تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱۳۹۶ - ۰۸:۲۶  ، 
کد خبر : ۳۰۴۸۵۷
حسين شيخ‌الاسلام، مشاور وزير امور خارجه در گفت‌وگو با «اعتماد»:

اگر نظر مردم سوريه ملاك باشد بشار اسد راي مي‌آورد

مقدمه: بحران سوريه هر روز صحنه جديدي از تحولات را تجربه مي‌كند. با آنكه همگان بر دستيابي به راه‌حل سياسي در سوريه تاكيد دارند، تلاش‌هاي سياسي نيز در وضعيت بلاتكليفي قرار دارد. ايران علاقه‌اي براي مذاكره مستقيم با امريكا درباره سوريه ندارد، توافق روس‌ها با امريكا شكست خورده و برخي مي‌گويند ايران بايد مراقب روس‌ها در سوريه باشد. روسيه حضور نظامي‌اش در سوريه را تمديد كرده و البته بازيگران منطقه‌اي ديگري چون تركيه هم وارد حضور نظامي مستقيم در سوريه شده‌اند. در اين باره با حسين شيخ‌الاسلام كه از او به عنوان يكي از نامزدهاي سفيري ايران در سوريه نام برده مي‌شود و قبلا عهده‌دار اين مسووليت بوده، گفت‌وگويي داشته‌ايم كه مشروح آن در ادامه مي‌آيد.
پایگاه بصیرت / محمدابراهيم ترقي‌نژاد
(روزنامه اعتماد - 1395/08/08 - شماره 3659 - صفحه 8)

* پنج سال و نيم است كه بحران در سوريه ادامه يافته است. فكر مي‌كنيد اين بحران از زمان آغاز تا به امروز چه تفاوتي پيدا كرده است؟

** نكته نخستي كه بايد به آن اشاره كرد، اين است كه فراموش نكنيم آنهايي كه بحران را شروع كردند، هدف داشتند. آنهايي كه بحران را شروع كردند؛ امريكا، اسراييل، عربستان، قطر، تركيه و اذناب امريكا مانند بعضي از اروپايي‌ها و اردن هستند. اين را من نمي‌گويم؛ اين را خودشان مي‌گويند. هدف را هم خودشان اعلام كرده‌اند. آنها با يكديگر هم‌قسم شدند تا حكومت سوريه را عوض كنند. نه اينكه در يك جلسه سري با يكديگر در اين باره توافق كرده باشند بلكه به صورت علني و صريح اين مساله را ابراز كردند. از جانب امريكايي‌ها، رييس‌جمهور آن كشور و همچنين هيلاري كلينتون، وزير خارجه وقت‌شان، از جانب فرانسه توسط وزير امور خارجه وقت‌شان و همچنين نيكولا ساركوزي، رييس‌جمهور وقت فرانسه، از جانب انگليس توسط نخست‌وزير و همچنين پادشاه عربستان و نخست‌وزير وقت تركيه كه در حال حاضر رييس‌جمهور آن كشور است، همه اعلام كردند كه بشار اسد برود.

مي‌خواستند بگويند كه آقاي دنيا، آنها هستند و آنها هستند كه تصميم‌گيرنده هستند كه چه كسي باشد و چه كسي نباشد. در اين پنج سال و نيم، آنها همه كاري را انجام دادند. كاري را نبوده است كه انجام نداده باشند؛ ايجاد تروريسم، كشتار انسان‌ها، آوارگي و تخريب. هزينه‌هاي زياد به همراه تبليغات و سياست‌هاي مختلف انجام دادند ولي نتوانستند. آنها براي رسيدن به خواست خود شكست خورده‌اند. يعني مشخص شد كه اگر امريكا بگويد اين مي‌شود و همه اذناب خودش را همراه خود كند، نمي‌تواند به خواست خود برسد و اين براي مقاومت، دستاورد خيلي بزرگي است براي آن جناحي كه در مقابل اينها موضع گرفت. بعد از ملت و دولت سوريه، آن كسي كه موضع گرفت و در مقابل آنها ايستاد، ايران و حزب‌الله است. البته متاسفانه برخي اعضاي مقاومت فلسطين در اين باره عملكرد موفقي نداشتند و آنجا را ترك كردند.

* سوريه با گروه‌هاي فلسطيني رابطه خوبي داشت. چرا آنها اينچنين كردند و اين رويكرد را اتخاذ كردند؟

** متاسفانه آنها در مقابل اين موج جنايت‌پيشه ايستادگي نكردند. نتوانستند بفهمند كه صف آنها در كجا قرار دارد. علي‌الخصوص كه اسراييل در آن طرف قرار داشت. اينها بايد مي‌دانستند كه هر مساله‌اي را كه امريكا و اسراييل پشت سر آن است، عليه فلسطين و فلسطينيان است. فرض كنيم كه آنها برخي از اعراب را نمي‌شناسند اما براي ما رويكرد شاه عربستان مشخص است. مانند شاه خودمان كه مي‌گوييم نوكر امريكا بوده است، شاه عربستان هم در اين راستا است. آنها شايد اين عقيده را نداشته باشند ولي مي‌ديدند اسراييل و امريكا در آن طرف قرار دارند و آنها مي‌خواهند دخالت كنند و كاري را انجام بدهند. طبيعي است كه بخواهند با آن مخالفت كنند ولي نتوانستند و كارنامه درخشاني نداشتند.

* بحران در سوريه آغاز شد، سياست ايران چه بود؟ سياست ما هم‌اكنون در سوريه چگونه است؟

** مشخصا در ارتباط با ملت و دولت سوريه، جمهوري اسلامي ايران داراي اصولي است و اين اصول در قانون اساسي ما وجود دارد. خيلي دقيق بيان شده كه ما اجازه نداريم در امور ساير ملت‌ها دخالت كنيم. سرنوشت ملت‌ها را خودشان تعيين مي‌كنند. ما هم اين موضع را گرفتيم. از ابتدا هم با دخالت خارجي مخالفت كرديم. اينكه آن كشورهايي كه هزاران كيلومتر با سوريه فاصله دارند، نبايد در امور سوريه دخالت كنند و مردم سوريه خودشان بايد در تعيين سرنوشت خود، تصميم‌گيرنده باشند. تا الان هم اينچنين است. در حال حاضر همه به اين نتيجه رسيده‌اند و اعتراف مي‌كنند كه اين بحران راه‌حل نظامي ندارد. حتي آن كساني كه درگيري را شروع كردند، اكنون به اين نتيجه رسيده‌اند كه بايد سرنوشت ملت سوريه را مردم سوريه تعيين كنند. حداقل در حرف اين را بيان مي‌كنند. اينكه به آن حرف اعتقاد دارند يا نه، عمل آنها اين را نشان نمي‌دهد ولي در مذاكرات به اين عرف اذعان مي‌كنند.

* فكر مي‌كنيد چه مسائلي موجب شد تا برخي از كشورها بخواهند بحران را در سوريه ايجاد كنند؟ به سخن ديگر، انتخاب سوريه از سوي آنها چه بود؟

** سوريه يكي از اهداف استكبار جهاني است و آن نيز به خاطر مقاومت است. سوريه در بين حلقه‌هاي مقاومت، حلقه ضعيفي است. آنها مي‌گويند كه مقاومت مانند يك اژدها است. سر آنكه فكر مي‌كند و تصميم مي‌گيرد، قوي است و دندان دارد. اين سر، ايران است. دم آنكه قدرتمند است و به اين طرف و آن طرف مي‌زند و قدرت تخريب بالايي دارد، حزب‌الله است. البته اين اصطلاحات در ادبيات سياستمداران غرب به صورت مكتوب وجود دارد كه بيان مي‌كنند. كمر آن، سوريه است كه اين دم و سر را به يكديگر وصل مي‌كند. آنها مي‌گويند كه بايد كاري كنند كه اين كمر شكسته شود تا اتصال دم و سر از يكديگر، قطع شود. مي‌گويند با سر نمي‌توانيم در بيفتيم زيرا قوي و داراي فكر است و دندان‌هاي تيز دارد. دم هم عضله‌مند و قدرتمند است ولي كمر ضعيف است. اگر كمر قطع شود، ارتباط سر و دم قطع خواهد شد، آن وقت اين اژدها را بهتر مي‌شود از بين برد.

هر كدام از كشورها به يك دليلي وارد اين درگيري شدند. مثلا تركيه درصدد بازسازي عظمت امپراتوري عثماني است. به اين دليل اجازه داد كه همه نوع سلاحي از مرز او وارد سوريه شود و از تروريست‌ها پشتيباني كرد. اما اسراييلي‌ها و استكبار، از ابتدا طرح آنها تقسيم اين منطقه براساس مليت بوده است. مي‌گفتند كه اگر همه مسلمانان با يكديگر متحد باشند، توان نابودي اسراييل را خواهند داشت. به اين دليل است كه با ايران مخالف هستند. مي‌گويند كه اين منطقه را بايد براساس قوميت، مليت و مذهب تقسيم كنند. اگر منطقه براساس قوميت تقسيم شد، يعني هر قسمتي مثلا متعلق به كردها، ماروني‌ها، علوي‌ها، تركمن‌ها، آن وقت يك كشوري براي يهوديان هم معنا پيدا خواهد كرد چرا كه تعريف آنها از يهوديت، يك تعريف نژادي است.

* شما عنوان كرديد كه سوريه حلقه ضعيف بين دم و سر اژدها بوده است. زمينه‌هاي داخلي سوريه تا چه اندازه در اين بحران موثر بوده‌اند؟

** در اينكه سوريه در ابتدا اشتباهاتي كرد و ظلمي در درعا شد، شكي نيست. اگر حكومت سوريه اجازه نمي‌داد كه حزب بعث به شكل ظالمانه‌اي عمل كند، شايد اين قضيه در همان ابتدا متوقف مي‌شد. اگر كساني را كه از حدود خودشان در درعا تجاوز كردند، تنبيه مي‌شدند، شايد به اين شكل نمي‌شد. متاسفانه اين اشتباهات موجب بروز زمينه‌هايي شد كه دشمن استفاده كند.

* شما از اشتباه دولت سوريه در ابتداي ماجرا سخن گفتيد. آيا ايران در ابتداي بحران نمي‌توانست به گونه‌اي دولت بشار اسد را تحت فشار قرار دهد تا اين بحران ايجاد نشود؟

** اطلاعي ندارم. من در آن موقع در وزارت امور خارجه نبودم و در مجلس بودم. در هر صورت آن حادثه، حادثه خوبي نبود ولي فراموش نكنيم كه ما ارايه خدمات مستشاري براي حل بحران را وقتي پذيرفتيم كه تروريست‌ها از چندين كشور دنيا در سوريه با پول و امكانات امريكا، عربستان، فرانسه، قطر و تركيه در سوريه فعال شده بودند و بشار اسد قبول كرده بود كه كشورش از تك‌حزبي به چند حزبي تحول يابد و اين اصلاحات را از طريق قانون اساسي در مجلس اعلام كردند.

* از سال ٢٠١٢ به بعد مذاكرات سياسي براي حل بحران سوريه آغاز شد. با اين وجود به نظر مي‌آيد كه مذاكرات سياسي هم به نتيجه نمي‌رسد. فكر مي‌كنيد كه چرا اين مذاكرات سياسي با وجود اينكه قدرت‌هاي بين‌المللي و منطقه‌اي درون آن هستند، به نتيجه‌اي نمي‌رسد؟

** مذاكرات سياسي را در ابتدا اين ساختار بين‌المللي و ظالمانه‌اي را كه امريكايي‌ها و استكبار جهاني بر صحنه بين‌المللي تحميل كرده‌اند، ايجاد كردند. هدف آنها اين بود كه با جنايت در ميدان، ميز مذاكره‌اي را داشته باشند. به عبارتي، آن جنايتي را كه در ميدان انجام مي‌دهند، در روي ميز مذاكره آن را تبديل به دستاورد سياسي كنند. براي همين است كه دولت سوريه و ايران در آن نقشي ندارند. آنها هم‌خطي‌ها و اذناب خودشان را براي مذاكره جمع مي‌كنند. در طول زمان كه مشخص شد اينها نمي‌توانند در ميدان كار را تمام كنند و بايد به مذاكرات سياسي بها بدهند، مقداري ميز مذاكرات را ترميم كردند. البته ما براي حل سياسي بحران بي‌تفاوت نبوديم. اولين طرح سياسي درباره سوريه را ما داديم كه طرحي چهار ماده‌اي بود كه مبتني بر آتش‌بس، كمك‌رساني، مذاكرات سوريه و گرفتن نظر مردم سوريه بود.

غربي‌ها و آنهايي كه جنگ را شروع كردند، نظر مردم سوريه را نمي‌خواستند، چون مي‌دانستند بازنده هستند، به ويژه آنكه دولت سوريه از خودش كفايت نشان داده بود. سوري‌ها در مقابل تمام جنايت‌ها و تروريسم، مقاومت كرده بودند. بشار اسد و حكومت او و ارتش سوريه شجاعانه ايستادگي كرده است. چگونه ممكن است كه بگويند كه مردم او را نمي‌خواهند. در طول زمان معلوم شد كه اگر قرار باشد، راي مردم سوريه ملاك باشد، مردم به بشار اسد راي خواهند داد. حتي در دو انتخابات مجلس و رياست‌جمهوري اين مساله به صورت واضح نشان داده شد. البته استاندارد آن انتخابات همانند انتخابات‌هاي ايران نبود ولي در هر صورت يك گواهي بود. مثلا در لبنان، آواره‌ها به نفع بشار اسد راي دادند. راي همه بشار اسد بود. اصولا آواره‌هايي كه به كشور ديگر مي‌روند، مخالفند. آنها در لبنان آزاد بودند و مي‌توانستند، راي ندهند. آنها آنقدر راي دادند كه سفارت سوريه در لبنان، فلج شد. آنها مجبور شدند تا استاديومي را بگيرند و آوارگان سوري در آنجا راي بدهند.

صف راي دادن در مرز سوريه هشت الي نه ساعت طول مي‌كشيد تا بتوانند راي بدهند. سوري‌ها راي دادند و به نفع بشار اسد هم راي دادند. در داخل سوريه هم بنده به همراه تيمي از مجلس خودمان و ساير مجالس دنيا نظارت داشتيم. انتخابات، انتخابات درستي بود. هرچه بيشتر گذشت، متوجه شدند كه دارند بيشتر اشتباه مي‌كنند به‌ويژه از زماني كه روسيه وارد ميدان شد. غربي‌ها و ناتو مشاهده كردند كه هر چه اين بحران طولاني‌تر مي‌شود، قدرت راهبردي روسيه كه يك زماني از اين منطقه غايب بود، زيادتر مي‌شود. به اين دليل است كه به فكر افتاده‌اند كه به هر شكلي هست يك راه‌حلي را پيدا كنند. روس‌ها اس- ٤٠٠ را در لاذقيه و اس- ٣٠٠ را در طرطوس مستقر كرده‌اند.

ناوها و زيردريايي‌هاي اتمي خود را راهي درياي مديترانه كرده‌اند و در يك سامانه هماهنگ و سيستم دفاعي آنها به صورت هماهنگ با يكديگر عمل مي‌كنند كه موجب شده تا در كنار گوش ناتو يك قدرت بزرگي شوند. با توافق ايران از درياي خزر موشك‌هاي كروز روسيه مقرهاي تروريستي در سوريه را هدف قرار دادند. به يك‌باره مطلع شدند كه ما به روس‌ها اجازه داده‌ايم كه از فرودگاه نوژه هم استفاده كنند. البته روس‌ها اين كارها و فرصت‌هاي ايجاد شده را به رخ غربي‌ها كشيدند و نشان دادند قدرت راهبردي آنها چيست. اينكه اگر با ايراني‌ها توافق داشته باشند، كروز روسي هر هدفي در خليج فارس و فراي آن را مي‌تواند مورد هدف قرار دهد كه موجب شد تا غربي‌ها خيلي بترسند.

* اخيرا مذاكرات لوزان برگزار شد كه به نظر مي‌رسد مبناي جديدي براي مذاكرات باشد. چرا حضور ايران در اين نشست دير اعلام شد؟

** روس‌ها و امريكايي‌ها توافق كردند كه كنفرانسي در لوزان صورت پذيرد. روس‌ها و امريكايي‌ها توافق كردند كه قطر، تركيه، عربستان و ايران هم در اين كنفرانس حضور داشته باشند. از ما دعوت كردند اما اعلام كرديم كه نمي‌رويم. روس‌ها فشار آوردند. آقاي پوتين نماينده خود را در ارتباط با سوريه به ايران فرستاد كه با آقاي شمخاني و آقاي ولايتي ملاقات كرد. گفتيم در صورتي در اين مذاكرات خواهيم بود كه عراق و مصر هم حضور داشته باشند. چگونه است قطر و عربستان كه كلي از سوريه فاصله دارند و ربطي به اين مساله ندارند و تروريست‌ها را پشتيباني كرده به آن آموزش و پول مي‌دهند، باشند اما عراق كه با تروريسم مي‌جنگد و همسايه سوريه هم هست و هر اتفاقي كه در سوريه مي‌افتاد در او اثر دارد، شركت نداشته باشد.

چگونه است مصر كه موضع و شخصيت آن عربي است و با طرح آتش بس روسيه هم در سازمان ملل موافقت كرده است، نباشد. اصلا اين تركيب دو به چهار است. اگر ما با روسيه و دو كشور عراق و مصر باشيم آن وقت تركيب به صورت متوازني باشد. روس‌ها با امريكايي‌ها توافق كرده بودند. ولي چون ما گفته بوديم كه نمي‌آييم و اينقدر آمدن ما مهم بود كه آنها پذيرفتند عراق و مصر هم در اين كنفرانس حضور پيدا كنند.

* حضور مصر و عراق در نتيجه مذاكرات هم اثرگذار بود؟

** مهم‌ترين نقش مصر و عراق، برقراري توازن ميان ما و طرف غربي بود. امريكا، عربستان، تركيه و قطر در يك طرف بودند و با آتش‌بس در حلب و خروج تروريست‌ها مخالف بودند چراكه آتش‌بس شكست بزرگي براي آنهاست. دستاورد مهم ديگر لوزان آن بود كه نشان داديم حتي اگر امريكا و روسيه با يكديگر توافق كنند، بدون ما به نتيجه‌اي نمي‌رسند و از سويي، هر دو قدرت حضور ايران را براي حل بحران ضروري دانستند. سوم آنكه همه در مقابل منطق ايران و روسيه، به ناكارآمدي راه‌حل نظامي و تاكيد بر راه‌حل سياسي اعتراف كردند. همچنين آنها اعتراف كردند مردم سوريه بايد سرنوشت خود را تعيين كنند و نه كس ديگري و اين يعني نامزدي آقاي اسد براي انتخابات حداقل در حرف پذيرفته شده است.

* ايران در مذاكرات ژنو در سوريه حضور نداشت. تا اينكه در آبان ماه سال گذشته ايران در وين براي اولين بار در مذاكرات سوريه شركت كرد. برخي‌ها آن را به دليل اصرار روس‌ها و برخي به دليل برجام مي‌دانند. شما دليل آن را چه مي‌دانيد؟

** هيچ مذاكره جدي در ارتباط با سوريه نه الان و نه هيچ‌وقت ديگري، بدون حضور ما به نتيجه نخواهد رسيد. ما تعيين‌كننده هستيم و اين هيچ ارتباطي هم با برجام ندارد. ما تعيين‌كننده هستيم و مربوط به الان و قبل و بعد از آن هم نيست. مي‌خواهند آتش‌بس اجرا كنند، اگر ما نخواهيم، آيا مي‌شود؟ اگر نيروهايي كه با ما همكاري مي‌كنند نخواهند، آيا مي‌شود؟ نمي‌شود. پس ما منطقا جزو هر طرحي براي سوريه هستيم.

* چرا در آن مذاكرات نبوديم؟

** براي اينكه آن مذاكرات هيچ‌وقت جدي نبود. مشخص بود كه آنها از مذاكرات نمي‌خواهند به نتيجه برسند. آنها مي‌خواستند همان سياست‌هايي را كه از نظر نظامي به آن نرسيده‌اند، روي ميز مذاكره به ملت سوريه تحميل كنند. ما هم نمي‌رفتيم. چه كسي گفت كه ما علاقه داشتيم كه برويم؟ در لوزان كه مجموعه كمتري بود ما صريحا به آنها گفتيم كه نمي‌آييم. ما كشته و مرده مذاكره نيستيم. ما هدفي داريم و هر كاري را كه براي آن هدف لازم باشد، انجام مي‌دهيم.

* در حال حاضر در تحولات ميداني، نبرد حلب در جريان است. نبرد حلب تا چه حد در آينده سوريه تاثيرگذار است؟

** به طور كلي سياست غرب، تقسيم منطقه است. حلب ظرفيت يك پايتخت دوم را دارد. اين شهر داراي سابقه تاريخي است. از نظر فرهنگي، حتما از دمشق قوي‌تر است. از نظر اقتصادي قوي‌تر است. قبلا پايتخت اقتصادي سوريه، حلب بوده است. حلب ظرفيت يك پايتخت ديگر شدن را دارد. براي همين است كه تا اين حد جنگ حلب تعيين‌كننده است. اگر حلب را از تروريست‌ها بگيريد، روياي تقسيم سوريه بر باد خواهد رفت و به اين دليل است كه تعيين‌كننده است و حتما درگيري خيلي سختي خواهد بود.

* در اين درگيري‌ها، افراد غير نظامي هم كشته مي‌شوند. آيا راهي وجود ندارد...

** بله. درست است. تنها راهي كه به نظر ما رسيده است، اين بوده كه درخواست كنيم و آتش‌بس بدهيم. براي همين هم به لوزان رفتيم تا غيرنظامي‌ها خارج شوند. متاسفانه طرف مقابل موافقت نكرد. ولي دولت سوريه، روس‌ها و ما به صورت يك طرفه آتش‌بس داديم. تا روزهاي پيش هم تروريست‌ها اجازه نمي‌دادند كه مردم غيرنظامي از حلب خارج شوند. حتي اعلام كرديم كه تروريست‌ها با اسلحه فردي مي‌توانند خارج شوند. همچنان‌كه در اطراف دمشق، در حمص و نقاط ديگر با تروريست‌ها به توافق رسيديم و آنها را با اسلحه‌هاي فردي‌شان به ادلب منتقل كرديم. حتي ديميستورا اعلام كرد كه خودش با تروريست‌ها همراهي خواهد كرد ولي آنها قبول نكردند.

چندين بار آتش‌بس يكجانبه را تمديد كرديم. تروريست‌ها راه‌هاي خروجي را كه مشخص كرده بوديم با تك‌تيرانداز مي‌زدند كه غيرنظاميان بيرون نيايند. چون مي‌خواهند از غيرنظاميان به عنوان سپر انساني استفاده كنند. چند روز پيش اولين گروه غيرنظاميان موفق شدند كه به بيرون بروند. تعداد خيلي كم است ولي اگر ادامه پيدا كند، ما به هدف خودمان رسيده‌ايم. براي اينكه توطئه خنثي بشود، دولت سوريه حتما بايد حلب را در اختيار داشته باشد و اين به هر قيمتي است.

* فكر مي‌كنيد مهم‌ترين فاكتوري كه مي‌تواند منجر به تداوم بحران در سوريه شود، چيست؟

** يكي از فاكتورهاي مهم، پول عربستان است. اين شاهزاده‌هاي عربي هم روي ميزهاي مونت‌كارلو و هم روي ميز سياست با يكديگر قمار مي‌كنند. براي اينها افتخار شده است كه حكومت سوريه را ساقط كنند. پول عظيمي را عربستان هم در سياست و هم در ميدان هزينه مي‌كند. خوشبختانه اين مساله به آخر رسيده است. عربستاني را كه يك زماني به عنوان بچه پولدار مي‌شناختند، از بدبختي، او به جايي رسيده است كه حقوق كارمند خودش را كم كند و اين نهايت بيچارگي است. ما چند سال در محاصره اقتصادي و در جنگ بوديم؟ هيچگاه حقوق كارمند خودمان را كم نكرديم.

وقتي اين پول عربستان خشك بشود، احتمال اينكه اين جريان تروريستي خون در آن جاري نشود و به سوي مرگ برود، بيشتر خواهد شد. آنهايي كه ادعاي خدمت و خادمين حرمين شريفين را دارند، بر عمره ماليات بسته‌اند تا جايي كه مصر و الجزاير و مراكش و ديگر كشورهاي اسلامي اعلام كرده‌اند به عمره نمي‌روند و گفتند كه عمره واجب نيست و چرا به سعودي‌ها پول بدهيم. كوس ورشكستگي مالي بچه پولدار دنيا را امروز صندوق بين‌المللي پول مي‌زند.

* يكي از مهم‌ترين بازيگران در سوريه امريكا است. به نظر مي‌رسد كه باراك اوباما مي‌خواهد در دو ماه باقيمانده از رياست‌جمهوري خود، مساله سوريه را حل و فصل كند. آيا در اين دو ماه آنها مي‌توانند به توافق برسند؟

** اسراييلي‌ها از هر كسي ديگر از اين بحران بيشتر بهره بردند. وقتي كه اين بحران ايجاد شد، اولين برنده آن اسراييلي‌ها بودند و اولين بازنده آن ملت و حكومت سوريه هستند. اسراييلي‌ها خيلي دوست دارند كه اين بحران ادامه پيدا كند اما اين بحران براي امريكايي‌ها هزينه‌بر شده است. كل غرب و ناتو احساس مي‌كنند كه ادامه بحران، باعث قدرت بيشتر روسيه خواهد شد، علي‌الخصوص كه پوتين با اين نوع رفتارش، مجد و عظمت از دست رفته قوم اسلاو و ارتدوكس‌هاي دنيا را بازسازي مي‌كند. به اين دليل است كه آلمان و فرانسه نگران اروپا هستند؛ به ويژه بعد از خروج انگليس از اتحاديه اروپايي. اگر قرار بشود دعواي ارتدوكس و پروتستان يا اسلاوها و انگلوساكسون در اروپا دربگيرد، بيچارگي بزرگي پيش خواهد آمد.

بعد از فروپاشي شوروي اين مجد و عظمت از بين رفته بود. از جنگ جهاني دوم تاكنون روسيه پيشروي مرزي نداشته و همگي عقب‌نشيني مرزي بوده است ولي كريمه اولين كاري است كه انجام داد و آن را هم تثبيت كرده است. اين خيلي موجب نگراني اروپا شده است. روسيه دارد از اين فرصت استفاده مي‌كند و اين پيشروي‌ها را مي‌كند. اروپايي‌ها هم به امريكايي‌ها دارند فشار مي‌آورند كه دارند مي‌بازند. واقعيت امر اين است كه در عمل روسيه در سوريه، دست بالا دارد و امريكا نمي‌تواند مانند روسيه عمل كند. به خاطر اين است كه مطابق قوانين بين‌المللي، روسيه را دولت رسمي و مشروع سوريه كه در سازمان ملل متحد صندلي دارد، دعوت كرده است.

* شما فكر مي‌كنيد حركت‌هاي اخير آنها براي حل بحران است؟

** فكر مي‌كنم كه در حال حاضر امريكايي‌ها بيش از گذشته مايل هستند كه بحران سوريه را به صورتي كنترل كنند.

* كنترل يعني حل بحران؟

** حل نيست بلكه مديريت شرايط است. اشكال همينجا است. امريكايي‌ها نمي‌خواهند تروريسم را نابود كنند. امريكايي‌ها تروريسم را به عنوان يك ابزار براي پيش بردن سياست‌هاي‌شان استفاده مي‌كنند. به اين دليل است كه فكر مي‌كنم رقه را به اين زودي‌ها نمي‌شود از دست تروريست‌ها خارج كرد ولي حلب و امثال حلب احتمال زياد دارد. به طور كلي سياست راهبردي امريكايي‌ها دعواي بين كشورهاي اسلامي است. دعوا بين قوميت‌ها و مليت‌هاي اسلامي است. دعوا بين مذاهب اسلامي است و در اين سياست هم تا به امروز متاسفانه موفق بوده‌اند.

* سياست‌هاي نامزدهاي انتخابات رياست‌جمهوري امريكا را درباره سوريه چگونه مي‌بينيد؟

** اين سياست‌ها، فراتر از يك رييس‌جمهور در امريكا است. اين سياست‌ها، سياست‌هاي عقل عاقله امريكا است كه در تدوين آنها ارتش امريكا، سازمان‌هاي اطلاعاتي امريكا، شوراي امنيت و ديگر اتاق‌هاي فكر امريكا نقش دارند.

* در ارتباط با بحران سوريه، اگر ما به صورت مستقيم با امريكايي‌ها مذاكره مي‌كرديم، اين امكان وجود داشت كه ايران بتواند منافع بيشتري را در سوريه كسب كند و بحران زودتر حل شود؟

** امريكايي‌ها هر بار كه دكتر ظريف را مي‌ديدند مي‌خواستند راجع به منطقه مذاكره كنند. ايران نمي‌خواهد در امور داخلي ديگر ملت‌ها دخالت كند اما امريكايي‌ها مي‌خواهند اين تلقي را بدهند كه ايران با برجام، مسائل ديگر كشورهاي منطقه را به خاطر منافع خود با امريكايي‌ها طاق زده‌است. ما حتما نبايد چنين تلقي‌اي را به مردم منطقه بدهيم. براي اينكه ذخيره اصلي ما، مردم منطقه هستند و ذخيره اصلي امريكايي‌‌ها، شاهان و ديكتاتورهاي مستبد منطقه هستند. آنها مي‌خواهند ما را از ذخيره اصلي‌مان جدا كنند. عامل دوم، اين است كه امريكايي‌ها اصلا به تعهدات‌شان پايبند نيستند. صدام و طالباني بين يكديگر توافقنامه‌اي را امضا كردند. طالباني از صدام مي‌پرسد تا چه زماني به اين توافق پايبند است چون صدام مرتب توافق‌ها را به‌هم مي‌زد. صدام پاسخ مي‌دهد تا زماني كه قدرت تو همين قدرت امروز است و قدرت من همين قدرت امروز. اگر قدرت من بيشتر بشود، توافق را به‌هم خواهم زد. همين كاري كه با موافقتنامه ١٩٧٥ با ما كرد. منطق امريكايي‌ها نيز اين‌گونه است. آنها كاملا به دنبال منافع خودشان هستند.

* روسيه حدود يك سالي است كه در سوريه حضور نظامي رسمي دارد. اخيرا نيز اين حضور تمديد شد. فكر مي‌كنيد روس‌ها در سوريه به دنبال چه چيزي هستند؟

** روسيه از نظر راهبردي به سوريه و بندر طرطوس نياز دارد. چندين ماه از سال تمامي بنادر شمالي روسيه يخبندان است و از آنها تحركي نمي‌تواند داشته باشد. كشتي‌هاي موجود در بنادر درياي سياه نيز بايد از تنگه‌هاي بسفر و داردانل عبور كنند كه در اختيار ناتو است. آنجا هم نمي‌تواند تحرك داشته باشد. كسي كه در دريا قدرت نباشد و آقايي نكند، قدرت بزرگ نخواهد بود. به اين دليل است كه بنادر روي مديترانه روسيه، براي‌شان خيلي مهم است. ليبي را به اشتباه از دست دادند. آنها مي‌توانستند از بنادر ليبي استفاده كنند. وقتي روسيه متوجه توطئه در سوريه شد، ديگر مانند ليبي اشتباه نكرد. در راي‌گيري شوراي امنيت در ارتباط با ليبي غايب شد و همان قطعنامه را امريكايي‌ها استفاده كردند براي اينكه با ليبي آن كنند كه امروز كردند اما در سوريه، روسيه از همان ابتدا از نظر سياسي محكم ايستادگي كرد. يك بار با همكاري چين وتو كرد كه هزينه سياسي آن را تقسيم كند.

اين وتو كردن سه بار انجام شد. نشان داد كه كوتاه نخواهد آمد. يك مدت كه گذشت و روسيه حجم توطئه را كه متوجه شد، نگران شد و از نظر نظامي ورود به سوريه كرد. البته اين كار با مشورت و همكاري ما و درخواست رسمي دولت سوريه بود. وقتي كه آنها مي‌خواستند به سوريه بروند و تجهيزات نظامي را به فرودگاه حميمم انتقال دهند، هيچ كشوري با روس‌ها همكاري نكرد. فقط ايران ماند. آنها آمدند و با ما صحبت كردند و ما موافقت كرديم. چون سياست ما اين بود و با آنها هم مذاكره كرده بوديم. از ابتدا هم با آنها شرط كرديم كه در آنجا هدف‌هايي را كه مي‌خواهيد بزنيم مشتركا و توافقي انتخاب مي‌كنيم. ما اجازه داديم كه از طريق هواپيماهاي غول پيكر مسافرتي آنها، تجهيزات را منتقل كنند. آنها هم گفتند كه چند هدف است كه مي‌خواهند بزنند. خودشان مايل به زدن آنها بودند.

از آنها سوال كرديم حالا كه تجهيزات را از اينجا منتقل كرده‌ايد بگوييد كه آن اهداف چيست؟ گفتند مراكز آموزشي تروريستي. ما مي‌خواهيم مناطق حضور آنها را بزنيم و آن مناطق را زدند. . بعد از يك مدت روس‌ها از ما خواستند كه از طريق درياي خزر، مناطقي در سوريه را با موشك‌هاي كروز بزنند. گفتند كه هزينه آن كمتر و موثرتر است. گفتيم كه ايرادي ندارد. اگر از درون آب‌هاي ما اين ناوچه‌ها مي‌خواهند موشك‌هاي كروز را شليك كنند، دو ناوچه ما در كنار آنها مي‌ايستد. اين يعني آنكه تحت اختيار و با اجازه ما دارند شليك مي‌كنند. اگر هم از آب‌هاي خودشان شليك شود، كه حرفي در آن نيست. ولي چند شرط ديگر هم داشتيم. نقشه عبور موشك‌ها از ايران را ما به آنها بدهيم براي اينكه مي‌خواهيم روي مناطق حساس و پرجمعيت ما نباشد. بمب بود و ممكن بود اشتباهي صورت بگيرد.

همچنين در طول خاك ما، موشك كروز نبايد سر جنگي آن فعال بشود. از همه مهم‌تر اينكه هدفي را كه مي‌خواهند بزنند، با يكديگر انتخاب كنيم. آنها قبول كردند. بايد هم قبول مي‌كردند چراكه حرف ما منطقي بود. وقتي كه مي‌گفتيم هدف را به صورت مشترك انتخاب مي‌كنيم، يعني اينكه در تصميم‌گيري، نصف توان نظامي آنها در اختيار ما هست. اين كار را كه روس‌ها انجام دادند، غربي‌ها را ترساند. عجيب هم ترسيدند. آنها گفتند كه اگر روسيه و ايران در اين ارتباط توافق كرده‌اند، در آينده در خليج فارس هم مي‌توانند انجام بدهند. اين براي روسيه يك دستاورد راهبردي بود.

پس از اقدام تركيه در زدن هواپيماي روسيه كه با توطئه ناتو همراه بود، نتيجه اين شد كه روس‌ها آمدند اس ٤٠٠ را كه پيشرفته‌ترين سامانه دفاعي آنها بود در سوريه مستقر كردند. اين كار بزرگي بود كه روس‌ها انجام دادند. بعد هم اعلام كردند هر كسي كه مي‌خواهد روي آسمان سوريه پرواز كند بايد با آنها هماهنگ كند وگرنه مسووليت مابعد آن را قبول نخواهند كرد. در حال حاضر هواپيماهاي ائتلاف امريكا هم كه مي‌خواهند روي آسمان سوريه پرواز كنند، بايد به روس‌ها اطلاع بدهند تا روس‌ها آنها را نزنند. اين مساله، به قدرت روس‌ها اضافه كرد.

* روس‌ها چرا در ابتداي بحران همانند ايران به كمك دولت سوريه نيامدند؟

** روسيه از ابتداي بحران به صورت رسمي بود و دليل آن هم وتوي قطعنامه‌هاي غربي‌هاست ولي حضور نظامي‌شان بيش از يك سال است. دليل آن هم عدم كارآمدي نيرو هوايي سوريه است كه هم هواپيماهاي قديمي داشت و هم بمب‌هاي ابتدايي. حتي كار به جايي رسيده بود كه مواد منفجره را در بشكه مي‌گذاشتند و از آن به عنوان بمب استفاده مي‌كردند. روس‌ها براي كمك به نيروي هوايي سوريه و پايان دادن زودتر به بحران و كاهش آمار كشته شدن غيرنظاميان كه به خاطر استفاده از بمب‌هاي غيردقيق بالا رفته بود، نيروي هوايي خود را وارد سوريه كردند.

* روس‌ها تا چه زماني در سوريه مي‌مانند؟

** به نظر مي‌رسد روسيه تا پايان از بين رفتن تروريست‌ها در سوريه باقي بماند. رهبري روسيه در مبارزه با تروريسم مصمم است. غربي‌ها به ويژه امريكا، سعودي و تركيه از تروريسم به عنوان ابزار براي تحقق منافع خود در سوريه استفاده مي‌كنند و حتي روسيه را به استفاده از تروريسم تهديد كرده‌اند: يك بار ديدار بندر بن سلطان، مسوول وقت اطلاعات عربستان با پوتين و ديگري توسط سخنگوي وزارت خارجه امريكا.

http://www.etemaad.ir/Default.aspx?NPN_Id=563&PageNO=8

ش.د9504743

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات