روزنامه کیهان **
تحرک دیپلماسی هدفمند!
۱-رهبر معظم انقلاب تیرماه گذشته در دیدار هیئت دولت با تحلیل دقیق شرایط کشور و اهداف آمریکا و اروپاییها در برجام و بسته اروپایی برای «تثبیت تحریمها»، بیارزش بودن بسته اروپاییها را که حالا تحت عنوان اینستکس ارائه شده است، پیشبینی کرده بودند. ایشان نسبت به ذات خباثت آلود اروپاییها و عمل نکردن به وعدههایشان هشدار دادند: «من به آقای رئیسجمهور هم گفتم اروپاییها دنبال این هستند بعداز اینکه همهچیز تثبیت شد و تحریمها جا افتاد، یک چیزکی مثلاً بدهند یا ندهند و این خباثت اینها است». حضرت آقا با اشاره به شرطی کردن مردم و اقتصاد کشور توسط دولت در برجام به چیزی که «از اختیار ما خارج» است، درباره احتمال تکرار این خطای استراتژیک تذکر دادند«برجام نتوانست مشکل اقتصادی کشور ما را برطرف کند، اقتصاد کشور را به بسته اروپایی موکول نکنید». رهبری با بیان اینکه تنها راهحل مشکلات کشور تمرکز بر توان و مقدورات داخلی است، در زمینه ارتباطات دیپلماسی تاکید کردند «تحرّک هدفمند دیپلماسی کشور باید افزایش پیدا کند».
۲- انتظار میرفت دولت با جدیت به این تذکرات و هشدار رهبری توجه و تقویت تولید داخلی و راهکارهای عملی مقابله با خباثت و خیانت و بدقولی اروپاییها را در دستور کار خود قرار دهد اما متاسفانه نه تنها برای تغییر و اصلاح ساختار بودجه سال آینده که باید یک بودجه مطابق با شرایط تحریمی و اقتصاد مقاومتی باشد، اقدامی صورت نگرفت، بلکه مواضع تکراری و منفعلانه دولتمردان نشان میدهد ارادهای برای اجرای راهکارهای مناسب وجود ندارد. معاون سیاسی وزیرخارجه بار دیگر با دست خالی از نشست کمیسیون مشترک برجام در وین بازگشت و همان مواضع تکراری در چهارده نشست قبلی را تکرار کرد. عراقچی بدون اینکه بگوید درباره عمل نکردن اروپاییها به تعهداتشان در برجام و جبران خسارت خروج آمریکا از برجام و بازگشت و تشدید تحریمها چه موضعی گرفته و چه تصمیمی اتخاذ شده است، گفت «تمامی طرفین در جلسه به طور قاطع از توافق هستهای حمایت کردهاند»! این یعنی اینکه فقط نفس حفظ برجام به هر قیمتی برای دولت و وزارت خارجه مهم است نه نتیجه و مابه ازای آن برای مردم!. نکته تعجب برانگیز اینکه وی در حالی که گفته «هنوز نمیدانیم اینستکس چهطور میخواهد مشکلگشا باشد»!، با خوشحالی زایدالوصفی از سفر مدیر اینستکس به تهران خبر داد و ادعا کرده «سهم خود را از ساز و کار مالی اروپا تا پایان امسال (یعنی دو هفته دیگر) به دست میآوریم»!. سفیر انگلیس در تهران نیز از دیدار با مقامات بانک مرکزی کشورمان درباره اینستکس ابراز خوشحالی کرده است!
۳- بعداز امضای توافق هستهای، برای حفظ برجام روی کاغذ به هر قیمتی، تاکنون پانزده دور نشست کمیسیون مشترک برجام در وین و نیویورک و پنج دور «مذاکرات سطح بالای همکاریهای ایران و اتحادیه اروپا» در اصفهان و بروکسل و چهار دور «مذاکرات سیاسی ایران و فرانسه» در تهران و پاریس، و صدها آمد و رفت و دیدار با مقامات اروپایی از جمله سفر وزرای خارجه انگلیس و فرانسه به تهران انجام شده است. با توجه به اینکه از این همه مذاکره و دیدار با اروپاییها هیچ دستاوردی حاصل نشده است، باید از وزارت امورخارجه سؤال کرد عباس عراقچی با چه هدفی و دستورالعملی به نشست پانزدهم کمیسیون برجام در وین رفت و با چه نتیجه مثبتی برگشت؟
۴-در چند دهه گذشته نیز، هفت دور مذاکرات انتقادی در دولت سازندگی، یازده دور مذاکرات و توافقات سعدآباد و بروکسل و پاریس در دولت اصلاحات با ادعای تنش زدایی، چندین دوره گفتوگوهای مدالیته، نه دوره مذاکرات ژنو یک و دو و سه و استانبول و بغداد و مسکو و آلماتی یک و دو، و مذاکرات پنهانی در عمان و دو ساله برجام که با ادعای اعتمادسازی و لغو تحریمها و بهبود اقتصاد کشور هیچگونه دستاورد و خیری برای مردم نداشته است. لذا چرا برخی هنوز به اروپاییها امیدوارند که «کاری بکنند»؟!. مگر هنوز تجربه به دستگاه دیپلماسی ما ثابت نکرده است که در هر مذاکرهای با اروپاییها، با اتهامات و زیاده خواهیهای جدیدی روبرو شدهایم و در مقابل یک قدم عقبنشینی و انفعال، آنها ده قدم طلبکارتر شدهاند؟ نتیجه مذاکرات انتقادی، اتهام تروریسم و عَلَم کردن خیمه شب بازی دادگاه میکونوس بود.بعداز مذاکرات سعدآباد و تعلیق صنعت هستهای و پذیرش پروتکل الحاقی بدون تصویب مجلس و تسلیم شدن دولتمردان آن زمان در برابر زیادهخواهیهای منطقهای اروپاییها و آمریکا، ملت ایران را محور شرارت خواندند و با خدعه البرادعی و فرانسه و انگلیس و آلمان ایران را متهم به ساخت بمب اتمی و با فرستادن پرونده ایران به شورای امنیت، شش قطعنامه شورای حکام علیه جمهوری اسلامی صادر کردند. آقای روحانی نیز در کتاب امنیت ملی و دیپلماسی هستهای خود مینویسد «در مجموع تقاضاها از ایران بسیار طولانی اما درمورد پیشنهادهای ارائه شده به ایران بطور مضحکی به دستوراستعماری کاپیتولاسیون شبیه بود».در مذاکرات سالهای 88 تا 92 نیز شاهد آشکارتر شدن خباثت اروپاییها، اما در مقابل با مقاومت هستهای و دستیابی به غنیسازی بیست درصد شاهد عقبنشینی آنها بودیم. بدقولی و خباثت ذاتی اروپاییها در مذاکرات برجام و بعداز آن هم بر همگان عیان است و نیاز به تکرار آن نیست که اکنون به «چیزکی» به نام اینستکس با زیاده خواهیهایی همچون تصویب افایتیاف و محدود کردن قدرت دفاع موشکی و عدم حضور سازنده ایران در منطقه برای هموار شدن اجرای سیاستهای سلطهطلبانه آمریکا منتهی شده است.
۵- نکته تاسفآور این است که آقای ظریف به جای تغییر ریل «تحرکات دیپلماتیک بیهدف با غربیها» به «تحرکات هدفمند با دوستان و همسایگان در شرق»، برای فرار از پاسخگویی و ادامه مسیر غلط گذشته، در مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی «حمایت نشدن در مذاکرات با دیگر کشورها»! را یکی از دلایل ناکارآمدی سیاست خارجی خود القاء کرده بود. درباره این ادعا باید گفت اولا رهبری که تمام و کمال از مذاکرات شما حمایت کردند، تا جایی که شما را فرزندان انقلابی خواندند!. آیا این ادعا بیانصافی و نمکنشناسی نیست؟. مجلس هم که سنگ تمام گذاشت و در بیست دقیقه تمام مذاکرات شما را تصویب کرد و ملت نیز در تبعیت از رهبری ایستادند. سؤال این است چه کسانی باید از مذاکرات شما با دیگر کشورها حمایت میکردند که نکردند؟ ثانیا آقای ظریف پاسخ دهد تا چندماه قبل که در چین به عنوان بزرگترین شریک تجاری ایران، سفیر و در روسیه در مقابل ساختمان چندین طبقه ترکیه با دهها رایزن بازرگانی، یک رایزن بازرگانی نداشتید و زمانی که رئیسجمهور چین در سفر به تهران خواستار مذاکره درخصوص جاده ابریشم برای تسریع در مبادلات تجاری- اقتصادی خارج از تحریمها و دلار آمریکا شد و وزیر مستعفی راه حاضر به مذاکره با شی جین پینگ نشد، آیا مربوط به حمایت نکردن از شما در مذاکره با دیگر کشورها بود؟ باید بپذیرید مشکل شما نگاه به غرب و جدی نبودن در گسترش روابط با شرق و کشورهای همسایه است که بر همین اساس پکن دولت را در گسترش روابط جدی نمیبیند و خواستار مذاکره با هیئتی از حاکمیت میشود و معاون وزیر خارجهاش را با پیام رئیسجمهور چین خطاب به مقام معظم رهبری به تهران میفرستد.
۶- آقای ظریف همچنین ادعا کرده «برخی مذاکره را ضد ارزش و مترادف با خیانت و سازش میدانند»! آقای ظریف! مذاکره تا مذاکره داریم و اگر به این سؤالات پاسخ دهید، این ادعای شما قابل فهمتر خواهد شد که این «برخیها» چه کسانی هستند و روشن خواهد شد که چه مذاکراتی ضد ارزش است.1- آیا مذاکره و قرارداد ترکمنچای قاجار خیانت نبود؟ 2-آیا مذاکره دربار پهلوی و دولت موقت در الجزایر با آمریکاییها برای تسلط بر مقدرات ملت ایران و مذاکره دولت اصلاحات با آمریکاییها برای خنجر زدن از پشت به جبهه مقاومت در منطقه و نابودی حزبالله و نامههای ذلت بار آنها به بوش خیانت و سازش نبود.3- آیا آمریکا و اروپا در مذاکرات برجام و قبل و بعداز آنکه با فریبکاری و خدعه تمام به هیچکدام از تعهداتشان عمل نکردند، به ملت ایران خیانت نکردند؟ و آیا مذاکرات شما در برجام که دستاورد آن به اذعان خودتان «هیچ» و به فرمایش رهبری «خسارت محض» بود، یک ارزش است؟ و...و 100- آیا کسی مذاکره با شرکای مطمئنتر تجاری ایران از جمله چین و روسیه و هند و عراق و همسایگان و آسیای میانه را ضد ارزش و خیانت توصیف کرده است؟
۷- متاسفانه سخنان رئیسجمهور در گیلان با رفع مسئولیت از علت گرانیهای گوشت و کالاهای اساسی که قرار بود با ارز 4 هزار و دویست تومانی ارزانتر بدست مردم برسد، اما به دست دلالان و رانتخواران رسیده، نشان داد که دَر به همان پاشنه قبلی میچرخد و تا زمانی که دولت در محاسبات خود درخصوص برجام و اعتماد به غرب تجدید نظر نکند، نباید انتظار داشت ظرفیت داخلی فعال و اقتصاد کشور از رکود خارج شود. ترساندن مجدد مردم از سایه جنگ با استناد به یک مصاحبه واهی و موهوم رئیسجمهور فرانسه و فرستادن مجدد پالس مذاکره با ادعای اینکه من متخصص مذاکره هستم!، فرافکنی و دوقطبیسازیهای کاذب تکراری است که برای مردم دیگر جذابیتی ندارد و باعث شده هنگام سفر به استانهای مختلف به جای اینکه انتظار داشته باشید مردم فریاد بزنند«روحانی حقوقدان، مذاکره، مذاکره!» فریاد میزنند «گرانی، بیکاری، پاسخ بده روحانی!».این نتیجه همان عملکرد برجام و تخصصتان در مذاکره و تحرک دیپلماسی غیرهدفمند است که رهبر معظم انقلاب فرمودند: «مسئولین و دولتیها به امید آنکه حالا کاری بکنیم، خودشان و ملت را دچار مشکل نکنند».
دکتر محمدحسین محترم
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی **
راهکاری برای تحکیم امنیت منطقه
بسمالله الرحمن الرحیم
سفر رئیسجمهور روحانی به عراق در مقطع کنونی یک پدیده نقش آفرین تلقی میشود و از ابعاد مختلفی قابل بررسی است. این دیدار مقامات ارشد دو کشوری است که سالها با فشار و تطمیع رژیم بعثی توسط دشمنان دو ملت برای 8 سال رو در روی یکدیگر قرار گرفته بودند ولی حوادث بعدی نشان داد که در اوج نیاز عراق، این تنها ایران است که به یاری ملت و دولت عراق شتافته و به کمک آنها برخاسته است.
این پدیده نادر و به یادماندنی در طول دو دهه اخیر بارها تکرار شده و در جریان اشغال عراق توسط آمریکا و تهاجم وحشیانه داعش و سایر گروههای تروریستی، تنها کشوری که به یاری مردم و دولت عراق شتافت، ایران بود. این نکته از آن جهت اهمیت دارد که شرارتها و جنایات وحشیانه از جانب کسانی سازماندهی شد که ظاهراً خود را دوستان عراق معرفی میکردند و هنوز هم اصرار دارند که روابط صمیمانه، برادرانه و رو به گسترش دولتها و ملتهای ایران و عراق را به نحوی برهم بزنند و همان فضای جهنمی تقابل را دوباره احیا کنند.
مقایسه چگونگی سفر ترامپ و روحانی میتواند بسیار معنیدار باشد. برنامه سفر روحانی به عراق از یکماه پیش اعلام و رسانهای شد ولی سفر دو ساعته ترامپ دزدانه و شبانه صورت گرفت. حتی خبر سفر شبانهاش پس از بازگشت وی از عراق اعلام شد. با این حال، ترامپ هنوز هم در تعجب است که چرا علیرغم هزینه 7 هزار میلیارد دلاری اشغال عراق، هواپیمای رئیسجمهور آمریکا باید شبانه و با چراغ خاموش وارد عراق شود؟
با آن که دلایل روشنی برای این پدیده وجود دارد ولی مقایسه همین دو سفر میتواند نشانگر بسیاری از مسائل منطقه و فرامنطقه باشد و اشتباهات استراتژیک و تقریباً همیشگی آمریکا و متحدانش را بازگو کند. با علم و آگاهی از عملکرد خائنانه آمریکا و رژیمهای فاسد عربی در قبال عراق، اگر جز این میبود جای تعجب داشت و در جریان سفر بوش کوچک به عراق هم شاهد بودیم آن خبرنگار عراقی با پرتاب کفش به رئیسجمهور آمریکا مراتب خشم و اعتراض ملتش از آمریکا را به نمایش گذاشت، ولی ایران همواره با آغوش باز، روابطی برادرانه و بشدت دلسوزانه را با دولت و ملت عراق سازماندهی کرده و در روزهای تنهائی آنها در برابر شرارتهای داعش به یاری آنها شتافته است ولی آمریکا درخواست رسمی عراق برای کمک در مهار و سرکوب داعش را صریحاً رد کرد و به تحقیر عراقیها پرداخت.
فراز مهمتری که در روابط میان ایران و عراق بعد از جنگ تحمیلی رقم زده شد، سفر آیتالله هاشمی رفسنجانی به عراق از 12 تا 17 اسفند 1387 بود که دارای اهمیت تاریخی زیادی است. شخصیت برجسته و منحصر به فرد آیتالله هاشمی رفسنجانی به ویژه با توجه به اینکه ایشان فرماندهی دفاع مقدس در جنگ تحمیلی رژیم صدام بر ایران را برعهده داشت و نقش بسیار مهمی در پایان یافتن این جنگ ایفا کرد، موجب شد سفر وی به عراق به صورت بسیار برجسته در تاریخ روابط ایران و عراق ثبت شود و به عنوان اولین سفر بلندپایهترین مقام سیاسی جمهوری اسلامی ایران به عراق، راهگشای روابط استراتژیک دو کشور گردد.
در پرتو آن سفر تاریخ ساز، صفحه زرین جدیدی در مناسبات دو ملت و دو کشور گشوده شده است. هدفگذاری طرفین برای تجارت 20 میلیارد دلاری و ارتقاء مناسبات دو ملت و دو کشور میتواند مرزهای ایران و عراق را بیشتر از امروز به مرز دوستی و برادری پایدار تبدیل کند و ماهیت صمیمانه و مودت آمیز روابط را به دیگران هم نشان دهد که میتوانند از چنین الگوی کارآمدی برای تنظیم روابط خود با همسایگان بهره گیری کنند. از این طریق میتوان «ضریب امنیت منطقه ای» را مرتباً ارتقاء داد و در مسیری برگشت ناپذیر، آن را تثبیت نمود.
روابط ایران و عراق برای قرنها روابطی صمیمانه و برادرانه بوده و صدها هزار ایرانی با اقامت در عراق با توجه به جاذبه عظیم و ارزشمند عتبات عالیات نزد ایرانیان، زمینه ساز روابط مودت آمیز دولت بودهاند که حتی در اوج فشار دشمنان هم شاهد مناسبات صمیمانه دو ملت هستیم. میتوان بر این مناسبات، صمیمیتی مضاعف را افزود و آنرا زمینه ساز مناسبات اقتصادی، تجاری و فرهنگی تازه و پررونقی نمود. مناسبات دو ملت و دو کشور علیه هیچ کشور دیگری نیست و جای هیچ کشور دیگری را تنگ نمیکند. بدین ترتیب، هرگز پذیرفتنی نیست که بعضی کشورها تلاش کنند اشتباهات استراتژیک خود را با دشمنی علیه مناسبات ایران و عراق جبران نمایند و به شرارت و کینه توزی علیه دو کشور بپردازند. مردم عراق به چشم خود میبینند که رژیمهای فاسد عربی به کشورشان تروریستهای داعش را صادر میکنند ولی ایران برای سرکوب تروریستها و باز گرداندن ثبات و امنیت به عراق از هیچ کوششی فروگذار نمیکند.
ریشههای خشم و کینه دشمنان ثبات و امنیت منطقه کاملاً آشکار است. کسانی که با تطمیع صدام حدود 50 میلیارد دلار به ماشین جنگی بعثیها برای جنگ علیه ایران کمک نمودند، انتظار داشتند که دشمنی همیشگی دو کشور و دو ملت را فراهم سازند ولی با تلخکامی احساس میکنند که تمامی محاسبات آنها اشتباه بوده و با نتایج معکوسی مواجه شده است. مناسبات اقتصادی – تجاری و صنعتی دو کشور همواره توسعه یافته و با صدور محصولات کشاورزی، صنعتی، برق و گاز به عراق، حتی سمپاشی دشمنان هم راه به جائی نبرده است. درک این مسئله چندان مشکل نیست که هنوز هم روابط برادرانه دو کشور دشمنانی دارد که برای دشمن تراشی و آلوده کردن فضا از هیچ تلاش و کوششی مضایقه نمیکنند لکن باید به آنها نیز آموخت که با تجدیدنظر در کارنامه سیاه و پراشتباه خود، میتوانند گذشتهها را جبران کنند و از ایران الگو بگیرند.
***************************************
روزنامه خراسان**
7 عرصه قدرت افزای ایران در منطقه
نویسنده : امیرحسین یزدان پناه
دو ماه پیش وقتی دونالد ترامپ در تاریکی هواپیمای نظامی که او را به عراق برد و نیز در ظلمات پایگاه نظامی عین الاسد که مملو از نیروهای آمریکایی بود، دستان همسرش «ملانیا» را گرفته بود و به گفته خودش «بیم جان بانوی اول آمریکا» را داشت، شاید فکرش را هم نمی کرد که روزی رئیس جمهور ایران در سفری از پیش اعلام شده در روز روشن به عراق برود، در کاخ ریاست جمهوری و نهاد نخست وزیری عراق به صورت رسمی از او استقبال شود، سران قبایل عراق اعم از شیعه و سنی به دیدار دکتر روحانی بروند و مقامات عراق همه به صورت متحد در حمایت از ایران و مقابله با تحریم های آمریکا سخن بگویند. این اتفاقات خلاصه معادلات منطقه است. جایی که آمریکا به اذعان خود ترامپ، در آن ۷ هزار میلیارد دلار هزینه کرده است اما حالا باید «کاملا مخفیانه» به آن جا سفر کند. آمریکا طی دو دهه اخیر هر جا روی نقطه ای از غرب آسیا دست گذاشت، ناچار شد دست از پادرازتر آن جا را پس از هزینه های فراوان ترک کند. در مقابل آن، جمهوری اسلامی ایران قرار دارد با کارنامه ای موفق و قدرت افزا از حضور در تحولات منطقه ای. به روایت تاریخ در چهار دهه گذشته، جمهوری اسلامی هرجا به معادلات منطقه ورود کرده است، توانسته قدرت سخت و نرم خود را تثبیت کند و تحولات منطقه غرب آسیا نشان می دهد که ایران درحال برداشتن گامهای قدرتمند در منطقه خود است. به این تحولات دقت کنید:
- عبور از بحران پیچیده و امنیتی - سیاسی سوریه و تثبیت جایگاه بشار اسد در دمشق که با حضور و نقش جدی ایران انجام شده است. جایی که سفر بشار اسد به تهران به خوبی قدرت ایران را به رخ جهان کشید.
- شکست داعش در عراق و سوریه که از نمونه های آشکار و قدرتمند پیش بینی های موفق و دقیق دستگاه محاسباتی و قدرت نظام جمهوری اسلامی است.
- شکل گیری ائتلاف های جدید منطقه ای علیه سیاست های غرب که با حضور ایران و روسیه معادلات میدانی و بین المللی را به نفع این ائتلاف ها رقم زده است.
- قدرت گرفتن گروه های مردمی ذیل الحشدالشعبی در عراق و حضور آن ها در معادلات سیاسی عراق و مواضع صریح مقامات عراق علیه آمریکا در دفاع از ایران.
- ارتقای قدرت نرم حزب ا... لبنان در این کشور با انتخابات سال گذشته که پیروزی های میدانی این بخش اصلی از محور مقاومت را تکمیل کرد.
- ورود علنی و قدرتمند انصارا... یمن به عنوان یک جریان بسیار نزدیک به ایران به معادلات منطقه ای.
- ورود علنی و رسمی ایران به معادلات افغانستان با اعلام رسمی مذاکره با طالبان.
به این موارد باید مستحکم تر شدن مقاومت گروه های فلسطینی مقابل رژیم صهیونیستی ،
حماسه جنگ 33 روزه سال 2006 در لبنان و نیز موارد دیگری را افزود. مواردی که به طور علنی نشان می دهد ایران که چهار دهه پیش با اتکا به نظامیان وابسته و مستشاران آمریکایی و اسرائیلی ادعای ژاندارمی منطقه را داشت، امروز به پشتوانه مردم مقاوم، به قدرتِ نوظهورِ تمدنیِ پرانگیزه ای تبدیل شده است که مرزهای قدرت را می پیماید و می داند که افق این مسیر روشن ایجاد یک تمدن اسلامی است و طبیعی است که با این موتور پرشتاب ایران در قدرت منطقه ای و برهم زدن معادلات غربی، از منظر آمریکا و متحدان و اذنابش کشوری چنین مستقل و قدرتمند نباید الگوی سیاست ورزی و رفتاری دیگر کشورها شود بنابراین بدیهی است که قدرت های بزرگ بر سر راه این کشور مانع آفرینی کنند. آن چه امروز از قدرت ایران در منطقه می بینیم، نتیجه رشادت رزمندگان مظلومی است که در عرصه های دفاع از حریم اهل بیت علیهماالسلام در عراق و سوریه مقابل وحشی ترین تروریست ها ایستادند و خون همین مدافعان حرم به دیپلماسی قدرتمند ایران قدرتی مضاعف داده است. در ازای این قدرت مضاعف دولتمردان نیز برای رفع مشکلات داخلی و مقابله با طراحی های دشمن باید بیش از پیش تلاش کنند و با تمسک به همان فرمول جهادی که قدرت ایران را ارتقای مضاعف داده است، بکوشند تا ثمره های شیرین این قدرت در کام همه مردم شیرین باشد و طلیعه ای شود برای قدرت افزایی در دیگر عرصه ها از جمله عرصه خطیر اقتصادی، ان شاء ا....
***************************************
روزنامه ایران**
محورهای مهم سخنرانی معارفه
مراسم معارفه ریاست جدید قوه قضائیه برگزار شد وآقای رئیسی سرفصل مهمترین مسائلی را که برای اداره این قوه مهم در نظر داشت اعلام کرد. اگرچه انتظار میرفت که برخی نکات دیگر علاوه بر آنچه را اشاره کردند نیز در سخنان خود میآوردند، ولی مهمترین انتظار این بود که به وضوح بیان کنند که چه نقایصی را در وضع فعلی میبینند که میخواهند آن را رفع کنند. البته هنوز دیر نشده، شاید بیان این نکات در جلسه معارفه مناسب نبود، لذا منتظر میمانیم تا در این باره نظرات روشن خود را بیان کنند.
آقای رئیسی در سخنان خود چند محور را مورد تأکید قرار دادند. صیانت از قضات سالم از طریق مبارزه با قضات فاسد از اولین موارد بود. ایده و محور خوبی است، ولی بدون ارائه راهکار و شیوه، قطعاً به جایی نخواهد رسید. زیرا رؤسای پیشین نیز خواهان چنین مبارزهای بودهاند، ولی در تحقق این هدف آنچنان که باید موفق نبودهاند، این عدم موفقیت بهدلیل ناکارآمدی شیوههای اجرایی آنان بوده است. اگر همین امروز مراجعهکنندهای با پیشنهاد رشوه مواجه شود چگونه میتواند این مسأله را پیگیری کند، بدون آنکه خطری متوجه او و منافعش باشد؟ اگر همین نکته حل شود شاید بخشی از راه مبارزه با فساد در این قوه طی شود.
آقای رئیسی به التزام خود به حقوق شهروندی اشاره کردهاند، که نکته مثبتی است. در همین مورد شاید بد نباشد که بهعنوان اولین گام محدودیت انتخاب وکیل که ناقض حقوق شهروندی است را لغو کنند. این مسأله خوب و زیبنده نیست که دستگاه قضایی برای متهم معلوم کند که چه کسی را وکیل خود بگیرد؟ این محدودیت ناقض اعتبار و بیطرفی رسیدگی قضایی و حقوق شهروندی است.
ایشان بر حفظ کرامت انسانی حتی افرادی که مورد اتهام هستند تأکید کردند. در حالی که نه تنها متهمان بلکه محکومان نیز باید از حقوق مقرر برخوردار باشند. مگر قرار است که متهمان فاقد کرامت انسانی باشند که اکنون حفظ حقوق آنان با لفظ حتی بیان میشود؟ باید کرامت انسانی محکومان نیز حفظ شود مگر در چارچوب قانون و مجازات تعیین شده و قطعی. نگاه ما به کرامت انسانی باید اصلاح شود. برخی گمان میکنند که مجرمان به علت اینکه مرتکب جرم شدهاند فاقد کرامت هستند، این نگاه موجب تشدید و تکرار جرم خواهد شد و جایگاه انسانیت را مخدوش میکند. باید نگاه به مجازات را اینگونه اصلاح کرد که برای پاک شدن مجرم و تأمین کرامت اوست و نه انتقامی کور از سوی جامعه.
ایشان تعبیر خوبی از موضوع نظارت بر مدیران دولتی ارائه کردند و معتقدند که این نظارت به منزله حمایت از مدیران دولتی است. این دیدگاه کاملاً درست است ولی آنچه در عمل با آن مواجهیم، نگرانی شدید مدیران دولتی است. اتفاقاً مدیران خلاق و پاکدست نگرانی بیشتری دارند؛ تا مدیرانی که ناپاک باشند. به نظر میرسد که در این مورد هم باید با دولت و حتی دیوان محاسبات یک کمیته مشترکی تشکیل دهند و هر سه قوه برای رسیدن به تفاهم درباره چارچوب نظارتی مؤثر که مانع فساد باشد ولی جلوی کارآیی و انگیزه را نگیرد کوشش کنند.
تأکید آقای رئیسی بر مبارزه با ساختارهای فسادزا نیز امیدآفرین است، مشروط بر اینکه این گزاره به یک شعار تبدیل نشود. برای نمونه هرکدام از پروندههای فسادی که رسیدگی میشود، باید یک پیوست ساختار فسادزا نیز برایش تعریف شود. ساختاری که لزوماً حقوقدانان آن را نمینویسند، بلکه اقتصاددانان، استادان مدیریت، جامعهشناسان و... باید ساختار فسادزا را شناسایی کنند و در نهایت اگر فسادزایی آن ثابت شد، دولت یا مجلس یا دستگاه قضایی موظف به اجرای حکم و اصلاح آن ساختار شود.
نکته پایانی و اشاره ایشان به بحث قدیمی حقوق بشر غربیها است و اینکه حقوق اسلامی تأمینکننده حقوق بشر است و الی آخر. خیلی صریح باید گفت که اگر ما دو نکته را رعایت کنیم، هیچ مشکلی با حقوق بشر جهانی نخواهیم داشت و اگر هم مشکلی باشد به آن اهمیت نخواهیم داد. اول حاکمیت قانون و رعایت یکسان قانون برای همه است.
یک بار که گالیندوپل بهعنوان نماینده ویژه سازمانملل به ایران آمده بود صریحاً اعلام کرد که موارد اعتراض بیش از اینکه به محتوای حقوق شما برگردد به عدم اجرای همین حقوق موجود مربوط است. او مدعی بود که اگر قوانین خود را کامل و دقیق و منصفانه اجرا کنید، 90 درصد اعتراضات حل میشود. نکته دوم نیز امکان بحث درباره قوانینی است که عرف جامعه آنها را نمیپسندد و نسبت به آنها معترض است. نمونههای این مسأله بسیار است. و اتفاقاً بسیاری از آنها حل شده است.یک نمونه مشهور آن پرداخت دیه است که پیشتر برحسب 6 نوع بود و اکنون تبدیل به پول شده است و نه تنها چیز بدی نیست که مشکلات را حل کرده است. نمونه دیگر برابری در دیه غیر مسلمان است. اکنون دیه زن و مرد و نیز حداقل سن ازدواج یا سن کیفری و خیلی از موضوعات دیگر است که میتوان درباره آنها بحث کرد و اصلاح نمود.در پایان باید ابراز امیدواری کرد که آقای رئیسی در سخنان بعدی خود درباره شفافیت و دسترسی به اطلاعات و آمار قضایی و... نیز اظهار نظر نمایند.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
به مناسبت روز شهید
سرمه شهادت بر چشمان همت
حسین قدیانی: مالدینی، بارهسی، آلبرتینی، دونادونی و البته باجو و صدالبته مارادونا تصاویر دیوار اتاقم بودند در دوره تخس نوجوانی که به هیچ صراطی مستقیم نبودم! این مال ایامی است که همه عشقم فوتبال بود! کم هم شر نبودم! از پیچاندن مدرسه به نفع فوتبال بگیر تا نق و نوقهای فرزند شهیدانه در نخستین سالهای عصر جوانی که تازه داشت پشت لبم سبز میشد! بعضا سر هیچ و پوچ به زمین و زمان گیر میدادم! کافی بود توپم عوض گل، بخورد تیر دروازه تا خون «بابااکبر» را بیثمر بخوانم! روزهایی هم میآمد که از همه مقدسات میبریدم و بنا میکردم به کفریات! بیشترین جنگم با این جمله امام بود که «خرمشهر را خدا آزاد کرد»! واقعا معتقد بودم کار پدرم بود! پدرم و فرماندهانش! اینقدر احساساتی! اینقدر خل! سن و سال یورش همین افکار بود دیگر! تازه داشتم با زخمزبان سهمیه آشنا میشدم و خب! هر جا که کم میآوردم، حتی از پدر هم میبریدم! و اباطیلی مثل «اصلا جنگ به تو چه؟!» ورد زبانم میشد! باری پدربزرگم که هیچ با این احوالات من حال نمیکرد، عکسهای جبههاش را درآورد و نشانم داد! نگو چند ماه بعد از شهادت پدر، خودش هم چند ماهی عازم منطقه شده! ولو به سبب پیری، پشت خط! و حالا نشان آن یادها و یادگاریها به پسر پسرش! و توضیح تصاویر؛ «این منم با عباس کریمی! عجیب محجوب و باحیا بود! همین که فهمید پدر شهیدم، دستم را بوسید و اجازه نداد از آشپزخانه، قدمی جلوتر بردارم! فوق فوقش تا ایستگاه صلواتی! از بس خاکی و سربهزیر و متواضع بود که هیچ نشانی از فرماندهی بروز نمیداد! جوری بود که انگار همه مافوقش هستند! این عکس اما مال چند ماه قبل است! اینجا همت فرمانده بود! همان دفعه اول که دیدمش عاشقش شدم! خیلی مرد بود! خیلی آقا بود! سر اسمش قسم میخوردند! از چشمانش نور میبارید! اصلا نمیشد او را دوست نداشت! همه دنبال همت بودند! همه با همت کار داشتند! هر که هر مشکلی داشت، راهحلش همت بود! عجیب هوای بچههایش را داشت! تکیهگاه رزمندهها بود! کافی بود بفهمد نیرویی به هر دلیل، مشکلی دارد! تا مشکل او را حل نمیکرد، آرام نمیگرفت! بیخود نبود آنقدر محبوب بود! یک بار در دوکوهه، به او گفتم: انگشتت را چرا بستی؟! خندید و گفت: این پدرصلواتیها از بس محکم به من دست میدهند و از بس مرا سفت بغل میکنند و حالاحالا هم ول نمیکنند که همیشه باید از محبتشان یک جای بدنم مو برداشته باشد! نگاه کن! اینجا هم شستش باندپیچی دارد!» نگاه من اما نه به دست همت، که به چشمش بود! چشمهایش! دیوانهکننده بود چشمهایش! آنقدر دیوانهکننده که رفتم از «مهستان» که تازه داشت راه میافتاد و هنوز کلی مغازه خالی داشت، یک پوستر بزرگ همت خریدم و به تصاویر روی اتاق اضافه کردم! مالدینی و بارهسی و آلبرتینی و دونادونی و باجو و حتی مارادونا جملگی دنبال توپ بودند اما همت با چشمهایش داشت مرا میپایید! از میان آن همه ستاره، فقط همت نور داشت! از میان آن همه ستاره، فقط چشم همت به من بود! مالدینی در حال تکل بود؛ بارهسی داشت بازوبندش را درست میکرد؛ آلبرتینی در لباس آث میلان در حال شادی بعد از گل به یوونتوس بود؛ دونادونی در حال ور رفتن با موهای فرش بود؛ باجو چشم به زمین سبز دوخته بود و مارادونا هم همچنان داشت همه را دریبل میزد اما حواس همت دقیقا به خود من بود! و به هر آنکه او را میدید! رسما داشتم از دست میرفتم، اگر نور علی نور دیدگان همت، مرا دیدهبانی نمیکرد! و آن مژههای باشکوه، تنها ریسمانی بود که دل مرا در خط نگه داشت! گاه روزها و شبهایی میآمد که از همه میبریدم ولی «سردار خیبر» باز مرا به خط میکرد! با چشمهایش! چشمهایی که کیلومتری بسته میشد! چرا که حاجهمت، کیلومتری میخوابید!
در ماشین و از فاصله مبدا تا مقصد! داخل تویوتا و از اندیمشک تا کرخه مثلا! کجا همت وقت میکرد شبها بخوابد با وجود آن همه کار؟! مدام سرش روی نقشه عملیات بود، بلکه یک زخم کمتر بردارند نیروهایش! حساسیتی داشت روی جان بچهها که بیمانند بود! آری! خواب فقط داخل ماشین! و آن وقت تقدیر خدا را ببین که در طلائیه، لشکرش با آن عظمت تبدیل شد به فقط چند نفر! و شهادت خودش روی ترک موتور! و بدنی بدون سر! اگر خرازی شهره به خندههایش بود؛ همه همت را به چشمهایش میشناختند! و محل استقرار چشم در صورت است! همان سر و صورتی که همت نداشت! و تا ساعتها هیچکس نفهمید این پیکر بیسر، متعلق به همان همت محبوب است! نباید هم میفهمیدند! کجا تاب داشتند بسیجیها که همت را بدون چشمهایش ببینند؟! همان چشمهایی که خواب خوش شبانه را بر خود محروم میکرد تا دل به درددل خردترین رزمنده دوکوهه بسپارد! در جبهه، پیر و جوان و سردار و سرباز، همه و همه راز چشمهای همت را فهمیدند؛ آن دم که عاقبت متوجه شدند آن پیکر بیسر، پیکر همت است! چشمهایش! چشمهایی که خریدارش خدا شد! در افق مجنون! و در غروب طلایی طلائیه! خدا اینجور سرمه شهادت میکشد بر چشم بندگان عاشقش! و از من اگر از دستاورد انقلاب اسلامی بپرسی، قبل از راه و برق و موشک و نانو، اشاره میکنم به همین همت! و چشمهایش! چشمهایی که متصل به چشمه روحالله بود! و سرچشمه اخلاص! بهبه از کلام همت، آنجا که میگوید؛ «اگر قلم برمیداری، اگر قدم برمیداری، همه و همه برای رضای خدا باشد»! بله که چشمهای همت به من فهماند که «خرمشهر را خدا آزاد کرد»! و ما همه به همت بدهکاریم! اگر چشم همت نبود، نگاه محسن حججی از که میخواست الگو بگیرد؟! و اگر پیکر بیسر همت نبود، کجا میخواست در راه معشوق سر ببازد شهید سرجدای مدافع حرم؟! حق آن است که بگوییم احمد کاظمیها، محسن حججیها را ساختند و این، اذعان خود شهیدان نسل معاصر نیز هست! ملتی که دیروزش ابراهیم هادی داشته باشد، باید هم امروز به هادی ذوالفقاری بنازد! ما با وجود چشم همت و لبخند خرازی و این نشان ذوالفقار حاجقاسم، هیهات! برای یک لحظه هم از «مقاومت» خسته و پشیمان نمیشویم! احسنت به مکتب جبهه و فرهنگ جنگ که حقیقتا انسانساز است و مروج اخلاق! آنجا که آقاعزیز در لباس فرمانده ارشد سپاه به حاجقاسم، تبریک میگوید! این خود «نشان تواضع» است! و نشانه آدمیت! چشم همت، روشن! همرزمانش از کربلای ۴ و ۵ گذشتند و به خود کربلا رسیدند! و تا قدس شریف نیز راهی نیست انشاءالله! ما با «خمینی» لرزیدن کسرای شرق را دیدیم و با «خامنهای» در حال تماشای لرزش کسرای غربیم! سالیانی است که در منطقه، نه خبری از پترائوس هست و نه خبری از عمرسلیمان! سلیمانی اما با اسد میآید! و رئیسجمهور ما برخلاف همتای یانکی گاوچرانش در روز روشن و در نهایت عزت و احترام به عراق میرود! این هم کمک مقاومت به اقتصاد! و مدد سلیمانی به دیپلماسی! کاش دولت قدر چشم همت را بداند! اگر جایی سرافرازیم، مال آن نگاه و آن نور است و اگر جایی مغلوب، مال جدایی از راه همت است! حاجقاسم با همت است که این همه میدرخشد! دولت هم کاش همت را پیدا کند! اساسا هر دولتی که چشمش به صدقه اجنبی باشد، یعنی همت را گم کرده! من نیز در اوج جهالت، توهم زده بودم مالدینی حتی قادر است روی شبهات من نیز تکل ببندد! نه! آنکه مرا نگه داشت، همت بود! سلام و صلوات خدا بر شهید حاجمحمد ابراهیم همت! آخرین بار که متنی اختصاصی برای همت نوشتم، برمیگشت به سال ۸۸ با این عنوان: «سردار! حریف ما فتوشاپ نیست!» هنوز هم طولانیترین یادداشتم برای همت است که آن را سالها پیش از ۸۸ نوشتم و در قسمت ضمائم کتاب «نه ده» قابل مطالعه است؛ «حاجهمت بزرگتر بود یا بزرگراه همت؟!» آن ایام هنوز بزرگراه همت، از غرب بدل به خرازی و از شرق تبدیل به زینالدین نشده بود لیکن بزرگراهی با نام ۳ شهید، استعاره از آن است که نه برای همت، اسمش مهم بود، نه برای شهیدان خرازی و زینالدین! توی مخاطب، همه همتهای این متن را تعویض کن با نام باکری و باقری! هیچ خللی در متن وارد نمیشود! برای امثال آقاعزیز و حاجقاسم، اول جنگ و جهاد با نفس مطرح است، بعد مصاف با دشمن! همان که شهید چیتسازیان گفت؛ «اگر میخواهی از سیمخاردار دشمن بگذری، ابتدا باید از سیمخاردار نفس خودت عبور کنی!» از ابراهیم هادی میخوانی؛ درود میفرستی به خمینی بابت پرورش همچین عارفی! و از هادی ذوالفقاری میخوانی؛ درود میفرستی بر خامنهای برای تربیت همچین زاهدی! بگذار فاش بگویم؛ برای من، ولایت فقیه با چشمان همت و نگاه حججی ثابت میشود! و الا من محروم از درس و مدرسه و سواد را چه به کتاب «ولایت فقیه» امام؟! من، خمینی را بر حق میدانم؛ به شهادت همت! و خامنهای را بر حق میدانم؛ به شهادت همدانی! آری! حقانیت ولیفقیه برای حقیری چون من آنجا ثابت میشود که آقاعزیز، حاجقاسم را «برادر» مینامد! و حاجقاسم هم آقاعزیز را «برادر» میخواند! من که جای خود دارم؛ این فرهنگ اخلاقمدار و این مکتب انسانمحور، حتی دل «ادواردو آنیلی» را هم میتواند ببرد! قطعا مالدینی و کی و کی - که بعضا نمودکهایی هم از اخلاق داشتند!- ستارههای ملموستری برای فرزند صاحب متمول یوونتوس بودند ولی آنچه پای ادواردو را به نمازجمعه تهران باز کرد و آنچه باعث شد جوانان بحرینی به نام محسن حججی روضه بخوانند، متاثر از همین فرهنگ بود که همت در جبهه، حکومت بر قلبها میکرد! این را دقیقا برای همین متن، تلفنی از پدربزرگم پرسیدم؛ «کلا چند بار حاجهمت را در منطقه دیدی؟!» درآمد؛ «با احتساب همه دفعات، بیشتر از نیمساعت با همت حرف نزدم!» یعنی ماندهام چگونه آدمی بود همت که آن روز که شرحش رفت، پدربزرگم همین که چشمش به عکس همت افتاد، بنا کرد گریه! بله! همه آن حرفها را با اشک چشم داشت به من میگفت! میگفت: «بالاخره یک طوری فهمید من پدر شهیدم! مدام بنا کرد بوسیدن پیشانیام که حاجآقا! شما باید برگردی عقب! ما را بیش از این شرمنده نکن!» به او گفتم: «من که شرمندهترم! شنیدم تو برداشتی زن و بچههایت را هم آوردی اندیمشک!» خیلی بااخلاص بود همت! در آشپزخانه مسؤول بودم و ناگهان آمد داخل! یک مقدار برنج گذاشتم کف ملاقه که مزهاش را بچشد! گفت: «بچهها آن جلو گرسنهاند! من در حد همین چند دانه برنج هم عذاب وجدان میگیرم خدایی!» و بعد هم بنا کرد گریه! نگو در راه برگشت به مقر فرماندهی، خبر شهادت چند تایی از بچهها را میشنود که یکیشان یک دختر هم داشت ظاهرا! حالا خودش هم زن داشت و هم ۲ تا بچه که تا پشت جبهه آورده بودشان!» عجبا! پشت تلفن هم داشت از این خاطرهها میگفت و گریه میکرد همینطور! کلا هم نیمساعت با همت خاطره دارد! چشمهایش! چه رازی بود در چشمهای همت که خداوند، خود خریدارش شد؟! هان ای ابراهیم همت! روزی منظور ما از «منطقه» فکه و مجنون و طلائیه بود و اینک اما به یمن جوشش خون تو و همرزمانت، خود کربلا هم منطقه ما شده است! ما را تا منطقه مقدسه ظهور، با نور چشمهای هنوز هم روشنت یاوری کن! عاقبت، تو همت مایی! همت جاویدان ما! همت تمامنشدنی ما! همان همت عصر بچگی که همچنان معجزه میکند برق چشمهایش! چشمهایش...
***************************************