احمد هوبر، اندیشمند مسلمان اهل سوئیس گفت: تمام انقلابیون سده ما نظیر لنین، مائوتسه تونگ، آدولف هیتلر و موسولینی! یک انقلاب سیاسی و اجتماعی را به وجود آوردند؛ اما چون بویی از مذهب نبرده بودند، امروزه راه و روش‌های‌شان کهنه شده و طرفدارهای‌شان به پایان خط رسیده‌اند؛ اما امام خمینی(ره) نخستین رهبر مذهبی هستند که دین، سیاست و فرهنگ را یکجا به کار گرفته‌اند و به همین دلیل انقلابش تداوم  خواهد یافت.


جریان‌شناسی فکری‌ ـ فرهنگی ایران معاصر ـ 87
 جعفر ساسان‌- داوود عسگری/ 
در شماره گذشته به عملکرد بهائیت در ایران و به ویژه اخلال آنها در انقلاب مشروطه و ترور مؤثرترین افراد، اشاره کردیم. در ادامه با بیان دامنۀ فعالیت تروریستی انجمن‌های مخفی بهائیت، به نقش مخرب آنها در نهضت جنگل خواهیم پرداخت. 

دامنه فعالیت تروریستی بهائیت
دامنه فعالیت تروریستی آنها به حدی گسترده بود که «آیت‌الله شیخ‌عبدالله مازندرانی» از علمای ثلاث نجف هم اظهار خوف می‌کند. وی در نامه‌هایی که در 29 جمادی‌الثانی 1328ق به حاجی محمدعلی بادامچی، از تجار مشروطه‌خواه تبریز نوشته است، به تحرکات «انجمن سرّی» اشاره می‌کند و می‌نویسد:
«چون مانع از پیشرفت مقاصدشان را فی‌الحقیقه به ما دو نفر، یعنی حضرت حجت‌الاسلام آقای آیت‌الله خراسانی دام‌ظله و حقیر، منحصر دانستند و از انجمن سرّی طهران، بعض مطالب طبع و نشر شد و جلوگیری کردیم، لهذا انجمن سرّی مذکور که مرکز و به همۀ بلاد شعبه دارد و بهائیه ـ لعنهم‌الله تعالی ـ هم محققاً در آن انجمن عضویت دارند و هکذا ارامنه، و یک دستۀ دیگر مسلمان‌صورتان غیر مقید به احکام اسلام که از مسالک فاسدۀ فرنگیان تقلید کرده‌اند هم داخل هستند، از انجمن سرّی مذکور، به شعبه‌ای که در نجف اشرف و غیره دارند، رأی درآمده که نفوذ ما دو نفر تا حالا که استبداد در مقابل بود، نافع و از این به بعد مضرّ است؛ باید در سلب این نفوذ بکوشند. مجالس سرّیه، خبر داریم در نجف اشرف منعقد گردید. اشخاص عوامی که به صورت طلبه محسوب می‌شوند، در این شعبه داخل و به همین اغراض در نجف اشرف اقامت دارند... مکاتیبی به غیر اسباب عادیه به‌‎ دست‌ آمده که بر جانمان هم خائف و چه ابتلاها داریم... و واقعاً خسته و درمانده شده، بر جان خودمان هم خائفیم.»(1)
در اوایل شهریور 1295ش/ ذی‌قعدۀ 1334ق ابوالفتح‌زاده، منشی‌زاده و مشكات‌الممالك، سه بهایی پایه‌گذار گروه تروریستی كمیتۀ مجازات، عملیات خود را در قالب گروه جدیدی آغاز كردند و به چند فقره قتل از جمله سیدمحسن مجتهد (فرزند محمدباقر صدرالعلما و داماد سیدعبدالله بهبهانی) همراه با انتشار اعلامیه‌هایی دست زدند كه بازتاب اجتماعی و سیاسی فراوان داشت و فضایی از رعب و وحشت را در تهران پدید آورد و تأثیرات عمیق سیاسی بر جای نهاد كه چهار سال بعد به كودتای سوم اسفند ماه 1299 رضاخان و سیدضیاءالدین طباطبایی انجامید.

اخلال در نهضت جنگل
 نهضت جنگل، نهضتی بود که به رهبری «میرزا کوچک‌خان جنگلی» در اواخر دورۀ قاجار در گیلان شکل گرفت. میرزا کوچک‌خان، مجاهدی مسلمان بود که در نهضت مشروطه نیز نقش داشت و نهضت او دارای خاستگاه دینی و مردمی بود. هدف این نهضت، حفظ استقلال ایران، مقابله با استعمار و استبداد، برقراری امنیت و رفع بی‌عدالتی بود. این نهضت در وضعیتی شکل گرفت که جای جای سرزمین ایران آمادۀ قیام‌های آزادی‌بخش برای پایان دادن به حضور بیگانگان و سامان بخشیدن به اوضاع آشفتۀ درون مرزها بود. 
پس از آنکه بیگانگان، به ‌ویژه روس و انگلیس، با حملۀ نظامی نتوانستند این نهضت مردمی را به شکست بکشانند، راه توطئه را در پیش گرفتند و در این راه، از نفوذ بهائیان به نهضت جنگل استفاده کردند. یکی از این افراد نفوذی، «احسان‌الله‌خان دوست‌دار» بود که سابقۀ فعالیت تروریستی در انجمن مخفی و کمیتۀ مجازات داشت. وی که به دلیل اقدامات تروریستی، تحت تعقیب حکومت مرکزی بود، به گیلان فرار کرد و به نهضت جنگل پیوست. اقدامات او و یاران نزدیکش که کمونیست بهائی بودند، نهضت جنگل را رادیکال کرد و سبب تنش با میرزا کوچک‌خان و ترک رشت از سوی وی شد. با این اقدام، احسان‌الله‌خان با اطلاع و کمک شوروی، کودتایی را در مرداد ماه ۱۲۹۹ بر ضد میرزا ترتیب داد و حکومت جمهوری شورایی گیلان را تأسیس کرد. او به دنبال حاکمیت بهائیت در ایران از طریق کمونیسم بود؛ اما حکومتش مدتی بعد سقوط کرد و در پاییز ۱۳۰۰ شمسی به توصیۀ سفیر شوروی، به آذربایجان شوروی گریخت و دیگر به ایران بازنگشت. او در اواخر دهۀ ۱۹۳۰ میلادی و در جریان تصفیه‌های استالینی، کشته شد.
به نوشتۀ عبدالله شهبازی: احسان‌الله‌خان دوست‌دار، چهرۀ سرشناس تروریستی که در صفوف نهضت جنگل تفرقه انداخت و کودتای سرخ را علیه میرزا کوچک‌خان هدایت کرد، به یکی از خانواده‌های سرشناس بهائی ساری (خانوادۀ دوست‌دار) تعلق داشت.(2)
افزون بر وی، چهره‌های دیگر بهائی، مانند «نعیمی» نیز در نهضت جنگل نفوذ کردند که سرانجام سبب شکست این نهضت و شهادت میرزا کوچک‌خان در سال 1300ش شدند.

 زمینه‌سازی کودتای 1299
 و روی کار آمدن رضا‌خان
 پس از فروپاشی امپراتوری تزاری روسیه و حوادثی که پس از نهضت مشروطه اتفاق افتاد و حکومت ایران را تضعیف کرد، انگلیس به دنبال حاکمیت مطلق بر ایران بود و قرارداد 1919م را در همین راستا طراحی کرد؛ لیکن بر اثر مخالفت‌های داخلی و خارجی و مغایرت این قرارداد با قانون اساسی مشروطه، هرگز اجرا نشد و چون به مقصود نرسیدند، طرح دیگری را مد نظر قرار دادند كه برداشتن قاجارها از طریق کودتا بود. بهترین دلیل برای این کودتا نیز بهائیان بودند که از گذشته با انگلیس ارتباط داشتند و در جنگ جهانی اول نیز خدمات شایانی به آن کرده بودند.
