معاون اول رئيس‌جمهور گفت: واگذاري ۲۵۰۰ طرح‌ عمراني نيمه‌تمام به بخش خصوصي براي دولت يک ضرورت اساسي است. مسئوليت واگذاري این طرح‌های نيمه‌تمام به بخش خصوصي بر عهده سازمان برنامه و بودجه کشور است و انتظار داريم اين سازمان بتواند در پايان سال گزارش عملکرد مناسبي در اين زمينه ارائه کند.
بازنگاه صبح‌ صادق به جنایات افراط‌گرایان میانمار در سایه سکوت رسانه‌ها
 محمدرضا مرادی/ در جهان امروز رسانه‌ها هم می‌توانند مقدمات جنایتی را فراهم کنند و هم جلوی وقوع جنایتی را بگیرند. رشد شبکه‌های اجتماعی در کنار تنوع وسایل ارتباط جمعی سبب شده است که همه اقدامات دولت‌ها و مقامات کشورها زیر ذره‌بین قرار بگیرد. اما اغلب رسانه‌ها همواره به صورت گزینشی عمل می‌کنند و منافع تعریف شده برای آنها بر واقعیت برتری دارد؛ از این رو در برابر پدیده‌های سیاسی و امنیتی بر اساس این دستور‌العمل رفتار می‌کنند. در این میان جنایات دولت میانمار علیه مسلمانان روهینگیا همواره یک موضوع دردناک مطرح بوده و رسانه‌های غربی آن چنان که باید به آن واکنش نشان نداده‌اند. به‌تازگی در سایه سکوت رسانه‌ها ارتش میانمار بار دیگر دور تازه‌ای از جنایت‌های خود را علیه مسلمانان به راه انداخته است. دیده‌بان حقوق بشر سازمان ملل در این باره اعلام کرد، براساس تصاویر ماهواره‌ای، بیش از 1250 خانه از روستاهای «روهینگیا» در شمال غرب میانمار با خاک یکسان شده است. روهینگیا در استان مسلمان‌نشین راخین واقع شده است. بر اساس این گزارش، سربازان میانماری اقدام به تخریب منازل مسلمانان می‌کنند. به گزارش سازمان ملل، مسلمانان میانماری، در مقایسه با اقلیت‌های دیگر جوامع در کل جهان، بیشترین تحقیر، آزار و اذیت را متحمل می‌شوند. مسلمانان این کشور شناسنامه‌ ندارند و حق ندارند که مالک چیزی باشند. دولت میانمار آنها را خارجی می‌خواند و زمینه هرگونه تعدی و ظلم را نسبت به آنها فراهم می‌کند. این حملات در حالی صورت می‌گیرد که رسانه‌های بین‌‌المللی کم و بیش در مقابل این جنایت سکوت کرده‌اند. دولت میانمار نیز اجازه ورود ناظران بین‌المللی به منطقه مسلمان‌نشین را نمی‌دهد. طبق گزارش رسانه‌های دولتی میانمار، طی شش هفته گذشته، دست‌کم 70 نفر در شمال غرب میانمار کشته و بیش از 400 نفر نیز بازداشت شده‌اند؛ اما فعالان حقوق بشر، این آمارها را بسیار بیشتر ذکر می‌‌کنند. در ناآرامی‌های مرزی، قربانیان اصلی، مسلمانان هستند، اما آمار دقیقی درباره تلفات آنها وجود ندارد. دولت پکن نیز پس از بروز ناآرامی در مرز این کشور و میانمار، به ارتش چین آماده‌باش کامل داد. بر اثر درگیری‌های چند روز اخیر ارتش میانمار با شورشیان این کشور در نزدیکی مرز چین، بیش از 3000 نفر از ساکنان این منطقه مجبور به فرار و کوچ به خاک چین شدند.
در همین حال یک گروه مسلح به نام ارتش «کوکانگ» در حال درگیری با نیروهای دولتی در منطقه مرزی در میانمار هستند و آنجا را یک منطقه خودمختار در نزدیکی مرز با چین اعلام کرده‌اند و این در حالی است که دولت چین در مقابل این درگیری‌ها سکوت اختیار کرده است، در صورتی که منابعی وجود دارد که نشان می‌دهد برخی از این اقلیت مسلح درگیر از سوی چین کمک می‌شوند.
تلویزیون مرکزی چین با پخش تصاویری این درگیری‌ها را تأیید کرده و همزمان اعلام شده که شماری از نیروهای پلیس مسلح چین در مناطق مرزی، به ویژه در استان «یون نن» در جنوب غرب چین و نزدیک به مرز میانمار مستقر شده‌اند. وزارت خارجه چین با انتشار بیانیه‌ای از همه طرف‌های درگیر خواسته است خویشتنداری کنند و همزمان اعلام شده تلاش‌های دولت میانمار برای برقراری صلح در مناطق مرزی اقلیت‌نشین در سال‌های گذشته هنوز به نتیجه مثبتی نرسیده است.

پیشینه مسلمانان میانمار
میانمار یا برمه سابق یکی از فقیرترین کشورهای آسیای جنوب شرقی است که در سال 1948 از انگلیس استقلال یافت. در حرکت‌های استقلال‌خواهی، مسلمانان میانمار با تمام توان در برابر استعمار انگلیس مقاومت کردند. همین مقاومت سبب شد انگلیس سیاست تفرقه‌اندازی را برای از بین بردن قدرت مسلمانان به کار گیرد و در این راستا بودایی‌ها را علیه مسلمانان تحریک کرد. در سال 1942 میلادی بودایی‌ها با سلاح‌های انگلیسی کشتار وحشیانه‌ای به راه انداختند که بر اثر آن نزدیک به 100 هزار مسلمان در ایالت «اراکان» جان خود را از دست دادند. در طی دهه‌های گذشته هر از گاهی مسلمانان با خشونت و جنایت از سوی دولت و بوداییان برمه مواجه می‌شوند که در اثر آن یا جان خود را به صورت دسته‌جمعی از دست می‌دهند، یا مجبور به ترک وطن  می‌شوند. مسلمانان اخراج شده از میانمار به بنگلادش در سال 1978 میلادی 300 هزار نفر، در سال 1988، 150 هزار نفر و در سال 1991، 500 هزار نفر تخمین زده می‌شوند. در سال 1992 نیز بار دیگر صدها هزار مسلمان از میانمار اخراج شدند. تا سال 1970 جامعه روهینگیا اقلیتی قانونی در کشور برمه تلقی می‌شدند. در سال 1982 پس از اصلاحات انجام گرفته در قانون اساسی، حکومت برآمده از نظامیان، مسلمانان روهینگیا را شهروند برمه ندانست. پس از آن بود که دولت نظامی به تدریج شروع به بدرفتاری با جامعه مسلمانان کرد و آزادی‌های فردی و مذهبی و حقوق انسانی‌ آنها را منکر شد. در اثر این فشارهای ضد انسانی هزاران نفر از مسلمانان روهینگیا به کشورهای همسایه گریختند. فشار دولت برمه بر مسلمانان این کشور پس از حادثه 11 سپتامبر نیز چندین برابر شد که نشان‌دهنده تأثیرپذیری حکومت این کشور از غرب در قبال مسلمانان است.

حامیان جنایت‌های میانمار
جنایت‌های اخیر در میانمار که از ژوئن ۲۰۱۲ آغاز شده بدترین و شدیدترین نوع برخورد بودایی‌ها با مسلمانان بوده است. تعصب کور مذهبی راهبان بودایی علیه اسلام در تضاد آشکار با تبلیغات جهانی این آیین مبنی بر صلح‌دوستی این مکتب بوده است. به نظر می‌رسد آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها و دیگر بازیگران عمده صحنه‌های جهانی که چشم طمع به منابع طبیعی میانمار دوخته‌اند؛ نمی‌خواهند دولت فعلی این کشور را از خود ناخشنود کنند. بر همین اساس حکومت میانمار فرصت مناسبی برای پاک‌سازی قومی مسلمانان روهینگیا به دست آورده است؛ زیرا اطمینان دارد که از سوی سازمان‌های بین‌المللی حقوق بشری، اروپا و آمریکا تهدیدی متوجه آنها نخواهد شد. برخورد غیرمسئولانه و بی‌اثر سازمان ملل و تمامی نهادهای وابسته به آن با موضوع کشتار مسلمانان برمه یادآور سکوت و بی‌تفاوتی این سازمان در قتل عام مسلمانان بوسنی و هرزگوین است. با نگاهی به تاریخ معاصر آشکارا می‌‌بینیم که هرگاه مسلمان‌کشی راه افتاده است نقش سازمان ملل در جلوگیری از جنایات از چند اظهار نظر عقیم و گاهی چند خط قطعنامه بی‌اثر تجاوز نکرده است. سازمان ملل در اوضاع کنونی به بنگاهی اجاره‌ای تبدیل شده که بنابه دلارهای دریافتی، موضع‌گیری می‌کند. انفعال و حتی حمایت سازمان ملل از جنایات در یمن اوج ناکارآمدی این سازمان است. در برابر جنایات بوداییان علیه مسلمانان که چندین دهه است ادامه دارد این سازمان تاکنون موضع مثبتی نگرفته است. رسانه‌ها نیز سعی می‌کنند با سکوت خود عملاً از این جنایات حمایت کنند. نکته قابل توجه درباره رسانه‌های داخل کشورمان این است که آن طور که باید به این جنایات نپرداخته‌اند و دستگاه دیپلماسی ایران نیز نتوانسته در سال‌های گذشته با رایزنی با دولت میانمار کمکی به حل این مسئله کند. مسلمانان میانمار در سایه بحران سوریه و عراق قرار گرفته‌اند و افراطی‌های میانمار از این فرصت برای پاک‌سازی آنها استفاده کرده و روز به روز فشار زیادی به آنها وارد می‌کنند. در واقع، مسلمانان میانمار در سه‌گانه تجاوز، قتل و فرار گرفتار شده‌اند و به طور کلی از این سه گزینه باید یکی را برای سرنوشت خود برگزینند که عموماً فرار را انتخاب می‌کنند و در کشورهای مختلف آواره شده‌اند.
میانمار 53 میلیون و 551 هزار نفر جمعیت دارد که بیش از دو میلیون نفر از این جمعیت مسلمان هستند. البته این آمار دولت میانمار است و شمار مسلمانان حتی تا شش میلیون نیز اعلام شده است. بنابر اظهارات مسلمانان، در حدود 20 هزار مسلمان شيعه در ميانمار زندگي مي‌كنند و همه آنها تحت آزار حكومت نظامي ميانمار قرار دارند. طنز ماجرا آنجاست که بوداییان افراطی به بهانه افزایش جمعیت مسلمانان و تلاش آنها برای اسلامی‌کردن میانمار، کمپین‌های خشونت‌آمیز و خونبار خود را از سال ۲۰۱۲ علیه مسلمانان آغاز کرده و کشتار وحشیانه‌ای را در چند سال گذشته انجام داده‌اند. این در حالی است که مسلمانان میانمار صلح‌طلب بوده و هیچ اندیشه افراطی ندارند. دولت میانمار از سال 1962 هیچ‌گاه این اقلیت را به رسمیت نشناخته و آنها را مهاجران غیرقانونی نامیده است؛ اما سازمان ملل درباره مسلمانان میانمار معتقد است در حق این اقلیت ظلم بسیاری شده و حقوق بشر درباره آنها رعایت نمی‌شود. 
بوداييان نژادپرست که تحت تأثير آموزه‌هاي «دالايي‌لاما» قرار دارند، معتقدند که کسي که مسلمان شده باشد  ديگر نژاد او ميانماري نيست و بايد کشته شده يا از اين کشور اخراج شود. رهبر مسلمانان میانمار دکتر محمد یونس سکوت کشورهای مسلمان در کنار کشورهای غربی و مجامع حقوق بشری را علت ادامه یافتن کشتار مسلمانان این کشور می‌داند. به گفته وی بودیست‌های افراطی مسلمانان را در میان خود نمی‌خواهند و به همین دلیل جوانان و به ویژه تحصیل‌کرده‌های مسلمان را دستگیر کرده و به نقطه نامعلومی می‌برند و به زنان مسلمان تجاوز می‌کنند. در حملات سال 2012 یک نسل‌کشی واقعی علیه مسلمانان میانمار به راه افتاد. گزارش‌های غیررسمی ناظران محلی از کشته شدن 50 هزار مسلمان و تجاوز به بیش از پنج هزار زن مسلمان میانماری در این سال حکایت دارد. نیروهای امنیتی میانمار اقلیت مسلمان این کشور را در ایالت راخین سرکوب و جوانان مسلمان را در مکان‌های عمومی اعدام می‌کنند. ارتش میانمار ابتدای ماه جاری میلادی بار دیگر سرکوب نظامی اقلیت مسلمان را در راخین در دستور کار قرار داد. سیاست خصمانه مقامات میانمار علیه مسلمانان سبب شده  بیش از 100 هزار روهینگیایی در ایالت راخین در غرب میانمار آواره و بی‌خانمان شوند.
شدت کشتار و سرکوب مسلمانان در میانمار همچنان حاصل کوتاهی‌ها و بی‌توجهی‌های مجامع بین‌المللی، به ویژه سازمان ملل متحد است. این بی‌توجهی و سکوت سبب شده که دولت میانمار با دادن سلاح به بوداییان آنها را به کشتار مسلمانان تشویق کنند. بنابراین این نوع جنایات دولت میانمار علیه مسلمانان این کشور «نسل‌کشی» محسوب می‌شود و شدیدترین نوع از جنایات علیه بشریت است؛ زیرا دولت میانمار به صورت نظام‌مند به اقداماتی نظیر محرومیت از حق شهروندی، کار اجباری و خشونت‌های جنسی و کشتار مردم مسلمان، به قصد نابودی یک قوم و مذهب خاص متوسل شده است. از آنجا که امروزه در نظام حقوق بین‌المللی کیفری «نسل‌کشی» جرمی مستقل به شمار می‌آید، (که در ماده 6 اساسنامه دیوان بین‌المللی کیفری تعریف و شاخصه‌های آن ذکر شده است) انتظار می‌رفت تا به حال از سوی مجامع بین‌المللی محکمه‌ای کیفری علیه مقامات دولت میانمار تشکیل شود؛ اما متأسفانه تا به حال هیچ دادگاه کیفری برای رسیدگی به جنایات دولت میانمار تشکیل نشده است.
نسل‎کشی مسلمانان میانمار طی چند سال گذشته را شاید بتوان خونین‎ترین نسل‎کشی تاریخ علیه مسلمانان دانست. نسل‌کشی‏‎های صورت گرفته در حلبچه، سربرنیتسا، اردوگاه صبرا و شتیلا، پاراچنار و هم اکنون میانمار، پنج نسل‌کشی دردآور علیه مسلمانان طی سی سال اخیر هستند. در این میان با توجه به آمار موجود، مسلمانان میانماری با کشته شدن 50 هزار نفر از هم‌کیشان خود، شاهد تلخ‏‎ترین و خونین‏‌ترین نسل‌کشی مسلمانان در قرن اخیر بوده‏‌اند. مسلمانان میانمار اکنون هیچ امیدی برای رهایی از این وضعیت ندارند؛ چرا که تمام جهان آنها را در برابر جنایت‌های بوداییان افراطی تنها گذاشته‌اند. در این میان رسانه‌ها که باید وظیفه اصلی اطلاع‌رسانی اخبار جهان را داشته باشند، گویا جنایت در میانمار را خبر محسوب نمی‌کنند و این موضوع آنچنان تکراری شده که جذابیت خبری ندارد. کشورهای غربی نیز که تنها ادعای حقوق بشر را دارند در برابر این نسل‌کشی سکوت پیشه کرده‌اند. مدعیان دموکراسی و حقوق بشر که برای کشته شدن چند شهروند غربی ائتلاف تشکیل می‌دهند و کشورهای دیگر را اشغال می‌کنند در برابر مسلمانان میانمار چهره خود را نشان داده‌اند. محور ارتجاع عربی به سردمداری عربستان نیز که خود را خادم حرمین‌‌شریفین می‌داند گویا اصلاً از وجود مسلمانان میانمار بی‌اطلاع است و تنها سرگرم تجهیز تروریست‌ها برای حمله به یمن، سوریه و عراق است. در این میان دستگاه دیپلماسی ایران باید برای نجات این عده از مسلمانان تلاش کند؛ چرا که یکی از اهداف و مأموریت‌های انقلاب اسلامی کمک به مظلومان جهان بوده است. اعدام در ملأعام، سوزاندن در خیابان، تجاوز، فرار و تحقیر و تنبیه سرنوشت این روزهای مسلمانان میانمار است. مسلمانان فراموش شده تاریخ؛ مردمانی که تنها جرم‌شان مسلمان بودن و صلح‌طلب بودن آنها است
  رضا قاسمیان/تله امپریالیسم اصطلاحی است که معنا و مفهوم آن، آرام آرام در چهره آمریکا مشاهده می‌شود. هر کسی در این تله گرفتار شود، فروپاشی و سقوطش حتمی و قطعی است. یک کشور قدرتمند، خود را کدخدای جهان می‌نامد، آنگاه «وظیفه» و «انتظار» در هم گره می‌خورند. کدخدا «وظیفه خود» می‌داند که در امور همه کشورها دخالت کند و کشورها نیز «انتظار» کمک و یاری از کدخدا را در محاسبات خود می‌گنجانند. حساس‌ترین قسمت ماجرا این است که این کدخدا رفته‌رفته در امور کشورهای دیگر غرق شده و از مشکلات خود غافل می‌شود و حتی برای حفظ آبروی کاذب و وجهه جهانی خود، بر روی مشکلاتش سرپوش می‌گذارد و به دلیل اشتغالات جهانی دیگر نمی‌تواند راه‌حل‌های اساسی را تدبیر کند.
مصداق عینی آنچه گفته شد، هم‌اکنون در پیکره آمریکا قابل مشاهده است. کشورهای همراه آمریکا انتظاراتی از این دولت دارند و آمریکا نیز با نهایت غرور و خودمنجی‌انگارانه و با نیّت چپاول و استعمارگری به سراغ این کشورها می‌رود؛ در حالی که جنبش وال‌استریت، ناعدالتی ذاتی در کاپیتالیسم را فریاد می‌زند، جنبش غم‌انگیز سیاه‌پوستان و رنج تاریخی آنان، در زیرزمین‌ها، پستوها و حاشیه شهرها به عقده‌های بغض‌آلود تبدیل می‌شوند، تابلوی بدهی از ۲۰ تریلیون دلار عبور می‌کند و ۴۵ میلیون نفر گرسنه نیز در خیابان‌های آمریکا به دنبال فیش‌های غذای دولتی سرگردان می‌شوند، انباشت اسلحه در خانه‌های مردم، امنیت مبتنی بر ترس را در محیط اجتماعی نهادینه می‌کند و شهر صنعتی و نماد پیشرفت آمریکایی، یعنی دیترویت اعلام ورشکستگی می‌کند و به خرابه‌ای غم‌انگیز تبدیل
می‌شود.
 این مشکلات و ده‌ها مشکلات دیگر، سال‌هاست که این کدخدا را به بیماری پوکی استخوان گرفتار کرده است. این کدخدا، جنبش‌های اجتماعی را با نظامی‌گری، پلیس، فریب و عملیات روانی ساکت و خفه می‌کند، دلارهای کاذب و بدون پشتوانه چاپ می‌کند و مشکلاتش را به سایر کشورهای جهان انتقال می‌دهد، برج‌های دوقلویش را بر سر دو کشور مظلوم در غرب آسیا، یعنی افغانستان و عراق خراب می‌کند و انواع اقدامات تسکینی و اقتضایی دیگر که هیچ‌یک از آنها راه‌حل اساسی برای رفع مشکلات آمریکا نیست. آمریکای امروز نه توانایی حل مشکلات داخلی خود را دارد و نه توانایی حل معضلات و مسائل جهانی را، چرا که خودش به بخش عمده‌ای از مشکلات جهان تبدیل شده است.
سال‌ها بود که برخی نخبگان فکری و وجدان‌های بیدار در آمریکا، همواره فریاد می‌زدند که آمریکا همانند سینمای بزرگ و تاریک است و مردم مجبورند فقط چیزهایی را مشاهده کنند که دولت نشان می‌دهد و افکار عمومی به طور مطلق تحت تصرف سرمایه‌داران خونخوار حاکم قرار گرفته است. در انتخابات اخیر آمریکا، مهم‌ترین اتفاق این بود که فردی به نام ترامپ از کنترل دو حزب مسلّط خارج شد و خارج از چارچوب این کشور حرف‌هایی زد که چهره واقعی فاسد و کثیف کدخدای ظالم و مستکبر را برای میلیاردها انسان در کره زمین واضح‌تر کرد. همین جا بود که زانوی کدخدا لرزید و می‌رود تا آرام آرام بر زمین بنشیند و... 
به عبارتی، می‌توان گفت مردم آمریکا، حاکمان خود را به مشکلات داخلی کشورشان ارجاع دادند و نارضایتی خود را از ظلم و فساد سیاسی ساختارمند در حاکمیت کاپیتالیستی اعلام کردند؛ فسادی که در مبنا و ذات مکاتب مادی و غیر الهی ریشه
دارد. 

 محمدرضا بلوردی/ روابط راهبردی موجود بین رژیم صهیونیستی و ایالات متحده آمریکا و در کنار آن لابی قدرتمند صهیونیست‌ها در ایالات متحده سبب شده است هر دولتی که در آمریکا بر سر کار می‌آید (دموکرات یا جمهوریخواه)، تحقق اهداف و منافع رژیم صهیونیستی در سطح منطقه خاورمیانه را جزء اولویت‌های کاری خود قرار دهد. این در حالی است که همزمان تلاش‌هایی ـ  هر چند صوری ـ  نیز از سوی دولت‌های آمریکا صورت گرفته است تا به منازعه‌ای که چندین دهه است بین فلسطینی‌ها و صهیونیست‌ها در جریان است، پایان دهند. در تمام این تلاش‌های نافرجام یکی از گزینه‌های مورد نظر، تشکیل دو کشور مستقل فلسطین و رژیم صهیونیستی در سرزمین‌های اشغالی است که در بین دو طرف طرفدارانی دارد. 
در این میان، جریان‌های تندرو و به اصطلاح راستگرایان صهیونیست تمام تلاش خود را به کار گرفته‌اند تا با دامن زدن به اقداماتی، مانند یهودی‌سازی در قدس و گسترش شهرک‌سازی در سرزمین‌های اشغالی به هدف نهایی خود، یعنی تشکیل کشور یهودی اسرائیل برسند؛ کشوری که هر چه بیشتر از سرزمین‌های اشغالی را دربرگیرد و غیر یهودی‌ها در آن جایگاهی نداشته باشند. 
در همین راستا، سیاستمداران راستگرای صهیونیست معتقدند، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور جدید آمریکا کمک زیادی به تحقق هدف آنها خواهد کرد؛‌ هدفی که در به تاریخ سپرده شدن احتمال تشکیل کشور مستقل فلسطینی نمود پیدا می‌کند. می‌توان گفت اقدامات اخیر این جریان‌های تندرو و مشروعیت بخشیدن به شهرک‌هایی که به صورت غیر قانونی در کرانه باختری ساخته شده، متأثر از وجود چنین هدفی صورت گرفته  و سخنان برخی از مقامات صهیونیست نیز مؤید آن است.
در حالی که نفتالی بنت، وزیر آموزش این رژیم که ریاست حزب «خانه یهودی» را هم عهده‌دار است، می‌گوید: «دوره تشکیل کشور فلسطین به پایان رسیده است»، آویگدور لیبرمن،‌ وزیر جنگ رژیم صهیونیستی با استقبال و اظهار اشتیاق از ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ در آمریکا در سخنانی اظهار می‌دارد: «دولت اسرائیل باید با دولت آینده آمریکا توافق‌نامه‌ای امضا کند که در چارچوب آن بتوان شهرک‌سازی را در کرانه باختری گسترش داد.»
اما پرداختن به موضوع شهرک‌سازی برای دولت‌های آمریکا موضوع حساسی بوده است و قطعاً ترامپ هم از این امر مستثنی نیست. سناتور دموکرات پاتریک لهی با صدور بیانیه‌ای می‌گوید: «یکی از راه‌های مؤثر برای داعش و دیگر گروه‌های تروریستی در جذب نیرو، بهره‌برداری از این بهانه است که ایالات متحده آمریکا به گسترش شهرک‌سازی در کرانه باختری کمک می‌کند... قانون اخیر اسرائیل برای مشروعیت بخشیدن به شهرک‌های غیر قانونی قطعاً با استقبال چنین گروه‌هایی روبه‌رو خواهد شد و از آن به عنوان نشانه‌ای برای عدم تمایل آمریکا به راه‌حل مسالمت‌آمیز درباره قضیه فلسطین‌ ـ  و از جمله راه حل دو کشور ـ  بهره‌برداری خواهد شد.»
به هر حال،‌ هر چند که پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات آمریکا موجبات خوشحالی طرفداران شهرک‌سازی در سرزمین‌های اشغالی را فراهم کرده است، اما نظر رئیس‌جمهور جدید درباره شهرک‌سازی‌های رژیم اشغالگر قدس مشخص نیست و او در گفت‌وگویی که به‌تازگی با روزنامه وال‌استریت ژورنال داشته، مدعی شده است که به دلیل انسانیت تلاش می‌کند تا این مشکل حل شود و منازعه بین فلسطینیان و اسرائیلی‌ها به پایان برسد. با  وجود این، چنانچه ترامپ برای داشتن یک سیاست مشخص درباره قضیه فلسطین مشاوران هوشیاری نداشته باشد، می‌توان گفت که راستگرایان صهیونیست تشویق خواهند شد تا بیش از پیش به شهرک‌سازی‌ها روی آورند و تردیدی نیست که چشم‌انداز چنین اقدامی خطرناک خواهد بود. 

 مصطفی قربانی/ محمدرضا تاجیک، استاد دانشگاه، فعال سیاسی اصلاح‌طلب و از مشاوران دولت اصلاحات،‌ به تازگی طی گفت‌وگویی با روزنامه «آرمان» به چند نکته مهم اشاره کرده است. موضوع جهانی شدن و تأثیرات آن بر کشورمان اولین محور سخنان تاجیک است. وی جهانی شدن را گریزناپذیر دانسته و در عین حال معتقد است،  براي كاهش ضريب آسیب‌پذیری در مقابل این پدیده بايد تلاش كنيم كه نوعي مصون‌سازي در درون ايجاد شود. تحلیل پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا محور دیگر سخنان تاجیک است. وی در پشت چهره پوپوليستي و احمقانه‌بازي ترامپ، سناريوي پيچيده، عاقلانه و عالمانه مي‌بيند كه توانست با كارت‌هاي اندكي كه در دست داشت، بر رقيبي با كارت‌هاي بيشتر پيروز شود؛ اما مهم‌ترین محورهای صحبت‌های تاجیک درباره دولت روحانی و انتخابات آینده است. به اعتقاد وی، تنها شانس آقاي روحاني در انتخابات آتي نبود جایگزین است؛ آقاي روحاني نه اينكه گزینه برتر جامعه باشد و نه اينكه تنها بازيگر مقبول كشور در عرصه سياست باشد؛ اما چون گزینه‌های ديگر مشروعيت عمومي ندارند كه بتوانند به مثابه رقيب عمل كنند و همچنين به علت چهره نامقبولي كه دارند، شانس کمتری در انتخابات دارند. تاجیک در عین حال گفته است، دولت كنوني چندان كارنامه موفقي از خود به جا نگذاشته است؛ اما آن را مانعی برای طرح روحانی به منزله گزینه اول در انتخابات ۹۶ نمی‌داند. به هر حال، درباره محور اخیر صحبت‌های آقای تاجیک می‌توان به چند نکته اشاره کرد:
۱ـ صحبت‌های تاجیک از سناریویی پرده برداشته است که البته درک آن چندان هم دشوار نیست و در روزها و ماه‌های گذشته به کرات مطرح شده است و آن، حمایت اصلاح‌طلبان از روحانی است. به تعبیر دقیق‌تر، اصلاح‌طلبان مجبورند از روحانی حمایت کنند؛ اما نه به دلیل اینکه وی را گزینه مطلوب خود بدانند؛ بلکه به این دلیل که چاره و گزینه دیگری جز روحانی پیش ‌روی خود نمی‌بینند. 
۲ـ همین موضوع حکایت از ائتلاف ‌شکننده اصلاح‌طلبان و دولت روحانی دارد؛ ‌زیرا این دو نه بر اساس اشتراک در دیدگاه‌ها و اهداف، بلکه بنا به ضرورت و شرایط متحد شده‌اند. کما اینکه می‌توان بحث‌هایی را که این روزها برخی اصلاح‌طلبان مبنی بر حضور مستقل در انتخابات مطرح می‌کنند، در این راستا ارزیابی کرد. به عبارتی، مباحث طرح‌شده در روزهای اخیر در اردوگاه اصلاح‌طلبان نه به معنای عبور از روحانی،‌ بلکه عمدتاً به این دلیل است که در دور آتی آنها از روحانی حمایت کنند؛ اما روحانی امتیازات گسترده‌تری به آنها ندهد. بنابراین، آنها بحث حضور مستقل در انتخابات را مطرح می‌کنند تا از این طریق دولت را تحت‌فشار قرار داده و بتوانند امتیازات بیشتری از او بگیرند. 
۳ـ با توجه به ارزیابی تاجیک از کارنامه ناموفق دولت یازدهم، به نظر می‌رسد جریان اصلاحات در انتخابات آتی بیش از آنکه به دغدغه حضور گزینه‌های خود در قدرت بیندیشد، باید به معرفی گزینه‌های اصلح و کارآمد برای اداره کشور فکر کند؛‌ زیرا عاقلانه نیست در شرایطی که کسی را ناموفق ارزیابی می‌کنیم، به حمایت از وی ادامه دهیم. همین موضوع نشان می‌دهد جریان اصلاحات به بازی قدرت و سیاست، بیش از خدمت و کارآمدی و حل مسائل مردم اهمیت می‌دهد. هر چند نمی‌توان به این موضوع چندان تاخت؛ زیرا قاعده بازی نزد همه جریان‌های سیاسی بیش از آنکه متوجه مسائل مردم باشد، متوجه مسائل و محاسبات فردی و جریانی خودشان است. 
به هر حال، تا انتخابات فرصت چندانی باقی نمانده و انتظار آن است که در این فرصت باقی‌مانده، جریان‌های سیاسی بیش از آنکه دغدغه‌های جریانی داشته باشند، به حل مسائل اصلی کشور بیندیشند و برای این منظور درصدد باشند گزینه‌های انقلابی و متعهد و در عین حال،‌ کارآمد و اهل خدمتگزاری به مردم را وارد عرصه رقابت‌های سیاسی بکنند.