نفس شما مؤمنان و مؤمنات و به ویژه نفس حقیر را به تقوای الهی سفارش میکنم؛ تقوایی که خدای سبحان در آیه شریفه میفرماید: «وَ اتَّقُوا یَوْماً لاتَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لایُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لایُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لاهُمْ یُنْصَرُونَ» تقوا برای روزی که هیچ کسی به کار دیگری نیاید. تقوا برای آن روز.
هیچ کس به داد کسی نمیرسد. نه پدری، نه مادری، نه فرزندی و نه دوستی، شفاعت هیچ کسی در آن لحظه پذیرفته نمیشود. یک لحظهای از لحظات قیامت همین است و شاید در مراحل بعدی شفاعت شامل حال عدهای شود، اما یک روزی هست که از کسی عِوضی نستانند. بگوید حالا این را بدهیم در عِوض، مشکلات کم شود، نخیر خبری نیست!
«وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ» یاریرسانی هم نیست، کسی را یاری نکنند، تقوا برای آن روز است یعنی تقوای امروز اثرش برای آن روز است و امروز اگر تقوای الهی داشته باشیم آن روز به درد ما میخورد.
این روز، یعنی الان و امروز، نگوییم امروز تقوا نداشته باشیم و فردا تقوا بورزیم، نه، یک لحظه تأخیر در تقوا به انسان آسیب میزند.
اهمیت عقلانیت در معاشرت
اکثر این مشکلات و ناهنجاریهایی که ما در جامعه میبینیم ناهنجاریهای اجتماعی، خانوادگی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی همه ناشی از جهل و نادانی است. انسان اگر عقل خود را درست به کار ببرد، بسیاری از این مشکلات به حداقل میرسد و از بین میرود.
این اختلافاتی که گاهی اوقات زن و شوهرها با هم دارند که گاهی اوقات به امور قضایی هم کشیده میشود، نگاه کنید این مشکلات سیاسی که گاهی اوقات آدم در کشور میبیند و این نزاعهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی از کجاست؟ از بیعقلی است. اگر عقل و عقلانیت حاکم باشد، ناهنجاریها هم به تعبیر اهل بیت عصمت و طهارت(ع) از بین میرود.
دو روایت است از امام حسین(ع) از پدر بزرگوارش امیرالمؤمنین(ع) و ایشان از رسول گرامی محمدمصطفی(ص) و این دو روایت را نقل کردهاند که حضرت(ص) میفرمایند: «رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الإِیمَانِ بِاللهِ التَّوَدُّد ُإِلَى النَّاسِ»؛ یعنی اگر میخواهید ببینید که کسی عاقل است و انسان عاقلی است و عالیترین درجه عقل را دارد، ببینید ایمان دارد یا ندارد، ایمان نشانه عقل است.
برخلاف این ادعایی که بعضی از غربیها دارند و متأسفانه در نسل جوان ما بعضاً هم این شبهه مطرح شده است و بعضی از عزیزان جوان ما خیال میکنند که هر کسی ایمان دارد مثلاً باید عقل را کنار بگذارد، نه اصلاً اینگونه نیست، عقل و ایمان دو بال برای رشد و بالندگی انسان هستند.
میفرماید رأس عقل و بالاترین مرتبه عقل یکی ایمان به خداست و بعد از ایمان به خدا محبت و دوستی زیاد با مردم داشتن و مردم را دوست داشتن و به مردم محبت و عشق ورزیدن.
نشانه جامعه عاقل
مرجع تمام این نزاعها و اختلافاتی که هست و ناهنجاریهای اجتماعی که وجود دارد، محبت نیست؛ بلکه کینهها، حسادتها و رذایل است. اگر این رذایل کنار برود محبت و «التَّوَدُّدُ إِلَى النَّاسِ» تحقق مییابد و وقتی که محبت تحقق یافت نشان میدهد که این انسان، انسان عاقلی است و نشان میدهد که این جامعه، جامعه عاقلی است، چون ممکن است افرادی در جامعه عاقل باشند، ولی این کافی نیست. جامعه، سازمان و نهاد باید عاقل باشد.
وقتی که شما به یک ادارهای میروید و میبینید که کارمندان آن اداره کار را سریع راه انداخته و امروز و فردا نمیکنند، آزار نمیرسانند و حق تو را ضایع نمیکنند، معلوم میشود که این سازمان، سازمان عاقلی است.
وقتی به سیستم قضایی، درمانی، آموزشی، اداری، شهرداری و امثال ذلک مراجعه میکنید و میبینید کسانی آنجا نشستهاند که کار را دیر انجام میدهند و مردم را آزار میرسانند، این معلوم است که عاقل نیست. عقل به این نیست که خیال کنیم و بگوییم مثلاً فلانی دیوانه است و باید در دارالمجانین بستری شود، نه اسلام میگوید که این انسان عاقل نیست و سازمانی هم که نتواند مشکلات خود را حل کند، سازمان عاقل نیست.
در حدیث دیگر میفرمایند: «رَأسُ العَقلِ بَعدَ الإِیمانِ بِالله عزوجل التَّحَبُّبُ إلَى النّاسِ»؛ محبت به مردم.
مؤمن چرا تو داری مال خود را حرام میکنی و این حقوقی که میگیری را حرام میکنی؟ مؤمن تو که داری برای امام حسین(ع) عزاداری میکنی و برای اهل بیت(ع) اشک میریزی چرا وقتی روی صندلی مینشینی محبت به مردم نداری؟ این روایتی است که نبی گرامی اسلام(ص) فرموده است و بعد همان کلام را امیرالمؤمنین(ع) فرموده و بعد همان کلام را امام حسین(ع) فرموده است. محبت کردن به مردم و راه انداختن کار مردم نشانه رشد عقلانی است.
ثمرات کمعقلی
امام صادق(ع) در روایتی میفرمایند: «کمعقلی باعث سوق دادن انسانها از ایمان به کفر است.» چرا بعضیها از ایمان فاصله میگیرند و گرفتار کفر میشوند؟ چون کمعقل هستند. بدانید وقتی که ایمان برود عقل قبل از آن رفته است؛ یعنی از همان دری که عقل بیرون میرود، ایمان بیرون میرود.
وقتی ایمان بیرون برود، آسیبهای اجتماعی شروع میشود و مشکلات اخلاقی، ناهنجاریهای اجتماعی، آزار رساندن به مردم، ناامنی درست کردن، کار مردم را راه نینداختن. حالا ما تا آسیبهای اجتماعی را ذکر میکنیم زود مثلاً ممکن است چهار دختر بیحجاب در ذهنمان بیاید، یا بعضی ناامنیهای اجتماعی، البته اینها نیز آسیبهای اجتماعی هستند، ولی آسیبهای خانوادگی، اختلافات خانوادگی و مشکلات اداری.
ممکن است کارمند هم توجیهاتی برای کم کاری خود داشته باشد، مثلاً بگوید حقوق من کم است و به ما کم میرسند، هر چی، به هر حال این قرارداد را بستی، اولاً خدا را شکر کن که شاغلی، این نعمتی است، ثانیاً این قرارداد را بستی که با این حقوق این کارها را انجام دهی حالا به مردم ظلم کردن اثر وضعی برای زندگی خودت دارد و خودت را بیچاره میکنی و با خودت داری میجنگی.
امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: چرا عقل فاسد میشود و آسیب میبیند که بعد ایمان نیز آسیب ببیند؟ میفرمایند: «سَبَبُ فَسادِ العَقلِ حُبُّ الدُّنیا» حُب دنیا، حُب دنیا نیز روشن است یعنی شهوت و غضب. انسان از شهوت و غضب تبعیت کند، انسانی که تابع شهوت و غضبش شد و حُب دنیا پیدا کرد، عقلش فاسد میشود و عقلش که فاسد شد، ایمانش میرود و ایمان که برود، ناهنجاری اجتماعی است.
امامان معصوم ما دارند قانون و قوانین این عالم را به ما نشان میدهند و میگویند با عقل دنیا را میتوانید آباد کنید، اما اگر کمعقلی شد و عقل فساد پیدا کرد، ایمان میرود و ایمان که رفت، آسیبهای اجتماعی میآید.
حب دنیا؛ عامل کمعقلی
پس حُبُّالدُّنیا به عقل ضربه میزند، کسی که خیلی به دنیا محبت بورزد، شهوت و غضب، همین دنیای امروز، سینمای امروز مملو از شهوت و غضب است. وقتی حب دنیا آمد، عقل آسیب میبیند، وقتی عقل آسیب دید، ایمان میرود و وقتی که ایمان رفت، خدمت به مردم از بین میرود.
عقل که فاسد شد ایمان میرود و ایمان که برود محبت به مردم دیگر معنا نخواهد داشت؛ لذا امام حسین(ع) نیز در یک نامهای به معاویه دارد که «لا یَکمُلُ العَقلُ إلاّ بِاتِّباعِ الحَقِّ»؛ عقلت کامل نمیشود مگر اینکه از حق تبعیت کنی.
راه کمال عقل، تبعیت از حق و حقیقت است. منشأ این مشکلاتی که در جامعه خودمان میبینیم همین است و خیلی روشن است. اگر جامعه به دنبال حل مشکلات است، باید این مسیری که اهل بیت(ع) فرمودهاند، طی شود.
نماز جمعه دزفول،
8 بهمن 1395