سیاسی >>  انقلاب اسلامی >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۰۶ دی ۱۳۹۵ - ۲۱:۵۴  ، 
کد خبر : ۲۹۷۷۶۰
دکتر جوانی در گفتگوی اختصاصی با سایت بصیرت:

حماسه 9 دی محصول حس تکلیف‌گرایی و دفاع از حق در ملت ایران بود.

در حالی که عاشورا خط تمایز بین حق و باطل و یک ملاک و معیار است. فتنه 88 نیز یک معیار و ملاک برای تمیز و تشخیص دو جبهه و جریان است. جریانی که مدافع انقلاب است، مدافع رأی و حقوق مردم است و جریانی که به رغم دم از مردم و قانون و اسلام و امام و ارزش ها زدن می آید در مقابل همه این ها می ایستد
پایگاه بصیرت / گروه سیاسی بصیرت

حماسه 9 دی محصول حس تکلیف‌گرایی و دفاع از حق در ملت ایران بود.

حماسه 9 دی در سال 88 با گستره جمعیتی و سرزمینی‌اش، یادآور شور و شعور وصف ناپذیر مردمی است که در راهپیمایی های منتهی به پیروزی انقلاب شاهدش بوده‌ایم، راهپیمایی‌هایی که هدفی جز دفاع از حق، ارزش‌های اسلامی و پشتیبانی از ولایت نداشت. خیزش مردمی در روز 9 دی از جنس همان راهپیمایی‌های انقلابی و با همان اهدف و در عین حال با فاصله بیش از سه دهه از آن مقطع و توسط نسلی غالباً متفاوت با آن نسل رقم خورد که با وقوعش بساط فتنه گری را از کشورمان برچید. این تناسب‌های به شدت هم قرینه و مشابه بین رفتارهای اجتماعی در حماسه 9 دی و راهپیمایی‌های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی موجب می‌شود تا برای یافتن علل وقوع این پدیده در سال 88 و یافتن پاسخ سؤال‌هایمان پای صحبت‌های دکتر یدالله جوانی معاون سیاسی وقت سپاه در سال 88 و تحلیلگر مسائل سیاسی بنشینیم. در ادامه سؤال‌های خبرنگار ما از دکتر و پاسخ‌های وی را ملاحظه فرمایید.

آقای دکتر، شما از جمله کسانی هستید که در جریان حوادث و رویدادهای سال 88 بوده‌اید و از رفتارهای اجتماعی در آن مقطع مطلعید، لطفاً به عنوان اولین سؤال بفرمایید زمینه‌های اجتماعی و عوامل پنهان و آشکار آن در وقوع فتنه 88 چه بود؟

برای پاسخ به این سؤال اول باید بگوییم که ماهیت فتنه 88 چیست. در تعریف فتنه مطرح است که فتنه فضای غبارآلودی است که حق و باطل در هم آمیخته می‌شود و تشخیص جبهه حق از باطل و جریان درست از نادرست کار سخت و دشواری می‌شود.

در سال 88 یک جریانی آمد و مدعی شد که به مردم ظلم شده، حقوق مردم پایمال شده، رأی مردم نادیده گرفته شده و در واقع مردم به کسی رأی دادند ولی نتیجه برای کس دیگری اعلام شده است. این را باید با توجه به وضعیت اجتماعی ایران مورد تجزیه و تحلیل قرار داد که خوب معمولاً مردم ما گرایش به دفاع از مظلوم و دفاع از حق دارند و در مقابل هر نوع رفتار نامناسب در این حوزه واکنش جدی از خودشان نشان می‌دهند. از طرف دیگر، مردم نسبت به اشخاصی چون میرحسین موسوی و کروبی و برخی از افراد مرتبط با این‌ها نگاه مثبتی داشتند.

آقای کروبی شخصیتی است که در انقلاب شناخته شده و مورد احترام است، یک روحانی اهل مبارزه در زمان حضرت امام (ره) و کسی است که به نقل خودش بیشترین احکام را از امام دارد و نماینده حضرت امام (ره) و سرپرست حجاج در سازمان حج می باشد و آقای میرحسین موسوی شخصیتی است که در دوره خاص از انقلاب مسئولیت داشته، در زمان جنگ نخست وزیر بوده است.

وقتی مقدمات انتخابات شکل گرفت و تبلیغات و مناظره‌ها شروع شد، حالا این افراد با آن وضعیت اجتماعی و فرهنگی جامعه و نگاه‌ مثبت مردم به آن ها، وقتی می‌آیند بحث دفاع از حقوق مردم را مطرح می‌کنند و آمدنشان را هم به عنوان دفاع از اسلام و انقلاب مطرح می‌کنند،‌ طبیعی است که وقتی ادعای تقلب در انتخابات از سوی این افراد مطرح می‌شود، بخشی از جامعه دچار تردید می‌شود، به فکر فرو می‌رود که نکند چنین اتفاقی افتاده است، مخصوصاً با توجه به این که یک جریان فکری- سیاسی پشت سر این قضیه بود و یک نقشه از پیش طراحی شده برای آن وجود داشت و کارها و زمینه سازی‌هایی انجام گرفته بود؛ ‌لذا می‌بینیم که وقتی این جریان مدعی تقلب در انتخابات می‌شود و مردم را فراخوان می‌کند، یک بخشی از هواداران این‌ها به صحنه می‌آیند؛ افرادی که به صحنه می‌آیند قابل تفکیک هستند. عده‌ای افرادی هستند که در قالب شبکه‌های اجتماعی و در فضای مجازی از قبل اجیر شده‌اند و حالا می‌آیند به سمت اردوکشی خیابانی؛ بخشی از آن‌ها جریان‌های معاند و مخالفی هستند که این را یک فرصت تلقی می‌کنند و بخشی هم آن مردمی هستند که تحت تأثیر آن فضای تبلیغاتی تصور می‌کنند که حق با میرحسین موسوی است و در واقع حقشان پایمال شده و بایستی بیایند از رأی خودشان دفاع بکنند. اینجا است که فتنه شکل می‌گیرد.

در واقع فتنه یک ظلم بزرگ است که کسانی که فتنه را به پا می‌کنند از قانون و عقلانیت و مردم و حقوق مردم و ارزش‌ها دم می‌زنند ولی واقعیت چیز دیگری است. این جریان موفق می شود این فتنه را به پا بکند و مدتی فتنه ادامه داشته باشد. به شرایط اجتماعی و وضعیتی که در جامعه ما وجود دارد که مختصاتش را بنده اشاره کردم آن نگاه مردم به مسئله دفاع از حق، دفاع از مظلوم، یاری کردن مظلوم و پیشینه‌ای که تک تک این افراد دارند، در کنار حرکت این چنینی که در کف خیابان اتفاق می‌افتد، ما شاهد یک تماشاگری از سوی مردم هم هستیم که مردم واکنش نشان نمی‌دهند به این حرکت، گرچه تجمعات دیگری هم داریم در راستای دفاع از انقلاب، نظام و ارزش‌ها، اما زمان سپری می‌شود تا این که کم کم گرد و غبار این فتنه می خوابد.

با رفتارهایی که سر می‌زند از سوی جریان فتنه در مقاطع مختلف که شاید مهم‌ترین مقطعش روز قدس سال 88 بود که جریانی که معتقد بود تقلب شده و برای دفاع از رأی مردم به صحنه آمده و به یاری مظلوم شتافته تا حق او تأمین شود و علائم خاصی هم دارد به لحاظ رنگی که انتخاب کرده – رنگ سبز- و رفتارهایی که در تضاد با این علائم ازش سر می‌زند، یک نوع حساسیت‌هایی را در جامعه ایجاد می‌کند، خصوصاً این که روز قدس در ماه مبارک رمضان بوده و به نوعی این افراد روزه خواری می‌کنند و اخبارش منتشر می‌شود،یا شعارهایی که در آن روز سر داده می‌شود که برجسته‌ترین آن شعارها نه غزه، نه لبنان است. این رفتارها یک نوع حساسیت‌هایی را در بخش‌هایی از جامعه ایجاد می‌کند که اگر این جریان به دنبال دفاع از قانون و رأی مردم و حقوق مردم است چرا باید این نوع رفتارها را از خودش نشان بدهد؟ یا در روز 16 آذر باز اتفاقی که عکس حضرت امام‌(ره) را پاره می کنند و درگیری‌های خیابانی و نوع شعارهایی که سر داده‌ می‌شود، روز 13 آبان که دوباره تکرار می‌شود این رفتارها و در نهایت روز عاشورای سال 88 که رفتارهایی که این جریان از خودش نشان می‌دهد و شعارهایی که بیان می‌کند مردم را متوجه می‌کند که اساساً با یک فریب، حیله و نیرنگ روبرو شده‌اند و داستان چیز دیگری است و بحث انتخابات بهانه ای است برای مقابله با نظام اسلامی، چون در اینجا دیگر مجموعه مردمی که بعد از انتخابات آمدند از حقوق خودشان دفاع بکنند مطرح نیست، بلکه جریانی است که به جنگ با ارزش‌ها، به جنگ با امام حسین‌(ع) و به جنگ با توده‌های مردم آمده است. بنابراین بر اساس حس تکلیف‌گرایی و حس دفاع از حقی که در مردم ما وجود دارد یعنی همان حس‌هایی که در ابتدا نسبت به جریان معترض وجود داشت و بازخورد خود را در سکوت و عدم اقدام از سوی مردم نشان می‌داد، اینجا یک خروش و حرکت فراگیر اجتماعی شکل می‌دهد و مردم به شکل یکپارچه حماسه 9 دی را خلق می‌کنند و در واقع مقابل جریانی می‌ایستند که این جریان مدعی بود برای دفاع از قانون، ارزش‌ها، حق و درستی و راستی به صحنه آمده است.

هشت ماه زمان برد تا مردم به درستی متوجه شوند که باید بیایند در مقابل جریانی که فتنه‌گری کرده و در جامعه با دروغ و افترا و نسبت‌های ناروا ظلمی را به نظام ایجاد کرده، از انقلاب اسلامی، از ارزش‌ها و از ولایت دفاع بکنند فلذا این عوامل اجتماعی که مطرح می‌شود، به شرایط اجتماعی و مسائلی بازمی‌گردد که از گذشته در نهاد افراد وجود داشته است، منتهی عوامل سیاسی را نمی‌توان از عوامل اجتماعی جدا کرد. کسانی که در واقع این فتنه را به پا کردند با توجه به خصوصیات ملت ایران برخی از نکات و مسائل را مطرح کردند تا بتوانند یک برانگیختگی ایجاد بکنند. البته این‌ها در آن مسیر ناموفق بودند چرا که تلقی و تصور آن‌ها این بود که با توجه به خصوصیات مردم ایران- خصوصیات دفاع از حق، دفاع از مظلوم و ایستادن در کنار مظلوم- توده‌ها با این‌ها همراهی خواهند کرد.

مشکلاتی در جامعه وجود داشت، بحث فقر، بیکاری و ناهنجاری‌های دیگر و ادعاهایی میرحسین موسوی در بیانیه‌هایش و در همین راستا مطرح می کرد که ما بعد از حضرت امام‌(ره) مسیر دیگری را رفتیم و اگر همان مسیر را طی می‌کردیم شاهد این مشکلات و این معضلات نبودیم و در واقع دنبال این بود که بگوید یک حاکمیت دروغی وجود دارد و یک وضعیت نگران کننده‌ای در جامعه وجود دارد و باید این شرایط را ما تغییر بدهیم تا بتوانیم مشکلات را پایان ببخشیم. یکی از جملات آقای موسوی این هست که من آمده‌ام جمهوری اسلامی را بر اساس همان نسخه اصلی که حضرت امام‌(ره) نوشتند، پیاده بکنم. خط امام را من می‌خواهم مبنای حرکتم قرار بدهم.

در واقع برخلاف آن انتظاری که داشتند مردم با دقت و با بصیرت صحنه را ملاحظه می‌کنند و در نهایت تشخیص می‌دهند که با یک فریب، خدعه و نیرنگ مواجه هستند و کسی که دیگران را متهم می‌کرد به دروغ‌گویی، بداخلاقی و ... مشخص شده که اساساً این یک برنامه و نقشه است و خود او است که دروغ می‌گوید و پیوند با بیگانه برقرار کرده است. اینجاست که با توجه به روح تکلیف‌گرایی جامعه حماسه 9 دی شکل می‌گیرد.

البته اساساً نمی‌شود امدادهای غیبی را در این حماسه نادیده گرفت و نقشی که هدایت‌های الهی در این صحنه دارد یک نقش برجسته است به گونه‌ای که مقام معظم رهبری می‌فرماید در 9 دی روح حسین بن علی در کار بود یعنی آن حرمت شکنی‌ها و آن گستاخی‌هایی که جریان فتنه داشت به گونه‌ای بود که ظلم بزرگی را به اسلام روا داشتند و در واقع به دنبال فریب مردم بودند. اینجا بود که خداوند دل‌ها را هدایت کرد و تحت تأثیر این هدایت‌های الهی بود که حماسه 9 دی خلق شد. این حماسه در آن فضا و در آن شرایط چیزی شبیه به یک معجزه است. هیچکس نمی‌توانست پیش‌بینی بکند که یک چنین حرکت پرشور مردمی که شبیه به اجتماعات و راهپیمایی‌های عظیم اوایل انقلاب و روزهای منتهی به پیروزی انقلاب است در این مقطع شکل بگیرد.

با همان نگاه حق‌طلبانه‌ای که در نهاد مردم ما وجود دارد، اگر بخواهیم یک مقایسه جامعه‌شناسانه داشته باشیم بین رفتاری که در تجمع روز 25 خرداد به حمایت از آقای موسوی شکل گرفت و معروف به راهپیمایی سکوت شد با حماسه مردمی که در 9 دی وقوع یافت، چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی بین این دو وجود دارد؟

آقای میرحسین موسوی اولین بیانیه‌اش را روز شنبه، فردای روز انتخابات صادر کرد و مدعی تقلب در انتخابات شد و روز دوشنبه 25 خرداد سال 88 بود که حرکت میدان انقلاب تا آزادی انجام شد و یک جمعیت بین 200 تا 300 هزار نفری در آن شرکت کردند. این حرکت به لحاظ کمیت و کیفیت قابل مقایسه با حماسه 9 دی نیست و تفاوت‌های اساسی بین این دو وجود دارد.

به لحاظ کمیت اساساً تجمع روز 25 خرداد که فقط در تهران شکل گرفت با راهپیمایی چند میلیونی و فراگیر در سطح کل کشور که به صورت خود جوش انجام گرفت، قابل مقایسه نیست.

به لحاظ کیفیت هم اساساً تفاوت‌های فاحشی بین این دو وجود دارد. در 9 دی مردم برای دفاع از انقلاب، دفاع از استقلال، دفاع از ولایت، دفاع از ارزش‌ها و قانون به صحنه آمدند که این حضور به لحاظ ماهیت و به لحاظ ساختاری شبیه به حرکت‌های عمومی در انقلاب است اما حرکت در روز 25 خرداد یک حرکت سازمان یافته با شبکه‌هایی که از قبل طراحی شده، با ترکیب ناهمگون از جریان‌های ضد انقلاب تا افراد ساده‌لوح یا فریب خورده را تشکیل می‌دهد. ما در حرکت 25 خرداد می‌بینیم که تعداد اندکی از تجمع کنندگان برخلاف رویه اکثریت حاضرین که سکوت بود، به پایگاه بسیج حمله می‌کنند و قطعاً این حاکی از یکسان نبودن ترکیب جمعیتی این حرکت و وجود نگرش‌های متضاد در آن است به طوری که اکثریتی علاقه‌مند به پیگیری مطالباتشان از طریق تجمع آرام و در سکوت است ولی اقلیت کوچکی می‌خواهد با آشوبگری و ایجاد ناامنی اجتماعی به خواسته‌هایش برسد. همین ترکیب ناهمگون فکری و اندیشه‌ای باعث می‌شود که ما شاهد ریزش‌های گسترده در تجمعات بعدی هستیم. آن بخش ساده لوح و فریب خورده که تصور می‌کردند آقای موسوی راست می‌گوید به مرور خود را از این جریان جدا می‌کند و اساساً در اجتماعات بعدی و حضورهای بعدی در خیابان‌ها تنها شاهد حضور جریان‌های مخالف، معاند و ضد انقلاب و کسانی هستیم که به نوعی تحت تأثیر هدایت‌های بیرونی قرار گرفته‌اند. ما فقط در آن حرکت اولیه شاهد این جمعیت هستیم. ما از 25 خرداد به بعد، خصوصاً بعد از خطبه‌های تاریخی مقام معظم رهبری (حفظه‌الله) می‌بینیم مردم همراه شده با جریان فتنه اساساً راهشان را از فتنه جدا می‌کنند و عمده کسانی که با یک نوع ساده اندیشی و تحت تأثیر قرار گرفتن روز 25 خرداد در صحنه قرار گرفته‌اند، در راهپیمایی عظیم 9 دی همین‌ها حضور دارند. در واقع می توان گفت که تنها حرکت و اجتماعی که بخشی از مردم در آن هستند و با سران فتنه همراه می‌شوند همان حرکت اولیه است که آن هم به خاطر این است که مردم یک پیشینه ذهنی از میرحسین موسوی و کروبی دارند و از آن طرف هم مشکلات و معضلاتی وجود دارد، بخصوص مردم تهران که در آن آرای آقای میرحسین موسوی از آقای احمدی نژاد بیشتر بود و تلقی تهرانی‌ها این می‌شود که در کل کشور نتایج همین‌گونه است و لذا تقلب درست است، اما به مرور زمان خصوصاً بعد از فرمایشات مقام معظم رهبری در 29 خرداد و با آگاهی بخشی و اطلاع‌رسانی‌هایی که انجام می‌گیرد و قانون شکنی‌هایی که از ناحیه جریان فتنه دنبال می‌شود این‌ها متوجه می‌شوند که داستان چیز دیگری است. به هر حال در آن روزهای اول این عده از مردم معترض تصور نمی‌کردند که آقای میرحسین موسوی همین راه را بخواهد دنبال بکند، شاید تصور بر این بود که ایشان از طریق مجاری قانونی خواسته‌هایش را دنبال خواهد کرد و این رفتارها صرفاً یک حرکت اولیه اجتماعی و یک اعتراض است، ولی وقتی مردم دیدند که میرحسین موسوی و کروبی و جریان همراه و همسو با آن‌ها اساساً برای اثبات ادعایشان هیچ نوع دلیل و سند و مدرک متقن و محکمه پسند ارائه نمی‌کنند و ادعای تقلب صرفاً یک ادعاست و این دو دنبال ابطال انتخابات هستند، اینجا برداشت‌ها دیگر متفاوت از قبل می‌شود.

احزاب و جریانات سیاسی در فتنه 88 چه نقشی داشتند؟

ما دو جریان فکری سیاسی در این مقطع داریم که یکی جریان فکری سیاسی اصلاحات است و دیگری جریان اصولگرا. جریان اصولگرا که از همان ابتدا موضعش مشخص بود و هر نوع حرکت خلاف قانون را محکوم می‌کرد ولی جریان اصلاحات که در دوره 76 تا 84 قوه مجریه را در دست داشت، مجلس ششم و شوراهای شهر در دور اول را در اختیار داشت و در میان دانشجویان و در برخی از مجموعه‌ها پایگاه دارد، متأسفانه سهم بالایی در فتنه 88 داشت. در بحث تقلب آقای میرحسین موسوی که نامزد اصلی جریان اصلاحات بود و آقای کروبی هم به عنوان یک چهره با سابقه در جریان اصلاحات،هر دو مدعی تقلب در انتخابات بودند و تمامی احزاب و گروه‌های دوم خرداد در واقع به نوعی در قبال فتنه همراه بودند یا سکوت کردند و یا حرف‌های دو پهلو زدند و لذا می‌توان گفت که این جریان در این مقطع خوب عمل نکرد.

از بین احزاب و گروه‌های دوم خردادی شاید بیشترین سهم را در ایجاد و تداوم فتنه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت و در مرحله بعد بخش‌هایی از مجمع روحانیون مبارز، دفتر تحکیم و عناصری از کارگزاران داشتند. اگر آقای میرحسین موسوی و کروبی حمایت گروه‌ها و شخصیت‌های مطرح در جریان اصلاحات را نداشتند، اساساً آن ادعا را مطرح نمی‌کردند. می‌توان گفت بخش اصلی مدیریت اصلاحات که در دوره 84 تا 88 ناکام ماند و در چندین انتخابات متوالی هم شکست خورد به دنبال این بود که از طریق میرحسین موسوی به قدرت برگردد و اتفاقاً برخی معتقدند که افراد تأثیرگذار در گروه‌ها و احزاب جریان اصلاحات بودند که آقای میرحسین موسوی و آقای کروبی را در این وادی قرار دادند و اطراف ایشان را گرفتند و این طور نیست که ما صرفاً در فتنه 88 تمرکزمان روی اشخاصی مثل میر حسین موسوی و یا کروبی باشد گرچه سهم این‌ها یک سهم اصلی است. این‌ها بودند که پذیرفتند چنین نقشی را ایفا بکنند. ما در سال 88 با جریان فتنه‌ای روبرو هستیم که این جریان بخشی از جریان اصلاحات است با احزاب مطرح این جریان که بنده به تعدادی از آن‌ها اشاره کردم.

بعد از حماسه 9 دی شاهدیم که عوامل آشکار فتنه در آشوب‌گری‌ها و اردوکشی‌های خیابانی از بین رفتند و جمع شدند؛ آیا بعد از این حماسه، عوامل پنهان فتنه نیز چنین وضعیتی پیدا کردند؟

بعد از 9 دی جریان فتنه به این جمع‌بندی رسید که داخل کشور هیچ نوع زمینه‌ای برای تحقق اجتماعی اهدافش وجود ندارد چون به دنبال این بودند که اعتراضات اجتماعی به جنبش تبدیل شده و شکل سراسری به خود بگیرد و در سراسر کشور به شکل پیوسته یک حضور میدانی و خیابانی در قالب تجمع و تحصن و اعتراضات خیابانی را داشته باشند تا نظام را وادار به عقب‌نشینی و پذیرش خواسته‌های این‌ها بکنند اما 9 دی که حرکتی مردمی بود وضعیتی به وجود آورد که این جریان احساس کرد که هر جا بخواهد تحرکی داشته باشد مردم در مقابلش خواهند ایستاد تا نهادهای انتظامی، اطلاعاتی یا امنیتی. چون قبل از 9 دی این‌ها مدعی مردمی بودن بودند که ما مردمی هستیم و در واقع نظام در مقابل مردم ایستاده و ما داریم از حقوق مردم دفاع می‌کنیم. 9 دی نشان داد که مردم در کنار نظام و در کنار نهادهای اطلاعاتی، نظامی، انتظامی و امنیتی قرار دارند و لذا این‌ها به این مطلب رسیدند که هر نوع حرکت علاوه بر نتیجه‌بخش نبودن، می‌تواند هزینه‌های بسیاری برایشان داشته باشد و مضافاً این که برخی از رهبران و گردانندگان فتنه دستگیر شده بودند و برخی نیز به خارج فرار کرده بودند، فلذا خود به خود این حرکت‌ها در داخل کشور پایان یافت؛ اما حرکت‌های پنهان در حوزه‌ها و به شکل‌های مختلف دنبال می‌شود. در فضای رسانه ای و مجازی بحث تلاش برای تبرئه عوامل و جریان‌های فتنه و یک نوع مظلوم نمایی به شکلی دیگر و تحلیل‌های وارونه از حوادث سال 88 ارائه کردن دنبال می‌شود و خوب می‌بینیم که این جریان از رأفت اسلامی هم سوء استفاده می‌کند، با توجه به این که در دوره فتنه، نظام اسلامی نهایت خردمندی و خویشتنداری را هم نشان داد،این جریان از سال 92 با توجه به تحرکات سیاسی و جابجایی قدرت، در دولت یازدهم احساس می‌کند که می‌تواند مجدد به صحنه سیاسی کشور برگردد.

جریان فتنه از 9 دی به بعد متوجه می‌شود که حرکت‌های آشوبگرانه جواب نمی‌دهد بنابراین در چند حوزه شروع می‌کند به حرکت کردن، در حوزه فضای رسانه‌ای به نوعی تلاس برای تبرئه کردن خود از براندازی و طرفدار انقلاب جلوه دادن و ارائه تحلیل از حوادث سال 88 به شکل تنزل فتنه از براندازی به یک نوع منازعه بین دو جریان و نزاعی بین موسوی و احمدی‌نژاد و مسئله‌ای در این سطح نه مقابله با نظام و مردم، انجام می شود در کنار این نوع اقدام رسانه‌ای و حرکت در حوزه فکری، یک نوع برنامه‌ریزی هم هست برای بازگشت به قدرت؛ چون این‌ها متوجه می‌شوند با توجه به ماهیت حماسه 9 دی، هر نوع حرکت در مسیر قبلی خودزنی و نوعی انتحار تلقی می‌شود و لذا سریع تغییر مسیر دادند و جمع‌بندیشان این بود که ما باید برگردیم به درون نظام و خودمان را تبرئه بکنیم از این که به ما به دیده یک برانداز نگاه شود. بخشی از این‌ها بدلیل رفتارهایی که داشتند و پیوسته بودند به خارج از کشور راهشان جدا شد و لذا ما می‌بینیم که بعد از 9 دی یک بخش عمده‌ای از جریان اصلاحات به سمت فاصله گرفتن از بخش تندور و افراطی که همچنان بر طبل مبارزه و مقابله با نظام می‌کوبند و خواستگاهشان عمدتاً خارج کشور است، می‌رود. گر چه در این نقش نمی‌آید صریح در مقابل آن مجموعه موضع‌گیری بکند، افشاگری بکند و تبرئه کند خودش را از ارتباط با آن‌ها، اما از طرف دیگر حرف‌های دیگری می‌زند به این معنی که ما از آن جریان فاصله داریم و گهگاهی هم به خاطر این که پایگاه‌های اجتماعی خود در جامعه را حفظ کند حرف‌های دوپهلو در دفاع از میرحسین موسوی و کروبی با استناد به سوابق این افراد می‌زند، این که این‌ها برانداز نبودند و این حرف‌ها شایسته این افراد نیست و ... که نشان می‌دهد این‌ها عمدتاً در فضای خاکستری قدم برمی‌دارند و ما حتی امروز شاهد عدم شفافیت در رفتارهای بخش عمده جریان اصلاحات که مسیرش را از بخش تندرو جدا کرده هستیم. جریان اصلاحات گرچه حوادث سال 88 را به نوعی خلاف قانون می دانند ورفتارهای درستی ارزیابی نمی‌کنند اما صریح در مقابل عوامل فتنه موضع‌گیری نمی‌کنند، با شفافیت آن را توطئه و یک براندازی بیان نمی کنند و نمی گویند با این مواضع و رفتار افراد و رهبران جریان فتنه صلاحیتشان از بین رفت!

با توجه به تداوم حرکت‌های پنهان فتنه‌خیز،‌برای جلوگیری از وقوع فتنه‌های بعدی در کشور چه باید کرد؟

به طور قطع تا رسیدن به نتیجه، رویارویی نظام اسلامی ایران با نظام سلطه یک رویارویی فراگیر و مستمری خواهد بود و همواره باید منتظر توطئه‌ها و دسیسه‌ها باشیم. اما هر نقشه پیچیده‌ای معلوم نیست که مجدد با همان مختصات تکرار شود به عنوان مثال آنچه که در سال 88 درکشور ما رخ داد برگرفته از مدل انقلاب‌های رنگی بود که در بستر انتخابات یک جریانی از قبل طوری تبلیغات می‌کند که گویا پیروز انتخابات است ولی همزمان مطرح می‌کند که احتمال تقلب وجود دارد و یک سلسله کارهایی را انجام می‌دهد که در جامعه یک حساسیت‌هایی را برانگیزد که مردم نگران هستند از این که رأیی که می‌دهند خوانده می‌شود یا نه.

جریان فتنه اوایل سال 88 کمیته صیانت از آرا را تشکیل دادند و بعد در واقع با بخشی از بدنه جامعه طوری تعامل برقرار کردند که شما آگاه و حساس باشید گویا قرار است که بنا به دلایل و مصالحی رأی شما خوانده نشود. تا جایی که می‌بینیم، آثار این نوع عمل در شعارها ظاهر می‌شود،‌ جوان‌هایی هستند که می‌آیند کف خیابان‌ها و شعار می‌دهند اگر تقلب نشه میرحسین رئیس جمهور میشه، اگه تقلب بشه ایران قیامت میشه و ... این یک مدل بود که در جاهایی اجرا شده و جواب داده و در کشور ما هم پیاده شد و بعد مشخص شد که یک نقشه و سناریو بوده و قطعاً این نقشه با این محاسبات قابلیت اجرای مجدد نخواهد داشت، اما این معنی‌اش این نیست که فتنه در کشور به وجود نخواهد آمد بلکه با مختصات و ویژگی‌های دیگری ممکن است به وجود بیاید. در خصوص چگونگی جلوگیری از فتنه‌های بعدی باید گفت با بالا بردن سطح آگاهی توده‌های مردم و شفاف عمل‌کردن، اطلاع‌رسانی‌های به موقع و به‌هنگام این کار را می‌شود کرد. اگر برخی از مجموعه‌ها، نهادها و سازمان‌ها قبل از فتنه 88 وظیفه خودشان را به درستی و به خوبی انجام می‌دادند شاید بعد از انتخابات ما شاهد این قضایا و حوادث نبودیم گرچه ممکن بود اقدام آن نهادها پیامدهایی داشته باشد و برای مردم باورپذیر نباشد اما چون این فتنه به این صورت رخ داد برای جلوگیری از فتنه های بعدی کار راحت تر است چون به هر حال فتنه را افرادی می توانند به پا بکنند که در یک جامعه ای مسبوق به حسن سابقه و حسن شهرت باشند، پایگاه مردمی داشته باشند، پایبندی به دین، اخلاق، ارزش ها و قانون در آن ها برجستگی داشته باشد. در سال 88 کسانی توانستند بیایند فتنه به پا کنند که در نظام اسلامی دارای پیشینه مسئولیتی بودند، مورد احترام بودند، در جایگاه های بالا بودند، در جریان انقلاب حضور داشتند، اهل مبارزه بودند، امین مردم در یک مقاطعی بودند و لذا این ها می توانند بیایند فتنه به پا کنند و الاّ آدم های بدسابقه که نمی توانند بیایند دم از حق، دم از حقوق مردم، دم از قانون، دم از امام (ره)، دم از ارزش ها بزنند و بعد هم موفق شوند. فتنه را می گویند یک نوع فضای غبارآلود یعنی کسانی هستند که پایبند به حق اند و تحت تأثیر حرف آدم هایی قرار می گیرند که از حق دم می زنند و موقعی تحت تأثیر این آدم ها قرار می گیرند که این ها سابقه خوبی داشته باشند. آقای میرحسین موسوی از موقعی که وارد انتخابات شد گفت من می خواهم به دروغ در کشور پایان دهم و چون آن پیشینه را داشت و یک سری هم مشکلات در کشور بود، مردم باور کردند که ایشان آمده جامعه ای را بسازد که صداقت در آن حاکم باشد، در حالی که بعد مردم متوجه شدند که کسی که این حرف را زده بزرگترین دروغ را خودش گفت و این فتنه را به پا کرد. این مقطع تاریخی کمک می کند به این که ما بتوانیم با بصیرت افزایی روز افزون در جامعه مردم را آگاه بکنیم به این سبک فتنه ها که افراد با سابقه نظام ممکن است بوجود بیاورند. یعنی مردم ما در سال 88 جان کلام امام را که می فرمودند ملاک حال فعلی افراد است را فهمیدند، شاید تا آن موقع این مسئله اینقدر برای مردم ملموس نبود. در سال 88 مردم فهمیدند که انقلاب ما می تواند طلحه ها و زبیرها داشته باشد، می تواند به گونه ای حوادث رقم بخورد که افرادی با سابقه خوب بدترین مواضع و رفتارها را از خودشان نشان دهند. پس این حادثه خودش کمک می کند به بصیرت افزایی در جامعه برای جلوگیری از فتنه های بعدی، چون وقتی ما بحث بصیرت را عامل پیشگیری از فتنه معرفی می کنیم، اتفاقاً یکی از ویژگی های انسان های اهل بصیرت بهره مندی از عبرت های تاریخی است. مولا امیرالمومنین می فرمایند انسان بصیر سه ویژگی دارد. اول، اهل تفکر و اندیشه است، دوم، ظاهر بین نیست و به عمق مسائل نگاه می کند و سوم، از تاریخ عبرت می گیرد. فان مع البصیر من سمع فتفکر و نظر فابصر فنتفع بالعبر.

این عبرت های تاریخی خیلی مهم است. مقام معظم رهبری یک موقع بحث عبرت های عاشورا را مطرح فرمودند به این معنا که اگر ما از عاشورا عبرت بگیریم دیگر عاشوراها تکرار نمی شود یعنی بیاییم بررسی بکنیم که چه شد بعد از پیامبر مسیری طی شد که در نهایت عاشورا پدید آمد. در مقطع فعلی هم باید بیاییم بررسی کنیم که چه شد بعد از امام (ره) مسیری طی شد و برخی از گروه ها و جریان ها آمدند در مسیری که در نهایت در مقابل مکتب امام و اندیشه امام و پرچمدار مکتب امام و نظام و انقلاب ایستادند؟ دلایل این چه بود؟ و این که آدم هایی آمدند فتنه را به پا کردند که در واقع مسبوق به سابقه خوب بودند. در حادثه عاشورا می بینیم شمری که سر از تن اباعبدالله الحسین (ع) جدا کرد همان کسی است که در جنگ صفین همرزم امام حسین (ع) بوده یعنی یک زمانی در جنگ صفین در سپاه امیرالمومنین (ع) شمر در کنار امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) است و با معاویه می جنگد. ما در سال 88 هم می بینیم که همینطور است، کسانی که یک زمانی در کنار رهبری بودند، با رهبری بودند، آمدند در سال 88 در مقابل رهبری ایستادند. حالا بازخوانی این فتنه و تبیین و بررسی زمینه های اجتماعی و سیاسی آن و سرمایه گذاری بیگانه و دشمنان خارجی در بحث فتنه 88، فهم مردم و قدرت تحلیل و بصیرت مردم را افزایش می دهد و این به نوبه خود باعث می شود تا فتنه خواهان نتوانند در آینده فتنه ای به پا کنند. یکی از دلایلی که افراد و گروه های خاص در تلاش هستند تا حوادث سال 88 به فراموشی سپرده بشود شاید همین مطلب باشد. بعضی به دنبال این هستند تا تحلیل وارونه از فتنه 88 ارائه دهند و بعضی ها نیز می گویند که اتفاقی بود که تمام شد و رفت چرا دوباره تکرارش می کنید؟! هماهنطور که یک عده ای می گویند که عاشورا یک حادثه تاریخی بود که گذشت و تمام شد، چرا عاشورا را دارید اینقدر بزرگ می کنید؟! در حالی که عاشورا خط تمایز بین حق و باطل است، یک ملاک و معیار است. فتنه 88 یک معیار و ملاک است برای تمیز و تشخیص دو جبهه و جریان. جریانی که مدافع انقلاب است، مدافع رأی و حقوق مردم است و جریانی که به رغم دم از مردم و قانون و اسلام و امام و ارزش ها زدن می آید در مقابل همه این ها می ایستد و لذا اگر این حادثه مرتب بازخوانی و یادآوری شود افراد دیگر هوشمندانه به مسائل نگاه می کنند و با دیدن علائم و نشانه ها، فریب افراد فریبکار را نمی خورند. اگر در سال 88 هم ما به صحنه نگاه بکنیم می بینیم که تعداد قابل توجهی از مردم و خواص متوجه بودند چون دقت می کردند. بعضی ها متوجه نشدند چون ساده اندیش بودند و دقت نظر و بصیرت لازم را نداشتند و به همین منظور دچار تردید شدند، سکوت کردند و بعضی ها هم منافعشان اقتضا می کرد که آن گونه رفتار بکنند و چه بسا با جریان فتنه همراه شدند.

با تشکر از دکتر جوانی بابت فرصتی که در اختیار پایگاه اطلاع رسانی بصیرت قرار دادند.

مصاحبه: اکبر کریمی



نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات