علی قاسمی/ امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) رهبر معظم انقلاب در پیام نوروزی‌شان پس از تشریح وضعیت کشور در ابعاد مختلف و تبیین مسئله اقتصاد به مثابه اولویت فوری‌تر و نزدیک‌تر، خطاب به ملت ایران، سال ۱۳۹۵ را سال «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» نام‌گذاری کردند و فرمودند: «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» این راه و جاده مستقیم و روشنی است به سمت آن چیزی که به آن احتیاج داریم. البته توقع نداریم که این اقدام و عمل، در ظرف یک‌ سال همه مشکلات را حل کند؛ اما مطمئنیم که اگر چنانچه اقدام و عمل به صورت برنامه‌ریزی شده و درست انجام بگیرد، ما در پایان این سال آثار و نشانه‌های آن را مشاهده خواهیم کرد.» با اینکه معظم‌له در چند سال گذشته اقتصاد مقاومتی را الگوی علمی و بومی برآمده از فرهنگ انقلابی و اسلامی مطرح کردند و سه سال پیش با ابلاغ سیاست‌های کلی «اقتصاد مقاومتی»، تأکید کردند: «اقتصاد مقاومتی خواهد توانست در بحران‌های رو به افزایش جهانی، الگویی الهام‌بخش از نظام اقتصادی اسلام را عینیت بخشد و زمینه و فرصت مناسب را برای نقش‌آفرینی مردم و فعالان اقتصادی در تحقق حماسه اقتصادی فراهم کند.» اما دولت در طول سال 95 که سال اقدام و عمل بود، یا طرح‌های کلی آورد، یا اقدامات عادی و معمولی را به نام اقتصاد مقاومتی تمام کرد. حتی با افتخار بیان کرد که راه‌اندازی کارخانه سیگار یا آسفالت خیابان در راستای اقتصاد مقاومتی صورت گرفته است. در حالی که جا داشت دولت برای بالا بردن ضریب امنیت غذایی گام‌های بلندی برمی‌داشت، یا جلوی واردات برخی کالاها که در حجم انبوه و بی‌رویه وارد می‌شود را می‌گرفت. خوب بود در سال اقدام و عمل یکی از چالش‌های ما در اقتصاد که همان منفعل بودن بخش اقتصادی وزارت امور خارجه است را فعال می‌کرد، دولت باید به سفرای کشورهای دیگر نگاه کند، زمانی که به ایران می‌آیند، اولین کاری که می‌کنند، نمایندگان اقتصادی‌شان را می‌آورند، به نوعی وزارت خارجه کشورهای دیگر همت‌شان را بر روی رایزنی اقتصادی و بازاریابی متمرکز کرده‌اند اما ما شاهد انفعال سفرای‌مان هستیم. دولت باید از بالا بردن مشارکت مردم در هر نوع فعالیت اقتصادی استقبال می‌کرد. باید فضایی بر کشور و جامعه حاکم می‌ساخت تا ضمن آن همه مردم خودشان را مولد در اقتصاد و شریک در پیشرفت و مقاومت کشور، حس می‌کردند و به آن می‌بالیدند. در سالی که اقتصاد مقاومتی همراه با اقدام و عمل معنا می‌یافت، دولت باید فرصت‌های شغلی زیادی را ایجاد می‌کرد؛ چرا که در راستای دستیابی به اقتصاد مقاومتی، نیازمند نیروی کار بیشتر در کشور هستیم. مضافاً رفع موانع اشتغال‌زایی، تغییر نگرش دولت به بخش خصوصی، ایجاد امنیت اقتصادی، مبارزه با مفاسد اداری، مهار مهاجرت از روستاها به شهرها و از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ و مهار اقتصاد زیرزمینی و... اولویت‌های مهم و اساسی است که باید کارهای بهتری برای تحقق آنها صورت می‌گرفت.
در یک نگاه کلی می‌توان گفت نه مردم، نه نخبگان و نه دولت، آن‌طور که باید و شاید کارنامه قابل قبولی در سال اقدام و عمل برای عملیاتی کردن اقتصاد مقاومتی نداشته‌اند و به نوعی به روزمرگی افتاده‌اند. در این برهه زمانی نباید به دنبال نسخه‌های دیگری باشیم، تنها راه برون‌رفت از مشکلات اقتصادی، اجرای اقتصاد مقاومتی است، اما نه به این معنا که ریاضت اقتصادی متحمل شویم و بر ملت سخت بگیریم؛ بلکه به داشته‌های‌مان تکیه کرده و آنها را صحیح مصرف کنیم و از ظرفیت‌های بالقوه در حوزه‌های مختلف برای توانمندی و درآمدسازی کشور بهره بگیریم تا یک اقتصاد قدرتمند شکل بگیرد؛ چرا که با خروجی یک اقتصاد قدرتمند مبتنی بر ساخت درونی می‌توان به اقتصاد کشور سروسامانی بخشید، در این صورت با اجرای اقتصاد مقاومتی هیچ تهدید و تحریمی نمی‌تواند ایران را از پا دربیاورد.

 علی حیدری/ یکی از جلسات و دیدارهای زیبا و خاطره‌انگیز رهبر معظم انقلاب دیدار با شاعران و اهالی فرهنگ و ادب است که همه ساله در شب نیمه رمضان و مصادف با میلاد کریم اهل‌بیت امام حسن مجتبی(ع) برگزار می‌شود. در این دیدارها که در فضایی معنوی و سرشار از صمیمیت برگزار می‌شود، شاعران سروده‌های خود را قرائت می‌کنند؛ اما در کنار این جلسه سالیانه برخی اوقات و در فرصت‌ها و مناسبت‌هایی رهبر فرزانه و ادیب انقلاب جلسات دیگری با شاعران برگزار می‌کنند، مانند آنچه در مشهد و دیدار شاعران خراسان روی داد، یا دیدار اخیر معظم‌له با جمعی از شاعران آیینی و مذهبی‌سرا که در آستانه ایام شهادت حضرت صدیقه‌ کبری(س) صورت گرفت. ایشان در این دیدار با اشاره به ظرفیت عمیق احکام و معارف اسلامی، بر استفاده از مضامین عالی در اشعار دینی و بر اهمیت محتوای اشعار دینی تأکید کردند. 
نگاهی به سخنان و توصیه‌های معظم‌له در این دیدار نشان می‌دهد کلیدواژه‌هایی چون؛ نگاه معقول و منطقی به دین، پرهیز از برداشت‌های عامیانه و سطحی، پرهیز از بیان مسائل جعلی و توهمی، اتصال حوادث صدر اسلام با حوادث امروز، ظلم‌ستیزی، مبارزه با کفر و نفاق و فسق، پیروی عملی از خاندان رسالت، بیان مضامین عالی، استفاده از ادعیه و مناجات‌ها، تبیین سبک زندگی اسلامی، پرداختن به مبانی اخلاقی، سیاسی و فرهنگی، تربیت شاعرانی در تراز حافظ و سعدی و صائب و خواندن دواوین بزرگان از عمده‌ترین محورهای مورد تأکید ایشان بوده است.
یکی از نکات مهم در بیانات حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای این بود که امروز تبلیغات در جهان حرف اول را می‌زند و مبارزه با ظالمان منحصر به مبارزه با شمشیر نیست و با ابزار بیان و شعر هم می‌توان با ظالمان مبارزه کرد. 
واقعیت این است که در اوضاع کنونی، تبلیغات، به مثابه محوری‌ترین ابزار تسلط مورد توجه دشمنان اسلام و انقلاب قرار گرفته است؛ افزون بر اینکه تسلط و چیرگی از راه تبلیغات، نه تنها هزینه‌های جانی به دنبال ندارد، بلکه تأثیرگذاری بالایی داشته و همراهی و همدلی را نیز در پی دارد. دشمن با بهره‌گیری از تبلیغات تلاش می‌کند با بیان حقایق یا به بیان بهتر حقیقت‌نمایی، بینش و نگرش مخاطب پیام را دگرگون ساخته و او را با خود همراه سازد. بنابراین، تغییر، تصحیح یا اصلاح بینش‌ها و نگرش‌های مخاطبان یکی از اهداف در هر تبلیغاتی است. همان چیزی که امروز از آن به جنگ نرم یاد می‌شود و این مهم به ویژه در سال‌های اخیر مورد تأکید فراوان رهبر معظم انقلاب بوده است.  
نقطه کانونی مورد توجه در جنگ نرم، توده‌ها هستند و دشمن برای رسیدن به اهداف خود نیازمند همراهی آنها است. در این کارزار دشمن نمی‌تواند و نمی‌خواهد اهدافش را آشکارا بیان کند و حتی مجبور است خواسته‌های خود را حق‌خواهانه و عدالت‌طلبانه جلوه دهد تا مخاطب نتواند واکنش منفی نسبت به پیام از خود بروز دهد؛ چرا که مخالفت با چنین پیام‌هایی به معنای مخالفت با اصول و مبانی انسانیت است و افکار عمومی نیز به طور طبیعی چنین چیزی را برنمی‌تابد. لذا همین نوع مواجهه جامعه هدف را آسیب‌پذیرتر می‌کند؛ چرا که دشمن در جامه حق برای تحقق باطل گام به میدان گذاشته است.
در چنین شرایطی راهکار مقابله با تهدید و توطئه دشمن بهره‌گیری از ظرفیت‌های فرهنگی، هنری و تبلیغی است که زبان شعر یکی از آنهاست. رمز موفقیت در جبهه مقابله با تبلیغات دشمن حضور آگاهانه و روشنگرانه صاحبان قلم و نویسندگان، شاعران، هنرمندان و... است؛ چرا که داشته‌های غنی و ارزشمند نشئت گرفته از فرهنگ دینی و انقلابی ملت بزرگ ایران ظرفیت مقابله با هجمه‌های فرهنگی دشمن را دارد. کافی است باور داشته باشیم که «می‌توانیم و می‌شود».

به بهانه تذکرات رهبر معظم انقلاب درباره اوضاع خوزستان
  محمدامین سواری/  حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی هفته گذشته با اشاره به مشکلات و خسارت‌های شدید پدید آمده در اثر سیل و گرد و غبار در مناطق جنوب کشور، تأکید کردند: «این حوادث حقیقتاً دل انسان را می‌خراشد و مسئولان موظفند که با فکر و کار و تلاش و همدلی با مردم، به این مشکلات رسیدگی و برای علاج قطعی آ‌نها چاره‌اندیشی و اقدام کنند.» ایشان مسائل این ‌روزهای خوزستان و قطع آب و برق و وسایل ارتباطی در هوای سرد را نمونه‌ دیگری از مشکلات دلخراش و بسیار سخت مردم برشمردند و گفتند: «‌مسئولان وظیفه دارند که به این مشکلات رسیدگی کنند و اگر کسی به فکر مردم باشد، نمی‌تواند در مقابل مسائل دشوار خوزستان راحت بماند و این وظیفه‌ قطعی، فوری و همیشگی حکومت‌هاست که به فکر مردم باشند.»

دلایل مشکلات اخیر خوزستان
استان خوزستان یکی از استان‌های مهم، حیاتی و تأثیرگذار در کشور است، که در ماه‌های اخیر دچار مشکلات زیست‌محیطی شده است و شرایط زندگی را مشقت‌بار کرده است؛ بارش گردوغبار در سال‌های اخیر سبب نشستن خاک بر تجهیزات پست‌های برق و بارش باران سبب گِل شدن آنها و در نتیجه رسانا شدن آنها و آسیب به تجهیزات بر اثر انفجارهای مکرر شد که به دنبال قطعی برق، آب و وسایل ارتباطی مردم را با مشکلات عدیده‌ای مواجه کرد.
موضوع ریزگردها دو منشأ خارجی و داخلی دارد؛ در منشأ خارجی می‌توان از بیابان‌های «الربع‌الخالی» عربستان سعودی، که قبلاً مالچ پاشی می‌شد و الآن به دلیل دشمنی و نبودن ارتباط این امر رها شده، یا از فضاهای خالی موجود در عراق که مدتی در اختیار داعش بوده و همچنین مناطق کشت نشده در جنوب عراق نام برد، این عوامل با کمک جریان‌های باد حتی از کشورهای سودان، سوریه به سمت جلگه‌های خوزستان سبب تغییرات اقلیمی و ایجاد جریان‌های منطقه‌ای باد به کانون‌های بحرانی ریزگردهای داخل کشور شده و بر شدت و غلظت آن افزوده است. 
اما منشأ داخلی خود سه بخش دارد:
اول‌ـ بیابان‌های رو به افزایش خوزستان که علت اصلی آن کمیِ رطوبت خاک در جنگل‌های خوزستان به دلیل خشکسالی‌های پیوسته 13 و14 ساله است.
دوم‌ـ تغییرات اقلیمی در جلگه خوزستان که سبب شده بیابان‌ها در خوزستان بیشتر شود و این ناشی از کاهش ورودی جریان‌های آب رودخانه‌ای به خوزستان است. ما در مدار کشور نیمه‌خشک و کم آب قرار داریم، سرشاخه‌های آب رودخانه‌های خوزستان در چهارمحال‌وبختیاری، لرستان و همدان در یک فرایند چند صد کیلومتری متأسفانه با زدن سدها و اقدامات غیرکارشناسانه همچون حفر چاه‌هایی در حوزه و اطراف محل جریان رود و از همه مهم‌تر انتقال آب از سرشاخه‌ها به فلات مرکزی ایران آن هم به منظور احیای کویرستان می‌باشد. طبق قانون و مصوبه‌های شورای عالی آب، انتقال آب به چهار استان قم، اصفهان، کرمان و یزد باید فقط برای تأمین آب شرب باشد و با توجه به نظر کارشناسان برای این منظور و همه آن چهار استان 340 میلیون متر مکعب در سال کفایت می‌کند و به تصویب نیز رسیده است؛ اما متأسفانه در عمل آبی که منتقل شده بیش از یک میلیارد و 509 میلیون متر مکعب می‌باشد و طرح‌هایی نیز وجود دارد که این رقم را به دو میلیارد و 800 میلیون متر مکعب در سال برسانند که هیئت دولت برای این منظور حتی به بانک مرکزی دستور کمک مالی به وزارتخانه‌های ذی‌ربط داده است. بدون در نظر گرفتن غیر قانونی بودن این کار، آسیبی که خوزستان از این اتفاق می‌بیند چیزی جز فاجعه نخواهد بود؛ چراکه خوزستان به بیابانی غیر قابل سکونت تبدیل خواهد شد.
سوم‌ـ خشکاندن تالاب‌ها برای استخراج نفت، برای نمونه می‌توان از تالاب‌های هورالعظیم، هویزه و شادگان که در تعدیل هوا نقش کلیدی داشته‌اند، اشاره کرد؛ چرا که با افزایش رطوبت هوا به واسطه‌ تبخیر آب‌ها، هم امکان بارش باران وجود داشته و هم جریان ریزگردها را مهار می‌کرده است. علت این امر هم این است که ریزگردها در محیط مرطوب نمی‌توانند امکان انتقال داشته باشند و در مناطق خشک امکان انتقال آنها راحت‌تر است، از سویی دیگر مراتع و کشتزارها و نیزارهای طویل که خود مهارکننده ریزگردها و تلطیف‌کننده هوا بوده‌اند، با نبودن‌شان به کانونی برای خیزش ریزگردها تبدیل شده‌اند.

عواملی انسانی ـ مدیریتی
اما ریزگردها و معضلات اخیر، عواملی انسانی ـ مدیریتی نیز دارند، که متأسفانه موجب تشدید معضلات و حتی ایجاد بحران در سطوح متفاوت شده‌اند. متأسفانه یکی از علل استقرار این بحران و مشکلات خوزستان پایدار نبودن مدیریت در استان است.
انتصاب مدیران ناکارآمد نیز سبب آسیب‌های متفاوت فرهنگی و مدیریتی می‌شود؛ چرا که برای نمونه ناکارآمدی و نداشتن تخصص مورد نیاز مدیران در بحران اخیر سبب تشدید آن بحران شده است، اینکه مدیران و مسئولان استان ضرورتی برای شستن تجهیزات پست‌های برق قائل نباشند و حتی تجهیزات شست‌وشو شده را تا زمان بحران بی‌فایده بدانند، ناشی از خلأ تخصصی در آنان بوده است، اینکه اگر که در تصفیه‌خانه‌های آب شرب ژنراتور برق اضطراری وجود نداشته باشد و با قطع شدن برق، آب نیز لاجرم قطع می‌شود، حاکی از ناکارآمدی در برنامه‌ریزی برای مدیریت بحران است. افزون بر این، اگر مدیر غیر بومی باشد، ناکافی بودن شناختش نسبت به منطقه و مشکلات آن سبب می‌شود تصمیم و اقدام مقتضی را به موقع اتخاذ نکند.
 یکی از نکات دیگر که می‌توان تحت عنوان عوامل انسانی و مدیریتی عنوان کرد، آن است که نفت و صنایع و ذخایر بالادستی و بسیار حیاتی موجود در خوزستان، مدیران و مسئولان را از مشکلات استان غافل ساخته و حتی گویا مشکلات در استان خوزستان مسائلی فرعی و غیراصلی هستند و بجای آنکه دغدغه خود را نسبت به بحران در استان ابراز کنند، سخن از زیان دیدن از حیث اقتصادی ناشی از بحران به میان می‌آورند.

خنثی شدن نقشه دشمنان
دشمنی که از کوچک‌ترین دشمنی با نظام اسلامی فروگذار نکرده، این بار نیز با بصیرت مردم شهیدپرور خوزستان و با بلوغ سیاسی‌شان دهانش بسته شد؛ البته با این وجود نیز رسانه‌های استکبار و دولت‌های مرتجع منطقه اعم از عربستان سعودی، یا مثلاً نیویورک‌تایمز با نقل این وقایع به دنبال فاصله انداختن میان مردم با نظام اسلامی بوده‌اند که این نقشه دشمن نیز با اعتراض متین مردم خوزستان که به شکل انتقاد از مسئولان توأم با اعلام ولایتمداری بود، نقش بر آب شد.
دانستن این امر بسیار مهم است که دشمنان خارجی از کم‌کاری و ضعف مسئولان شاد می‌شوند و حتی از این امر برای مبارزه با آرمان‌های نظام اسلامی بهره‌برداری می‌کنند؛ لذا این امر اهمیت خدمت مسئولان و انجام وظیفه آنان در این استان را مضاعف می‌سازد و در حقیقت انجام وظیفه‌شان علاوه بر آنکه خدمت به مردم است، نوعی مبارزه با دشمن نیز می‌باشد؛ از این‌رو اینکه رهبر معظم انقلاب به مسئولان تأکید می‌کنند که به مردم توجه داشته باشند ناظر به این امر است. 

راهکار پیشنهادی
به نظر می‌رسد نسخه شفابخش، جامع و کامل برای تمامی علل ذکر شده معضلات، به ویژه ریزگردها به شکل عام توجه ویژه به منویات رهبر معظم انقلاب و سعی در اجرای سیاست‌های کلی «محیط زیست» ابلاغی معظم‌له که در حال حاضر مانند سایر سیاست‌ها آنچنان که باید عملی بشوند، نشده و روی زمین مانده است.
 برای نمونه در بند ١٥ این سیاست‌ها تقویت دیپلماسی محیط زیست مطرح شده، لذا با استفاده از ظرفیت‌های دیپلماسی و مصوبات سازمان‌های بین‌المللی و نهاد حفاظت از محیط زیست جهانی و زیرشاخه‌های بین‌المللی فعال می‌توان برای حل مشکلات ناشی منشأهای خارجی اقدام لازم را انجام داد، یا اینکه برای منشأ داخلی با توجه به اینکه انتقال آب از سرشاخه‌های رودخانه‌های کارون، کرخه و دز برای مصارف غیر شرب طبق مصوبه شورای عالی آب غیر قانونی است، نیاز است این امر متوقف شود و بنا به بند 4 سیاست‌های کلی محیط زیست این امر جرم شناخته شده و از آن ممانعت به وجود آید، اما با توجه به اینکه به تازگی مسئولان استان از قول وزیران هیئت دولت نقل کرده‌اند که قرار است چهار سد دیگر در بالای کرخه ساخته شود، این در حالی است که زدن یک سد بر کرخه در لرستان سبب تقلیل 60 درصد آب استان شده بود؛ لذا ساختن چهار سد فاجعه‌ای در زمینه‌های متفاوت برای استان خوزستان خواهد بود، اما گویا اراده‌ای برای عمل به این سیاست‌ها وجود ندارد.
به یقین اگر طرح 800 هزار هکتاری رهبر معظم انقلاب که آن را بیست سال پیش‌بینی کردند، عملیاتی می‌شد، وضع امروز استان خوزستان به این شکل نبود؛ لذا اینکه معظم‌له به اقدام قطعی و فوری اشاره کردند به دلیل آن است؛ چرا که اجرای این طرح به جز مهم بودن در حل معضلات زیست‌محیطی می‌تواند بیش از 50 درصد غذای کشور را تهیه کند و تولید و اشتغال را به همراه داشته باشد، اما به این طرح در دولت‌های سازندگی و اصلاحات بی‌توجهی شده و در اواخر دولت دهم کارهایی در این زمینه صورت گرفته است.
اما برای مشکلات مدیریتی ـ انسانی تنها راه برون‌رفت از این معضلات اصلاح شیوه‌های مدیریتی و سرکار آمدن مدیران انقلابی با رویکردی جهادی است، باشد که این خلأها و معضلات در استان سبب ایجاد انقلابی در این مهم شود و مقدمات ایجاد دولت اسلامی را فراهم آورد؛ چرا که اگر دولت اسلامی نباشد صفت‌هایی همچون کارآمدی، توجه به مردم و جهاد جای خود را به بی‌تدبیری و ناکارآمدی، بی‌توجهی و تنبلی می‌دهد.
بی‌تردید حل فوری و قطعی این معضلات بدون رویکرد انقلابی جهادی امکان‌پذیر نیست و همانا توصیه رهبر معظم انقلاب در تفقد اخیر خویش بدون آن روحیه، انجام نشدنی است.

  محمد رضا مرادی/  دولت اردوغان در روزهای گذشته اتهامات مختلفی را به ایران وارد کرده است. این حجم از حملات لفظی آنکارا علیه تهران به نوعی بی‌سابقه است؛ چرا که دو کشور با وجود اختلاف‌نظر در پرونده‌های مهم منطقه‌ای همواره به دنبال حفظ روابط دوستانه خود بوده‌اند. اما رجب طیب اردوغان با افکار دیکتاتورانه خود به دنبال آن است تا در راستای احیای امپراتوری خیالی خود با حمله به ایران حمایت دولت دونالد ترامپ در آمریکا و همچنین شیوخ خلیج فارس را به دست آورد. 
 اتهام‌زنی‌های مقامات ترکیه به ایران طی چند هفته اخیر سبب به وجود آمدن مجادله‌ای لفظی بین ایران و ترکیه شده است. پس از آنکه سخنگوي وزارت خارجه ايران به اظهارات رئيس‌جمهور و وزير خارجه ترکيه پاسخ داد، سخنگوي وزارت خارجه ترکيه هم به تهران پاسخ داده است. اين بار سخنگوي وزارت خارجه ترکيه گفت: «غير قابل ‌درک و غير قابل ‌قبول است، کشوري که ابايي از فرستادن پناه‌جويان به ميدان جنگ ندارد، ديگران را به بي‌ثباتي و نقش‌آفريني در منطقه متهم کند!» در حاشيه نشست امنيتي مونيخ وزير خارجه ترکيه مدعي شده بود ايران به دنبال گسترش شيعه در منطقه است.
 هفته گذشته هم اردوغان در بحرين ادعاهايي مشابه عليه ايران مطرح کرده بود. سخنگوي وزارت خارجه ايران در پاسخ به اين اظهارات گفت: «ما صبوري مي‌کنيم، ولي اين صبوري حدي دارد، اميدواريم آنها در بيان سخنان خود با ذکاوت و هوشياري بيشتري عمل کنند، اميدواريم اين‌گونه سخنان ديگر تکرار نشود و اگر قرار باشد دوستان در ترکيه چنين رويه‌اي را ادامه دهند ما نيز سکوت نمي‌کنيم و پاسخ چنين اظهاراتي را خواهيم داد.»
اما چرا اردوغان در این مقطع این حملات را علیه ایران انجام می‌دهد؟ پیروزی دونالد ترامپ در آمریکا با توجه به اظهارات ضد ایرانی وی سبب شده است تا برخی از کشورهای منطقه‌ای به دنبال ایجاد نوعی ائتلاف علیه ایران با توجه به تمایلات ترامپ باشند. به همین دلیل در یک هفته اخیر شاهد اظهارات تند وزیر خارجه رژیم صهیونیستی در اجلاس امنیتی مونیخ، ادعاهای عادل جبیر وزیر خارجه عربستان در این نشست و همچنین موضع تند وزیر خارجه ترکیه در مونیخ علیه ایران بوده‌ایم. این مهم زمانی قابل درک است که به این نکته توجه شود که پیش از نشست مونیخ رئیس‌جمهور ترکیه به عربستان، بحرین و قطر سفر کرد و با رهبران این سه کشور درباره وضعیت منطقه به مذاکره نشست و حتی در بحرین، ایران را به فرقه‌گرایی متهم کرد. 
جنگ لفظی قدرت‌های منطقه در حالی رخ داده است که به نظر می‌رسد اتفاقاتی در تقویت اتحاد محور عربی غربی خاورمیانه در حال رخ دادن است. وال‌استریت ژورنال چندی پیش در گزارشی به نقل از چندین مقام خاورمیانه‌ای نوشت: «دولت ترامپ در حال انجام مذاکرات با متحدان عربی آمریکا است تا آنها یک ائتلاف نظامی تشکیل دهند؛ ائتلافی که برای مقابله با ایران با اسرائیل تبادل اطلاعاتی خواهد داشت.» به این ترتیب، به نظر می‌رسد دولت آمریکا به دنبال بر هم زدن توازن قوا در خاورمیانه و ایجاد وضعیت جدید است؛ وضعیتی که در آن ایران به شدت تضعیف شده باشد. مقامات دولت جدید آمریکا تاکنون بارها ایران را مورد انتقاد شدید قرار داده‌اند. 
به نظر می‌رسد برنامه ضد ایرانی ترامپ برخی قدرت‌های منطقه و رقیب ایران را به تکاپو انداخته است تا روند بازی را در جهت منافع خود تغییر دهند. در اوضاع کنونی ترکیه می‌خواهد بازی را با عربستان و رژیم صهیونیستی از نو شروع کند، تا شاید بتواند بازی باخته را به برد مبدل سازد. اما اردوغان این بار نیز همانند دخالت در سوریه سیاست اشتباهی را انتخاب کرده است. ایران در سه دهه گذشته در برابر آمریکا بازی را واگذار نکرده و با وجود تمام مشکلات توانسته خود را محور منطقه‌ معرفی کند. اکنون اردوغان با همه مشکلات امنیتی ـ اقتصادی در داخل ترکیه نمی‌تواند در برابر ایران بازی باخته در سوریه و عراق را به یک پیروزی تبدیل کند. تمام خشم اردوغان در برابر تهران نیز ناشی از پیروزی‌های منطقه‌ای تهران است.

 روحانی همچون کلینتون
مصطفی تاج‌زاده با انتقاد از عملکرد دولت گفت: «یکی از مهم‌ترین دلایل شکست هیلاری کلینتون، قطعی دانستن پیروزی خود و جدی نگرفتن کمپین ترامپ بود. این خطر برای دکتر روحانی هم وجود دارد. روحانی بدون پاسخ به مطالبات ملت رأی بالا نخواهد آورد.»
بقایی شوخی ندارد
پایگاه خبری ـ تحلیلی بهارنیوز وابسته به جریان احمدی‌نژاد، به نقل از اسفندیار رحیم‌مشائی نوشت: «شاید از نظر برخی آقایان کاندیداتوری بقایی شوخی باشد، همان‌طور که کاندیداتوری احمدی‌نژاد در ۸۴ و خاتمی در ۷۶ شوخی بود.» کوچک‌زاده نماینده سابق مجلس نیز در حمایت از بقایی با اشاره به شکایت بقایی از اشرفی اصفهانی مدعی شد: «رئیس‌هیئت تخلفات روحانیون مجبور شد از آقای بقای عذرخواهی کند، هر کسی با دقت در همین موضوع به خیلی نتایج درباره آقای بقایی می‌رسد.»
سبدی از کاندیدا
الياس حضرتی، نماینده مردم تهران در مجلس درباره نامزدهاي احتمالي اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست‌جمهوری سال آینده گفت: «قطعاً نامزد صد درصدي اصلاح‌طلبان براي انتخابات ٩٦ آقاي روحاني است. اگرچه ما وجود كانديداي پشتيبان را نيز لازم مي‌دانيم و معتقدیم بايد سبدي از كانديدا داشته باشيم و نه فقط یک نامزد.»
برنامه‌های جمنا
نخستین مجمع عمومی «جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی»(جمنا) پنجم اسفندماه با حضور بیش از سه هزار نفر از اقشار مختلف مردم در مجتمع نمایشگاهی شهر آفتاب در جوار حرم حضرت امام(ره) برگزار شد. دستور کار این مجمع، قرائت متن سوگندنامه جبهه مردمی انقلاب اسلامی، انتخاب نامزدهای نهایی جبهه از لیست 27 نفره نهایی برای انتخابات ریاست‌جمهوری، تصویب پیش‌نویس مرامنامه جبهه مردمی نیروهای انقلاب و رأی‌گیری از اعضای 3000 نفری مجمع برای تعیین شورای مرکزی جبهه مردمی نیروهای انقلاب بود که انجام شد.
نوآوری جمنا
 حدادعادل هم در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه قرار شده با نامزد نهایی تیم کاری به مردم معرفی کنیم، سازوکار آن چگونه است؟ گفت: «این یکی از نوآوری‌های جبهه مردمی انقلاب اسلامی است که مردم بدانند به یک فرد واحد رأی نمی‌دهند؛ یعنی اینگونه نیست که مردم ندانند این شخص تا یک هفته قبل نداند می‌خواهد چه کاره شود و بعد سرنوشت کشور را به دست یک دولت بسپارد، ما تلاش می‌کنیم که مجموعه‌های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را همراه نامزد خود به مردم معرفی کنیم.»
دروغ میانه‌روی
علی شکوری‌راد، دبیرکل حزب اتحاد ملت که جایگزین حزب منحله مشارکت شده است، گفت: «اعتدال و ميانه‌روي بر رويکردها و روش‌هاي پيشين غلبه يافته است و افراطي‌گري و تندروي عملاً به حاشيه رفته است.» شکوري‌راد افزود: «بايد توجه داشت که انتخابات رياست‌جمهوري آينده صرفاً انتخاب مجدد يک رئيس‌جمهور نيست. قطب‌نماي تحولات سياست داخلي و سياست‌ خارجي کشور در اين انتخابات تعيين مي‌شود.» تأکید جبهه فتنه‌گران بر عبور از راه و رسم گذشته در حالی است که در مراسم‌های دو ماه گذشته شعارهای فتنه 88 را مجدداً تکرار می‌کنند!
نامزدتراشی شده است
صادق محصولی، قائم‌مقام جبهه پایداری گفت: «جبهه پایداری تاکنون نامزدی را برای انتخابات ریاست‌جمهوری 96 به جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی معرفی نکرده است، بنابراین انتصاب دو نامزد به جبهه پایداری از مجموعه نامزدهای معرفی شده از سوی جمنا در رسانه‌ها جای تعجب و گلایه دارد.


 سعید مهدوی/ اقتصاد ایران ظرفیت‌های بالایی دارد که از این منظر آن را در سطح خاورمیانه و جهان متمایز کرده است. دارا بودن مردمی بصیر و استکبارستیز و رهبری انقلابی که مخالف دست‌اندازی و دخالت کشورهای بیگانه در امور داخلی است، طمع کشورهای استکباری را به نفوذ و جنگ با این کشور و تحمیل فشارهای مختلف به مردم آن بیشتر کرده است. کشورهای غربی و اروپایی که حتی رؤیای جنگ نظامی با ایران را ندارند از روش‌های دیگری برای حمله استفاده می‌کنند که جنگ اقتصادی از مهم‌ترین آنهاست. این روش عملاً پس از پیروزی انقلاب اسلامی در دستور کار کشورهای مستکبر قرار گرفته است و در سال‌های اخیر شدت یافته است؛ اما متأسفانه پس از آن سال‌ها مفهوم جنگ برای اذهان عمومی ما به درستی تبیین نشد و آنها جنگ را فقط جنگ نظامی می‌دانند. ای کاش به سمتی برویم که مفهوم جنگ‌های اقتصادی و فرهنگی را به نوجوانان و جوانان و حتی عموم مردم آموزش دهیم. وقتی کشوری با توان نظامی خود به شما حمله می‌کند مجبور به دفاع کردن از خود هستید، آموزش‌ها و دوره‌هایی را می‌بینید. اما آیا در جنگ اقتصادی چنین کرده‌ایم؟ آموزشی داده‌ایم؟ راه‌های نفوذ و نقاط ضعف را شناخته‌ایم؟ آیا راه‌های مقابله را تبیین کرده‌ایم؟

هشدارهای رهبری
 برای جنگ اقتصادی 
رهبر معظم انقلاب همواره نسبت به اولویت قائل شدن برای مسائل اقتصادی به مسئولان کشور توصیه‌هایی کرده‌اند. در این زمینه نام‌گذاری سال‌های اخیر با عناوین اقتصادی، ابلاغ سیاست‌های راه‌گشای اقتصاد مقاومتی، رهنمودهای معظم‌له در پیاده‌سازی اصل 44 قانون اساسی و همچنین هشدارهای صریح ایشان در خصوص جنگ اقتصادی نمونه‌هایی از توجه و تأکید ایشان نسبت به مسائل اقتصادی است. در ادامه به چند نمونه از هشدارهای رهبری در زمینه جنگ اقتصادی اشاره می‌شود؛
* امروز هم مثل قبل از گزینه‌های نظامی روی میز حرف می‌زنند و آن مسئول اروپایی هم به مسئولان ما می‌گوید؛ «اگر برجام نبود وقوع جنگ حتمی بود»، اما این حرف یک دروغ محض است و آنها می‌خواهند ذهن ما را از جنگ واقعی، یعنی نبرد اقتصادی منحرف کنند و به جنگ نظامی سوق دهند تا مسئولان کشور از تمرکز در عرصه پیشرفت اقتصادی و توجه به جنگ فرهنگی غربی‌ها با ملت ایران باز بمانند.
* امروز دشمن روی اقتصاد کشور ما متمرکز شده، از نظر دشمن، اقتصاد کشور یک نقطه‌ضعفی است که [او] می‌تواند با تکیه بر آن نقطه‌ضعف، مقاصد سوء خودش را در مورد کشور عزیز ما و در مورد جمهوری اسلامی اِعمال بکند؛ باید روی اقتصاد [کار کرد].
* امروز عرصه‌ اقتصاد، به‌خاطر سیاست‌های خصمانه آمریکا، یک عرصه کارزار است، یک عرصه جنگ است؛ جنگی از نوع خاص. در این عرصه کارزار، هر کسی بتواند به نفع کشور تلاش کند، جهاد کرده است. مسئولان باید به فکر باشند، خودشان را آماده کنند؛ کمرها را محکم کنند برای مواجهه‌ با خصومت دشمنان و سیاست‌های خصمانه دشمنان که روی اقتصاد کشور متمرکز شده‌اند.

تعریف 
جنگ اقتصادی
«غلامرضا جلالی» رئیس سازمان پدافند غیرعامل کشور درباره جنگ اقتصادی معتقد است: «ما سه تعریف برای جنگ اقتصادی داریم؛ اولین تعریف جنگ با ابزار نظامی علیه اهداف اقتصادی مثلاً حمله به زیرساخت‌هاست. تعریف دوم، جنگ با ابزار نظامی برای منافع اقتصادی و تعریف سوم شیوه امروزی جنگ اقتصادی است، که ابزار اقتصاد علیه اقتصاد یک کشور شکل می‌گیرد. به این ترتیب که بر منظور تأثیرگذاری بر مؤلفه‌های قدرت ملی آن کشور از این نظر تهاجم اقتصادی به‌وسیله ابزار، روش‌ها و تکنیک‌های اقتصادی به اقتصاد و زیرساخت‌های اقتصادی و اداره مردم به‌منظور ضربه علیه امنیت ملی کشور است که به این شیوه جنگ اقتصادی می‌گوییم.

ابزارهای دشمن
 در جنگ اقتصادی 
آمریکا و متحدانش عموماً از ابزارها و سلاح‌های یکسانی برای جنگ اقتصادی علیه دیگر کشورها استفاده می‌کنند که مهم‌ترین آنها اعمال تحریم‌های اقتصادی است. تحریم‌های پولی، مالی و بانکی ارکان تحریم‌های اقتصادی هستند. 
* اعمال محدودیت در دسترسی به سیستم سوئیفت از مهم‌ترین ابزار دشمن در این تحریم‌ها بوده است. سيستم سوئيفت با هدف ارسال و دريافت هرگونه پيام ارزي در بين واحدهاي ارزي بانک‌هاي داخل کشور و بانک‌هاي خارج از کشور مورد استفاده قرار مي‌گيرد. اين سيستم به منظور سرعت بخشيدن به انجام معاملات ارزي و جلب رضايت مشتريان و همچنين هماهنگي تمام عمليات ارزي در سطح جهاني با استفاده از يک نرم‌افزار استاندارد مورد توجه است. بدون سوئيفت تجارت جهاني و سرمايه‌گذاري کندتر، پرهزينه‌تر و اعتمادناپذیرتر مي‌شود. اما مفید بودن اين شبکه آن را به ابزاري براي اعمال تحريم‌هاي بين‌المللي تبديل کرده است. 
* از دیگر اقدامات دشمن در این جنگ اقتصادی می‌توان به قانون تحریم‌های 10 ساله کنگره آمریکا اشاره کرد. این قانون که زیربنای تحریم‌های یکجانبه آمریکا علیه ایران به شمار می‌آید، اولین بار در سال ۱۹۹۶ با هدف جلوگیری از سرمایه‌گذاری کلان خارجی در بخش نفت و گاز ایران تصویب شد و از آن زمان یک بار در سال ۲۰۰۶ تمدید شده است. نمایندگان آمریکا در سال گذشته میلادی (2016) طرح تمدید ۱۰ ساله قانون تحریم‌های ایران را تنها با یک رأی مخالف با وجود توافقنامه برجام نیز تصویب کردند.
* تحریم‌های چون محدودیت خرید نفت خام ایران و تحریم‌های هواپیمایی، کشتیرانی، بیمه‌ای، گشایش خط اعتباری،‌ شرکت‌های تجاری و افراد از دیگر اقدامات و ابزارهای دشمن در این جنگ نابرابر اقتصادی هستند که لازم است هر یک در جای خود توضیح داده شوند.

مشکلات داخلی
 اقتصاد
البته باید واقف باشیم که اقتصاد کشور نیز از داخل بسیار لطمه دیده و همچنان در معرض خطر است. در حقیقت، در حالی که اقتصاد از خارج مورد تهاجم قرار گرفته، از داخل نیز با مشکلات فراوانی مواجه است که این موضوع آسیب‌پذیری آن را بالا می‌برد و از قدرت مقابله آن به شدت می‌کاهد. برخی از مشکلات اقتصاد ایران عبارتند از:
1ـ نگرش نادرست حاکم بر مرکز تصمیم‌گیری در امید به خارج و نداشتن اطمینان به توانمندی داخلی؛
2ـ فساد، رانت، ناکارآمدی و واسطه‌گری در نظام بانکی؛
3ـ نرخ مشارکت اقتصادی پایین و بیکاری تحصیل‌کرده‌ها؛
4ـ وابستگی شدید کشور به اقتصاد تک‌محصولی و درآمد برون‌زای نفت؛
5ـ بی‌ثباتی فضای کسب‌وکار و افزایش نااطمینانی و خطرپذیری تولید؛
6ـ شکاف طبقاتی گسترده، توزیع ناعادلانه درآمد و دورهای باطل فقر؛
7ـ بی‌انضباطی‌های مالی، رانت و فساد اقتصادی؛
8ـ تکیه بر واردات برای کنترل قیمت‌ها.

راه‌های مقابله
 با جنگ اقتصادی
برای مقابله با این جنگ اقتصادی ضروری است بر مشکلات اقتصادی که به برخی از آنها اشاره شد، فائق آیم و سپس در مسیر توانمندسازی و خودکفایی کالاهای استراتژیک گام برداریم، تا جایی که کشورهای دیگر در تأمین نیازهای اساسی به ایران وابسته باشند. برای نمونه در بحث تولید داخلی دولت و مجلس باید طوری برنامه‌ریزی کنند که دانشگاه‌های ما پژوهش را سرلوحه کار خود قرار دهند و در خدمت صنعت باشند و با ارتقای سطح علمی تولید رونقی بیش از پیش یابد تا به خارج از مرزها محتاج نباشیم. باید صنعت تمام امکانات و تجهیزات مورد نیاز کشور را در خود کشور و با استفاده از توانمندی‌های جوانان تولید کرد تا هم مقابله با جنگ اقتصادی باشد و هم بیکاری رفع شود.
در پایان باید یادآور شد که الگوی بومی اقتصاد مقاومتی می‌تواند راه مقابله‌ای کارگشا و نسخه‌ای به‌روز برای پیروزی در این جنگ اقتصادی باشد. اگرچه سهم دولت در اجرای این سیاست‌ها بسیار مهم است؛ اما این امر به معنای رفع مسئولیت از دیگران نیست.

 رضا اشرفي/ با حضور دونالد ترامپ در كاخ سفيد پرسش‌هاي زيادي درباره تضعيف و حتي ماندگاري ناتو در اذهان دولتمردان حاضر در اين پيمان امنيتي و نظامي شكل گرفته است. ترامپ در دوره مبارزات انتخاباتي خود در سال 2016 در گفت‌وگو با شبكه خبري «ام‌اس‌ان‌بي‌سي» گفته بود: «به نظر من ناتو دیگر بی‌فایده و کهنه شده است.» اين موضوع در ادامه اظهارات جنجالي ترامپ نگراني‌هايي را در حوزه نظامي و امنيتي براي برخي از كشورها، به ویژه اروپا ايجاد كرده است. 
پس از فروپاشي شوروي سابق و از بين رفتن پيمان ناتو كه بازوي نظامي و امنيتي شرقي بود،‌ موجوديت ناتو با ابهام روبه‌رو شد كه آيا نياز و دليلي براي ادامه حيات آن، وجود دارد يا خير؟ در ابتداي دهه 1990 كشورهاي غربي به سرکردگی آمریکا با بازتعريف ناتو و تغيير برخي از نقش‌هاي آن به هر شكل ممكن ناتو را حفظ كردند. اين نهاد نظامي در سال‌هاي بعد با تقويت و حضور بيشتر در عرصه بين‌المللي نقش ايفا كرد و حتي در دو جنگ افغانستان و عراق از آن بهره زيادي گرفته شد. طي اين مدت، حتي كشورهاي اروپايي به آن نگاه ويژه‌ای داشتند و فرانسه كه از دوران ژنرال دوگل از اين پيمان خارج شده بود،‌ در دوره نيكلاس ساركوزي به عضويت آن درآمد. 
طي اين مدت، ناتو نه تنها در انواع عمليات بين‌المللي نقش ايفا كرد؛ بلكه كشورهاي شرق اروپا را در سياست گسترش به شرق به خود الحاق كرد و با نزديك شدن به مرزهاي روسيه به تهديدي عليه اين كشور تبديل شد. پس از آن، رويارويي لفظي بين مقامات روسيه و غرب همواره يكي از مهم‌ترين عواملي شد كه به تنش بين دو طرف افزود؛ به گونه‌اي كه روسيه به واكنش و مقابله عليه غرب تهديد كرد. 
البته آمریکا در دوره باراك اوباما سعي كرد كه بخشي از مديريت ناتو و رهبري آن را در برخي از عمليات‌ها به اروپايي‌ها بسپارد. اين مسئله در انقلاب و جنگ غرب عليه ليبي نمايان شد. در چنين شرايطي برخي از تحليلگران تأکید كردند، آمریکا به دنبال كم كردن هزينه‌هاي ناتو از منابع اقتصادي خود است؛ چرا که آمریکا بيش از 60 درصد منابع مالي ناتو را تأمين مي‌كند. اين همان موضوعي است كه دونالد ترامپ به مثابه يك دلال تجاري روي آن دست گذاشته و تأكيد كرده است كه به دنبال عبور از ناتو است. 
البته اين تنها عاملي نبود كه دونالد ترامپ را از ناتو نااميد كرد؛ بلكه نوع نگاه و نياز رئيس‌جمهور آمریکا به روسيه سبب شده است که از جايگاه ناتو بكاهد. اين نياز ترامپ به روسيه به حدي جدي شده است كه مقامات بلندپايه آمریکا تأکید دارند، بايد نوع نگاه رئيس‌جمهور و تيم جديد حاضر در واشنگتن نسبت به روسيه سنجيده شود که اين موضوع پس از استعفاي اجباري مايكل فلين، مشاور امنیت ملی آمریکا جدي‌تر شد. حتي نانسي پلوسي، رهبر دموكرات‌هاي مجلس نمايندگان آمریکا تحقيق اف‌بي‌آي را درباره ارتباطات مالي شخص ترامپ با روسيه درخواست كرده است. 
چنين ديدگاهي در سطح كلان سياسي آمریکا سبب شده است اعضاي اروپايي ناتو كه متحد بي‌چون و چراي آمریکا به شمار می‌آیند، از واشنگتن بخواهند كه موضع خود را در زمینه ائتلاف‌ها و اتحادهاي بعدي روشن كند. دونالد ترامپ حتي نگاهي كاملاً انتقادي به «اتحاديه اروپا» دارد و آن را رقيب جدي آمریکا مي‌داند. اگر چه اين نگاه بي‌راه نيست؛ اما براي علني كردن آن در سطح كنوني بسيار زود است؛ در حالي كه ترامپ به هيچ يك از اين قواعد معتقد نيست. 
اروپا به ویژه كشورهاي آلمان و فرانسه معتقدند، با تضعيف يا فروپاشي ناتو، روسيه به منزله بزرگ‌ترين تهديد اروپا، آنها را در گوشه رينگ قرار خواهد داد. اين مسئله از زماني جدي‌تر شده است كه جنبش‌هاي هويتي شكل گرفته در اروپا كه نوعي نگاه ضد اتحاديه‌اي دارند و به ملي‌گرايي علاقه نشان مي‌دهند، در اذهان اجتماعي مورد استقبال قرار گرفته است. از اين منظر دولتمردان كنوني اروپا نگران اين هستند که با پيروزي احتمالي آنها در انتخابات 2017، به ویژه در فرانسه و هلند، اتحاديه اروپا به سمت واگرايي پيش برود و اين همان سياستي است كه روسيه از آن حمايت مي‌كند تا در مقابل حضور يك اتحاديه در همسايگي خود با مجموعه‌اي از كشورهاي مستقل و ضعيف روبه‌رو باشد. در چنين حالتي تضعيف ناتو نيز براي اروپا بسيار نگران‌كننده خواهد
بود. 
راسموسن، دبیر کل سابق ناتو نیز در سخنانی تأکید کرده است ناتو با این وضعیت به فروپاشی خواهد رسید و دیگر نامی از آن باقی نخواهد ماند؛ از این‌رو مقامات اروپايي، به ويژه آلمان و فرانسه خواهان آن هستند كه موضع آمریکا به شكل كاملاً شفاف مشخص شود. به همين منظور مایک پنس، معاون دونالد ترامپ، در نشست امنیتی مونیخ تأکید كرد: «آمریکا حمایتی «تزلزل‌ناپذیر» از ناتو دارد.» اين در حالي است كه تغيير روزانه رويكردهاي دونالد ترامپ اروپایيان را به سمتي پيش برده است كه در كنار ناتوي فعلي، براي امنيت خود نيز برنامه‌اي مضاعف داشته باشند؛ تلاشي كه اگر سناریوی مسكو به ثمر بنشيند و رويكردهاي دونالد ترامپ به همين شكل ادامه پيدا كند، راه به جايي نبرده و اروپا را زير سايه روسيه خواهد برد. 

صبح صادق کنفرانس حمایت از انتفاضه فلسطین در تهران را بررسی می‌کند
  هادی محمدی/  وقتی یک رخداد و اجلاس بین‌المللی در وقت و مکان مناسبی شکل می‌گیرد، کارکردهای ویژه‌ای می‌یابد و پیامدهای خود را در عرصه‌های گوناگون بر جا می‌گذارد.
در حالی که یک استراتژی ثابت غربی ـ صهیونیستی با همکاری حکومت‌های نقابدار، از ابتدا برای عادی جلوه دادن یک تراژدی تاریخی و به ثمر نشاندن یک «رژیم‌سازی جعلی» از اوایل قرن بیستم در جریان بوده و همة امکانات بین‌المللی و غربی برای حفظ و گسترش آن به کار رفته تا ملتی اصیل را نابود و آواره کرده و از هرگونه مقاومت و اعتراضی ممانعت به عمل آورد و وحشیانه‌ترین ظلم‌های تاریخ را به اجرا بگذارد تا بر ویرانه‌های هویت فلسطینی و در سرزمینی مقدس، یک هویت و موجودیت جعلی را جایگزین کند، ایستادگی، پایداری و انتفاضه مردمی معنایی خاص دارد. 
این استراتژی ناجوانمردانه، برای تغییر یک حقیقت و جایگزین کردن یک موجود جعلی و بیگانه، در یک سیر تاریخی و تکاملی، به تدابیری دست زده تا ضمن تضمین قدرتمند ماندن رژیم صهیونیستی، از هرگونه توانمند شدن مردم فلسطین در قیام‌ها و اعتراضات خود یا همگرایی در جهان اسلام علیه صهیونیسم و پروژة استعماری ـ غربی آنها ممانعت به عمل آید و حتی وارونه کردن بسیاری از حقایق در معرفی جانی و قاتل به شکل قربانی و قربانی به جای جانی و قاتل عمل کرده و مقاومت و تروریسم را جابه‌جا معرفی کرده و به تصویر کشیده است. بانیان و طراحان اشغال فلسطین این‌گونه فکر می‌کردند که با غصب سرزمین و کشتار و جنایت‌های نامحدود و آواره کردن مردم فلسطین و حمایت همیشگی از صهیونیست‌های وارداتی، مقاومت و شعله اعتراض در فلسطین را خاموش می‌کنند و نیازمند برملا شدن ماهیت کشورهای نقابدار نخواهند بود. تولد نوع جدیدی از مقاومت که با انقلاب اسلامی پیوند ماهیتی دارد، معادلات و برنامه‌ریزی‌ها را در سه دهه گذشته برهم زده و نه تنها اقتدار و برتری هجومی آنها را به چالش کشیده، که موجودیت و ادامة حیات این رژیم را با سؤال جدی مواجه کرده است. شرایط منطقه‌ای و جهانی به جایی رسیده که از یک‌سو حامیان و بانیان این رژیم اشغالگر و خو‌نریز از اینکه با کاشتن خنجر خود در قلب کشورهای اسلامی، سنگری قدرتمند و پیش‌رونده بسازند، با پدیده‌ای هزینه‌ساز و سربار روبه‌رو هستند و امکان حمایت همیشگی گذشته را ندارند و از سوی دیگر با پایداری جانانه مردم مظلوم فلسطین و قیام‌های پیاپی در داخل فلسطین و قدرت‌یابی روزافزون موج مقاومت در منطقه مواجه شده‌اند. در استراتژی پیش‌گفته حامیان صهیونیسم در یک مرحلة‌ اساسی، از همگرایی و وحدت کشورهای عربی و اسلامی جلوگیری کرده‌اند، ولی اکنون مجبور شده‌اند تا مدعیان حمایت‌گری از فلسطین در منطقه، نقاب نفاق را کنار زده و به جای مردم فلسطین، از رژیم صهیونیستی همه‌گونه حمایت و با او هم‌پیمانی کنند تا نهال مقاومت فلسطینی و منطقه‌ای، ریشه‌دار نشود و موازنة قدرت منطقه‌ای مزاحمتی برای صهیونیست‌ها و منافع استعماری غربی تولید نکند. لذا پردة جدید از این استراتژی، به نمایش تولید جنگ‌های داخلی، مذهبی، تروریستی تکیه کرده که همگی برای منحرف کردن و فرسایش توان مقاومت و کشورهای اسلامی و مردم منطقه است تا به دشمن اصلی و اشغالگر فکر نکنند و حتی آن را دوست و هم‌پیمان بدانند. روح این پرده از استراتژی استعماری غربی ـ صهیونیستی این است که جای دوست و دشمن را تغییر دهند و رژیم صهیونیستی را دوست و هم‌پیمان کشورهای اسلامی و عربی معرفی کرده و با عبور از اجساد و ویرانه‌های هویت فلسطینی  و چشم‌پوشی از دهها سال جنایت صهیونیست‌ها، ایران را دشمن اصلی نشان دهند. قصد دارند در این سناریو، مقاومت را تروریسم و تروریسم تکفیری و تروریسم صهیونیستی را مقاومت در افکار عمومی نشان می‌دهند. اساساً این منازعات و بحران‌سازی‌های مصنوعی برای به فراموشی سپردن تراژدی فلسطین است تا رژیم صهیونیستی بدون کمترین مشکلی به تکمیل جنایات و اشغال کامل فلسطین پرداخته و بلکه از حمایت حکومت‌های نقابدار و غربی بهره‌مند باشد و به جای آن یک دشمن فرضی جدید بنشانند. شاید بتوان گفت این آخرین پرده از استراتژی غربی است تا شانس خود را برای حفظ رژیم جعلی و نامشروع صهیونیستی بیازمانید؛ چرا که حتی کیسینجر در مقام دلسوزترین سیاستمدار غربی نسبت به صهیونیست‌ها، از ادامة حیات و باقی ماندن این رژیم در یک دهه آینده نگران است و چالش‌های فراوانی را برای آن متصور است.
امروز فقط دستگاه امپراتوری رسانه‌ای غربی و صهیونیستی برای جعل و تزویر حقایق فعال نیست؛ بلکه تمام توان مالی، دیپلماتیک، رسانه‌ای و مذهبی حامیان نقابدار صهیونیسم در برخی کشورهای عربی و اسلامی نیز فعال است. از سال 2000 میلادی و هنگامی که انتفاضه دوم مردم فلسطین در جریان بود و رژیم صهیونیستی شهرک جنین در شمال کرانه باختری را به خاک و به خون می‌کشید تا مبارزان جهاد اسلامی را شکار کند، کشورهای عربی و نقابدار، هرگونه تظاهرات مردمی در کشورهای‌شان را در حمایت از انتفاضه ممنوع و سرکوب کردند، یا از سال 1993 و پس از توافق ننگین اوسلو، مدیریت و مهار محاصرة اقتصادی و مالی و تسلیحاتی فلسطینی‌ها به دست این کشورهای نقابدار در غزه و تمامی فلسطین به اجرا درآمد تا امکان اجرایی شدن کامل پروژه صهیونیسم در فلسطین امکان‌پذیر شود و برای سازش و تسلیم شدن در طرح‌های سیاسی آماده شوند.
امروز کارت فلسطین و حمایت منافقانه از آن فقط ابزاری برای خدمت به صهیونیسم و نقش‌آفرینی در استراتژی‌های گوناگون غربی است و با هدف مدیریت و انحراف‌سازی در ارادة مردم فلسطین و مهار مقاومت فلسطینی است، همانگونه که حکومت خودگردان، به پلیس امنیتی رژیم صهیونیستی برای دستگیری مقاومین و جلوگیری از عملیات‌های آنها انجام وظیفه می‌کند.
در چنین شرایط حساس زمانی و منطقه‌ای، که ترامپ برای پایان دادن به سراب دو دولت در توافق اوسلو در کنار نتانیاهو قرار گرفته و بیش از یک سال با قیام و انتفاضه سوم الاقصی دست به گریبان است که فقط خسارت‌های مالی آن را بیش از پیامد خسارت‌های مالی ناشی از بحران اقتصادی غرب برای رژیم صهیونیستی ارزیابی کرده‌اند و تلفات انسانی آن برای صهیونیست‌ها، بیشتر از تلفات و خسارت‌های جنگ‌های گذشته با فلسطینی‌هاست، ششمین کنفرانس حمایت از انتفاضه فلسطین در روزهای سوم و چهارم اسفند در تهران برگزار شد. 
مجموعه متغیرهای منطقه‌ای و بین‌المللی موجب شد تا ششمین کنفرانس حمایت از انتفاضه در تهران با استقبال و گستردگی و حضور وسیع رسانه‌های اسلامی، گروه‌های گوناگون فلسطینی و جهادی، گروه‌های مقاومت منطقه‌ای، نخبگان و شخصیت‌های اسلامی و بین‌المللی و NGOهای حامی فلسطین در تراز وسعت و اهمیت اولین کنفرانس حمایت از انتفاضه در تهران که در سال 70 برگزار شد، منعقد شود. با اینکه امپراتوری‌های رسانه‌ای و سیاسی غربی و صهیونیستی و عربی برای مخدوش کردن و اخلال در این کنفرانس همة توان خود را به کار گرفتند و صهیونیست‌ها از خروج افراد جنبش فتح از داخل فلسطین ممانعت به عمل آوردند و بلندگوهای سعودی، کنفرانس تهران را برای سوء‌استفاده از فلسطین معرفی کردند و با سیاه‌نمایی در تضعیف آن کوشیدند، ولی حضور 700 نفر از 80 کشور و پوشش 200 رسانه داخلی و خارجی و محتوای جذاب و مقبول برای شرکت‌کنندگان و به ویژه حضور و سخنرانی رهبر معظم انقلاب در افتتاحیه آن که به عنوان منشور جهانی و اسلامی، چارچوب رویکردهای این کنفرانس را ترسیم کردند، از مهار پیامد و آثار آن ناتوان ماندند. البته سخنرانی دکتر روحانی در مراسم اختتامیه که در تراز یک سخنرانی حماسی بود و به توصیه‌های فضای مجازی منتهی گردید، قابل توجه بود. شاید بتوان در بین کارکردها و نتایج این کنفرانس که عناوین مختلفی را در بر می‌گیرد، به چند عنوان راهبردی و اصلی پرداخت که عمدتاً پایه و اساس آن را سخنان رهبری معظم انقلاب تشکیل می‌داد:

الف‌ـ اگرچه مظلومیت و رنج فلسطین و اشغال آن، مراحل پرفراز و نشینی را پشت سر گذاشته تا رژیمی جعلی و نامشروع را «صفحه ناپاک تاریخ» در فلسطین نشان دهد، ولی مظلومیت بی‌نظیر مردم فلسطین که در تاریخ نمی‌توان تکرار آن را دید، با پایداری این مردم که خداوند بر آنها منت گذاشته تا از سرزمین مقدس فلسطین و قدس شریف دفاع کنند و جز تکیه بر خدا و توان خویش و روشن نگه‌داشتن شعله مقاومت و مبارزه راهی در پیش ندارند، به پایان دادن و تغییر این صفحه تاریک تاریخ منتهی خواهد شد.

ب‌ـ ملت فلسطین که به تنهایی بار سنگین مقابله با صهیونیست‌ها و حامیان قلدر آنها را به دوش کشیده، به تمام مدعیان فرصت داده تا خود را به محک تجربه بسپرند. آنها که با ادعای واقع‌بینی و ضرورت پذیرش حداقلی حقوق فلسطینی وارد طرح‌های سازش شدند، ولی به تنها نتیجة روشن آن که نادرستی این اندیشه است، رسیدند. اندیشه سازش و مذاکره با استکبار و صهیونیسم که همواره انقلاب اسلامی، امام(ره) و رهبری آن را مردود و بی‌نتیجه دانستند، در کوله‌بار تجربه تلخ مردم فلسطین ثبت شده و امروز با گذشت 24 سال از توافق سازش اوسلو، دست‌های خالی و بلکه در خدمت امنیت رژیم صهیونیستی بودن را برای «طرفداران اندیشه واقع‌بینی» بر جای گذاشته است.

ج‌ـ موجودیت و هویت رژیم صهیونیستی در گرو نابودی و ویرانی موجودیت و هویت فلسطینی است. حمایت و پاسداری از هویت فلسطینی یک امر واجب و جهاد مقدس ارزیابی می‌شود که با مقاومت به سرانجام می‌رسد و تنها الگوی موفق و پیروز برای مردم فلسطین است. در مقابل روند سازش، الگوی قهرمانانه مقاومت مستمر و انتفاضه قرار دارد که دستاورد‌های گوناگون را به ثبت رسانده است. جز اینکه اگر مقاومت نبود، چه پیامد و شرایطی بر فلسطین حاکم می‌شد، این الگوی پیروزمند، توانسته، پروژه صهیونیسم در منطقه را متوقف و معکوس کرده و رؤیای نیل تا فرات را به عقب‌نشینی از برخی مناطق اشغالی در جنوب لبنان و غزه و سینا مبدل کند، همچنین شکست در چهار جنگ با حزب‌الله و در غزه را از سال 2006 تجربه کرده و به یک قدرت بازدارنده در لبنان و یک قلعه مستحکم و شکست‌ناپذیر در غزه دست یافته است.

د‌ـ تهدید رژیم صهیونیستی در جایگاه دشمن اصلی مردم فلسطین و جهان اسلام و مسئله فلسطین به مثابه اصلی‌ترین موضوع جهان اسلام، با وجود همه تلاش‌ها برای به انحراف کشاندن افکار عمومی در منطقه و جهان، تبدیل رژیم صهیونیستی به دوست و هم‌پیمان و شریک و جایگزین کردن یک دشمنی فرضی دیگر، بحران‌سازی‌های منطقه‌ای از طریق جنگ‌های تروریستی ـ تکفیری، تحریک حساسیت‌های مذهبی، قومی و نژادی و صف‌بندی‌های منطقه‌ای با نام‌های مذهبی و یا رقابت‌های ژئوپلیتیکی و... مورد تأکید است.

هـ ـ وحدت و همگرایی در مسئله فلسطین امری حیاتی و ممکن است که علی‌رغم تمام اختلافات سیاسی و دیدگاه‌ها و سلیقه‌های گوناگون باید در محور فلسطین و قدس‌ شریف، این اولویت در جهان اسلامی برجسته باقی بماند. این وحدت و همگرایی در بین گروه‌های فلسطینی نیز امری حیاتی است و با وجودی که تفاوت دیدگاه و سلیقه امری طبیعی و قابل درک است، باید با مدیریت این تفاوت دیدگاه‌ها، به هم‌افزایی از این تفاوت‌ها پرداخت و آن را در خدمت غنای هرچه بیشتر مبارزه مردم فلسطین قرار داد و حاصل این تفاوت‌ها، فشار به دشمن صهیونیستی باشد.

و‌ـ یک مسئله بسیار مهم در کنفرانس ششم حمایت از انتفاضه، تأکید رهبر معظم انقلاب بر ضرورت کمک به مردم فلسطین و مقاومت آنان در قبال رژیم اشغالگر است که وظیفه همگانی است و نباید در مقابل آن انتظار ویژه‌ای داشت و تنها شرط آن، به کارگیری کمک‌ها در مسیر تقویت بنیه مردم فلسطین و ساختارهای مقاومت است. این نکته را باید باطل‌السحر راهبردهای تبلیغاتی و روانی غرب، صهیونیسم و حکومت‌های نقابدار منطقه‌ای دانست که برای تخریب پرچمداری ایران از راهبرد دفاع از فلسطین ابراز می‌دارند و از سوی دیگر سوءاستفاده و بده‌بستان‌های سرّی آنها با رژیم صهیونیستی را برملا می‌کند.

زـ نکته بسیار مهم دیگر در این اجلاس، تأکید بر این موضوع است که مقاومت مردم فلسطین نباید از مسیر اصلی خود در مبارزه با صهیونیسم و اشغالگری منحرف شده و وارد اختلافات بین کشورها یا درون کشورها یا بحران‌سازی‌های مصنوعی از سوی حامیان آشکار و نقابدار رژیم صهیونیستی شود. اصالت حقوق مردم فلسطین به حدی است که هر جریانی از این مسیر خارج یا وارد روندهای سازش شود، از گردونه وجاهت و مشروعیت خارج می‌شود. مردم فلسطین و این سرزمین مقدس، از آنچنان ظرفیتی برخوردارند که این پرچم افتاده را به دست جریان جدیدی که بازتولید می‌کند، خواهد داد؛ لذا معیار جمهوری اسلامی ایران در حمایت از گروه‌های مقاومت نیز، به میزان و عمق پایداری و پایبندی در مقاومت مرتبط است و مردم فلسطین با درک درست از اوضاع، مانع هرگونه انحراف از تلاش برای کسب حقوق خود و پاسخگویی و واکنش مناسب در قبال افت و خیزهای احتمالی در جریان مبارزه خواهند بود.

ح‌ـ خلاصه پیام این اجلاس که در یک نقطه عطف تاریخی، سیاسی و منطقه‌ای و جهانی، دستور کارهای اجرایی خود را از طریق یک کمیته پارلمانی از کشورهای اسلامی و دنبال کردن بیانیه 24 ماده‌ای دنبال خواهد کرد، این است که، رژیم صهیونیستی دشمن اصلی جهان اسلام است، فلسطین محور اصلی و مسئله اصلی جهان اسلام است و قابل معامله و سازش نیست، تنها راه تضمین شده، تجربه شده و پیروز برای فلسطین، انتفاضه و مقاومت است که به آزادی تمام فلسطین منتهی خواهد شد، وحدت کشورهای اسلامی در محور فلسطین و وحدت و همدلی گروه‌های فلسطینی در محور و برنامه مقاومت به سرانجام می‌رسد، کمک و حمایت از فلسطین بر همه کشورها و گروه‌های آزادیخواه واجب است و انحراف هر جریان و کشور، به دور شدن آنها از مقاومت و حمایت از مردم فلسطین منجر خواهد شد و بحران‌های مصنوعی منطقه‌ای، بحران انحراف در رویکردهای جهان اسلام و در خدمت بقای صهیونیسم و پروژه‌های استعماری است.

 فرهاد مهدوی/  از هم‌اکنون پیداست که دوقطبی آینده انتخابات سال ۹۶ چیست؟ ترامپ از یک سو با توئیت‌ها و جنجال‌های خود در موضوع موشکی و توانایی‌های ایران در منطقه درصدد است دامنه وحشت از ایران را به گونه‌ای وسعت دهد که فقط یک هیولای پاگنده توانایی بر هم زدن آرامش آن را دارد و از سوی دیگر اصلاح‌طلبان با بزرگ کردن این جانور این تعبیر را به مخاطبان مخابره می‌کنند که ترامپ هیولایی است که هم شاخ دارد و هم عقل ندارد؛ اگرچه ترامپ تعدادی از بازی‌های کری ـ ظریف یا روحانی ـ اوباما را در حالت فریز نگه داشته است، اما اصلاح‌طلبان به همراه لابی‌های درون قدرت آمریکا پیام‌های مهمی را به گروه مشاوران ترامپ مخابره کرده‌اند تا با افزایش دامنه‌دار ادبیات تند علیه حاکمیت و بخش‌های دفاعی آن در نیروی دریایی، هوایی و موشکی سپاه، میوه انتخابات آینده را از هم‌اکنون پیش‌فروش کنند. برخی از پیام‌های مخابره شده این اهداف را دنبال می‌کنند: ۱ـ تشدید حملات لفظی دولت ترامپ علیه نهادها و ارکان انقلابی نظام سبب تقویت اعتدالگرایان در ایران می‌شود.
 ۲ـ‌ بخت حسن روحانی برای پیروزی در انتخابات آینده به اندازه زیاد به نحوه ارزیابی ایرانی‌ها از منافع حاصل از تعامل با غرب و نتایج حاصل از توافق هسته‌ای یا برجام بستگی خواهد داشت. ۳ـ با وجود فقدان دسترسی به پیشرفت در زمینه‌های اقتصادی، روحانی هنوز هم معتبرترین نامزد انتخابات به شمار می‌رود و تنها او است که می‌تواند تعامل با غرب را ادامه دهد. ۴ـ جمهوری اسلامی ایران در بیشتر موارد یک عامل دردسرساز برای آمریکا بوده است که بهتر است بدرفتاری آن از طریق تعامل و نه تهدیدات و حملات لفظی تعدیل شده و کاهش یابد. در پیش گرفتن این رویه به واشنگتن کمک خواهد کرد تا همواره افکار عمومی ایران را در کنار خود داشته باشد، به جای اینکه خشم مردم ایران را برانگیزد و آنها را از خود دور کند و با این کار موجب شود مردم بیشتر دور محافظه‌کاران ایران جمع شوند. ۵ـ آمریکا باید راه‌های ارتباطی خود با مسئولان ایران را حفظ کند تا در صورت لزوم آنها را به عقب براند. ۶ـ از آنجا که حمله نظامی سبب خواهد شد جناح‌های میانه‌رو در ایران تضعیف شوند، زمانی که اصلاح‌طلبان در رأس کار هستند، نباید هیچ‌گونه حمله‌ای علیه ایران صورت بگیرد. ۷ـ دولت آمریکا باید تهدیدات لفظی را قاطعانه با توسل به راه‌های دیپلماتیک و با همکاری اتحادیه اروپا و دیگر شرکای کلیدی خود انجام دهد. ۸ـ حمله ترامپ به توافق هسته‌ای همچنین پایبندی جمهوری اسلامی ایران به آن را نشان می‌دهد.

استفاده از فرصت
پیاده کردن چنین سناریویی در انتخابات اگرچه استقلال کشور را با خطر مواجهه می‌کند، اما فرصتی برای مردم بصیر نیز فراهم می‌آورد که چهره کسانی که زمینه را برای باج‌گیری و تهدید دشمن فراهم می‌کنند، بیشتر آشکار شود. به یقین در این عرصه روشنگری و بصیرت‌افزایی و نشان دادن مهره‌های نفوذی دشمن در دل نیروها و دستگاه‌های و حتی مراکز پژوهشی می‌تواند خطر تهدیدات دشمن را کمتر کند.
تهدید مقابله
 در صورت هرگونه مماشات یا رودربایستی سیاسی، کیان میهنِ عزیزمان در مسیر تهدیدات قرار خواهد گرفت؛ زیرا این عناصر در شرایط فعلی به مثابه عناصر پیاده‌نظام دشمن، هم نشانگاه‌های مقاومت ملی در برابر تهدیدات را تضعیف می‌کنند و هم در یک برنامه حساب شده به نشانگاه‌های تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی در درون دولت‌های مستکبر نشانه‌هایی از ترس، عقب‌نشینی و انفعال و آمادگی مذاکره برای سطوح بالاتر از بازرسی‌های پیشین ارسال می‌کند.
در چنین اوضاعی که کشور در معرض یک تهاجم تهدید از درون قرار گرفته است، دشمن روز به روز بر تهدیدات و همچنین تحریم‌های خود می‌افزاید تا بتواند ضمن ایجاد انسجام در بدنه خود، به فروپاشی سیاسی در ایران دامن بزند و به عبارت روشن‌تر انسجام سیاسی را مضمحل کند.
تشدید حمایت از فتنه‌گران
همه این عوامل سبب شده است که پیام‌های روشنی از سوی ترامپ به اصلاح‌طلبان مخابره شود؛ یکی از این پیام‌ها حمایت وزارت خارجه وی از سران فتنه بود؛ مارک تونر سخنگوی این وزارتخانه در بیانیه‌ای نوشت: «این هفته ششمین سالگرد بازداشت بدون اتهام رسمی مهدی کروبی و میرحسین موسوی، مقامات سابق ارشد ایران و نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۹ و زهرا رهنورد همسر موسوی و فعال حقوق زنان است. همه آنها در جمهوری اسلامی ایران در حصر خانگی هستند.» در این بیانیه ادعا شده است: «ما خواهان آزادی فوری این افراد و همه زندانیان عقیدتی هستیم که به صورت غیر منصفانه در ایران بازداشت شده‌اند.»
در ایام انتخابات آمریکا، ترامپ از اوباما به دلیل کم‌کاری در حمایت از فتنه‌گران انتقاد کرد و معتقد بود که اوباما باید با تشدید حمایت‌هایش کار انقلاب را یکسره می‌کرد. وی در آن ایام گفت: «اگر اوباما دو سال پیش که این کشور یک مشکل بزرگِ بزرگ داشت ـ و معترضان داشتند پیشروی می‌کردند ـ از مردم ایران حمایت می‌کرد ـ همان‌طور که از معترضان در آمریکا که خودشان را (جنبش) اشغال (وال‌استریت) می‌نامند، حمایت کرد ـ ما هیچ مشکلی در ایران نداشتیم. باور کنید.» وی افزود: «کار این کشور، خیلی سریع تمام می‌شد، در عوض او (اوباما) آن مردم را رها کرد و معلوم است که نتیجه نهایی چیست. ایران، فقط قوی‌تر شده است. این مرد، نمی‌داند دارد چکار می‌کند.»

نکته پایانی
مطالعه رفتار ترامپ و اصلاح‌طلبان این موضوع را نشان می‌دهد که بازی انتخابات آینده بسیار پیچیده و با ریسک بالا است؛ زیرا از یک سو ترامپ هرگونه ارتباط را با داخل ایران انکار می‌کند و همزمان به تهدیدات خود ادامه می‌دهد و از سوی دیگر جریان فتنه، اعتدال و اصلاحات می‌خواهد از این شرایط استفاده کند.

تحلیلی بر نسل نوین جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی ـ قسمت چهل‌و‌ششم
  دکتر سیامک باقری‌چوکامی/ یکی از اهدافی که نظام لیبرال ـ دموکراسی و سرمایه‌داری غرب دنبال می‌کند، یکسان‌سازی ارزش‌های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی سایر نظام‌هاست. از نظر محققان یکپارچه‌سازی ارزش‌ها یکی از مراحل پروژه جهانی‏سازی است که با هدف بسط و تحمیل گفتمان مسلط بر جهان طراحی شده و مجریان آن عمدتاً قدرت‏های مسلط استعماری و صاحبان ثروت هستند.
 یکسان‌سازی ارزش‌ها با چهره‌های مختلف قدرت در حال پیگیری است. قدرت ساختاری یکی از چهره‌های قدرتی است که نظام سلطه از قرن بیستم به بعد برای جهانی‌سازی ارزش‌های خود به کار برده و توسعه داده است. مدل قدرت ساختاری بر آن است که از رهگذر نهادها، قوانین و مقررات و رژیم‌های بین‌المللی یا بین‌المللی کردن آنها اعمال نفوذ کند. در این راستا، آمریکایی‌ها که پس از پایان جنگ جهانی دوم خود را قدرت هژمون می‌پنداشتند، معتقد بودند که علاوه بر برتري نسبي، به توانايي و اراده ايجاد قوانين، هنجارها و روش‌هاي عملياتي در ابعاد مختلف نظام بين‌الملل نيز نياز دارند و ديگران بايد اين برتري را به رسميت بشناسند و در چارچوب نهادها و ساختارها با هنجارها و قوانين مصوب منعكس شود.
 نهادها و سازوکارهای بین‌المللی پیش‌بینی شده پس از جنگ جهانی دوم در عمل نشان داده‌اند که حافظ برتری قدرت‌های معظم غربی به ویژه آمریکا بوده، به مثابه بازیگران تحت نفوذ بلوک غرب برای اعمال و تحمیل اراده‌های آنها بر دیگران عمل کرده‌اند. در این دوران سازمان ملل، کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل، نهادهای حقوق بشری بین‌المللی، صندوق بین‌المللی پول، سازمان تجارت جهانی، بانک جهانی، به گونه‌ای شکل گرفتند که بخشی از بازیگران نیابتی جنگ نرم غرب محسوب می‌شدند. پس از دوران جنگ سرد، این نهادها به قدرت نرم بازیگران اصلی جنگ نرم برای توسعه ارزش‌های غربی و اعمال نفوذ و تحمیل اراده مطلق آمریکا و اتحادیه اروپا تبدیل شدند.
با این توصیف، در اوضاع کنونی با نوعی از اعمال اراده و نفوذ نرم دولت‌های سلطه روبه‌رو هستیم که دارای چهره‌ای ژانوسی یا دو چهره نظم و سلطه هستند. چهره ظاهری آن حکایت از نظم، صلح، حقوق، قواعد و هنجارهای بین‌المللی دارد، در حالی که چهره دوم و پنهان آن، سلطه و نفوذ ارزش‌ها و تبدیل کردن ساختارها و هنجارهای سایرین بر اساس نظام معرفتی لیبرال ـ دموکراسی است. در حقیقت، چهره پنهان آن نوعی جنگ بی‌صدا، بر ضد هویت‌های سایر ملل است. در این میان رژیم‌ها یا کنوانسیون‌های بین‌المللی وجوه مخفی‌تر اعمال سلطه و نفوذ نرم غرب در جامعه جهانی هستند، که در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌شود:

۱ـ رژیم‌های حقوق بشری
 در شرایط کنونی دو رویکرد و فعالیت در حوزه حقوق بشر، از سوی جهان غرب در سطح بین‌المللی دنبال می‌شود که هر دو به موازات هم در تلاش برای حاکمیت‌بخشی نظام ارزشی جهان غرب بر سراسر جهان هستند:
الف‌ـ رویکرد فلسفی: از حیث فلسفی حقوق بشر یک گفتمان سکولاریستی است. گفتمان سکولاریستی اگر ضد دینی نباشد، دینی هم نیست. 
ب‌ـ-رویکرد سیاسی: حقوق بشر از لحاظ سیاسی دستاویز نظام سلطه برای توسعه و تحمیل ارزش‌های خود بر جوامع است. (باقری، 1395 ) 
با پایان جنگ سرد جایگاه حقوق بشر در سیاست خارجی آمریکا به بالاترین حد خود رسید. اکنون آمریکا و برخی از قدرت‌های غربی در تلاشند قوانین حقوق بشری را جهان‌شمول کنند و با برنامه‌ریزی حساب شده  می‌کوشند همه کشورها قوانین خود را مطابق کنوانسیون‌های حقوق بشری سازمان ملل تنظیم و اصلاح کنند. در این راستا این قدرت‌ها گفتمان‌سازی از حقوق بشر را به گونه‌ای شکل دادند که پایبند بودن و نبودن به آن رابطه وثیقی با حیثیت و اعتبار دولت‌ها داشته باشد. هر دولتی که در چارچوب نظام معرفتی غرب قرار نمی‌گیرد، به ویژه نظام اسلامی. در واقع، قدرت‌های غربی تلاش می‌کنند آن را به صورت گزینشی تحت فشارهای شدید حقوق بشری، اقتصادی و دیپلماتیک قرار دهند. نکته اساسی این است که اعلامیه حقوق بشر و شکل‌گیری معاهدات حقوق بشری مبنای بسیاری از معاهدات شد که در گسترش نظام معرفتی لیبرالی و ساختارسازی در جهان نقش محوری داشته است.

۲ـ کنوانسیون حقوق کودک
 مجمع عمومی سازمان ملل متحد در اجلاس بیستم نوامبر 1959 اعلامیه جهانی حقوق کودک را در یک مقدمه و ده ماده به تصویب رساند و در پی آن پس از گذشت سی سال (سال 1989) این مجمع، «کنوانسیون حقوق کودک» را تصویب کرد. ماده یک کنوانسیون، «کودک» را این‌گونه معرفی می‌کند: «از نظر این کنوانسیون منظور از کودک افراد انسانی زیر هجده سال است. اگرچه در سال 1372، دولت جمهوری اسلامی ایران به صورت مشروط به این کنوانسیون ملحق گردید؛ اما براساس ماده ۵۱ آن، استفاده جمهوری اسلامی ایران از حق شرط، بسیار دشوار است. در هر صورت این نظام تربیتی که این کنوانسیون در نظر گرفته و آموزش‌هایی را که پیش‌بینی نموده است، ضمن مغایرت با نظام تربیتی اسلام(حبیبی، 1381)، استانداردها و ساختارهای تربیتی را دنبال می‌کند که از رهگذر آن یکسان‌سازی ارزش‌های متناسب با نظام ارزشی لیبرالی و سکولاری تحقق یابد. در واقع، از ناحیه چنین کنوانسیونی علی‌رغم وجود یک سری از مفاد به ظاهر قابل قبول، نفوذ تربیتی به شکل بسیار خفی و قانونی اعمال می‌شود. تردیدی نیست که این گزاره کنوانسیون «کودک را برای زندگی در یک جامعه آزاد بر پایه تفاهم، صلح، تحمل دگراندیشان و دیگرباشان، تساوی حقوق زن و مرد و دوستی خلق‌ها و گروه‌های قومی یا ملی ـ مذهبی، آماده کند.» هیچ‌گاه با تعریف اسلامی و بومی ما منطبق نبوده و مورد پذیرش نخواهد بود. کما اینکه براساس مفاد این کنوانسیون تفسیربرداری از ماده 29 را مانع شده است. در تأسیس مدارس آموزشی هم با توجه به رعایت بندهای ماده یک این کنوانسیون، باید حداقل استانداردهای تعیین شده حکومتی موجود باشند. در همین راستا، مدتی است که برخی از افراد توسعه بسیج دانش‌آموزی را مغایر با این کنوانسیون مطرح می‌کنند.

۳ـ کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان
 این کنوانسیون یکی دیگر از رژیم‌های بین‌المللی است که عمدتاً ارزش‌های غربی را جهان‌شمول می‌کند. مادلین آلبرایت وزیر خارجه اسبق آمریکا که در سال 1374 در مقام نماینده آمریکا در نشست جهانی حقوق زن در پکن شرکت کرده بود، گفت: اهداف نشست جهانی حقوق زن در راستای سیاست‌های دولت آمریکا تنظیم و اجرا گردیده است. بسیاری از مفاد این کنوانسیون و آموزش‌هایی که براساس سند پکن مطرح شده است، نظام و ساختاری را در رابطه با حقوق زنان مطرح می‌کند که ضمن تعارض با نظام حقوقی زن در اسلام، در نهایت به هم‌شکل شدن زنان در جهان براساس مبانی ارزشی غرب منجر می‌شود. چنانچه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در سال 1380 در بررسی این کنوانسیون به موفق نبودن اجرای این کنوانسیون در دفاع از شخصیت و جایگاه زنان، التزام به جهان‌بینی مادی و الگوی فرهنگی اجتماعی غرب، بسط نگرش‌های نادرست در دفاع از حقوق زنان، متزلزل شدن بنیان خانواده، ناروا بودن نفی تمامی تمایزات میان زن و مرد و مغایرت معاهده مذکور با احکام شرع و ارزش‌های اصیل انسانی، اشاره کرده است.

ابوالحسن بني‌صدر يکي از نمادهاي انحراف در انقلاب اسلامي است که بايد براي واکسينه کردن انقلاب به دفعات به سراغ او رفت. بررسي رفتار، گفتار و فرجام بني‌صدر و حاميان او به این دلیل حائز اهميت است که در آن عبرت‌هاي فراواني براي امروز و فرداي جامعه ايراني و انقلاب اسلامي وجود دارد.
شايد بتوان اوج شناخت چهره اصلي بني‌صدر را در غائله 14 اسفند 1359 يافت، ابوالحسن بني‌صدر که توانسته بود به دليل منسوب بودن به پدرش که از روحانيون برجسته همدان بود و با بهره‌گيري از فرصت حضور در فرانسه ابتدا خود را به امام(ره) نزديک کرده و سپس در صف انقلابيون جاي بگيرد، در نهايت با زيرکي خاصي در مصدر امور انقلاب قرار گرفت و توانست در اولين انتخابات رياست‌جمهوري پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ميداني که برخي علل و عوامل (نظير منتفي شدن حضور جلال‌الدين فارسي نامزد اصلي حزب جمهوري اسلامي) براي وي رقیبی نگذاشته بود، موفق به کسب آرای مردم و مقام رياست جمهوري بشود. او از همان آغاز به کار تعارضات بسياري در سخن، عمل و اعتقادات با جريان اصلي و اصيل انقلاب و امام خميني(ره) داشت. هرچند که سعي کرد اين ديدگاه‌ها را در ابتداي کار پنهان کند، اما ديري نپاييد که تعارضات اعتقادي و عملي وي با جريان اصيل انقلاب هويدا شد. بيش از يک سال از انتخاب وي به مقام رياست‌جمهوري نگذشته بود که نقاب از چهره برداشت و در غائله‌اي که با همکاري منافقين، گروهک‌ها و جريان‌هاي انحرافي زمينه برگزاري آن را فراهم کرده بود، فتنه آغازين انقلاب را در 14 اسفند 1359 و در دانشگاه تهران رقم زد.
عوامل ايجادکننده و ريشه‌هاي اصلي غائله 14 اسفند 1359 را بايد در سخنراني 17 شهريور بني‌صدر که در ميدان شهدا، برگزار شد و سخنراني روز 22 بهمن وي در همان سال و در ميدان آزادي، يافت؛ جايي که او پس از بيان سخنان جنجالي، غير مکتبي و ضد انقلابي عليه نظام نوپاي جمهوري اسلامي، در يک اجتماع عمومي، نقاب از چهره واقعي خود که هيچ شباهتی به مبناي تشکيل‌دهنده نظام اسلامي ايران نداشت، بردارد و در پس آن نيز وعده سخنراني و ملاقاتي ديگر با مردم را در سالروز درگذشت دکتر محمد مصدق در 14 اسفند داد.
بني‌صدر در اقدامي هماهنگ با منافقين، گروهک‌هاي مخالف شکل‌گيري انقلاب اسلامي، جريان‌هاي انحرافي ابتداي انقلاب و ... تلاش کرد برنامه مفصلي را عليه جمهوري اسلامي ایران و مباني اعتقادي آن در 14 اسفند و در دانشگاه تهران ترتيب دهد و تکيه کلامش هم در آن زمان تکيه بر آرای 11 ميليوني مردم براي ايجاد جنجال در کشور و پيشبرد اقدامات خائنانه خود بود. از همين رو گروهک‌هاي مخالف جمهوري اسلامي و طرفدار رئيس‌جمهور وقت در هماهنگي با دفتر وی، آمادگي خود را براي شرکت در غائله 14 اسفند 59 اعلام کردند. بر اساس آنچه در اسناد تاريخي آمده است همراهان بني‌صدر در اين غائله علاوه بر برنامه‌ريزي‌هاي از پيش تعيين شده، به تجهيز اعضاي خود پرداختند. اين گروه‌ها که به سبب همفکري و توافق سياسي با بني‌صدر براي حضور در دانشگاه تهران اعلام آمادگي کردند، عبارت بودند از: 1ـ دفتر همکاري‌هاي مردم و رئيس‌جمهور، 2ـ دفتر بني‌صدر، ۳ـ گارد رياست‌جمهوري، 4ـ جبهه ملي به همراه گروهک‌هاي وابسته به آن نظير (حزب ملت ايران، جاما، گروه ايران امروز، جمعيت دانشگاهيان ملي) 5ـ گروه‌هاي ضد امام، ضد روحانيت و ضد ولايت فقيه، 6ـ گروه‌هاي شبه‌انقلابي که به علت وجود برخي اختلاف‌ها اکنون به جرگه طرفداران بني‌صدر پيوسته بودند، مانند گروه طرفداران بني‌صدر، صادق قطب‌زاده، سياه‌جامگان، داريوش فروهر و شريعتمداري.
در بيان تاريخچه اين رويداد همچنين اشاره شده است: جدا از دسته فوق، مي‌توان از گروه‌هايي ديگر به عنوان دسته دومي نام برد که در ظاهر به طرفداري از بني‌صدر و در باطن براي تأمين پاره‌اي از مقاصد سياسي، ايجاد بلوا و برهم زدن هر چه بيشتر جو سياسي کشور در غائله 14 اسفند شرکت کردند که اين گروه‌ها عبارت بودند از: الف‌ـ مجاهدين خلق و ميليشيا (نيروهاي شبه‌نظامي)، ب‌ـ رنجبران، ج‌ـ پيشگام، دـ پيکار، هـ ـ اتحاديه کمونيست‌ها، توفان و فداييان اقليت، وـ راه کارگر، زـ سازمان چريک‌هاي فداييان خلق (اکثريت).
بر همين اساس، جداي از دو دسته فوق مي‌توان از دسته سومي هم نام برد که در حادثه 14 اسفند دانشگاه تهران حضور داشته و مشي و نظري مخالف رئيس‌جمهور و گروه‌هاي طرفدار او داشتند. اين دسته‌ها که طرفدار روحانيت و امام بودند، عبارت بودند از: 1ـ حزب‌اللهي‌ها، ۲‌ـ فداييان اسلام، ۳‌ـ پاسداران و اعضاي نهادهاي انقلابي. لذا مي‌توان گفت که در 14 اسفند 1359، سه دسته فوق در پاسخ به دعوت رئيس‌جمهور در اين مراسم شرکت کردند؛ اما با اهدافي متضاد.
منافقين، گروهک‌ها و جريان‌هاي انحرافي ابتداي پيروزي انقلاب که حامي بني‌صدر بودند، با شعارهايي که بر ضد روحانيون به ویژه شهيد مظلوم آيت‌الله دکتر بهشتي و روحانيون حزب جمهوري سر مي‌دادند، نيروهاي حزب‌الله و انقلابي را مورد حمله قرار مي‌دادند. مهم‌ترين شعار آنان در اين روز، «درود بر مصدق سلام بر بني‌صدر» بود.
بني‌صدر هم که اين هرج‌ومرج و درگيري را (که البته خود او ايجاد کرده بود)، بهترين فرصت براي ادامه سوء‌استفادهايش مي‌دانست، در ميان بلوايي که ميان طرفداران او و نيروهاي انقلابي شکل گرفته بود سه ساعت سخنراني کرد و از همان آغاز سخنانش از مصدق نام برد. او در جاي جاي سخنان خود در روز 14 اسفند 1359 از تحريک طرفداران خود نيز غافل نبود؛ لذا در لابه‌لاي سخنانش مکرر اين جمله را تکرار مي‌کرد که «عده‌اي براي اخلال اينجا آمده‌اند، اگر دست از اخلال برندارند، من از شما مردم خواهم خواست چماق به دستاني را که مي‌خواهند جمهوري را به لجن بکشند، تنبيه کنيد.» 
بنی‌صدر با شدت گرفتن اعتراض مخالفان از ادبيات تندتري استفاده کرد: «... شما مردم آرام باشيد. شمايي که از چماقداران نيستيد، از آنان جدا بشويد تا من از اين مردم بخواهم که به حساب آنها برسند... شما مردم با آرامش اينها را بيرون کنيد... لطفاً آنهايي که دستگير مي‌کنيد تحويل پليس بدهيد... نزنيد بابا، گرفتيد بياوريد تحويل بدهيد. شما رفتار چماقداران را نکنيد. بياييد تحويل بدهيد. نزنيد.» 
در همين روز، گارد رياست‌جمهوري، به همراه ميليشياي سازمان مجاهدين خلق (منافقين) و عده‌اي که با پوشيدن لباسي شبيه لباس پاسداران و افراد حزب‌اللهي در حالي که از چند روز قبل آماده شده بودند، به نيروهاي انقلابي مخالف رئيس‌جمهور حمله بردند و آنان را مورد ضرب و شتم قرار دادند. در اين ميان حتي عده‌ای از آنان را نيز بازداشت کردند. شدت حملات به نيروهاي مخالف به گونه‌اي بود که اگر مأموران پليس به موقع نسبت به رها کردن اشخاص فوق‌الذکر از دست ضدانقلاب اقدام نمي‌کردند، جان‌شان در خطر بود.
شش روز بعد، بني‌صدر در نامه‌اي خطاب به دادستان کل کشور، آيت‌‌الله موسوي‌اردبيلي درصدد برآمد نقش گروهک‌هاي حامي خود را پنهان کند و با منتسب کردن علت وقوع حادثه به «سخنان تحريک‌کننده» خود و نيز «چماق چماقداران» آرامش را براي تداوم مشي منافقانه خود فراهم آورد. او نوشت: «آقاي دادستان محترم! هيچ‌کس نمي‌پذيرد که گروهک‌ها چنين و چنان کردند؛ چرا که اگر چماقداران نمي‌آمدند، هيچ‌کس هيچ کار نمي‌کرد.» 
به دنبال اين ماجرا، انتقادات زيادي از بني‌صدر شد. در روز 25 اسفند 1359 جلسه‌اي با حضور آیت‌الله دکتر بهشتي، آيت‌الله موسوي‌اردبيلي، آیت‌الله خامنه‌اي، آیت‌الله رفسنجاني، مهندس بازرگان، بني‌صدر، رجايي و سيداحمد خميني در حضور امام(ره) تشکيل شد و نتيجه آن صدور بيانيه ده ماده‌اي امام بود که رهنمودهايي در مورد مسائل مملکتي ارائه کردند. طي آن بود که هيئتي مرکب از سه نفر به نمايندگي از طرف امام؛ آيت‌الله مهدي‌کني، حجت‌الاسلام اشراقي و آیت‌الله يزدي مأمور پيگيري اختلافات و رفع آنها مي‌شود.
حزب جمهوري اسلامي هم بلافاصله با انتشار اعلاميه‌اي درصدد برآمد فضاي آلوده از تهمت پيرامون خود را روشن کند: «حزب جمهوري اسلامي همانطور که بارها در بيانيه‌هاي رسمي خود تأکيد کرده است، هر نوع ايجاد فتنه و آشوب و درگيري در سراسر کشور و هر نوع بر هم زدن مجالس و مجامع را محکوم کرده و مي‌کند، ولي آنچه اين بار به صورت آشکار براي همه مردمي که گزارش خبري روز پنج‌شنبه را از تلويزيون ديدند، قابل درک بود، صحنه‌سازي در اين زد و خورد بوده است. همه ناظران مي‌توانستند درک کنند که چگونه صحنه‌ها به وجود مي‌آمد تا با چماق چماقداران، حرکت‌هاي اصيل اسلامي سرکوب شود، غافل از اينکه ملت ما هوشيارتر از آن است که فريب اين صحنه‌سازي‌هاي مصنوعي را بخورد و چماقداران واقعي را نشناسد.» 
غائله 14 اسفند، تنها يکي از جنجال‌آفريني‌ها و بحران‌سازي‌هايي بود که بني‌صدر به مملکت تحميل کرد و البته چهره منافقانه خود را بيش ‌از پيش‌ نشان داد. با اين همه تنها چند ماه زمان نياز بود تا با افشاي اقدامات خائنانه و سودجويانه‌اش، در 20خرداد 1360، معزول و سپس متواري شود.


آیت‌الله سید‌‌عزالدین زنجانی
به‌اتفاق و اجماع ثابت شده است يكى از اهل‏بيت كه در حق‌شان آيه‌‏ تطهير نازل شده وجود مقدس صديقه طاهره(ع) مي‌باشد. پس، به همان اندازه كه ائمه(ع) علم و دانش دارند، اين بزرگوار نيز واجد آن است.
در مورد علم ائمه(ع) روايات زيادى وارد شده، براى نمونه «جابر جعفى مي‌گويد از امام باقر(ع) در باره علم امام سؤال كردم، در جواب فرمودند: «جابر براى انبيا و اوصيا پنج روح است؛ روح‌القدس، روح ايمان، روح حيات، روح قوه و نيرو و روح شهوت. جابر! ائمه با روح‌القدس آنچه را كه در عرش تا آنچه در زمين است می‌‏دانند.» سپس فرمود: «جابر! آن چهار روح دچار دگرگونى مي‌شود، مگر روح‌القدس كه هرگز به لهو و لعب نمى‏پردازد.»
چنانچه ثابت شده، وقتى نفس به آخرين مرحله‏ كمال عقلى و عملى نائل شد و از حركات و افكار براى رسيدن به مطلوب و مجهول بى‏نياز شد، قدرت علمى و عملى وى متحد مي‌شوند، علمش عمل و عملش علم مي‌شود. علم و قدرت در مجردات نسبت به مادون خود چنين است و بدين سان نفس انسان هم قوى و جوارح و عين بدن گشته و بدن هم عين نفس مي‌گردد. 
در چنين مرتبه‏اى است كه انسان در ملك و ملكوت تصرف كرده و همه‏ جهان به فرمان وى مي‌گردد. براى مثال مى‏توان به كتاب‌هایى كه در قدرت و اعجاز ائمه طاهرين(ع) تأليف شده مراجعه كرد، مانند خرائج و جرائح قطب راوندى و بحارالأنوار يا عيون اخبارالرضا(ع) در مورد امر به شيرهاى پرده و زنده شدن آنها و به هلاكت رساندن آن مرد جسور و بى‏ادب.
آرى در ممكنات اشرف از عقل و پست‏تر از ماده عنصرى نيست و به عبارت ديگر، دو حاشيه‏ وجود است و هر دو در انسان كامل جمع مي‌شوند. به ‌طور كلى در تمام مراتب هستى جدایى و فطور نيست و انسان در وحدت خود مشتمل بر همه‏ هستى است. 
پس در انسان متعارف چنين قدرتى هست كه مى‏تواند تا اين پايه‏ها برسد، ولى انسان قدر خود را نشناخته و گوهرى كه از صدف كون و مكان بيرون است آن را به سفال بى‏ارزش مادى اين دنيا فروخته، تا چه رسد به بلند‌پايگانى كه خدا آنها را بدون مقدمه‏ تحصيل و رياضت چنانكه در روايت فوق ديديم مخصوص روح‌القدس فرموده باشد. در زيارت جامعه مى‏فرمايد: «و ذلّ كل شي‏ء لكم» هر چيز در مقابل ‏شما خاضع است، پس با در دست داشتن اين مدارك عقلى و نقلى سزاوار نيست اشخاصى كه تحصيلات متعارفى دارند در اين موضوع قلم‌فرسایى کنند، با اينكه نوابغ بشريت به عجز از درك مقامات اين بزرگواران اعتراف دارند.
شيخ‌الرئيس در مقامات‌العارفين مي‌گويد: «پيش مردم، ساده‌لوح كسى است كه آنچه را شنيد، باور كند و نزد من ساده‏تر از او كسى است كه آنچه را از مقامات اين بلند‌پايگان بشريت شنيد، انكار نمايد.» 
بنابراين بايد به دستور خود ائمه(ع) رفتار کرد كه فرمودند؛ هرچه از مقامات ما را شنيديد و در قلب خود ياراى تحمل آن را ديديد بپذيريد، و گرنه در مقام انكار نيایيد.

فاطمه از زبان فاطمه
«ثم قالت: ايها الناس! اعلموا اني فاطمه! و أبي محمد اقول عودا و بدءا و لا اقول ما اقول غلطا و لا أفعل ما أفعل شططا»؛ سپس فرمود: اى مردم! بدانيد كه من فاطمه هستم! و پدرم محمد(ص) و اين اولين و آخرين گفتارم با شماست و آنچه را كه مى‌گويم از راه غلط نبوده و آنچه را كه انجام مى‏دهم از راه كجروى نيست. 
و نه پدر زنان شما و برادر پسر عمم است و نه برادر مردهاى شما مى‏باشد... .
در اين فراز، فاطمه(عليهاالسلام) از شيوه‏هاى جارى در اصول محاكمات استفاده فرموده، ابتدا به معرفى خود مى‏پردازد؛ چه اينكه حكم، تابع موضوع آن است؛ وقتى موضوع حكم ثابت شد، قهراً حكم آن ثابت خواهد شد.
از اين‌رو مى‏بينيم فاطمه(س) نخست مى‏فرمايد، من فاطمه هستم! پدرم محمد(صلى‌الله‌عليه‌و‌آله) تأكيد مى‌كند من فاطمه هستم؛ وقتى فاطمه بودن ثابت شد، صديقه بودن و سيدة النساء العالمين من الاولين و الآخرين بودن ثابت مى‏شود، پس هرچه مى‏گويد، عين صواب و محض حق است.
فاطمه(عليهاالسلام) به آن مردم فريب‏خورده و سالوس‏زده كه سخنان او را مى‏شنيدند، بر اين نام تأكيد مى‏كند كه احدى با آن نام ناآشنا نيست و مكرر اين نام را از زبان پيامبر(ص) همراه با احترام فراوان و عظمت شنيده بودند. وقتى مردم فهميدند فاطمه، فاطمه است، متوجه شدند ديگر ثبوت حكم ضرورى است و آنچه مى‏گويد راست و عين حقيقت است.
پيامبر گرامى مكرر و به اندك مناسبتى فاطمه را ستايش مى‏فرمود و رفتارى با وى مى‏كرد كه از مقام هيچ پدرى نسبت به فرزندش معهود نيست. هنگامى كه فاطمه(س) وارد مى‏شد، پيامبر جلو پايش بلند مى‏شد و سينه و پيشانى‏اش را مى‏بوسيد، آنگاه مى‏فرمود: «فاطمه پاره تن من است و او دل و جانى كه در درون من است مى‏باشد، پس هر كس او را بيازارد، مرا آزار داده است و هر كس مرا آزار بدهد، خدا را آزار داده است... .»
از جمله القابى كه پیامبر مكرر فاطمه(س) را به آن ملقب فرموده «صديقه» است. اين هيئت از صيغه‏هاى مبالغه است. خداى متعال در قرآن از قول چند نفر كه مأمور شدند تعبير خواب عزيز مصر را از يوسف(ع) بپرسند، نقل مى‏كند كه آنان در خطاب به يوسف چنين گفتند: «يوسف ايها الصديق؛ يوسف اى بسيار راستگو.»
چون يكى از آنان در طول معاشرت، عصمت و تقواى يوسف را ديده بود، همه را در اين لقب خلاصه كرد.
اما در مورد فاطمه(عليهاالسلام)، پيامبرى كه «ما ينطق عن الهوى» به فاطمه لقب صديقه مى‏دهد. 
همه‏ اين معرفي‌ها در ميان مسلمان‌ها مسلّم بوده و كسى را گمان اندك شبهه‏اى در آن نمى‏رود، مگر اينكه كسى در اصل نبوت پدرش شك آورد و جز يك نفر در ميان فرزندان پيامبر(ص)، فاطمه نام نداشت؛ بنابراين در اثبات سخنان خود فقط لازم بود خود را معرفى کند: «من فاطمه هستم» و چنانكه گفتيم با ثبوت موضوع «فاطمه» ترتب همه احكام بر وى از نظر حقوقى ضرورى خواهد بود.
نمونه چنين كارى را در رفتار خود پيامبر(ص) هم مى‏بينيم، در آيه شريفه‏ «و الرسول يدعوكم في اخريكم» كه راجع به هزيمت در جنگ اُحد است، قرآن مى‏فرمايد: رسول شما در طرف ديگر جبهه، شما را به سوى خود فرامى‏خواند. در تفسير اين آيه‏ شريفه آمده است كه رسول‌الله(ص) صدا مى‏زد: أيها الناس! أنا رسول‌الله! مردم كجا فرار مى‏كنيد؟ من رسول‌الله هستم و ديگر بيانى نفرمود؛ زيرا فقط اثبات رسول‌الله كافى بود كه فرد مسلمان متعهد به خود آيد. آرى كجا مى‏توان رو گرداند؟ زيرا رو گرداندن از رسول، رو گرداندن از خداست و آن كفر است.
پس از معرفى خود با تأكيد مى‏فرمايد: «أقول عودا و بدا؛ اولين و آخرين سخنم است.» چنين تأكيدى برای ِاتمام حجت است. 
یک-انسان به راه خطا برود، ولى قصد صواب داشته باشد و از آن تعبير به قصور مى‏شود، مثل افرادى كه در تحرى و جست‌وجوى حق هستند، اما به خطا دچار مى‏شوند.
دو انسان به عمد تجاوز از حق نمايد و بر انگيزه‏ هواى نفس، حق را ناديده بگيرد و آن را «شطط» و به تعبير ديگر «تقصير» مى‌گويند.
بر اين اساس است كه صديقه‏ طاهره(س) تأكيد مى‏كند كه گفتارم نه از روى جهت اولى «و لا أقول ما أقول غلطا» است و نه از روى جهت دومى «شطط» است، بلكه متن حق و محض واقع است.
*برگرفته از کتاب شرح خطبه حضرت زهرا(س) اثر معظم‌له.

گزارشی از رزمایش پیامبر اعظم(ص) 11 نیروی زمینی سپاه
  حسن ابراهیمی/ هفته گذشته یکی از هفته‌های پر خبر سپاه در رسانه‌ها بود. افتتاح خط 2 قطار شهری مشهد، افتتاح مسکن محرومان، افتتاح طرح‌های اقتصاد مقاومتی و اشتغال‌زایی و مهم‌تر از همه رزمایش پیامبر اعظم(ص) 11 نیروی زمینی سپاه، از جمله این خبرها بود. به نظر می‌رسد، در این میان رزمایش پیامبر اعظم(ص) 11 در شرق کشور اهمیت دو چندانی داشته باشد. باید توجه داشت که پس از شکست محاصره 360 درجه جمهوری اسلامی از سوی ایالات متحده در دهه اخیر و قوت گرفتن جبهه مقاومت مرزهای راهبردی جمهوری اسلامی از سمت غرب به دریای مدیترانه رسید. 

خطر گروه‌های تکفیری
رژیم صهیونیستی، ترکیه، ایالات متحده و ارتجاع عربی در منطقه با تربیت و مدیریت گروه‌های تکفیری جایگزینی برای تهدید مرزهای جمهوری اسلامی ایجاد کردند. با کم رنگ شدن این تهدید در مرزهای غربی، به نظر می‌رسد این گروه‌های تکفیری در افغانستان، تاجیکستان و لیبی مستقر شوند. این گروه‌ها در مرزهای پاکستان نیز حضور سنتی دارند و از سویی با مدیریت نکردن عمدی یا سهوی ترکیه و ناتوانی عراق بر مدیریت مرزهای کردنشین خود در تلاقی مرزهای ایران، عراق و ترکیه تا منطقه سردشت در کشور ترکیه گروه‌های جدایی‌طلب برای استان‌های کردنشین کشور تهدید ایجاد کرده‌اند. بخشی از داعش هم در نزدیکی مرزهای عراق و ایران مستقر هستند. 

تمرین انهدام در غرب
افزون بر رزمایش بزرگ پیامبر اعظم(ص) 11 نیروی زمینی سپاه که ماه جاری در منطقه کویر مرکزی و شرق کشور حدود مرز تایباد برگزار شد، رزمایش امام علی(ع) نیروی زمینی سپاه نیز ماه گذشته در منطقه دالاهو برای مقابله با دشمنان در منطقه غرب و شمال غرب انجام شد که این دو رزمایش در واقع تمرینی برای مقابله احتمالی با هر گونه اقدام به تجاوز نیروهای تروریست تکفیری به کشور بود.

رزمایشی برای مقابله با تهدیدات شرقی
رزمایش پیامبر اعظم(ص) 11 نیروی زمینی سپاه در سه روز و طی چند مرحله برگزار و در آن بخشی از توان نیروی زمینی سپاه برای مقابله با هر نوع تهدید زمینی آزمایش شد. توان پهپادی، توان هوانیروز، توان یگان‌های مردم پایه، توان یگان‌های ویژه صابرین، توپخانه و موشکی، پدافند عامل، جنگال و... در این رزمایش به میدان آمد.

انهدام از دور
مرحله ابتدایی رزمایش که به سبب آزمایش راکت‌های دوربرد توپخانه و موشکی نیروی زمینی سپاه در منطقه کویر مرکزی ایران انجام شد، یکی از مهم‌ترین و قابل توجه‌ترین مراحل این رزمایش بود. در واقع، در این رزمایش راکت‌های دوربرد سپاه با قدرت بالا و نقطه‌زنی آزمایش شدند که بردی حدود 100 کیلومتر دارند و توان اجرای آتش بسیار بالایی را روی اهداف دور خواهند داشت. به نظر می‌رسد، در صورتی که گروه‌های تروریستی بخواهند از خطوط قرمز دفاعی ایران در کشورهایی که در آن مستقر هستند عبور کنند، این توان به نابودی آنها منجر خواهد شد. این توانایی همچنین می‌تواند در جبهه مقاومت تهدیدی بزرگ برای گنبد آهنین رژیم صهیونیستی به شمار آید.

پدافند و عملیات در کوی و برزن
مرحله دوم این رزمایش بنا به اظهارات سخنگوی آن، سردار پورجمشیدیان به شلیک سامانه‌های دوش‌پرتاب «میثاق» و توپخانه پیشرفته دقیق‌زن پدافند هوایی، عملیات رهایی گروگان و رزمایش دفاع از کوی و برزن اختصاص داشت که در این امر گردان‌های لشکر 5 نصر، گردان‌های مردم‌پایه امام حسین(ع) و گردان‌های بیت‌المقدس بسیج حضور داشتند.

مرحله اصلی با حضور صابرین
مرحله نهایی رزمایش پیامبر اعظم(ص) 11 نیروی زمینی سپاه نیز با اجرای عملیات رزمندگان یگان ویژه صابرین برگزار شد. در این مرحله که فرماندهان عالی‌رتبه نیروهای مسلح حضور داشتند، عملیات دفاع مرزی در مقابل تهاجم دشمن، آتش‌بار سنگین توپخانه بر روی مواضع دشمن، اقدامات شناسایی و اطلاعاتی با استفاده از پهپاد، پشتیبانی هوایی یگان‌ها با استفاده از بالگردها، شلیک راکت‌های پیشرفته و دقیق‌زن از مواضع ثابت و متحرک انجام شد. عملیات هلی‌برن و حرکت گروه رزمی و عملیات تعقیب با پشتیبانی هوایی بالگردها هم از دیگر برنامه‌های مرحله سوم این رزمایش بود که با هدف هلی‌برن نیروها به عقبه دشمن و محاصره آنها و همچنین ورود به منطقه دشمن و اجرای تک‌های سنگین به آنها انجام شد. واحدهای مختلف نیروی زمینی سپاه، از جمله قرارگاه منطقه‌ای ثامن‌الائمه و لشکر مردم‌پایه 5 نصر به همراه نیروهای یگان ویژه صابرین و واحدهای توپخانه، پهپاد و جنگال  در این رزمایش حضور داشتند.

عملیاتی کردن دو نوع مین
در خلال این رزمایش نیز مین‌ «صاعقه» که با کنترل از راه دور می‌تواند خساراتی به اهداف پرنده با ارتفاع پرواز کم (نظیر بالگردهای در ارتفاع پایین) وارد کند و مین زمینی جهنده «سجّیل» که در ارتفاع ۱۰ متری زمین منفجر می‌شود، عملیاتی شد.

قلع ‌و قمع کامل متجاوز
در بخش اول روز سوم رزمایش، رزمندگان یگان صابرین عملیات خود را با یورش به تجمع نیروهای دشمن فرضی آغاز کردند. در ادامه رزمایش واحدهای توپخانه حجم انبوهی از آتش را به سوی دشمن فرضی گشودند؛ در این بخش اصل بر این بود که دشمن متجاوز به مرزهای کشورمان، با پاسخ سنگین و مقتدرانه رزمندگان در مرزها روبه‌رو شده و فرار می‌کند. عملیات هلی‌برن در ادامه این رزمایش با هدف بستن عقبه دشمن در داخل خاک کشور مهاجم انجام شده و مهاجمان به طور کامل منهدم می‌شوند. در واقع، این رزمایش با شناسایی درست تهدید در منطقه به صورتی طراحی شده است که در آن هدف نه تنها دفع حمله مهاجمان، بلکه قلع و قمع کامل آنهاست.

وجه مردم‌یاری و محرومیت‌زدایی
 اما تمام رزمایش سپاه در این قالب نمی‌گنجد، در واقع سپاه با توجه به مأموریت‌های محرومیت‌زدایی و مردم‌یاری خود موظف است به امدادرسانی در مواقع بحرانی و محرومیت‌زدایی از مناطق محروم همت گمارد. بر اساس این در این رزمایش مأموریت مردم‌یاری و محرومیت‌زدایی هم اجرا شد که برپایی بیمارستان صحرایی و رسیدگی به امور محرومان منطقه از یک سو و کمک به سیل‌زدگان در منطقه از سوی دیگر با همت سپاه صورت گرفت. در این راستا، بیمارستان صحرایی «شهید نورعلی شوشتری» در بخش «کاریز» شهرستان مرزی تایباد افتتاح شد. این بیمارستان صحرایی بسیار مجهز به سرعت در منطقه مستقر شد و انواع خدمات فوق تخصصی و تخصصی پزشکی را به مدت یک هفته به مردم محروم این منطقه مرزی ارائه داد. همچنین یگان‌ها و تجهیزات مهندسی شرکت‌کننده در رزمایش پیامبر اعظم(ص) 11 به یاری گرفتارشدگان در سیل در مناطق مرزی شرق کشور رفتند. در این راستا، خارج از برنامه‌ریزی‌های رزمایش حتی از نفربرهای نیروی زمینی سپاه نیز افزون بر امکانات مهندسی استفاده شد. 


صبح صادق سند سازمان سیا را پس از 34 سال افشا می‌کند
مصطفی افضل‌زاده/ سندی از اسناد سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا مربوط به سال 1983 (۱۳۶۱) منتشر شده است که در آن «گراهام فولر» عضو اسبق سیا در گزارشی توصیه‌هایی درباره جنگ رژیم بعث عراق علیه ایران و گشودن جبهه جدید علیه سوریه مطرح کرده است. البته چندی پیش یک روزنامه انگلیسی گزارشی از این سند را برای اولین بار منتشر کرد که «گراهام فولر» نویسنده این سند سازمان سیا در گفت‌وگو با خبرنگار صبح صادق گفت، گزارش منتشر شده از سوی خبرنگار دیلی‌میل مغرضانه است. به همین دلیل اصل سند سازمان سیا پس از پیگیری‌های خبرنگار صبح صادق تهیه شد و متن آن برای اولین بار منتشر می‌شود. در شماره آینده گفت‌وگوی صبح صادق با گراهام فولر در این زمینه منتشر خواهد شد.
اعمال زور واقعی در برابر سوریه
در حال حاضر، سوریه منافع آمریکا را در لبنان و خلیج فارس به خطر انداخته است، به گونه‌ای که امکان بستن خط لوله عراق و بین‌المللی کردن جنگ عراق وجود دارد. ایالات متحده باید افزایش تهدیدات نظامی را از طریق هماهنگی پنهانی تهدیدات نظامی همزمان علیه سوریه از سه دولت هم‌مرز متخاصم با سوریه شامل عراق، اسرائیل [رژیم صهیونیستی] و ترکیه مدنظر قرار دهد. عراق که اوضاع آن به صورت روزافزونی در جنگ خلیج فارس رو به وخامت است، عملیات (هوایی) محدودی را علیه سوریه و صرفاً با هدف گشایش خط لوله انجام خواهد داد. گرچه گشایش جنگ در جبهه دوم علیه سوریه، مخاطره قابل ملاحظه‌ای را برای عراق دربرخواهد داشت؛ اما سوریه هم با یک جنگ دو جبهه‌ای روبه‌رو خواهد بود؛ چرا که پیشاپیش در جولان و در حفظ کنترل جمعیتی خشن و ناآرام در سوریه به شدت درگیر است.
اسرائیل بدون اینکه وارد جنگ شود، به صورت همزمان تنش‌ها را در مرز لبنان افزایش خواهد داد. ترکیه که از حمایت سوریه از تروریسم ارمنستان، کردهای عراق در مرز کردنشین ترکیه و تروریست‌های ترک که خارج از شمال سوریه فعالیت می‌کنند، عصبانی است، اغلب آغاز عملیات نظامی به صورت یک‌جانبه را علیه کمپ‌های تروریستی در شمال سوریه مدنظر قرار می‌دهد. در صورت اقدام عراق، تقریباً تمام دولت‌های عربی با عراق همدردی خواهند کرد.
اسد در رویارویی با سه جبهه، احتمالاً ناگزیر به صرف نظر از سیاست بستن خط لوله خواهد شد. چنین پذیرشی، از فشار اقتصادی بر عراق می‌کاهد و شاید ایران را ناگزیر به تجدیدنظر در اتمام جنگ کند. این کار ضربه‌ای سنگین بر وجهه سوریه خواهد بود و می‌تواند به توازن قوا در لبنان منجر شود. 
سوریه کماکان دو مورد از منافع کلیدی ایالات متحده در خاورمیانه را در گرو خود خواهد داشت: 
ـ خودداری سوریه از عقب‌نشینی نیروهایش از لبنان، اشغال جنوب را تضمین می‌کند؛ 
ـ بستن خط لوله عراق از سوی سوریه، عاملی کلیدی در به زانو درآوردن عراق از نظر مالی بوده و این کشور را به اقدام خطرناک بین‌المللی کردن جنگ در خلیج فارس سوق می‌دهد.
اقدامات دیپلماتیک تاکنون تأثیر اندکی بر اسد داشته که تا به حال به درستی بازی نیروها در منطقه را محاسبه کرده و به این نتیجه رسیده است که آنها در برابر او آرایش ضعیفی دارند. اگر قرار باشد ایالات متحده نقش مخرب سوریه را مهار کند، این کار را تنها می‌تواند از طریق اعمال قدرت واقعی انجام دهد که تهدیدی اساسی برای موقعیت و قدرت اسد خواهد بود؛ چنین تهدیدی باید عمدتاً از نظر ماهیت، نظامی باشد. 
در حال حاضر سه کشور نسبتاً متخاصم در مرزهای سوریه وجود دارد: اسرائیل، عراق و ترکیه. باید یک تهدید نظامی واقعی را علیه سوریه برنامه‌ریزی کرد که حداقل تغییری در سیاست‌هایش ایجاد کند. این مطالعه، بررسی جدی امکانات سه دولت مستقل را برای اعمال تهدید علیه سوریه پیشنهاد می‌کند. استفاده از هر یک از این دولت‌ها به صورت جداگانه نمی‌تواند چنین تهدید واقعی را ایجاد کند.
عراق
صدام حسین برای نجات جان خود می‌جنگد. تنها استیصال عراق، واگذاری یک جنگ اقتصادی فرسایشی است که سبب شده تا این کشور گزینه مخاطره‌آمیز جهانی کردن جنگ در خلیج فارس را مدنظر قرار دهد که به صورت بالقوه به بستن کشتیرانی در آنجا منجر خواهد شد. ایالات متحده باید عراق را به سمتی پیش ببرد که جنگ را به منشأ دیگر خود، یعنی سوریه سوق دهد.
عراق در حال جنگ در یک جبهه است و نمی‌خواهد جبهه دیگری را در برابر یک رقیب نیرومند نظامی باز کند؛ سوریه نیز پیشاپیش در یک جبهه در لبنان در حال جنگ است و نمی‌تواند درگیری خود را افزایش دهد. نیروهای سوریه به شدت در جولان و نیز در داخل سوریه درگیر هستند و سعی در برقراری نظم در میان جمعیتی می‌کنند که از رژیم نفرت دارند و در طول پنج سال گذشته مکرر سر به شورش برداشته‌اند. اگر اسرائیل تنش‌ها در برابر سوریه را همزمان با اقدامی از سوی عراق افزایش می‌داد، فشار بر اسد به سرعت افزایش می‌یافت. حرکت ترکیه نیز به صورت روانی فشار بر او را افزایش خواهد داد. گرچه عراق ممکن است از تخصیص نیروهای زمینی علیه سوریه ترس داشته باشد؛ اما نیروی هوایی کافی دارد تا نیمی از آن را صرف حملات هوایی علیه سوریه کند.
عراق به صورت عمومی اعلام خواهد کرد که سوریه با بسته نگه داشتن خط لوله اقدام جدی جنگی در برابر عراق مرتکب شده که با اقدام نظامی پاسخ داده خواهد شد. تنها هدف عراق این خواهد بود که از سوریه بخواهد خط لوله را مجدد بگشاید.
عراق که پیشاپیش به صورت روزافزون سخت به دنبال گزینه‌هایی برای رویارویی‌ با ایران است، با چنین اقدامی همراهی خواهد کرد و حمایت تقریباً تمام دولت‌های عربی به جز لیبی را دریافت می‌کند. سوریه با زیر پا گذاشتن سازمان آزادی‌بخش فلسطین و عدم سازش در لبنان، پیشاپیش با انتقاد گسترده، اما آرام عرب‌ها روبه‌رو است. تمام دولت‌های عربی از بین‌المللی شدن درگیری خلیج فارس، بیش از هر چیز دیگری هراس دارند.
عراق منافع حیاتی سوریه را مورد حمله قرار نخواهد داد. آنچه برای دمشق بسیار حائز اهمیت است، حفظ رژیم سوریه در داخل و حفظ منافع ارتش و سوریه در لبنان است. آیا سوریه می‌تواند تحت چنین فشارهای نظامی جدی، برای خط لوله دست به اقدام تمام‌عیار نظامی بزند؟
گرچه گشایش خط لوله تمام مشکلات ایالات متحده در خاورمیانه را حل نخواهد کرد؛ اما از نظر مالی عراق را از تنگنا خارج خواهد کرد و به صورت گسترده‌ای مخاطره بستن خلیج فارس به روی کشتی‌های نفتی را  از میان خواهد برد. این اقدام از طریق اجبار عراق به عقب‌نشینی که تحت فشار نظامی در برابر حمایت تقریباً متحد عرب‌ها برای عراق انجام می‌گیرد، ضربه‌ای بر روند پیروزی سوریه در منطقه خواهد بود. وجهه و قدرت سوریه متحمل آسیبی جدی خواهد شد که می‌تواند معادلات را در لبنان نیز متأثر کند. موفقیت عراق در این اقدام نیز می‌تواند تهران را متقاعد کند که دیگر دارای دست بالا در جنگ نیست و بهتر است تلاش‌هایش را متوجه مشکلات رو به افزایش داخلی خود کند.
عراق به دلایل زیر یک بازیگر جدی است:
ـ بیشترین نیاز را دارد تا کاری انجام دهد که موقعیت رو به افولش را بهبود بخشد؛
ـ در جامعه بین‌المللی کشوری مأیوس دیده می‌شود که در جست‌وجوی صلح با ایران است؛
ـ در جست‌وجوی اهداف معقول و محدود از سوریه خواهد بود. در چنین اقدامی، حمایت بین‌المللی عمده‌ای را به خود جلب خواهد کرد.
تشویق عراق در چنین اقدامی تا حدودی نقض موضع بلندمدت ایالات متحده در بی‌طرفی کامل در جنگ خلیج فارس خواهد بود؛ اما در سایه پیروزی محتمل ایران بر صدام، ایالات متحده ممکن است بخواهد ادامه بی‌طرفی محتاطانه را دوباره بررسی کند. آیا چنین سیاستی با منافع ایالات متحده کاملاً همخوانی دارد؟

اسرائیل[رژیم صهیونیستی]
اسرائیل خواهان جنگ با سوریه نیست؛ اما این کشور می‌تواند تنش‌ها را با سوریه در لبنان به حدی افزایش دهد که فکر اسد را به طرز قابل ملاحظه‌ای مشغول کند. اسد ممکن است بخواهد به تنهایی با این تهدید اسرائیل روبه‌رو شود، در حالی که اگر او با حمله بالقوه یا واقعی از شرق و شمال نیز مواجه بود، موضوع فرق می‌کرد. اسرائیل تاکنون عراق را دشمن عمده در منطقه قلمداد کرده است؛ اما اسرائیل از شانس تحقیر اسد که بزرگ‌ترین مشکل اسرائیل است، استقبال می‌کند. عراق اکنون تهدیدی برای اسرائیل ایجاد نمی‌کند.

ترکیه
ترکیه حمله نظامی یک‌جانبه علیه کمپ‌های تروریستی در شمال سوریه را مدنظر قرار داده است و از کاربرد زبان دیپلماتیک تهدیدآمیز علیه سوریه در زمینه این موارد ابایی نخواهد داشت.
دو نگرانی درباره عراق وجود دارد که ایالات متحده باید به آنها بپردازد:
ـ ترس از اینکه ایالات متحده، آنها را در یک جنگ دو جبهه‌ای با نیت تضعیف کلی آنها، به دام خواهد انداخت. عراق نمی‌تواند جبهه‌اش با ایران را رها کند.
ـ ترس از اینکه عراق به منزله ابزار صهیونیست در درگیری همزمان با سوریه و اسرائیل تلقی شود. مشروعیت تظلم عراق در چشم عرب‌ها، کمک خواهد کرد تا چنین اتهام احتمالی از سوی سوریه مرتفع شود.
البته عراق می‌تواند مجدد آسوده‌خاطر شود، اگر:
ـ مشاهده کند که ترکیه و اسرائیل به صورت همزمان در برابر سوریه اقدام می‌کنند.
ـ ایالات متحده در این میان احتمالاً به سوی عراق میل می‌کند و برای کمک به اقدام علیه سوریه اطلاعات در اختیار عراق قرار می‌دهد.

شوروی
اتحاد جماهیر شوروی مکرر از اسد خواسته است تا به منظور کمک به عراق که روابط خوبی با شوروی دارد، خط لوله را بگشاید. اگر دو دولت دوست با شوروی، به اقدامی خشونت‌بار دست بزنند، شوروی در دوراهی جدی قرار خواهد گرفت. مسکو ممکن است دست به انتخاب سختی زده یا با ناراحتی بی‌طرف بماند. مسکو به سادگی در موقعیتی نخواهد بود تا اهداف جنگ محدود عراق را مورد انتقاد قرار دهد و این به‌رغم ضربه‌ای است که در نتیجه آن به وجهه سوریه وارد خواهد شد.
سوریه در پاسخ همواره می‌تواند خط لوله را منفجر کند؛ اما هدف عراق، همان هدف قبلی باقی خواهد ماند که احیای خط لوله یا مواجهه با فشار نظامی، حداقل حملات هوایی از عراق است.
این پیشنهاد با زبان قدرت و زور واقعی با سوریه صحبت می‌کند؛ چیزی که حافظ اسد تاکنون واقعاً با آن روبه‌رو نشده است. همچنین، این کار می‌تواند جاه‌طلبی‌های اسد در منطقه را محدود کند.
امضا؛ گراهام فولر
ضمیمه
وارد کردن عراق
مشکل‌ترین جنبه این طرح، جلب همکاری عراق است. همان‌طور که در مطالعه اشاره شد، عراق به چند دلیل از درگیری هراس دارد:
ـ ترس از اینکه در برابر ایران تضعیف شود و نتواند هیچ نیرویی را برای جبهه سوریه تخصیص دهد.
ـ ترس از اینکه در صورت بروز یک جنگ واقعی که می‌تواند عراق را بیش از پیش تضعیف کند، نتواند در برابر سوریه مقاومت کند.
ـ ظن اینکه ایالات متحده صرفاً عراق را فریب داده تا عرب‌های بیشتری را با خود دشمن کند یا اینکه ایالات متحده واقعاً امید داشته است که صدام سرنگون شود.
ـ ترس از اینکه شوروی ارسال سلاح به عراق را قطع کند.
ـ نگرانی از اینکه عراق به مثابه همکار اسرائیل و عامل اسرائیلی ـ آمریکایی تلقی شود.
احتمالاً این نگرانی‌ها را تنها می‌توان به منزله بخشی از بازنگری سیاست ایالات متحده در برابر عراق و با روابطی نزدیک‌تر از روابط موجود مرتفع کرد. این اقدام می‌تواند شامل افزایش کمک به عراق، رها کردن سیاست بی‌طرف مطلق در جنگ ایران و عراق و بدین‌وسیله قادر ساختن عراق به خرید تجهیزات نظامی بیشتر از غرب باشد. این کار می‌تواند شامل مشارکت فعال‌تر ایالات متحده در ارائه تجهیزات پیشرفته برای اقدامات مدرن‌سازی عراق هم باشد. در ضمن این کار می‌تواند حمایت بیشتر از عراق در انجمن‌های سازمان ملل در خصوص جنگ را شامل شود.
این کار تا حدی یک ژست وفاداری خواهد بود؛ اما از سویی نشانه‌ای خواهد بود از اینکه ایالات متحده نمی‌خواهد ببیند که ایران در جنگ برتری یابد، که نتیجه‌ای محتمل در بلندمدت خواهد بود.
ایالات متحده در واقع ممکن است نیاز داشته باشد تا موقعیت بی‌طرفی چند ساله خود را در جنگ بازنگری کند. این بی‌طرفی گذشته از برخی عوامل، بر این درک دقیق استوار بود که ایران در نهایت از بین این دو کشور، برای ایالات متحده مهم‌تر است و هرگونه حمایت از عراق، ایران را منزوی‌تر خواهد کرد، البته عراق متجاوز اولیه بود.
بحث در این است که اکنون کمی چرخش به سوی عراق، منافع بسیاری دربرخواهد داشت. ایالات متحده می‌خواهد:
ـ‌ از یک پیروزی عمده ایران بر عراق جلوگیری کند؛
ـ روابط حسنه جاری عراق با مصر را تشویق کند؛
ـ موضع ملایم فعلی عراق در رابطه با سازمان آزادی‌بخش فلسطین و مسائل عرب-اسرائیل را تشویق کند؛
ـ صدای قوی‌تری در عراق به منظور کمک به دست برداشتن عراق از حمایت از تروریسم ـ که در سال‌های اخیر بسیار محدود شده ـ داشته باشد؛
ـ عراق را تشویق کند تا نقش ملایم‌تری در دفاع از خلیج فارس داشته باشد و حمایت خود از جنبش‌های انقلابی بعثی را که در گذشته تشویق می‌کرد، قطع کند؛
ـ اتحاد شوروی پیشاپیش تصمیم خود را مبنی بر این موضوع گرفته که نمی‌تواند برای یک آینده قابل پیش‌بینی در ایران چیزی به دست آورد و بنابراین اکنون می‌تواند در این مدت از موقعیت عراق استفاده کند. این به آن معناست که ایالات متحده می‌تواند روابط خود را با عراق بهبود بخشد، بدون اینکه ترس داشته باشد که این کار به صورت خودکار، ایران را به دامان شوروی سوق خواهد داد. ایالات متحده نمی‌تواند تا ابد ایران را رها کند؛ اما باید بداند که منافع واقعی در ایران ـ برای هر دو ابرقدرت ـ در ادامه راه خواهد بود.
می‌توان گفت که عراق ـ پس از پایان جنگ با ایران ـ به روش‌های رادیکال قدیمی خود بازخواهد گشت که این موضوع جای بحث دارد. گرچه عراق در آن صورت کمتر آسیب‌پذیر خواهد بود؛ اما هنوز نیاز خواهد داشت که در برابر نفوذ و قدرت ایران در خلیج فارس مراقب باشد. این کشور در ضمن می‌خواهد رقیب خود، سوریه را به چالش بکشد.
عراق با نشانه‌هایی از تغییر سیاست از سوی ایالات متحده، می‌تواند به ملحق شدن به تهدید منطقه‌ای علیه دشمن خود سوریه تشویق شود. گرچه درگیری اسرائیل برای عراق جذابیتی ندارد؛ اما عراق می‌داند که این روزها سوریه حامیان عرب کمتری دارد. حتی صرف آگاه شدن سوریه از اینکه ایالات متحده در حال بهبود روابط خود با عراق است و از کمک‌هایی صحبت می‌کند و اینکه نیروهای نظامی منطقه‌ای ـ اسرائیل، ترکیه و عراق ـ در حال صف‌آرایی در برابر سوریه هستند، می‌تواند تأثیری عمده بر جاه‌طلبی‌های سوریه داشته باشد. در این مرحله سوریه احتمالاً تنها اسرائیل را پیش رو خواهد داشت تا آن را به صورت مؤثر در منطقه به چالش بکشد.


نگاهی به سریال «آرام می‌گیریم»
 آرش فهیم/  سریال «آرام می‌گیریم» محصول مشترک انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس و شبکه دو سیماست که شب‌های سرد تلویزیون را گرم کرده است؛ این مجموعه تلویزیونی را فیلمسازی جوان و خوش‌ذوق با نام «روح‌الله سهرابی» کارگردانی کرده است. سهرابی که پیش از این فقط یک فیلم سینمایی با نام «خاکستر و برف» را کارگردانی کرده بود، در اولین تجربه کارگردانی خود، جسارت کرده و یک ملودرام تو در تو و پر از شخصیت و داستان‌های متعدد را به تصویر کشیده است. 
آنچه برای همه اثبات شده این است که سریال‌های تلویزیونی در جهان امروزی، بسته‌هایی سرگرم‌کننده برای ترویج سبک زندگی و ایدئولوژی هستند. تقریباً همه سریال‌های روز شبکه‌های تلویزیونی در مشرق و مغرب عالم چنین کارکردی دارند. اما متأسفانه سریال‌های تلویزیونی کشور ما از چنین رویکردی بی‌بهره هستند. «آرام می‌گیریم» از معدود تلاش‌هایی است که ضمن توجه به مؤلفه جذابیت و سرگرمی، به سمت ترسیم مفاهیم ارزشمند اجتماعی و فرهنگی رفته است. این سریال، تقریباً همه ابزارها و قابلیت‌های لازم برای ایجاد جذابیت سالم را فراهم آورده است؛ از حضور گسترده بازیگران چهره و شناخته شده تا داستانی گرم و مطابق با ذائقه مخاطب عام. اما برخلاف بسیاری از فیلم‌ها و سریال‌های دیگر که محتوا را قربانی جذب تماشاگر می‌کنند، در «آرام می‌گیریم» شاهد توازن میان مضمون و تأثیرگذاری فرهنگی با جذابیت هستیم. شخصیت‌ها و داستانک‌های این مجموعه تلویزیونی طوری طراحی و تدوین شده‌اند که می‌تواند کل جامعه را در بر بگیرد. هر چند که این تعدد موضوعی و تنوع روایی، یک نقطه ضعف است و گاهی مخاطب را سرگردان می‌کند و شاکله روایت را به گسست و لغزش می‌کشا‌ند؛ اما این حسن را هم دارد که هر یک از بینندگان می‌توانند موقعیت مشابه خود را تماشا کنند و به درک تازه‌ای از زندگی برسند. ترسیم شبکه پیچیده روابط انسانی و همچنین حوادثی که هر یک جنس خاصی دارند، شکل و شمایلی منحصر‌به‌فرد به این سریال بخشیده است. عشق زمینی در کنار عشق آسمانی، فریب و ریا در کنار حماسه و شهادت، ایثار و از خودگذشتگی در برابر حرص و طمع و کثرت و تفرقه همراه با وحدت و یکدلی و... همه جلوه‌های متفاوت زندگی فردی و اجتماعی را می‌توان در این سریال دید.   
از سویی برای اولین بار در یک سریال، شاهد محور قرار گرفتن قهرمانی واقعی هستیم. سردار عباس مبشر، شخصیت محوری «آرام می‌گیریم» با بازی خوب و باورپذیر آتیلا پسیانی، نمونه‌ای از سرداران گمنام اما جان بر کف این سرزمین است. رادمردانی که در روزگار جنگ، تن خود را حصار قرار دادند تا دشمن نتواند حتی یک وجب از خاک ما را بگیرد و امروز هم راه‌های نفوذ به این سرزمین را بسته‌اند تا مردم در امنیت به سر ببرند. متأسفانه سینمای ما کمتر سراغ چنین قهرمانانی رفته است. معدود قهرمان‌پردازی‌های سینما و تلویزیون ما هم به شخصیت‌های اسطوره‌ای و دست‌نیافتنی، یا درگذشتگان و شهدا محدود بوده است. این درحالی است که همین امروز هم قهرمان‌های زنده‌ای در بین ما زندگی می‌کنند که همچون دوران دفاع مقدس، خود را فدای مردم می‌کنند. سردار سریال «آرام می‌گیریم» هم در مقام یکی از مسئولان امنیت مرز، نماد و نمود این افراد است. عباس مبشر، از قضا مردی ا‌ست شبیه به مردم و از جنس آدم‌های همین دوره و زمانه. او نیز مثل سایر مردم درگیر مسائل خانوادگی‌اش است و گاهی هم فرزندان نوجوانش، دردسرهایی را برای او می‌آفرینند. حتی با برادرش نیز مشکلاتی دارد و سر موضوعات قدیمی با او قهر است. همین شباهت زندگی سردار، باعث می‌شود تا مردم بهتر بتوانند با چنین شخصیتی همراه و همذات شوند. 
فضای خانوادگی به نمایش درآمده در «آرام می‌گیریم» استعاره‌ای از جامعه امروز ماست. آدم‌هایی با خصوصیات اخلاقی و ویژگی‌های فرهنگی و از طبقات مختلف و متفاوت که گاه دچار تضادها هم می‌شوند. اما آنچه آنها را در کنار هم آرام می‌کند، حضور گرم و بشارت‌بخش کسانی چون سردار عباس مبشر است؛ سردارانی که هم به کشور آرامش می‌بخشند و هم به خانواده خود. 
ساختار سریال «آرام می‌گیریم» تابع محتوای آن است. ما با محتوایی سهل و ممتنع مواجه هستیم؛ یعنی در عین صمیمیت و سادگی، ماجراهایی ملتهب و پیچیده در آن به نمایش در‌می‌آید. ساختار دراماتیک سریال نیز بر همین اساس شکل گرفته است. از یک سو ما با طوفانی از حوادث و ماجراها درگیر می‌شویم؛ تقابل بین آدم‌ها زیاد است و گاه، حجم اتفاقات تلخ و تکان‌دهنده بالا می‌رود. اما فضای کلی این ساختار به ویژه میزانس‌ها و حرکت دوربین و دکوپاژ آرام و اطمینان‌بخش است.