تاریخ انتشار : ۱۸ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۲:۴۷  ، 
کد خبر : ۳۰۹۳۷۰

الگوهای آتش به اختیار در فرهنگ و هنر

پایگاه بصیرت / آرش فهیم

(روزنامه كيهان – 1396/05/09 – شماره 21684 – صفحه 8)

با اینکه از زمان ورود اصطلاح «آتش به اختیار» به ادبیات سیاسی و رسانه‌ای ایران مدت چندانی نگذشته اما مصداق‌های این اصطلاح همواره حضور داشته‌اند. حتی قبل از انقلاب و بویژه در سال‌های اولیه پیروزی انقلاب اسلامی و تاحدودی هم در مدت اخیر، حرکت‌هایی که می‌توان به آن‌ها لقب «کار فرهنگی تمیز و خودجوش» داد انجام شده بود. در این گزارش، به برخی از شخصیت‌هایی که متولی این نوع حرکت‌ها بودند می‌پردازیم.

مسجد کوچکی که پرورشگاه هنرمندان بزرگ شد

یکی از قدیمی‌ترین آتش به اختیارها در عرصه فرهنگ، مرحوم امیرحسین فردی است. او از سال 54 و با تبدیل مسجد جوادالائمه(ع) به پایگاهی فرهنگی- انقلابی، الگویی از فعالیت فرهنگی خودجوش را به وجود آورد. او طی سه سال و تا پیروزی انقلاب، با دایر کردن فعالیت‌های جذاب فرهنگی و هنری در این مسجد، موجب جذب هزاران جوان و نوجوان شد. هنرمندان مطرحی چون مرحوم رسول ملاقلی‌پور، مرحوم فرج الله سلحشور، حسین یاری، بهزاد بهزادپور، گلعلی بابایی، حبیب والی نژاد، شهید حبیب غنی‌پور، احمد دهقان و... ظهور کردند.

امیرحسین فردی درباره چگونگی شکل گیری این حرکت گفته بود: «همه ماجراها از یک سیزده‌بدر شروع شد؛ روز 13 فروردین سال 1354 بود. زمانی که 28 سال سن داشتم. درحالی که همه خانواده و دوستانم برای گردش و تفریح به خارج از شهر رفته بودند، من در شهر مانده بودم؛ همین طور که در خیابان سرگردان بودم و دلم به شدت گرفته بود، به مسجد محله رسیدم و دیدم که درش باز است. انگار کسی در درونم گفت؛ برو همین جا، گمشده تو اینجاست! رفتم داخل مسجد و همراه با 10 ، 12 نفر که اغلبشان پیرمرد بودند نمازجماعت برپا کردیم. کم کم ارتباطم با مسجد بیشتر شد و دیگر هر روز به آنجا می‌رفتم. به ویژه اینکه مسجد جوادالائمه(ع) در آن زمان یک کتابخانه کوچک هم داشت که من به خاطر علاقه شدید به مطالعه به عضویت آن کتابخانه درآمدم. بعد از مدتی هم خودم یکی از کارکنان کتابخانه شدم.»

وی در شرح چگونگی شکل گیری یک هسته مبارزه فرهنگی در این مسجد می‌گفت: «دوستان ورزشی‌ام که خیلی هم به بنده وابستگی عاطفی داشتند ابتدا از فعال شدن من در مسجد تعجب کردند. اما بنده تشویقشان کردم که آن‌ها هم به مسجد بروند. چیزی شبیه به معجزه بود؛ اتفاقی که افتاد این بود که اکثر جوان‌های محله هم به آن مسجد پیوستند. با آمدن آنها، فضای مسجد به کلی متفاوت شد؛ از آن پس، جمعیت جوانانی که به مسجد می‌آمدند از پیرها بیشتر شد. به این ترتیب کتابخانه مسجد هم رونق بیشتری پیدا کرد. در کنار جلسات قرآن و نهج البلاغه، جلسه‌های قصه خوانی را هم راه انداختیم و علاوه بر این‌ها، گروه‌های ورزشی مثل تیم فوتبال و گروه کوهنوردی هم تشکیل دادیم. نکته جالب این است که با جذب شدن بچه‌ها به مسجد، پدر و مادرهایشان هم تشویق شدند و به مسجد آمدند. افزایش جمعیت فعالین مسجد باعث شد تا شاخه بانوان مسجد جوادالائمه(ع) را هم ایجاد کنیم.»

فردی درباره گسترش فعالیت‌های مسجد جوادالائمه(ع) می‌گفت: «فعالیت‌های مسجد آن‌قدر بازتاب پیدا کرد که افرادی از سایر محله‌ها هم برای اقامه نماز و شرکت در برنامه‌ها و گروه‌ها به آنجا می‌آمدند. ارتباط با بچه‌ها به قدری صمیمانه بود که اکثر آن‌ها را به اسم کوچک می‌شناختیم و صدا می‌زدیم. فضا به گونه‌ای بود که آن‌ها اوقات فراغت خود را به مسجد می‌آمدند. شاید باور کردنی نباشد اما مسجد جواد الائمه(ع) توانست هفت هزار نفر عضو رسمی جذب کند!»

بی واسطه با مردم

شهید آوینی را هم باید از پیشگامان «آتش به اختیار» دانست. مهم‌ترین ویژگی آوینی، روحیه و عمل جهادی وی بود. الگوی فرهنگی شهید آوینی نه در ساختمان‌ها و اتاق‌های اداری و زیر باد کولر گازی که در میدان مبارزه و مقاومت تجلی می‌یافت. این الگو، قالب‌شكن و نوگراست. مصداق بارز، مجموعه «روايت فتح» است. آويني در اين مجموعه مستند، شيوه و سبك جديدي را در مستندسازي بنا كرده كه پيش از اين سابقه نداشته است. آويني يك هنرمند مستقل بود. او نه سفارشي‌ساز دولت است و نه گوش به زنگ رسانه‌ها و جشنواره‌های خارجي. هنرمند مستقل، به امكانات و بودجه دولتي وابسته نيست. اين گونه هنرمنداني براي رسيدن به هدف خود معطل رسيدن بودجه نمی‌مانند و حتي شده تنها با يك دوربين سطح پايين نيز فيلم خود را می‌سازند.

آويني در ارتباط مستقيم و بي‌واسطه با مردم و جامعه به واقعيات دست می‌يابد. او از بالا به مردم نگاه نمی‌كرد، نه تنها اين گونه نبود كه كاملا برعكس برج عاج‌نشينان، به جاي كافه و كافي شاپ، همراه با مردم در كف خيابان روزگار می‌گذراند و مبارزه می‌كند. مستندهايي چون «هفت قصه از بلوچستان»، «خان‌گزيده‌ها»، «شش روز در تركمن صحرا» و «گمگشتگان ديار فراموشي» حاصل همين سبک کار هنری هستند. فيلم‌هايي كه نه براي ژست روشنفكري و كسب رضايت جشنواره‌های غربي و خوشحالی محافل خاص، كه براي بازنمايي رنج محرومان و عمل به تكليف انقلابي ساخته شدند.

چكيده چنين رويكرد و سلوكي براي هنرمند مقلد آويني، پديده جديد و خلاف عادتي است به نام «سينماي مبارزه»؛ «سينماي مبارزه بايد منظر غايي و مقصود نهايي دست اندركاران محترم امور سينمايي كشور باشد. اگر امت مسلمان ايران هويت حقيقي خويش را در مبارزه يافته است، سينماي ايران نيز بايد هويت مستقل خويش را در سينماي مبارزه پيدا كند.»

برگزاری جشنواره با انگیزه الهی

شهید سعید سیاح طاهری، یکی از سرداران گمنام بود که زندگی خود را وقف دفاع از انسانیت کرد و در نهایت نیز در نبرد با اهریمنان داعشی به شهادت رسید. اما شهید سیاح طاهری، سال‌ها در عرصه جهاد فرهنگی و هنری نیز فعال بود. در دورانی که سینما به انواع حواشی و جنجال‌های پرسر و صدا اما توخالی آلوده شد، او در سکوت کامل، یک جریان نجیب و سر به زیر را در این وادی بنیان نهاد. جشنواره دانش‌آموزی فیلم دفاع مقدس که محفلی برای آشناسازی کودکان و نوجوانان مناطق محروم با حماسه‌های دوران دفاع مقدس بود، توسط شهید سیاح طاهری و با همراهی یکی دیگر از آتش به اختیارهای این عرصه یعنی حبیب احمدزاده راه‌اندازی شد. جشنواره‌ای که می‌توان آن را الگویی برای فعالیت فرهنگی و هنری همه علاقه‌مندان به انقلاب دانست. همچنان که اکران‌های مردمی جشنواره فیلم عمار نیز با الهام از این حرکت به وجود آمد.

شهید سیاح طاهری، در گفت وگویی که در زمان حیات با روزنامه کیهان انجام داد، درباره هدف او و همراهانش از برگزاری این جشنواره گفته بود: مردمی که در مناطق مرزی زندگی می‌کنند از یک طرف با مشکلات فراوانی مواجه هستند و از طرف دیگر اولین سد دفاعی کشور در مقابل هرگونه هجوم از خارج محسوب می‌شوند. با این حال، جوانان این مناطق آگاهی چندانی نسبت به دفاع مقدس ندارند. با توجه به این مسائل، لازم بود که به طریقی با فرزندان این مناطق ارتباط برقرار کرده و ارزش‌های دفاع مقدس را به آنها منتقل کنیم که جشنواره دانش‌آموزی فیلم دفاع مقدس با همین انگیزه راه‌اندازی شد.

وی درباره شیوه برگزاری جشنواره فیلم دانش آموزی دفاع مقدس نیز بیان کرده بود: از ابتدا سعی کردیم تا با مشارکت هنرمندان مطرح این برنامه را پیش ببریم. چون معمولا بچه‌ها به هنرمندان علاقه‌مند هستند. به همین دلیل هم مسائل جنگ و مضامین مدنظرمان از زبان هنرمندان برای بچه‌ها گفته می‌شود. همچنین یکی از ویژگی‌های مهم جشنواره دانش‌آموزی فیلم دفاع مقدس، شاد بودن آن است. یعنی محتوای ارزشی و دفاع مقدسی را در قالب سرود و جشن و همخوانی هنرمندان و بچه‌ها مطرح می‌کنیم. در این برنامه‌ها همچنین ما کتاب‌های با ارزش دفاع مقدسی را هم به شرکت‌کنندگان معرفی و اهدا می‌کنیم. کتاب‌هایی نظیر «دا»، «پایی که جا ماند»، «نورالدین پسر ایران» و ... . علاوه بر دانش‌آموزان، معلم‌ها هم در این جشنواره مشارکت داده می‌شوند.

دبیر جشنواره دانش‌آموزی فیلم دفاع مقدس در ادامه تصریح کرده بود: این جشنواره با انگیزه‌های الهی برگزار می‌شود و افراد، نه به خاطر اسم و رسم و بودجه، بلکه به خاطر همین انگیزه‌ها در آن مشارکت می‌کنند. البته برخی از ارگان‌ها کمک مالی می‌کنند و گاهی نیز خودشان را به عنوان متولی این کار معرفی می‌نمایند، برای ما هم چندان اهمیت ندارد، چون تنها هدف ما تأثیرگذاری فرهنگی است، نه چیز دیگری.

وی گفته بود: یکی از مشکلاتی که در عرصه فرهنگی به آن مبتلا هستیم، باقی ماندن بر روش‌های قدیمی تبلیغات است. روش‌هایی نظیر چاپ پوستر و سخنرانی و مانند اینها که دیگر کلیشه‌ای شده‌اند و جواب نمی‌دهند. خوشبختانه ایده‌های جدید فراوانی برای تبلیغات وجود دارد، اما متأسفانه اراده چندانی برای عملی ساختن این ایده‌ها نیست. تجربه نشان داده که هر بار در کار فرهنگی و تبلیغاتی کلیشه‌شکنی کرده و رو به روش‌های نو آوردیم بهتر نتیجه گرفتیم. به یاد داشته باشیم که ضمیر همه جوانان پاک است و تنها کافی است که با آنها ارتباط برقرار کنیم.

سیاح طاهری همچنین درباره تأثیر برگزاری این جشنواره نیز گفته بود: معمولا بعد از برگزاری این جشنواره در هر منطقه‌ای، مراجعه بچه‌ها برای عضویت در بسیج بیشتر می‌شود. برگزاری این جشنواره در مناطق زلزله‌زده تأثیر بسیار زیادی داشت. چون اصلی‌ترین ارزشی که ما در این جشنواره مطرح می‌کنیم، مقابله با سختی‌ها و پیروزی با حداقل امکانات است. همان چیزی که در جنگ هشت ساله تجلی یافت. به یاد دارم که در حین برگزاری این جشنواره در منطقه اروندکنار، وقتی این گونه مسائل را مطرح کردیم، جوانی به ما مراجعه کرد و گفت که از شدت افسردگی قصد خودکشی داشته، اما پس از حضور در این جشنواره بار دیگر به زندگی بازگشته است.البته این تأثیرگذاری فقط روی مخاطب‌های جشنواره نبوده و حتی خود هنرمندان نیز از آن تأثیر می‌پذیرند. چون آن‌ها در این برنامه‌ها عمدتا به عنوان یک نذر فرهنگی و بدون اینکه پولی دریافت کنند شرکت می‌کنند. همراهی آنها با پاکی و صداقت بچه‌ها و دور شدنشان از کلاس و دیسیپلین هنرمندانه، تجربه نوعی بازگشت به خویشتن است. سعید سیاح طاهری، 23 دی در سوریه و در تقابل با داعش به شهادت رسید.

فیلمسازی با دستان خالی

مرحوم رسول ملاقلي‌پور يكي از نام هاي بزرگ و ماندگار سينماي ايران است. او نه تنها ازجمله طلايه‌داران سينماي نوين ايران در دوران پس از پيروزي انقلاب اسلامي محسوب مي‌شود، بلكه آغازگر ساخت فيلم درباره خرمشهر نيز بود. فيلم «بلمي به سوي ساحل» اولين فيلم تاريخ سينماي ايران با موضوع خرمشهر است كه به كارگرداني ملاقلي‌پور توليد شد. اين فيلم در سال 1364 و در شرايطي ساخته شد كه جنگ تحميلي هنوز ادامه داشت. به همين دليل با اينكه دومين تجربه كارگرداني سازنده‌اش بود، اما فضا و موقعيت‌هاي فيلم بسيار طبيعي از آب درآمده‌اند. «بلمي به سوي ساحل» نه تنها از نظر ساختاري و دراماتيك واجد ويژگي‌هاي قابل توجهي است - چون خالصانه و مومنانه خلق شده- بلكه به بازنمايي يكي از زواياي مهم اشغال خرمشهر نيز مي‌پردازد. ديگر شاخصه ارزشمند «بلمي به سوي ساحل» اين است كه اولين فيلمي است كه به طور مستقيم به رشادت‌هاي رزمندگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پرداخته و بر مبناي شخصيت اين سربازان، قهرمان‌سازي كرده است.

اما نکته قابل تأمل این است که ملاقلی‌پور نیز مثل بسیاری دیگر از آتش به اختیارها، نه با سفارش (چه داخلی و چه خارجی) و نه بودجه نهادها و ارگان‌ها، بلکه به طور خودانگیخته و با دستان خالی فیلمساز شد. مرحوم امیرحسین فردی، که از دوستان قدیمی ملاقلی‌پور بود درباره شروع به کار ملاقلی‌پور نوشته بود: «حالا بچه قلعه‌مرغي با پيروزي انقلاب با آن لباس مندرس و كتاني‌هاي كهنه، از پشت خط آمده بود اين طرف خط، تا با همان صدايي كه رسول و بقيه بچه‌هاي محروم نگه داشته شده پشت خط داشتند، بر سر كاخ‌نشينان ايران و آمريكا و فرصت‌طلبان اروپايي فرياد بكشد و بگويد: خوب چشم‌هايتان را باز كنيد. اين منم، رسول، بچه قلعه‌مرغي، بچه پشت خط، آمده‌ام به همه شما بگويم كه دمتان را بگذاريد روي كولتان و گورتان را از اين مملكت گم كنيد. اين سرزمين مال ماست. اين كوه‌ها و دشت‌ها و درياها مال ماست. من در سرزمين خودم آزادم.

من محكم ايستاده‌ام. من، يعني رسول. بچه پشت خط با اين دوربين و دوربين‌هاي ديگري كه به دست خواهم آورد. رسوايتان مي‌كنم... سال‌هاي اوليه انقلاب نفسگير بود. فرزندان انقلاب در عرصه هنر خيلي جوان بودند... قديمي‌ها، از روشنفكران، از پرمدعاها، از نامداران، از فكل كراواتي‌هاي پرفيس و افاده، هيچكدام جوانمردي نكردند و به ميدان نيامدند و حتي كار به جايي كشيد كه در ماه‌هاي اوليه تجاوز ارتش بعثي عراق به ايران و در بحبوحه پيش روي و كشت و كشتارهاي وحشيانه آن ارتش و در آستانه بلعيده شدن خوزستان توسط صدام، كانون كذايي نويسندگان ايران، طي اطلاعيه خائنانه‌اي، به عنوان ستون پنجم ارتش بعث، از پشت به ملت مظلوم ايران ضربه زد و از آنها خواست تا دست از مقاومت و دفاع بكشند و مديريت جنگ را به اربابان و مشوقان غربي و شرقي صدام در اين تجاوز بسپارند! آري چنين بود، و چنين شد كه رسول بر اين خيانت‌ها و بي‌غيرتي‌ها شوريد و بچه با معرفت پشت خط با همان دوربين و كفش كتاني عازم جبهه شد.»

http://kayhan.ir/fa/news/109979

ش.د9602247

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات