تاریخ انتشار : ۰۱ آبان ۱۳۹۶ - ۰۷:۴۷  ، 
کد خبر : ۳۰۵۵۵۶
بهزاد نبوي از سال‌ها اتهام مي‌گويد

شايع كردند شهادت رجايي و باهنر كار نبوي بوده است

(روزنامه اعتماد – 1395/12/22 – شماره 3767 – صفحه 3)

بهزاد نبوي از جمله مبارزان و فعالان سياسي است كه خاطرات شنيدني بسياري دارد؛ مردي كه سال‌هاي مهمي را در كنار شهيد رجايي و بعد از آن در دولت‌هاي بعدي و مجلس ششم داشته است. او ديروز در گفت‌وگويي كه با پايگاه خبري جماران داشت حرف‌ها و خاطرات مهمي را از دهه‌هاي قبل مرور كرده است. بهزاد نبوي در مورد نحوه آشنايي‌اش با امام گفت: «من امام را، نظير بسياري از مردم، از سال ٤١ و از طريق وسايل ارتباط جمعي، شناختم اما با ايشان هيچ ارتباط تشكيلاتي و سياسي نداشتم و تا دو ماه پيش از پيروزي انقلاب هم زندان بودم و طبعا جزو آنهايي هم نبودم كه به پاريس رفته باشم. بعد از پيروزي انقلاب هم ارتباطم با ايشان يا از طريق ديدارهاي كوتاه اعضاي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي يا ديدار مسوولان دولتي با ايشان بود. هرگز با ايشان ديدار خصوصي نداشتم. »وي در ادامه گفته است: «روزي من و رجايي با حضرت امام ديداري كرديم كه از ٨:٣٠ صبح تا ١٢ طول كشيد.

ماجرا از اين قرار بود كه در خرداد سال ٦٠ هنگام در دستور قرار گرفتن طرحي از سوي فراكسيون سازمان مجاهدين انقلاب پيشنهاد و در دستور جلسه علني مجلس اول قرار گرفته بود و قرار بود در صحن علني مجلس مطرح شود. بر اساس آن طرح كه «طرح حذف فرمان همايوني» نام گرفته بود، اختيارات نخست‌وزير بيشتر و اختيارات رييس‌جمهوري كمتر مي‌شد. فرماندهي نيروي انتظامي و انتخاب رييس كل بانك مركزي به نخست وزير منتقل مي‌شد. اين طرح را فراكسيون غيررسمي سازمان به مجلس برد، فراكسيوني كه تعدادش كم، ولي بسيار منسجم بود. خلاصه قرار بود در آن روز ملاقات با امام، اين طرح در مجلس به راي نمايندگان گذاشته شود و امام به نمايندگان توصيه كرده بودند كه اين طرح را تصويب نكنند.

خبرش به ما رسيد و ما به جماران رفتيم كه با ايشان ديدار كنيم. قرار شد رجايي خيلي قرص و محكم موضع بگيرد، رفتيم و آقاي رجايي در حضور امام پس از طرح موضوع، گفت: «ما قبايي براي نخست وزيري و وزارت ندوخته بوديم. احساس كرديم شما مي‌خواستيد ما بياييم و آمديم حالا دست و پاي ما را بسته و انداخته‌ايد در آب و مي‌گوييد شنا كنيد. اينجا آمده‌ايم تا تكليف ما را روشن كنيد.» شهيد رجايي با همين صراحت و شايد تندتر به توصيه امام انتقاد كرد. در آن جلسه در ابتدا فقط شهيد رجايي و من خدمت امام بوديم. امام كه معمولا چهره‌اي جدي داشت، در پاسخ شهيد رجايي، خنده شيريني كرد و گفت: «شما تكليف مرا روشن كنيد... ».

بعد اعضاي شوراي نگهبان به جمع سه‌نفره ما پيوستند و آنها هم نظرات ما را تاييد كردند. امام قبول نمي‌كرد تا آنجا كه يكي از آنها به امام گفت اگر اين طرح پس گرفته شود، مجلس تضعيف مي‌شود كه امام با شنيدن اين استدلال فرمودند:

« اگر مجلس تضعيف مي‌شود آن را تصويب كنيد.» نبوي اما در خصوص مختومه كردن پرونده هشتم شهريور نيز تاكيد كرده است: «آن زمان آقاي موسوي‌خوييني‌ دادستان وقت كل كشور به اتفاق آقايان موسوي‌اردبيلي، رييس وقت قوه قضاييه و ديوان عالي كشور و رييسي دادستان وقت تهران بود، سه نفري خدمت امام رفته و گزارش تحقيقات مربوط به پرونده انفجار نخست وزيري را به ايشان ارايه كرده بودند. بنا بر گزارش رسمي دادستان كل وقت از آن نشست، امام دستور مختومه شدن پرونده را صادر و مطالبي هم در مورد حقير مطرح كردند كه مي‌توانيد در اصل گزارش مطالعه كنيد. بعدها عده‌اي گفتند امام پرونده را مختومه نكرد بلكه «مسكوت» گذاشت و برخي هم بر اين نظرند كه امام نبايد در راي قاضي و دستگاه قضايي مداخله مي‌كرد.»

نبوي در مورد حزب توده نيز گفته است:

« حزب توده در سال‌هاي اول بعد از پيروزي انقلاب، نامه‌هايي به امام مي‌نوشت و رونوشتش را هم به هاشمي مي‌فرستاد اين نامه‌ها دست نويس بود و احتمال مي‌دهم كيانوري آنها را مي‌نوشت و با امضاي «حزب توده ايران» ارسال مي‌كرد. بعد از حادثه تروريستي ٨ شهريور توده‌اي‌ها نامه‌اي به امام نوشته بودند كه: «دوستان ما از امريكا- علي‌القاعده ماموران كا‌گ‌ب در امريكا- خبر مي‌دهند، بهزاد نبوي عامل سيا است و قصد دارد در سيستان و بلوچستان آشوب به پا كند» كه مرحوم آقاي هاشمي اين نامه را همان زمان به من نشان داد. بعدها كه سران حزب دستگير شدند تا آنجا كه به ياد دارم، دوستاني كه آنان را بازجويي مي‌كردند، از قول سران حزب توده نقل مي‌كردند در مورد كساني كه به دلايل مختلف نگران حضورشان در حاكميت بودند، چنين پرونده‌سازي‌هايي مي‌كردند. اين را به اين دليل گفتم كه اخيرا شنيدم يكي از مسوولان بلندپايه روسي هم به يكي از مسوولان عاليرتبه ايراني گفته است كه ظريف عامل سيا است. اين گفته وي كه خود از مسوولان پيشين كا‌گ‌ب در اتحاد شوروي بود مرا به ياد نامه‌هاي كيانوري انداخت و به نظرم رسيد كه هنوز آن روش‌هاي شوروي و حزب توده به كار گرفته مي‌شود.»

علت مواضع منفي اصولگرايان

او در مورد مواضع منفي برخي اصولگرايان نيز گفته است: «موضع‌گيري‌هاي منفي بعضي اصولگرايان سنتي نسبت به من به ماجرايي برمي‌گردد كه در زندان شاه اتفاق افتاد. من در آن زندان تحليلي از وضع گروه‌هاي مسلمان در زندان شاه و مواضع آنها روي كاغذ سيگار - براي آنكه قابل پنهان كردن باشد- نوشته بودم. هنگام آزادي آن نوشته‌ها را بيرون آوردم. پس از تشكيل سازمان، آن متن را براي مطالعه اعضا در اختيارشان گذاشتم و به هيچ‌وجه قصد انتشار آن را نداشتم. در آن تحليل زندانيان مسلمان را به سه دسته طبقه‌بندي كرده بودم. يك دسته مجاهدين خلق و هواداران‌شان بودند. دسته دوم كساني كه اعتقاد داشتند براي نجات خانواده‌هاي‌شان از خطر ماركسيست شدن و مبارزه با مجاهدين خلق كه در خارج از زندان به طور كامل ماركسيست شده بودند و آنها كه به نقل از مائو «سوسيال امپرياليست و خطرناك‌تر از امپرياليست‌ها» مي‌ناميدند، بايد به هر شكل ممكن، ولو عفونويسي از زندان شاه خارج شوند. دسته سوم زندانيان مسلماني بودند كه گرچه مجاهدين خلق را از نظر فكري منحرف و داراي تفكر التقاطي مي‌دانستند و در عين حال معتقد بودند كه تضاد عمده كماكان با رژيم شاه است و مبارزه با مجاهدين خلق، مبارزه ايدئولوژيك است. در آن تحليل، مصاديقي هم از هر دسته آورده بودم.

اين تحليل در سازمان دست به دست مي‌گشت به دست مجاهدين انقلاب شاخه خراسان رسيد. شهيد فرودي كه در آن زمان رييس شاخه خراسان سازمان مجاهيدن انقلاب بود، بدون كسب مجوز و حتي اطلاع، مطلب و متن منتشر شده را به تهران هم رساند و دسته دوم مذكور در تحليل را به‌شدت برآشفته كرد و رسما مرا تهديد كردند كه تلافي خواهيم كرد. همين كار را هم كردند از آن زمان عليه ما كار كردند. مثلا وقتي رجايي شهيد شد، هنوز چند ساعت از ماجرا نگذشته بود كه در حزب جمهوري اسلامي شاخه اصفهان شايع كردند شهادت رجايي و باهنر كار نبوي بوده است و متاسفانه از اين قبيل اتهامات سال‌ها ادامه يافت.»

http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=70454

ش.د9504912

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات