جعفر ساسان- داوود عسگری/
در شماره گذشته به عملکرد بهائیت در ایران و به ویژه اخلال آنها در انقلاب مشروطه و ترور مؤثرترین افراد، اشاره کردیم. در ادامه با بیان دامنۀ فعالیت تروریستی انجمنهای مخفی بهائیت، به نقش مخرب آنها در نهضت جنگل خواهیم پرداخت.
دامنه فعالیت تروریستی بهائیت
دامنه فعالیت تروریستی آنها به حدی گسترده بود که «آیتالله شیخعبدالله مازندرانی» از علمای ثلاث نجف هم اظهار خوف میکند. وی در نامههایی که در 29 جمادیالثانی 1328ق به حاجی محمدعلی بادامچی، از تجار مشروطهخواه تبریز نوشته است، به تحرکات «انجمن سرّی» اشاره میکند و مینویسد:
«چون مانع از پیشرفت مقاصدشان را فیالحقیقه به ما دو نفر، یعنی حضرت حجتالاسلام آقای آیتالله خراسانی دامظله و حقیر، منحصر دانستند و از انجمن سرّی طهران، بعض مطالب طبع و نشر شد و جلوگیری کردیم، لهذا انجمن سرّی مذکور که مرکز و به همۀ بلاد شعبه دارد و بهائیه ـ لعنهمالله تعالی ـ هم محققاً در آن انجمن عضویت دارند و هکذا ارامنه، و یک دستۀ دیگر مسلمانصورتان غیر مقید به احکام اسلام که از مسالک فاسدۀ فرنگیان تقلید کردهاند هم داخل هستند، از انجمن سرّی مذکور، به شعبهای که در نجف اشرف و غیره دارند، رأی درآمده که نفوذ ما دو نفر تا حالا که استبداد در مقابل بود، نافع و از این به بعد مضرّ است؛ باید در سلب این نفوذ بکوشند. مجالس سرّیه، خبر داریم در نجف اشرف منعقد گردید. اشخاص عوامی که به صورت طلبه محسوب میشوند، در این شعبه داخل و به همین اغراض در نجف اشرف اقامت دارند... مکاتیبی به غیر اسباب عادیه به دست آمده که بر جانمان هم خائف و چه ابتلاها داریم... و واقعاً خسته و درمانده شده، بر جان خودمان هم خائفیم.»(1)
در اوایل شهریور 1295ش/ ذیقعدۀ 1334ق ابوالفتحزاده، منشیزاده و مشكاتالممالك، سه بهایی پایهگذار گروه تروریستی كمیتۀ مجازات، عملیات خود را در قالب گروه جدیدی آغاز كردند و به چند فقره قتل از جمله سیدمحسن مجتهد (فرزند محمدباقر صدرالعلما و داماد سیدعبدالله بهبهانی) همراه با انتشار اعلامیههایی دست زدند كه بازتاب اجتماعی و سیاسی فراوان داشت و فضایی از رعب و وحشت را در تهران پدید آورد و تأثیرات عمیق سیاسی بر جای نهاد كه چهار سال بعد به كودتای سوم اسفند ماه 1299 رضاخان و سیدضیاءالدین طباطبایی انجامید.
اخلال در نهضت جنگل
نهضت جنگل، نهضتی بود که به رهبری «میرزا کوچکخان جنگلی» در اواخر دورۀ قاجار در گیلان شکل گرفت. میرزا کوچکخان، مجاهدی مسلمان بود که در نهضت مشروطه نیز نقش داشت و نهضت او دارای خاستگاه دینی و مردمی بود. هدف این نهضت، حفظ استقلال ایران، مقابله با استعمار و استبداد، برقراری امنیت و رفع بیعدالتی بود. این نهضت در وضعیتی شکل گرفت که جای جای سرزمین ایران آمادۀ قیامهای آزادیبخش برای پایان دادن به حضور بیگانگان و سامان بخشیدن به اوضاع آشفتۀ درون مرزها بود.
پس از آنکه بیگانگان، به ویژه روس و انگلیس، با حملۀ نظامی نتوانستند این نهضت مردمی را به شکست بکشانند، راه توطئه را در پیش گرفتند و در این راه، از نفوذ بهائیان به نهضت جنگل استفاده کردند. یکی از این افراد نفوذی، «احساناللهخان دوستدار» بود که سابقۀ فعالیت تروریستی در انجمن مخفی و کمیتۀ مجازات داشت. وی که به دلیل اقدامات تروریستی، تحت تعقیب حکومت مرکزی بود، به گیلان فرار کرد و به نهضت جنگل پیوست. اقدامات او و یاران نزدیکش که کمونیست بهائی بودند، نهضت جنگل را رادیکال کرد و سبب تنش با میرزا کوچکخان و ترک رشت از سوی وی شد. با این اقدام، احساناللهخان با اطلاع و کمک شوروی، کودتایی را در مرداد ماه ۱۲۹۹ بر ضد میرزا ترتیب داد و حکومت جمهوری شورایی گیلان را تأسیس کرد. او به دنبال حاکمیت بهائیت در ایران از طریق کمونیسم بود؛ اما حکومتش مدتی بعد سقوط کرد و در پاییز ۱۳۰۰ شمسی به توصیۀ سفیر شوروی، به آذربایجان شوروی گریخت و دیگر به ایران بازنگشت. او در اواخر دهۀ ۱۹۳۰ میلادی و در جریان تصفیههای استالینی، کشته شد.
به نوشتۀ عبدالله شهبازی: احساناللهخان دوستدار، چهرۀ سرشناس تروریستی که در صفوف نهضت جنگل تفرقه انداخت و کودتای سرخ را علیه میرزا کوچکخان هدایت کرد، به یکی از خانوادههای سرشناس بهائی ساری (خانوادۀ دوستدار) تعلق داشت.(2)
افزون بر وی، چهرههای دیگر بهائی، مانند «نعیمی» نیز در نهضت جنگل نفوذ کردند که سرانجام سبب شکست این نهضت و شهادت میرزا کوچکخان در سال 1300ش شدند.
زمینهسازی کودتای 1299
و روی کار آمدن رضاخان
پس از فروپاشی امپراتوری تزاری روسیه و حوادثی که پس از نهضت مشروطه اتفاق افتاد و حکومت ایران را تضعیف کرد، انگلیس به دنبال حاکمیت مطلق بر ایران بود و قرارداد 1919م را در همین راستا طراحی کرد؛ لیکن بر اثر مخالفتهای داخلی و خارجی و مغایرت این قرارداد با قانون اساسی مشروطه، هرگز اجرا نشد و چون به مقصود نرسیدند، طرح دیگری را مد نظر قرار دادند كه برداشتن قاجارها از طریق کودتا بود. بهترین دلیل برای این کودتا نیز بهائیان بودند که از گذشته با انگلیس ارتباط داشتند و در جنگ جهانی اول نیز خدمات شایانی به آن کرده بودند.
از سویی، این کودتا برای تشکیلات بهائیتـ كه به دلایل عدیده، عقدههایی از پادشاهان قاجار داشتـ فرصتی را فراهم كرد تا وارد عمل شود و حاکمیت و اقتدار ایرانیان را تضعیف و نفوذ خود را در آن گسترش دهد. در این راستا، با اینکه بهائیت فرقهای ضالّه و زیرزمینی بود و در ایران جایگاهی نداشت، از دورۀ رضاشاه به بعد توانست در ساختار سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ایران نفوذ کند. در چنین وضعیتی، شبکۀ اطلاعاتی انگلیس در ایران که زیر نظر «اردشیر ریپورتر» فعالیت میکرد، با کمک بهائیان دست بهکار شد تا زمینۀ کودتا و شناسایی فرد مد نظر را فراهم کند. در این راستا، «عینالملک هویدا» پدر امیرعباس هویداـ که از بهائیان و پدرش میرزا رضا قناد، از یاران عباس افندی بودـ دست بهکار شد و رضاخان را به انگلیسیها معرفی کرد.
اردشیرجی ریپورتر، در وصیتنامه و خاطراتش كه مربوط به نوامبر 1931م است؛ ولی سالها پس از آن انتشار یافت، مینویسد؛
... در اكتبر سال 1917م بود كه حوادث روزگار مرا با رضاخان آشنا كرد و نخستین دیدار ما فرسنگها دور از پایتخت و در آبادی کوچکی در کنار جادۀ پیربازار، بین رشت و طالش صورت گرفت. ملاقاتهای بعدی من با رضاخان، در نقاط مختلف و پس از متجاوز از یك سال، بیشتر در قزوین و تهران صورت میگرفت... به زبانی ساده، تاریخ و جغرافیا و اوضاع سیاسی اجتماعی ایران را برایش تشریح میكردم... اغلب تا دیرگاهان به صحبت من گوش میداد ... .(3)
«دنیس رایت» به نقل از اردشیر ریپورتر چنین نقل میکند: «من برای... رضاخان... اعتبار فراوانی قایل بودم و سرانجام او را به «آیرونساید» معرفی كردم... .»(4)
آیرونساید نیز در خاطراتش میگوید: «... ما تصمیم گرفتیم او را فوری، ولو به طور موقت، به فرماندهی بریگاد قزاق منصوب کنیم.»(5)
به این ترتیب، كودتای سوم اسفند 1299 و به وسیلۀ دستگاه سیاسیـ نظامی انگلیس عملی شد تا پایههای رژیمی برای اهداف بلندمدت صهیونیسم جهانی ریخته شود.
* پینوشتها در دفتر نشریه موجود است.