علمای بحرین ضمن اعلام مخالفت با میزبانی از هیئت ورزشی رژیم صهیونیستی، این امر را نشان‌دهنده جدایی کامل آل‌خلیفه از مردم و موضوعات محوری آنها، از جمله موضوع فلسطین دانستند و تأکید کردند:رژیم بحرین با میزبانی از هیئت دشمن صهیونیستی جنایتکار جدایی کامل خود از مردم این کشور و موضوعات محوری آنها، از جمله موضوع فلسطین را نشان می‌دهد. علمای بحرین ادامه دادند: ما از رفتارهای این رژیم و تمام اقدامات آن، که فاقد مشروعیت مردمی و مغایر با آموزه‌های دین حنیف است، تبری می‌جوییم.
 رضا اشرفی/ 17 اردیبهشت 1396 (7 می 2017) دور دوم انتخابات ریاست‌جمهوری فرانسه برگزار شد و ایمانوئل ماکرون که رهبر حزب تازه‌تأسیس «به پیش» است و به چهره‌ای میانه‌رو از طیف چپ لیبرال معروف شده،‌ توانست با کسب بیش از 66 درصد آرا از ماری لوپن، رهبر حزب ملی فرانسه پیش بیفتد و در 39 سالگی لقب جوان‌ترین رئیس‌جمهور فرانسه را به خود اختصاص دهد.دلایل زیادی برای چرایی پیروزی ماکرون وجود دارد؛ از جمله مشکلاتی که دیگر رقبا داشتند و شانس و اقبال که در مواردی به بعضی از سیاستمداران رو می‌کند،‌ به این معنا که فضای سیاسی کشور به سمتی پیش می‌رود که زمینه‌های پیروزی برای برخی چهره‌های تازه‌کار را فراهم می‌کند، در صورتی که تا پیش از آن کسی چنین تصوری از پیروزی آنها نداشت. برای نمونه، در فرانسه «فرانسوا فیون» از حزب محافظه‌کار در نظرسنجی‌ها همواره در جایگاه اول قرار داشت و پس از وی ماری لوپن بود که در صورت ادامه وضعیت می‌توانستند به دور دوم راه پیدا کنند؛ اما به دلیل افشای فسادهای مالی فیون جایگاه اولی وی با جایگاه سومی ماکرون عوض شد و همین موضوع شرایط لازم را برای پیروزی ماکرون فراهم کرد. برخی معتقدند مردم فرانسه خسته از سیاست‌زدگی دوران گذشته به دنبال چهره‌های ناشناخته‌ای هستند تا شاید آنها بتوانند در مسیری جدای از ساختار لیبرالیسم سرمایه‌داری حاکم بر اروپا که قدرت‌طلبی انحصاری را رقم زده، برای حل مشکلات گام بردارند.عوامل دیگر برای پیروزی ماکرون را باید در وضعیت اقتصادی فرانسه جست‌وجو کرد. در دوره‌ای که غرب و اروپا با بحران مالی و اقتصادی روبه‌رو هستند و هنوز نتوانسته‌اند از این شرایط خارج شوند،‌ هیچ‌یک از سیاستمداران گذشته نتوانستند معیشت شهروندان را سروسامان بدهند؛ بنابراین در اجرای قول‌ها و شعارهای انتخاباتی خود ناکام ماندند. عمده‌ترین دلیلی که فرانسوا اولاند در دور دوم انتخابات شرکت نکرد،‌ همین مسئله بود. در چنین شرایطی مردم با عبور از چهره‌ها و سیاستمداران تکراری به سمتی گرایش پیدا کردند که حزب و چهره جدیدی را آزمایش و راهی کاخ الیزه کنند. از سویی ایمانوئل ماکرون فردی با تفکرات اقتصادمحور است که هم وزیر امور اقتصادی و دارایی فرانسه بوده و هم در زمینه بانکی تخصص دارد،‌ به همین مناسبت مورد استقبال فرانسوی‌ها قرار گرفت. بنابراین دیده شد که در این انتخابات برای اولین بار هیچ یک از گروه‌های قدیمی و سنتی، مانند محافظه‌کاران و سوسیالیست‌ها در دور دوم انتخابات حضور نداشتند؛ زیرا مردم می‌خواستند به چهره‌های جدید این فرصت را بدهند تا برای نجات کشور بخت خود را آزمایش کنند.
اما در این میان نباید فراموش شود که مسئله و بحران اقتصادی،‌ پاشنه آشیل ماکرون است؛ زیرا وی از یک سو جوان و کم‌تجربه است و از سوی دیگر فرانسه هنوز با مشکلات اقتصادی فراوانی دست‌وپنجه نرم می‌کند که این مسئله مأموریت ماکرون را برای نجات فرانسه از اوضاع فعلی بسیار سخت می‌کند.
در کنار مسئله اقتصادی،‌ ماکرون با بحران بزرگ دیگری هم روبه‌رو است. تحولات چند سال گذشته که سبب بالا آمدن نیروها و چهره‌های تند و نژادپرست در اروپا و از جمله فرانسه شده،‌ به تهدیدی جدی تبدیل شده است. انتخابات هفته گذشته نیز نشان داد که این تهدید جامعه فرانسوی را به دو پاره تقسیم کرده است. اگرچه حزب ملی که نژادپرست و ضد اتحادیه اروپا است،‌ کمتر از 35 درصد آرا را به دست آورد؛ اما این آرا،‌ خالص متعلق به ملی‌گرایان تندروی فرانسوی است؛ در حالی که رأی 65 درصدی ماکرون متعلق به وی و جریان فکری او نیست؛ زیرا در دوره دوم انتخابات همه احزاب فرانسوی به ویژه محافظه‌کاران و سوسیالیست، به استثنای حزب چپ تندرو به رهبری ملانشون، پشت سر ماکرون قرار گرفتند تا ماری لوپن تندرو را شکست بدهند. این مسئله نشان می‌دهد شعارهای نژادپرستی و ضد مهاجرتی لوپن حدود 35 درصد پیرو خالص دارد که ممکن است در سال‌های آینده به میزان و تعداد آن افزوده شود. این دوپارگی جامعه فرانسه سبب شده است تا ماکرون در اولین سخنرانی خود و در واکنش به خشم هواداران ماری لوپن اعلام کند که او رئیس‌جمهور همه مردم فرانسه است و سعی دارد کشور را از این انشقاق و شکاف ایجاد شده نجات دهد و کشور را به سمت وحدت پیش ببرد. این اولین باری است که یک رئیس‌جمهور در فرانسه با چنین مسئله‌ای روبه‌رو می‌شود. همان‌طور که آمارها نشان می‌دهد، در آرای اعلام شده بیش از 11 درصد آرای باطله وجود دارد که برای اولین بار در تاریخ فرانسه چنین پدیده‌ای رخ داده است؛ یعنی افرادی هستند که هیچ‌یک از سیاست‌های جاری را قبول ندارند. این امر نشان‌دهنده فضای بی‌اعتمادی در قاره اروپا به عرصه سیاست و سیاستمداران است که خستگی و ناامیدی مردم از لیبرالیسم سرمایه‌داری را بیش از پیش آشکار می‌کند. به عبارتی جنبش 99 درصدی اکنون خود را در قالب ساختارهای انتخاباتی نشان می‌دهد؛ چنانکه در آمریکا مردم به ترامپی رأی دادند که در قالب هیچ‌یک از احزاب جمهوریخواه و دموکرات تعریف نمی‌شد.از این منظر ماکرون در آینده با مشکلات عدیده‌ای، از جمله بحران اقتصادی،‌ حفظ وحدت کشور،‌ آزادی شهروندان در برابر تفکرات افراطی،‌ چگونگی ادامه زیست سیاسی با اتحادیه اروپا،‌ چگونگی مواجه شدن با بحران‌های بین‌المللی و ملی، از جمله تروریسم و اختلافات سیاسی کلان همچون مسئله روسیه و... روبه‌رو است که آینده فرانسه و ماکرون را تهدید می‌کند.


  قاسم غفوری / سرزمین یمن بیش از دو سال است که نام خود را به منزله یکی از محورهای اصلی مقاومت جهانی به ثبت رسانده است؛ در حالی که جنایات سعودی نیز این کشور را یکی از مراکز بحرانی جهان معرفی کرده است. آمارهای سازمان ملل نشان می‌دهد بر اثر تجاوز ائتلاف سعودی-ـ آمریکایی به یمن میلیون‌ها نفر که بسیاری از آنان زنان و کودکان هستند، با کمبود غذا و دارو روبه‌رو هستند و این کشور در آستانه یک نسل‌کشی قرار دارد. تجاوز سعودی و البته مقاومت یمنی‌ها در حالی کانون اصلی تحولات یمن است که برخی تحرکات آمریکا در قبال یمن قابل توجه است. آمریکایی‌ها از یک سو فروش تسلیحات به عربستان را افزایش داده که محور آن را ادامه جنگ در یمن تشکیل می‌دهد و از سوی دیگر به صورت مستقیم وارد عرصه نظامی شده‌اند. آمریکایی‌ها با نام مقابله با القاعده این اقدامات را توجیه می‌کنند. حال این پرسش مطرح می‌شود که چرا آمریکا وارد عرصه تمام‌عیار جنگ در یمن شده و چه اهدافی را در ورای آن پیگیری می‌کند؟ هر چند منافع اقتصادی آمریکا با محوریت فروش تسلیحات به عربستان و شرکایش در کشتار یمن از دلایل این حملات است؛ اما برخی اهداف راهبردی را نیز در اقدامات آمریکا می‌توان مشاهده کرد. آمریکا همواره سلطه بر آب‌راه‌های بین‌المللی را از اهداف خود دانسته که حضور در خلیج‌فارس، دریای سرخ، مدیترانه و... را می‌توان در این چارچوب برشمرد. در حالی که آمریکا در حال از دست دادن جایگاه خود در مناطقی همچون خلیج فارس است، پیروزی یمنی‌ها و استقلال این کشور را عملاً با منافع دریایی و راهبردی خود مغایر می‌داند.بر اساس این تسلط بر برخی مناطق راهبردی دریایی یمن از اولویت‌های آمریکا شده است؛ چنانکه برخی منابع ویژه با انتشار مطالبی از جزئیات بیشتر عملیات و پیاده کردن تجهیزات نیروهای آمریکایی به‌منظور ساخت پایگاه در جزیره راهبردی «حنیش»، در دریای سرخ خبر دادند؛ اقدامی که این روزها آمریکایی‌ها به آن شتاب بیشتری بخشیده‌اند. بالگرد‌های نظامی آمریکایی تجهیزات مختلفی را که به دستگاه‌های راداری و رصد اطلاعاتی مجهز هستند، در یکی از بزرگ‌ترین جزیره‌های دریای سرخ پیاده کرده‌اند. بالگرد‌های آمریکایی با فرود در باند خاکی این جزیره حوزه استحفاظی خود را گسترش داده‌اند. آمریکایی‌ها بر آنند که با نرده‌کشی ارتفاعات سنگلاخی جزیره و آماده کردن این ارتفاعات، ساخت پایگاهی در ارتفاع 430 متر بالاتر از سطح دریا را عملیاتی کنند.از جمله مؤلفه‌هایی که اهمیت جزیره حنیش را برجسته می‌کند، قرار گرفتن در منطقه‌ای حیاتی است که از اهمیتی راهبردی در دریای سرخ برخوردار است. نقشه جغرافیایی «حنیش» به‌ گونه‌ای است که سه قاره جهان یعنی آسیا، آفریقا و اروپا را به ‌هم پیوند می‌دهد. تحرکات نظامی آمریکا برای سلطه بر مناطق راهبردی زمانی آشکارتر می‌شود که به تازگی منابع خبری اعلام کردند آمریکا نیروهای نظامی به سومالی اعزام کرده و در عین حال وزیر دفاع آمریکا به جیبوتی سفر داشته است. این دو کشور در حاشیه تنگه باب‌المندب به موازات یمن قرار دارند که سلطه بر آنها زمینه‌ساز تسلط آمریکا بر این گلوگاه راهبردی جهان می‌شود. با توجه به آنچه ذکر شد، می‌توان گفت که تحرکات آمریکا در حوزه یمن در کنار استمرار ایجاد فضای بحرانی برای فروش تسلیحات و سرکیسه کردن کشورهای عربی، تحرکی از روی ضعف و ناتوانی جهانی آمریکاست. آمریکایی که با افزایش توان دریایی کشورهایی، مانند ایران، چین و... در حال از دست دادن موقعیت برتر دریایی خود است با اشغال بخش‌هایی از مناطق راهبردی یمن در کنار توسعه نفوذ نظامی در برخی کشورهای آفریقایی سعی در جبران این شکست‌ها دارد؛ در حالی که مقاومت یمنی‌ها این سناریو را  با ابهامات بسیاری همراه کرده است؛ به گونه‌ای که بسیاری از ناظران سیاسی ثبت شکست در یمن در کارنامه آمریکا را دور از ذهن نمی‌دانند. یمنی‌ که طی دو سال اخیر مقاومتی گسترده را در برابر ائتلاف سعودی نشان داده؛ به گونه‌ای که اکنون بخش‌هایی از خاک یمن در تصرف نیروهای یمنی است.
آمریکا خواستار همکاری اروپا برای فشار به ایران
خبرگزاری تسنیم: نماینده دائم آمریکا در سازمان ملل از اتحادیه اروپا خواست پیامی به ایران منتقل کند و از تهران بخواهد حمایت از آنچه را که آمریکایی‌ها تروریسم می‌دانند، متوقف کند.
نماینده آمریکا در سازمان ملل گفت: «درباره ایران، ما در پی تعمیق همکاری‌ها با اتحادیه اروپا به منظور مقابله با اقدامات ثبات‌زدای این کشور و مسئول کردن آنها به دلیل اقدامات‌شان هستیم.» نیکی هیلی ادامه داد: «قطعنامه 2231 شورای امنیت باید به طور کامل اجرا شود، به ویژه مفاد مرتبط با انتقال تسلیحات و پرتاب موشک‌های بالستیک.» هیلی در پایان گفت: «اتحادیه اروپا می‌تواند و باید به ایران بگوید که اقدامات ثبات‌زدایانه‌اش، از جمله حمایت از افراط‌گراها و تروریست‌ها، باید متوقف شود.»
 به «برجام» تا اتمام روند بررسی آن پایبندیم
خبرگزاری مهر: عضو وزارت خارجه آمریکا مدعی شد، مادامی که در حال بررسی برجام هستیم، به تعهدات خود مبنی بر تضمین پایبندی ایران به توافق هسته‌ای پایبند می‌مانیم. «رابرت وود» یکی از مقامات وزارت خارجه آمریکا در اولین جلسه کمیته مقدماتی نشست بازبینی معاهده منع اشاعه تسلیحات هسته‌ای (ان‌پی‌تی) ۲۰۲۰، طی بیانیه‌ای از پایبندی دولت جدید واشنگتن به برجام مادامی که در حال بررسی آن است، خبر داد.
وی در این‌باره مدعی شد: «آمریکا در حال حاضر مشغول بررسی سیاست‌های خود در قبال ایران، از جمله در زمینه برجام و فعالیت‌های ثبات‌زدای این کشور در خاورمیانه [غرب آسیا و شمال آفریقا] است. مادامی که این بررسی در دست انجام است، واشنگتن به تعهدات خود مبنی بر تضمین اجرای محکم تعهدات ایران در قبال توافق هسته‌ای، پایبند خواهد بود.»
درخواست بررسی مجدد تحریم‌ها
خبرگزاری فارس: «جان سالیوان» در نشست سنا گفت: «باید تحریم‌های وضع شده علیه کشورهای خارجی را بار دیگر بررسی کرد.» سالیوان این اظهارات را در نشست بررسی صلاحیت خود در سنا و در پاسخ به این پرسش مطرح کرد که آیا باید به تحریم‌ها علیه ایران و روسیه ادامه داد یا خیر.
وی گفت: «فکر می‌کنم باید تحریم‌ها را بار دیگر بررسی کنیم تا ببینیم درست هستند یا نه و در آن صورت آنها را ادامه داده و در صورت لزوم افزایش دهیم.» دولت «دونالد ترامپ» بارها به داشتن روابط نزدیک با روسیه متهم شده و به همین دلیل در بسیاری از نشست‌ها، از مقامات یا نامزدهای دولت درباره چشم‌انداز تحریم‌های روسیه سؤال می‌شود.
اظهارات ضد ایرانی مشاور ترامپ
خبرگزاری تسنیم: سباستین گورکا، مشاور دونالد ترامپ در امور ضد تروریسم مدعی شده است که ایران تهدیدی برای رژیم صهیونیستی، آمریکا و ثبات منطقه است. وی در این باره گفته است: «ایران کشوری است که ثبات را تضعیف می‌کند و ما با تهدید [ایران] در قبال خود و دوست‌مان اسرائیل با جدیت برخورد می‌کنیم.» گورکا ادامه داده است: «آنچه ما در افغانستان و سوریه انجام داده‌ایم، فقط مربوط به این کشورها نیست؛ بلکه پیامی به دیگر کشورها نیز هست.»
واشنگتن نگران نفوذ ایران در بلندی‌های جولان است
خبرگزاری فارس: رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا در بدو ورود به فلسطين اشغالي گفت که حضور ایران در «منطقه امن» سوریه نگران‌کننده است.
«جوزف دانفورد» رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا درباره حضور ایران در منطقه امن سوریه که یکی از آنها در جنوب سوریه و در امتداد مرزهای سرزمین‌های اشغالی در بلندی‌هان جولان قرار دارد، گفت: «اسرائیل از احتمال حضور ایران، یا نیروهای تحت حمایت ایران چون «حزب‌الله» در نزدیکی مرز نگران است.» ژنرال دانفورد افزود: «ما هم نگران این موضوع هستیم و فکر کنم منصفانه است که بگویم اسرائیلی‌ها درباره آنچه در جنوب غربی سوریه و در امتداد مرز رخ می‌دهد، نگران هستند. نگرانی نخست نفوذ ایران و نفوذ حزب‌الله لبنان در مرز است.» 

هژمونی آمریکا بر جهان اسلام ـ 16
  عبدالله عبادی/ آمریکا در سال 1979 و در پی اقدام تظاهرکنندگان لیبیایی به تخریب سفارت آمریکا در طرابلس نام لیبی را در فهرست کشورهای حامی تروریسم قرار داد، این اقدام روابط دیپلماتیک بین دو کشور را به حالت تعلیق درآورد؛ اما این روابط در سال 2004 پس از آنکه لیبی تحت فشارها و خواسته‌های غرب برنامه هسته‌ای خود را نابود کرد، تنها در سطح کاردار از سر گرفته شد.یکی از حوادث مهم در روابط آمریکا و لیبی حادثه لاکربی بود، در جریان این حادثه که در سال 1998 روی داد یک فروند هواپیمای بوئینگ 747 متعلق به شرکت هواپیمایی پان‌آمریکن که از فرانکفورت عازم نیویورک بود در لاکربی اسکاتلند در اثر بمب منفجر شد که بر اثر آن حدود 270 نفر کشته شدند، آمریکا و انگلیس دولت لیبی را مسئول این بمب‌گذاری اعلام کردند، به همین دلیل به تحریم‌های بین‌المللی علیه این کشور رو آوردند. در سال 2003 لیبی به طور رسمی مسئولیت این بمب‌گذاری را بر عهده گرفت و عبدالباسط المقراحی را به عنوان عامل این بمب‌گذاری به آمریکا تحویل داد.در اردیبهشت 1385، آمریکا پس از 28 سال روابط پر تلاطم و متشنج با لیبی تصمیم به برقراری روابط دیپلماتیک خود با این کشور گرفت که این موضوع از سوی بسیاری از کشورهای جهان، از جمله انگلیس با استقبال مواجه شد.کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه وقت آمریکا در بیانیه‌ای با اعلام گشوده شدن سفارت آمریکا در طرابلس اظهار داشت: «من از اعلام این خبر خوشحال هستم که آمریکا روابط دیپلماتیک خود را به طور کامل با لیبی از سر گرفته است.»یکی دیگر از حوادث بسیار مهم که روابط دو کشور را تحت‌الشعاع قرار داد، حادثه‌ای است که به حمله 2012 معروف شده است. پس از کشته شدن قذافی و حضور تروریست‌های وابسته به القاعده در این کشور سفیر آمریکا برعکس بسیاری از سفرای خارجی که خاک این کشور را ترک کردند، حاضر نشد از لیبی برود، در شامگاه 11 سپتامبر 2012 تروریست‌های وابسته به انصارالشریعه به مجموعه دیپلماتیک آمریکا در بندر بنغازی حمله کردند که بر اثر آن کریستوفر استیونز سفیر و شان اسمیت مسئول مدیریت اطلاعات سرویس خارجی آمریکا به قتل رسیدند، چند ساعت پس از این حادثه دو پیمانکار سازمان (سیا) نیز هدف تروریست‌های انصارالشریعه قرار گرفته و کشته شدند.نکته مهم در روابط دو کشور اینکه، با آغاز جنگ داخلی لیبی در سال 2011 آمریکا به سود انقلابیون اقدام به انجام عملیات نظامی در این کشور کرد، به دنبال حملات هوایی هواپیماهای جنگنده آمریکایی علیه مواضع نیروهای قذافی، باراک اوباما اعلام کرد آمریکا خود را نسبت به سرنوشت مردم لیبی متعهد می‌داند و قول داد همکاری‌های خود را با دولت جدید لیبی گسترش دهد.
اما آیا به راستی آمریکا خود را نسبت به سرنوشت مردم لیبی متعهد می‌دانست، یا موضوع دیگری سبب حمله آمریکا به نیروهای قذافی شد؟ بر اساس نظر کارشناسان سیاسی جهان نفت عامل اصلی ورود آمریکا به جنگ لیبی بود.لیبی در سال 2011 با 47 میلیارد بشکه نفت در روز پس از روسیه در مرتبه نهم کشورهای دارنده ذخایر نفتی در جهان و ایالات متحده پس از چین با 19 میلیارد بشکه ذخایر نفتی در مرتبه چهاردهم قرار داشت. مناسبات نفتی ایالات متحده با لیبی از سال 1986 بر سر موضوعاتی چون بمباران شهر نفتی طرابلس به دست آمریکایی‌ها به تلخی گرایید و سیر تحریم‌ها را علیه این کشور سبب شد.با وجود تیرگی در روابط سیاسی، با شناختی که شرکت‌های نفتی آمریکایی از ذخایر بالقوه و کشف نشده لیبی داشتند همواره در انتظار ورود به عرصه تولید و کسب امتیاز استخراج بوده‌اند. شرکت‌های آمریکایی کنکو فیلیپس، ماراتون و هس از جمله بزرگ‌ترین شرکت‌های نفتی به شمار می‌آیند که از سال 2004 و آغاز مذاکرات بوش با قذافی و رفع تدریجی تحریم‌ها تاحدودی حضور پررنگی در عرصه استخراج نفت لیبی داشتند.تا پیش از شروع بحران سرمایه‌گذاری ماراتون و کنکوفیلیپس در این کشور به 700 میلیون دلار می‌رسید. لیبی پیش از آغاز درگیری‌ها، روزانه حدود یک میلیون و 600 هزار بشکه نفت تولید و یک میلیون و 300 هزار بشکه از این مقدار را صادر می‌کرد؛ یعنی حدود دو درصد از تقاضای جهانی نفت خام را برآورده می‌کرد. عمده نفت خام لیبی از سه میدان اصلی سیرته، مرزوک و پلاگین تأمین می‌شد که 2/59 درصد از امتیاز استخراج نفت در اختیار شرکت نفتی واحه (بزرگ‌ترین شرکت دولتی)، 3/16 درصد در اختیار شرکت کنکوفیلیپس، 3/16 درصد در اختیار شرکت ماراتون و 16/8 درصد نیز متعلق به شرکت هس بود.
در اوایل ناآرامی‌های داخلی در لیبی موج اعتراضات حتی به تخریب دفتر انجمن روابط تجاری لیبی ـ آمریکا در فوریه 2011 منجر شد و به فراخور حجم ناامنی‌ها کنکو فیلیپس فعالیت خود را قطع و در مارس 2011 دفترش را تعطیل و کارمندانش را از لیبی خارج کرد. جیمز مووا رئیس هیئت‌مدیره این شرکت از جمله مشاوران ارشد انرژی در ساختار سیاست خارجی آمریکاست که پس از سقوط قذافی برای تجدید قراردادها با دولت انتقالی لیبی اعلام آمادگی کرده است. شرکت ماراتون نیز پس از سقوط قذافی با شورای موقت گفت‌وگوهایی داشته تا مشترکاً با شرکت ملی نفت لیبی عملیات استخراج را از سر گیرند.هر چند آمریکا بنا به دلایلی چون؛ بحران مشروعیت در لیبی، موج خشونت‌های سازمان‌یافته و وقوع جنایت علیه بشریت اقدام به تصویب قطعنامه و ایجاد منطقه پرواز ممنوع با قصد حفاظت از جان غیر نظامیان به منظور مقابله با این رژیم کرد؛ اما نقش آمریکا در مدیریت بحران لیبی انگیزه‌ای فراتر نیز می‌طلبید که همانا احیای مناسبات نفتی با این کشور بود. در حال حاضر کسب جایگاه مناسب در سرمایه‌گذاری میادین نفتی این کشور و موفقیت در مذاکرات آتی با دولت انتقالی و سهم‌خواهی بیشتر نسبت به رقبای اروپایی چون اکسون، انی و چرون یکی از دغدغه‌های مدیران نفتی آمریکایی به شمار می‌رود.سقوط دولت قذافی و پیروزی مخالفان با كمك آمريكا و غرب، فرصتي براي تغيير روابط نفتي آمريكا و ليبي است.
طبق آخرین گزارش دفتر اطلاعات انرژی ایالات متحده تنها 30 درصد از میادین نفتی لیبی کشف شده و این کشور بستری عظیم از منابع نفتی را در خود جای داده است. تزریق 60 میلیون بشکه نفت آمریکا از محل ذخایر نفت خود به بازار در روزهای پر ماجرای تحولات خاورمیانه نشان از انگیزه آمریکا برای به نظم درآوردن بازار آشفته نفت خام داشت و شاید برای تأثیرگذاری بر بازیگرانی چون ایران بود.از دیدگاه آمریکایی‌ها نتیجه رقابت در بازار آشفته نفت خاورمیانه آن است که در معاملات انرژی، ترتیبات سیاسی بر شروط تجاری غالب می‌شود. نگرانی از آینده تعاملات نفتی آمریکا و لیبی ناشی از این نگرش است که به زعم ایالات متحده امنیت تجارت نفت بیش از آنکه به عملکرد واقعی بازار مربوط باشد، از طریق پیوند با تولیدکننده تأمین می‌شود؛ بنابراین روابط خارجی دولت جدید لیبی و آمریکا عاملی تعیین‌کننده در این مناسبات خواهد بود.به نظر می‌رسد، آینده حضور شرکت‌های نفتی ایالات متحده در لیبی و سطح روابط دولت جدید این کشور با آنها یکی از نگرانی‌های تصمیم‌گیران آمریکایی باشد. بنابراین ذخایر عظیم نفتی لیبی و ظرفیت بالقوه حضور شرکت‌های آمریکایی انگیزه‌ای دوچندان در برگزیدن شیوه جنگی برای مواجهه با اقدامات قذافی را سبب شد. سابقه روابط پرفراز و نشیب نفتی قذافی با آمریکا و آینده نظام سیاسی این کشور وضعیتی به وجود آورده که افزون بر سیاستمداران کاخ سفید، برخی صاحبان شرکت‌های نفتی آمریکایی را نیز به تماشای محتاطانه وقایع فرامی‌خواند.سرنگونی قذافی در عرصه بین‌المللی افزون بر پيامدهای سیاسی، روزهای خوشی را برای جست‌وجوگران طلای سیاه در شاخ آفریقا نيز نوید می‌دهد. او با نیم قرن سلطه بر منابع انرژی بزرگ‌ترین کشور نفتی قاره آفریقا رأساً معادلات تولید و فروش بشکه‌های نفتی لیبی را تنظیم و نقش‌آفرینی بازیگران نفتی غربي را منوط به اراده خود کرده بود.

آمریکا: وضعیت اسفناک سلول‌‎های انفرادی
وضعیت بحرانی زندان‌ها یکی از مسائل مطرح در زمینه نقض گسترده و سازمان‌یافته حقوق بشر در آمریکا است؛ چنانکه دیده‌بان حقوق‌بشر سازمان ملل درباره نگهداری طولانی‌مدت زندانیان در سلول‌‎های انفرادی در زندان‌های ایالت نیویورک آمریکا به شدت ابراز نگرانی کرده است.هر روز حدود چهار هزار و پانصد نفر در زندان‌های ایالت نیویورک آمریکا در سلول‌های انفرادی نگه داشته می‌شوند. این تعداد بیش از نه درصد کل زندانیان و بیش از دو برابر میانگین ملی آمریکا است. بیشتر افرادی که در زندان‌های این ایالت به سلول‌های انفرادی فرستاده می‌شوند، ماه‌ها یا سال‌ها در آنجا به سر می‌برند و برخی نیز بیش از دو دهه در این سلول‌ها بوده‌اند. در این باره هیچ محدودیتی وجود ندارد. جالب توجه آنکه بسیاری از این زندانیان هرگز جرم‌شان اثبات نشده و بیشتر به دلیل رنگ پوست و نژادشان زندانی شده‌اند.
اروپا: هشدار درباره وضعیت کودکان پناه‌جو
اروپای مدعی حمایت از حقوق بشر از جمله حقوق کودکان هر روز ابعاد جدیدی از نادیده گرفتن حقوق بشر را ثبت می‌کند؛ چنانکه صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل، باقی ماندن شمار بالای کودکان پناه‌جو در کشورهای جنوب آسیا را نگران‌کننده دانست. مطابق آماری که صندوق حمایت از حقوق کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف) منتشر کرده است، هزاران کودک پناه‌جو همچنان در جنوب شرقی اروپا باقی مانده‌اند.در این آمار حدود 25 هزار کودک پناه‌جو در کشورهای یونان، بلغارستان، صربستان و دیگر کشورهای منطقه مانده‌اند که با احتساب دیگر افراد بزرگسال تعداد آنها به حدود 75 هزار نفر می‌رسد. برخی از کشورها مانند انگلیس شرط «صرفاً ورود کودکان» را برای پذیرش پناه‌جویان عنوان‌ کرده‌اند که عملاً محروم‌سازی کودکان از خانواد‌ه‌های‌شان است.
آمریکا: ضبط 151 میلیون تماس تلفنی
مدارک افشا شده در آمریکا حاکی از آن است که آژانس امنیت ملی این کشور در سال 2016 با ادعای ردیابی چند مظنون تروریستی، بیش از 151 تماس تلفنی شهروندان آمریکایی را ضبط کرده است.در سال 2015 و پس از آنکه ادوارد اسنودن بخش بزرگی از اطلاعات آژانس امنیت ملی آمریکا را درباره جاسوسی گسترده نهادهای امنیتی این کشور افشا کرد، این قانون به تصویب رسید. آژانس اطلاعاتی تنها ضمانت‌نامه‌های لازم از دادگاه نظارت اطلاعاتی خارجی را به منظور جاسوسی از 42 مظنون تروریستی در سال 2016 داشته؛ اما این نهاد به طور گسترده اطلاعات را جمع‌آوری کرده است. آژانس امنیت ملی آمریکا از 11 سپتامبر 2001 و پس از حملات تروریستی در نیویورک به طور گسترده تماس‌های تلفنی، پیامک و ایمیل‌های شهروندان آمریکایی را جمع‌آوری کرده است.
انگلیس: گسترش فعالیت‌های جاسوسی علیه شهروندان
سند محرمانه‌ای فاش شده است که نشان می‌دهد دولت انگلیس پیش‌نویس نگران‌کننده‌ای را در زمینه اختیارات شنود و نظارت تهیه کرده که به مقامات برای نظارت بر ارتباطات زنده شهروندان اختیارات تام می‌دهد و عملاً رمزگذاری بر داده‌ها را غیر قانونی می‌کند. این قوانین همه شرکت‌های ارتباطی، از جمله شبکه‌های تلفنی و شرکت‌های ارائه‌دهنده خدمات اینترنتی را وادار می‌کند تا امکان دسترسی آنی به کل محتوا و مکالمات افراد مورد نظر را ظرف یک روز کاری و همچنین داده‌های ثانویه مربوط به این افراد، از جمله محتواهای رمزگذاری شده را فراهم کنند. این به معنای آن است که سازمان‌های انگلیسی از رمزگذاری متوالی داده‌های کاربران منع خواهند شد و از نظر قانونی ملزم می‌شوند پشتیبان‌هایی را برای دستگاه‌های خود معرفی کنند تا مقامات بتوانند تمامی مکالمات را شنود و نظارت کنند. افزون بر این شرکت‌های ارتباطی ملزم هستند با معرفی دستگاه‌هایی که قادرند رهگیری یک تا 10 هزار کاربر را فراهم کنند، نظارت و شنود جمعی را تسهیل سازند.