از سویی، این کودتا برای تشکیلات بهائیت‌ـ كه به دلایل عدیده‌، عقده‌هایی از پادشاهان قاجار داشت‌ـ فرصتی را فراهم كرد تا وارد عمل شود و حاکمیت و اقتدار ایرانیان را تضعیف و نفوذ خود را در آن گسترش دهد. در این راستا، با اینکه بهائیت فرقه‌ای ضالّه و زیرزمینی بود و در ایران جایگاهی نداشت، از دورۀ رضاشاه به بعد توانست در ساختار سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ایران نفوذ کند. در چنین وضعیتی، شبکۀ اطلاعاتی انگلیس در ایران که زیر نظر «اردشیر ریپورتر» فعالیت می‌کرد، با کمک بهائیان دست به‌کار شد تا زمینۀ کودتا و شناسایی فرد مد نظر را فراهم کند. در این راستا، «عین‌الملک هویدا» پدر امیرعباس هویدا‌ـ که از بهائیان و پدرش میرزا رضا قناد، از یاران عباس افندی بود‌ـ دست به‌کار شد و رضا‌خان را به انگلیسی‌ها معرفی کرد. 
اردشیرجی ریپورتر، در وصیت‌نامه و خاطراتش كه مربوط به نوامبر 1931م است؛ ولی سال‌ها پس از آن انتشار یافت، می‌نویسد؛
 ... در اكتبر سال 1917م بود كه حوادث روزگار مرا با رضاخان آشنا كرد و نخستین دیدار ما فرسنگ‌ها دور از پایتخت و در آبادی کوچکی در کنار جادۀ پیربازار، بین رشت و طالش صورت گرفت. ملاقات‌های بعدی من با رضاخان، در نقاط مختلف و پس از متجاوز از یك سال، بیشتر در قزوین و تهران صورت می‌گرفت... به زبانی ساده، تاریخ و جغرافیا و اوضاع سیاسی اجتماعی ایران را برایش تشریح می‌كردم... اغلب تا دیرگاهان به صحبت من گوش می‌داد ... .(3)
«دنیس رایت» به نقل از اردشیر ریپورتر چنین نقل می‌کند: «من برای... رضاخان... اعتبار فراوانی قایل بودم و سرانجام او را به «‌آیرونساید» معرفی كردم... .»(4)
‌آیرونساید نیز در خاطراتش می‌گوید: «... ما تصمیم گرفتیم او را فوری، ولو به طور موقت، به فرماندهی بریگاد قزاق منصوب کنیم.»(5)
به ‌این ‌ترتیب، كودتای سوم اسفند 1299 و به وسیلۀ دستگاه سیاسی‌ـ نظامی انگلیس عملی شد تا پایه‌های رژیمی برای اهداف بلندمدت صهیونیسم جهانی ریخته شود. 
* پی‌نو‌شت‌ها‌ در دفتر نشریه موجود است.

اندیشه سیاسی مسلمانان‌ ـ 41۲
 فتح الله پریشان/ تأثیرگذاری دین بر هدایت فکری و تصحیح رفتار سیاسی و اجتماعی و فردی مردم، همواره مطمح‌نظر و مورد طمع دشمنان بوده است. طراحی شبهات و نفوذ دادن افکار و افرادی که بتوانند با خرافات و اندیشه‌های انحرافی تأثیرگذاری دین را منهدم کنند، یا دست‌کم کاهش دهند، جزء ترفندها و اصول دشمنی با دین و آیین الهی اسلام بوده و قدمتی به دیرینگی دین دارد.
از مختصات عصر نراقی‌ها، برخوردها و رویارویی‌های اصولیان با اخباریان است و نیز پیدایش چند فرقه کژاندیش، از جمله شیخیّه و وهابیّت. در این عصر رویارویی‌ها و برخوردهای دو جریان اخباری و اصولی به اوج خود رسید. اختلاف این دو جریان که به عرصه قرائت‌های دینی و روش فهم از منابع دین مربوط می‌شد، از سده‌های نخستین هجری به وجود آمد. 
اخباریان ریشه در اندیشه‌ها و برداشت‌هایی داشتند که از اجتماع و مسائل اجتماعی و حکومتی مردم را پرهیز می‌دادند و برای فهم شریعت عقل را به کار نمی‌بستند و به آنچه از ظاهر روایات می‌فهمیدند، بسنده می‌کردند. برای آنها ظاهر روایات ملاک بود و هیچ‌گونه استدلال و استنباط و عقل‌گرایی را برنمی‌تابیدند. این جریان در هر سده و دوره‌ای به گونه‌ای خود را نمایاند تا اینکه جریانی بزرگ تند و سخت‌گیرانه و واپسگرایانه‌ای دگر شد و راه را بر هر نوآوری، ابتکار، نواندیشی، اجتهاد و بالندگی بست.
عنوان اخباری نخستین بار در کتاب عبدالجلیل قزوینی عالم شیعی اهل ری که نزدیک سال 565 هجری نگاشته شده است، دیده می‌شود.(1) و دامن‌گستری جدید اخباری‌گری با نام محمدامین استرآبادی درآمیخت. او می‌گفت: «نباید به هیچ روی در مباحث دینی و مسائل شریعت از عقل یاری جست، چون تنها سرچشمه دین احادیث و اخبار معصومان است و باید در همه مسائل زندگی به این سرچشمه‌ها بازگشت. او به ظاهر آنها عمل می‌کرد و نخستین کسی بود که باب طعن بر مجتهدان را گشود و امامیه را به دو بخش اخباریان و مجتهدان (اصولیان) تقسیم کرد.»
این رویارویی شدید اخباریان و اصولیان در دوران صفویان حل نشده ادامه یافت تا اینکه آقا محمدباقر بهبهانی (م: ۱۲۰۷ ـ ۱۱۱۷هـ.ق.) پا به عرصه دانش گذاشت و با توانایی در اصول و بهره هوشی بالا و اشراف دقیق به مبانی اسلام کفه ترازو را به سود اصولیان سنگین کرد و ورق را با دانش و تلاش خود به سود جبهه اصول برگرداند. نراقی‌ها در میان شاگردان استاد کل وحید بهبهانی در ردیف اولین کسانی هستند که علیه مکتب اخباری‌گری قیام کرده‌اند.
جریان تباهی‌آفرین دیگری که همزمان با گسترش نفوذ اخباریان به وجود آمد، وهابیّت بود. این آیین را محمد‌بن عبدالوهاب نجدی(م:1201 ـ 1115هـ.ق.) بنیان گذاشت. وی از اعراب بادیه بود و به بصره سفر کرد و نزد یکی از علمای این شهر دانش آموخت. سپس به ایران آمد و در اصفهان ماند و نزد علمای این شهر ادبیات و اصول فراگرفت. او به نقل میرزامحمدتقی لسان‌الملک‌سپهر: «بسیار چیز را بدعت دانست، از جمله بنای قباب عالیه بر قبور ائمه و انبیا و تذهیب بقاع به زر و سیم و موقوف داشتن اشیای نفیس در مضاجع متبرک و طواف مرقد آنان و تقبیل عتبه را شرک دانست و مرتکبین این اعمال را با بت‌پرستان برابر نهاد.»(2)
او با این عقاید از اصفهان به زادگاه خود بازگشت و عبدالعزیز را با خود همداستان کرد و او از فرزند خود مسعود خواست تا به نجف بتازد و زائران این شهر را به عنوان بت‌پرست از پای درآورد.
در هجوم وهابیان به رهبری عبدالعزیزبن‌سعود به کربلا و کشتار شیعیان این شهر، کاشف‌الغطاء و نراقی‌ها از جمله فقیهانی بودند که در سه جبهه از کیان اسلام دفاع کردند:
1ـ برانگیختن مردم علیه وهابیان و نقد عالمانه و دقیق اندیشه‌های سخیف و واپسگرایانه آنان. 2ـ برانگیختن پادشاه ایران و مردم علیه محمد اخباری و تلاش عالمانه و فنی در نقد اندیشه‌های بی‌پایه و اساس او. 3ـ شرکت در جنگ‌های دوره‌ای علیه روس و تلاش برای بسیجیدن مردم و روحیه دادن به سپاهیان ایران.
شیخیّه نیز جریان دیگری بود که در این عصر شیخ‌احمد احسایی آن را پایه‌گذاری کرد. وی مدتی را در احسا در انزوا زیست و به کسب علم و اعمال عبادی مشغول بود، سپس به نجف رفت و در شمار شاگردان آقا باقر بهبهانی و سیدمهدی بحرالعلوم درآمد و در دانش‌های روزگار خود اعم از فقه، اصول، نجوم، ریاضیات، حکمت، کلام، ادب، رجال و طب به تبحر دست یافت. آوازه او به گوش فتحعلی‌شاه رسید و این‌ چنین شاه، شیخ‌احمد را به تهران دعوت کرد. 
اما کم‌کم آثار شیخ‌احمد احسایی در همه شهرهای ایران و عراق منتشر شد و سخن‌هایی از اندیشه‌ها و انگاره‌های او بر سر زبان‌ها افتاد که با مبانی شریعت سازگار نبود و همخوانی و هماهنگی با اندیشه‌های ناب شیعی نداشت.(3) از این رو فقیهان، متکلمان و فلاسفه بزرگ به مخالفت با اندیشه‌های او برخاستند و در محفل‌ها و مجلس‌های علمی هر گروهی از برجستگان دانش از زاویه‌ای به نقد پندارها و انگاره‌های او و با اصرارش بر عقاید باطل به تکفیرش پرداختند.
* منابع در دفتر هفته‌نامه موجود است.

 شهاب زمانی/ به موازات وضوح و منطقی بودن مواضع کشورهای منطقه، مانند ترکیه، ایران و سوریه و حتی سازمان ملل با ساز ناکوک جدایی‌طلبی بارزانی که بیشتر به دلیل کلید خوردن دومینوی بی‌ثباتی و به خطر افتادن امنیت منطقه‌ای و ساختارهای حقوقی بین‌المللی است، مواضع اعلامی آمریکا در این باره محل تردید و تشکیک بوده است و به دلیل تضاد با سیاست‌های کلی آمریکا که در طرح‌هایی، مانند خاورمیانه جدید یا بزرگ از گذشته به دنبال تغییر هندسه ژئوپلیتیکی منطقه و جهان بوده است، محل تأمل شده است.
طرح خاورمیانه بزرگ که در سال 2005 در دولت جرج بوش و از سوی وزیر امور خارجه وی، خانم کاندولیزا رایس وارد فرهنگ سیاسی جهانی شد،  از طرح‌های نواستعماری به شمار می‌رود که هدف آن ایجاد جنگ‌های جدید در شرق و حضور نظامی استعمارگران غربی در این منطقه است. طبق این راهبرد، کشورهای منطقه باید بر اساس مرزهای قومیتی خود به چند واحد سیاسی کوچک تقسیم شوند که در این راستا جدایی بخش‌هایی از ایران، ترکیه، عراق و سوریه برای تشکیل کشور کردستان از اهداف آن به شمار می‌آید.
به نظر می‌‌رسد، مخالفت دولت آمریکا که طراح استراتژی خاورمیانه بزرگ است، با همه‌‌پرسی جدایی اقلیم کردستان عراق نشان از یک بازی دوگانه و صوری دارد که با توجه به تنش‌آفرینی‌های این کشور در منطقه کمتر کسی از مردم منطقه می‌تواند این مخالفت را جدی و واقعی بداند. مردم منطقه می‌دانند که اگر واشنگتن به طور جد مخالف اجرای همه‌پرسی استقلال بود یا آن را مغایر با منافع خود تشخیص می‌داد، به صورت فعالانه اقدامات مؤثرتری در جلوگیری از برگزاری آن انجام می‌داد. 
در پاسخ به این موضوع باید به هر دو روی سکه سیاست در آمریکا توجه کرد. پشت پرده سیاست ظاهری و اعلامی مقامات آمریکا در مسئله همه‌پرسی استقلال کردستان عراق، منوط به ویژگی اعمالی آن است که در اقدام چراغ خاموش آمریکایی‌ها در عملیاتی‌سازی استراتژی گذشته هستند؛ اما تمیز و بدون پرداخت هزینه. طبق مطلبی که روزنامه «نیویورک‌تایمز» منتشر کرد، «پال مانافورت» مدیر پیشین ستاد انتخاباتی دونالد ترامپ در سفرهای تابستان خود به عراق، درباره این همه‌پرسی به رهبران اقلیم مشاوره داده است. این روزنامه همچنین به نقل از وزارت دادگستری آمریکا فاش کرد که مقامات کردستان عراق در سال‌های اخیر، برای جلب حمایت از همه‌پرسی جدایی این منطقه 5/1 میلیون دلار در سه سال گذشته به لابی‌های بانفوذ در دو حزب دموکرات و جمهوریخواه آمریکا رشوه داده‌اند.
روزنامه «ینی‌شفق» ترکیه نیز با افشای خبر نشست مخفیانه برخی مقامات آمریکا با مقامات کرد در کرکوک در روزهای نزدیک به برگزاری همه‌پرسی استقلال نوشت: «در این نشست پیتر گالبرایت، دیپلمات پیشین آمریکا؛ برنارد کوشنر، وزیر خارجۀ پیشین فرانسه و زلمای خلیل‌زاد، سفیر پیشین آمریکا حضور داشتند.» گالبرایت تهیه‌کننده ماده 40 قانون اساسی عراق است که مبنای تجزیه این کشور و مناقشه میان منطقه خودمختار کردستان با دولت مرکزی بغداد قلمداد می‌شود.

تحلیلی بر نسل نوین جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی‌ ـ قسمت هفتادوپنجم
 دکتر سیامک باقری‌چوکامی/ اگرچه برخی معتقدند؛ نفوذ، یک امر طبیعی در روابط بین دولت‌ها و ملل است و تلاش دارند پروژه بودن موضوع نفوذ را نفی کنند؛ اما با فرض طبیعی بودن آن، باز کسی نمی‌تواند انکار کند که نفوذ؛ اقدامی آگاهانه و دارای فرایند سازمان‌یافته، نرم، پیچیده و هدفمند است. غرب در فرایند تلاش‌های استعماری خود به این نتیجه رسید که با نفوذ نرم (فکری و فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و...) راحت‌تر می‌تواند مخالفان، معارضان و آلترناتیوهای ایدئولوژی لیبرالیسم را مضمحل کند و تسلط اقتصادی و سیاسی خود را بر همه سرزمین‌ها حاکم سازد. در این راستا، عرصه فرهنگی و اجتماعی به دلیل نقش زیربنایی آن، یکی از مهم‌ترین جولانگاه‌های نفوذ نرم به شمار آمد. در این عرصه نیز همه حوزه‌های مربوط و مرتبط با عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی در معرض نفوذ پایدار قرار گرفت. یکی از این حوزه‌های مهم، دانشگاه‌ است؛ زیرا دانشگاه «مبدأ همه تحولات و مقدرات یك كشور است.» (صحیفه امام، ج 8، ص 64) در واقع از نظر امام(ره) استقلال یک کشور و رسیدن به پیشرفت و توسعه در وهله اول از دانشگاه‌ها شروع می‌شود، از سوی دیگر وابستگی و زیرسلطه دشمن رفتن نیز از دل دانشگاه‌ها شکل می‌گیرد.
نفوذ از طریق دانشگاه در قرن بیستم کلید خورد. در دهه 40 از طريق بنياد فورد، دانشگاه صنعتي آريامهر (دانشگاه صنعتي شهيد مجيد شريف واقفي، ملقب به صنعتي شريف امروز) و بعدها دانشگاه صنعتي آريامهر اصفهان(صنعتي اصفهان امروز) تحت نظارت مؤسسه فنّاوري ماساچوست و دانشگاه پهلوي (دانشگاه شيراز) تحت نظارت دانشگاه پنسيلوانيا و دانشگاه تهران تحت تأثير تعداد زيادي از دانشگاه‌هاي آمريكايي سامان يافتند. 
