر زماني نهضت و انقلابي از سوي مردم براي برقراري عدالت و حکومت مردمي صورت مي‌گرفت موفق باشد. نهضت مشروطيت ايران يکي از اين نهضت هاي مردمي است که هر چند در ابتدا موفق شده و نتيجه به بار مي‌آورد ولي با اعمال نفوذ استعمارگران در ابعاد مختلف نهضت و ساختار نظام باعث انحراف در آن شدند.

معناي اصطلاحي نفوذ

نفوذ در اصطلاحات اجتماعي و سياسي نزديک به مفهوم لغوي آن يعني رخنه و نفوذ در افکار و عقايد و تاثيرگذاري براي ايجاد تغيير در جهت اهداف نفوذ‌کننده است. از اين رو در حوزه رفتارهاي اجتماعي وقتي از افراد صاحب نفوذ سخن گفته مي‌شود، کساني هستند که داراي محبوبيت و مقبوليت اجتماعي بوده و مردم از آنان سخن شنوي داشته و گفتار و رفتار خويش را با آنان هماهنگ مي‌کنند. به سخن ديگر، صاحب نفوذ، کسي است که به عنوان مرجعيت مقبول مردم پذيرفته شده است که به طور طبيعي اين مقبوليت با محبوبيت همراه است.

واژه Influence در لغت به‌معني کنش يا قدرتي است که يک نتيجه‌اي را بدون اعمال آشکار زور يا بدون اعمال مستقيم فرمان، توليد مي‌کند و اصطلاحا عبارت از اعمالي است که مستقيم يا غير مستقيم باعث تغيير در رفتار يا نظرات ديگران مي‌شوند. نفوذ، شکلي از قدرت است؛ اما متمايز از کنترل، اجبار، زور و مداخله. نفوذ را مي‌توان رابطه ميان بازيگراني دانست که به‌موجب آن، يک بازيگر، بازيگران ديگر را وادار مي‌کند تا به‌طريقي که خواست خود آنها نيست، عمل کنند. پول، غذا، اطلاعات، دوستي، مقام و تهديد، از جمله وسايلي‌اند که فرد به ‌کمک آنها در رفتار ديگران نفوذ مي‌کند.

توانايي فرد از تغيير دادن رفتار ديگران بدون داشتن موقعيت رسمي و فراگرد اثرگذاري بر افکار، رفتار، يا عواطف شخص ديگر را نفوذ گويند.در سياست بين الملل ادعاي يک کشور براي کنترل خاص و يا موقت بر فضا يا قلمرو خارجي نفوذ ناميده مي شود. اين واژه ممکن است راجع به ادعاي سياسي براي کنترل اختصاصي که ممکن است در واقعيت به رسميت شناخته بشود يا نشود يا ممکن است مربوط به توافقي قانوني و حقوقي باشد که بر پايه آن ديگر دولت ها يا دولت ديگر خود را ملتزم به خودداري از مداخله در امور ديگري نمايند.

نفوذ و قدرت

نفوذ، پاسخ رفتاري نسبت به اعمال قدرت و يا به‌عبارت ديگر، نتيجه‌‌اي است که از طريق به‌کارگيري قدرت حاصل مي‌شود. در تعاريف، از "نفوذ" به‌عنوان مکانيسمي براي اثرگذاري بر ديگران استفاده شده است. اگر شخصي بتواند ديگري را متقاعد کند که عقيده‌اش را درباره يک يا چند موضوع تغيير دهد، رفتاري را انجام دهد و يا از انجام آن خودداري کند و به محيط پيرامون خود، به‌شکلي خاص بنگرد، در حقيقت نفوذ، تحقق يافته و "قدرت"، به‌کار گرفته شده است.

در دانشنامه بريتانيکا آمده است: در سياست بين الملل ادعاي يک کشور براي کنترل خاص و يا موقت بر فضا يا قلمرو خارجي نفوذ ناميده مي شود. اين واژه ممکن است راجع به ادعاي سياسي براي کنترل اختصاصي که ممکن است در واقعيت به رسميت شناخته بشود يا نشود يا ممکن است مربوط به توافقي قانوني و حقوقي باشد که بر پايه آن ديگر دولت ها يا دولت ديگر خود را ملتزم به خودداري از مداخله در امور ديگري نمايند.

برخي دانشمندان سياست ميان نفوذ سياسي و اقتدار سياسي تمايز قائل شده اند؛ در حالي که اقتدار سياسي حقي قانوني و رسمي حکومت براي اتخاد و اعمال تصميمات رسمي در سياست عمومي است، نفوذ سياسي توانايي اشخاص خصوصي و گروه ها براي تاثيرگذاري بر اتخاد و اعمال تصميمات رسمي حکومت است لذا نفوذ سياسي توانايي افراد و گروه هاي خصوصي براي نفوذ شکل دادن و تهيه کنترل شرايطي است که بر تصميمات اقتدار و کنش هاي کساني که در مقام اتخاد تصميمات رسمي هستند تاثير مي گذارد.

نفوذ سياسي توانايي افراد و گروه ها براي کنترل، شکل دادن و مشروط کردن تصميمات مقتدرانه و کنش هاي کساني است که قدرت رسمي و قانوني براي اتخاذ آن تصميمات و کنش ها را دارند. افراد و اشخاص اين توانايي را براي شکل دادن و کنترل رفتار تصميم سازي صاحبان قدرت رسمي و قانوني را دارند.

نفوذ به دو گونه درست و نادرست قابل تقسيم است؛ نفوذ درست و شايسته وقتي است که فردي ديگري را با مهرباني و توجه و با تماس صحيح با خود همراه مي کند. ولي نفوذ ناشايست وقتي است که فردي طالب اعمال قدرت بر ديگري با روش هاي ناشايست شود.

اشکال نفوذ

در کل هفت شکل اعمال نفوذ وجود دارد که عبارتند از: اغوا، قدرت، زور، اجبار، اقناع، دست کاري ذهني و اقتدار. اغوا در واقع شامل تطميع مي شود. زور شکلي از نفوذ است که کنشگر را از انتخاب ميان سازگاري و ناسازگاري محروم مي کند ابزار فيزيکي اينجا استفاده مي شود. پيوند ميان زور و اجبار قوي است. اجبار را مي -توان گونه افراطي قدرت در نظر گرفت. قدرت نفوذي است که مبتني بر تهديد محروم ساختن است. اجبار نفوذي است که اگر به رفتار مورد نظر منجر نشود به زور متوسل خواهد شد.

اقناع اين است که الف به ب اطلاعات، استدلال يا توضيحي ارائه مي کند که ب رفتار مورد نظر را انجام دهد که اگر اين اطلاعات و استدلال ها نبود نمي شد. رهبران عالي رتبه هم اگرچه قدرت اجبار دارند مي کوشند با اقناع اتباع کشور را به کاري متقاعد کنند. اقتدار در ابعاد متعددي با ساير اشکال نفوذ متفاوت است. ميتوان نشان داد که اقتدار مطلوب ترين شکل اعمال نفوذ است. اقتدار با مشروعيت همراه است. وقتي اقتدار در کار باشد معمولا ب به طور خودکار بدون فکر و تعمق خواست الف را اجرا مي کند. اقتدار متضمن شکلي نسبتا خودکار از نفوذ است و اقتدار کم هزينه و آسان است. وقتي الف اعمال اقتدار مي کند لازم نيست توضيح دهد. (اقناع) يا دروغ بگويد (دستکاري ذهني) تهديد کند (اجبار يا قدرت) پاداشي عرضه کند. چرا که تنها کار ضروري درخواست است تا ب خواسته الف را انجام دهد. معمولا اقتدار در پيوند با ساير اشکال نفوذ است اشکال مختلف نفوذ در غالب اوقات همزيستي دارند.

معمولاً اقناع که نوعي از اعمال کنترل و نفوذ است به دو شکل مي‌تواند باشد. شکل اول آن به عنوان اقناع و متقاعد کردن عقلاني ناميده مي شود. براي مثال هنگامي که پدري با فرزندي مانند دو دوست به صحبت مشغول مي‌شود و دوستانه تلاش و کوشش به عمل مي‌آورد که در زمينه خاصي رفتار فرزند خود را تغيير دهد اينگونه اقناع نوع پسنديده مي‌باشد که در مقابل متقاعد کردن ناپسنديده است.مثلاً يک شخص با سوءاستفاده از نقاط ضعف يا معتقدات شخص ديگر تلاش و کوشش کند که رفتار شخص دوم را در جهتي که مورد نظرش باشد، بکار ببرد.

در مورد رابطه متقابل اقليت فرمانروا و اکثريت فرمانبر يا به عبارت ديگر حکام يا دستگاه هاي حکومتي و عامه مردم، فرمانروايان يا حکومت کنندگان ممکن است براي بدست آوردن اطاعت فرمانبران (عامه مردم) متوسل به طرق مختلف شوند که اولين آنها توسل به زور که عکس‌العمل عامه مردم که خودآگاه يا ناخودآگاه ترس بوده و در نتيجه به اوامر و نواهي فرمانروايان گردن مي‌نهند. طريق ديگر که بيشتر در جوامع سنتي و در جوامع انتقالي به چشم مي‌خورد عبارت است از دستکاري کردن فکري، رواني عامه مردم که عکس العمل مردم احترام بوده و در نتيجه از اوامر و نواهي صادره اطاعت به عمل مي‌آورد.

طريق سوم که عکس‌العمل عامه به صورت احساسات و عواطف است و بيشتر در آن جوامعي به کار برده مي‌شود که ايدئولوژي هاي سياسي خاصي مانند کمونيزم يا فاشيزم حکم فرما بوده و در نتيجه وابستگي هاي عاطفي عامه مردم به اين ايدئولوژي هاي خاص عامه به صورت گله‌بان در حزب سياسي يا گروه هاي مختلف که از بالا حکومت مي‌شوند، جمع مي‌گردند و بالاخره طريقه چهارم که بسيار پسنديده محسوب مي‌شود و در پيشرفت اين کشورها به چشم مي‌خورد عبارت است از توسل به اقناع و متقاعد کردن يا بده و بستان و چانه زدن متقابل از طرف فرمانروايان است که عکس العمل عامه مردم صلاح و مصلحت خود را در اين مي‌بيند که از دستوراتي که فرمانروايان صادر مي‌نمايند پيروي کنند.

نفوذ و انحراف در نهضت مشروطيت

نهضت مشروطيت با وجود اينکه افکار و انديشه هاي ديني و مذهبي و ملي را در پشت سر خود داشت ولي نفوذ در انديشه ها و افکار مسئولين، انقلابي ها و عامه مردم و همچنين در ابزار و امکانات کشوري و انقلابي ها و در ساختار سياسي کشور باعث شد تا در مسير نهضت مشروطيت در پيگيري برقراري عدالتخانه و اجراي احکام اسلامي در کشور انحراف ايجاد شده و در نهايت نهضت مشروطيت به خواسته اصلي خود نرسيده و از مسير اصلي منحرف شود.

1- نفوذ در افکار و عقايد

سياستمداران و متفکران غربي به اين نتيجه رسيده بودند که براي ايجاد انحراف در افکار و عقايد مسلمانان و جلوگيري از وحدت مسلمانان بايستي در انديشه و تفکرات آنها نفوذ کرده و انحراف ايجاد کنند و آنها را از درون متلاشي نمود براي اين کار تلاش کردند در بين مذاهب مختلف اسلامي فرقه هاي شبه ديني را ايجاد کرده و از اين طريق در آنها شکاف و انحراف ايجاد نمايند.از جمله اين فرق تشکيل فرقه هاي «شيخيه»،«بابيت» و «بهائيت» توسط غربي ها و با سکوت منورالفکرها و غفلت مسئولين داخلي کشور در زمان مشروطيت ايجاد شد و هدف آن هم نشانه گرفتن شاخصه و عقيده اصلي شيعه يعني مسأله مهدويت و اعتقاد به عدالت فراگير مهدوي بود.

از سوي ديگر در آن ايام شاهد گرويدن گروهي و دسته جمعي يهوديان جديدالاسلام به اين فرقه هاي تازه تأسيس و مورد حمايت غربي ها هستيم که به اينها «يهوديان مخفي» يا انوسي ها نيز مي گويند.والتر فيشل محقق يهودي در سال 1328 شمسي معتقد است که اين جديد الاسلامها همچنان مخفيانه به دين يهود پايبند بودند و هستند.

در دهه 1290 همچنين شاهد گرويدن عده زيادي زرتشتي از رعاياي جمشيد جمشيديان، ثروتمند متنفذ يزد و کرمان به اين فرقه هاي انحرافي هستيم.جمشيد جمشيديان از دوستان صميمي اردشير ريپورتر رئيس شبکه اطلاعاتي حکومت هند بريتانيا در ايران بود و در کودتا رضاخان نيز از حاميان اصلي وي بود. بنابراين نفوذ اينها با نام اسلام آوردن برنامه ريزي شده و براي ايجاد انحراف در افکار و عقايد شيعيان و بهره برداري در زمان هاي مناسب طراحي شده بود.

در اين مورد حتي غربي ها توسط افراد فرقه هاي خود ساخته تلاش کردند تا در بيوت مراجع نجف از جمله «آيت اله محمد کاظم خراساني» نفوذ کرده و در افکار و انديشه هاي وي اثر گذاشته و ايشان را در پيگيري انديشه هاي شيعي مأيوس نمايند.از جمله اين موارد دستور عبدلبها به مريد بهاي خود ميرزا اسداله فاضل مازندراني براي رفتن به نزد «آيت اله محمد کاظم خراساني» بود.

2- نفوذ در ساختار سياسي کشور

مهم ترين دخالت و نفوذ غربي ها را در تدوين قانون اساسي مشروطه شاهد هستيم که جرج چرچيل، دبير امور شرقي سفارت انگليس در جلسات تدوين قانون اساسي حضور داشته و آنها را به سفير گزارش نموده است و از اين طريق در بحث تساوي حقوق مطرح در تدوين قانون اساسي باعث اعتراضات از سوي اقليت هاي ايراني با هدايت انگليسي ها در ايران شده است که آنها مشروطه غربي را دنبال مي کردند نه مشروطه مشروعه و برخاسته از دين و مذهب اسلامي را.

نفوذ در حاکمان و شاهان کشورها هم که به سياست اصلي کشورهاي غربي از جمله انگليس، فرانسه، آمريکا و شوروي تبديل شده بود و سخن ناصرالدين شاه در آن زمان گوياي همه چيز در اين مورد است:« اگر به شمال کشور سفر مي کنم سفير انگليس ناراحت مي شود و اگر به جنوب کشور سفر مي کنم سفير شوروي ناراحت مي شود.اي مرده شور اين مملکت را ببرد که شاه آن حق ندارد به شمال و جنوب آن سفر کند.»

در اين راستا شاهد تلاش شوروي و انگليس در به هم زدن روابط شاه و مجلس شوراي ملي بعد از تأسيس آن هستيم که نشان مي دهد که نمي خواستند رابطه مسالمت آميز در بين آنها برقرار گردد.در آخر هم شاهد به توپ بستن مجلس توسط قزاق هاي روس به فرمان شاه هستيم که نفوذ و تحريک شاه توسط عوامل شوروي بخاطر نفوذ طرفداران انگليس در مجلس بوده است.

حتي در اين ايام بي کفايتي احمد شاه شاهد دخالت سفارتخانه هاي روس و انگليس در تعيين نخست وزير و وزراء و حکام ولايات هستيم و با دخالت آنها شخص مورد نظر آنها بعنوان مسئول در کشور معرفي مي شود.در فشار به دولت ايران براي عزيمت ستارخان و باقرخان بعد از پيروزي مشروطه به تهران و فاجعه پارک اتابک نقش نفوذ انگليس در تهييج دولت به اين کار مورد اذعان تاريخ نگاران است.اين مورارد و صدها نشانه ديگر دليلي بر نفوذ غري ها و شرقي در ساختار سياسي کشور در زمان مشروطيت براي به انحراف کشيدن مشروطيت کفايت مي کند.

3- نفوذ در ابزار و امکانات

ابزار و امکانات در دست انقلابيون و مشروطه طلب ها بيشتر در اختيار غربي ها و نفوذي هاي آنها بود و از اين طريق مي توانستند بر انقلابيون و مشروطه طلبان نفوذ کرده و به ميل و خواسته خود آنها را منحرف نموده و به يک سمت خاصي هدايت کنند.

از جمله اين ابزار مي‌توان به نشريات منتشره در آن زمان اشاره کرد که بيشتر به وسيله روشنفکرهاي متمايل به غرب منتشر مي شد و سعي مي کردند افکار و انديشه هاي غربي را در کشور منعکس نمايند و يا در مورد مشروطيت بخش‌هاي منبطق با انديشه غرب را انعکاس داده و سعي مي کردند به نوعي مشروطه غربي را در ايران جا بيندازند تا اينکه به دنبال مشروطه مشروعه و عدالتخانه در ايران باشند و کساني که به دنبال مشروطه مشروعه بودند با نقشه دشمنان بر سر دار مي رفتند.

از موارد ديگر در اين خصوص مي توان به تلگرافخانه هاي آن زمان اشاره کرد که توسط انگليس راه اندازي شده و در اختيار آنها بود.از يک سو به تمام تلگرافهايي که توسط تلگرافخانه ها ارسال و دريافت مي شد دسترسي داشتند.تلگرافهايي که در زمان مشروطه زياد بين مردم و علماي نجف و همچنين دربار رد و بدل مي شد.از سوي ديگر در برخي موارد آنها را طبق ميل و خواسته خود تغيير داده و منتشر مي کردند.يا حتي در مواردي تلگرافي منتشر مي کردند که ارسال کننده اي نداشت و يا ارسال کننده از آن خبر نداشت.

در اين خصوص مي توان به تغيير ديدگاه و نظر و خواسته مشروطه طلبان توسط سفارت انگليس نيز اشاره نمود که به علت تسلط آنها بر انديشه مشروطه طلبي غربي و ناآگاهي تحصن کنندگان در اين مورد مي باشد.وقتي مردمي که به دنبال عدالتخانه که برخاسته از شريعت بود و اجراي احکام اسلامي هستند و براي در امان ماندن از حاکمان ظالم به سفارت انگليس پناه مي برند سفير انگليس خواسته عدالتخانه و مشروطه آنها را تغيير داده و کنستيتوسيون يا همان حکومت مشوطه غربي را جايگزين آن مي کند.

بنابراين نفوذ در ارکان اصلي يک انقلاب و قيام مردمي از جمله در انديشه و تفکر مشروطه طلبي که آن را از عدالتخانه شريعتي به مشروطه غربي تنزل داده و در مسئولين و ساختار سياسي کشور در زمان مشروطيت که باعث تنش بين خود مشروطه طلبان و مشروطه طلبان و شاه و در آخر باعث به توپ بسته شدن مجلس شوراي ملي و انحراف در مسير اصلي مشروطيت شد و نفوذ در ابزار و امکانات در دسترس در زمان مشروطيت براي ارتباط‌گيري و تنوير افکار عمومي از جمله نشريات و روزنامه‌ها و تلگرافخانه‌ها که در اختيار روشنفکرنماها و نفوذي‌هاي غرب و انگليس بود باعث شد تا نهضت مشروطيت از مسير اصلي منحرف شده و به نتيجه و هدف خود نرسد.


نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات