خدایا! آدم‌های خوب سر راه‌مان بگذار ...
حس بسیار خوبی است
هنگامی که در لحظه‌ هجوم غم یا ناامیدی و پریشانی 
بی‌هوا کسی سر راه آدم سبز بشود...
کلامش، نگاهش، حتی نوشته‌اش 
آرامش و شادی و امید بپاشد به زندگی‌ات 
فقط از دستِ خودِ خدا برمی‌آید
که آن آدم را، یا کلام و نگاه و نوشته‌اش را
برای آن لحظه‌ خاص‌ سرِ راه زندگی ما بگذارد ... شاید یکی از دعاهای روزانه‌ام این باشد: خدایا! ما را واسطه خوب شدن حال دیگران قرار بده
آمین...

امام صادق(ع) فرمودند: يك مؤمن باید دارای
۱ـ خانه وسيع؛
۲ـ سواري خوب؛
۳ـ لباس زيبا و
۴ـ چراغ پر نور باشد.
شخصي پرسيد ما كه نداريم، چه كنيم؟
حضرت فرمودند: اين حديث باطن هم دارد :
۱ـ خانه وسيع، صبر است كه بيانگر روح بزرگ است.
۲ـ مركب خوب، عقل است.
۳ـ لباس زيبا، حيا است.
۴ـ چراغ پر نور، علم است كه ثمره آن بندگي است.
كافي، جلد 6
نگاهی به مجموعه‌های تلویزیون در ماه مبارک رمضان
 آرش فهیم/ ماه مبارک رمضان یکی از مقاطع مهم برای رسانه ملی است. در این ایام، از یک طرف فضایی معنوی در جامعه حاکم است و دل‌های مردم برای پذیرفتن مفاهیم و پیام‌های اخلاقی و انسانی آماده‌تر است. از طرف دیگر، پس از افطار اعضای خانواده‌ها گردهم می‌آیند و مخاطب تلویزیون بسیار زیاد می‌شود. از همین‌رو اگر صداوسیما قدر این زمان‌ها را بداند، می‌تواند تأثیرگذاری فرهنگی بیشتری داشته باشد. 
«ماه عسل» همچنان پربیننده‌ترین برنامه ماه رمضان تلویزیون است. هر سال از این برنامه با اجرای احسان علیخانی به‌واسطه انتخاب سوژه‌های خاص خود، استقبال می‌شود. ماه عسل در جایگاه اثری متناسب با ساعات قبل از افطار، حال و هوای خاصی را به مخاطبان خود می‌بخشد؛ اما با این حال دیگر آن قدرت و تأثیرگذاری سال‌های گذشته را ندارد، دلیل این امر هم یکنواخت شدن سوژه‌های آن است. یعنی پیش از این با برنامه‌ای ویژه قهرمانان مردمی و گمنام مواجه بودیم، مردمی عادی از کف جامعه که با اراده و تلاش برای زندگی خودشان، تبدیل به یک قهرمان شدند. این‌گونه آدم‌ها در «ماه عسل» رمضان 96 کمتر به چشم خوردند.
ولی هنوز هم مهم‌ترین برنامه‌های این مناسبت، سریال‌ها هستند. برنامه‌های نمایشی که مردم ما خاطرات بسیار خوشی از آنها دارند. به همین دلیل هم هر سال با شروع ماه مبارک رمضان همه کنجکاو هستند تا ببینند تلویزیون، امسال برای ساعات شیرین پس از افطار، به مخاطبان خود چه هدیه‌ای می‌دهد. سریال‌های ماه رمضان امسال کاملاً با سال‌های قبل متفاوت بود. چون آنچه پخش شد اصلاً با هدف تأمین نیاز مخاطب در این ماه عزیز نبود. از قضا دو سریالی که سیما برای پخش در شب‌های صیام در نظر گرفته بود، آماده نشدند. این دو سریال «سر دلبران» با مضمونی دینی و اجتماعی و «پایتخت 5» در قالب کمدی بودند که هیچ‌کدام موفق به این نشدند که در ماه رمضان روی آنتن بروند. در نتیجه دو سریال آماده برای پخش، یعنی «نفس» و «زیر پای مادر» انتخاب شدند. 
سریال «نفس» قسمت آخر از سه‌گانه جلیل سامان، پس از سریال‌های «ارمغان تاریکی» و «پروانه» بود. هر سه سریال پیونددهنده دو موضوع منافقین و انقلاب اسلامی هستند. «نفس» هم متعاقب دو سریال قبلی این کارگردان یک درام خانوادگی و عاشقانه درباره گروهک منافقین در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی است. اتفاق تازه این بود که برای نخستین بار در موقع افطار، یک سریال مرتبط با انقلاب پخش شد. با این حال سریال «نفس» ریتمی ناهماهنگ با التهاب و شدت انقلاب داشت. این سریال با یک تیر، دو نشان را هدف گرفته است. هم شرایط و زمانه پهلوی دوم را به چالش می‌کشد و هم به تحلیل رفتارها و حرکات گروهک منافقین (سازمان مجاهدین خلق) در آن مقطع از تاریخ می‌پردازد؛ اما چیزی که در این سریال چندان به چشم نمی‌خورد، عوامل و زمینه‌های شکل‌گیری انقلاب و سرنگونی شاه است. مخاطب جوان وقتی سریال «نفس» را می‌بیند دچار پرسش‌های متعددی درباره رفتارهای هردو شخصیت روزبه و پروین می‌شود. پرسش‌هایی از این قبیل که چه چیزی این دو جوان را وا داشته تا اینچنین دست از جان بشویند و با شاه مبارزه کنند؟ آن هم در شرایطی که هر دو از رفاه، امکانات تحصیلی خوب و زندگی راحت برخوردار هستند. همچنین سؤال‌هایی از این دست که چرا فرد به ظاهر متین و بااخلاقی چون روزبه جذب جریانی تروریستی مانند سازمان مجاهدین خلق می‌شود؟ 
سریال «زیر پای مادر» نیز یک درام خانوادگی و اجتماعی است که قرار بوده به عقوبت گناه و ارزش توبه و همچنین جایگاه مادر بپردازد. این سریال که قبلاً «لبخند رخساره» نام داشت، سعی دارد تا از مسیر زندگی انسان‌های شکست‌خورده و پشیمان، رستگاری را نشان دهد. تراژدی جدایی مادر از فرزند در این سریال می‌تواند استعاره‌ای از دوری انسان از معنویت هم باشد. «زیر پای مادر» موضوع و داستان جذاب و تأمل‌برانگیز دارد، اما در آن کنش و واکنش‌های شخصیت‌ها بسیار اغراق شده هستند و نیز بیشتر بار سریال روی دیالوگ‌گویی است. دیالوگ‌هایی که گاه بسیار گلدرشت و غریب می‌نمایند. همچنین در برخی از قسمت‌های سریال، حجم خشونت بسیار زیاد می‌شود. این همه پرخاش و لجاجت آدم‌ها با نزدیکان‌شان در این سریال کم‌سابقه است. این‌گونه مسائل، مانع ارتباط نزدیک و عمیق مخاطب با محتوای این سریال شده است.
یکی از خلأهای سریال‌های ماه مبارک رمضان، آثاری با مضامین معنوی بود. جای خالی ماه رمضان و مناسبات و ویژگی‌های فضای فرهنگی و اجتماعی جامعه در ماه رمضان در سریال‌های امسال محسوس بود.

روزی شیخی خنده‌رو بر بلندای تپه‌ای نشسته بود و به افق می‌نگریست. مریدان بر بالای تپه آمدند تا مسائل خود را از وی بپرسند. شیخ به آنان گفت: «پیش از آنکه بیایید ربنای دلنشینی گوش کرده‌ام و حال بسیار خوشی دارم، از این رو پرسش‌های‌تان را به حکیمانه‌ترین حالت پاسخ گویم.»
یکی از مریدان پرسید: «یا شیخ، چه کنیم تا کسی نتواند ما را شکست دهد؟» شیخ گفت: «بروید تکه چوب‌هایی بیاورید.» مریدان رفتند و تعداد زیادی تکه چوب آوردند. شیخ گفت: «حال نفری یک عدد از این تکه ‌چوب‌ها را بشکنید.» مریدان هر یک تکه چوبی برداشتند و شکستند. شیخ گفت: «حال هر یک ده تکه‌ چوب بردارید و یکجا بشکنید.» مریدان برداشتند و با یک ضربه بشکستند. شیخ گفت: «حال هر یک پنجاه تکه‌ چوب بردارید و یکجا بشکنید.» مریدان برداشتند و با یک ضربه بشکستند. شیخ گفت: «احسنت معلوم است که در باشگاه اچتباه نمی‌زنید، حال نفری صد تکه‌ چوب بردارید و یکجا بشکنید.» مریدان برداشتند و بشکستند. شیخ گفت: «اکنون شما کوهی از خرده چوب دارید که می‌توانید بروید به عنوان هیزم بفروشید و پولی به جیب بزنید.» یکی از مریدان پرسید: «یا شیخ، چه ربطی داشت؟» شیخ گفت: «ربطش به چیزی است که آیندگان آن را سیم رابط خواهند نامید.» مریدان مسرور شدند. 
پس از آن یکی دیگر از مریدان پرسید: «یا شیخ، نظرت درباره تحریم‌های جدید آمریکا چیست؟ تکلیف برجام چه می‌شود؟» گفت: «بروید و سبدی پر از موز بیاورید.» مریدان برفتند و یک سبد پر از موز آوردند. شیخ دست خود را در سبد فرو برد و یک موز برداشت و خورد. مریدِ منتقد پرسید: «اکنون جواب سؤال چیست؟» شیخ دوباره دستش را در سبد برد و یک موز برداشت و خورد. مریدِ منتقد باز هم سؤال خود را تکرار کرد و شیخ باز هم یک موز برداشت و خورد. 
مریدان که دیدند دارد سرشان کلاه می‌رود، آنان نیز سرگرم موز خوردن شدند و بلافاصله پس از آنکه مریدِ منتقد پاسخ پرسشش را می‌خواست، جملگی دست بر سبد می‌بردند و موزی برمی‌داشتند، پس از آنکه موزها تمام شد، شیخ دل درد عجیبی گرفت، پس جملگی بر سر مرید منتقد ریختند و برچسب مالی‌اش کرده و به عنوان تبعه بی‌شناسنامه در میدان شهر آویزانش کردند تا دیگر شیخ را با پرسش‌هایش مجبور به موز خوردن ننماید.
محمدصالح کریمی


عده‌ای یک انقلاب بی‌خطر می‌خواستند
یک امام ساده و بی‌‌دردسر می‌خواستند!
چون زمانی، اتفاقی انقلابی بوده‌اند
سهم خود را از خزانه بیشتر می‌خواستند!
دائم از احوال خلق‌الله، غافل بوده‌اند
پس تمام خلق را هم بی‌خبر می‌خواستند!
مدتی را پا به پای ملتی گر آمدند
وقت تبلیغات، حرفی پر ثمر می‌خواستند!
یک زمانی شاعری می‌گفت این قوم عجیب
انقلابی از نگاه فتنه‌گر می‌خواستند!
هر زمان حرف از بصیرت می‌شود، ناراحتند
خلق را انگار، بی‌سمع و بصر می‌خواستند!
نام روشنفکر یا اسم دگراندیش را
از همان آغاز برحالی دگر می‌خواستند!
این شهیدان را به قاب عکس‌ها، عاشق‌ترند
کی شهیدی زنده و صاحب‌نظر می‌خواستند؟!
بی‌گمان آن پیر رجعت کرده سوی عرش را
در سکوت و یا همیشه در سفر می‌خواستند!
مرگ بر شیطان اکبر را، برای یک دهه
با زبان دل که نه، آن هم اگر می‌خواستند!
کارشان؛ تحریف، با عنوان تعریف از امام
منفعت‌ها را همیشه بی‌ضرر می‌خواستند!
دشمنی غدار را با نام شیطان بزرگ
این جماعت، کدخدا بالای سر می‌خواستند!
تا به هر قیمت بیاسایند کنج عافیت
عده‌ای یک انقلاب بی‌خطر می‌خواستند!
معرفت‌الله حاتمی

 مجری برنامه کودک: باز هم برای بچه‌ها از موشک‌های خوشگل سپاه می‌گویم
مجری برنامه «سر سفره خدا» شبکه کودک از واکنش رسانه‌های معاند و برخی رسانه‌های داخلی علیه وی به‌خاطر صحبت کردن از موشک‌های سپاه در این برنامه خبر داد.
حامد مدرس، در گفت‌وگو با خبرگزاری دانشجو گفت: «من توی برنامه گفتم نیروهای سپاه با شش تا موشک خوشگل داعشی‌ها را کشتند و ما از این اقدام خیلی خوشحالیم. بعد از آن بود که هجمه‌ها شروع شد و شبکه‌های معاند شروع کردند به تبلیغ علیه این جمله. »
وی افزود: «صد بار دیگر هم این اتفاق بیفتد، همین‌ها را می‌گویم و می‌گویم اینها شش تا موشک خوشگل ‌فرستادند، دست‌شان درد نکند. خیلی‌ها می‌گفتند چرا در شبکه کودک باشد؟ ایرادهای زیادی می‌گرفتند، اتفاقاً باید در شبکه کودک این چیزها گفته شود. خود داعش روی بچه‌هایش کار می‌کند، خود غربی‌ها روی بچه‌های‌شان کار می‌کنند و مسائل جنسی را آموزش می‌دهند، این اشکال ندارد؟

جذب مخاطب با شوخی‌های رکیک!
پخش شوخی‌های رکیک در مسابقه، خنداننده شو» برنامه «خندوانه» با انتقادات فراوانی مواجه شد.
هر چند که این اولین بار نبود که در برنامه‌های سیما شوخی‌های زننده ارائه شد؛ اما برنامه ششم تیر خندوانه که سه‌شنبه هفته پیش پخش شد، این‌گونه شوخی‌ها را به اوج رساند. بیان حرف‌های رکیک و سخیف از سوی یک دختر جوان و رو به مخاطب‌های تلویزیون، تأثیری به جز قبح‌شکنی و حیازدایی بین کودکان و نوجوانان ندارد.
علت این اتفاق و ماجراهایی از این دست از یک طرف ناشی از ضعف نظارت بر برنامه‌های سیماست. به نظر می‌رسد که شبکه‌هایی چون نسیم، برای بالا بردن تماشاگران خود گاهی از خطوط قرمز عبور می‌ کنند. این درحالی است که برای برجسته شدن یک رسانه، یک شبکه یا یک برنامه تلویزیونی، جذابیت باید از طریق خلاقیت ایجاد شود. از طرف دیگر، برخی طنزپردازها و کمدین‌های ما از الگوهای طنز فاخر فاصله گرفته‌اند که اتاق‌های فکر سیما باید فکری برای این مسئله کنند.


فرزندان شهدای مدافع حرم خبرنگار جشنواره کودک
شش نفر از فرزندان شهدای مدافع حرم خبرنگار سی‌امین جشنواره فیلم کودک و نوجوان شدند.
اتفاق ویژه که در این دوره از جشنواره رخ خواهد داد، این است که شش نفر از فرزندان شهدای مدافع حرم به هر یک از گروه‌های خبری می‌پیوندند و نام آن گروه خبری نیز با نام پدر آن فرزند شهید شناخته می‌شود. گروه‌های خبری براساس جدول برنامه‌ها به سراغ مدیران قسمت‌های مختلف برگزاری جشنواره می‌روند و بر این اساس مردم را از چگونگی روند اجرا با خبر می‌کنند.
سی‌امین جشنواره بین‌المللی فیلم کودک و نوجوان 9 تا 15 تیر در اصفهان برگزار می‌شود.

سریال «یحیی» درباره عملیات خیبر پخش می‌شود
مجموعه تلویزیونی «یحیی» که مدتی است در شهرک سینمایی دفاع مقدس به پایان رسیده، به‌زودی روی آنتن خواهد رفت.
سریال تلویزیونی «شکوه یک زندگی» به تهیه‌کنندگی امیرعباس کنی و کارگردانی رضا بهشتی به «یحیی» تغییر عنوان داد.
داستان این مجموعه که به مناسبت هفته دفاع مقدس از شبکه دو سیما نمایش داده خواهد شد، در فضای دهه ۶۰ هجری شمسی و در یکی از روستاهای استان مازندران روایت می‌شود. افزون بر این، بخش عمده‌ای از داستان متعلق به دوران دفاع مقدس به‌ویژه عملیات خیبر بوده که در شهرک سینمایی دفاع مقدس فیلمبرداری شده است.  

پلیس هلند از نمایش فیلم‌های جشنواره عمار جلوگیری کرد
با وجود برنامه‌ریزی‌های صورت گرفته و کسب مجوزهای لازم، پلیس هلند مانع از نمایش فیلم‌های برگزیده جشنواره عمار در شهرهای مختلف این کشور شد.
به گفته مسئولان این برنامه، اخلال پلیس شهر «روتردام» در جریان نمایش این فیلم‌ها درحالی اتفاق افتاد که این انجمن مجوز نمایش فیلم را از شهرداری این شهر گرفته بود. پلیس «روتردام» لغو مجوز شهرداری را بهانه ایجاد ممانعت از نمایش این فیلم‌ها اعلام کرده است. در ساعات ابتدایی نمایش، فیلم‌های بسیار خوبی نمایش داده شد و مردم و مخاطبان نیز استقبال بسیار خوبی از این آثار کردند؛ نکته جالب اینکه در کنار شهروندان هلندی، مسلمانان شیعه و سنی هم اقدام به تماشای این فیلم‌ها کردند.


اجرای نمایش هفتم تیر
 در تئاتر شهر
 یک نمایش با موضوع واقعه هفتم تیر و انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی روی صحنه رفت.
اجرای نمایش «هفت روز از تیر شصت» چهارشنبه شب هفتم تیر ماه با حضور تعدادی از مدیران بنیاد شهید و امور ایثارگران و جمعی از خانواده‌های شهدای گرانقدر واقعه خونین هفتم تیر در تالار سایه مجموعه تئاتر شهر آغاز شد.
کامران شهلایی، کارگردان این نمایش ضمن خیرمقدم به خانواده‌های شهدای هفتم تیر گفت: «امیدواریم که بتوانیم این کار را ادامه بدهیم و هر سال به یکی از شهدای هفتم تیر به طور اختصاصی بپردازیم.» این نمایش به مدت 90 دقیقه هر شب از ساعت 20:30 روی صحنه می‌رود.

پرواز دادمش
رفت، دوری زد و بازگشت
دیر آمد، نمی‌دانم کجا مانده بود
اما وقتی آمد عاقل می‌نمود
روی بوم عاطفه‌‌ام نشست به دلجویی
حق به جانب بود
انگار در نبودش کلی بزرگ‌تر شده بود
و پخته‌تر...
او تاوان‌ها داده بود برای خامی‌اش
دیگر خمود نبود،جراحتی هم نداشت
رونقی یافته بود و اعتباری
با زمانی که پَر می‌کشید به رفتن زمین تا آسمان توفیر داشت
وقتی می‌رفت حرمان همه بضاعتش بود
وقتی بازگشت دنیایی داشت در چنته‌اش
نرگسانش مست بود و رویش به نشاط
گویی او در جدالی تن به تن با خود پیروز شده بود
قسم می‌خورم؛
این اندیشه آن اندیشه‌ای نبود که پرواز دادمش
این اندیشه از صافی گذشته بود
زلال بود و بی‌روی و ریا
اینک با همین اندیشه تو را می‌خوانم مولای خوبان!
بیا که سخت به وجودت نیازمندم...

 حسین کارگر/ آمریکایی‌ها با جسارت تمام در آثار هنری خود از جنایاتشان حماسه خلق می‌کنند و ما همچنان در مقابل ظلم‌های بزرگی که علیه کشورمان صورت گرفته سکوت می‌کنیم. آنها شکست‌های‌شان را پیروزی نمایش می‌دهند و ما مظلومیت‌های‌مان را سانسور می‌کنیم. ماجرای حمله آمریکا به هواپیمای مسافربری ایران در 12 تیر سال 67، اگر در آمریکا اتفاق افتاده بود تا به حال ده‌ها فیلم درباره آن ساخته می‌شد، اما در کشور ما هنوز هیچ فیلم تأمل برانگیزی درباره آن ساخته نشده است!
چرا تولید آثار هنری درباره این گونه حوادث اهمیت دارد؟ واقعیت این است که یکی از زیربناهای غیر قابل حذف در رشد و تکامل رشته‌های هنری در هر کشوری، تاریخ و هویت است. تنها زمانی می‌توان انتظار بالندگی و درخشش در حوزه‌های ادبیات، موسیقی، تئاتر، معماری، سینما، هنرهای تجسمی و... را در یک کشور داشت که آثار و محصولات هنرمندان این رشته‌ها، برآمده از زمینه‌ای تاریخی و هویتمند باشند. این یک قانون و جبر بی‌رحمانه است که اگر هنرمندان، هویت و تاریخ خود را نادیده بگیرند، خود به خود در فرهنگ‌های وارداتی و جعلی هضم و در نهایت نیز از عرصه واقعی فرهنگ، حذف خواهند شد.
یکی از عوامل هویت‌ساز در هر کشوری، توجه به تخاصم دشمنان و بازتاب آنها در آثار هنری است. متأسفانه در فضاهای روشنفکری و برخی از محافل هنری ما این پندار جاهلانه غالب شده که اگر در آثار هنری به این گونه موضوعات پرداخته شود، به معنای کار سفارشی و دولتی است! همین دیدگاه خام و واپسگرا هم سبب شده که یک موضوع بی‌نهایت دراماتیک و مملو از حرف‌های مهم، مانند حمله نظامی آمریکا به هواپیمای مسافربری مردم ایران، بازتاب چندانی در سینمای ما نداشته باشد! این در حالی است که این واقعه، به مثابه یکی از نقاط تاریک و زشت تاریخ روابط ایران و آمریکا ثبت شده است. واقعه‌ای که هم صلح‌طلبی ایران را نشان می‌دهد و هم توحش آمریکایی را که مدعی دفاع از حقوق بشر و آزادی است. با این حال با گذشت این مدت، هنوز هم دستگاه‌های فرهنگی و هنرمندان ما توجه چندانی به این موضوع نکرده‌اند. 
کافی است تنها اندکی به ابعاد قضیه توجه شود؛‌ ملتی تازه از دل یک جنگ سنگین و فرسایشی، پیروز بیرون آمده، بدون اینکه وجبی از سرزمینش را اشغال کنند. اما دولتی که بزرگ‌ترین ضربه را از این اتفاق خورده است و حامی اصلی صدام در جنگ بوده، مثل آب خوردن موشکی را به سمت هواپیمای مسافربری که حدود 300 نفر غیر نظامی در آن حضور دارند شلیک می کند. در عرض چند دقیقه 300 انسان بی‌گناه به دست نظامیان آمریکایی ترور می‌شوند! آیا اقدامی تروریستی، به این وضوح سراغ دارید؟ اما آمریکا به جای تنبیه عاملان این ترور، به آنها مدال شجاعت می‌دهد! مسکوت ماندن چنین موضوعاتی در عرصه فرهنگی ما در حالی است که در سوی مقابل، دشمنان ما، چنین حوادثی را به نفع خودشان به آثار هنری تبدیل می‌کنند. آنها هیچ‌گاه این‌گونه فرصت‌ها را از دست نمی‌دهند. نمونه بارز این مسئله، تولید فیلم جعلی و تحقیرآمیز «آرگو» است که اتفاقاً برگزیده اسکار هم شده است.


صبح صادق کارنامه مدعیان حقوق بشر را بررسی می‌کند
 مهدي سعيدي/ در روز يکشنبه 12 تيرماه سال 1367 بود که هواپیمای مسافربري شماره ۶۵۵ شرکت هواپيمايي ايران‌‌اير با شناسه «655 IR» با ۱۵ دقيقه تأخير، در ساعت ۱۰:۱۷ صبح به وقت ساعت رسمي ايران، از فرودگاه بين‌المللي بندرعباس به مقصد فرودگاه بين‌المللي دبي برخاست. مدت پرواز تا دبي ۲۸ دقيقه و حداکثر ارتفاع تا ۱۴ هزار پا تعيين شد. اما پس از چند دقيقه با موشکي که از ناو وينسنس به فرمانده‌اي ناخدا «ويل راجرز» شليک شد و تمامي 290 سرنشين آن به شهادت رسيدند!
بلافاصله پس از اين جنايت هولناک، مقامات آمريکايي اعلام کردند که يک فروند هواپيماي اف14 جمهوري اسلامي ايران را مورد هدف قرار داده‌‏اند. پس از روشن شدن نوع هواپيما، آمريکايي‌ها سعي کردند وانمود کنند که در اين باره مرتکب اشتباه شده‏‌اند؛ اما شواهد بعدي، اين نظر آنان را کاملاً رد کرد و مشخص شد که اين جنايت با هدف وادار کردن جمهوري اسلامي ایران به پذيرش صلح و پايان جنگ تحميلي طرح‌ريزي شده است، چنانکه رونالد ريگان، رئيس‌جمهور وقت آمريکا در اين باره اظهار داشت: «اين حادثه (انهدام هواپيماي مسافربري ايران از سوي آمريکا) ضرورت دستيابي به برقراري صلح را با حداکثر شتاب، دوچندان ساخته است.»
اين اقدام تنها نمونه کوچکي از جنايات فجيع غرب علیه بشريت و در رویارویی ديگر تمدن‌ها در طول تاريخ است.

بيماري فراگير تجاوزگري 
و استثمار!
با آغاز دوران استعمارگري از اواخر قرن پانزدهم، سرزميني در قاره آمريکا، آفريقا، آسيا، اقيانوسيه نيست که رد پايي از جنايات غرب در آن باقي نمانده باشد! انسان‌هاي بي‌گناهي که خون‌شان بر زمين ريخته نشده، اموال‌شان به غارت برده نشده و جوانان و مردان و زنان‌شان به بردگي گرفته نشده باشند!
خوي وحشي‌گري مربوط به بخشي یا گوشه‌اي از غرب نيست؛ بلکه بيماري فراگيري است که تمامي آن را فرا گرفته است؛ از روزگاري که حاکمان شبه‌جزيره ايبري اعم از اسپانيايي‌ها و پرتغالي‌ها خود را سردمدار و آقاي اروپا مي‌خواندند و سوداي فتح ثروت هند و چين را داشتند و در مسير دستيابي به آن قاره آمريکا را نيز غارت کردند و آفريقا را به اسارت درآوردند! تا زماني که سوداي غارت سرزمين‌هاي تازه کشف شده قاره پهناور آمريکا، هلندي‌ها و فرانسوي‌ها و انگليسي‌ها و حتي نروژي‌ها و دانمارکي‌ها را نيز به وجد آورد تا براي عقب نماندن از رقبا وارد رقابت استعماري شوند و بيش از چهار قرن آنچنان فجايعي در اين سرزمين به جاي بگذارند که ديگر اثري از تمدن‌هاي بزرگ سرخ‌پوستان؛ «مايا»، «ازتک»، «اينکا» و... مردمان آن باقي نماند!
در اواخر قرن نوزدهم در حالي که تحولات سياسي اروپا بسترساز قدرت‌يابي آلمان، ايتاليا و بلژيک شده بود، غارتگران اروپايي در نوامبر سال 1884 ميلادي در برلين جمع آمدند تا اين بار قاره سياه را چون گرگان گرسنه تقسيم کرده و به غارت منابع طبيعي آن مشغول شوند، همان‌طور که در طول سه قرن پيش از آن نيروي انساني آن را براي بيگاري در کشتزارهاي نيشکر و قهوه و... در آمريکا به بردگي گرفته بودند!
آلمانی‌‌ها که بانيان نشست بودند، براي خود سرزمين‌هاي ناميبيا، کامرون، توگو، تانزانيا، رواندا و بروندي را به غارت بردند! و ليبي و اتيوپي و اريتره نيز سهم ايتاليايي‌ها شد. حاصل اين تقسيم آفريقا براي انگليسي‌ها، مصر و سودان و تانزانيا و کنيا و اوگاندا و گامبيا و سيرالئون و غنا و آفريقاي جنوبي و زيمبابوه و زامبيا و مالاوي و سوازبلند و جزاير سيشل بود! فرانسوي‌ها بر الجزاير، تونس، مراکش، موريتاني، سنگال، گينه، ساحل عاج، بورکينافاسو، مالي، نيجر، بنين، چاد، آفريقاي مرکزي، گابن، کنگو فرانسه، ماداگاسکار، جزاير کومور، جيبوتي، چنگ انداختند. آنگولا و موزامبيک و گينه‌بيسائو نيز سهم اولين استعمارگر منطقه، يعني پرتغال باقي ماند و کشور مغرب نيز ميراث اسپانيا شد. سرزمين پهناور کنگو در اختيار لئوپولد دوم پادشاه جنايتکار بلژيک قرار گرفت که بزرگ‌ترين جنايات را در اين سرزمين برجا گذاشت و هزاران دست قطع شده حاصل آن بود!
در مجموع در سال‌هاي 1900ـ1884، بريتانيا 000/583/9 کيلومترمربع زمين را با 57 ميليون نفر سکنه، فرانسه 000/324/9 کيلومتر مربع زمين را با 5/36 ميليون نفر، آلمان 000/590/2 کيلومتر مربع زمين را با 7/14 ميليون نفر سکنه، بلژيک 000/331/2 کيلومترمربع زمين را با 30 ميليون نفر سکنه و پرتغال 000/072/2 کيلومتر مربع زمين را با 9 ميليون نفر سکنه در آفريقا تحت سلطه و استثمار خود درآوردند!
در طول اين ادوار سرزمين‌هاي آسيا و اقيانوسيه نيز از تجاوز و تحدي مصون نماندند. استراليا و نيوزلند همچون شبه‌قاره هندوستان و برمه و چين و خاورميانه از سوی انگليسي‌ها اشغال شد. فيليپين به اشغال اسپانيا و سپس آمريکايي‌ها درآمد. جزاير زرخيز اندونزي تحت تصرف هلندي‌ها قرار داشت و فرانسويان براي ساليان متمادي بر ويتنام، کامبوج و لائوس سلطه گستراندند و جنايت‌ها کردند.
حاصل اين سلطه متمادي چيزي جز؛ کشتار، بردگي، فقر، گرسنگي، رواج مواد مخدر، بيماري، عقب‌ماندگي، دوگانگي ساختاري، اختلافات مرزي، درگيري‌هاي قومي‌ـ قبیله‌ای، بحران هويت، استحاله فرهنگي، تغيير سبک زندگي، وابستگي سياسي، وابستگي ساختار اقتصاد مستعمرات به بازار جهاني، وابستگي پولي و بانکي به کشورهاي مرکز، استقراض خارجي، اقتصاد تک‌محصولي، نداشتن سهمي در اقتصاد جهاني و... نبود.

ميراث‌دار استعمار
با ورود به قرن بيستم شاهد تحولاتی در عرصه روابط بين‌الملل هستيم که يکي از مهم‌ترين رخدادهاي آن ورود آمريکا به عنوان کشوري نوظهور به عرصه استعمارگري بود. آمريکايي‌ها توانستند تفوق خود را بر ديگر رقباي استعمارگر خود عيان کنند، به ویژه پس از آنکه سياست‌هاي امپرياليستي و گسترش‌گرايانه دولت‌هاي اروپايي به دو جنگ جهاني و چنگ‌اندازي بر چهره خودي انجاميد و کشتارهاي ده‌ها ميليوني و نابودي سراسر اروپا حاصل آن بود!
با تبديل شدن آمريکا به کشوري قدرتمند و صاحب ثروت، خوي استعمارگري اروپايي‌ها به ساکنان اين سرزمين نيز منتقل شد و به همين دلیل با آغاز قرن بيستم به تدريج اين کشور به بزرگ‌ترين متجاوز جهاني مبدل شد و بسياري از ملت‌ها طعم تلخ زياده‌خواهي‌ها و تجاوزات را اين‌بار ذيل پرچم ديگري چشيدند.
آمريکا با مداخله آشکار از طريق سلطه و استثمار و تحريم اقتصادي، تهاجم فرهنگي، حمله نظامي، پياده کردن نظاميان، تهديد يا توسل به کودتاي نظامي و سرنگون کردن دولت‌هاي ملي و مردمي اقدام مي‌کرد. در واقع دولت‌هايي را که حاضر نبودند به برنامه‌ها و خواسته‌هاي يکجانبه‌گرايانه آن تن دهند، حذف کرده و دولت‌هاي مجري منافع سرمايه‌داري را به جاي آنها بر سر کار مي‌آورد. آمريکا طي يک قرن اخير، به ويژه پس از جنگ جهاني دوم، با اين روش منافع خود را در جهان سوم تثبيت کرده است.
البته، تلاش آمريکايي‌ها براي نفوذ به ديگر سرزمين‌ها به قرون گذشته بازمي‌گردد. آمريکايي‌ها از سده هفدهم در فعاليت شرکت هند شرقي انگليس مشارکت جدي داشتند و از دزدان دريايي صاحب‌نام منطقه نيز به شمار مي‌رفتند و اين نخستين پيشينه حضور آمريکايي‌ها در منطقه اقيانوس هند و خليج فارس است. آفريقا نيز که پس از نشست برلين بين قدرت‎هاي اروپايي تقسيم شده بود، مورد توجه آمريکايي‌ها بود. ايالات متحده آمريکا که نخست خود را به عنوان يک حکومت طالب آزادي و تسلط مردم بر سرنوشت خود جا زده بود؛ پس از مدتي پنجه خونين و ضد مردمي‌اش از درون دستکش سفيد آشکار ‌شد و به دليل طمع و حرص بيش از حد سرمايه‌داري بين‌المللي، به غارت هرچه بيشتر منابع طبيعي و نيروي انساني اين قاره پرداخت. سازمان‌هاي به ظاهر خوش‌نام که با هدف ترقي مردم آفريقا تشکيل شده بود، نيتي جز استحکام رشته‌هاي استعماري بر مردم اين سرزمين نداشتند. شرکت‌هاي آمريکايي يا چند مليتي در غارت ثروت اين قاره مسابقه گذاشته و با توسعه ايدئولوژي‌هاي مختلف و تأثيرات آنها وضعيت خاصي را بر اين قاره تحميل مي‌کردند.
«روژه گاردي» معتقد است که اراده سياسي ايالات متحده براي سلطه جهاني نوعي همگوني است که از طريق مداخله مستقيم يا از طريق دست‌نشاندگان حائل، شديدترين تلفات انساني در سراسر تاريخ را به بار آورده و با بزرگ‌ترين قتل‌عام‌ها، يعني کشتار سرخ‌پوستان شروع شده است، با بردگي و تبعيض نژادي سياهان، با حمايت از خونين‌ترين ديکتاتوري‌ها در آمريکاي لاتين ادامه يافته و سپس در ساير نقاط جهان، نظير حکومت موبوتو در آفريقا و مارکوس در فيليپين و سرانجام با بمباران اتمي هيروشيما و کشتارهاي عراق نمايان شده است، کافي است فقط به چند واقعه آن در سال‌هاي اخير اشاره شود: چهار ميليون نفر در ويتنام، دويست هزار نفر در تيمور شرقي با حمايت ايالات متحده، دويست هزار نفر در آمريکاي لاتين از طريق «مشتريان» ايالات متحده، بيست هزار نفر در لبنان بدون کمترين مجازات در سايه «وتو»ي ايالات متحده، صدها هزار نفر در فيليپين، دويست هزار نفر در آمريکاي مرکزي و... و اينها چند نمونه کوچک از فجايع بزرگ و بي‌شمار آمريکاست!

سياهي در سياهي
 و حقوق بشر آمريکايي
آمريکايي‌ها تلاش کردند با چهره‌اي موجه خود را سردمدار صلح و حقوق بشر و عدالت و آزادي و دموکراسي معرفي کنند! در اعلاميه استقلال آمريکا بسياري از ارزش‌هاي حقوق بشري مورد تأکيد قرار گرفته است، اما خيلي زود ملت‌های جهان فهميدند که تفاوتي ماهوي بين جنايتکاران يانکي و انگليسي و فرانسوي و... وجود ندارد و ادعاي حمايت از حقوق‌بشر فريبي بيش نیست! در اين ميان وجود فهرستي طولاني از انواع و اقسام جنايات و فجايع در کارنامه آمريکايي‌ها، روي اسلاف خود را سفيد کرده است!
تنها در نيمه دوم قرن بيستم، ايالات متحده آمريکا حدود 100 کودتاي نظامي و براندازي حکومت‌ها را طراحي و رهبري کرده است و ده‌ها بار به طور مستقيم دست به اشغال نظامي کشورها زده، يا آنها را به مداخله نظامي تهدید کرده است. از جنگ جهاني دوم، کشورهاي زيرسلطه، صحنه اصلي دخالت‌ها و کودتاهاي نظامي يا شبه‌کودتا و ضدکودتا و استقرار ديکتاتوري‌هاي نظامي بوده‌اند. به سادگي مي‌توان برآورد کرد که کاربرد گسترده شيوه‌هايي چون؛ تهديد، کودتا، اشغال نظامي و...، تا چه اندازه به استقلال کشورها و به فرايند تصميم‌گيري دولت‌ها صدمه و زيان مي‎زند.
بی‌ترديد، دستگاه‌ها و آژانس‌هاي مختلف جاسوسي آمريکا، در طرح و اجراي کودتاها و توطئه‌ها، براي سرنگوني حکومت‌هاي مردمي، فعالانه مشغولند و مسئول کودتاهاي بي‌شمار در جهان هستند؛ البته در اين راستا و براي دستيابي موفقيت‌آميز به اهداف، آمريکا از کمک و پشتيباني سياستمداران طرفدار سياست غرب، بهره‌های فراوانی برده است.
در کنار کودتاهاي سياسي، تهاجمات نظامي نيز وجود دارد. ارتش آمريکا با لشکرکشي و پياده کردن سربازان يا بمباران هوايي و تهاجم موشکي، در کشورهاي هدف، سياست‌هاي استعمارگرانه ايالات متحده در طول قرن بيستم را دنبال کرد. حاصل اين حضور نظامي جز قتل، کشتار، جنايت، ويراني، خسارت و نابودي منابع طبيعي و فقر و بدبختي نبوده است.
يکي ديگر از اقدامات جنايتکارانه آمريکايي‌ها که مي‌توان فهرستي طولاني از آنها تهيه کرد، اقدامات تروريستي است که با هدف حذف مخالفان سياسي در کشورهاي مختلف جهان از سوی دستگاه‌ جاسوسي و امنيتي ايالات متحده طرح‌ريزي و اجرا مي‎شود. «ويليام بلوم» نويسنده کتاب «دولت خودسر»، در فهرستی، به نام عده‌ای از افراد مشهوري که آمريکايي‌ها در ترور آنان دست داشته‌اند، اشاره مي‌کند.
آمريکايي‌ها حتي براي کنترل جمعيت ديگر کشورها برنامه داشته‌اند که با هدف بسط هژموني و مديريت و کنترل جهان دنبال شده است. مطابق برخي گزارش‌ها از سال 1968 تا اوايل قرن جديد آمريکا 17 ميليارد دلار برای کنترل جمعيت جهان هزینه کرده است که نصف آن در آفريقا صرف کشتار مردم شده است. تأثيرگذارترين دستورالعمل و طرح اين جنگ جمعيتي بهNSSM200  معروف است که در اوايل دهه هفتاد ميلادي هنري کيسينجر و دستياران او آن را تنظيم کردند. اين پروژه روند فزاينده‌ رشد جمعيت جهاني را برخلاف امنيت ملي آمريکا مي‌دانست و راهبردها و سياست‌هايي براي مديريت جمعيت جهان و ترغيب رهبران کشورهاي در حال توسعه براي کاهش روند رشد جمعيت را تبيين مي‌کرد.
در اين سند آمده بود؛ در صورتي که جمعيت کشورهاي در حال توسعه داراي منابع غني با ضريب رشد فعلي افزايش يابد، موجب بالا رفتن شديد انتظارات عمومي در ميان مردم در زمینه آموزش، اشتغال، بهداشت و مسکن خواهد شد که به دنبال آن ناپايداري‌هاي اجتماعي و سياسي در اين کشورها به وجود خواهد آمد و اين ناپايداري‌ها در کشورهاي داراي منابع غني به منافع آمريکا ضربه خواهد زد، پس بايد به انحاي مختلف از رشد جمعيت کاست. تشويق به کاهش بارداري و سقط جنين، اشاعه همجنس‌بازي، آلوده کردن مردم با عوامل بيماري‌زايي (همچون ایدز) که به مرگ تدريجي منجر شده و افراد را از دايره تداوم نسل خارج مي‌سازد، ايجاد جنگ‌هاي داخلي و حمايت تسليحاتي از کشتار مردم به ویژه در آفريقا، ايجاد مراکز عقيم‌سازي مردان و زنان در سراسر جهان و ارائه مشوق‌هايي براي اين اقدام، همگي از جمله اهداف راهبردی کيسينجر براي مقابله با رشد جمعيت کشورهاي در حال توسعه بوده است. ليبريا، غنا، اوگاندا، آنگولا و کنگو بيشترين صدمات را از سياست‌هاي آمريکا در آفريقا متحمل شده‌اند. اين سياست‌ها موجب شد که به مدت چند دهه بيش از 20 ميليون آفريقايي در اثر جنگ‌هاي داخلي، بيماري و گرسنگي از بین بروند. پس از دستور اجراي کامل اين برنامه تبعيض نژادي اقتصادي شروع شد. کمک‌هاي بين‌المللي درباره غذا و دارو به کشورهاي فقير منوط به اجراي برنامه‌هاي کنترل جمعيتي در کشورهاي آفريقايي شد.
مدعيان آزادي‌خواهي و حقوق بشر، جنايات خود را تنها عليه ديگر ملت‌ها به کار نبرده‌اند؛ بلکه در طول دهه‌هاي اخير تمام مخالفان داخلي خود را به طرق مختلف سرکوب کرده‌اند! حيواني‌ترين اقدام در اين عرصه در آتش سوزاندن فرقه داووديان بود. در بيست‌وهشتم فوريه 1993، نيروهاي امنيتي دولت آمريکا به پناهگاه فرقه داووديه در حومه شهر وِيکو واقع در ايالت تگزاس حمله کردند. اعضاي فرقه در برابر اين حمله پايداري به خرج دادند. بعد از چندين هفته مقاومت، سرانجام در نوزدهم آوريل ساختمان محل پناهگاه فرقه به آتش کشيده شد و بيش از 80 نفر از اعضاي آن زنده زنده در آتش سوختند. راه‌اندازي و حمايت از گروهک‌هاي تروريستي در سراسر جهان با هدف ايجاد ناامني و آشوب در کشورهاي مستقل و مخالف آمريکا از ديگر اقدامات برنامه‌ريزي شده دستگاه امنيتي آمریکا است که نمونه‌هاي متعددي براي آن مي‌توان ارائه نمود. از گروهک منافقين و ديگر گروهک‌هاي تروريستي فعال در دهه 1360 در ايران (که بيش از 17 هزار ترور در کارنامه خود دارند) تا القاعده و داعش و جريان‌هاي سلفي و صدها گروه ريز و درشتي که موريانه‌وار سربرآورده و سال‌هاست امنيت جهان اسلام و ملت‌هاي مسلمان را تهديد کرده‌اند، جملگي قارچ‌هايي هستند که زايش و رويش آنها با سیاست‌های آمريکايي‌ها طرح‌ريزي و دنبال شده است.
***
آنچه به آن اشاره شد تنها بخش کوچکي از جنايات مدعيان حقوق بشر بود که در دهه‌هاي گذشته در کارنامه اين جنايتکاران تاريخ ثبت شده است.  اين در حالي است که در سال‌هاي اخير نه تنها اين روند تصحيح نشده، بلکه با شتاب بيشتري در کل جهان و به ویژه در جهان اسلام و در فلسطين، لبنان، افغانستان، عراق، سوريه و يمن دنبال شده که آشکارا در پس تمامي اين اقدامات آمريکايي‌ها نقش آفریده‌اند. به واقع، ديگر کليدواژه «حقوق بشر آمريکايي» به فانتزي تلخي تبديل شده که آثار سياه آن تمام جهان را دربرگرفته است و به فرموده رهبر معظم انقلاب اسلامي؛ «هر كس ديگري در دنيا ادعا بكند طرفداري از حقوق بشر را، دولتمردان آمريكا ديگر نبايد اين ادعا را بكنند، با اين همه فضاحتي كه در كارنامه آنها نسبت به حقوق‌بشر هست.»(28/11/1392)