تاریخ انتشار : ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۰:۱۹  ، 
کد خبر : ۳۰۰۷۱۸

محمود شوری: آمریکا به مخالفان اسد اعتماد به نفس داد

مقدمه: حمله موشکی آمریکا به سوریه واکنش روسیه را به دنبال داشت که این واکنش نشان‌دهنده حمایت قاطع روسیه از دمشق است اما ترامپ که در آستانه ریاست جمهوری، هدف خود را مبارزه با تروریسم اعلام کرده بود، از این حمله چه اهدافی را دنبال می‌کرد و در صورت ادامه این حملات واکنش روسیه چه خواهد بود؟ دکتر محمود شوری، کارشناس مسایل روسیه در این خصوص به خبرنگار شفقنا گفت: من شخصاً تردید دارم که این اقدام در آینده تداوم پیدا کند. بنابراین بیشتر باید به پیامدهای خود این اقدام و نه تداوم آن فکر کرد که پیامدهایش هم به نظر من در وجه نخست ایجاد یک حس اعتماد به نفس در جریان‌های مخالف دولت اسد و حامیان منطقه‌ای آنهاست. متن گفت‌و‌گوی شفقنا با دکتر محمود شوری را در ادامه بخوانید:
پایگاه بصیرت / فهیمه ابراهیمی

(روزنامه مردم‌‌سالاري – 1396/01/29 – شماره 4294 – صفحه 7)

* آمریکا در تازه‌ترین اقدام خود بعد از روی کار آمدن ترامپ ۵۹ موشک کروز را به پایگاه الشعیرات در غرب سوریه شلیک کرد. هدف ترامپ از این حمله چه بود و این مساله در حل بحران منطقه تاثیری دارد؟

** شوری: به هر حال اتفاقی که افتاد به دلایل مختلف بسیار مهم تلقی می‌شود. اما شاید یکی از مهمترین دلایلی که این اتفاق را حائز اهمیت می‌کند این است که آقای ترامپ در بحث‌های انتخاباتی و پیش از انتخابش به عنوان رئیس جمهور بر این مسأله تاکید داشت که قرار نیست مداخله بیشتری در مسأله سوریه داشته باشد و به نوعی قراین، شواهد و علائمی ‌که از دولت آقای ترامپ وجود داشت این بود که تاکید آقای ترامپ بیشتر بر روی مبارزه با داعش است تا ضربه زدن به دولت آقای اسد. به همین دلیل اتفاقی که افتاد از این جهت مهم است که یک نوع چرخش در سیاست آقای ترامپ در ارتباط با مسأله سوریه تلقی می‌شود. این اقدام در واقع به نوعی بازگشت به همان سیاست‌هایی است که در دوران اوباما هم پیگیری می‌شد یعنی سیاستی که فشار بر دولت سوریه را بر مقابله با داعش و جریان‌های افراطی اولویت می‌بخشید.

در این زمینه ترامپ حتی یک گام از اوباما هم جلوتر گذاشت و وارد فاز حمله نظامی‌شد. به همین دلیل به نظر من موضوع حمله موشکی آمریکا به سوریه بیش از هر چیز از جنبه نوع مداخله و ورودی که ترامپ به مسأله داشت، حائز اهمیت است. این اتفاقی که رخ داد می‌تواند یک نقطه عطف در صحنه بحران سوریه باشد به این دلیل که بعد از یک دوره که عملاً دولت اوباما با رویکرد منفعلانه‌تری به بحران سوریه نگاه و سعی می‌کرد که بیشتر در فضای سیاسی، مخالفت‌های خود را با دولت اسد اعلام کند، الان شاهد ورود نظامی‌آمریکا به صحنه عملیاتی در سوریه هستیم. این اقدام اگر بخواهد ادامه داشته باشد می‌تواند شرایط را کاملاً دچار دگرگونی کند.

هم از جهت نوع رویارویی که بین روسیه و آمریکا می‌تواند ایجاد کند و هم از جهت موازنه قدرتی که در داخل بحران سوریه می‌تواند رقم بزند. به همین دلیل من فکر می‌کنم این اقدام آمریکا اگر مقدمه اقدامات بعدی باشد ما باید در آینده شاهد تحولات خیلی جدی‌تری در صحنه بحران سوریه باشیم اما شخصاً تردید دارم که این اقدام در آینده تداوم پیدا کند. بنابراین بیشتر باید به پیامدهای خود این اقدام و نه تداوم آن فکر کرد که پیامدهایش هم به نظر من در وجه نخست ایجاد یک حس اعتماد به نفس در جریان‌های مخالف دولت اسد و حامیان منطقه‌ای آنهاست. حمله آمریکا به سوریه از این جهت می‌تواند به عنوان یک رویداد تاثیرگذار در بحران سوریه تلقی شود و بر روند مذاکرات سیاسی که با محوریت سه کشور ایران، روسیه و ترکیه آغاز شده بود، تأثیر منفی بگذارد.

* ترامپ در حالی دستور این حملات را داد که پیش از آن در صحبت‌های انتخاباتی خود اعلام کرده بود که بیشتر به مسایل داخلی خواهد پرداخت. تغییر سیاست آمریکا به این سمت به چه دلیل بوده است؟ همچنین در صحبت‌های خود از احتمال اقدامات بعدی ترامپ سخن گفتید؛ این اقدامات احتمالی چه چیزهایی می‌تواند باشد؟ سرنگونی بشار اسد یا تغییر مرزها و…؟

** بعد از اینکه آقای ترامپ قدرت را در اختیار گرفت با هجمه شدیدی از سوی مخالفان مواجه شد که مدعی بودند تیم ترامپ روابط نزدیکی با روسیه برقرار کرده‌اند. این فشارها با طرح ادعاهایی مبنی بر دخالت روسیه در روند انتخابات آمریکا حتی جنبه حیثیتی پیدا کرد و فشار سنگینی را به ترامپ وارد ساخت. در میان متحدان اروپایی آمریکا نیز این نگرانی وجود داشت که احتمالاً ممکن است نزدیکی بین دولت ترامپ و روسیه در آینده موجب تضعیف امنیت اروپا شود. اینها مسایلی بود که در یکی دوماه نخست فشار زیادی را به دولت ترامپ وارد کرد. به همین دلیل به نظر من این اقدام ترامپ هم دلایل داخلی داشت و هم دلایل خارجی. در سطح داخلی شدت عمل آمریکا در سوریه می‌توانست فشار مخالفان را کاهش دهد و در سطح بین‌المللی نیز دولت ترامپ به دنبال نوعی قدرت نمایی بود. به روایت دیگر در واقع آقای ترامپ با این اقدام با یک تیر چند نشان زده است. یک اینکه بحث‌ها را در داخل آمریکا دچار تغییر کرده است و هم یک قدرت‌نمایی در سطح بین‌المللی از خودش به نمایش گذاشته است.

همانطور که گفتم مهمترین پیامد این اقدام می‌تواند دادن یک اعتماد به نفس به مخالفین باشد. اما در مورد مسأله دوم، بحث بر سر این است که اگر این عملیات‌ها بخواهد ادامه پیدا کند حتماً آمریکایی‌ها باید در محاسبات خود نوع واکنش روس‌ها را مد نظر قرار دهند. در واقع باید نسبت مداخله نظامی‌آمریکا در سوریه و حضور روسیه در این کشور مشخص شود. آیا قرار است با هماهنگی آمریکا و روسیه این مداخله انجام شود، که عملاً این امکان پذیر نیست. آمریکایی‌ها با این اقدام نظامی‌نیروهای متحد روسیه را در سوریه مورد هدف قرار دادند. روس‌ها بعد از آمدن ترامپ امیدوار بودند که بتوانند آمریکا را متقاعد کنند تا یکسری عملیات هماهنگ در ارتباط با حمله به جریان‌های تروریستی مثل داعش و جبهه النصره داشته باشند، اما عملاً چیزی که اتفاق افتاد این بود که آمریکایی‌ها در سوریه متحد روسیه را مورد حمله قرار دادند. بنابراین اگر این اقدامات بخواهد ادامه داشته باشد حتماً با واکنش جدی روسیه مواجه خواهد شد و ممکن است سطح تعارضات را ارتقا دهد. به نظر من اگر عملیات نظامی‌به این شکلی که ما الان شاهدش هستیم بخواهد تداوم پیدا کند صحنه عملیات در سوریه می‌تواند بسیار پیچیده و خطرناک شود.

* آقای ترامپ از تاجران و سهامداران شرکت‌های تولید موشک در آمریکاست که عده‌ای از کارشناسان این عامل را دلیلی بر اقدامات ترامپ می‌دانند. نظر شما در این زمینه چیست؟

** من کارشناس مسایل آمریکا نیستم و خیلی نمی‌توانم وارد مسایل داخلی آمریکا شوم اما واقعیت این است که همیشه یک رابطه‌ای بین مجتمع‌های صنعتی و نظامی‌آمریکایی و نوع سیاست‌های آمریکا در سطح بین‌المللی وجود داشته است. جریان‌های مختلف اقتصادی صنعتی در داخل آمریکا سعی می‌کنند با تاثیری که روی سیاست خارجی آمریکا می‌گذارند شرایط و امکان بیشتری برای کسب درآمدهای خودشان فراهم کنند. به هر حال این ادعاها مطرح می‌شود و خیلی هم نمی‌توان گفت این ادعاها، ادعاهای بی ربطی است، اگرچه تفسیر کردن مسأله در این سطح، یعنی تقلیل دادن مسأله فقط به یک موضوع کار درستی نیست.

* دخالت کشورهای فرامنطقه ای اغلب منجر به ویرانی بیشتر کشورها شده است مانند آن چیزی که اکنون در سوریه و عراق شاهد هستیم. بر این اساس آیا سوریه عرصه جنگ بین روسیه و آمریکا خواهد شد؟

** به هر حال روس‌ها امیدوار بودند که با آمدن آقای ترامپ و با توجه به آن نکات و علائم مثبتی که از طرف دولت ترامپ می‌رسید فضایی برای همکاری بیشتر آمریکا و روسیه فراهم شود و انتخاب آقای ترامپ یک فرصتی برای بهبود روابط بین روسیه و آمریکا باشد، تصور هم بر این بود که سوریه می‌تواند اولین جایی باشد که روسیه و آمریکا بتوانند از طریق همکاری با یکدیگر شرایط تازه‌ای را در روابط دو کشور رقم بزنند. به عبارت دیگر سوریه می‌توانست محل آزمایش بهبود روابط آمریکا و روسیه باشد و روس‌ها امیدوار بودند که با همکاری آمریکا اولاً مبارزه با داعش در سوریه را به امری بین‌المللی تبدیل کنند و یک همکاری بین‌المللی را برای مقابله با تروریست‌ها در سوریه رقم بزنند و از سوی دیگر امیدوار بودند این همکاری بتواند در مرحله بعد به حوزه‌های دیگر و سایر موضوعات تنش زا در روابط آمریکا و روسیه تسری پیدا کند. اما این اقدام به نوعی تمامی‌آن پیش داوری‌ها و تمامی‌آن گمانه‌زنی‌هایی که وجود داشت را دچار تغییر کرد. اگرچه هنوز نمی‌توانیم بگوییم این مسأله خیلی ضربه کاری به آینده روابط روسیه و آمریکا وارد کرده است.

* حادثه به این بزرگی چطور نمی‌تواند ضربه ای به رابطه دو کشور وارد کند؟

** اگر این مسأله بخواهد تداوم پیدا کند قطعاً ما با یک روند پیچیده‌ و حتی نگران کننده‌ای در روابط دو کشور مواجه خواهیم بود. نگران کننده به این دلیل که می‌تواند حتی به برخوردهای نظامی بین دو کشور هر چند خیلی محدود منجر شود. روسیه به نوعی خود را در بحران سوریه آلوده کرده است و نمی‌خواهد شکست خورده از سوریه خارج شود. به همین دلیل تلاش‌های خود را هم در سطح نظامی‌و هم در سطح سیاسی دنبال می‌کند. آمریکایی‌ها اگر بخواهند مانع جدی در مقابل این مسأله ایجاد کنند عملاً نه تنها موضوعات تنش‌زا در روابط روسیه و آمریکا دیگر کاهش پیدا نمی‌کند بلکه شاهد این خواهیم بود که موضوع خیلی جدی‌تری در روابط دو کشور شکل بگیرد. چون علی‌رغم اختلاف نظری که بین آمریکا و روسیه از ابتدا در مورد مسأله سوریه وجود داشت اما هر دو کشور تلاش می‌کردند که این اختلاف نظر موجب یک رویارویی بین دوطرف نشود.

هم روس‌ها علاقمند بودند که در مذاکرات مختلف بر سر مسأله سوریه با آمریکایی‌ها گفت‌وگو کنند و هم آمریکایی‌ها سعی می‌کردند از طریق گفت‌وگو با روسیه تا آنجا که ممکن است مسأله را مدیریت کنند. به عبارت دیگر هیچ وقت موضوع سوریه موجب نشد که آمریکا و روسیه کاملاً رو در روی هم قرار بگیرند. اما الان با این اتفاقی که افتاده خیلی شرایط قابل پیش بینی نخواهد بود. مسأله دیگر این است که روس‌ها با همراهی ایران و ترکیه ابتکار یک فرآیندی را در مذاکرات سیاسی رقم زدند و آن بحث اجلاس آستانه بود که در یک مسیر قابل قبولی پیش می‌رفت؛ اما اتفاقی که افتاد، می‌تواند ضربه سنگینی به این مذاکرات وارد کند. اگر نگوییم اساساً پرونده این مذاکرات را می‌بندد اما می‌تواند ضربه سنگینی به این مذاکرات وارد کند که برای روس‌ها مطلوب نیست. چون بعد از این اتفاق احتمالا مخالفین دولت اسد با ادعاها، اعتماد به نفس و مطالبات بیشتری در مذاکرات شرکت می‌کنند که عملاً بن‌بستی که کم و بیش در مذاکرات وجود دارد را سخت‌تر می‌کند. به همین دلیل من فکر می‌کنم مسأله سوریه این استعداد را دارد که با توجه به شرایط موجود، به یک موضوع تنش‌زای جدی در روابط آمریکا و روسیه تبدیل شود اگرچه عکس آن هم ممکن است.

* در چه شرایطی عکس این قضیه اتفاق می‌افتد؟

** به این معنا که ممکن است بعد از این اتفاق، دوطرف به دلیل نگرانی از برخوردهای پیش‌بینی نشده‌ای که ممکن است شکل بگیرد ناگزیر شوند یا به این نتیجه برسند که به سمت گفت‌وگوهای بیشتر بروند و مسأله را به نحوی مدیریت کنند. روس‌ها خیلی علاقه‌مند به این مسأله هستند و همچنان هم این علاقمندی را نشان می‌دهند. یعنی علاقمندی روس‌ها برای مذاکره با آمریکایی‌ها در مورد سوریه بیش از علاقه آمریکایی‌ها به این مسأله است. به همین دلیل اگر آمریکایی‌ها بعد از این مسأله باز هم بخواهند به این سمت بروند که با روس‌ها وارد مذاکره شوند، روس‌ها به احتمال زیاد آن را رد نمی‌کنند. در واقع می‌توانیم بگوییم این حادثه حتی می‌تواند یک موضوع و دلیلی برای گفت وگوهای دو کشور باشد و همکاری بین دو کشور حتی افزایش هم پیدا کند. البته این یک سناریوست در مقابل سناریویی که معتقد است این مسأله موجب و تشدید وخامت روابط میان روسیه و آمریکا خواهد شد.

* موضع تنش‌زایی و این اختلاف‌نظری که بین روسیه و آمریکا بود بالاخره خود را در بحران سوریه نشان داد و نحوه واکنش جهانی حمایت از آمریکا بود و ایران و روسیه به نوعی در این راه تنها ماندند احتمال اینکه اجماع علیه روسیه شکل بگیرد چقدر است؟

** به هر حال این نوع موضع گیری کشورها قابل پیش بینی بود و نزدیکی میان اینها هم از قبل وجود داشت، اگرچه در یک سال اخیر تلاش کشورها برای یک اقدام هماهنگ، کمرنگ‌تر شده بود. بویژه بعد از تلاش‌های روسیه در چارچوب مذاکرات سیاسی و گفت وگوهایی که بین روسیه و ترکیه شکل گرفت و انفعالی که در دولت اوباما نسبت به مسأله سوریه وجود داشت، عملاً شاهد جبهه واحد و منسجمی‌در آن سمت حداقل در یک سال اخیر نبودیم و ترکیه و عربستان و سایر کشورهای منطقه‌ای که حامی‌مخالفین دولت اسد هستند به اضافه خود آمریکا سیاست‌های هماهنگی را دنبال نمی‌کردند.

این اقدام آمریکا همانطور که گفتم موجب تقویت روحیه در میان آنها شد تا شاید بتوانند با پشتیبانی نظامی‌آمریکا و با فشار نظامی‌که آمریکایی‌های می‌توانند وارد کنند، دوباره ورق را به نفع مخالفین دولت اسد که بعد از آزادسازی حلب تحت فشار قرار گرفته بودند، برگردانند. به همین دلیل ما دیدیم که بلافاصله بعد از این حمله تمامی‌کشورها با یک ذوق‌زدگی آمدند و حمایت خودشان را از این مسأله اعلام کردند. به نظر من اوضاع فعلی خیلی بستگی به این دارد که گام دوم آقای ترامپ در این مسأله چطور باشد. آیا گام دوم هم می‌خواهد یک گام امنیتی نظامی ‌باشد یا می‌خواهد به دنبال بهره‌برداری سیاسی از اقدامی‌که در گام اول انجام داد، باشد. اگر گام دوم هم نظامی‌باشد آن موقع ما باید انتظار تشدید تنش و رویارویی داشته باشیم اما اگر این کار را فقط برای این انجام داده باشد که با قدرت و نیروی تازه‌تری وارد مذاکرات شود باید انتظار گفت وگوهای بیشتر را حداقل بین آمریکایی‌ها و روس‌ها داشته باشیم.

* الان شما شرایط را به چه سمتی می‌بینید؟ اقدام نظامی‌یا عملیات دیگری؟

** من فکر نمی‌کنم آمریکایی‌ها بخواهند بی‌عقلی کنند که این اقدام نظامی‌را تداوم دهند چون این اقدام نظامی، دولت اسد را سرنگون نمی‌کند و فقط می‌تواند آتش جنگ را شعله ورتر کند و تمام مکانیسم‌های سیاسی مانند مذاکرات آستانه که تا الان با زحمت فراوان طرفین به آن دست پیدا کرده‌اند را نابود می‌کند و عملاً پرونده تمام این مذاکرات سیاسی را می‌بندد و نتیجه دیگری در پی نخواهد داشت.

* پس به نظر شما امکان گفت وگو در این زمینه وجود دارد؟

** بله. حتما.

* ایران یکی از قدرت‌های منطقه‌ای و محور مقاومت است. جمهوری اسلامی‌ایران چقدر می‌تواند در این زمینه نقش موثر ایفا کند؟

** به هر حال وضعیت ایران با توجه به سیاست‌هایی که تا الان اتخاذ کرده و پیگیری می‌کند کم و بیش مشخص است. جمهوری اسلامی ‌ایران در آن مقطعی هم که دولت آقای اسد در فشار بیشتری بود و بسیاری از گروه‌ها انتظار این را داشتند که به زودی بتوانند وارد دمشق شوند و دولت اسد را سرنگون کنند، حمایت خود را از دولت مرکزی سوریه اعلام کرد و از این به بعد هم این وضعیت ادامه پیدا خواهد کرد. آن چیزی که شاید برای ما مهم باشد نوع موضع گیری است که ممکن است روس‌ها در آینده و در خصوص این مسأله داشته باشند. اگر روس‌ها بخواهند همچنان با قدرت بیشتر حمایت خودشان را از دولت اسد ادامه دهند و به عبارتی در مورد این مسأله کوتاه نیایند حداقل در برابر فشار آمریکایی‌ها خیلی شرایط تغییر نمی‌کند. من فکر می‌کنم که وضعیت همچنان مثل گذشته برای ما ادامه خواهد داشت. اما اگر روس‌ها بخواهند که به رغم همه این اتفاقات باز هم مدیریت کردن مسأله را با آمریکایی‌ها هماهنگ کنند، ممکن است شرایط برای ما سخت‌تر بشود. البته بعید می‌دانم تغییری در موضع ایران ایجاد کند اما به هر حال ممکن است شرایط را برای ما سخت‌تر کند.

* هم‌اکنون نشست‌های بین‌المللی در رابطه با بحران سوریه برگزار می‌شود حتی گاه بدون حضور سوری‌ها تا تکلیف بزرگترین درد کنونی خاورمیانه را حل کنند. چنین مسیرهایی با توجه به گذشته تاریخی این منطقه، چقدر می‌تواند منجر به حل مشکلات شود؟

** شکاف خیلی زیادی بین دوطرف وجود دارد و هیچگونه احتمال نزدیک کردن حامیان و مخالفان دولت اسد چه در سطح داخلی سوریه و چه در سطح منطقه ای وجود ندارد. تنها راه ممکن برای اینکه بتوان یک مقدار این شکاف را کمتر کرد، نه اینکه این دو را به هم پیوند داد این است که این گفت‌وگوها به هر شکل ممکن ادامه پیدا کند و دو طرف در چارچوب‌های مختلفی حاضر شوند و دور یک میز بنشینند و گفت‌وگوهای خودشان را علی‌رغم این که نتیجه‌ای هم در بر نداشته باشد ادامه دهند. چراکه اگر مکانیسم گفت‌وگو کاملاً بسته شود دیگر عملاً نمی‌توان هیچ انتظاری جز تشدید نبردها در صحنه عملیاتی داشت. در چند سال گذشته اقدامات زیادی برای گفت‌وگوهای سیاسی صورت گرفته و عملاً همه بی‌نتیجه مانده که شاید مهم‌ترین آنها گفت وگوهای آستانه بود. با این حال خیلی هم نباید از این روند ناامید شد و باید همچنان این مکانیسم دنبال شود. ضمن اینکه این مکانیسم چندجانبه نباید فقط به یک مکانیسم دوجانبه تبدیل شود یعنی تمام طرف‌هایی که در مسأله درگیر هستند باید بتوانند در گفت‌وگوها حضور داشته باشند وگرنه خیلی نتیجه بخش نخواهد بود.

* موانع حضور تمامی‌ گروه‌ها در مذاکرات چیست؟

** وقتی که اولین دور گفت‌وگوهای آمریکا و روسیه و برخی کشورهای حامی‌ مخالفین دولت اسد برگزار شد آمریکایی‌ها و عربستانی‌ها با حضور ایران مخالفت می‌کردند اما به هر حال در روند مذاکرات مجبور شدند که از ایران هم دعوت کنند. اینکه در مقطعی یک کشوری با حضور کشوری دیگر مخالفت می‌کند خیلی نمی‌تواند تداوم داشته باشد. من معتقدم که در نهایت همه طرف‌ها به این نتیجه خواهند رسید که باید تمامی‌طرف‌های درگیر در مسأله حضور داشته باشند وگرنه نتیجه مذاکرات نتیجه‌ای فراگیر نخواهد بود که همه را متقاعد کند که به نتایج آن متعهد باشند بنابراین این اتفاقات یک مقدار کند است اما در عین حال تنها مسیر موجود هم همین مذاکرات است.

* گفتید امکان گفت‌وگو بین روسیه و آمریکا وجود دارد و آمریکا خیلی دست به اقدامات دیگری نمی‌زند، با توجه به این بحرانی که موجود است و حرکت‌های گاه و بی‌گاهی که از سوی کشورهای مختلف شاهدیم، چشم‌انداز منطقه را چطور می‌بینید؟

** متاسفانه خیلی چشم‌انداز روشنی برای حل و فصل بحران در منطقه در کوتاه‌مدت وجود ندارد. چراکه دو طرف مطالبات حداکثری خودشان را پیگیری می‌کنند. به نظر من تنها مسیری که ممکن است برای مدیریت کردن بحران سوریه وجود داشته باشد این است که مخالفین دولت اسد بپذیرند که دولتِ موجود یک طرف مذاکره است و نباید اصرار بر رفتنش داشته باشند، چون اگر این اصرار وجود داشته باشد عملاً این گفت‌وگوها یا هیچ وقت شکل نمی‌گیرد یا جدیتی در آن نخواهد بود. به هر حال اگرچه سطح قدرت بازیگران مختلف اعم از بازیگران منطقه‌ای، بازیگران بین‌المللی و حتی بازیگران خرد در سطح منطقه مهم است اما نباید هیچ بازیگری نادیده گرفته شود.

چون امکان بهم زدن بازی از سوی حتی یک بازیگر خرد هم وجود دارد. به همین دلیل من فکر می‌کنم اولاً تا یک اراده جدی برای مقابله با تروریسم یا جریان‌های افراطی از سوی همه بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای وجود نداشته باشد قطعاً این جریان‌ها قابل حذف نیستند و تا زمانی که این جریان‌ها باشند این بحران می‌تواند ادامه داشته باشد. بنابراین اظهار امیدواری کردن در مورد روند مدیریت بحرانیک مقداری سخت است. نباید فکر کرد که قدرت‌های بزرگ چون از قدرت بیشتری برخوردار هستند می‌توانند با نادیده گرفتن قدرت‌های خردمسأله را مدیریت کنند. شاید این حرف خیلی کلیشه‌ای و خوش‌بینانه باشد که تنها مسیر ممکن برای مدیریت بحران در نظر گرفتن تمامی‌ملاحظات بازیگران مختلف در سطح منطقه از یک سو و تاکید بر اینکه دولت سوریه دولت مستقلی است که باید تمامیت ارضی آن حفظ شود و باید تمامی‌ جریان‌های داخلی در سوریه در آینده این کشور نقش داشته باشند، از سوی دیگر است. پس شاید هنوز زود باشد که بخواهیم در مورد آینده بحران سوریه خوش بین باشیم.

* اشاره شما بیشتر به قدرت‌های بین‌المللی بود. دلیل واکنش آمریکا و حمله به سوریه و در کل بحران منطقه‌ای چقدر مربوط به مسایل داخلی و چقدر به مناسبات بین‌المللی ارتباط دارد؟

** عدم توسعه‌یافتگی اقتصادی و سیاسی در خاورمیانه زمینه‌ساز تمامی ‌این بحران‌هاست و مداخله خارجی به نوعی آن را تشدید کرده است. تا زمانی که ما شاهد توسعه سیاسی و اقتصادی در سطح کشورهای منطقه نباشیم طبیعتاً زمینه همیشه برای ایجاد هر نوع بحرانی فراهم است. به همین دلیل خاورمیانه با توجه به بحران‌های ساختاری که همواره داشته مستعد این نوع درگیری‌ها بوده؛ ضمن اینکه متاسفانه منافع قدرت‌های بزرگ هم خیلی نقش تعیین‌کننده‌ای در تشدید این بحران‌ها ایفا کرده است. در آخر باید بگویم به نظر من سیاست‌های روسیه نقش تعیین‌کننده‌ای در آینده بحران سوریه خواهد داشت. البته نگرانی‌هایی در مورد سیاست‌هایی که روسیه در منطقه دنبال می‌کند وجود دارد. از این جهت که روس‌ها خیلی تمایل دارند که تا آنجا که می‌توانند هرچه سریع‌تر و با هزینه کمتری بحران سوریه را مدیریت کنند و این تمایلشان به پرداخت هزینه کمتر و حل و فصل سریعتر بحران ممکن است آنها را دچار اشتباهاتی کند که نتایج منفی آن را در یک زمانی که دیر شده متوجه شوند.

http://www.mardomsalari.net/4294/page/7/11330

ش.د9600027

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات