مصطفی افضلزاده/ سندی از اسناد سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا مربوط به سال 1983 (۱۳۶۱) منتشر شده است که در آن «گراهام فولر» عضو اسبق سیا در گزارشی توصیههایی درباره جنگ رژیم بعث عراق علیه ایران و گشودن جبهه جدید علیه سوریه مطرح کرده است. البته چندی پیش یک روزنامه انگلیسی گزارشی از این سند را برای اولین بار منتشر کرد که «گراهام فولر» نویسنده این سند سازمان سیا در گفتوگو با خبرنگار صبح صادق گفت، گزارش منتشر شده از سوی خبرنگار دیلیمیل مغرضانه است. به همین دلیل اصل سند سازمان سیا پس از پیگیریهای خبرنگار صبح صادق تهیه شد و متن آن برای اولین بار منتشر میشود. در شماره آینده گفتوگوی صبح صادق با گراهام فولر در این زمینه منتشر خواهد شد.
اعمال زور واقعی در برابر سوریه
در حال حاضر، سوریه منافع آمریکا را در لبنان و خلیج فارس به خطر انداخته است، به گونهای که امکان بستن خط لوله عراق و بینالمللی کردن جنگ عراق وجود دارد. ایالات متحده باید افزایش تهدیدات نظامی را از طریق هماهنگی پنهانی تهدیدات نظامی همزمان علیه سوریه از سه دولت هممرز متخاصم با سوریه شامل عراق، اسرائیل [رژیم صهیونیستی] و ترکیه مدنظر قرار دهد. عراق که اوضاع آن به صورت روزافزونی در جنگ خلیج فارس رو به وخامت است، عملیات (هوایی) محدودی را علیه سوریه و صرفاً با هدف گشایش خط لوله انجام خواهد داد. گرچه گشایش جنگ در جبهه دوم علیه سوریه، مخاطره قابل ملاحظهای را برای عراق دربرخواهد داشت؛ اما سوریه هم با یک جنگ دو جبههای روبهرو خواهد بود؛ چرا که پیشاپیش در جولان و در حفظ کنترل جمعیتی خشن و ناآرام در سوریه به شدت درگیر است.
اسرائیل بدون اینکه وارد جنگ شود، به صورت همزمان تنشها را در مرز لبنان افزایش خواهد داد. ترکیه که از حمایت سوریه از تروریسم ارمنستان، کردهای عراق در مرز کردنشین ترکیه و تروریستهای ترک که خارج از شمال سوریه فعالیت میکنند، عصبانی است، اغلب آغاز عملیات نظامی به صورت یکجانبه را علیه کمپهای تروریستی در شمال سوریه مدنظر قرار میدهد. در صورت اقدام عراق، تقریباً تمام دولتهای عربی با عراق همدردی خواهند کرد.
اسد در رویارویی با سه جبهه، احتمالاً ناگزیر به صرف نظر از سیاست بستن خط لوله خواهد شد. چنین پذیرشی، از فشار اقتصادی بر عراق میکاهد و شاید ایران را ناگزیر به تجدیدنظر در اتمام جنگ کند. این کار ضربهای سنگین بر وجهه سوریه خواهد بود و میتواند به توازن قوا در لبنان منجر شود.
سوریه کماکان دو مورد از منافع کلیدی ایالات متحده در خاورمیانه را در گرو خود خواهد داشت:
ـ خودداری سوریه از عقبنشینی نیروهایش از لبنان، اشغال جنوب را تضمین میکند؛
ـ بستن خط لوله عراق از سوی سوریه، عاملی کلیدی در به زانو درآوردن عراق از نظر مالی بوده و این کشور را به اقدام خطرناک بینالمللی کردن جنگ در خلیج فارس سوق میدهد.
اقدامات دیپلماتیک تاکنون تأثیر اندکی بر اسد داشته که تا به حال به درستی بازی نیروها در منطقه را محاسبه کرده و به این نتیجه رسیده است که آنها در برابر او آرایش ضعیفی دارند. اگر قرار باشد ایالات متحده نقش مخرب سوریه را مهار کند، این کار را تنها میتواند از طریق اعمال قدرت واقعی انجام دهد که تهدیدی اساسی برای موقعیت و قدرت اسد خواهد بود؛ چنین تهدیدی باید عمدتاً از نظر ماهیت، نظامی باشد.
در حال حاضر سه کشور نسبتاً متخاصم در مرزهای سوریه وجود دارد: اسرائیل، عراق و ترکیه. باید یک تهدید نظامی واقعی را علیه سوریه برنامهریزی کرد که حداقل تغییری در سیاستهایش ایجاد کند. این مطالعه، بررسی جدی امکانات سه دولت مستقل را برای اعمال تهدید علیه سوریه پیشنهاد میکند. استفاده از هر یک از این دولتها به صورت جداگانه نمیتواند چنین تهدید واقعی را ایجاد کند.
عراق
صدام حسین برای نجات جان خود میجنگد. تنها استیصال عراق، واگذاری یک جنگ اقتصادی فرسایشی است که سبب شده تا این کشور گزینه مخاطرهآمیز جهانی کردن جنگ در خلیج فارس را مدنظر قرار دهد که به صورت بالقوه به بستن کشتیرانی در آنجا منجر خواهد شد. ایالات متحده باید عراق را به سمتی پیش ببرد که جنگ را به منشأ دیگر خود، یعنی سوریه سوق دهد.
عراق در حال جنگ در یک جبهه است و نمیخواهد جبهه دیگری را در برابر یک رقیب نیرومند نظامی باز کند؛ سوریه نیز پیشاپیش در یک جبهه در لبنان در حال جنگ است و نمیتواند درگیری خود را افزایش دهد. نیروهای سوریه به شدت در جولان و نیز در داخل سوریه درگیر هستند و سعی در برقراری نظم در میان جمعیتی میکنند که از رژیم نفرت دارند و در طول پنج سال گذشته مکرر سر به شورش برداشتهاند. اگر اسرائیل تنشها در برابر سوریه را همزمان با اقدامی از سوی عراق افزایش میداد، فشار بر اسد به سرعت افزایش مییافت. حرکت ترکیه نیز به صورت روانی فشار بر او را افزایش خواهد داد. گرچه عراق ممکن است از تخصیص نیروهای زمینی علیه سوریه ترس داشته باشد؛ اما نیروی هوایی کافی دارد تا نیمی از آن را صرف حملات هوایی علیه سوریه کند.
عراق به صورت عمومی اعلام خواهد کرد که سوریه با بسته نگه داشتن خط لوله اقدام جدی جنگی در برابر عراق مرتکب شده که با اقدام نظامی پاسخ داده خواهد شد. تنها هدف عراق این خواهد بود که از سوریه بخواهد خط لوله را مجدد بگشاید.
عراق که پیشاپیش به صورت روزافزون سخت به دنبال گزینههایی برای رویارویی با ایران است، با چنین اقدامی همراهی خواهد کرد و حمایت تقریباً تمام دولتهای عربی به جز لیبی را دریافت میکند. سوریه با زیر پا گذاشتن سازمان آزادیبخش فلسطین و عدم سازش در لبنان، پیشاپیش با انتقاد گسترده، اما آرام عربها روبهرو است. تمام دولتهای عربی از بینالمللی شدن درگیری خلیج فارس، بیش از هر چیز دیگری هراس دارند.
عراق منافع حیاتی سوریه را مورد حمله قرار نخواهد داد. آنچه برای دمشق بسیار حائز اهمیت است، حفظ رژیم سوریه در داخل و حفظ منافع ارتش و سوریه در لبنان است. آیا سوریه میتواند تحت چنین فشارهای نظامی جدی، برای خط لوله دست به اقدام تمامعیار نظامی بزند؟
گرچه گشایش خط لوله تمام مشکلات ایالات متحده در خاورمیانه را حل نخواهد کرد؛ اما از نظر مالی عراق را از تنگنا خارج خواهد کرد و به صورت گستردهای مخاطره بستن خلیج فارس به روی کشتیهای نفتی را از میان خواهد برد. این اقدام از طریق اجبار عراق به عقبنشینی که تحت فشار نظامی در برابر حمایت تقریباً متحد عربها برای عراق انجام میگیرد، ضربهای بر روند پیروزی سوریه در منطقه خواهد بود. وجهه و قدرت سوریه متحمل آسیبی جدی خواهد شد که میتواند معادلات را در لبنان نیز متأثر کند. موفقیت عراق در این اقدام نیز میتواند تهران را متقاعد کند که دیگر دارای دست بالا در جنگ نیست و بهتر است تلاشهایش را متوجه مشکلات رو به افزایش داخلی خود کند.
عراق به دلایل زیر یک بازیگر جدی است:
ـ بیشترین نیاز را دارد تا کاری انجام دهد که موقعیت رو به افولش را بهبود بخشد؛
ـ در جامعه بینالمللی کشوری مأیوس دیده میشود که در جستوجوی صلح با ایران است؛
ـ در جستوجوی اهداف معقول و محدود از سوریه خواهد بود. در چنین اقدامی، حمایت بینالمللی عمدهای را به خود جلب خواهد کرد.
تشویق عراق در چنین اقدامی تا حدودی نقض موضع بلندمدت ایالات متحده در بیطرفی کامل در جنگ خلیج فارس خواهد بود؛ اما در سایه پیروزی محتمل ایران بر صدام، ایالات متحده ممکن است بخواهد ادامه بیطرفی محتاطانه را دوباره بررسی کند. آیا چنین سیاستی با منافع ایالات متحده کاملاً همخوانی دارد؟
اسرائیل[رژیم صهیونیستی]
اسرائیل خواهان جنگ با سوریه نیست؛ اما این کشور میتواند تنشها را با سوریه در لبنان به حدی افزایش دهد که فکر اسد را به طرز قابل ملاحظهای مشغول کند. اسد ممکن است بخواهد به تنهایی با این تهدید اسرائیل روبهرو شود، در حالی که اگر او با حمله بالقوه یا واقعی از شرق و شمال نیز مواجه بود، موضوع فرق میکرد. اسرائیل تاکنون عراق را دشمن عمده در منطقه قلمداد کرده است؛ اما اسرائیل از شانس تحقیر اسد که بزرگترین مشکل اسرائیل است، استقبال میکند. عراق اکنون تهدیدی برای اسرائیل ایجاد نمیکند.
ترکیه
ترکیه حمله نظامی یکجانبه علیه کمپهای تروریستی در شمال سوریه را مدنظر قرار داده است و از کاربرد زبان دیپلماتیک تهدیدآمیز علیه سوریه در زمینه این موارد ابایی نخواهد داشت.
دو نگرانی درباره عراق وجود دارد که ایالات متحده باید به آنها بپردازد:
ـ ترس از اینکه ایالات متحده، آنها را در یک جنگ دو جبههای با نیت تضعیف کلی آنها، به دام خواهد انداخت. عراق نمیتواند جبههاش با ایران را رها کند.
ـ ترس از اینکه عراق به منزله ابزار صهیونیست در درگیری همزمان با سوریه و اسرائیل تلقی شود. مشروعیت تظلم عراق در چشم عربها، کمک خواهد کرد تا چنین اتهام احتمالی از سوی سوریه مرتفع شود.
البته عراق میتواند مجدد آسودهخاطر شود، اگر:
ـ مشاهده کند که ترکیه و اسرائیل به صورت همزمان در برابر سوریه اقدام میکنند.
ـ ایالات متحده در این میان احتمالاً به سوی عراق میل میکند و برای کمک به اقدام علیه سوریه اطلاعات در اختیار عراق قرار میدهد.
شوروی
اتحاد جماهیر شوروی مکرر از اسد خواسته است تا به منظور کمک به عراق که روابط خوبی با شوروی دارد، خط لوله را بگشاید. اگر دو دولت دوست با شوروی، به اقدامی خشونتبار دست بزنند، شوروی در دوراهی جدی قرار خواهد گرفت. مسکو ممکن است دست به انتخاب سختی زده یا با ناراحتی بیطرف بماند. مسکو به سادگی در موقعیتی نخواهد بود تا اهداف جنگ محدود عراق را مورد انتقاد قرار دهد و این بهرغم ضربهای است که در نتیجه آن به وجهه سوریه وارد خواهد شد.
سوریه در پاسخ همواره میتواند خط لوله را منفجر کند؛ اما هدف عراق، همان هدف قبلی باقی خواهد ماند که احیای خط لوله یا مواجهه با فشار نظامی، حداقل حملات هوایی از عراق است.
این پیشنهاد با زبان قدرت و زور واقعی با سوریه صحبت میکند؛ چیزی که حافظ اسد تاکنون واقعاً با آن روبهرو نشده است. همچنین، این کار میتواند جاهطلبیهای اسد در منطقه را محدود کند.
امضا؛ گراهام فولر
ضمیمه
وارد کردن عراق
مشکلترین جنبه این طرح، جلب همکاری عراق است. همانطور که در مطالعه اشاره شد، عراق به چند دلیل از درگیری هراس دارد:
ـ ترس از اینکه در برابر ایران تضعیف شود و نتواند هیچ نیرویی را برای جبهه سوریه تخصیص دهد.
ـ ترس از اینکه در صورت بروز یک جنگ واقعی که میتواند عراق را بیش از پیش تضعیف کند، نتواند در برابر سوریه مقاومت کند.
ـ ظن اینکه ایالات متحده صرفاً عراق را فریب داده تا عربهای بیشتری را با خود دشمن کند یا اینکه ایالات متحده واقعاً امید داشته است که صدام سرنگون شود.
ـ ترس از اینکه شوروی ارسال سلاح به عراق را قطع کند.
ـ نگرانی از اینکه عراق به مثابه همکار اسرائیل و عامل اسرائیلی ـ آمریکایی تلقی شود.
احتمالاً این نگرانیها را تنها میتوان به منزله بخشی از بازنگری سیاست ایالات متحده در برابر عراق و با روابطی نزدیکتر از روابط موجود مرتفع کرد. این اقدام میتواند شامل افزایش کمک به عراق، رها کردن سیاست بیطرف مطلق در جنگ ایران و عراق و بدینوسیله قادر ساختن عراق به خرید تجهیزات نظامی بیشتر از غرب باشد. این کار میتواند شامل مشارکت فعالتر ایالات متحده در ارائه تجهیزات پیشرفته برای اقدامات مدرنسازی عراق هم باشد. در ضمن این کار میتواند حمایت بیشتر از عراق در انجمنهای سازمان ملل در خصوص جنگ را شامل شود.
این کار تا حدی یک ژست وفاداری خواهد بود؛ اما از سویی نشانهای خواهد بود از اینکه ایالات متحده نمیخواهد ببیند که ایران در جنگ برتری یابد، که نتیجهای محتمل در بلندمدت خواهد بود.
ایالات متحده در واقع ممکن است نیاز داشته باشد تا موقعیت بیطرفی چند ساله خود را در جنگ بازنگری کند. این بیطرفی گذشته از برخی عوامل، بر این درک دقیق استوار بود که ایران در نهایت از بین این دو کشور، برای ایالات متحده مهمتر است و هرگونه حمایت از عراق، ایران را منزویتر خواهد کرد، البته عراق متجاوز اولیه بود.
بحث در این است که اکنون کمی چرخش به سوی عراق، منافع بسیاری دربرخواهد داشت. ایالات متحده میخواهد:
ـ از یک پیروزی عمده ایران بر عراق جلوگیری کند؛
ـ روابط حسنه جاری عراق با مصر را تشویق کند؛
ـ موضع ملایم فعلی عراق در رابطه با سازمان آزادیبخش فلسطین و مسائل عرب-اسرائیل را تشویق کند؛
ـ صدای قویتری در عراق به منظور کمک به دست برداشتن عراق از حمایت از تروریسم ـ که در سالهای اخیر بسیار محدود شده ـ داشته باشد؛
ـ عراق را تشویق کند تا نقش ملایمتری در دفاع از خلیج فارس داشته باشد و حمایت خود از جنبشهای انقلابی بعثی را که در گذشته تشویق میکرد، قطع کند؛
ـ اتحاد شوروی پیشاپیش تصمیم خود را مبنی بر این موضوع گرفته که نمیتواند برای یک آینده قابل پیشبینی در ایران چیزی به دست آورد و بنابراین اکنون میتواند در این مدت از موقعیت عراق استفاده کند. این به آن معناست که ایالات متحده میتواند روابط خود را با عراق بهبود بخشد، بدون اینکه ترس داشته باشد که این کار به صورت خودکار، ایران را به دامان شوروی سوق خواهد داد. ایالات متحده نمیتواند تا ابد ایران را رها کند؛ اما باید بداند که منافع واقعی در ایران ـ برای هر دو ابرقدرت ـ در ادامه راه خواهد بود.
میتوان گفت که عراق ـ پس از پایان جنگ با ایران ـ به روشهای رادیکال قدیمی خود بازخواهد گشت که این موضوع جای بحث دارد. گرچه عراق در آن صورت کمتر آسیبپذیر خواهد بود؛ اما هنوز نیاز خواهد داشت که در برابر نفوذ و قدرت ایران در خلیج فارس مراقب باشد. این کشور در ضمن میخواهد رقیب خود، سوریه را به چالش بکشد.
عراق با نشانههایی از تغییر سیاست از سوی ایالات متحده، میتواند به ملحق شدن به تهدید منطقهای علیه دشمن خود سوریه تشویق شود. گرچه درگیری اسرائیل برای عراق جذابیتی ندارد؛ اما عراق میداند که این روزها سوریه حامیان عرب کمتری دارد. حتی صرف آگاه شدن سوریه از اینکه ایالات متحده در حال بهبود روابط خود با عراق است و از کمکهایی صحبت میکند و اینکه نیروهای نظامی منطقهای ـ اسرائیل، ترکیه و عراق ـ در حال صفآرایی در برابر سوریه هستند، میتواند تأثیری عمده بر جاهطلبیهای سوریه داشته باشد. در این مرحله سوریه احتمالاً تنها اسرائیل را پیش رو خواهد داشت تا آن را به صورت مؤثر در منطقه به چالش بکشد.