آیت‌الله مظاهری گفت: مسائل زیادی خلاف قرآن و اهل بیت(ع) وجود دارد که متأسفانه طرفدارانی نیز دارد؛ باید با قرآن مأنوس شویم وگرنه نمی‌توانیم به اهل بیت(ع) برسیم. اُنس با قرآن مراتبی دارد که مرتبه اول آن، تلاوت کردن قرآن است، مرتبه دوم آن مطالعه کردن مطالبی تفسیری پیرامون قرآن و بیان کردن مطالب مطالعه شده برای دیگران است و مرتبه سوم اُنس با قرآن این است که به جایگاهی در علم دست پیدا کنیم که خودمان برداشت‌هایی داشته باشیم و مرتبه چهارم که از همه مراتب سخت‌تر است، عمل به دستورات قرآن است.
گفتاری از حجت‌الاسلام دکتر عبدالحسین خسروپناه
نفس شما مؤمنان و مؤمنات و به ویژه نفس حقیر را به تقوای الهی سفارش می‌کنم؛ تقوایی که خدای سبحان در آیه شریفه می‌فرماید: «وَ اتَّقُوا یَوْماً لاتَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لایُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لایُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لاهُمْ یُنْصَرُونَ» تقوا برای روزی که هیچ کسی به کار دیگری نیاید. تقوا برای آن روز.
هیچ کس به داد کسی نمی‌رسد. نه پدری، نه مادری، نه فرزندی و نه دوستی، شفاعت هیچ کسی در آن لحظه پذیرفته نمی‌شود. یک لحظه‌ای از لحظات قیامت همین است و شاید در مراحل بعدی شفاعت شامل حال عده‌ای شود، اما یک روزی هست که از کسی عِوضی نستانند. بگوید حالا این را بدهیم در عِوض، مشکلات کم شود، نخیر خبری نیست!
«وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ» یاری‌رسانی هم نیست، کسی را یاری نکنند، تقوا برای آن روز است یعنی تقوای امروز اثرش برای آن روز است و امروز اگر تقوای الهی داشته باشیم آن روز به درد ما می‌خورد.
این روز، یعنی الان و امروز، نگوییم امروز تقوا نداشته باشیم و فردا تقوا بورزیم، نه، یک لحظه تأخیر در تقوا به انسان آسیب می‌زند.

اهمیت عقلانیت در معاشرت
اکثر این مشکلات و ناهنجاری‌هایی که ما در جامعه می‌بینیم ناهنجاری‌های اجتماعی، خانوادگی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی همه ناشی از جهل و نادانی است. انسان اگر عقل خود را درست به کار ببرد، بسیاری از این مشکلات به حداقل می‌رسد و از بین می‌رود.
این اختلافاتی که گاهی اوقات زن و شوهرها با هم دارند که گاهی اوقات به امور قضایی هم کشیده می‌شود، نگاه کنید این مشکلات سیاسی که گاهی اوقات آدم در کشور می‌بیند و این نزاع‌های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی از کجاست؟ از بی‌عقلی است. اگر عقل و عقلانیت حاکم باشد، ناهنجاری‌ها هم به تعبیر اهل بیت عصمت و طهارت(ع) از بین می‌رود.
دو روایت است از امام حسین(ع) از پدر بزرگوارش امیرالمؤمنین(ع) و ایشان از رسول گرامی محمدمصطفی(ص) و این دو روایت را نقل کرده‌اند که حضرت(ص) می‌فرمایند: «رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الإِیمَانِ بِاللهِ التَّوَدُّد ُإِلَى النَّاسِ»؛ یعنی اگر می‌خواهید ببینید که کسی عاقل است و انسان عاقلی است و عالی‌ترین درجه عقل را دارد، ببینید ایمان دارد یا ندارد، ایمان نشانه عقل است.
برخلاف این ادعایی که بعضی از غربی‌ها دارند و متأسفانه در نسل جوان ما بعضاً هم این شبهه مطرح شده است و بعضی از عزیزان جوان ما خیال می‌کنند که هر کسی ایمان دارد مثلاً باید عقل را کنار بگذارد، نه اصلاً اینگونه نیست، عقل و ایمان دو بال برای رشد و بالندگی انسان هستند.
می‌فرماید رأس عقل و بالاترین مرتبه عقل یکی ایمان به خداست و بعد از ایمان به خدا محبت و دوستی زیاد با مردم داشتن و مردم را دوست داشتن و به مردم محبت و عشق ورزیدن.

نشانه جامعه عاقل
مرجع تمام این نزاع‌ها و اختلافاتی که هست و ناهنجاری‌های اجتماعی که وجود دارد، محبت نیست؛ بلکه کینه‌ها، حسادت‌ها و رذایل است. اگر این رذایل کنار برود محبت و «التَّوَدُّدُ إِلَى النَّاسِ» تحقق می‌یابد و وقتی که محبت تحقق یافت نشان می‌دهد که این انسان، انسان عاقلی است و نشان می‌دهد که این جامعه، جامعه عاقلی است، چون ممکن است افرادی در جامعه عاقل باشند، ولی این کافی نیست. جامعه، سازمان و نهاد باید عاقل باشد.
وقتی که شما به یک اداره‌ای می‌روید و می‌بینید که کارمندان آن اداره کار را سریع راه انداخته و امروز و فردا نمی‌کنند، آزار نمی‌رسانند و حق تو را ضایع نمی‌کنند، معلوم می‌شود که این سازمان، سازمان عاقلی است.
وقتی به سیستم قضایی، درمانی، آموزشی، اداری، شهرداری و امثال ذلک مراجعه می‌کنید و می‌بینید کسانی آنجا نشسته‌اند که کار را دیر انجام می‌دهند و مردم را آزار می‌رسانند، این معلوم است که عاقل نیست. عقل به این نیست که خیال کنیم و بگوییم مثلاً فلانی دیوانه است و باید در دارالمجانین بستری شود، نه اسلام می‌گوید که این انسان عاقل نیست و سازمانی هم که نتواند مشکلات خود را حل کند، سازمان عاقل نیست.
در حدیث دیگر می‌فرمایند: «رَأسُ العَقلِ بَعدَ الإِیمانِ بِالله عزوجل التَّحَبُّبُ إلَى النّاسِ»؛ محبت به مردم.
مؤمن چرا تو داری مال خود را حرام می‌کنی و این حقوقی که می‌گیری را حرام می‌کنی؟ مؤمن تو که داری برای امام حسین(ع) عزاداری می‌کنی و برای اهل بیت(ع) اشک می‌ریزی چرا وقتی روی صندلی می‌نشینی محبت به مردم نداری؟ این روایتی است که نبی گرامی اسلام(ص) فرموده است و بعد همان کلام را امیرالمؤمنین(ع) فرموده و بعد همان کلام را امام حسین(ع) فرموده است. محبت کردن به مردم و راه انداختن کار مردم نشانه رشد عقلانی است.

ثمرات کم‌عقلی
امام صادق(ع) در روایتی می‌فرمایند: «کم‌عقلی باعث سوق دادن انسان‌ها از ایمان به کفر است.» چرا بعضی‌ها از ایمان فاصله می‌گیرند و گرفتار کفر می‎شوند؟ چون کم‎عقل هستند. بدانید وقتی که ایمان برود عقل قبل از آن رفته است؛ یعنی از همان دری که عقل بیرون می‌رود، ایمان بیرون می‌رود.
وقتی ایمان بیرون برود، آسیب‌های اجتماعی شروع می‌شود و مشکلات اخلاقی، ناهنجاری‌های اجتماعی، آزار رساندن به مردم، ناامنی درست کردن، کار مردم را راه نینداختن. حالا ما تا آسیب‌های اجتماعی را ذکر می‌کنیم زود مثلاً ممکن است چهار دختر بی‌حجاب در ذهن‌مان بیاید، یا بعضی ناامنی‌های اجتماعی، البته اینها نیز آسیب‌های اجتماعی هستند، ولی آسیب‌های خانوادگی، اختلافات خانوادگی و مشکلات اداری.
ممکن است کارمند هم توجیهاتی برای کم کاری خود داشته باشد، مثلاً بگوید حقوق من کم است و به ما کم می‌رسند، هر چی، به هر حال این قرارداد را بستی، اولاً خدا را شکر کن که شاغلی، این نعمتی است، ثانیاً این قرارداد را بستی که با این حقوق این کارها را انجام دهی حالا به مردم ظلم کردن اثر وضعی برای زندگی خودت دارد و خودت را بیچاره می‌کنی و با خودت داری می‌جنگی.
امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: چرا عقل فاسد می‌شود و آسیب می‌بیند که بعد ایمان نیز آسیب ببیند؟ می‌فرمایند: «سَبَبُ فَسادِ العَقلِ حُبُّ الدُّنیا» حُب دنیا، حُب دنیا نیز روشن است یعنی شهوت و غضب. انسان از شهوت و غضب تبعیت کند، انسانی که تابع شهوت و غضبش شد و حُب دنیا پیدا کرد، عقلش فاسد می‌شود و عقلش که فاسد شد، ایمانش می‌رود و ایمان که برود، ناهنجاری اجتماعی است. 
امامان معصوم ما دارند قانون و قوانین این عالم را به ما نشان می‌دهند و می‌گویند با عقل دنیا را می‌توانید آباد کنید، اما اگر کم‌عقلی شد و عقل فساد پیدا کرد، ایمان می‌رود و ایمان که رفت، آسیب‌های اجتماعی می‌آید.

حب دنیا؛ عامل کم‌عقلی
پس حُبُّ‌الدُّنیا به عقل ضربه می‌زند، کسی که خیلی به دنیا محبت بورزد، شهوت و غضب، همین دنیای امروز، سینمای امروز مملو از شهوت و غضب است. وقتی حب دنیا آمد، عقل آسیب می‌بیند، وقتی عقل آسیب دید، ایمان می‌رود و وقتی که ایمان رفت، خدمت به مردم از بین می‌رود.
عقل که فاسد شد ایمان می‌رود و ایمان که برود محبت به مردم دیگر معنا نخواهد داشت؛ لذا امام حسین(ع) نیز در یک نامه‌ای به معاویه دارد که «لا یَکمُلُ العَقلُ إلاّ بِاتِّباعِ الحَقِّ»؛ عقلت کامل نمی‌شود مگر اینکه از حق تبعیت کنی.
راه کمال عقل، تبعیت از حق و حقیقت است. منشأ این مشکلاتی که در جامعه خودمان می‌بینیم همین است و خیلی روشن است. اگر جامعه به دنبال حل مشکلات است، باید این مسیری که اهل بیت(ع) فرموده‌اند، طی شود.
نماز جمعه دزفول،
8 بهمن 1395

ابن عباس ـ ۶
مسروق درباره ابن عباس و کم‌سویی دیدگان وی می‌گوید: «هنگامی که ابن ‌عباس را دیدم، گفتم: زیباترین مردم. چون به سخن درآمد، گفتم: فصیح‌ترین مردم. چون به نقل حدیث پرداخت، گفتم: داناترین مردم. وی در پایان عمر چشمانش کم‌سو شده بود.»
با توجه به اینکه مسروق در سال 62 یا 63 هجری درگذشته است، می‌توان گفت به احتمال بسیار قوی، چشمان ابن عباس پیش از سال 62 یا 63 هجری کم‌سو بوده است.
روایتی وجود دارد که از ظاهر آن برمی‌آید، چشمان ابن عباس در اوایل سال 61 هجری، یعنی پیش از آنکه خبر شهادت امام حسین(ع) به مدینه برسد، کم‌سو یا نابینا بوده است. این روایت را شیخ طوسی در امالی خویش نقل می‌کند: «در خانه‌ام در حال استراحت بودم که ناگهان فریاد بسیار بلندی از خانه امّ‌سلمه، همسر پیامبر بلند شد؛ بیرون آمدم و راهنمایم مرا به منزل امّ‌سلمه برد. زن و مرد مدینه نیز به آنجا آمده بودند، چون به او رسیدم، گفتم: ای امّ‌المؤمنین! چرا فریاد استغاثه برمی‌آوری؟ او پاسخی به من نداد و نزد دیگر زنان بنی‌هاشم رفت و گفت: ای دختران عبدالمطلب! مرا یاری و همراهی کنید و همراهم بگریید. به خدا سوگند که سرور شما و سرور جوانان بهشت کشته شد! به خدا سوگند که سبط رسول خدا و دسته گل او به شهادت رسید!
گفتند: ای امّ‌المؤمنین! این را از کجا دانستی؟ گفت: هم‌اکنون پیامبر خدا را در خواب دیدم که پریشان و وحشت‌زده بود؛ چون از حالش پرسیدم، فرمود: امروز پسرم حسین(ع) با اهل بیتش کشته شد و من آنان را به خاک سپردم و اکنون از کارشان فراغت یافته‌ام.»
اینکه ابن‌عباس می‌گوید، من بیرون آمدم و راهنمایم مرا به خانه امّ‌سلمه برد، نشان می‌دهد که به احتمال زیاد، چشم او کم‌سو یا نابینا بوده است. آن راهنما هم خود ابن عباس را راهنمایی می‌کرده، نه مرکبش را؛ چرا که مسافت نزدیک بود و او با گوش خود صدای ناله و شیون امّ‌سلمه را شنید و تشخیص داد که صدا از خانه اوست.
از این‌رو به یقین ابن ‌عباس در اواخر سال ۶۰ هجری و روزهای حضور امام(ع) در مکه، از کم‌سویی یا نابینایی چشم رنج می‌برده و همین امر موجب شده است وی نتواند به امام حسین(ع) بپیوندد و در رکاب ایشان شمشیر بزند.
ابن عباس معذور بود و به همین سبب امام(ع) از او برای پیوستن به خود دعوت نکردند و اجازه دادند به مدینه بازگردد و اخبار دستگاه بنی‌امیه را به ایشان گزارش دهد. امام به وی فرمودند: «ای پسر عباس! تو پسر عموی پدر من هستی و از آن هنگام که تو را شناخته‌ام، پیوسته به نیکی امر می‌کنی. تو با پدرم همراه بودی و پیشنهادهای هدایت‌گرانه می‌دادی؛ او پیوسته از تو طلب ‌خیرخواهی می‌کرد و با تو به مشورت می‌پرداخت. در پناه خدا به مدینه بازگرد و چیزی از اخبارت را از من پوشیده مدار.»
مسعودی می‌نویسد: «(ابن عباس) به سبب گریه بر علی، حسن و حسین(علیهم‌السلام) بینایی‌اش را از دست داده بود.»
این سخن به یقینِ ما خدشه‌ای وارد نمی‌کند؛ زیرا از این روایت بر‌نمی‌آید که او پس از شهادت امام حسین(ع) نابینا شده است؛ بلکه از ظاهر آن چنین بر می‌آید که سبب نابینایی و گریه‌های فراوان او در فقدان امیرالمؤمنین علی، حسن و حسین(علیهم‌السلام) بوده است.
مفهوم این سخن، این است که گریه‌های فراوان از اندوه شهادت امیرالمؤمنین، امام حسن و سپس امام حسین(علیهم‌السلام) اندک اندک چشمانش را کم‌سو کرده بود.
ناگفته نماند ابن عباس به دلیل اینکه با وجود آگاهی به سرنوشت حضرت و رنج‌هایی که می‌کشد، با وی همراه نشد و در رکابش به شهادت نرسید، بسیار می‌گریست.

  مهدی عامری/ یکی از موضوعاتی که موجب غضب الهی می‌شود و در آیات قرآن به آن اشاره شده است، قتل انبیای الهی، چنانچه می‌فرماید: «ذلت بر آنان هر جا که دیده شوند نوشته شده، مگر اینکه متوسل به خدا و یا به وسیله‌ای مردمی بشوند و زورمندانی از ایشان حمایت کند و ایشان برای خود جایی از غضب خدا گرفتند و خواری و مسکنت بر آنان حتمی شده و این به آن جهت است که همواره به آیات خدا کفر می‌ورزیدند و انبیا را به ناحق می‌کشتند و منشأ این کفر و جنایت‌شان، معصیت‌های‌شان بود و مردمی تجاوزگر بودند.» (آل عمران/ 112)
معنای این قید این نیست که کشتن پیامبران ممکن است گاهى بحق باشد؛ بلکه این یک قید توضیحی است، ناظر به اینکه کشتن انبیا به طور کل، ناروا و به غیر حق است و این کلمه «به‌ غیر حق» صفت خود فعل کشتن است. 
آنچه روشن است اینکه قتل فیزیکی انبیا امروز امکان ندارد و با ختم نبوت، در زمان ما کسی نمی‌تواند این گناه کبیره را انجام دهد، با این وجود این آیه معانی عمیق‌تری نیز دارد. اگر امروز «جسم» پیامبری وجود ندارد و کسی توان ترور و حذف آنها را ندارد، اما کسانی هستند که در صدد حذف «اسم» و «رسم» انبیای الهی هستند. امروز مستکبرین عالم با ابزار رسانه و هنر شیطانی خود، با کاریکاتور، فیلم، ترانه و... و نیز شبهات علمی و فلسفی در صدد مبارزه با راه و منش انبیا هستند. یقیناً این گونه حذف و اهانت از حذف جسمی خطرناک‌تر و گناهش بیشتر است؛ از این رو اگر قرار باشد این آیه با شرایط امروزی تطبیق داده شود، باید گفت؛ «غضب خدا» شامل حال کسانی است که با قلم، فکر، زبان و ... تعالیم انبیا را هدف قرار داده‌اند و ما هر روز در نماز از اینان اعلام برائت می‌کنیم.

گفت‌وگوی صبح صادق با دو فعال رسانه‌ای از دو جریان سیاسی
مجتبی برزگر/ پس از پایان فرصت قانونی نام‌نویسی برای انتخابات ریاست‌جمهوری و در آستانه بررسی صلاحیت‌ها که تا پایان روز پنجم اردیبهشت‌ماه به پایان می‌رسد و رسماً ششم اردیبهشت ماه نامزدهای ریاست‌جمهوری مشخص می‌شوند، به سراغ محمدکاظم انبارلویی و الیاس حضرتی، دو فعال سیاسی و رسانه‌ای از دو جریان سیاسی اصلی کشور رفتیم و با این دو لحظاتی را به گپ‌وگفت درباره موضوع «رقابت سالم در انتخابات» پرداختیم. مشروح این گفت‌وگوی دو طرفه با پرسش‌های مشترک را در ادامه می‌خوانید.
* معنی و مفهوم رقابت در انتخابات چیست؟
انبارلویی: مفهوم اصلی رقابت در انتخابات به خدمت به مردم برمی‌گردد و پاسخی به مطالبات اصلی مردم است. یعنی نامزدهای انتخاباتی در حقیقت به میدان می‌آیند تا به مردم بگویند ما می‌توانیم مطالبات شما را پاسخگو باشیم. بنابراین، زیربنای مفهوم رقابت برگزاری مسابقه‌ای برای پاسخگویی به مطالبات اصلی مردم است.
حضرتی: اگر انتخابات بر پایه رقابت شکل نگیرد، حالت انتخابی بودن خود را از دست می‌دهد. وقتی شما درباره انتخابات صحبت می‌کنید، باید تقابل بین دو نفر یا افراد بیشتر را بررسی کنید. موضوعی که در فضایی با عنوان «فرهنگ انتخاباتی» مطرح می‌شود. برای ما به منزله جمهوری اسلامی و برای هر کشور دیگری بر اساس منافع ملی، مشارکت حداکثری یکی از مهم‌ترین اصول انتخابات به شمار می‌آید. تلاش یکایک شهروندان و علاقه‌مندان به نظام و انقلاب اسلامی و این ملک و میهن این است که باید در انتخابات مشارکت حداکثری وجود داشته باشد تا بتوانیم پیام و تصویر زیبایی از حضور قدرتمندانه مردم که همیشه در انتخابات نقش سلاح بازدارنده را برای تأمین امنیت ملی کشور ایفا کردند، به جهان مخابره کنیم. لازمه مشارکت حداکثری یک رقابت جدی و حداکثری است و وقتی رقابت‌ها جذاب و در عین حال مجدانه جلو برود، انگیزه برای مشارکت هم بالا می‌رود.

* در رقابت، نقد اجتناب‌ناپذیر است؛ الزامات این نقد کردن چیست؟
انبارلویی: نقد مشفقانه و صادقانه از لوازم رقابت سالم به شمار می‌رود؛ یعنی کسی که چهار سال در مسند قدرت بوده، باید پاسخی برای نقدهای مشفقانه داشته باشد؛ چرا که اولین گام در نقد این است که ما بگوییم کسی که در مسند اجرا بوده و کارنامه مشخص دارد چقدر به شعارها و وعده‌هایی که به هنگام اخذ رأی مطرح کرده، عمل کرده است. آیا توانسته است حداقل وعده‌هایی را که به مردم داده است، عملی کند؟! بنابراین، موضوع نقد به ارزیابی عملکرد کسی برمی‌گردد که در مسند قدرت بوده است. اولین مشخصه یک نقد این است که صدق در بیان داشته باشد تا خدای ناکرده نسبت ناروایی به کسی وارد نشود. دومین شاخصه یک نقد این است که مطالبی را مطرح نکند که موجبات تشویش اذهان را فراهم آورد. مشخصه بعدی این است که در بیان نقد اهانت نکند و احترام فرد مورد نقد را درنظر بگیرد.
حضرتی: اگر به کتاب المنجد مراجعه کنید، می‌بینید که نقد عبارت است از: جدا کردن سره از ناسره و جدا کردن گندم از کاه. این در واقع معنای لغوی نقد است. نقد یعنی اینکه شما قوت‌ها و ضعف‌ها را با هم بسنجید و بگویید شما در این میدان قوت‌ها و ضعف‌هایی داشته‌اید؛ اما اگر شما قوت‌ها را ضایع کنید و تنها به ضعف‌ها بپردازید، این نقد نیست و تخریب است. این تخریب‌ها و بزرگنمایی ضعف‌ها با آیین مسلمانی، فرهنگ تربیتی و آموزشی ما کاملاً منافات دارد.
* مرز رقابت و تخریب کجاست؛ یا به عبارت بهتر از چه زمانی از مرز رقابت عبور می‌کنند و به سمت تخریب رهنمون می‌شوند؟
انبارلویی: مرز تخریب همین نشر اکاذیب، اهانت، تشویش اذهان و ایراد تهمت و افتراست. فرد اگر از این مرزها عبور کند، در واقع وارد مرز تخریب شده و هیچ سازندگی برای آن رقابت به وجود نمی‌آید.
حضرتی: اگر شما قوت‌ها را زیر پا گذاشتید و کاملاً این توانایی‌ها را پوشاندید و به جای آن ضعف‌ها را پررنگ کردید، افزون بر بحث ضعف و قوت سوژه‌ها و موضوعات عوام‌فریبی را به میدان آوردید که ما نام آن را تهمت، افترا و دروغ بستن می‌گذاریم، آن وقت شما بر ماشین تخریب سوار شده‌اید و همه اصول و ارزش‌ها را زیر سؤال برده‌اید. در حالی که در یک نقد محترمانه و دلسوزانه و با هدف اصلاح امور قطعاً قوت‌ها و ضعف‌ها با بهترین زبان بیان می‌شود. در این صورت شاهد تأثیرگذاری آن هستیم؛ نه با تهمت و دروغ توأمان می‌شود و نه اینکه قوت‌ها به حاشیه می‌رود.

* در فضای دوقطبی که معمولاً رقابت شدت بیشتری می‌گیرد، چطور می‌توان اصول رقابت را رعایت کرد و رقابت سالم را در پیش گرفت؟
انبارلویی: به هر حال انتخابات در نهایت به یک معادله دوقطبی می‌رسد. اگر نقد دو طرف، مشفقانه باشد و رنگ دروغ و تشویش به خودش نگیرد، ما آسیب‌های دوقطبی شدن رقابت‌ها را نخواهیم داشت.
حضرتی: یک بخشی از آن قانون است. در قانون تأکید شده است ما باید رقابت سالم و سازنده‌ای را داشته باشیم و افرادی که می‌خواهند تخریب کنند؛ چه احزاب، چه رسانه‌ها و چه نهادها و تشکل‌های دیگر قانون باید به آنها تذکر بدهد؛ اما در انتخابات گاهی اوقات از این مرزها عبور می‌شود و افراد انصاف را زیر سؤال می‌برند. با توجه به اینکه انتخابات بهار فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است، ما وظیفه داریم که فقط به فکر منافع شخصی، گروهی و حزبی خودمان نباشیم؛ بلکه تصویری از یک رقابت جدی مسلمانی و آیین مسلمانی را به نمایش بگذاریم تا جوانان، مردم و ملت ببینند چقدر این‌ نامزدهای انتخاباتی با شخصیت و مؤدبانه و رعایت حریم یکدیگر با هم ارتباط و تعامل دارند؛ زیرا حریم افراد که شکسته شود، در واقع به حریم انقلاب و نظام هم خدشه وارد می‌شود؛ اما متأسفانه برای ارتقای شخصی(!) چنین اقاماتی صورت می‌گیرد که این اوج افتضاح است.

* در پایان نام‌نویسی نامزدهای انتخاباتی، موضوعی که اهمیت دارد التزام به نظر شورای نگهبان است؛ چراکه برخی گفته‌اند ردّ صلاحیت فلان نامزد یا نامزدها تبعاتی برای شورای نگهبان و نظام خواهد داشت. نظر شما در این باره چیست؟
انبارلویی: یکی از شرایط نامزدی که نام‌نویسی می‌کند، این است که التزام عملی به قانون اساسی، نظام و ولایت فقیه داشته باشد. کسی که مرتکب این کار بشود و افعالی از خودش صادر کند که نشان‌دهنده عدم التزام به نظام، قانون اساسی و ولایت فقیه باشد، او از پیش اعلام کرده است که من صلاحیت نامزدی انتخابات را ندارم. چه از نام‌نویسی، چه در حین رأی‌گیری و چه پس از اعلام نتایج آرا. اگر کسی کاری انجام دهد که نشان‌دهنده التزام نداشتن او باشد، خود به خود مشروعیت و مقبولیت خود را از دست خواهد داد؛ چون رئیس‌جمهور در قانون اساسی ویژگی‌هایی دارد که تشخیص این ویژگی‌ها به عهده شورای نگهبان است. بنابراین، اگر کسی پس از تأیید شورای نگهبان به میدان رقابت انتخابات آمد، اما نتیجه آرا را نپذیرفت، معلوم است که وی صلاحیت عملی ندارد. من فکر می‌کنم کسانی که سوابق عدم التزام به قانون اساسی و عدم التزام عملی به ولایت فقیه را دارند، به طور طبیعی در بررسی صلاحیت‌ها رد می‌شوند.
حضرتی: هیچ‌کس به نظرم نباید چنین حرف‌هایی را تکرار کند. قانون در این رقابت داوری را به نام شورای نگهبان مشخص کرده است و همگان باید به قضاوت شورای نگهبان تمکین کنند؛ از سوی دیگر شورای نگهبان باید به گونه‌ای قضاوت کند که زمینه‌های احساس ناعدالتی را در افراد ایجاد نکند. برای نمونه، اگر قرار باشد در این رقابت اعضای شورای نگهبان در ستاد یکی از نامزدها حضور پیدا کنند، این خودش زمینه ناعادلانه بودن قضاوت داور را در اذهان ایجاد می‌کند.

* آیا رقابت سالم فقط تا مرحله اخذ آراست یا اینکه پس از رأی‌گیری هم باید رقابت سالم را رعایت کرد؛ مانند تمکین به نتیجه انتخابات؛ آیا این موضوع را هم جزء رقابت سالم می‌دانید؟
انبارلویی: تمکین به نتیجه آرا فوق‌العاده اهمیت دارد. در حال حاضر، با انقلاب‌های رنگی که آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها در کشورهای جهان سوم به راه انداختند، در حقیقت بنیان‎های دموکراسی را مورد خطر قرار دادند. انتخابات روشی معین برای رسیدن به نتایج نامعین است، اگر هر طرف رقابت احساس کند که چه مردم به او رأی بدهند و چه رأی ندهند او پیروز انتخابات است، فاجعه‎ای مانند فتنه 88 پدید می‌آید. ما باید به رأی مردم احترام بگذاریم و هر نتیجه‌ای که به دست آمد، تمکین کنیم. در واقع فردی که انتخاب می‌شود، منتخب کل مردم کشور است و به نمایندگی از کل ملت سوگند یاد می‌کند که اهداف قانون اساسی را عملیاتی کند.
حضرتی: رقابت در زندگی ما جریان دارد و فقط در انتخابات خلاصه نمی‌شود. انتخابات بخشی از زندگی اجتماعی و فعالیت‌های سیاسی ما را تشکیل می‌دهد. همیشه ما در تقابل با عرصه‌های مختلف از تحصیل، معاش و فعالیت سیاسی تا رقابت درون‌حزبی و جناحی همواره فعالانه در میدان رقابت حضور داریم. اگر این مرزها را خوب رعایت کنیم، در واقع توانسته‌ایم یک الگوی تربیت اسلامی و ارزش‌های اسلامی را به جوانان ایرانی و مردم جهان که تماشاگر این صحنه هستند، به نمایش بگذاریم.

* کشور ما یکی از پرافتخارترین کشورها در بحث انتخابات است؛ یعنی در بیشتر سال‌ها ما انتخابات داشته‌ایم؛ به نظر شما نهادهای فرهنگی و سیاسی برای نهادینه کردن فرهنگ رقابت سالم چه وظایفی برعهده دارند؟
انبارلویی: نظام ما روی دو رکن جمهوریت و اسلامیت بنا نهاده شده است و جمهوریت بدون اسلامیت و اسلامیت هم بدون جمهوریت معنا ندارد. به طور طبیعی پس از تشکیل انقلاب اسلامی هر ساله یک انتخابات برای تحکیم ارکان نظام و نهادهای حکومتی برگزار شده است. این اهتمام ویژه‌ای که حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب در انتخابات مختلف داشتند، نشان می‌دهد که ما نمی‌توانیم این رکن را دست‌کم بگیریم؛ از این رو باید در دانشگاه، حوزه و در میان نخبگان جامعه یک کار اساسی برای فرهنگ انتخابات و پاسداشت رکن جمهوریت نظام صورت بگیرد و این در دو حوزه عملی و نظری فرهنگی پدید بیاید. با نهادینه شدن آن فرهنگ، نظام ما از دستبرد هر هجمه داخلی و خارجی به جمهوریت محفوظ خواهد ماند.
حضرتی: همه نهادها باید بپذیرند ما نظامی را با محتوای ارزش‌های دینی، اسلامی و وحی الهی و به شکل جمهوری اسلامی برگزیده‌ایم که به واسطه رأی مردم تعیین می‌شود. رأی مردم صائب و نافذ است؛ باید همه بپذیریم که شاکله نظام ما همین است. همه باید به آنچه مردم تشخیص می‌دهند، احترام بگذارند و با کمال میل نتیجه آن را بپذیرند؛ اما به نظر من اگر قرار باشد در نتیجه و سازوکار فرایند هر کسی یک اعتراضی کرده و در این زمینه دستکاری کند، عین خیانت به مسیری است که شهدای بسیاری را در راه احیا و توسعه آن داده‌ایم. همه ما باید تسلیم قانون و رأی مردم باشیم، همان‌طور که تسلیم در دین به معنای مسلمان بودن در قبال فرمان الهی و احکام الهی است؛ از این رو نام ما را مسلمان گذاشتند.