صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۳ ارديبهشت ۱۳۸۸ - ۰۸:۱۸  ، 
کد خبر : ۸۵۹۹۰
بررسی آخرین تحرکات سیاسی در دانشگاه‌ها

دانشگاه، باشگاه سیاسی نیست


داستان یک حقیقت
در مراسمی که به مناسبت گرامیداشت شهدای 16 آذر 1332 در دانشگاه تهران برگزار شد، حدود 800 تن از افرادی که خود را دانشجو می نامیدند، مقابل دانشکده فنی اقدام به برپایی تجمع و سردادن شعارهای اعتراض آمیز کردند.
این افراد که خود را جزء گروه های به اصطلاح چپ و مارکسیستی می دانستند، از استان های کردستان، آذربایجان غربی و شرقی، مازندران و گیلان خود را به تهران رسانده بودند تا در تجمع 16 آذر شرکت نمایند.
برخی اخبار رسیده، در هفته اول آذر ماه، حکایت از این داشت که برخی سران دفتر تحکیم در جلسه ای با مسئولان گروه های چپ مارکسیست، خواستار برگزاری تجمع مشترکی به مناسبت 16 آذر می شوند که سران چپ در پاسخ اعلام کرده اند از آنجا که ما از طرفداران و سمپات های بیشتری برخوردار هستیم بنابراین در تجمع امسال می خواهیم مستقل شرکت کرده و قدرت نمایی کنیم.
در جریان قدرت نمایی گروه های چپ که خود را عمدتا طرفدار حزب کمونیست کارگری معرفی می کردند، افراد مختلفی چون پان ترکیست ها، طرفداران احزاب منحله کومله و دمکرات، طرفداران پژاک، گروهک منافقین، فداییان خلق و البته تعدادی هم از دانشجویان مختلف حضور داشتند و شعارهایی علیه شخص احمدی نژاد و سیاستگذاری های دولت نهم در خصوص پرونده هسته ای و فعالیت های اقتصادی داده شد و سپس حاضران خواستار عبور از اصلاحات و برپایی انقلاب کارگری و کمونیستی شدند. در این تجمع چند تن از افراد گروهک نفاق که در حال فیلمبرداری مراسم و ارسال آن به تلویزیون آن گروهک تروریستی بودند، دستگیر شدند. همچنین در جریان درگیری های پراکنده ای که برخی حاضران در تجمع به وجود آوردند، نیروهای امنیتی و انتظامی اقدام به بازداشت چند تن از افراد آشوبگر نمودند که اکثر بازداشت شدگان را افراد غیر دانشجو تشکیل می دادند. از افراد دستگیر شده مقادیری مواد منفجره، سلاح سرد و سی دی های تبلیغاتی به دست آمد.
این سی دی ها مربوط به اردوها و مراسم های مختلف طرفداران حزب کمونیست کارگری است که به منظور جذب دانشجویان و جوانان تهیه گردیده است. در این سی دی ها مراسم مختلط دختران و پسرانی نمایش داده می شود که افراد حاضر در اردو به رقص، پایکوبی و خوش گذرانی مشغول هستند.
برخی افراد دستگیر شده، خود را طرفداران جریان «حکمتیست» معرفی کرده و اعلام می داشتند ما از حزب کمونیست کارگری تبری می جوییم. حزب کمونیست کارگری ایران که به علامت اختصاری «حککا» شناخته می شود، شاخه به اصطلاح راست(!) جریان چپ کمونیستی است که مواضع آن در سال های اخیر دقیقا در تایید سیاست های یک جانبه گرایانه آمریکا در عرصه روابط بین الملل بوده است. این حزب از جمله آمریکا به عراق و افغانستان پس از حوادث 11 سپتامبر حمایت کرده و معتقد است کشورهای موسوم به محور شرارت باید توسط قدرت های برتر جهانی تنبیه شوند. این حزب همچنین در جریان جنگ 33 روزه خواستار خلع سلاح حزب ا... لبنان گردید و معتقد است مذاکرات صلح اعراب و اسرائیل تنها راه بازگشت امنیت به منطقه است. این حزب حتی از تحرکات مسخره آمیز دیوانه ای به نام «هخا» که در سال های گذشته اسباب استهزای اپوزیسیون را فراهم کرده بود، حمایت به عمل آورده بود و به توجیه دستورالعمل های مبارزاتی هخا همچون خاموش کردن چراغ های ماشین ها در ساعت 8 شب، خاموشی چراغ های منازل در ساعت 9 شب، بوق زدن اتومبیل ها در ساعت 10 شب و سپس خوردن بستنی در پارک ها در ساعت 11 شب و امتناع از دادن پول خرد در معاملات، پرداخته بود. در کنار طرفداران حزب کمونیست کارگری ایران، جریان های دیگری رسما حضور خود را در این مراسم اعلام کرده بودند که برخی از آنها عبارت بودند از راه کارگر، فداییان اکثریت، فداییان اقلیت، هسته اقلیت، اتحاد چپ کارگری، حزب مشروطه ایران، حزب سبزهای ایران، حزب دمکراتیک مردم ایران، حزب توده، حزب کومله، حزب دمکرات کردستان ایران، حزب دمکرات کردستان، جمهوریخواهان ملی ایران، سازمان مشروطه خواهان خط مقدم، جمهوری خواهان لائیک، جبهه ملی ایران و بالاخره انشعابی از حزب کمونیست کارگری ایران معروف به جریان حکمتیست.
جریان حکمتیست که خود را از طرفداران مرام فکری «منصور حکمت»*معرفی می کنند، در این مراسم اعلام می داشتند که ما نمایندگان چپ اصیل در ایران و جهان هستیم، جریانی که پس از مرگ مارکس، انگلیس و ایلیچ لنین که در جریان انقلاب 1917 روسیه اولین حکومت سوسیالیستی را برپا کرد، اصیل ترین جنبش چپ در دنیای امروز هستیم و می خواهیم انحرافات به وجود آمده در مرام کمونیسم به ویژه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را تصحیح نماییم.
شاید برای برخی خوانندگان، خواندن این سطور به نوعی خیال پردازی نویسنده و یا بازگویی اتفاقی باشد که در خارج مرزهای ایران به وقوع پیوسته و یا گوشه هایی از سناریوی یک فیلم و سریال خیالی باشد که قرار است به زودی روی پرده برود. اما خیر، آنچه که روایت شد گوشه ای از تحرکات به اصطلاح دانشجویی در مراسم 16 آذر سال 1386 در دانشکده فنی دانشگاه تهران بود. اولین سوالی که پس از این روایت تلخ به ذهن می آید این است که چرا باید دانشگاه های ما این روزها شاهد وقوع چنین حوادث و وقایع تاسف باری باشد و ریشه این تلخکامی ها را باید در کجا جست وجو کرد؟ چرا باید جریان منحط و وابسته ای چون حکمتیست در دانشگاه های کشور بتواند ظهور و بروز پیدا کند، جریانی که تئوریسین گمراه آن با نام مستعار منصور حکمت در مصاحبه خویش با صفا حائری در ژانویه 1999 اظهار می دارد: «از نقطه نظر سیاسی، اسرائیل مدرن تر، دمکراتیک تر و غربی تر از حکومت ایران است و اگر زندان های مخصوصی برای فلسطینیان دارد، ولی امکان اعتراض و انتقاد هم در آنجا هست، چیزی که فکر نمی کنم در حکومت های منطقه وجود داشته باشد.»
رمزگشایی از یک حقیقت تلخ
اگر بخواهیم به دور از پرده پوشی ها و تعارضات معمول سخن بگوییم، باید از یک حقیقت تلخ رمزگشایی کنیم، حقیقتی که سال ها است با پستوی ذهنی برخی مسئولان دانشگاه و دست اندرکاران امور دانشجویی عجین شده است. دانشجوی مطلوب در نظر آنان دانشجوی منزوی، منفعل، سر در گریبان، بی تفاوت و حتی الامکان درسخوان است. اگر امسال به حرمت آن سه قطره خون گرامی که در سال 32 و در اعتراض به ورود نیکسون بر زمین سرد دانشکده فنی ریخته شد، مراسم ها و یادبودهایی برپا می شود، چرا باید میدان دار برخی از این تجمعات، جریان هایی باشند که اتفاقا دست در دست نیکسون داشته و از آبشخور فکری و مالی دیار نیکسون ها تغذیه می کنند؟
این شکست حرمت دانشجو و دانشگاه است که در مراسم پاسداشت آن سه قطره خون و آن سه اهورای آسمانی که در پیش پای نیکسون قربانی شدند، مشت های گره کرده مسیر خود را گم کنند و فریادها علیه ایستادگی و پایمردی دولت و ملتی سرداده شود که می خواهند به قانون جنگلی که حاکم بر روابط بین الملل است «نه» بگویند.
شاید گروهی بگویند اکثر افرادی که امسال در مراسم 16 آذر دانشگاه تهران حضور پیدا کردند، دانشجو نبودند بلکه از وابستگان جریانات شکست خورده سیاسی ای بودند که پس از فراخوان یک ماهه، در تهران گرد آمده بودند تا مانور قدرتی بدهند، بنابراین ساحت دانشگاه و دانشجویان از حضور چنین افرادی پاک و مبرا است.
شاید این حرف، در جای خود حرف درست و قابل پذیرشی باشد اما این تنها لایه ای از یک حقیقت است. چرا باید دانشگاه و دانشجوی ما از آنچنان قابلیتی برخوردار شود که سیاست بازان و دغلکاران، آن را طعمه ای برای مطامع خود بدانند و جرئت مانور در ساحت آن را داشته باشند؟ چرا باید جنبش دانشجویی که هویت آن براساس استقلال خواهی، عدالت طلبی و استکبارستیزی بنا نهاده شده، اکنون اسیر در فقر تئوریک و انگیزه ای شود که فرصت ظهور و بروز جریانات درمانده و زبون کمونیستی را در عرصه دانشگاه بدهد؟ چرا باید از پرسش های مقدس دانشجویی هراسید؟ مگر بزرگان ما نگفته اند پرسش، نیمی از آگاهی است؛ چرا باید مجال پرسش و پرسشگری را از دانشجویان سلب کرد؟ چرا باید از پرسشگری که لازمه محیط جوانی و دانشجویی است ترسید؟ آنان که هیچ تصور صحیحی از بیداری دانشجویی ندارند، سیاسی شدن دانشجو را به معنای برهم خوردن نظم و آرامش محیط های دانشگاهی می دانند. اگر دانشجوی امروز تبدیل به پیاده نظام دشمن می شود و از او به عنوان مهمات سیاسی بهره می برند و آتش توپخانه خود را سنگین تر می نمایند، چه کسانی باید به پای میز محاکمه کشیده شوند؟
اگر دانشگاه های ما متولیان فکری هوشمند و دلسوزی داشته باشد، نباید مجالی برای ظهور و بروز جریان های جعلی لیبرال مارکسیستی فراهم شود، جریان های بی اصل و نسبی که فلسفه خلق آنها تشنج زایی و بحران آفرینی در محیط های دانشگاهی است. اگر امروز جریان های سیاسی خارج دانشگاه با درک کم کاری ها و اهمال کاری های دست اندرکاران دانشگاه، نیشتر بر عقده های فروخورده برخی از دانشجویان می زنند و از ظرفیتی که باید هزینه پویایی و تعالی جامعه دانشجویی کشور شود، در کژ راهه ها و یکبار مصرف زدگی ها سود می برند چه کسی باید پاسخگوی آن اهمال ها و بی مسئولیتی ها باشد؟
چرا نمی خواهیم بپذیریم انفعال و بی تفاوتی سیاسی به اندازه سیاسی کاری و افراطی گری سیاسی، مغایر حقوق ، وظایف و جایگاه دانشجو است؟ بزرگترین خیانت را در حق دانشجو آنهایی کردند که از سیاسی شدن دانشجو ترسیدند. سیاسی شدنی که به فرموده رهبر فرزانه انقلاب به معنای برخورداری از فهم سیاسی، شناخت انگیزه ها و ارتقای سطح بینش و تحلیل سیاسی و مشارکت سیاسی دانشجویان است. اگر دانشجو سیاسی نشود اسیر سیاست بازان و دغلکارانی می شود که او را برای عبور از میادین مین، شکستن خطوط قرمز و گذاشتن نردبان برپای صندلی ای قدرت، طلب می کنند.
دانشگاه، باشگاه سیاسی نیست
دانشجوی امروز ما به دلیل ماهیت سیاسی که دانشگاه دارد از 18 تیر 76 چیزی به خاطر ندارد، اما باید به او گوشزد کرد که دانشگاه، باشگاه سیاسی نیست و نباید اجازه نفوذ و ورود گروه ها و جریان های فرصت طلب را به زادگاه دانشجویان داد. ما معتقدیم دانشجو حتی نباید تریبون هیچ دولتی باشد، دولت ها در بستر نظام اسلامی می آیند و می روند و آنچه ماندگار خواهد بود، مانایی و پویایی جنبشی است که در پیوند با فرهنگ و تمدن اسلامی و بیداری دانشجویی می تواند رقم بخورد.
بگذارید کمی بی پرده تر و بی پرواتر سخن بگوئیم، اگر برخی مسئولان دانشگاهی ما آن قدر که مراقب کرسی های ریاست خود هستند، از برپایی کرسی های آزاد اندیشی و تئوری پردازی دفاع می کردند، امروز لیبرالیسم با نقاب مارکسیسم به صحنه نمی آمد. خداوند آنهایی را که برای خاموش کردن تلاش و پویایی دانشجویی ،چراغ سبز به روی ولنگاری ها و هرزگی ها نشان دادند، نخواهد بخشید. آنان هیچ درک صحیحی از کنش ها و واکنش های پاک و بی آلایش برخاسته از آرمان های دانشجویی ندارند و نمی دانند و نمی فهمند که هویت دانشجویی، یک چراغ راه برای پیمایش مسیری است که یک ملت در آن گام برمی دارد. آیا به راستی می توان ماهیت جنبش دانشجویی را به دور از عدالت طلبی، استکبارستیزی، استقلال خواهی، معنویت گرایی و دانش پژوهی باز خوانی کرد و در عین حال از روشن شدن موتور جنبش دانشجویی در کشور احساس خطر کرد؟
خداوند آنهایی را که به دانشجو به عنوان یک عنصر مزاحم می نگرند هرگز نخواهد بخشید. آنهایی که به جوان پاک و بی آلایش دانشگاهی ما به عنوان یک طعمه انتخاباتی نگاه می کنند، به سلامت از پل صراط عبور نخواهند کرد و آنها که در نگاهشان دانشجوی جوان یک تهدید است، رستگار نخواهند شد و مسئولانی که طالب دانشجویی بی خطر و غیرسیاسی هستند به آرمان های یک ملت تاریخ ساز خیانت می کنند.
کدام مسئول دلسوزی از شنیدن شعار «شکستن تعلیق» در مراسم 16 آذر امسال برخود لرزید و کدام مدیر هوشمندی از تجمع دانشجویان به اصطلاح مارکسیست در مراسم 16 آذر امسال چهره درهم گرفت؟ دانشجویان ساده دلی که برخی از آنها از استان های عمدتا مرزی فراخوانده شده بودند تا به جای فریاد علیه قربانی کنندگان شریعت رضوی، قندچی و بزرگ نیا، با نقاب مارکسیست، شعارهای لیبرالی سردهند. باید بپذیریم جنبش دانشجویی امروز از بحران تئوریک رنج می برد و دچار مسکنت تئوریک است. اگر قبول ندارید کافی است نیم نگاهی به شعارها و پلاکاردهایی داشته باشیم که در تجمعات و نشست های خود همراه دارند. شعارهای دانشجو کارت شناسایی و ورقه هویت او است. مگر می توان با نقاب مارکسیستی، شعار نان و عشق و آزادی سرداد و ناب ترین عقاید دینی یک ملت را به سخره گرفت؟
دانشجو و دانشگاه یک مجمع الجزایر مستقل از جامعه و نظام اسلامی نیست، جزئی از پیکره نظام اسلامی است که سکاندار نظام اسلامی درباره آن می فرمایند:« باید درد دانشگاه ها کار معرفتی عمیق انجام بگیرد. برای اینکه ما بتوانیم به آینده ای مطلوب برسیم احتیاج به نسل جوان با همت، پرانگیزه، مومن، تلاشگر، کارآمد و راه بلد داریم. مسئولیت شما سنگین است. هم باید درس بخوانید و هم محیط سیاسی تان را بشناسید. هم روی محیط سیاسی اثر بگذارید و هم خودتان را از لحاظ فکری و روحی آماده بکنید برای فردایی که بلاشک وزن این نظام متکی به معنویت یعنی نظام جمهوری اسلامی در معادلات جهانی بین المللی ده برابر امروز خواهد شد. دانشجو اگر قدرت تحلیل سیاسی نداشته باشد فریب می خورد و فریب خوردن دانشجو، درد بزرگی است که تحمل آن بسیار سخت است. طبیعت دانشجو و نهضت دانشجویی، مقابله با نفوذ بیگانه، نفوذ دشمن، نفوذ قلدرها، زورگوها و دیکتاتورهای بین المللی در داخل مسایل یک کشور است.»
در نگاه حکیمانه رهبری، دانشجوی سیاسی جز به ارتقای سطح معرفت دینی و معنوی خویش، محیط دانشگاه و جامعه نمی اندیشد. دانشجوی سیاسی به واسطه بیداری و خصیصه آرمانخواهی خود، همواره در پی احیای آرمان های مقدس انسانی و اسلامی است. باید دانشجو بیاموزد و تمرین کند که پرسشگری و انتقاد سازنده جزیی از هویت او است و این هویت نباید دستخوش سلایق سیاسی خارج دانشگاه شود. دانشجو نه یک طعمه است و نه یک پیاده نظام رای ساز، او اگر بخواهد می تواند نه تنها برای امروز و فردای این سرزمین ، که برای فرداهای بشریت سرگشته امروز طرح های نو دراندازد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات