تاریخ انتشار : ۰۴ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۹:۱۸  ، 
کد خبر : ۳۰۸۹۰۷

ورود جهان به دوگانه «انجماد بحران» یا «تنش‌های بزرگ»

پایگاه بصیرت / اردشیر زارعی‌قنواتی

(روزنامه شرق 1396/10/10 شماره 3048 صفحه 9)

جهان در حالی با سپری‌کردن سال کهنه وارد سال ٢٠١٨ میلادی می‌شود که تحلیل و ارزیابی وضعیت بین‌المللی و بحران‌های منطقه‌ای، هیچ چشم‌انداز مثبتی را نشان نمی‌دهد. برای درک تحولات جهانی و فهم رخدادهای جاری، نیاز به یک متد فکری در تحلیل است که هر سه سطح بین‌المللی، منطقه‌ای و ملی را با توجه به ارتباط ارگانیک آنها، بتواند به صورت دیالکتیکی و تأثیرات مقابل سطوح رخدادها بر یکدیگر، در چارچوب قانونمندی روندها در کنار برداشت واقع‌گرایانه از شرایط عینی محل بررسی قرار دهد.به همین دلیل، هرگونه تحلیل و برداشت از رخدادهای جاری به صورت انتزاعی، منقطع، قائم‌به‌ذات، محلی و موردی، در واقع نوعی نگاه به حلقه‌های منفصله، بدون دیدن «زنجیر»ی است که تابع «کنش» و «واکنش» در حوزه منطق سیاست در جهان کنونی «درحال‌گذار» است.

متأسفانه این دوران گذار به دلیل وضعیت «آنارشیک» حاکم بر جهان کنونی، در روند طبیعی خود قرار ندارد و بیشتر تحت‌تأثیر عوامل بحران‌زا و بعضا منافع متضاد قدرت‌های هژمونیک در دو سطح «ژئوپلیتیک» و «ژئواکونومیک» قرار دارد که با افول و ظهور هژمونی قدرت‌های کهنه و نو، جنگ به‌جای انقلاب و بحران به‌جای اصلاح را اجتناب‌ناپذیر کرده است. در چنین شرایطی، باید سطوح سه‌گانه تحولات را در چارچوب واقعیات عینی، اهداف کلان، منافع راهبردی، ضرورت تغییر وضع موجود، بحران اقتصاد جهانی، تقویت نیروهای گریزازمرکز و به‌طورکلی آرایش جدید جهانی مدنظر قرار داد.

شرایط بین‌المللی

با افول هژمونی یک‌جانبه آمریکا در یک دهه گذشته و بازسازی قدرت روسیه در کنار برآمدن قدرت‌های نوظهور اقتصادی که بر اساس گزارش صندوق بین‌المللی پول و مؤسسات تحقیقاتی تا سال ٢٠٣٢ چین در رتبه اول و هند در رتبه سوم اقتصاد جهانی قرار می‌گیرد، از اکنون مناسبات جهانی دستخوش تلاطم شده و به نظر می‌رسد سال ٢٠١٨ را به‌شدت تابع این شرایط قرار دهد. اصولا ظهور پدیده‌ای به‌عنوان «ترامپیسم» در آمریکا، تحت‌تأثیر همین افول هژمونی و تلاش برای بازدارندگی این تحول جبری تاریخ تحولات اجتماعی بوده است.روس‌ها با بازسازی بخشی از اقتدار خود با بهره‌گیری از میراث دوران «شوروی» ازجمله حضور فعال در کانون‌های بحران مانند بحران سوریه، توانستند موفقیت‌های زیادی را کسب کرده و اکنون نقش تعیین‌کننده‌ای در خاورمیانه کسب کرده‌اند.

جمهوری خلق چین که در چهار دهه گذشته با دوری از تنش‌های ژئوپلیتیک و تمرکز بر حوزه اقتصاد توانسته است درآمد تولید ناخالص ملی خود را حدود ٣٦ برابر کند، دقیقا تصویر همان «اژدهای زردی» را به نمایش می‌گذارد که دیگر هیچ نیرویی قادر به مهار آن نخواهد بود. در گزارش جدید «مرکز مطالعات اقتصادی و بازرگانی لندن»، هند در سال ٢٠١٨ میلادی با پشت‌سر‌گذاشتن بریتانیا و فرانسه، به پنجمین قدرت اقتصاد جهانی تبدیل می‌شود. این در حالی است که اتحادیه اروپایی همچنان در مسیر افول و سقوط جایگاه خود سیر‌و‌سلوک می‌کند و به‌شدت درگیر مشکلات درونی اتحادیه بعد از «برگزیت» و همچنین مشکلات داخلی حوزه ملی اعضای خود است.

شرایط منطقه‌ا‌ی

در جهان امروز، طبق معمول چند سال گذشته، همچنان دو منطقه خاورمیانه و شرق آسیا کانون توجه بوده و در آینده نیز به دلیل اهمیت ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک این دو منطقه کانون تصادمات درونی و بیرونی خواهند بود. خاورمیانه را از زمان کشف منابع نفت و گاز در میانه قرن گذشته و نزدیکی به شوروی سابق، همیشه به‌عنوان کانون رقابت و تنازع در رقابت‌های بین‌المللی و قدرت‌های منطقه‌ای برای تثبیت هژمونی شناخته‌‌اند؛ اما اکنون با کاهش اهمیت منابع نفتی آن در استراتژی آمریکایی، بیشتر به‌عنوان منطقه داغ رقابت و آزمایشگاه ایده‌ها و پدیده‌های مخرب برای امنیتی‌کردن جهان در چارچوب تروریسم بنیادگرای اسلامی و جنگ‌های نیابتی و به‌تبع دوشیدن گاوهای شیرده عربی برای تداوم چرخه صنایع اسلحه‌سازی و چپاول ثروت‌های انباشت‌شده در کشورهای این منطقه نگاه می‌کنند.

شرایط عراق با جنگ‌های دامنه‌دار و پرهزینه آن به نظر می‌رسد در سال ٢٠١٨ از فاز نظامی به سمت امنیتی فروکش می‌کند؛ اما بحران سوریه که با پیروزی نسبی دمشق و حامیان بین‌المللی آن رقم خورده است، هنوز باید شرایط جنگی در سال ٢٠١٨ را تحمل کند و چه‌بسا اگر واشنگتن برای تداوم هم‌پیمانی با عربستان و اسرائیل، مصمم به تخاصم قطب‌بندی‌های منطقه‌ای باشد، سال ٢٠١٨ می‌تواند زمان برخوردهای مستقیم محورهای رقیب منطقه‌ای در خاک سوریه باشد و دامنه جنگ نیز به شمال تحت حمایت آمریکا کشیده شود.اوضاع یمن و موفق‌نشدن عربستان در این جنگ، با توجه به اعتراض جهانی به کشتار نظامی و تحریم غذایی‌ـ ‌دارویی، به نظر می‌رسد از نقطه جوش خود گذشته باشد و احتمالا سال ٢٠١٨ باید در انتظار کاهش تنش یا توافق‌های نیم‌بند و شکننده برای کنترل این جنایت خاموش بود.

قدیمی‌ترین بحران و جنگ داخلی چهار دهه اخیر در افغانستان متأسفانه هیچ چشم‌انداز مثبتی را نشان نمی‌دهد و با توجه به شکست پروژه دولت وحدت ملی و گسترش تخاصم‌های داخلی و اهداف بازیگران بیرونی، حتی می‌توان ادعا کرد اوضاع بدتر شده و بی‌سامانی فعلی گسترش خواهد یافت.در شرق آسیا همچنان بحران کره‌شمالی کانون بی‌ثباتی و تهدید در منطقه و حتی صلح جهانی به دلیل برخورداری دو طرف مخاصمه از تسلیحات هسته‌ای خواهد بود.

اهمیت این بحران به اندازه‌ای بزرگ است که بحران‌های دیگر در این منطقه اصولا خیلی در تمرکز خبری نخواهند بود. کانون‌های بحران در خاورمیانه و شرق آسیا در این سال‌ها مراحل جنینی خود را گذرانده‌اند و سال ٢٠١٨ دقیقا همان نقطه صفر زمانی است که یا باید برای کاهش تنش به سمت «انجماد بحران» حرکت کرد یا به پیشواز جنگ‌های بزرگی رفت که فراتر از منطقه می‌تواند جهان را هم درگیر خود کند. این گفته «آنتونیو گوترش»، دبیرکل سازمان ملل متحد که می‌گوید «جهان در بدترین وضعیت امنیت و تهدید صلح جهانی قرار دارد»، شرح حال وضعیت امروز جهان است که برای پرونده آن در سال ٢٠١٨ باید تصمیم‌گیری شود.

شرایط داخلی

وضعیت داخلی در بیشتر کشورهای جهان به دلیل آنارشی حاکم، گسست بین نهاد قدرت با نهاد مردم، بحران‌های اقتصادی، شکست سیاست‌های نئولیبرالی کنونی، استفاده بیش از حد از اهرم تحریم اقتصادی، ورشکستگی صنایع و اقتصاد ملی در کشورهای درحال‌توسعه، نبود اعتماد عمومی به صندوق رأی برای تغییرات سیاسی و کارشکنی ساختارهای حاکم در مسیر دموکراتیزاسیون توأم با عدالت اجتماعی، هیچ چشم‌انداز مثبتی را نشان نمی‌دهد. قدرت‌گیری نیروهای افراطی و راست پوپولیسم با توجه به مدیریت‌نکردن درست بحران‌ها، نه‌تنها در سال ٢٠١٨ فروکش نمی‌کند بلکه باید شاهد گسترش آن نیز بود؛ چون جایی که «عدالت» غایب باشد، بدون تردید فرصت‌طلبی و پوپولیسم خود را به‌جای دموکراسی تحمیل خواهد کرد.

http://www.sharghdaily.ir/News/149267

ش.د9604379

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات