صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۳ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۷:۱۴  ، 
کد خبر : ۳۱۴۲۰۰

یادداشت روزنامه‌ها 23 اسفند ماه

روزنامه کیهان **

 ایران و عراق بعد از فراق

وقتی 30 سال پیش جنگ تحمیلی رژیم صدام علیه جمهوری اسلامی ایران پایان یافت، کمتر کسی می‌توانست این روزها را پیش‌بینی کند. میان دو کشور دریایی از خون و روح دو ملت چنان زخمی بود که در خوشبینانه‌ترین محاسبات، باید نسل‌ها می‌گذشت تا روابط رنگ و بویی دیگر بگیرد. یکی از دیپلمات‌های ارشد آل‌سعود چند سال پیش گفته بود آمریکایی‌ها با حمله به عراق و ساقط کردن رژیم صدام، عراق را در سینی طلا تقدیم ایران کردند. این دست تحلیل‌ها و تفاسیر از سیر وقایع و نتایج آن، شاید برای مرهم نهادن بر خشم عمیق ناشی از ناکامی و عقده، بکار آید (که همین هم بعید به نظر می‌رسد) اما نسبت چندانی با واقعیت ندارد.

آل‌سعود و دوستان کوچکش در حاشیه خلیج‌فارس فراموش کرده‌اند آنان بودند که پای آمریکا را به منطقه باز کردند. آنان گاوصندوق و دسته چک سفید امضای رژیم صدام برای حمله به ایران بودند و وقتی هم که آمریکا با اتهام دروغین و جعلی تولید و نگهداری سلاح‌های کشتار جمعی علیه عراق جنجال به پا کرده بود، باز آنان بودند که سرهای خود را مانند ربات‌های از پیش برنامه‌ریزی شده و فاقد اختیار، به نشانه تایید تکان می‌دادند. هیچکس در منطقه و جهان به اندازه جمهوری اسلامی ایران از رژیم صدام زخم نخورده بود اما این پیشینه دلیل نشد که منطق و شعور سیاسی را به کناری نهد و از تجاوز نامشروع آمریکا و انگلیس به عراق حمایت و استقبال کند.

آمریکایی‌ها خود را نیروی آزادی بخش نامیدند اما مردم عراق هرگز چنین ادعای مضحکی را باور نکردند و ندارند. اگر دخالت‌های آمریکا و مزدورانش در عراق و منطقه نبود، مردم عراق خیلی پیش از سال 2003 رژیم صدام را ساقط کرده بودند. هزاران شهروند عراقی که قربانی تحریم‌های ظالمانه آمریکا شدند، صدها هزار کشته و مجروح تجاوز آمریکا و متحدانش، رسوایی زندان ابوغریب، جنایات

بلک واتر و برکشیدن ماشین کشتار داعش، قطعات پازل ذهنی و تاریخی ملت عراق از آمریکا را در این کشور تشکیل می‌دهند.

تصویر سفر روسای جمهوری آمریکا و ایران به عراق که با فاصله‌ای نه چندان زیاد انجام شد، گویاترین توصیف از وضعیت موجود است. دونالد ترامپ مخفیانه و در تاریکی به پایگاه نظامی عین الاسد در استان الانبار می‌رود و مقامات عراقی حاضر نمی‌شوند به دیدار او بروند و پس از چند ساعت و باز هم در تاریکی عراق را مخفیانه ترک می‌کند. در مقابل آقای روحانی در سفری رسمی و در روشنایی به بغداد می‌رود و بطور رسمی و گرم مورد استقبال مقامات کشور همسایه قرار می‌گیرد. مقایسه همین دو تصویر کافی است تا به این سؤال پاسخ داده شود که چه کسی در عراق نقش مخرب دارد و باید از آن خارج شود.

ماجد توهان الزبیدی در روزنامه رای‌الیوم چاپ انگلیس درباره این سفر می‌نویسد: «حضور روحانی و ظریف امروز در بغداد سیلی دردناکی به تمام تلاش‌های سیاسی و نظامی آمریکا در طول دو سال گذشته است که برای ایجاد ائتلافی عربی-آمریکایی-صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی به کار بسته شد که تازه‌ترین آن برگزاری کنفرانس ورشو بود. تمام این تلاش‌ها در پی وزش باد صحرای عراق با نخستین ظهور شیخ معمم ایرانی در بغداد از هم فروپاشید.

به عنوان یکی از تحصیلکردگان عرب همیشه اعتقاد داشته‌ام عراق تنها در مسیر ایران و سوریه گام برمی‌دارد. علت این است که ترامپ و دولت او و به طور کلی غرب به کشورهای منطقه تنها از دیدگاه تحقیر نگاه می‌کند.» تحلیلی که طی چند روز اخیر از سوی بسیاری از رسانه‌ها و شخصیت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی تکرار شده است.

تهران و بغداد در حال حاضر 12 میلیارد دلار مبادلات تجاری و اقتصادی دارند و چشم‌انداز بیست میلیارد دلاری را برای سال‌های آینده ترسیم کرده‌اند. ایران در فتنه داعش، بی‌شرط و مخلصانه در کنار دولت و ملت عراق ایستاد و نشان داد برخلاف آمریکایی‌ها، متحد امنیتی قابل اعتمادی است. چنین حرکت و اعتمادی البته طبیعی و منطبق بر عقلانیت است. امنیت عراق، یعنی امنیت ایران و ناامنی در این کشور، تهدیدی برای آرامش و امنیت ماست. اگرچه آمریکایی‌ها و متحدان منطقه‌ای آنها، می‌کوشند روابط دو کشور را در مسائل سیاسی، امنیتی و اقتصادی خلاصه و معرفی کنند و آن را معیارهای مرسوم هزینه-فایده در روابط بین‌الملل می‌سنجند اما این رابطه چیزی عمیق‌تر و فراتر از این مسائل است.

راهپیمایی عجیب و معجزه‌گون اربعین که هر ساله میزبان عاشقان و شیفتگان اباعبدالله الحسین(ع) از سراسر جهان است، نمود و بروزی از این رابطه و همبستگی عمیق اعتقادی و فرهنگی است. بی‌شک دستگاه محاسباتی معیوب آمریکا قادر به کشف و فهم روح این حرکت نیست. مردمی که شاید اغلب آنها تمکن مالی چندانی نیز ندارند، هر ساله و با‌اشتیاق منتظرند تا ایام اربعین فرا رسد و هر چه دارند برای پذیرایی از زائران امام حسین(ع) از جان و دل بذل و بخشش کنند. در دنیای مادی‌گرای امروز که کعبه‌اش وال استریت است و پیامبرانش صاحبان غول‌های صاحب سرمایه، فهم رویدادی همچون اربعین برای مسخ شدگان این دنیای شیطانی، ناممکن است.

سفر آقای روحانی به عراق بعد دیگری نیز دارد که مربوط به مسائل سیاست خارجی کشورمان است. چندین سال کشور معطل و در واقع مچل‌سرابی به نام برجام بود. برجامی که قرار بود کشور را گلستان کند و اکنون چیزی از آن نمانده است جز تعهدات یک‌طرفه ایران که به دلیل برخی محاسبات غلط داخلی، همچنان در حال اجراست. پس از پوچ درآمدن وعده‌های آمریکا نیز، عده‌ای خوش‌خیال به اروپا دل بسته‌اند. اروپایی که به قول یکی از اساتید معروف روابط بین‌الملل، از منظر آمریکا چیزی بیش از یک پادری نیست. در چنین شرایطی، سفر رئیس‌جمهور کشورمان به عراق و نتایج و دستاوردهای آن یادآور این ضرب‌المثل است که؛ آب در کوزه و ما تشنه‌لبان می‌گردیم! در حالی که کشورهای همسایه و دوست، از ظرفیت‌های بالقوه بسیاری برای همکاری برخوردارند و نه گربه می‌رقصانند و نه شرط و شروط دستوری و تحقیرآمیز می‌گذارند، استفاده نکردن از این همه ظرفیتی که بیخ گوش کشور است و دل بستن به سراب هزاران فرسنگ دورترها، خلاف تدبیر و منافع ملی است.

عزت و سربلندی امروز مقامات دولت و دستگاه دیپلماسی کشور در سفر اخیر به عراق، مرهون مجاهدات مردان بی‌ادعایی است که بی‌مزد و منت خدمت می‌کنند. از دشمن دانا زخم تیغ و از دوستان نادان زخم زبان می‌خورند و در اراده پولادینشان کمترین خللی ایجاد نمی‌شود، چرا که آنان معامله‌ای دیگر کرده‌اند. همانطور که رهبر معظم انقلاب چند روز پیش و هنگام اعطای نشان ذوالفقار به سردار سلیمانی فرمودند؛ «آنچه در برابر مجاهدت در راه خدا وجود دارد و خدای متعال در مقابل تقدیم کردن و روی دست گرفتن جان و مال در راه خدا قرار داده، بهشت است، رضای خدا است.» 

 

محمد صرفی

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی **

تحلیل سیاسی هفته

بسم‌الله الرحمن الرحیم

روزهای پایانی دهه آخر اسفند را درحالی پشت سر می‌گذاریم که هفته آینده، آخرین هفته سال 97 است و به این ترتیب امسال نیز به یک چشم برهم زدن سپری گشت.‌‌ای کاش به همان اندازه که به امور ظاهری و خانه تکانی‌ها اهمیت می‌دهیم، گوشه چشمی هم به محاسبه نفس و عملکردهای سالانه‌مان در حوزه رفتارهای شخصی و تعاملات اجتماعی می‌کردیم و با اصلاح اشتباهات وتوبه به درگاه الهی، برای تحویل سال جدید و ورود به سال 98 آماده می‌شدیم. بهترین موقعیت برای این کار با حلول ماه رجب و به ویژه امشب که لیله الرغائب – شب آرزوها – نام گرفته، فراهم شده و می‌توان این پاکسازی معنوی را در چشمه طاهر و مطهر این ماه پرفضیلت انجام داد.

همانگونه که فصل بهار به پشت در خانه‌ها رسیده و زیبایی و تحول و طراوت را به ارمغان آورده، امروز نیز به عنوان اولین پنجشنبه ماه رحمت و مغفرت رجب المرجب – لیله الرغائب – روح و جان مان را با توبه و استغفار، تازگی ببخشیم و برای ورود به سال جدید مهیا شویم.

از روز دوشنبه هفته جاری سفر آقای دکتر روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران به عراق بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های غربی و عربی داشت و برخی از آنها این سفر و استقبال گسترده از رئیس‌جمهوری ایران را در عراق، نشان دهنده شکست دشمنان در کارزار ضدایرانی توصیف کردند. بسیاری از کارشناسان منطقه معتقدند که سفر رسمی سه روزه روحانی به عراق علاوه بر گفتگو با همه طیف‌ها و سیاستمداران عراقی، دستاوردهای مهمی در حوزه‌های مختلف سیاسی و اقتصادی دو کشور همسایه و کاهش آثار تحریم‌های یکجانبه آمریکا خواهد داشت و پیام‌های مهمی را به آمریکا و همپیمانان منطقه‌ای حامی داعش ارسال می‌نماید.

این سفر که در پی شکست توطئه دشمنان برای سلطه داعش بر عراق و منطقه انجام می‌شود می‌تواند روابط میان تهران و بغداد را از مرحله روابط امنیتی، نظامی و سیاسی به مرحله روابط اقتصادی، تجاری و سیاسی منتقل کند که عزم دو کشور برای ارتقای حجم مبادلات تا 20 میلیارد دلار در سال نشان از اهمیت این سفر دارد.

درباره اهمیت و بازتاب این سفر همین بس که برخی از رسانه‌های عربی و غربی در مقالاتی، به مقایسه سفر دو رئیس‌جمهور ایران و آمریکا به عراق در فاصله زمانی 3 ماه از یکدیگر و تفاوت‌های آن و ترتیبات این سفرها پرداختند. شبکه «ان. بی. سی» امریکا در مقاله‌ای اذعان کرد رئیس‌جمهور یک کشور ابرقدرت جهان برای سفر به عراق مجبور است شبانه و اعلام نشده و مخفیانه به پایگاه نظامی آمریکا در استان الانبار وارد شود و هیچیک از مقامات عراقی حاضر به ملاقات با او نشوند و در عوض همه در عراق با آغوش باز از رئیس جمهوری ایران استقبال کنند.

از جمله خبرهای هفته اینکه رئیس جدید قوه قضائیه کار خود را با وعده به مردم برای احقاق حقوق جامعه و مجازات متجاوزان به حقوق عمومی آغاز کرد. حجت‌الاسلام والمسلمین رئیسی که سابقه حضور در دستگاه قضائی را دارد از این ویژگی برخوردار است که با مسائل و مشکلات قوه قضائیه آشناست و بدون فوت وقت می‌تواند در جریان مسائل قرار گرفته و چرخ‌های سنگین آنرا به چرخش در آورد. واقعیت این است که این قوه از انبوه پرونده‌های قضایی رنج می‌برد که بعضاً در پرونده‌های دانه درشت نیز دست افراد با نفوذ و عوامل پنهان وجود دارد که مانع از اجرای عدالت می‌شود و با توجه به همین معضل است که آقای رئیسی در جلسه معارفه خود قول داد از دور زدن قانون و ایجاد حاشیه امن برای منتقدین جلوگیری خواهد کرد و با متخلف در هر رده و موقعیتی که باشد برخورد می‌کند. نکته مهم اینکه همانگونه که رئیس جدید قوه به آن اشاره کرد نظام قضایی کشور نیازمند تحولات اساسی و چرخش دقیق و در عین حال سریع کارها و پرونده‌های راکد و همکاری با سایر قوا برای پیشگیری از وقوع جرائم است. اکنون وضعیت به گونه‌‌ای است که آحاد جامعه انتظار اقدامات راهبردی رئیس جدید قوه قضائیه و تلاش برای اصلاح نگرش مردم به دستگاه قضا را دارند تا در عمل، شاهد عدالت محوری این قوه و دوری از جناح محوری باشند و ببینند که رئیس جدید با افزایش سعه صدر، نقدهای وارد به دستگاه قضایی را پذیرا بوده و خود را از این موهبت بزرگ، بی‌بهره نمی‌سازد.

در این هفته و در روزهای پایانی سال که از لحاظ اقتصادی و معیشتی، سال پرفراز و نشیبی برای مردم بود، شیب تند قیمت‌ها برای همه محسوس بود. در این موقعیت ضعف جدی مدیریت عرضه و تقاضا و گرانفروشی و تخلف سودجویان فشار زیادی را در این مدت کوتاه وارد کردبه گونه‌ای که قیمت کالاها از خیزهای بسیار پرشتاب و دور از دسترس مردم برخوردار شد.

هر روز یک کالا به بهانه‌‌ای کمیاب و گران شد و قیمت‌های نجومی از حد و انتظار مردم فراتر رفت و باعث ایجاد فشارهای جدی به مردم گردید. این روزها گرانی اکثر کالاها به ویژه خودرو، گوشت قرمز و مرغ، لوازم خانگی، مواد شوینده و بهداشتی، مواد خوراکی و اقلام ضروری مردم و رشد بیش از صد درصدی قیمت‌ها باعث سلب آرامش جامعه و ایجاد تلاطم در معیشت عمومی شده که قطعاً لازم است دولت با قاطعیت و مدیریت کافی که تابحال چندان از آن بهره نبرده، به تمشیت امور و مقابله با بحرانها بپردازد.

در مرور تحولات بین‌المللی هفته، ابتدا به انتقاد گسترده جهانی از نقض حقوق بشر، رفتارهای سرکوبگرانه و همچنین سیاست جنگ افروزی در منطقه توسط رژیم سعودی می‌پردازیم که اتفاقی نادر در این زمینه محسوب می‌شود و برای اولین بار از زمان تاسیس شورای حقوق بشر سازمان ملل است که صورت می‌گیرد. 36 کشور جهان در چارچوب شورای حقوق بشر سازمان ملل، با وجود مخالفت‌های آمریکا، قطعنامه‌ای را علیه عربستان تصویب کردند. نکته مهم این است که این بار دلارهای نفتی نتوانست به داد حکومت ریاض برسد. در میان کشورهای امضا‌کننده این قطعنامه 28 کشور اروپایی قرار داشتند حتی استرالیا و کانادا نیز که همواره دنباله رو آمریکا بوده‌اند به قطعنامه رای مثبت دادند.

یک دیپلمات اروپایی تاکید کرد تصویب این قطعنامه موفقیتی برای اتحادیه اروپا بود که قادر شد با اتحاد کامل در این زمینه اقدام کند. در آمریکا نیز به جز دونالد ترامپ و دارودسته‌اش در حزب جمهوریخواه که اندک هستند، بخش زیادی از دموکراتها و جمهوریخواهان طی ماه‌های اخیر رژیم ریاض را رژیمی غیرقابل قبول، ظالم و خجالت‌آور عنوان کرده‌اند.

این هفته، جنگنده‌های ائتلاف آمریکا در سوریه به بهانه مبارزه با تروریسم، منطقه‌ای از «دیرالزور» را بمباران کردند که به کشته شدن بیش از 50 غیرنظامی منجر شد که بیشترشان زن و کودک بودند. ائتلاف بین‌المللی به اصطلاح «ضد داعش» که توسط آمریکا رهبری می‌شود اخیراً اذعان کرد که در حملات این ائتلاف در عراق و سوریه تاکنون 1257 غیرنظامی کشته شده‌اند. با این وجود، منابع سوری و نهادهای حقوق بشری تعداد قربانیان حملات ائتلاف آمریکا را بسیار بیشتر از این تعداد می‌دانند.

آمریکا در مرداد 1393 ائتلافی را با چند کشور دنباله رو خود ایجاد کرد که هدف از آن را مقابله نظامی با «داعش» عنوان کرد. کسی نیست نداند که تروریستهای فعال در منطقه از جمله داعش، زاییده سازمان‌های جاسوسی آمریکا و غرب هستند که در سایه آن تلاش می‌کنند کشورهای منطقه و مسلمان را درگیر و ضعیف کنند و فضای امن برای رژیم صهیونیستی ایجاد نمایند. اخیراً نیز گزارش‌های متعددی از تلاش آمریکا برای حفظ و نجات تشکیلات داعش در منطقه منتشر شده است.

این هفته، رژیم سعودی با همدستی ائتلاف و تحت رهبری‌اش در ادامه جنایات خود علیه مردم محروم و بی‌دفاع یمن، منطقه‌ای در استان «حجه» را مورد حمله وحشیانه قرار داد و دهها نفر از مردم عادی را به خاک و خون کشید. در این جنایت بیش از 40 نفر کشته و دهها نفر دیگر زخمی شدند. منابع یمنی وضعیت منطقه مورد حمله بسیار بحرانی اعلام کردند به گونه‌ای که امدادرسانان اندکی که در منطقه فعالیت می‌کنند از بیرون کشیدن کشته‌ها از زیر آوار عاجز مانده‌اند.

این جنایت، برگ دیگری بر پرونده سیاه تجاوز سعودی‌ها در یمن و سکوت ننگین مجامع جهانی اضافه کرد. سازمان‌های متولی و در راس آن‌ها، سازمان ملل به دلیل نفوذ حامیان عربستان، از کنار این جنایت نیز همچون موارد گذشته گذشتند و هیچگونه عکس‌العملی نشان نداد.

مقاومت مردم یمن و تسلیم نشدنشان در مقابل خواسته‌های غیرقانونی و مداخله گرانه رژیم ریاض، حکومت عربستان را به شدت مستاصل کرده و این رژیم را به بدنامی، رسوایی و شکست‌های سنگین نظامی و حیثیتی دچار ساخته است.

اواخر این هفته، نتانیاهو نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی طی سخنانی در جمع صهیونیست‌ها مدعی شد که این رژیم توانسته است با 6 کشور اسلامی مهم رابطه برقرار کند. نتانیاهو مدعی شد این روند درحال گسترش است و به صهیونیست‌ها وعده داد که «خبرهای خوش» دیگر در این باره در راه است و کشورهای دیگری نیز پیام داده‌اند که حاضرند به این روند بپیوندند. وی از این تحول به عنوان «انقلاب» برای رژیم صهیونیستی یاد کرد.

تحقیر آن دسته از حکام عرب که به ننگ برقراری رابطه با رژیم صهیونیستی تن داده‌اند در اظهارات این صهیونیست جنایتکار کاملاً آشکار است ونشان می‌دهد که برای صهیونیست‌ها این روابط، تا چه حد مهم و حیاتی است و این ننگ بزرگ در پیشانی حاکمان این رژیم‌های سازش طلب برای همیشه باقی خواهد ماند. با اینحال، سران رژیم صهیونیستی نباید به لبخند سران مرتجع عرب دل خوش دارند زیرا جبهه مقاومت که یکی از پایه‌های اصلی آن مردم فلسطین هستند تمام رویاهای صهیونیست‌ها را برباد خواهد داد.

***************************************

روزنامه خراسان**

غفلت از پیوست رسانه ای مبارزه با مفاسد اقتصادی

نویسنده : مهدی حسن زاده

طی ماه های اخیر قطار برگزاری دادگاه های مفاسد اقتصادی با سرعت بیشتری حرکت کرده است  و چند پرونده مهم از مفاسد اقتصادی راهی دادگاه شده و حکم چند پرونده از جمله اعدام سلاطین سکه و قیر صادر شده است. در این میان، تاکنون دو جلسه از دادگاه موسوم به پرونده فساد پتروشیمی که براساس آن جمعی از مدیران شرکت بازرگانی پتروشیمی متهم به فساد مالی هستند، برگزار شده است. اتفاقی که در خلال این دادگاه به صورت پررنگ تر و در موارد قبلی به صورت کمرنگ تر افتاد، از منظر رسانه ای و مدیریت افکار عمومی بسیار درس آموز است. این دادگاه با قرائت کیفرخواستی شروع شد که در آن رقمی حدود 6.6 میلیارد یورو ذکر شده بود. در متن کیفرخواست در توضیح اتهام اصلی متهم ردیف اول پرونده آمده است: «... اخلال در توزیع ارز حاصل از صادرات محصولات پتروشیمی شرکت‌های تولیدکننده صاحب محصول به مبلغ شش میلیارد و ۶۵۶ میلیون یورو و تحصیل مال از طریق نامشروع به مبلغ هفت میلیون و ۶۵ هزار و ۵۲۹ یورو و هشت میلیون و ۷۱۰ هزار و ۳۸۴ دلار.» به عبارت دقیق، براساس کیفرخواست، متهم اصلی پرونده در فرایند توزیع 6.6 میلیارد یورو ارز حاصل از صادرات محصولات پتروشیمی، اخلال کرده و از این مسیر، حدود هفت میلیون یورو   و بیش از هشت میلیون دلار پول به جیب زده است. متن کیفرخواست به این معناست که در مجموع هفت میلیون یورو و هشت میلیون دلار در این پرونده سوء استفاده شده است. این در حالی است که روزنامه همشهری در تیتر نخست شنبه 18 اسفند خود نوشته است: «فساد 100 هزار میلیارد تومانی» که این رقم حاصل ضرب 6.6 میلیارد یورو در نرخ روز یورو با حدود 15 هزار تومان است. اگرچه این تیتر لزوما به معنی دزدی 100 هزار میلیارد تومانی نیست اما همه می دانیم که برداشت عمومی از فساد اقتصادی به معنی دزدیدن و اختلاس است.

این معضل حاصل دو ضعف مهم است. ضعف نخست شامل نادیده گرفتن رسانه و افکار عمومی در مواجهه با اخبار فساد اقتصادی است. قوه قضاییه به ویژه در ماه های اخیر برای مبارزه با فساد اقتصادی عزم خود را جزم تر کرده است؛   این عزم در سایه اطلاع رسانی و توجه به آن چه نگارنده از آن به «پیوست رسانه ای مبارزه با فساد اقتصادی» تعبیر می کند، می توانست در نگاه افکار عمومی به معنای مبارزه قاطع با فساد باشد اما در سایه کم توجهی به ظرایف اطلاع رسانی و غفلت از پیوست مذکور، تا حد زیادی به بزرگ نمایی فسادهای اقتصادی منجر شده است فسادی که شامل به جیب زدن حدود 30‌ میلیون یورو است، 6.5 میلیارد یورو توسط برخی در فضای مجازی و افکار عمومی بازنمایی شده است که به معنای بزرگ نمایی 216 برابری است.

ضعف دوم نیز به بیشتر رسانه ها برمی گردد که در برابر اخبار فسادهای اقتصادی، بعضا دچار اشتباه و سیاسی کاری می شوند. علمای علم ارتباطات و رسانه معتقدند رویدادی واجد ارزش خبری است که چند ویژگی داشته باشد. یکی از این ویژگی ها عنصر شگفتی است. یعنی اگر در فساد اقتصادی با 6.5 میلیارد یورو، اختلاس یا دزدی مواجه باشیم، این رویداد ارزش خبری بیشتری دارد تا فساد اقتصادی و اختلاسی معادل 30 میلیون یورو. یکی از اصلی ترین لغزشگاه های کار رسانه ای جانشینی شگفت زدگی به جای توجه به عنصر شگفتی است. به عبارت دیگر، برخی رسانه ها زمانی که رقم بزرگی نظیر 6.5 میلیارد یورو را می شنوند و با یک عمل ریاضی به رقم بزرگ تر 100 هزار میلیارد تومان می رسند، آن قدر به عنصر شگفتی موهوم ایجاد شده توجه می کنند که دقت نمی کنند آیا تفسیر درستی از این رقم ارائه داده اند؟

البته برخی نیز ممکن است با وجود فهم تفاوت این ارقام و اطلاع از رقم دقیق اختلاس و فساد، بخواهند برای بزرگ جلوه دادن فسادی که در یک دوره زمانی خاص و تحت سازوکار خاصی نظیر دور زدن تحریم ها اتفاق افتاده است، تسویه حساب سیاسی خود را انجام دهند. حتی دامن زدن به این بزرگ نمایی از سوی اپوزیسیون و دشمنان خارجی برای اعتمادزدایی از نظام نیز به طور جدی مطرح است.

در هر صورت به نظر می رسد نقش شگفت زدگی رسانه ها را باید درخصوص تسویه حساب سیاسی پررنگ تر دانست و برای رفع این ضعف نخست باید از مسیر درمان ضعف جلو رفت. یعنی اگر قوه قضاییه قبل از برگزاری دادگاه و اعلام کیفرخواست و مواجهه رسانه ها با ارقام اعلام شده و قبل از افتادن برخی رسانه ها در دام شگفت زدگی و سیاسی کاری، به صورت خیلی روشن و قابل فهم برای عموم مردم، شرحی از فساد صورت گرفته را ارائه دهد و به ویژه درخصوص اتهامات مالی لازم است دقیقا توضیح داده شود که چه میزان پول از بیت المال خارج شده است.

***************************************

روزنامه ایران**

به یاد «اسماعیل» و «خدیجه» انقلاب

 مجید انصاری

عضو مجمع روحانیون مبارز

روزهای پایانی اسفندماه همه ساله یادآور نام و خاطره دو شخصیت بزرگ و اثرگذار در تاریخ معاصر ایران و همچنین کانون رفیع رهبری انقلاب اسلامی است. مرحوم حجت‌الاسلام حاج سید احمد آقا خمینی که اگر تحت‌الشعاع شخصیت عظیم حضرت امام نبود بدون تردید در ردیف رجال نامدار و بسیار تأثیرگذار تاریخ ایران شناخته می‌شد. اما قرار گرفتن در کنار امام تا حدود زیادی باعث شد فروغ چهره واقعی او به چشم نیاید. ایشان بعد از تبعید امام به ترکیه و سپس عراق وظیفه دشوار روشن نگه داشتن بیت امام در قم و برقراری ارتباط حلقه مبارزان از داخل با کانون رهبری در عراق را عهده دار بود و به خوبی توانست از انجام این مسئولیت سربلند بیرون آید. در نهایت با پیوستن به پدر و برادر بزرگوارشان در عراق به ایفای نقش بیشتر در مسیر انقلاب پرداخت. اما با شهادت آیت الله مصطفی خمینی یکباره بار سنگین اداره بیت امام در نجف با وجود دشواری‌ها و محدودیت‌های بسیار به عهده ایشان افتاد. همزمانی این حادثه با اوج گرفتن دامنه انقلاب در ایران و سپس اخراج امام از عراق و هجرت به پاریس نقش مرحوم حاج احمد آقا را دوچندان کرد. زیرا با استقرار امام در نوفل لوشاتو و توجهات جهانی به این نقطه و ضرورت ساماندهی ارتباطات منظم و شبانه روزی با خبرنگاران و تنظیم مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های امام، مراجعه کنندگان به امام از اقصی نقاط جهان و بخصوص  ایران برای مشورت گرفتن از یکسو و انتقال پیام‌ها و رهنمودهای امام به انقلابیون داخل جهت هدایت انقلاب کاری فوق‌العاده ظریف و سنگین بود که با نهایت امانتداری از سوی آن مرحوم به انجام رسید.

 در ادامه  زمان پرواز آزادی از پاریس به تهران فرا رسید و با حضور امام در کشور و پیروزی انقلاب صفحات دیگری از فداکاری و مدیریت هوشمندانه حاج احمد آقا به نمایش درآمد. در روزهای دشوار سال‌های ابتدایی انقلاب برای استقرار نظام نوپا و مقابله با تهدیدها و توطئه‌های عناصر مزدور و تجزیه طلب و همزمان آغاز جنگ تحمیلی و مقابله با تهاجمی که با انگیزه تجزیه ایران صورت گرفت، مسئولیت‌های جدیدی متوجه حاج احمدآقا شد به گونه‌ای که تلاش شبانه روزی یک مجموعه بزرگ هم برای آن کافی نبود اما با کمال شگفتی شاهد بودیم فراست و مدیریت قوی و مهمتر از همه عشق او به انقلاب، مردم و تاریخ ایران موجب شد در نهایت فداکاری خود را برای هر مشکلی آماده کند. از یک طرف برای برقراری ارتباط مشتاقان با امام  و تنظیم برنامه ملاقات‌های مسئولان با امام و ساماندهی نظام اطلاع رسانی دقیق و امانتدارانه و از سویی دیگر انتقال اخبار واقعی کشور به امام به‌خوبی صورت گرفت. همه جریان‌ها، مسئولان و قشرهای مختلف مردم به نوعی امکان دسترسی به رهبر انقلاب را داشتند و مهم‌تر از همه به طور مداوم ارتباط امام با فرماندهان دفاع مقدس برقرار بود به گونه‌ای که هیچ آسیبی از این ناحیه متوجه مدیریت جنگ نشد. در این راستا آنچه نقطه برجسته مدیریتی حضرت امام و حاج احمد آقا است اینکه ایشان توانستند همه این اقدامات مهم را با دفتر کوچک و پرسنلی در حدود انگشتان دو دست برنامه‌ریزی کنند که دولت در دولت تشکیل نشود. ایشان مطلقاً از وارد شدن و دخالت دفتر در امور سایر قوا بخصوص دولت جلوگیری می‌کرد چرا که در چنان شرایطی مدیریت دوگانه شکل می‌گرفت و روند اجرایی کشور و جنگ را دچار اخلال می‌کرد. البته پرواضح است که نقش سیاستگذاری و هدایت کلان امور کشور و فرماندهی عالی جنگ از سوی امام اعمال و از طریق قوا و نهادهای مختلف عملیاتی می‌شد. مرحوم احمد آقا هم  به عنوان مشاوری مطلع و با کیاست در امور مختلف امام و مسئولان عالی رتبه نظام را یاری می‌داد. ایشان همچنین نهایت وسواس را در حفظ امانت برای انتقال پیام‌های امام  و بالعکس مصروف داشتند به گونه ای که حتی اگر کلمه‌ای در سخنان امام نیازمند ویراستاری بود بدون اذن ایشان ویرایش نمی کردند که امام هم این را مکتوب شهادت داده‌اند. به هر روی برخی جریان‌های سیاسی ممکن بود نسبت به دیدگاه‌های امام زاویه داشته و حاج احمد آقا را مورد اتهام قرار دهند. ایشان خود را سپر دفاع امام کرده بود. ناملایمات را تحمل کرد چون فانی در انقلاب و امام و مردم بود. به لحاظ زندگی شخصی هم به دنبال عنوان و مقام و مطرح شدن نبود، زندگی ساده و درویشانه‌ای داشتند و همین زندگی را بعد از ارتحال امام هم ادامه داد.

ایشان با آن جایگاه فکری و علمی و سیاسی که داشتند از هر گونه خدمت به پدر بزرگوارشان دریغ نداشتند. بعد از ایجاد مشکل قلبی که برای امام پیش آمد و زمینه‌ساز عزیمت ایشان به تهران شد ساماندهی مراقبت‌های پزشکی بر عهده ایشان بود.  مسأله مهم دیگر امنیت دفتر امام بود، آن‌هم در شرایطی که منافقان توانسته بودند در بسیاری از نهادها نفوذ کنند و فجایعی همچون انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و نخست وزیری را رقم بزنند. یکی از این نفوذی‌ها حتی قصد انتقال یک بمب به دفتر امام را هم داشت که با درایت دفتر و حاج احمد آقا ناکام ماند. بنابراین از هر زاویه‌ای که نگاه کنیم می‌بینیم ایشان در دفاع از امام، انقلاب و حقوق مردم از هیچ تلاشی دریغ نداشتند. با کمال تأسف عمر ایشان کوتاه بود و در زمانه‌ای که خیلی به وجودشان نیاز داشتیم رحلت کردند. در این روزها هم به جد جالی خالی ایشان محسوس است.ذکر شخصیت و نقش مادر بزرگوار ایشان یعنی مرحومه «خدیجه ثقفی» همسر امام در حوصله این نوشتار کوتاه نیست اما اجمالاً باید گفت همسر مکرمه امام در دوران سخت زندگی امام، ایفاگر نقش مهمی شدند. بانوی تحصیلکرده، ادیب و از خاندان بزرگ، خدیجه‌وار پشت پا زد به زندگی مرفه و زندگی ابوذرگونه امام را ترجیح داد. با سختی‌ها ساختند و محور آرامش امام بودند.نقش ایشان در انقلاب اسلامی و در کنار امام همچنان نقش خدیجه کبری در کنار پیامبر( ص) بود. در حقیقت حاج احمد آقا «اسماعیل» انقلاب و همسر امام خدیجه انقلاب بودند در کنار رهبری پیامبرگونه امام. جا دارد مردم قدرشناس ایران به یاد بیت رفیع امام باشند چرا که این قدرشناسی از خاندانی است که هستی خود را فدای ملت ایران کرد. خوشبختانه چراغ این خاندان روشن است بخصوص که  فرزند فاضل و مجتهد ایشان سید حسن آقای خمینی که راه جد بزرگوار و پدر و عموی شهید خود را برای دفاع از انقلاب و خدمت به مردم ایران ادامه می‌دهند و کرسی درس ایشان گرمابخش محافل علمی در حوزه علمیه قم و وفاداران به امام و انقلاب اسلامی است. اگر چه در کنار خدمت  به مردم و نظام، مثل گذشته در معرض تیرهای بدخواهان است. ولی مطمئن هستیم نام، یاد و راه امام چراغ راه ملت ایران خواهد بود چنانکه رهبر معظم انقلاب هم فرموده‌اند این انقلاب بدون نام امام شناخته شده نیست و راه و مکتب ما راه و مکتب امام است.

***************************************

روزنامه وطن امروز**

 گرانی کاغذ سال 97 را تبدیل به کابوس کتاب و جراید کرد

بحران مکتوب

صادق فرامرزی: سال 97 سال سختی بود، این را حتی معاون اول رئیس‌جمهور که معتقد است امسال را با موفقیت به پایان رسانده‌‌‌‌‌ایم قبول دارد؛ سالی که در آن قیمت‌ها از ارز و سکه تا کالاهای اولیه و ثانویه بدون هیچ منطقی و در کسری از ساعت آنقدر افزایش پیدا می‌کرد که پس از مدتی گرانی مترادف با بخشی از «روزمرگی» مردم ایران معنا شد. در میان این گرانی‌ها و با هر ضربه‌ای که به توان معیشتی مردم برای خرید اقلام ضروری زندگی‌شان وارد می‌آمد، تولیدکنندگان و عرضه‌کنندگان کالاهای فرهنگی بویژه در عرصه کتاب و مطبوعات متوجه فشاری جدید شدند؛ فشاری که از یک‌سو در آن با افزایش مشکلات معیشتی کالاهای آنان به‌عنوان یکی از اولویت‌‌های حذف از سبد خانوارها کنار گذاشته می‌شد و از سوی دیگر اقلام اولیه تولیدات آنان نیز نه اگر به سرعتی بیشتر که پا به پای سایر اقلام گران می‌شد. افزایش بی‌سابقه قیمت کتاب و کاهش تعداد تیراژ به 300 تا500 نسخه، افزایش قیمت روزنامه‌ها و نشریات و متقابلا کاهش تعداد صفحات برخی از آنان، تعدیل نیروها در بخش قابل توجهی از رسانه‌‌های مکتوب و... که همگی حکایت از نزدیک شدن بازار کتاب و جراید در سایه گرانی قیمت کاغذ به سمت سقوطی آزاد داشت موجب شد پرسش از آینده‌ای که در آن کتب و جراید اندک مشتریان فعلی خود را نیز از دست بدهد، تبدیل به پرسشی حیاتی شود. براستی در صورت «مرگ» کامل رسانه‌‌های کاغذی و محدودتر شدن دایره خریداران کتاب چه جایگزین‌‌‌هایی می‌تواند خلأ آنها را پر کند و آیا این جانشینان توانایی به دوش کشیدن رسالت اولیه پیشینیان خود را خواهند داشت؟

 جامعه‌ای که نمی‌خواند

عجیب نیست که «اندیشه» به‌عنوان پدیده‌ای جاری در تمام طول تاریخ بشریت که جنبه‌ای ذهنی داشته و دارد، بیش از عمده پدیده‌‌های دیگر با واسطه‌‌‌هایی مادی یعنی «لوح» و «قلم» شناخته می‌شود. عمده کتب آسمانی با سخن گفتن در باب نوشتن و خواندن آغاز شده‌‌اند و هرجا نیز که صحبتی از اندیشه بوده است، بدون هیچ پیش‌شرطی مصادیق عینی آن را با مکتوبات به جای مانده شناخته‌‌‌اند. گویا که نسبت موجود میان اندیشه و جوامع را با آثاری که به نگارش درآمده‌‌اند باید سنجید و از این جهت جامعه‌ای که خواندن در آن جایگاهی نداشته باشد، نمی‌توان به گفته‌هایش نیز استناد چندانی داشت.

با همه این اوصاف آمارها گواهی به آن می‌دهد که جامعه ایران چندان اهل خواندن نیست. به‌عنوان مثال سرانه مصرف کاغذ در اروپا 55 کیلوگرم، در آمریکا 150 کیلوگرم و در برخی کشورهای جهان 300 کیلوگرم است، در حالی که این سرانه در حال تهدید در کشورمان بین 20 تا 22 کیلوگرم بیشتر نیست. به شکلی مصداقی و فراتر از توجه صرف به مصرف کاغذ به‌عنوان ماده خام تولیدات مکتوب (که بخشی از آن در عرصه‌‌های تبلیغاتی و بسته‌‌‌بندی نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد) انداختن نگاهی کوتاه به میزان تیراژ جراید گویای آن است که مجموع روزنامه‌‌های منتشر شده در کشورمان بدون احتساب شماره‌‌های مرجوعی‌شان روزانه کمتر از یک میلیون نسخه است. این در حالی است که تنها از 2 روزنامه «یومیوری شیمبون» و «آساهی شیمبون» ژاپن روزانه بیش از

15 میلیون نسخه چاپ می‌شود؛ آن هم ژاپنی که به لحاظ تکنولوژیک قطعا در صنایع الکترونیک جایگزین مکتوبات از ما جلو‌‌‌‌‌‌تر است!

انداختن نگاهی به وضعیت مشابه در عرصه بازار نشر نیز بخوبی گواه آن است که فارغ از مشکلات اقتصادی و گرانی‌‌های اخیر، جامعه ایرانی جامعه‌ای خواننده نیست و سعی می‌کند عمده اطلاعات خود را نیز از طریق مجاری غیررسمی همچون شبکه‌‌های اجتماعی کسب کند. با این حال نمی‌توان از تاثیرگذاری مخاطبان ثابت‌قدم کتب و جراید در جهت‌دهی به فضای فرهنگی کشور و بخش قابل توجهی از جمعیت مرتبط با آنان چشم پوشید؛ مخاطبانی که بعد از تغییرات شکل گرفته در بازار کتب و جراید به احتمال زیاد باید رو به تغییر الگوی مصرف فرهنگی خود آورند.

گران‌تر از همیشه

گرانی‌‌های سال 97، بازار کاغذ و متعاقب آن کتب و جراید را به سمتی برد که حتی بدبینانه‌‌‌‌‌ترین نگاه‌ها نیز پیش‌بینی چنین سرنوشتی را برای آن نمی‌کرد. به‌عنوان مثال، در بازار نشر ایران یکی از پرمصرف‌ترین کاغذ‌ها در انتشار کتاب، کاغذ تحریر اندونزی 70 گرمی با ابعاد 60 در 90 است که مناسب انتشار کتاب در قطع رقعی است. این نوع کاغذ در آذرماه سال گذشته با قیمت بندی 81 هزار تومان به‌ دست مصرف‌کننده که همان ناشر است، می‌رسید اما این رقم امسال تقریبا به 400 هزار تومان رسیده و به عبارت دیگر 5 برابر شده است. از سوی دیگر با توجه به جداول آماری که خانه کتاب به‌عنوان تنها نهاد رسمی تولید آمار در حوزه کتاب به‌صورت ماهانه منتشر می‌کند، هر صفحه کتاب در 3 ماه گذشته حدود 27 درصد افزایش قیمت داشته است. بر اساس فرم‌های استاندارد و مرسوم، هر کتاب در قطع رقعی در فرم‌های 16 صفحه‌ای چاپ می‌شود. حالا اگر میانگین تعداد صفحات کتاب را 208 صفحه در نظر بگیریم (این رقم در دی‌ماه 210 صفحه ثبت شده است)، هر کتاب به 13 فرم کاغذ نیاز دارد. حالا اگر شمارگان هزار نسخه‌ای را لحاظ کنیم، برای چاپ چنین کتابی به 13 هزار برگ کاغذ 60 در 90 نیاز است که برابر با 13 بند کاغذ است. با این حساب چنین کتابی با قیمت امروز به 4 میلیون و 290 هزار تومان کاغذ نیاز دارد. در چنین شرایطی پیش‌بینی‌ها حکایت از آن دارد که میانگین قیمت هر جلد کتاب در نمایشگاه کتاب سال 98 به 41 هزار تومان یعنی برابر با یارانه نقدی یک نفر برسد. گرانی‌‌های کاغذ البته محدود به حوزه نشر باقی نماند و عمده جراید را نیز با مشکلاتی از این دست مواجه کرد. رو آوردن برخی مجلات به انتشار سیاه و سفید، تعدیل نیروهای مشغول به کار در این عرصه و همچنین گران شدن قیمت عمده جراید و کاهش تعداد صفحات منتشره از عمده‌‌‌‌‌ترین مصائب گرانی‌‌های کاغذ بوده است. وابسته بودن نزدیک به دوسوم از بازار

2 میلیون تنی کاغذ در ایران به واردات خارجی باعث شد سال 97 تبدیل به زمستان مرگبار خیلی از جرایدی شود که قدرت تطبیق دادن خود با قیمت‌‌های جدید کاغذ را نداشتند. خبر ناراحت‌کننده آن است که چند روزنامه اعلام کرده‌‌اند احتمالا سال بعد چاپ نخواهند شد.

سوت پایان یا وقت اضافه

به‌رغم آنکه خیلی‌ها اعتقاد دارند هر قدر رسانه‌‌های دیجیتال توسعه کمی و کیفی بیابند باز هم قادر به شکست کتاب و رسانه‌‌های کاغذی به‌عنوان قدیمی‌‌‌‌‌ترین رسانه نیستند اما گویا تغییرات همه‌جانبه در توسعه یکی و گران و محدود کردن دیگری باعث شده طرفداران قدیمی رسانه‌‌های کاغذی زنگ خطری را به مناسبت پایان یافتن عصر خود بشنوند! سوالات متعدد در این باب که آیا گران شدن قیمت کاغذ می‌تواند آخرین گلوله شلیک شده به سمت متقاضیان رسمی‌‌‌‌‌ترین رسانه خبری و کتب منتشره باشد یا خیر، هر ذهن کنجکاوی را به این فکر فرو می‌برد که در صورت پایان یافتن عصر و زمانه مطبوعات کاغذی و همچنین سقوط آزاد مخاطبان کتاب، چه مکانیسمی قادر به مدیریت عواقب آن خواهد بود. ریزش شدید مخاطبان جراید، رو آوردن تعداد زیادی از روزنامه‌نگاران سابق به فعالیت صرف در شبکه‌‌های اجتماعی، بحران تامین مالی رسانه‌‌های کاغذی در سایه رایگان شدن بیش از پیش اطلاع‌رسانی (به‌رغم پیش‌دستی برخی روزنامه‌ها در پولی کردن نسخه الکترونیکی خود) و عقب ماندن جراید کاغذی از رسانه‌‌های نوظهور در اطلاع‌رسانی سریع وقایع باعث شده امروز خیلی‌ها امکان وقوع فرضیه «پایان مطبوعات» را بیش از شکست آن محتمل بدانند. در چنین وضعیتی گران شدن قیمت کاغذ و اثرات متقابل آن بر قدیمی‌‌‌‌‌ترین رسانه خبری موجود در ایران باعث شده برخی در پیش گرفتن سیاست‌‌های صحیح مدیریتی را باعث کشیده شدن این دوئل به وقت‌‌های اضافه و نه سوت پایان بازی بدانند. حتم به یقین در صورتی که رسانه‌‌های کاغذی سال آینده بتوانند روند فشارهای وارد آمده به مخاطبان خود در سال 97 را کنترل کنند، می‌توان امید داشت که بخش قابل توجهی از عواقب اجتماعی و فرهنگی ناشی از «پایان عصر مطبوعات» را کنترل کرد. با این حال و در صورت فرض این امر که عمر رسانه‌‌های کاغذی و رسمی به پایان برسد، چه جانشین‌‌‌هایی برای آن وجود خواهد داشت و این جانشینان باعث شکل گرفتن چه اتفاقاتی خواهند شد؟

 مجازی شدن رسانه‌‌های کاغذی

فرض کوتاه آمدن رسانه‌‌های کاغذی مقابل تحولات فضای مجازی و تغییر دادن فرم انتشار آنان به سمت شکل و شمایلی مجازی از عمده‌‌‌‌‌ترین فرضیاتی بوده است که همواره پیرامون آینده مطبوعات از آن صحبت شده است. ابتکار عمل‌‌‌هایی همچون پولی کردن نسخه الکترونیکی مطبوعات و شکل گرفتن اپلیکیشن‌‌‌هایی برای مطالعه مجازی جراید (عمدتا مجلات) باعث شده خیلی‌ها آینده مطبوعات را آینده‌ای درون فضای مجازی و نه با شکل و شمایل کلاسیک و کاغذی آن تصور کنند. با این حال و به‌رغم تغییرات ساختاری و ذاتی فراوانی که مجازی شدن مطبوعات به ارمغان خواهد آورد، نخستین مساله مهم در این باب آن خواهد بود که مطبوعات مجازی به علت عدم توانمندی در کسب درآمد مستقل از فروش و تبلیغات، جای چندانی در رقابت با کانال‌ها و مجاری غیررسمی پیدا نخواهند کرد. نخستین عارضه این مساله را می‌توان در ادامه یافتن مسیر تعدیل نیروهای فعال در عرصه مطبوعات تصور کرد که منجر به کاهش بیش از پیش تعداد فعالان در این عرصه و بازدهی نهایی آن خواهد شد.

کتب الکترونیکی و صوتی

به موازات پر و بال گرفتن پدیده نوظهور «مطبوعات مجازی» و البته با سابقه‌ای بیشتر، سال‌هاست که مساله کتب الکترونیکی و صوتی نیز از سوی برخی سایت‌‌های جهانی و داخلی پیگیری می‌شود. هرچند که موفقیت‌‌‌هایی نیز در این عرصه شکل گرفته است اما دور شدن از اصالت و شکل اولیه کتاب و کتابخوانی باعث شده کماکان و به‌رغم تلاش‌‌های متعدد، این پروژه نتواند به شکلی در خور جای رقیب قدیمی خود را پر کند. در ایران نیز محبوب شدن تعدادی از اپلیکیشن‌‌های اختصاصی برای خرید نسخه الکترونیکی کتب و مجلات (طاقچه، فیدیبو و...) و خرید کتاب‌‌های صوتی (نوار، آوانو و...) باعث شده خیلی‌ها این عرصه را جانشین کتاب و کتابخوانی در سایه گران شدن کاغذ و کتب بدانند. این فرم از کتابخوانی هرچند که موفق شده با حذف مواد اولیه انتشار کتاب و واسطه‌‌های متعدد آن، تعدادی از کتب را با قیمتی نازل‌‌‌‌‌‌تر در اختیار متقاضیان قرار دهد اما هنوز در باب موفقیت آینده آن نمی‌توان با جدیت سخنی به زبان آورد. قرار داشتن در میانه ظرفیت‌‌های بالقوه و عدم پیشینه باعث شده بازار کتاب در سایه فروش الکترونیکی آن هنوز مساله‌ای مورد تردید باشد.

 غیررسمی شدن حوزه اطلاع‌رسانی

کمرنگ شدن حوزه نفوذ تاثیرگذاری جراید رسمی و کاغذی در مقابل کانال‌‌های مجازی و صفحات فعال در شبکه‌‌های اجتماعی در پروسه‌ای تدریجی باعث شده فرآیند خبر و اطلاع‌رسانی بیش از هر زمان دیگری ماهیتی غیررسمی پیدا کند. هرچند که غیررسمی شدن حوزه اطلاع‌رسانی در سال‌های اخیر باعث شده بخش قابل توجهی از سوژه‌‌های بدیع به لطف انتشار حداکثری در شبکه‌‌های اجتماعی تبدیل به موضوع روز و مسائل اصلی شود. با غیررسمی شدن هر روزه و بیش از پیش حوزه اطلاع‌رسانی که کمرنگ شدن مطبوعات نیز در آن اثری جدی داشته است، بازار ترویج شایعات در سایه پاسخگو نبودن و عمدتا عدم اطلاع از نسخه اولیه انتشار یک خبر، عدم توانایی در پاسخگویی مناسب قربانیان شایعات و... شکل می‌گیرد. از مهم‌ترین اثرات این پدیده می‌توان به این نکته مهم اشاره داشت که در سایه کاهش اثرگذاری مطبوعات (به‌عنوان مجاری رسمی اطلاع‌رسانی) ارزش خبری بخش قابل توجهی از اخبار با مشکل صحت و سقم مواجه شده است. غیررسمی شدن حوزه اطلاع‌رسانی در بلندمدت فضای جامعه را به سمت «عدم پاسخگویی» در قبال ادعای طرح شده خواهد برد.

 تغییر مرجع مطالعاتی جامعه

واقعیت غیرقابل انکار در زمینه آینده احتمالی کتب و جراید آن است که به هر دلیل گریزناپذیری و در صورت موفقیت یا عدم موفقیت نسخه‌‌های الکترونیکی برای محافظت از این دو مرجع قدیمی اطلاعات و معرفتی مردم، آنچه در سایه تضعیف و از میدان خارج شدن‌شان رخ خواهد داد آن است که جامعه با تغییر یکباره‌ای در زمینه‌ مهم‌ترین مرجع مطالعاتی خود برای کسب داده‌‌های اولیه (چه در حوزه خبر و چه در حوزه معرفت) مواجه خواهد شد. برای مثال قدرت یافتن بسترهای بصری اطلاع‌رسانی هرچند زمینه دریافت اطلاعات جدید را هموار می‌کند اما عمده مخاطبان را با دور کردن از منبع مطالعاتی اولیه به سمت آن خواهد برد که کمتر اعتنایی به منابع اولیه مبتنی بر گزاره‌‌های منطقی (مکتوب) داشته باشد. کاهش میزان مطالعه و تغییر یافتن مرجع مطالعاتی جامعه جدا از میدان دادن به بازار حواشی و شایعات، مطالعه را نیز تبدیل به امری فرعی در جهت کسب اطلاعات خواهد کرد که اثرات وضعی آن در بلندمدت باعث سطحی‌نگری عمومی در جریان شناوری میان اطلاعات فراوان منتشر شده و عدم رسیدن به پیش‌فرض‌‌های اولیه جهت ارزش‌گذاری کنش‌ها و واکنش‌‌های اجتماعی خواهد شد.

***************************************

 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات