سیاسی >>  دولت >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۳:۳۹  ، 
کد خبر : ۳۱۲۳۰۶
گفتگو با دکتر حسين عبداللهي فر کارشناس مسايل سياسي

کدام جريان بر رفتن روحاني اصرار دارد؟

وقتي جنگ مي‌شود و در شرايط جنگ قرار مي‌گيريم اين تنها دولت نيست که مي‌جنگد، همه کشور در حالت جنگي قرار مي‌گيرد و عاقلانه اين است که نظام به دولت کمک کند.
پایگاه بصیرت / گفتگو با دکتر حسین عبداللهی فر

اشاره: در روزهاي اخير افزايش انتقادات از دولت روحاني ، مساله بقا يا عدم بقاء دولت را به مناقشه ذهني افکار عمومي بدل کرده است و برخي جريان‌هاي سياسي بر ضرورت رفتن دولت روحاني و حتي انتخابات زودرس تاکيد داشته‌اند. از اين رو خبرنگار سياسي پايگاه خبري تحليلي بصيرت گفتگويي با دکتر حسين عبداللهي‌فر، از کارشناسان و تحلي‌گران مسايل سياسي انجام داده است که متن آن تقديم مي‌گردد.

برخي از چهره هاي سياسي مدعي هستند آقاي روحاني تغيير کرده است. اين برداشت تا چه اندازه با واقعيت انطباق دارد؟

اين‌که آقاي روحاني در شرايط فعلي مواضعي را اتخاذ مي‌کند که در گذشته اين گونه نبوده است، و حمل آن بر تغيير شخصيت روحاني و گرايش‌هاي سياسي ايشان، تحليل درستي نيست. روحاني به گفته خودش همان روحاني است؛ البته چيزي که انسان‌ها را دچار تحول مي‌کند شرايطي است که در آن به سر مي‌برند. آقاي روحاني در شرايط انتخاباتي و رقابتي يک حرف‌هايي را زده است و در شرايطي که ثبات داشته به گونه ديگري عمل کرده است و امروز که کشور در شرايط حساس قرار دارد روحاني به عنوان رئيس دولت بايد متفاوت عمل کند. لذا قضاوت در مورد اين که روحاني تغيير کرده يا نه! بايد گفت که روحاني از لحاظ راهبردي تغييري نکرده است، اما به لحاظ تاکتيکي تغييراتي را داشته که خيلي دور از ذهن نبوده و تا حدودي هم قابل پيش بيني بوده است.

چرا مقام معظم رهبري در شرايط فعلي از روحاني حمايت مي‌کند؟

رهبر معظم انقلاب اسلامي بر اساس قانون و عقلانيت سياسي از همه دولت ها حمايت کرده و مي‌کنند. اين حمايت در شرايطي که دشمنان انقلاب اسلامي جنگي را به کشور تحميل کرده‌اند از توجيه بيشتري برخوردار است. چرا که دولت در حال جنگ با مشکلات بيشتري مواجه است. به ويژه آنکه معظم‌له معتقدند راه عبور از اين شرايط با کمک همه گروه ها، جريان‌ها و از طريق وحدت سياسي ممکن است. بديهي است اگر تمرکز کشور به لحاظ سياسي به هم بريزد، مقابله با دشمن سخت شده و هرگونه اقدام اختلاف انگيز سبب جري شدن بيشتر دشمن مي‌شود. چرا که هدف آمريکا از فشارهاي اقتصادي و رواني از يک سو ايجاد اختلاف در سطح مسئولان و مديران بوده و از سوي ديگر ميان مردم و سياست‌هاي نظام است. مقام معظم رهبري در جمع خبرگان رهبري اشاره فرمودند که اميد در شرايط فعلي کليد واژه اصلي عبور کشور از گردنه فعلي است. يعني تا زماني که مردم اميدوار باشند دشمن نااميد خواهد بود. اختلافات سياسي و شکاف ميان قوا و مسئولان در کاهش اميد مردم به حل مشکلات تأثير مستقيم دارد. لذا در اين شرايط طبيعي‌ترين اتفاق اين است که مقام معظم رهبري از دولت حمايت کند و کمک کند تا دولت نيازهاي مردم را پاسخ دهد و در مقابل دشمن تمهيدات لازم انديشيده شود.

وقتي جنگ مي‌شود و در شرايط جنگ قرار مي‌گيريم اين دولت نيست که مي‌جنگد، همه کشور در حالت جنگي قرار مي‌گيرد و عاقلانه اين است که نظام به دولت کمک کند. البته در اين زمينه همه بايد دولت را کمک کنند براي اين که اول دشمن خارجي را دفع کنيم. دوم اختلافات را در داخل خنثي کنيم. سوم همه توان خود را بگذاريم تا مطالبات مردم به صورت حداقلي کمتر شود. چهارم نيروهاي انقلابي وظيفه دارند خواسته‌هاي ولايت را در حد توانشان انجام دهند تا از اين مشکلات به سلامت عبور کنيم.

در شرايطي که مقام معظم رهبري از کليت دولت دفاع مي‌کنند، چرا عده‌اي از لزوم رفتن روحاني سخن مي‌گويند؟

عمده کساني که از لزوم کناره‌گيري يا برکناري دولت سخن مي‌گويند دچار اشتباه محاسباتي هستند! يعني تصور مي‌کنند با رفتن دولت مشکلات اقتصادي حل مي‌شود. در حالي که اولاً تضميني وجود ندارد که دولت جايگزين به سرعت موفق باشد. ثانياً امکان دارد مشکلات سياسي جديدي شکل گيرد که بر روند حل مشکلات و مهار عمليات تخريبي دشمن اثر منفي بگذارد. ثالثاً اين گونه اقدامات و جابجايي در سطح قوه مجريه که نياز به انتخابات دارد بايد در شرايط کاملاً عادي صورت گيرد. ضمن آنکه دولت فعلي طرفداراني دارد که آنها هم ممکن است ناراحت شده و اوضاع سياسي و اجتماعي را تحت تأثير قرار دهند. بر همين اساس رهبر معظم انقلاب در ديدار با قشرهاي مختلف مردم افزودند: «آنها که مي‌گويند دولت بايد برکنار شود در نقشه دشمن نقش آفرين هستند.»

کدام جريان سياسي بر رفتن دولت اصرار دارد؟

دو گروه با دو تحليل متفاوت قائل به رفتن دولت و کناره گيري ايشان هستند؛ دسته اول؛ کساني هستند که حاميان روحاني در انتخابات بودند و از آمدن روحاني و همچنين موفقيت آن حمايت و تلاش کردند و به نيروهاي خود وعده دادند؛ اما وقتي روحاني از لحاظ تاکتيکي تغيير مي‌کند و مي‌پذيرد که ديگر برجام را چون پايان خوبي نداشته ادامه ندهد. از دو جهت خود را زيان کار و دچار چالش مي‌دانند:

چالش اول اين که نمي‌دانند به طرفداراني که بسيج کرده‌اند چه پاسخي بايد بدهند! چگونه اين همراهي بدون نتيجه خود را توجيه کنند. مشي آنها (اصلاح طلب ها) تعاملي است و آمدند به هواداران خود گفتند که ما بايد با دنيا تعامل کنيم و اينها را متقاعد کردند به روحاني رأي دهند. در حال حاضر روحاني به اين نتيجه رسيده که برجام به بن بست رسيده است و نمي تواند ادامه دهد. به طور طبيعي نگاه به غرب و آمريکا گرايي به پايان خود مي‌رسد و اين پايان غرب‌گرايي و آمريکا دوستي و کساني که آمريکا را به عنوان نجات بخش کشور معرفي مي‌کردند هزينه بسيار سنگيني دارد و اين‌ها نمي‌دانند از اين به بعد چگونه هواداران خود را توجيه کنند.

چالش دوم آن است که احساس مي‌کنند در انتخابات آينده بازنده هستند. چون آنها کساني نيستند که بگويند ما در خط ولايت و با اتکا بر نيروي خودي، استکبارستيزي پيشه مي‌کنيم و با توان خودي به جنگ مشکلات مي‌رويم، آنها عمدتاً تعامل گرا بودند و تکليفشان مشخص است و اهل خوداتکايي و استقلال نيستند. لذا اينها در شرايطي قرار دارند که احساس مي‌کنند نه انتخابات آينده بلکه براي هميشه چيزي براي گفتن نخواهند داشت و موقعيت خود را از دست مي‌دهند. اين‌ها به طور طبيعي از وضعيتي که پيش آمده به ويژه مواضعي که روحاني مي‌گيرد ناراحت هستند. روحاني که حرف از بستن تنگه هرمز، مقاومت و ايستادگي مي‌زند افراد غرب‌گرايان در کشور را دچار تناقض کرده و نمي‌دانند چگونه از آن عبور کنند.

دسته دوم؛ احمدي نژادي‌هايي هستند که فکر مي‌کنند مشکلات کشور به دليل ناتواني دولت است و هر چه مردم از اين دولت نااميد شود به احمدي نژاد اقبال خواهند کرد. اين در حالي است که اغلب مردم ريشه بسياري از مشکلات کنوني را به خاطر سياست هاي غلط ايشان مي دانند و نقش فعلي او را نيز مخرب تلقي مي کنند.

آيا حمايت نيروهاي ارزشي از دولت سبب فاصله اصلاح‌طلبان با روحاني نمي‌شود؟

هر دو جريان اصولگرا و اصلاح‌طلب يا انقلابي و غيرانقلابي يک اشتباهي را به طور ثابت در مورد شخصيت هاي سياسي مرتکب مي‌شوند و آن اين هست که شخصيت‌هاي خودشان را صفر و صدي مي‌بينند. اين نگاه، شخصيت‌هاي سياسي را بين موافقان بسيار سرسخت و مخالفان سرسخت، گرفتار مي‌کند و اين پديده در مورد خيلي از شخصيتهاي گذشته ما رخ داده است. رئيس جمهور فعلي يکي از همين افراد است که گرفتار بين يک سري موافق سرسخت يا مخالف سرسخت مي باشد. البته تفاوت روحاني با امثال هاشمي رفسنجاني و ساير شخصيت‌هاي سياسي اين است که روحاني هوادار ايدئولوژيک ندارد و يا کمتر دارد. با اين وجود شاهد تکرار اين نگاه مطلق انگارانِ هستيم. جريانات سياسي در برخوردشان با روحاني صفر و صدي نگاه مي‌کنند. در اثر اين نگاه بخشي از نقاط قوت و ضعف طرف مقابل ديده مي‌شود. اين در حالي است که هر شخصيتي داراي نقاط قوت و ضعفي است. حالا ميزان نقاط قوت و ضعف مهم است که اگر يک نفر بخواهد که مؤثر و مثبت باشد بايد نقاط قوت خود نسبت به ضعف بيشتر باشد؛ اما واقعيت قصه اين است که شخصيت‌هاي سياسي در کشور ما مانند همه جاي دنيا داراي نقاط قوت و ضعفي هستند و کساني که سرسختانه تقابل يا دفاع مي‌کنند نمي‌گذارند نقاط قوت يا ضعف شخص درست ديده شود، لذا يک قضاوت صفر و صدي در مورد اين اشخاص دارند و اين قاعده در مورد روحاني هم صدق مي‌کند؛ امروز روحاني مخالفان و موافقاني دارد و انقلابيون از اين قاعده استثنا نيستند و انقلابيون هم يک نگاه صفر و صدي به شخصيت‌ها دارند. بخشي از انقلابيون روحاني را کاملاً منفي و داراي نقاط ضعف مي‌بينند و حاضر نيستند به هيچ وجه برايش يک نمره مثبت قائل شوند. در حالي که طرف مقابل هم به شخصيت‌هاي رقيب خود همين طور نگاه مي‌کنند و اين براي نظام سياسي داراي هزينه‌هايي است، لذا مقام معظم رهبري يک جمله اي را اخيراً فرمودند که فصل الخطاب مي باشد: آنها که مي‌گويند دولت بايد برکنار شود در نقشه دشمن نقش آفرين هستند. لذا نيروهاي انقلابي در حال حاضر بايد ولايي باشند و منويات ولايي را فهم کنند و براي درک نيت ولايت بنشينند هم فکري کنند، بصيرت به خرج دهند و اجازه ندهند اتفاقاتي بروز کند که نگذارند نظام صحنه را مديريت کند.

علت فاصله و انتقاد اصلاح طلبان با دولت را در چه مسائلي مي بينيد؟

علت اصلي بر مي گردد به اين که غرب گرايي پاشنه آشيل آنها بوده است؛ يعني تفاوت آنها با جريان هاي اصولگرايي و انقلابي اين بوده که آنها خودشان را تعامل گرا نشان مي دادند يعني اينکه چه کسي با دنيا مي خواهد کار کند. در برجام فرصتي داشتند تا خودشان را به مردم اثبات کنند؛ اما با روي کار آمدن ترامپ به بن بست خورده اند. البته ترامپ يعني چهره واقعي آمريکا و اين چهره واقعي آمريکاست که کتمان و روتوش مي شده، الآن خودش را نشان داده است. لذا نمي‌دانند از اين به بعد بايد چه چيزي را به مخاطبان خود بگويند و چگونه از خود دفاع کنند و خودشان را در شرايط خاص و بسيار سختي که مي‌بينند قرار دهند. اين يکي از مواردي است که از نگاه راهبردي آنها را در بن بست استراتژي قرار داده است.

مشکل دوم اين است که آنها فکر مي‌کنند چون روحاني به حرف‌هاي آنها گوش نداده کار به اينجا رسيده است؛ يعني نيروهايي همچون اصلاح طلبان توقع داشتند در رأس کار بيايند را نياورده و به آنها ميدان نداده است. اين در حالي است که آنها از روحاني حمايت کردند، ولي روحاني جبران نکرده است. به خاطر اين حمايت در شکست روحاني سهيم هستند. روحاني ممکن است خودش را نجات دهد اما هوادارانش دچار مشکل خواهند شد. به خصوص هواداران خود در اصلاحات را از دست مي‌دهد. لذا از نظر اصلاح طلبان روحاني در يک شرايطي قرار دارد که چيزي را از دست نخواهد داد و حتي اگر رويکرد ديگري اتخاذ کند ممکن است مواردي را نصيب خودش کند؛ اما کساني بازنده اصلي خواهند بود که آمدند از روحاني حمايت کردند و آنها نمي‌دانند الآن چگونه اين روحاني را تعريف کنند!

مشکل سوم اصلاح طلب ها انتخابات آينده است. آنها احساس مي‌کنند بدون اين که سهمي در اين دولت داشته باشند با يک نگاه غلط آمدند از اين دولت حمايت کردند و چاره اي هم جزء اين نداشتند. نگاه آنها به انتخابات مانند شب مسابقه است. فکر مي‌کنند مسابقه را ببرند کار تمام است. آنهايي که اين طور فکر مي‌کنند حتماً در آينده با مشکلاتي مواجه مي‌شوند! چون عرصه سياست عرصه فوتبال نيست، هدف گل زدن و صرفاً بردن نيست. هدف اين است که در انتخابات شخصيتي را بياوريم که سياست ها، رويکرد و منويات خودمان را دنبال کند نه اين که گل را به هر قيمتي بزنيم، ولو اين که اشتباهي گل به خودي باشد. لذا به نظرم آنها دارند نتيجه طبيعي اشتباه خودشان را تجربه مي‌کنند.


*** گفتگو از: وحید قاسمی
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات