حجت‌الاسلام عبدالحسین خسروپناه گفت: در برابر نگاه توسعه غربی، بر اساس مبانی اسلامی می‌توان به مدل دیگری از توسعه به نام توسعه کوثری یا تکامل و تعالی اسلامی اشاره کرد. توسعه کوثری در برابر توسعه تکاثری، خدامحور، انسان‌ساز، عدالت‌گرا، پایدار و همه‌جانبه است؛ ولی توسعه غربی یا توسعه تکاثری، انسان‌محور، دنیاگرا و غیر پایدار یا پایدار جزءنگرانه است. نتیجه توسعه تکاثری به تعبیر قرآن، بر اساس «إِنّ الانسان لیطغی أن رآه استغنی»، طغیانگری است؛ اما نتیجه توسعه کوثری، ایمان‌گرایی به همراه رفاه و امنیت دنیوی است.
جریان شناسی فکری ـ فرهنگی ایران معاصر- 66
 جعفر ساسان‌- داوود عسگری/ 
فتنه باب و بهاء که در وضعیت بحرانی جامعه ایران در قرن سیزدهم پدید آمد، در بدعت و انحرافی عقیدتی در باب مهدویت ریشه داشت و در تعالیم فرقه شیخیه موجود بود. بر اساس دیدگاه رهبران شیخیه (احسایی و رشتی)، امام زمان با جسم عنصری در عالمی به نام هورقلیا زندگی می‌کند که از عالم مادی جداست و رابط میان وی و شیعیان، شیعه کامل یا رکن رابع است.
این دو مدعی بودند که خود رکن رابع و رابط امام با مردم هستند و رکن رابع را در کنار توحید، نبوت و امامت، چهارمین اصل اعتقادی شیعیان مطرح کرده و معاد و عدل را حذف کردند. در واقع، یکی از عوامل ایجاد فتنه ـ که بدعت در دین است ـ در این مرحله زمینه‌ساز انحرافی بزرگ‌تر شد؛ چراکه با درگذشت آنها، علی‌محمد باب، شاگرد رشتی، ادعا کرد که همان رکن رابع یا باب امام زمان است.
وی در یکی از کتاب‌هایش می‌نویسد: «فرض است بر مقام رحمت خداوند عالم که از جانب حجت خود عبدی را با حجت وافیه منتخب و اظهار فرماید تا آنکه سبیل اختلافات را به نقطه وحدت برساند.»(1) وی با این جملات، ضرورت وجودی باب امام زمان را یادآور می‌شود و در چند صفحه بعد می‌نویسد: «امر که به اینجا ختم شد، از سبیل فضل امام غایب. عبدی از عبید خود را از بحبوحه اعجام و اشراف منتخب از برای حفظ دین فرموده و عَلَم توحید و حکمت حقه ـ که اعظم خیرات است ـ به او عطا فرموده... .»(2) و در همان کتاب صریحاً از امام زمان. نام می‌برد: «... الحسن‌بن‌علی، و الحسین... و الحسن‌بن‌علی، و الحجه القائم محمد‌بن‌الحسن صاحب‌الزمان ... .»(3)
او در برخی از نوشته‌های خود، به محبت و توصیف اهل‌بیت(ع)، به‌ویژه حضرت مهدی همت می‌گمارد. او ابتدا عقاید شیعه را صحیح می‌داند و می‌ستاید و به وجود و غیبت مهدی موعود نیز اعتراف دارد؛(4) ولی پس از مدتی، تا جایی که می‌تواند، همه چیز را تحریف و تأویل می‌کند و آنچه را نمی‌تواند، منکر می‌شود.
باب در این مرحله، هنوز مسلمان و پیرو آیین تشیع بوده است؛ پس امام زمان او، همان امام زمان شیعیان است؛ مانند هر شیعه، به مقام ائمه معتقد بوده است؛ خود را کوچک‌تر از مقام ولایت و امامت می‌دانست و می‌گفت: «به حق خداوندی که آل‌الله را به ولایت مطلقه ظاهر فرموده، که وجود من و صفات من و کلماتی که از لسان و قلم من جاری شده و به اذن الله خواهد شد، معادل یک حرف از ادعیه اهل عصمت نخواهد شد؛ لاجل آنکه ایشان در موارد مشیت‌الله سکنی دارند و ماسوای ایشان، در اثر فعل ایشان مذکورند.»(5)
اما با اقبال برخی از شاگردان رشتی به وی و فریب گروهی از مردم، طی چهار سال، رفته‌رفته لحن سیدمحمدعلی شیرازی تغییر می‌کند و خود را امام غایب و همان مهدی موعود می‌داند. طبق مدارک متعدد، میرزاعلی‌محمد از سال ۱۲۶۰ق در 25 سالگی تا سال ۱۲۶۴ق تنها ادعای بابیت کرد و در اواخر سال ۱۲۶۴ق ادعای قائمیت نمود؛ یعنی اظهار داشت که من همان حضرت قائم و مهدی و امام زمان هستم. میرزاجانی کاشانی در این باره شرحی در کتاب نقطه‌الکاف دارد که خلاصه آن چنین است: «سید باب چون تبعید شد، ادعای قائمیت کرد.» ابوالفضل گلپایگانی (مبلّغ بزرگ بهائیان) می‌نویسد: «باب در ماکو پرده از روی کار برداشت و ندای قائمیت و ربوبیت شارعیت داد.»(6)
فاضل مازندرانی در کتاب ظهورالحق می‌نویسد: «سید باب به ملاعبدالخالق یزدی می‌نویسد انا القائم الذی کنتم بظهوره تنتظرون»؛ من قائمی هستم که در انتظار ظهورش هستید.(7)
اشراق خاوری، در کتاب تلخیص تاریخ نبیل می‌نویسد: «در شب دوم پس از وصول (باب) به تبریز، حضرت باب، جناب عظیم (ملاعلی ترشیزی خراسانی که از مقربان باب بود و حتی در مسافرت‌ها و تبعیدها از باب جدا نمی‌شد) را احضار فرمودند و علناً در نزد او به قائمیت اظهار نمودند.»(8)
اسلمنت در کتاب بهاءالله و عصر جدید، درباره مخالفت شیعیان با باب می‌نویسد: «شعله نار بغضا که از اعلان بابیت در صدور مغلّین مشتعل شده بود، به واسطه اعلان مهدویت مضاعف گردید؛ زیرا این جوان مصلح به مسلمین اعلان فرمود که همان قائم موعودی است که حضرت محمد اخبار داده.»(9)
عبدالبهاء برای توجیه قائمیت باب، دست به تأویل سخنان او می‌زند و می‌گوید: اگر اهل فرقان (مسلمانان) بگویند: حضرت اعلی ـ روحی‌له‌الفداء ـ فرمود: «من موعود فرقانم، قیامت بر پا و بلای بزرگ آشکار شده است»، اگر او قائم موعود است، شمشیر برهنه‌اش کجاست، پرچم بسته‌شده‌اش کجاست، سپاه جنگجویش کجایند…، اجتماع در ‌ام‌القُری (مکه)، قیامت کبرا، میزان، صراط و حسابرسی چه شد و… حضرت اعلی(روحی‌فداه) می‌فرماید: همه این نشانه‌‌ها، شرایط و حوادث، در حالی که بر مردم پوشیده بود، در چشم بر هم زدنی گذشت.(10)
آنچه از نقل قول عبدالبهاء از بها به دست می‌آید، این است که موعود آمده، قیامت شده، ولی انسان هیچ نفهمیده و حتی بهشت، جهنم، نعمت و عذاب را درک نکرده است. این توصیفات، حاکی از نشانه‌ها و حوادثی است که نه کسی آنها را درک کرده است و نه کسی به فهم حقیقت‌شان دست یافته است (اگر چنین حوادثی هم رخ داده است باید مدعی آنها تفسیر کند). حال باید پرسید این توصیفات چه سودی به حال انسان دارد؟
اینها نمونه‌هایی از اعتراف مبلّغان بهائی مبنی بر ادعای قائمیت باب هستند که تذبذب و بی‌ثباتی فکری وی را نشان می‌دهند؛ اما باب به قائمیت نیز بسنده نکرد و چنانکه در مباحث گذشته مطرح شد، نبوت و سرانجام الوهیت را ادعا کرد. پس از باب نیز بهاء این ادعا را مطرح کرد و خود را موعود دانست. وی در نوشته‌‌هایش، روایات مربوط به مهدی را با تفسیرها و تأویلات مضحک، به خودش نسبت می‌داد.
عبدالحمید اشراق خاوری، چنین می‌گوید: «ای مردم، خیال نکنید که جمال قدم آمد فقط برای اینکه برای شما احکام را بیان کند؛ برای شما یک صورت نماز بدهد و یک روزه و حج و فلان و بهمان. نه... نه...؛ منظور این نبود. اینها در رتبه ثانی از اهمیت است. مقصود اصلی این بود که می‌خواهند بفرمایند موعود کل ملل و آن وجود مقدسی که حضرت موسی و مسیح و محمد و سایر انبیای الهی وعده داده‌اند که ظاهر خواهد شد در یوم نهایت و آخر، اسرار کتب مقدسه را آشکار خواهد کرد.(11)
عبدالبهاء، جانشین بهاء نیز درباره پدرش چنین می‌نویسد: «موعود جمیع ملل عالم ظاهر شده؛ احزاب و مذاهب طُراً [همه] منتظر ظهوری هستند و حضرت بهاءالله، معلم اول و مربی عموم عالم انسانی است.»(12)
این بحث تا سال‌های آخر عمر میرزاحسین‌علی نوری (بهاءالله) وجود داشت؛ اما وقتی ادعای نبوت و الوهیت و خدایی کرد، این عقیده سد راه او قرار گرفته بود؛ از این رو، آن را منکر شد و این اعتقاد را از مجعولات شیعه عنوان کرد.
* پی‌نوشت‌ها در دفتر نشریه موجود است.

اندیشه سیاسی مسلمانان ـ 391
 فتح الله پریشان/  درباره رابطه حکومت و مردم و وجود داشتن یا وجود نداشتن حقوق متقابل میان آن دو، نظریه‌های گوناگونی وجود دارد. فلاسفه سیاسی متقدم، مانند گرسیوس و هابز و نیز کلیسای قرون وسطا، معتقد بودند رابطه و حقوق، یک سویه است. البته در سده‌های اخیر، این دیدگاه جایگاه خود را در مغرب‌زمین از دست داد و دیدگاه مخالف آن رشد کرد. بر اساس دیدگاه جدید، مردم صاحب حق شمرده می‌شوند و دولت، مطیع و وکیل مردم است؛ وکیلی که باید نیازهای شهروندان را تأمین کند.(1)
البته، وظايف و مسئوليت‌هاي حكومت بسته به الزامات و مباني فكري حاكم بر آن متفاوت است. در حكومت‌هاي غير ديني كه نگاه مادي بر آنها حاكم است، اهداف و وظايف حكومت در تأمين نيازهاي عمومي جامعه و ايجاد رفاه مادي خلاصه مي‌شود؛ اما در حكومت‌هاي ديني در كنار توجه به نيازهاي مادي و تأمين آنها، رشد و تعالي معنوي نيز از وظايف و مسئوليت‌هاي حكومت به شمار می‌آید و حكومت بايد در مسير هدايت و ايجاد بستري مناسب به منظور رشد و تعالي معنوي جامعه و ترويج ارزش‌هاي ديني گام بردارد؛ از اين رو خداوند متعال وظيفه حكومت اسلامي را اين گونه ترسيم فرموده است: «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور؛ همان كسانى كه اگر در زمين استقرارشان دهيم نماز به پا كنند و زكات دهند و به معروف وادارند و از منكر باز دارند و سرانجام همه كارها با خدا است.(سوره حج/ آيه 41)
در اندیشه سیاسی اسلام که از نصوص آیات و روایات صادره از سوی حضرات معصومین(ع) به دست آمده، رابطه حقوقی مردم و حکومت متقابل است؛ اگر حقی هست ـ که هست ـ در هر دو سوست، مردم حقوقی دارند که دولت نمی‌تواند به بهانه‌های گوناگون، آنها را نادیده بگیرد، یا سلب کند. در مقابل، حکومت نیز حقوقی دارد و مردم باید آنها را رعایت کنند.
از نظر اسلام در حكومت اسلامي رابطه حكومت با مردم بسيار فراتر از رابطه مادي و خشك حكومت‌هاي غير ديني با مردم بوده و حكومت و دولت اسلامي ابزاري براي اجراي دستورهای الهي و از آن جمله برپايي ارزش‌هاي ناب اسلامي و ترويج آن، برقراري نظم و ايجاد امنيت داخلي و خارجي، تأمين رفاه و خير عموم، از بين بردن ظلم و بي‌عدالتي و... تلقي مي‌شود از ديدگاه اسلام و ائمه معصوم(عليهم‌السلام) حكومت اسلامي تنها در صورتي براي حاكم اسلامي ارزش دارد كه وسيله‌اي براي احقاق حقوق از دست رفته مظلومان و خدمت به محرومان و نيازمندان و در يك جمله امدادرساني در جهت رشد و تعالي مادي و معنوي بندگان ضعيف پروردگار باشد.
در مکتب علوی، محق بدون تکلیف و مکلف بدون حق، یافت نمی‌شود. انسان‌ها در زندگی اجتماعی خود نیز حقوقی متقابل دارند. هر انسانی که حقی دارد، در مقام دیگری نیز مکلف است و تنها آفریدگار جهان است که مُحِق محض است و در برابر دیگران تکلیف ندارد. حضرت علی(ع) در این باره فرموده است: «حق، هنگام وصف و گفت‌وگو، فراخ‌ترین چیزهاست و زمان کردار و انصاف دادن با آن، تنگ‌ترین امور [یعنی تعریف حق، آسان و عمل به آن سخت است]. کسی را بر دیگری حقی نیست؛ مگر اینکه آن دیگری نیز بر او حقی دارد. آن دیگری را حقی بر او نیست؛ مگر اینکه او را نیز حقی است. اگر کسی را بر دیگری حقی باشد که دیگری را بر وی حقی نباشد، تنها خداوند سبحان است و آفریده‌ها را چنین حقی نیست.(2)
بنابراین از منظر اسلامی و با تأکید بر اندیشه سیاسی میرزای قمی در آثار و رساله‌هایی مثل جامع‌الشتات و قوانین‌الاصول، جامعه وقتی به مدینه فاضله و آرمانی تبدیل می‌شود که هر دو گروه مکلف؛ یعنی مردم و حکومت، حقوق و تکالیف خود را به طور کامل انجام دهند و هیچ‌یک به حقوق دیگری تجاوز نکند. حكومت موظف است به وظايف و مسئوليت‌هاي خود در قبال مردم و تأمين خواسته‌ها و حقوق مردم در حوزه‌هاي مختلف عمل کند و شرايط و زمينه را براي رشد و رفاه آنان فراهم آورد و مردم نيز لازم است با حكومت مشاركت و همراهي داشته باشند. وجوب اطاعت از حکومت دینی، در چارچوب اصول انسانی و دینی تحقق می‌یابد. اگر حکومت برخلاف انسانیت و دین فرمانی صادر کند، پیروی از آن گناه محسوب می‌شود. حضرت علی(ع) می‌فرماید: «سخنان و اوامر مالک را گوش فرادارید و چنانکه بر اساس حق باشد، از آن پیروی کنید».(3)
وظیفه دینی مردم، در بیعت و رضایت و پذیرش حکومت و حاکم منحصر نمی‌شود. آنها باید در استمرار حکومت و استحکام آن نیز نقش مثبت داشته باشند. پیروی از فرمان‌های حکومت، بخشی از این وظایف به شمار می‌آید، چنانکه در حدیثی از امام علی(ع) آمده است: «اما حق من بر شما آن است که هرگاه [شما را] فرامی‌خوانم، بپذیرید و هر زمان فرمان می‌دهم، پیروی کنید.»(4)
بر اساس اندیشه اسلامی، شهروندان حق دارند اشتباه‌های حکومت را به دولتمردان گوشزد کنند. از دیگر سو، حکومت نیز حق دارد و مردم باید در مسیر آن گام بردارند. حضرت علی(ع) در این باره فرموده است: «اما حق من بر شما... نصیحت و خیرخواهی آشکار و پنهان شما بر من است».(5)
* منابع در دفتر هفته‌نامه موجود است.

 شهاب زمانی/ اندیشمندان حوزه‌های اجتماعی و سیاسی معتقدند اگر در یک جامعه به مدد کار رسانه‌ای و تبیینی قدرتمندی که باید انجام شود، فرهنگ سیاسی مردم با رشد متوازن مواجه شود، نیازها و اولویت‌های خود را به صورت منطقی در شکل یک هرم از نیاز فوری در رأس تا اولویت‌های بعدی در قاعده هرم فهرست کرده و در بزنگاه‌های انتخاباتی دنبال خواهد کرد.
گاهی رسانه‌ها و تریبون‌های تبیینی در اثر عدول از کار و رسالت اصلی، خود در یک سوی مبارزات انتخاباتی می‌ایستند و تلاش می‌کنند این هرم را وارونه جلوه بدهند. برای نمونه، این روزها نامزدهای انتخاباتی ریاست‌جمهوری بیشتر درباره مشکلات معیشتی مردم سخن می‌گویند. تمرکز نظرسنجی‌ها هم محور عمده دیدگاه‌های انتقادی مردم از دولت را در حوزه اقتصاد و معیشت نشان می‌دهد، اما برخی‌ها از اینترنت در روستا و شهرها صحبت می‌کنند، در حالی که رکود، بیکاری، تورم، تعطیلی بنگاه‌های اقتصادی و قاچاق کالا و فساد در بخش‌های مختلف، اذهان را به خود مشغول داشته، عده‌ای از احاله مشکلات و بی‌نظمی به سوی نهادهایی که ارتباط کاری و وظیفه‌ای در این موارد نداشته‌اند، سخن می‌رانند.
البته، منحصر کردن مشکلات تنها در حوزه معیشتی و اقتصادی که یکی از صدها شئون اجتماعی و وظایف دولت‌هاست، اقدام صائبی نیست؛ چرا که ما در سایر حوزه‌ها نیز دچار بی‌برنامگی و بی‌نظمی حتی معطوف به بحران هستیم و محور حرکت دولت آتی باید بر مدار حل همه معضلات و تعیین راهبردهایی برای برون‌رفت از همه چالش‌ها و استفاده از همه فرصت‌ها بچرخد.
اهمیت و جایگاه مشکلات اجتماعی و فرهنگی ناشی از مصائب اقتصادی و معیشتی فوق‌الذکر اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست؛ چرا که نظام ما یک نظام دینی است که تمام‌قد در برابر فرهنگ منحط غرب ایستاده است. هجوم غرب در حوزه فرهنگ به موازات هجوم آنها در حوزه اقتصادی، نظامی و سیاسی ظرف یک قرن اخیر، انکارناپذیر است. این هجوم پس از انقلاب شدت گرفته است و بی‌امان ضربات خود را بر پیکره نظام و مردم ما وارد می‌کند. اما دولت آینده با چه شاخصه‌ها و مؤلفه‌هایی می‌تواند ما را از این دوران و مرحله با حفظ مزیت‌های ارزشی و انقلابی عبور دهد؟ در شرایطی که حذف دین از تمام ساحت‌های زندگی با رواج اندیشه‌های منحط سکولار، فمینیسم، اباحه‌گری، سبک زندگی غربی و رواج لذت‌پرستی جنون‌آمیز و تجمل‌گرایی و مصرف‌گرایی از برنامه‌های غرب و غربگرایان در ایران است، چگونه انتخابات و نامزدی می‌تواند شر این چالش‌ها و آسیب‌ها را از سر ملت و فرهنگ اسلامی و ایرانی ما کم کند؟

تحلیلی بر نسل نوین جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی ـ قسمت پنجاه‌وچهارم
  دکتر سیامک باقری‌چوکامی/ 
بازیگران جنگ نرم برای تغییر با بهره از فرصت‌های انتخاباتی انواع حمایت‌ها و فشارها را در کشور هدف به عمل می‌آورند. یکی از این حمایت‌ها، حمایت‌های رسانه‌ای ـ تبلیغاتی است.
1ـ انواع حمایت‌های بازیگران جنگ نرم برای تغییر
تبلیغات و عملیات روانی، یکی از سازوکارهای بسیار مؤثر بر افکار عمومی و عاملی اثربخش و مطمئن در رفتارهای سیاسی ـ انتخاباتی است. این فرصت، مورد توجه قدرت‌هایی مانند آمریکا، انگلیس و... برای دخالت سیاسی در کشورها قرار گرفت و به یکی از اهرم‌های محوری در عملیات پنهان سرویس‌های اطلاعاتی مانند سیا، ام.آی.سیکس و دیپلماسی عمومی وزارت خارجی و سایر نهادها تبدیل شده است. داو لِوین در مطالعات خود به این نتیجه رسید که؛ راه انداختن جنگ‌های تبلیغاتی از ابزارهایی آمریکایی‌ها برای تأثیرگذاری بر انتخابات در دیگر کشورها است.

2ـ نمونه‌های دخالت تبلیغاتی
1ـ2ـ شیلی: سازمان سیا در تمام انتخاباتی که در شیلی برگزار می‌شد، به رقیب‌های آلنده کمک‌های مالی و تبلیغاتی و رسانه‌ای می‌کرد. دولت کندی تیمی متشکل از 100 مأمور سیا و وزارت خارجه را به صورت پوششی به شیلی فرستاد تا در انتخابات سال 1964 نتیجه را عوض کند. کمپین «ترس سرخ» با تصاویر تیرباران افراد و تانک‌های شوروی برای ترساندن زنان، تولید برنامه‌های رادیویی از سوی سیا، پخش اخبار ساختگی و اقداماتی مشابه همه در همین راستا بود و در نهایت «ادواردو فری» با رأی اکثریت زنان انتخابات 1964 را از آلنده برد. در انتخابات سال 1970 که پیروزی آلنده بسیار محتمل شد، سازمان سیا اقدامات تبلیغاتی وسیعی علیه نامزدی آلنده به راه انداخت. (میرمحمدی، 1390:170)
2ـ2ـ هائیتی: سازمان سیا در سال 1988 اقدام به دخالت در انتخابات هائیتی کرد و «دستور کار مخفی»اش این بود که کمپین انتخاباتی «ژان برتراند آریستید» را تضعیف کند، کسی که نهایتاً در انتخابات، پیروز شد. اما برای سیا این پایان کار نبود. سه سال بعد، آریستید با یک کودتای خونین که بیش از 4000 غیر نظامی در آن کشته شدند، سرنگون شد.
3ـ2ـ نیکاراگوئه: در جریان انتخابات سال ۱۹۹۰ در نیکاراگوئه، سیا اطلاعاتی را پخش کرد که بر اساس آن مارکسیست‌های ساندنیست را متهم به فساد کرد و حزب مخالف نیز از آن علیه «دانیل اورتگا» نامزد سندنیست‌ها بهره‌برداری کرد و او مبارزه را به «ویولتا چامرو» نامزد حزب مخالف باخت.
4ـ2ـ اوکراین: حمایت مستقیم غربی‌ها، به ویژه آمریکا از یوشچنکو، ملاقات مکرر با وی، پخش زنده اخبار، تظاهرات و سخنرانی‌های وی در طول انتخابات، حمایت‌های مادی تبلیغاتی، دیدار شخصیت‌های سیاسی غربی با یوشچنکو نقشی بسیار مؤثر در جلب نظر مردم، تغییر نگرش آنها و انتخاب یوشچنکو به ریاست‌جمهوری ایفا کرده است(کولایی، 1384) عوامل خارجی نظرسنجی‌ها را که یکی از عوامل مهم ذهنیت‌سازی برای پذیرش تقلب در انتخابات بود، هدایت می‌کردند.(www.Globalresearch.ca) نهادهای آمریکایی مانند بنیاد سوروس، خانه آزادی و ناظران خارجی حرفه‌اي از طرف نهادهایی مانند اتحادیه اروپایی در اوکراین در کنار حمایت‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی از نامزد مدنظر، نظرسنجی‌هاي خروجی از حوزه‌هاي اخذ رأي را سازمان می‌دادند و در شب انتخابات این نظرسنجی‌ها را، 99 واحد جلو نشان دادند و زمینه را براي پیروزی یوشچنکو آماده کردند.(خسروی و بیات، 69) پس از پیروزی انقلاب نارنجی در اوکراین، سناتور «مك‌كین» آمریكایی اعلام كرد: «تمامی این حركت انقلابی مدیون اینترنت بود و این فعالان سیاسی بودند كه با استفاده از اینترنت، با مخالفان خود در تماس بوده و آنها را سازماندهی می‏كردند.»
5ـ2ـ گرجستان: این اجماع‌نظر وجود دارد که بدون رسانه‏ها هیچ انقلاب مخملی در کشورهایی چون گرجستان به وجود نخواهد آمد.(Nodia,June 2004: 120) یکی‏ از این رسانه‏ها شبکه تلویزیونی «روستاووی 2» بود که در سال 1994 در شهر روستاووی در حوالی پایتخت گرجستان (تفلیس) تأسیس شد. این شبکه محلی با کمک‏های آمریکا و مؤسسه اینترنیوز آمریکا به شبکه‏ای حرفه‏ای و مستقل تبدیل شد و در طی یکی و دو سال در سراسر کشور صدها هزار گرجی‏ به این شبکه چشم می‏دوختند.(شبان فاریابی، 1387: 148)
6ـ2ـ ایران: نقش رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی در انتخابات ریاست‌جمهوری 88 و هدایت و مدیریت فتنه 88 بسیار کلیدی بود. «كشورهاي غربي و در رأس آنها آمريكا با حمايت از سران فتنه خواستار آزادي عمل جريان فتنه در ايران شدند و در همان وهله با تصويب 55 ميليون دلار و سرمايه‌گذاري در فضاي مجازي و راه‌اندازي قريب به 874 سايت با فتنه‌گران همراهي كردند.» (وبگاه گرداب، 19/11/1389) براساس گزارش اوباما به کنگره آمریکا، محور اصلي عمليات رسانه‌اي كاخ سفيد عليه ايران در انتخابات 88، نهادی دولتي به نام «شوراي پخش مديران» (BBG) بود و شبكه خبر فارسي صداي آمريكا (PNN) و راديو فردا متعلق به راديو آزاد اروپا/ راديو آزادي (RFE/RL) از جمله رسانه‌هايي بودند كه در اين پروژه نقش داشتند. در اين ميان تلويزيون شبكه خبر فارسي صداي آمريكا و راديو فردا نيز به صورت 24 ساعته برنامه و اخبار پخش می‌کردند. همچنين يك مسير اينترنتي حفاظت شده و منحصربه‌فرد براي ايراني‌ها تعبيه شد تا تصاوير ويدئويي به شبكه خبر فارسي صداي آمريكا ارسال شود. خدمات وبگاه توئیتر نيز به صفحات وبگاه فيس‌بوك و وبلاگ‌ها افزوده شد. آنچه درباره ایران ذکر شد، گوشه‌ای از انبوه فعالیت‌های تبلیغاتی بود. آمریکا، انگلیس و برخی دیگر از دولت‌های غربی و عربی برای انتخابات 96 نیز برنامه تبلیغاتی و حمایت‌های رسانه‌ای گسترده‌ای مهیا کرده و در حال اجرا هستند. فقط یک نمونه عملیات پنهان در این زمینه، دستورالعمل دستگاه امنیتی انگلیس است که کمیته‌ای را با عنوان «انتخابات» در سفارت انگلیس در تهران تشکیل داده است تا انتخابات شوراهای شهر و ریاست‌جمهوری را رصد کرده، نفوذ و برنامه‌ها و سناریوهای عملیات تبلیغاتی ـ روانی را با توسل به رسانه‌ها و شبکه‌های بیرون و داخل ایران پیاده‌سازی کنند.

3ـ نوع حمایت‌های رسانه‌ای ـ تبلیغاتی
راه‌اندازی جنگ‌های تبلیغات و عملیات روانی مستلزم وجود یا راه‌اندازی شبکه‌های خبری و تصویری علیه کشور هدف است. تجربه‌های مختلف دخالت آمریکا و غرب در فرایندهای انتخاباتی کشورهای مختلف در مؤلفه‌های زیر برجسته است: حمایت ویژه از رسانه‌های خارجی علیه کشور هدف در آستانه انتخابات، افزایش ساعات برنامه‌های تبلیغاتی رسانه‌ها، راه‌اندازی شبکه‌های خبری و تصویری جدید به زبان کشور هدف، برنامه‌ریزی تبلیغات هدفمند و مهندسی خبرپراکنی مجموعه رسانه‌های در اختیار در راستای حمایت از نامزدهای مورد نظر و نفرت‌پراکنی علیه نامزدهای نامطلوب از نظر آنها، نفوذ در رسانه‌های داخلی کشور مورد هجمه، راه‌اندازی شبکه‌های اجتماعی با موضوعات تبلیغاتی هدفمند، حمایت از رسانه‌های داخلی حامی نامزد مطلوب آنها، نظرسنجی‌سازی برای نشان دادن بالا بودن محبوبیت نامزد مطلوب و پایین بودن نامزد نامطلوب، پوشش گسترده تحولات انتخابات به صورت هدفمند و جهت‌دار و... .

سعید اشیری با گردآوری پیام‌ها، سخنرانی‌ها و مهم‌ترین توصیه‌های انتخاباتی رهبر معظم انقلاب اسلامی از سال ۶۸ تا سال ۹۲ در کتاب «انتخابات چرا؟ چگونه؟» تلاش کرده است با بهره‌گیری از عبرت‌های سال ۱۳۸۸ و بیان مؤلفه‌هایی برای انتخاب اصلح نامزد ریاست‌جمهوری، آگاهی سیاسی مردم را افزایش دهد. کتاب «انتخابات چرا؟ چگونه؟» در هشت فصل موضوعاتی چون؛ «انتخابات و مردم‌سالاری اسلامی»، «رعایت اصول اخلاقی»، «موازین شرعی و ضوابط قانونی در تبلیغات انتخاباتی»، «ملاک‌های انتخاب اصلح»، «فرصت‌ها و تهدید‌ها، وظایف کارگزاران و دست‌اندرکاران انتخابات»، «انتخابات و عبرت‌های فتنه سال ۸۸»، «روز رأی‌گیری در انتخابات» و «انتخابات ریاست‌جمهوری در خرداد ماه سال ۱۳۹۲» را تبیین می‌کند. رهبر معظم انقلاب در این کتاب با توصیه به پرهیز از تخریب چهره کشور و تشویش اذهان عمومی می‌فرمایند: «اختلاف سیاسی و تفاوت دیدگاه مانعی ندارد، اما خراب کردن یکدیگر، تخریب چهره کشور، خراب کردن ذهن مردم و چهره مسئولان دلسوز، اشکال دارد.» معظم‌له به درستی رأی مردم را در نظام و سیستم انتخاباتی کشور تعیین‌کننده دانسته، همواره کوشیده‌اند با ارائه شاخصه‌ها و معیارهایی برای انتخاب برتر مردم را به این موضوع ترغیب کنند. رعایت حرمت رد صلاحیت‌شدگان، تقویت بصیرت و صبر در امور کشور و انتخابات، پرهیز از اسراف، لزوم پرهیز از کدورت، نفرت و بد‌گویی و همچنین جلوگیری از سوءاستفاده از جوانان و همچنین روش‌های غربی و مسرفانه در تبلیغات انتخاباتی از رهنمود‌های دیگر ایشان برای برگزاری انتخابات است. ایشان رکن اصلی انتخاب نامزدهای ریاست‌جمهوری را در درجه‌ نخست تدین بیان می‌کنند و می‌فرمایند: «آگاهی سیاسی، جرئت و جسارت در برخورد با مسائل و اطلاع از مسائل کشور اصولی لازم است، اما اعتقاد به اسلام و پایه‌های دینی و همچنین عامل بودن به‌آنها، مهم‌‌ترین فاکتور انتخاب یک کاندیداست. صمیمی بودن با مردم، دوری از اشرافی‌گری و فساد، امانتداری، صداقت، توانمندی در درک و برآورده ساختن نیاز‌های جامعه، اعتقاد به الگوی ایرانی ـ اسلامی پیشرفت اسلامی و غافل نشدن از طبقات ضعیف جامعه، لیاقت، کاردانی و فراموش نکردن ارزش‌های خط امام خمینی(ره) از دیگر ملاک‌های انتخاب برای یک کاندیدای ریاست‌جمهوری باید باشد.»
زمانی که در علوم و تحلیل‌های سیاسی نظر یا راه‌حلی را پارادوکسیکال می‌نامیم، در واقع نگاه منفی به آن داریم و همزمان از مخاطبان خود می‌خواهیم گرد آن امر پارادوکسیکال طواف نکنند، اما گاهی بعضی پارادوکس‌ها نزد برخی خیلی دوست‌داشتنی می‌شود. یک نمونه آن پارادوکس مردم‌سالاری دینی است. نظام اسلامی مدعی ابتکار مردم‌سالاری دینی در جهان امروز است، اما عموم روشنفکران این دعوی را نادرست می‌دانند و به رابطه تباین و تمایز، بلکه تعارض میان دین و دموکراسی قائلند. حال سؤال این است که آیا در عمل نیز این تجربه را پارادوکسیکال می‌دانند؟ هنگامه انتخابات، زمان آزمون اعتقاد آنهاست. کمتر انتخاباتی بوده است که جریان روشنفکری اتباع خود را به شرکت در آن دعوت نکرده باشد. نمونه جدید آن انتخابات ۲۹ اردیبهشت ۹۶ است. به راستی وقتی پیام‌های آنان را می‌خوانیم، متحیر می‌مانیم که پارادوکس مردم‌سالاری دینی و این همه «ضرورت و فواید»؟!