رهبر معظم انقلاب در دیدار با مردم قم در سال 86 فرمودند: «در انتخابات با كرامت رفتار كنند همه؛ چه آنهايي كه نامزد مي‌شوند، چه آنهايي كه طرفدار آنهايند، چه آنهايي كه مخالف با بعضي از نامزدها هستند. جناح‌هاي مختلف كشور، بداخلاقي و بدگويي و اهانت و تهمت و اين حرف‌ها را مطلقاً راه ندهند. اين از آن چيزهايي است كه اگر پيش بيايد، دشمن از آن خوشحال مي‌شود.»
جریان‌شناسی فکری ـ فرهنگی ایران معاصر ـ 6۲
 جعفر ساسان‌- داوود عسگری/ 
میرزا حسین‌علی بهاء مدعی است او همان خدایی است که تورات از آن به یهوه، انجیل به «روح حق» و قرآن به «نبأ عظیم» یاد کرده است. «تالله قد ظهر ما هو المسطور فی کتب الله رب العالمین انه لهو الذی سمّی فی التورات بیهوه و فی الانجیل بروح الحق و فی الفرقان بالنبأ العظیم»؛ بگو قسم به خدا که ظاهر شد آنچه در کتاب‌های آسمانی مسطور است و او همان شخصی است که در تورات به نام یهوه و در انجیل به عنوان روح حق و در قرآن به اسم نبأ عظیم نامیده شده است.
او در نامه به پادشاهان نیز ادعای الوهیت خود را تکرار می‌کند و چنین می‌نویسد: «یا ملک الرئوس اسمع نداء الله الملک القدوس»؛1 و«یا ‌ایتها الملکه فی لندن اسمعی نداء ربک مالک البریه من السدره الالهیة انه لا اله الا انا العزیز الحکیم».
اینها نمونه‌هایی از دعوی خدایی رهبر بهائیان است که در آثار این فرقه به وفور یافت می‌شود و نمی‌توان آنها را انکار کرد. این فرقه استعماری، از آنجا که دین را مهم‌ترین مانع در برابر اربابان خود می‌دیده، دست به اختراع دینی زده است که جاده صاف‌کن استعمار باشد و با الهام از اومانیسم و سکولاریسم غربی، خدایی زمینی برای دین خود تراشیده تا مردم را به پذیرش استعمار دعوت کند.
بر این اساس، زعمای بهائیت، بهائیان را مکلّف ساختند تا در تأیید و تأکید و ترویج خدایی میرزاحسین‌علی، از هیچ‌گونه تقیه‌ای پیروی نکنند و در سرلوحه شرح عقاید بهائیت، به تعلیم و تقریر آن بپردازند.
این دعوی خدایی، در آثار عباس افندی، فرزند و جانشین حسین‌علی‌میرزا و دیگر رؤسا و مبلّغان بهائیت نیز تکرار شده است که به نمونه‌هایی از آن اشاره می‌شود. عباس افندی می‌نویسد: «مأیوس نگردید؛ نومید نشوید؛ روز امید است و فرق خداوند مجید، نشئه اولی است و قرن جمال الهی... صیت بزرگواری‌اش شرق و غرب گرفته و آوازه خداوندی‌اش جنوب و شمال احاطه نموده، ولوله در ارکان عالم انداخته و زلزله در اعضای آدم افکنده.2»
همچنین، در کتاب تاریخ‌الصدور آمده است:
‌«ای مقبل الی الله و منقطع الی الله! مقام مظاهر، قبل نبوت کبری بود؛ و مقام حضرت اعلی، الوهیت شهودی و مقام جمال اقدس، احدیت ذات هویت وجودی و مقام این عبد، عبودیت محضه صرفه بحته؛ و هیچ تأویل و تفسیری ندارد.3»
«چه که این ظهور اعظم، نفس ظهور الله است، نه به‌عنوان تجلی و مجلی و نور این نیز قدم را اشرافی و غروبی نیست.4»
در آثار مبلّغان بهائی نیز الوهیت میرزاحسین‌علی بیان شده است. میرزاحیدرعلی اصفهانی در این باره می‌نویسد: «فانی (میرزاحیدرعلی) و این نفوس (بهائیان) موقنیم که حضرت بهاءالله آسمانی است که از آفاقش شموس انبیا و مرسلین اشراق نموده، مرسل رسل و منزل کتب و رب‌الارباب و سلطان مبدأ و مآب است و به قدر یک صندوق نوشتجات و صحف و الواح و آیات از حضرت احدیتش موجود و منتشر است و جمیع را کتب آسمانی و صحف ربانی و تورات صمدانی و انجیل رحمانی و قرآن یزدانی و بیان جلیل واجب‌الاتباع می‌دانیم و در همه بیانات مبارکش صریح است که ‌آیاتش تأویل و باطن ندارد و ظاهرش مقصود و مأمور.5»
وقتی خدای بهائیت، میرزاحسین‌علی نوری باشد، قبله آنان نیز قبر اوست؛ چنانکه خود می‌گویند: «قبله ما اهل بهاء، روضه مبارکه (قبر میرزاحسین‌علی) در مدینه عکا، که در وقت نماز خواندن باید رو به روضه مبارکه بایستیم و قلباً متوجه به جمال قدم جل‌جلاله و ملکوت ابهی باشیم و این است آن مقام مقدری که در کتاب اقدس نازل شده... . در وقت تلاوت آیات و خواندن مناجات، رو به قبله عکا بودن، واجب نیست. به هر طرف روی ما باشد، جایز است؛ «‌اینَما تَوَلُّوا فَثَمَّ وَجْه الله»؛ ولکن چنانچه ذکر شد، در قلب باید توجه به جمال قدم و اسم اعظم داشته باشیم؛ زیرا مناجات و راز و نیاز ما با اوست و شنونده‌ای جز او نیست و اجابت‌کننده‌ای غیر او نه.6»
شوقی افندی در نامه مورخ 31 ژانویه سنه 1949م نوشته است:
«نماز روزانه را هر کسی باید منفرداً تلاوت کند. اگر در حین نماز خود را محتاج می‌بینید که کسی را پیش چشم خود مجسم کنید، حضرت عبدالبهاء را در نظر آورید؛ زیرا به واسطه حضرت عبدالبهاء می‌توان با جمال مبارک (میرزا حسین‌علی) راز و نیاز کرد.7»
از ادعای الوهیت این خدایان، چند نکته برداشت می‌شود:
1ـ هدف اصلی آنان، مبارزه با تعالیم انبیا و در رأس آنان، توحید است که همگان را بدان فراخوانده‌اند؛ اما آنها با ادعای الوهیت و دعوت مردم به خود، این اصل را زیر سؤال برده و نوعی شرک را ترویج کرده‌اند.
2ـ خدایی که آنها معرفی کرده‌اند، خدایی است که نیازمند بندگان است؛ به درگاه پادشاه زمان عجز و ناله می‌کند؛ در زندان می‌افتد؛ تحت حمایت دول استعماری است و با کمک آنان از زندان رها می‌شود؛ توسط علما و مردم طرد می‌شود؛ تبعید و از وطن خود اخراج می‌گردد و سرانجام با ذلت و خواری می‌میرد. با این اوصاف، این خدا انسان را به یاد شیر داستان مولوی در مثنوی می‌اندازد:
شیر بی‌یال و دم و اشکم که دید 
این چنین شیری خدا کی آفرید
قرآن کریم وضعیت این افراد را در‌ آیه 23 سوره جاثیه به خوبی وصف کرده است:
«أَفَرَأَیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللهُ عَلى‏ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى‏ بَصَرِهِ غِشاوَۀ فَمَنْ یهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللهِ أَفَلا تَذَكَّرُون.»
هیچ دیدى آن كسى را كه هواى نفس خود را خداى خود گرفت و خدا او را با داشتن علم گمراه كرد و بر گوش و قلبش مهر نهاد و بر چشمش پرده انداخت؟ دیگر بعد از خدا چه كسى او را هدایت مى‏كند‌؟ آیا باز هم متذكر نمى‏شوید؟
این افراد، با علم به اینکه خدایی وجود دارد، از پرستش او سر باز می‌زنند و از هوای نفس خود پیروی می‌کنند که مصداق همان تعبیر امام علی دربارۀ منشأ فتنه‌اند که فرمود: «اهواء تتبع»؛ یعنی پیروی از هواها و هوس‌ها، فتنه به وجود می‌آورد.
در مقابل این ادعای گزاف پیامبران الهی و در رأس آنان خاتم پیامبران، مردم را به یگانگی و توحید دعوت کرده و از پرستش غیر خدا نهی فرموده‌اند. شهید مطهری، اندیشمند برجسته اسلامی، در توضیح توحید می‌نویسد: «جهان‏بینى اسلامى، جهان‏بینى توحیدى است. توحید در اسلام به خالص‏ترین شكل و پاك‏ترین طرز بیان شده است. از نظر اسلام، خداوند مثل و مانند ندارد؛ خدا شبیه چیزى نیست و هیچ چیزى را نمی‌توان به خداوند تشبیه كرد. خداوند بى‏نیاز مطلق است؛ همه به او نیازمندند. خدا به همه چیز آگاه است و بر همه چیز تواناست. او در همه جا هست و هیچ جا از او خالى نیست. او از مكنونات قلب و از خاطرات ذهن و نیت‌ها و قصدهاى همه آگاه است. از رگ گردن انسان به انسان نزدیك‌تر است. او مجمع كمالات است و از هر نقصى منزه و مبراست. او جسم نیست و به چشم دیده نمى‏شود ... جهان یك آفریده است و با عنایت و مشیت الهى نگهدارى مى‏شود.8»
بنابراین، در برابر این جریان انحرافی، رهبران فکری جریان اسلامی که اندیشه آنها برگرفته از قرآن و اهل‌بیت(ع) است، چنین نگاهی به توحید داشته‌‌اند.

اندیشه سیاسی مسلمانان ـ 38۷
 فتح الله پریشان/  در شماره گذشته متذکر این نکته مهم شدیم که بررسی آثار و عملکرد ميرزاي قمي در برخي از موارد حاکي از مشروع ندانستن شاهان قاجار به عنوان حکومت وقت بوده است؛ اما اين پرسش مطرح می‌شود که اگر وی آنها را مشروع نمی‌دانست، چه دلايل و عواملي موجب شده بود که وي با حکومت مماشات کرده و به تعامل و همکاري با آن روي آورد؟ آیا محقق قمي اهداف خاصي را از این تعامل دنبال مي‌کرد؟
برخي از مهم‌ترين عللي که موجب اين تعامل شده بود، به شرح زیر است.
1ـ رويکرد مذهبي حکومت قاجار و تلاش ميرزاي قمي براي بهره‌برداري از وضعیت موجود، از جمله مهم‌ترين عوامل تعامل و همکاري علما با حکومت قاجاري، مذهبي بودن حکومت شاهان قاجار ـ حداقل در ظاهر ـ بود. آغامحمدخان در زمان تاجگذاري خود از اينکه تاج ملّي نادرشاه را بر سر نهد، امتناع کرد و گفت: «اين تاج، رمز و وحدت سياسي است و نه وحدت مذهبي.» وي ادعا کرد که در پيشگاه خداوند با خود عهد کرده است مادام که زنده است، از حوزه اسلام و مذهب اماميه دفاع کند.(1) وی شمشير شاهانه‌اي را که وقف مقبره مؤسس سلسله صفوي شده بود، به کمر بست و تعهد کرد که آن سلاح مقدس را در دفاع و حمايت از مذهب شيعه به کار برد.(2) افزون بر آغامحمدخان، فتحعلي‌شاه نیز با ميرزاي قمي روابط ويژه‌اي داشت و به سبب موقعيت مهم اجتماعي و مقام رفيع علمي و ديني وی، شاهان قاجاري به او احترام خاصي می‌گذاشتند و به درخواست‌هاي وي عمل مي‌کردند.
قدر مسلم هدف شاه قاجار از اتخاذ سیاست نزدیکی به علما، تثبيت حاکميت و زمینه‌سازی برای مقبوليت سياسي و ديني حکومت خاندان خود بوده است. البته علما نیز در سیاست نزدیکی خود عمدتاً هدف‌های مهمی، نظیر تخفیف ظلم، حفظ دین و نفوس مسلمانان و تقویت مذهب شیعه را دنبال می‌کردند. برای نمونه، ميرزاي قمي مهم‌ترين دليل اظهار محبّت نسبت به فتحعلي‌شاه را دين‌پروري و شريعت‌گستري وي معرفي مي‌کرد؛ چنانکه در نامه‌اي خطاب به فتحعلي‌شاه چنين نگاشته است: «عمده دلخوشي و مايه تسلّي خود را وجود ذي‌جود سلطان اعظم و خاقان اکرم و... مي‌داند و اين، نه از براي تحصيل منصب و جاه است و به طمع جمع مال و رسيدن به نعمت و عيش و رفاه، بلکه چون ايشان را دين‌پرور و شريعت‌گستر يافته و صاحب عقايد صحيحه و اخلاق حسنه و صفات مستحسنه شناخته، ديدار ايشان چشم بي‌نورم را روشن و تذکار سلطنت و غلبه بر اعادي دين آن سليمان نشان، گلخن دل، کدورت منزلم را گلشن مي‌سازد.»(3)
2ـ جنگ‌هاي ايران و روس؛ در دوره فتحعلي‌شاه، ايران به سياست پيچيده بين‌المللی کشانده شد؛ قرار گرفتن ايران بر سر راه هند، مشکلات عديده‌اي به وجود آورد و کشورمان مورد توجه قدرت‌هاي اروپايي قرار گرفت؛ تماس‌هاي ديپلماتيک نظامي و اقتصادي ايران و کشورهاي غربي، ايران را به ميدان نبرد قدرت‌هاي سياسي وقت تبديل کرد و ضعف حکومت ايران در صحنه سياست بين‌المللي بيشتر نمايان شد. يکي از مهم‌ترين شواهد اين ضعف، شکست ايران از روسيه بود.(4) در اين جنگ‌ها که مدت ده سال (1228-1218 ق) طول کشيد، علما نقش بسيار مهمي را ايفا کردند. مسئله جنگ‌هاي ايران با کفّار روس، از جمله مسائل مهمي بود که سبب تعامل و همکاري ميرزاي قمي با حکومت قاجار بوده است و ضرورت داشت علما نسبت به آن اهتمام ويژه‌اي داشته باشند. در سال 1223 قمري پس از گذشت پنج سال از آغاز جنگ، حکومت تهران به حمايت روحانيت احساس نياز کرد؛ در حالی که پيش از آن در منزوي کردن روحانيت و جدا کردن آنها از مردم مي‌کوشيد. به هر حال، ضعف و استيصال دربار قاجار در دفاع از کشور، شاه و نایب‌السلطنه را واداشت که به استمداد از علما برخيزند تا شايد با صدور فتواي جهاد از سوي علما، آحاد مردم براي شرکت در جنگ ترغيب شوند. بنابراين، اين جنگ‌ها از جمله مسائلي بود که خواه و ناخواه علما را براي حفظ اساس اسلام به همکاري و پشتيباني از شاه و ولي‌عهدش واداشت. ترديدي نيست که در آن شرايط اگر از حکومت حمايت نمي‌شد و دولت مرکزي تضعيف مي‌شد، چه بسا روس‌ها يا ديگر دشمنان بر جامعه اسلامي حاکم مي‌شدند و هستي شيعيان و اسلام در معرض نابودي قرار مي‌گرفت؛ از اين رو برخي از علما بر اين نظر بودند که ـ هر چند به صورت مقطعي ـ بايد دولت مرکزي را در پيشبرد جنگ ياري داد.(5)
در اين دوران، که ميرزاي قمي عهده‌دار مرجعيت شيعه در داخل ايران و در اوج شهرت علمي و از بزرگ‌ترين مجتهدان صاحب‌نام ايران محسوب مي‌شد، رساله «تحفه عباسيه» را بنا به درخواست عباس ميرزا به گونه‌ای به رشته تحرير درآورد و در آن، حکم به وجوب جهاد با کفّار روس کرد که تأیید حکومت قاجار نباشد؛ بلکه تنها دفاع از کيان اسلام و کشور اسلامي تلقی شود. بنابراين، ضرورت حفظ اساس اسلام و نفوس مؤمنان، عاملي بود که ميرزاي قمي بر اساس آن با حکومت قاجار همکاری کرد.
* پي‌نوشت‌ها در دفتر هفته‌نامه موجود است. 

 شهاب زمانی/ جمهوری اسلامی ایران سبکی نوین در حاکمیت جهان امروز محسوب می‌شود که همواره نقش واقعی و اصیل مردم در تصمیم‌گیری‌های اساسی را همراه خود داشته است. انتخابات پی‌درپی، مشارکت مردمی گسترده و حضور سلایق مختلف در رقابت‌های انتخاباتی در نظام اسلامی ایران جلوه‌ای ویژه از مردم‌سالاری دینی را به جهان عرضه کرده است و برگ برنده کارآمدی و بالندگی نظام اسلامی به شمار می‌آید. پرواضح است که انتخابات در نظام اسلامی با دیگر نظام‌های جهان تفاوت‌هایی داشته و بر اساس آموزه‌های دین مبین اسلام، مخالف برخی شیوه‌های رایج برگزاری انتخابات در دموکراسی‌های غربی است؛ زیرا در بسیاری از موارد، اخلاق انسانی در آن زیر پا گذاشته شده و از هر وسیله‌ای برای تبلیغات و رسیدن به قدرت استفاده می‌شود. 
رعایت اخلاق را می‌توان از مهم‌ترین شاخصه‌های سلامت انتخاباتی دانست که دامنه وسیعی دارد و همه ارکان انتخابات، اعم از مجریان، ناظران، کاندیداها و طرفداران‌شان را در بر می‌گیرد.
توجه به مسائلی از قبیل دروغ، تهمت، افترا، تخریب، بزرگ‌نمایی مشکلات، اسراف، هزینه‌کردهای غیر شرعی، دادن وعده‌های غیر واقعی، خرید رأی و... نمونه‌هایی از دغدغه‌هایی است که پرهیز از آنها می‌تواند متضمن سلامت رقابت انتخاباتی باشد. به راستی، شیوه‌های تبلیغاتی و جنگ روانی و همچنین استفاده از برخی شیوه‌های رقابت‌های انتخاباتی، از جمله تکرار، مغالطه، برچسب‌زنی، کلی‌گویی، شایعه‌سازی، هراس‌افکنی، ناامیدی، دادن امیدهای واهی و به دور از واقع و توان محقق‌سازی شعارها و وعده‌های انتخاباتی و... در یک رقابت سالم و بر پایه اخلاق اسلامی جایگاهی ندارد. این اصول در سطوح مختلف رقابت انتخاباتی، همچون تبلیغات، مناظرات، گفت‌وگوها، مصاحبه‌ها، یادداشت‌ها و تحلیل‌های مطبوعات و رسانه‌های وابسته به جریان‌های سیاسی و همچنین در رقابت نزد طرفداران و هواداران باید مورد توجه قرار گیرد.
خوشبختانه، قوانین دقیقی برای تضمین سلامت انتخابات و جلوگیری از هنجارشکنی‌ها در این حوزه وجود دارد که اجرای آنها در سال‌های پس از پیروزی انقلاب سبب شده است کارنامه درخشانی در فرایند انتخاباتی برای نظام اسلامی رقم بخورد؛ اما بدیهی است که بسیاری از بایسته‌های رقابت اخلاقی و اسلامی تنها با قوانین سلبی، تعیین جرم و برخورد با متخلف به مرحله اجرا در نمی‌آیند و انتخابات مطلوب و مدنظر کشور، نیازمند فرهنگ‌سازی عمومی است؛ از این‌رو ضروری است در این زمینه فعالیت‌های ایجابی، تبلیغی و ترویجی از سوی همگان و به‌صورت همزمان ـ به‌ ویژه از سوی نخبگان فرهنگی و سیاسی جامعه ـ صورت پذیرد و ضمن اطلاع‌رسانی عمومی و دعوت از نامزدها و طرفداران‌شان نسبت به التزام به حاکمیت قانون و اخلاق برای پیشگیری از تخلفات انتخاباتی، رقابتی اسلامی ـ اخلاقی، همچون گذشته در تراز نظام اسلامی برگزار شود.

تحلیلی بر نسل نوین جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی ـ قسمت پنجاهم
  دکتر سیامک باقری‌چوکامی/ 
مقاطع انتخابات به دلیل وجود فضای باز سیاسی در کشور ما برای دشمنان انقلاب به منظور تأثیرگذاری از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده است که این توجه و تمرکز با طرح جنگ نرم و پیدایش الگوهای مرتبط با آن در انتخابات بیشتر نیز شده است. روش پارلمانی با محوریت انتخابات به منزله یکی از الگوهای جنگ نرم در عرصه سیاسی در شماره پیش بررسی شد. در این شماره با یکی دیگر از الگوهای جنگ نرم در این حوزه آشنا می‌شویم.

روش مبارزه مدنی
 و بی‌خشونت در جنگ نرم
دومین الگوی جنگ نرم با محوریت انتخابات، روش مبارزه مدنی و بی‌خشونت است که افرادی، مانند جین‌شارپ، رابرت هلوی، اکرمن و سوروس طراحی کرده و مورد حمایت و پیگیری عملیاتی مؤسساتی، مانند جامعه باز، انستیتوی انیشتین و بنیاد اعانه ملی برای دموکراسی(NED) و خانه آزادی به کمک سازمان سیا قرار گرفته است.
در این روش به جای تمرکز بر نظام سیاسی آن چنانکه در تئوری هانتینگتون مطرح می‌شود، بر نظام اجتماعی با هدف به چالش کشیدن نظام سیاسی از طریق سازوکار انتخابات و مدیریت اعتراضات مدنی ناشی از انتخابات تکیه می‌شود؛ زیرا طراحان اصلی این الگو معتقدند منبع و ستون اصلی نظام سیاسی، توده مردم هستند و اگر آنها را در شرایط خاص و فرصت‌های سیاسی، مانند انتخابات مدیریت کنند، به هر صورت موفق به تغییرات سیاسی خواهند بود. چنانکه جین‌شارپ می‌گوید: «تمامی دولت‌ها تنها تا زمانی می‌تواننـد بـه حکومـت خـود ادامه دهند که نیروی مورد نیاز خود را توسط همکاری، اطاعت و فرمانبرداری مردم و مؤسسـات اجتمـاعی تأمین نماینـد».(جین‌شارپ، بی‌تا: ۲۷) همچنین طراحان این الگو معتقدند، وجود سازوکارهای مردم‌سالاری، سازمان‌های غیر دولتی، رسانه‌های متفاوت، نظام انتخاباتی، گروه مخالف نظام (رابط بین داخل و مدیریت خارجی) و وجود زمینه‌ها و ظرفیت‌های لازم برای دوقطبی شدن جامعه سیاسی، پیش‌درآمدهای اصلی تحقق این الگو هستند.

طرح مخدوش‌سازی انتخابات
 و مراحل آن
طرح مخدوش‌سازی انتخابات، محوری‌ترین برنامه و اقدام بازیگران جنگ نرم در اجرای الگوی مبارزه مدنی و بی‌خشونت است که از رهگذر آن به تهییج طرفداران نامزد مخالف مبادرت ورزیده و با اردوکشی‌های خیابانی مدیریت نظام بر کشور را فلج کرده و به تسلیم یا کناره‌گیری وادار می‌کنند. بازیگران جنگ نرم برای تحقق این الگو، برنامه‌ها و اقداماتی را در سه مرحله پیش، حین و پس از اعلام نتایج انتخابات دنبال می‌کنند:
1ـ مرحله پیش از انتخابات
مرحله پیش از شروع قانونی تبلیغات و فعالیت‌های انتخاباتی برای بازیگران جنگ نرم اهمیت بسیاری دارد. در این مرحله دو برنامه اساسی، از جمله آماده‌سازی شرایط ذهنی افکار عمومی و ایجاد شرایط عینی برای تحرک اجتماعی به منزله شرایط لازم و کافی فراهم کردن مقدمات پیش از آغاز انتخابات دنبال می‌شود.
1ـ1ـ شرایط ذهنی پیشاانتخابات: برای آماده‌سازی ذهنی جامعه عمدتاً سه دسته از بازیگران انتخابات در معرض تصویرسازی هستند. دسته اول نظام سیاسی است که کاهش یا سلب اعتماد عمومی از نظام سیاسی و ارجاع همه مشکلات و ناکامی‌ها به آن به موازات بدبین‌سازی نسبت به نهادهای نظارتی و اجرایی و ارائه طرح‌های جایگزین، مانند کمیته صیانت از آرا یا درخواست حضور ناظران بی‌طرف یا ناظران بین‌المللی کلیدی‌ترین اقدامات هستند. نکته اساسی دیگر در این راستا، هدف قرار دادن سلامت انتخابات و سازوکارهای تأیید صلاحیت نامزدهای انتخابات است که از این طریق سه هدف اساسی، از جمله بالا بردن هزینه ردّ صلاحیت‌ها برای دستگاه‌های اجرایی، بی‌اعتمادسازی افکار عمومی نسبت به نظام در برگزاری انتخابات آزاد، فراهم کردن شرایط ذهنی افکار عمومی برای پذیرش اقدامات مهم‌تری در آینده، مانند مخدوش بودن نتایج انتخابات و وقوع تقلب تعقیب می‌شود. با این حال به طور کلی تلاش می‌شود در بخش‌های قابل توجهی از جامعه، جوّ عمومی «نه گفتن» به نظام یا «بی‌کفایت بودن آن» ایجاد شود.
دسته دوم جریانات خودی هستند که برای آماده‌سازی افکار عمومی در پیش از آغاز انتخابات، تصویر یا ذهنیت‌سازی علیه آنها ایجاد می‌شود. در اینجا تبلیغات رسانه‌ای به گونه‌ای طراحی می‌شود که گروه‌های مطرحی که در مقابل جریان میانه‌رو یا متمایل به غرب قرار دارند، به منزله نماینده وضع موجود، ناکارآمد و عامل مشکلات، ضد مردمی، دگم و ضد آزادی، افراطی و قانون‌گریز معرفی شوند.
دسته سوم جریانات مورد نظر بازیگران جنگ نرم هستند که برای ایجاد فضای روانی و ذهنی هدفمند در جامعه، چهره مثبت و ناجی‌گونه از آنها ارائه می‌شود. در این راستا، برنامه‌های تبلیغاتی به گونه‌ای طراحی می‌شود که گروه‌های سیاسی متمایل یا در راستای منافع غرب یا حداقل متفاوت با جریانات خودی نظام، به مثابه نماینده تغییر وضع موجود، توانا در حل مشکلات جامعه، اهل مدارا، میانه‌رو و تعامل با جهان، ضد فساد و قانون‌گرا، طرفدار آزادی و ضد سخت‌گیری‌های اجتماعی معرفی می‌شوند. هدف از چنین تصویرسازی‌هایی فراهم کردن شرایط ذهنی دوقطبی‌های ساختارشکنانه است که در فرایندهای بعدی انتخابات از این فضای ذهنی به وجود آمده برای مهندسی اعتراضات اجتماعی استفاده شود.
2ـ1ـ شرایط عینی پیشاانتخابات: ایجاد شرایط ذهنی شرط لازم براندازی انتخاباتی است؛ اما شرط کافی فراهم کردن شرایط عینی است که مهم‌ترین آن ایجاد سازمان رأی، ائتلاف‌سازی و شبکه‌سازی است.
سازمان رأی به معنای تشکلی منسجم و آموزش‌دیده از هواداران است که به مثابه لشکر انسانی و سرمایه انسانی لازم برای قدرت‌نمایی و تولید فشار اجتماعی بر حاکمیت در مواقع لزوم به کار برده می‌شود. در همین راستا، سازماندهی برای هدایت و تحریک اعتراضات خیابانی نیز پیش از آغاز انتخابات در دستور کار قرار می‌گیرد.
ائتلاف‌سازی برای ایجاد جبهه فراگیر به زعم بازیگران جنگ نرم، یکی از راه‌های قوی‌سازی اپوزیسیون در برابر نظام سیاسی است که می‌تواند مبارزه مدنی با محوریت انتخابات را قرین موفقیت کند. منظور از جبهه فراگیر نیز ائتلافی از همه گروه‌های مخالف در نظام و بر نظام است که حداقل در مفهوم راهبردی «نه» به شرایط سیاسی مشترکند. در جریان انتخابات 88 این موضوع به صورت عملی اجرا شد و گروه‌های مخالف و منتقد با گرایش‌های مختلف در یک جبهه در برابر نظام قرار گرفتند.
نمونه‌های تجربی نشان داده است، شبکه‌های رسانه‌ای در الگوی مبارزه بی‌خشونت با محوریت انتخابات رکن اساسی به شمار می‌آیند. مبنای راهبردی بازیگران نرم، این قاعده است که باید شبکه‌های چندقطبی ایجاد شود تا مصادره افکار عمومی صورت گیرد و از قبل آن فرایند پیش، حین و پس از انتخابات مدیریت و مهندسی شود. بر اساس یافته‌های حسنین هیکل، نویسنده و اندیشمند مصری و پروفسور مولانا در جریان فتنه 88 مدت‌ها پیش از برگزاری انتخابات ایران هزاران پایگاه اینترنتی تأسیس شد، شبكه‌هاي خبری و تلويزيوني غربی و عربی و عده قابل توجهي از نمايندگان و خبرنگاران مطبوعات آمريكا و اتحاديه اروپا خود را براي بازي در اين صحنه آماده كرده بودند و با گروه‌ها و افراد مورد نظر خود در داخل ايران همكاري‌هاي بسيار نزديكي داشتند؛ به گونه‌ای که محتويات و عناوين گزارش‌ها، تصاوير و انگاره‌ها و زمان اختصاص داده به آنها، شبيه يكديگر بوده و عيناً مانند يك اركستر موزيك هدايت مي‌شد.

گزاف نیست اگر ادعا شود «فرهنگ»، زیربنا و مغزافزار جوامع بشری در حوزه‌های مختلف محسوب می‌شود. رفتارهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و به طور کلی هر نوع رفتار و اقدامی در وهله اول از تربیت فرهنگی و دینی نشئت می‌گیرد. به همین دلیل برخی رهبران و مصلحان بزرگ، همچون امام(ره) راه اصلاح جامعه را در اصلاح فرهنگ آن می‌دانند. مبتنی بر این نگاه، انتخابات مطلوب و مدنظر تعالی کشور، نیازمند فرهنگ‌سازی سیاسی و عمومی است. بسیاری از بایسته‌های رقابت اخلاقی و اسلامی تنها با قوانین سلبی و تعیین جرم و برخورد با متخلف محقق نخواهد شد و ضروری است در این زمینه فعالیت‌های ایجابی، تبلیغی و ترویجی از سوی همگان صورت پذیرد و ضمن پیشگیری از تخلفات انتخاباتی، یک رقابت اخلاقی و اسلامی برگزار شود.