آیت‌الله ابوالحسن مهدوی می‌گوید: یکی از ویژگی‌های انسان متقی، استغفار کردن در وقت سحر است و این وقت سحر اولویت‌ها و برتری‌هایی نسبت به اوقات دیگر دارد که عبادت کردن انسان در این وقت، سبب نزول خیرات بسیار زیادی می‌شود. خلوص انسان در وقت سحر در ارتباط گرفتن با خداوند بسیار بیشتر از اوقات دیگر است؛ البته منظور بنده از خلوص در این زمان، این نیست که اگر فردی در طول روز به عبادت مشغول شود، ریاکار است؛ بلکه می‌خواهم بگویم در این زمان اطمینان به خلوص بیشتر است.
آیت‌الله شیخ‌حسین نوری همدانی
هر فردي نمي‌تواند خودش را جزء مجاهدين اسلام حساب کند. صفت مهم مجاهدین، صدق است. صدق يک محتواي بسيار عظيمي دارد. حضرت امير(ع) در نهج‌البلاغه چنین توصيف کردند که ما در جهاد چون بر اساس صدق حرکت مي‌کرديم، خداوند کمک خود را بر ما نازل و دشمن را ذليل و سرکوب کرد. «فَلَمَّا رَأَى اللهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْكَبْتَ وَ أَنْزَلَ عَلَيْنَا النَّصْرحَتَّى اسْتَقَرَّ الإسْلَامُ مُلْقِياً جِرَانَهُ» تا اسلام در نتيجه اين نوع جهادها استقرار پيدا کرد. «جران» به گردن شتر مي‌گويند. به آن قسمت از گردن که به سر متصل است و آن آخر گردن است که موقعي که شتر مي‌خواهد بخوابد آنجا را روي زمين مي‌گذارد. کنايه است، اسلام استقرار پيدا کرد، در نتيجه جهاد ما هم اسلام به همين ترتيب در جاي خودش قرار گرفت.
«وَ لَعَمْرِي لَوْ كُنَّا نَأْتِي مَا أَتَيْتُمْ مَا قَامَ لِلدِّينِ عَمُودٌ وَ لا اخْضَرَّ لِلإِيمَانِ عُودٌ» اگر ما مانند شما بوديم نه ستوني براي دين برافراشته مي‌شد و نه شاخه‌هاي درخت دين سبز مي‌شد. پس شما اگر مي‌خواهيد که واقعاً نام‌تان در شمار مجاهدان قرار بگيرد و نتيجه‌اي که مجاهدان به دست آوردند، به دست بياوريد بايد مثل ما باشيد؛ «وَ ايمُ اللهِ لَتَحْتَلِبُنَّهَا دَماً وَ لَتُتْبِعُنَّهَا نَدَما» قسم به خدا شما با اين وضعي که داريد از پستان اسلام به جاي شير خون خواهيد دوشيد و کار شما باعث پشيماني‌تان خواهد شد. 

مراحل شش‌گانه صدق
«جابِربن‌يزيد جوفي عَنْ أَبِي‌جَعْفَرٍ باقر قَالَ سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَنِ الإِيمَانِ فَقَالَ إِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ جَعَلَ الإِيمَانَ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ» ايمان چهار پايه دارد؛ «عَلَى الصَّبْرِ وَ الْيَقِينِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَادِ» اين چهار تا پايه ايمان هستند. به ادعا درست نمي‌شود. صبر و استقامت، يقين، عدل در رفتار و جهاد «إِلَى أَنْ قَالَ وَ الْجِهَادُ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ» جهاد هم چهار شعبه دارد «الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الصِّدْقِ فِي الْمَوَاطِنِ و شنآن الفاسقین» به آن عرصه و جبهه‌اي که جهاد در آن صورت مي‌گيرد. در آنجا صادق بودن اين علامت ايمان است و صدق در اينجا تکيه‌گاه است.
حالا صدق به چه معناست؟ ملامحسن فيض کاشاني در کتاب «المحجة البيضاء في احياء الاحياء» (در جلد هشتم که آخرين جلد آن درباره صدق است)، مي‌گويد که صدق شش چيز است:
اول صدق در مقام خبر. يعني مطابقه القول مع الخارج. مي‌گويد زيد آمد. اگر زيد آمده باشد راست است والا دروغ است.
دوم از مرتبه صدق آن است که صدق با عقيده مطابق باشد. مثلاً در سوره منافقون «اِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللهِ وَ اللهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَ اللهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقينَ لَكاذِبُون» معنايش چيست؟ يعني منافق چيزي را که مي‌گويد با عقيده‌اش مطابق نيست.
سوم مطابقتش با اراده و عزم شخص است. شما مي‌گوييد من فردا فلان کار را خواهم کرد. اگر اراده نداشته باشيد، يعني دروغ است. مثل يک دروغ است که آن حرفي که انسان از طرف خودش مي‌گويد که من فلان کار را خواهم کرد در لحظه گفتن اراده‌اش هم همين باشد. اگر اراده دارد به آنچه که مي‌گويد که من فلان کار را مي‌کنم، صادق است. اگر اراده ندارد، دروغ مي‌گويد.
چهارم اين است که شخصي يک حرفي بزند و وعده‌اي دهد، ولي به آن وعده وفا نکند. ممکن است موقع گفتن هم اراده داشته باشد، ولي بعداً عمل نکند، به وعده خود وفا نکند.
پنجم راجع به عمل شخص است. عمل‌ها هميشه يک لوازمي دارند، حاکي از مطالبي هستند. اگر آن حکايت و آن عمل که حاکي از آن است درست باشد صادق است، والا صادق نيست. مثل کسي که نماز مي‌خواند «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعين» ولي حواسش پيش بازار و کوچه و خيابان و رفت و آمد است. او دروغي دارد نماز مي‌خواند.

فاتح حقیقی
فتح، در فرهنگ اسلام به چه معناست؟ چون در فرهنگ اسلام اين کلمه يک محتواي ديگر دارد. مردم فکر مي‌کنند که در برخوردها هر کس کشت و تخريب کرد و خلاصه غالب شد، آن کسي که کشته شد، مغلوب است. اين اولي فاتح شد، پيروز شد، ولي آن دومي فاتح نشد.
بر اساس هدف چند جور جنگ داريم؛ جنگ نظامي يک جنگ است، جنگ اقتصادي یا جنگ اعتقادي و فکري و فرهنگي هم يک جنگ ديگري است. بله اگر جنگ، جنگ نظامي است فقط، هدف نظامي‌گري و کشورگشايي و توسعه دادن قلمرو سلطه و اينها باشد، مثل جنگ روم و ايران با هم مي‌جنگيدند «الم غُلِبَتِ الرُّومُ في‌ أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ» مقصود چه بوده؟! در اين جنگ که هدف، نظامي و توسعه قلمرو قدرت و سلطه است، هر کس کشت و تخريب کرد و دشمن را کنار زد، او غالب است. آن يکي که کشته شد، مغلوب است.
اما در جنگ‌هاي اقتصادي هدف اقتصاد قبضه کردن موازين و مجاري اقتصادي است. مقصود اين است که در اينجا بخواهد کالاهاي توليد شده خودش را صادر کند، اينجا بازار مصرف باشد. منابع ثروت اين را، ذخاير اقتصادي اين را، قبضه کند و ببرد مثل جنگ نفت و امثال اينها. هر کسي که توانست اقتصاد طرف را قبضه کند زير قلمرو قدرت خودش بياورد آن البته اينجا پيروز است، فاتح است. هر کسي که جريان اقتصادي خود را از دست داد اين معلوم است که شکست خورده است.
اما اسلام يک جنگ ديگر هم دارد. هدف، فکر و فرهنگ است، اعتقادي است. يزيد با امام حسين(ع) برخورد دارد. اما يزيد مي‌خواهد اصلاً اين فکر اسلامي را، فرهنگ اسلامي را، فرهنگ اهل‌بيت(ع) را نابود کند. امام حسين(ع) هم مي‌خواهد که هدف اهل‌بيت را، اسلام ناب را زنده کند. فاتح کيست؟ فاتح امام حسين(ع) است. چون اين با ترتيب عاشورا و کربلا يک مکتبي را به وجود آورده که اين فرهنگ روز به روز تلألؤ بيشتر دارد. در دنياي کل ارض کربلا و کل يوم عاشورا اين فرهنگ، يک فرهنگ غالبي است، روز به روز هم موج بيشتري ايجاد مي‌کند.

استدلال امام صادق(ع) 
برای فاتح کربلا
در بحار در رابطه با سيدالشهداء است؛ «عَنْ أَبِي‌جَعْفَرٍ قَالَ كَتَبَ الْحُسَيْنُ‌بْنُ‌عَلِيٍّ مِنْ مَكَّةَ إِلَى مُحَمَّدِبْنِ‌عَلِيٍّ» سيدالشهداء از مکه نامه‌اي براي برادرش محمدبن‌حنفيه نوشت: «بِسْمِ‌اللهِ‌الرَّحْمَنِ‌الرَّحِيمِ مِنَ الْحُسَيْنِ‌بْنِ‌عَلِيٍّ إِلَى مُحَمَّدِبْنِ‌عَلِيٍّ وَ مَنْ قِبَلَهُ مِنْ بَنِي‌هَاشِمٍ» نامه‌اي است نوشته از مکه به ابن‌حنفيه که او شايد در مدينه بوده ولي نامه به محمد است و «مَنْ قِبَلَهُ مِنْ بَنِي‌هَاشِمٍ» کساني که از قِبَل او با بني‌هاشم ارتباط دارند نامه هم دو کلمه بيشتر نيست: «فَإِنَّ مَنْ لَحِقَ بِي اسْتُشْهِدَ وَ مَنْ لَمْ‌يَلْحَقْ بِي لَمْ‌يُدْرِكِ الْفَتْحَ وَ السَّلامُ»؛ کساني که به من ملحق شدند به شهادت رسيدند و کساني که ملحق نشدند به فتح نرسيدند. امام حسين(ع) خودش را فاتح مي‌دانسته. جريان کربلا يک جريان فتح است با آن همه شدتي که دارد.
يک نمونه بسيار روشني در امالي شيخ طوسي هست؛ «عَنْ أَبِي‌عَبْدِاللهِ قَالَ لَمَّا قَدِمَ عَلِيُّ‌بْنُ‌الْحُسَيْنِ» به شام آمدند «وَ قَدْ قُتِلَ الْحُسَيْنُ‌بْنُ‌عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَيْهِمْ اسْتَقْبَلَهُ إِبْرَاهِيمُ‌بْنُ‌طَلْحَةَ بْنِ عُبَيْداللهِ» امام سجاد(ع) گفت «وَ قَالَ يَا عَلِيَّ‌بْنَ‌الْحُسَيْنِ مَنْ غَلَب» چه کسي در قيام سيدالشهداء در برابر يزيد غالب شد؟ امام سجاد «يُغَطِّي رَأْسَهُ» سرش را پوشيده بود و در محمل بود. جواب گفت: «قَالَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ مَنْ غَلَبَ وَ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلاةِ فَأَذِّنْ ثُمَّ أَقِم»؛ وقتي مي‌خواهي ببيني که چه کسي غالب شد، موقع نماز مي‌شود. چه کسي گفت «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ‌الله» هدف اين بوده، اين کلمات زنده بماند. اين مکتب هميشه پر آوازه و طنين‌انداز شود. اگر بخواهيد بدانيد که در جريان کربلا چه کسي غالب شد، گفتيم موقع اذان، موقع نماز و اذان و اقامه تا معلوم شود. 

ابن ‌عباس ـ ۴
ابن‌عباس پس از امیرالمؤمنین بر امامت حسنین(علیهما‌السلام) نیز اصرار داشت و تابع ایشان بود.
ابن‌اعثم کوفی نوشته است: «روزی امام حسین(ع) فرمود: ای پسر عباس! تو می‌دانی که من فرزند دختر رسول خدا هستم! ابن‌عباس گفت: آری، به خدا سوگند می‎دانیم و می‌شناسیم که در دنیا هیچ کس جز تو فرزند دختر رسول خدا نیست و یاری تو همانند نماز و زکات ـ که هیچ کدام بدون دیگری پذیرفته نیست‌ ـ بر همه مردم واجب است... .»
سیره عملی ابن‌عباس نسبت به امام امیرالمؤمنین(ع)، امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) ناشی از ایمان و یقین و معرفت وی می‌باشد و این صحبت‌های وی تنها در مقام اعتقاد باقی ‌نمانده است، بلکه او بارها التزام عملی خود به اهل بیت پیامبر(ص) را نشان داده است.
علامه حلّی نیز نوشته است: «عبداللّه‌بن‌عباس از یاران رسول خدا و دوستداران و شاگردان امیرالمؤمنین(ع) بود. مقام والای وی و نیز اخلاص او نسبت به امیرالمؤمنین(ع)، روشن‌تر از آن است که بتوان آن را پنهان کرد.»
مردم که از حال ابن عباس در همراهی و دلدادگی او به علی(علیه‌السلام) آگاه بوده و می‌دانستند شاگرد و دستیار اوست، از او پرسیدند: «میزان علم تو نسبت به علم پسر عمویت چه اندازه است؟» گفت: «مانند نسبت میان قطره‌ای باران در برابر اقیانوس... .»
شیخ‌حسن فرزند شهید ثانی می‌گوید: «وضعیت عبدالله‌بن‌‌عباس در محبت و اخلاص نسبت به امیرالمؤمنین(ع) و دوستی و یاری و دفاع از او و دشمنی [با دشمنان] برای رضایت آن حضرت و پشتیبانی از او، جای شک و تردید نیست... .»
پس از شهادت امیرالمؤمنین(ع)، هنگامی که امام حسن(ع) خطبه‌اش را به پایان رساند، ابن‌عباس در حضور حضرت ایستاد و گفت: «ای مردم! این فرزند پیامبرتان و جانشین امام‌تان است؛ با او بیعت کنید...»
ابن‌‌عباس به این دلیل که خداوند دوستی و فرمانبرداری اهل بیت(ع) را نصیب او کرده بود، به خود می‌بالید و افتخار می‌کرد که سر به فرمان آن بزرگواران دارد. نقل شده است که روزی ابن‌عباس برای امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) رکاب گرفت تا سوار بر مرکب شوند، «مدرک‌بن‌زیاد» با مشاهده این وضعیت، به ابن عباس اعتراض کرده و گفت: تو از آنها سالمندتری، آیا بر ایشان رکاب می‌گیری؟ گفت: ای نادان! آیا می‌دانی که اینها چه کسانی هستند؟ اینان دو فرزند رسول خدایند! آیا این افتخار خدایی نیست که برای آنها رکاب بگیرم و آنها را پیاده کنم؟!
ابن عباس آنچه را که از رسول خدا و از امیرالمؤمنین(ع) درباره شهادت امام حسین(علیه‌السلام) شنیده بود، حفظ داشت و می‌گفت: «هنگام رفتن به صفین در رکاب علی(علیه‌السلام) بودم، چون به نینوا، بر ساحل فرات رسیدیم با صدای بلند فرمود: ای پسر عباس! آیا اینجا را می‌شناسی؟ گفتم: یا امیرالمؤمنین(ع)! نه. فرمود: اگر تو هم مانند من اینجا را می‌شناختی، از آن نمی‌گذشتی، مگر آنکه چون من می‌گریستی!»
ابن‌عباس می‌گوید: «سپس آن قدر امام گریست که محاسنش خیس شد و اشک بر سینه‌اش جاری گشت، ما نیز با او گریستیم، و فرمود: «آه، آه! مرا با خاندان ابوسفیان چه کار؟ مرا با خاندان حرب و حزب شیطان و دوستانِ کفر چه کار؟ یا اباعبدالله! شکیبا باش؛ آنچه از آنان به تو می‌رسد، به پدرت نیز رسیده است.»
ابن‌عباس می‌گفت: «ما شک نداشتیم که از میان شمار فراوان اهل بیت، حسین‌بن‌علی(علیه‌السلام) در کربلا کشته می‌شود.»
اما اینکه ابن‌عباس در ماجرای کربلا کجای ماجرا بوده است، در شماره‌های بعد بررسی خواهد شد.

  مهدی عامری/ «مغضوب علیهم» دسته‌ای از افراد هستند که روزانه ده بار در نماز از خداوند درخواست می‌کنیم که ما را جزء آنها قرار ندهد! کسانی که موجب خشم حضرت زهرا(س) می‌شوند و کسانی که به خداوند سوء‌ظن دارند، در گروه مغضوبین هستند. 
مورد دیگری که در قرآن آمده و سبب غضب الهی می‌شود، در آیه 81 سوره طه بیان شده است؛ «کُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ لاتَطْغَوْا فيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْکُمْ غَضَبي‏ وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبي‏ فَقَدْ هَوي‏» از چیزهای پاکیزه که روزی‌تان کرده‌ایم بخورید و در مورد آن طغیان نکنید که غضب من به شما می‌رسد و به هر کس که غضب من برسد، سقوط کرده است.
«طیب» هم می‌تواند معنای ظاهری داشته باشد و هم معنای باطنی و معنوی؛ یعنی در روزی‌ها هم به طهارت ظاهری آنها باید توجه کرد که برای نمونه ذبح درست صورت گرفته باشد و از غذاهای پاک و غیرنجس باشد و هم جزء غذاهای حرام مانند برخی گوشت‌ها نباشد. (بقره= 173 و مائده= 3) در این مرحله باید احکام خوراکی‌ها را شناخت و خوردنی‌های حلال و حرام را تشخیص داد.
افزون بر این، در معنای باطنی می‌توان گفت غذا باید حلال باشد، به این معنا که از مال دزدی، کم‌فروشی، گران‌فروشی، بیت‌المال، رشوه و ربا و... به دست نیامده باشد. ممکن است از لحاظ ظاهری غذایی پاک باشد و مثلاً گوشت گوسفندی که با شرایط درست ذبح شده در پیش روی آدمی باشد، اما غذا از فعلی حرام به دست آمده باشد.
نمی‌شود انسانی اهل نماز باشد و از خداوند مکرر تقاضا کند که جزء مغضوب علیهم نباشد، اما در خارج از نماز با لقمه حرام امرار معاش کند و موجبات غضب پروردگار را فراهم آورد و در واقع به دست خودش، خودش را جزء مغضوب علیهم قرار دهد!

حجت‌الاسلام والمسلمین ریاضت در گفت‌وگو با صبح صادق
مجتبی برزگر/ حضرت فاطمه زهرا(س) سیده نساء‌العالمین‌ هستند و جایگاه خاصی در نزد حضرت رسول(ص) داشتند. این جایگاه تنها به دلیل این نبود که ایشان دختر پیامبر اسلام(ص) بودند؛ بلکه حضرت زهرا(س) همسر ولایت و مادر امامت هستند که هر یک از این صفات بیان‌کننده شخصیت بالای این بانوی بزرگوار اسلام است. آیات و روایات بهترین راه برای درک شأن و منزلت این بانوی فداکار اسلام است که جان خود را در راه ولایت و برای منحرف نشدن اسلام فدا کردند. در آستانه میلاد حضرت زهرا(س) به منظور بررسی بیشتر شخصیت بانوی دو عالم و جایگاه والا و برجسته زنان و مادران در تکامل جامعه با حجت‌الاسلام والمسلمین محمود ریاضت، استاد حوزه و دانشگاه گفت‌وگو کرده‌ایم که مشروح آن در ادامه از نظرتان می‌گذرد.
* در مقدمه بحث بفرمایید چگونه عصمت حضرت زهرا(س) اثبات می‌شود؟
عصمت صدیقه طاهره(س)، همانند عصمت بقیه ائمه معصوم(ع) و با استناد به آیات کریمه قرآن و روایات نورانی اهل‌ بیت(ع) ثابت می‌شود. همه مفسران بر اساس آیه‌ای که در سوره احزاب با عنوان آیه تطهیر؛ «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» آمده است، معتقدند پیامبر و اهل ‌بیتش عصمت دارند؛ یعنی از اشتباه، خطا و گناه مصون هستند. آنچه در تفاسیر فرقه‌های مختلف مسلمانان درباره این آیه مطرح شده، این است که بعضی از فرقه‌ها، همچون برادران اهل سنت دایره اهل ‌بیت(ع) را خیلی گسترده می‌بینند. به اعتقاد آنها، هر کسی با پیامبر اسلام(ص) نسبت خویشی، سببی، نسبی و حسبی دارد، در زمره اهل‌ بیت(ع) به شمار می‌آید؛ اما شیعه اثنا اشعری و فرقه امامیه معتقدند، دایره اهل ‌بیت(ع) که در این آیه موضوع عصمت‌شان مطرح شده، محدود به چهارده معصوم(ع) است و لا غیر، یعنی کسی در این آیه برای عصمت به چهارده معصوم(ع) ملحق نمی‌شود. که در روایاتی، همچون ماجرای مباهله به آن اشاره شده است. از سویی وجود حدیث لوح هم ثابت می‌کند که عصمت فقط شامل اهل‌ بیت(ع) عصمت و طهارت می‌شود. اگر ما دایره اهل بیت را در این آیه کریمه خیلی کوچک بگیریم یا خیلی وسیع، مشترک بین این دو دایره شخصیتی است به نام حضرت زهرا(س) که همه فرقه‌ها به آن اعتقاد دارند؛ یعنی اگر بخواهیم برای اهل‌بیت(ع) مصداقی معرفی کنیم که همه فرقه‌ها بدون اختلاف بر روی ایشان اتفاق‌نظر داشته باشند که در زمره اهل‌بیت عصمت و طهارت هستند، حضرت صدیقه طاهره(س) است. در واقع، هیچ‌یک از بزرگان، مفسران و فرقه‌های مسلمانان نگفته‌اند که حضرت زهرا(س) از شمول اهل ‌بیت(ع) خارج شده است. این اتحاد خیلی عجیب است و نشان از جایگاه ویژه و رفیع صدیقه طاهره دارد. ان‌شاءالله از این جایگاه ویژه و والا الگوبرداری کنیم و بتوانیم مرام و سلوک فاطمی را به بهترین نحو، در همه زوایا و ابعاد زندگی‌، به سبک و شیوه درستی عملیاتی کنیم.

*حضرت زهرا(س) چطور می‌تواند امروز الگوی زنان و حتی مردان ما باشد؟
همان‌طور که می‌دانید در بحث الگو، جنسیت مطرح نیست؛ یعنی در قرآن کریم برخی مردان و زنان به منزله الگو برای همه مردان و زنان عالم معرف شده‌اند؛ برای نمونه، خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «و ضرب الله مثلا للّذین آمنوا امرأت فرعون»؛ برای همه مردان و زنان با ایمان زن فرعون را به عنوان یک الگو مثال می‌زنیم. نگاه قرآن کریم در الگوگیری و الگوپذیری فرای جنسیتی است؛ چون ویژگی‌هایی که می‌تواند یک فرد را الگو کند، در آن مرد یا زن‌بودن مطرح نیست؛ زیرا برخی ویژگی‌ها و شاخصه‌ها هم می‌تواند در وجود زن نهادینه شود و هم در مرد به منصه ظهور و بروز برسد. آن ویژگی‌ها و ملاک‌هایی که در معارف دین می‌تواند در یک الگو تجلی پیدا کند تا دیگران به او تأسی کنند، به معنای اتم و اکمل در وجود صدیقه طاهره(س) به منصه ظهور می‌رسد. تا جایی که امام زمان(عج) که منتظر او هستیم تا جهان را پر از عدل و داد کند، فرموده‌اند: «من سرمشقم در همه اعمال و رفتار دختر رسول خدا حضرت فاطمه زهرا(س) است.» در واقع، حکومت مهدوی بر پایه الگوی حضرت فاطمه‌زهرا(س) شکل می‌گیرد. 
امروز ما چگونه می‌توانیم از این الگو بهره‌برداری کنیم و این الگو را برای خودمان به منزله یک نماد عملی موفق در زمینه‌های مختلف به کار بندیم؟ پیش از هر چیز باید نسبت به آن معرفت و شناخت پیدا کنیم. باید ببینیم ایشان چگونه زندگی کرده‌اند؟ مرام، روش و منش ایشان چگونه بوده است؟ باید در این راستا مرامنامه حضرت زهرا(س) را مطالعه کنیم؛ خطبه فدکیه همان مرامنامه حضرت زهراست(س). ما اگر با تأمل، تفکر، تعقل و تدبر به مضامین این خطبه نگاه کنیم، می‌بینیم که این خطبه پایان‌نامه صدیقه‌اطهر است؛ پایان‌نامه‌ای که پیش از ارائه، دفاع شده است؛ چراکه حضرت صدیقه طاهره(س) در طول 18 سال آنچه را که در جنبه‌های فردی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و عبادی عمل کرده، در آخر عمر تحت یک منشور به جهانیان ارائه داده است. برای تأسی به حضرت زهرا(س) باید این منشور را مرور و درک کرده و به مرحله اجرا درآوریم. ما هم اگر منتظر امام زمان(عج) هستیم باید این منشور را تمرین کنیم؛ زیرا امام زمان(عج) می‌خواهند به این منشور عمل کنند. شهروندان عصر ظهور حضرت کسانی خواهند بود که مرامنامه و منشور فاطمی را تمرین می‌کنند. امیدواریم در حسن ختام امسال که با ولادت حضرت زهرا(س) تقارن پیدا کرده است، بتوانیم به عنایت و لطف حضرت صدیقه طاهره این منشور فاطمی را بفهمیم و به اندازه فهم و ظرفیت خودمان سلوک فاطمی را برای ظهور امام زمان(عج) نهادینه کنیم. 

* برخی موارد در سیره حضرت زهرا(س)، مانند ازدواج زودهنگام و تکثر اولاد امروز در احادیثی که در فضیلت حضرت زهرا(س) آمده است، هم از طریق شیعه و هم سنی نقل شده و جزء مشترکات است؛ از این نظر چطور می‌توان در راستای وحدت فریقین استفاده کرد؟
اگر مکتب اسلام یک مشترک درباره یک فرد داشته باشد، حضرت صدیقه طاهره(س) است. همه گروه‌های مسلمین ایشان را در زمره اهل‌ بیت(ع) مورد نظر قرآن کریم می‌دانند. درباره سیره آن حضرت که همه می‌توانند الگو بگیرند، برادران اهل‌سنت در موضوع ازدواج به موقع و نه زودهنگام و تکثیر جمعیت خانواده پیشقراول بوده‌اند. حضرت زهرا(س) در زمان بلوغ و به موقع ازدواج کردند. 9 سال هم این زندگی مشترک ادامه داشت؛ همسرداری و تربیت فرزند هم بلامنازع بود. در زمینه تشکیل خانواده و تکثیر جمعیت یا همان فرزندآوری دیده می‌شود که بعضی از فرق اهل‌سنت از حضرت زهرا(س) الگوبرداری کردند. بعضی از فرق دیگر مانند شیعیان هم باید این الگو را از حضرت زهرا(س) بگیرند؛ چه در نوع تکثیر جمعیت در خانواده و چه در فرزندآوری، نحوه همسرداری و تربیت فرزندان! به نظر می‌رسد ما چند سالی در این راستا از برادران اهل‌سنت عقب هستیم و باید حتماً در این مقوله با بهره‌گیری از سیره حضرت فاطمه(س) به وحدت برسیم. پیامبر اسلام(ص) فرمودند: «ازدواج کنید و نسل مسلمانان را زیاد کنید که من در قیامت با توجه به حضور شما به بقیه امت‌ها مباهات کنم.» امیدواریم که بتوانیم با بهره‌گیری از سیره عملی حضرت زهرا(س) در ازدواج به موقع، در تکثیر گستره خانواده با الگوگیری از حضرت زهرا(س) وحدت خودمان را با دیگر فرق مسلمانان به منصه ظهور برسانیم.
* حضرت در موارد متعددی فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی هم داشتند، ضمن توضیح در این زمینه، با توجه به سیره ایشان، به نظر شما حد و مرز ورود بانوان به عرصه‌های اجتماعی چقدر است؟
 خیلی پررنگ، واضح و روشن است. در زمان رسول خدا(ص)، حضرت زهرا(س) به عنوان پرستار و امدادگر در جنگ‌ها همراه رسول خدا حضور داشتند. بسیاری از مجروحان جنگ را که در رکاب پیامبر(ص) شرکت می‌کردند، مداوا می‌کردند و بر زخم آنها مرهم می‌گذاشتند. از همه مهم‌تر حضرت زهرا(س) به خود پیامبر(ص) در مقام فرمانده جنگ رسیدگی می‌کردند؛ همه اینها حضور فعال حضرت را در عرصه فعالیت‌های اجتماعی می‌رساند. ایشان در واقعه غدیر و ماجرای مباهله حضور داشتند که حضوری فعال در عرصه اجتماعی و مقابله فکری و اعتقادی با مشرکان و مسیحیان بود. جای دیگری که حضرت زهرا(س) حضور فعالی داشتند، در زمینه در موضوع مهاجرت به مدینه است. سپس مهم‌ترین حضور و فعالیت اجتماعی حضرت زهرا(س) هنگام رحلت پیامبر اکرم(ص) است. پس از رحلت رسول خدا(ص) نیز حضرت زهرا(س) برای احقاق حق امیرالمومنین(ع) نقش‌آفرینی کردند و در جایی برای نجات جان ولی زمان خودشان را سپر کردند. قضیه خطبه فدکیه و حضور حضرت زهرا در مسجدالنبی نشان از نقش فعال و چشمگیر حضرت زهرا(س) در فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی دارد. نکته‌ای که در این راستا حائز اهمیت است، این است که برای حضور زنان در فعالیت‌های اجتماعی باید با الگوگیری از حضرت زهرا(س) فضا را آماده کنیم؛ چراکه حضرت زهرا(س) با رعایت تمام شئون شرعی، اخلاقی، اعتقادی، معرفتی و رعایت همه وظایف یک زن در جایگاه یک زن مسلمان در عرصه اجتماعی حضور داشتند. این گونه نبود که حضرت زهرا(س) برای حضور در فضای اجتماعی، کاری و وظیفه‌ای را فدا کند. امیدواریم زنان برای حضور در میدان‌های اجتماعی و سیاسی از حضرت زهرا(س) الگو بگیرند و مواظب باشند مبادا عمل به این مهم و حضور فعال در عرصه‌های اجتماعی خدایی ناکرده، جنبه‌های دیگر را از بین ببرد. 

* امروزه درباره وجه الگویی حضرت زهرا(س) گفته می‌شود و زن مسلمان امروزی علاقه‌مند است که حضرت را در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی خود الگو قرار دهد. وجه الگویی حضرت را از روایات تاریخی به چه صورتی می‌توان به دست آورد؟
امروزه، باید وجه الگویی حضرت زهرا(س) را در کلام آن حضرت جست‌وجو کنیم و از آن حضرت در زمینه‌های خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بهره‌مند شویم. ما کتابی به نام «الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء» درباره جزئیات زوایای زندگی حضرت زهرا(س) داریم که می‌توان گفت به تحقیق ثبت و ضبط شده و مورد اجماع فرق مسلمانان است. این وجه الگویی حضرت زهرا(س) از روایات تاریخی ما کاملاً استنباط و اقتباس می‌شود. 

* توصیه‌تان به نسل جوان درباره اهتمام به نقش و جایگاه مادر چیست؟
رشد، تعالی و تکامل یک انسان بسته به نقش مادر است و اینکه چگونه انسان بتواند به این مادر فداکار و ایثارگر، احسان و نیکی کند. تا جایی که امام باقر(ع) فرمودند، هر کس در وادی محبت به اهل ‌بیت(ع) فکر می‌کند خدا لطفی به او کرده که محبت اهل‌ بیت(ع) را داشته باشد، او باید بیشتر از همه به مادرش احسان کند؛ چون این محبت، علاقه و عشق به ما اهل ‌بیت(ع) در وجود هر کسی به خاطر مادرش قرار گرفته است؛ از این‌رو ما باید از مادران‌مان به دلیل آنکه ما را در مسیر محبت اهل ‌بیت(ع) تربیت کرده‌اند، بسیار سپاسگزار باشیم تا آنجایی ‌که می‌توانیم به آنها نیکی کنیم.
میلاد حضرت زهرا(س) روز مادر نامگذاری شده و بهانه‌ای برای پاسداشت مقام مادر است.

* سبک زندگی اسلامی را چگونه و با استفاده از چه مهارت‌هایی باید در میان خانواده‌ها توسعه و گسترش داد؟
ما امروزه می‌توانیم با بهره‌گیری از ابزارهای نوین دیداری و شنیداری، مانند فیلم‌ها نمونه‌هایی از سبک زندگی اسلامی و موفقیت‌های کسانی را که زندگی‌شان بر مبنای سبک زندگی اسلامی است، با تأسی به بزرگانی همچون صدیقه اطهر که سبک زندگی‌شان اسلامی بود، به جوانان نشان دهیم. چون سبک زندگی ائمه‌اطهار اسلامی بود و این بزرگواران توانستند به این موفقیت‌ها دست پیدا کنند. شما هم اگر این ذوات مقدسه را الگو قرار دهید، می‌توانید به آن موفقیت‌ها برسید. ما باید نقطه قوت‌ها را در بحث سبک زندگی اسلامی پررنگ کنیم؛ نقطه ضعف‌ها را از بین ببریم و به حداقل برسانیم. بنده فکر می‌کنم جوانان ما اگر سبک زندگی اسلامی را الگو قرار دهند، بسیاری از موانع و مشکلاتی که در راه تشکیل خانواده وجود دارد و به طلاق منجر می‌شود، برطرف خواهد شد.