پس از پیروزی انقلاب اسلامی از جمله محیط‌های مهمی که نفوذ در آن مهم تلقی شد، دانشگاه است. از همان ابتدای انقلاب حساسیت امام خمینی(ره) را برانگیخت. ایشان می‌گفتند: «ما از دانشگاه استعماری می‌ترسیم. ما از دانشگاهی می‌ترسیم که جوان‌های ما را آن‌طور تربیت کنند که خدمت غرب بکنند. ما از دانشگاهی می‌ترسیم که آن‌‌طور جوان‌های ما را تربیت کنند که خدمت به کمونیسم کنند.» (همان، ج 21، ص 194)
در همین راستا حضرت امام(ره) برای استقلال دانشگاه، اسلامی شدن دانشگاه‌ها را مطرح کردند؛ در سال‌های پس از جنگ تحمیلی وضعیت دانشگاه‌ها به گونه‌ای رقم خورد که هشدارهای رهبر معظم انقلاب را به دنبال داشت و ایشان مجدداً بر طرح موضوع فراموش شده اسلامی شدن دانشگاه‌ها تأکید کردند. نگرانی رهبر معظم انقلاب نسبت به نفوذ در دانشگاه‌ها پس از دوره سازندگی و اصلاحات نیز ادامه یافت؛ (بیانات، 25/7/1385) پس از جریان فتنه 88 نیز ایشان به صراحت اعلام کردند که «من شک ندارم که در آینده نه چندان دور، در بین اسناد محرمانه دستگاه‌های جاسوسی ـ که بالاخره این اسناد یک وقت‌هایی هر جا باشد منتشر می‌شود ـ خواهید یافت و خواهید خواند که عوامل دشمن، روی دانشگاه‌های ما چگونه کار می‌کردند، روی فلان دانشگاه چگونه کار می‌کردند، روی فلان شخص دانشگاهی چگونه کار می‌کردند! الان این‌طوری است، دارند کار و فعالیت می‌کنند. دشمن خیلی فعال است. چون اهمیت دانشگاه را می‌داند، هم برای حال، هم برای آینده» (بیانات، 4/5/1388) براساس بیان فوق، این سؤال مطرح است که پروژه نفوذ در دانشگاه‌ها به چه شکل و شیوه‌های دنبال می‌شود؟ 
1ـ نفوذ در حوزه تصمیم‌گیری، برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری دانشگاه؛ نفوذ در این حوزه می‌تواند موردی، فکری‌ـ گفتمانی و جریانی صورت گیرد. برگزاری کنسرت‌های موسیقی و اردوهای مختلط دانشجویی، سفرهای تفریحی یا علمی دانشجویان به خارج به بهانه‌های کارهای فرهنگی (بیانات، 20/8/1394) نشان می‌دهد که خطی در دانشگاه‌ها بی‌بندوباری و فرهنگ غربی و سبک زندگی غربی را ترویج می‌کند. 
2ـ یکی دیگر از راه‌های نفوذ، متون دانشگاهی و مطالبی است که در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود. این متون به ویژه متون علوم انسانی از ابتدای بازگشایی دانشگاه به طور عمده غربی بوده و در این مدت به صورت مستمر و مکرر نظام شناختی، نگرشی و ارزشی بسیاری از دانشجویان تحت تأثیر هستی‌شناسی، انسان‌شناسی، معرفت‌شناسی و روش‌شناسی غرب و انبوه نظریات و ایدئولوژی‌ها قرار گرفت. حجاریان می‌گوید:« فوق ليسانس و دكتراي خود را در علوم سياسي اخذ كردم و انبوه نظريات و ايدئولوژي‌هاي سياسي نادرست در ذهنم تلمبار شد بدون آنكه بازنگري و نقد آنها را داشته باشم.» در یک بررسی از رساله‌های فوق‌لیسانس، دکترا، کتب درسی، برنامه‌های درسی و آموزشی، مصاحبه با کارکنان دانشگاه و دانشجویان و نشریات و کتاب‌های دانشگاهی این نتیجه حاصل شد که دیدگاه‌های «هابرماس» بر رشته‌های علوم اجتماعی و سیاسی، فلسفه، مدیریت و حقوق تأثیر بسیاری داشته است.(فضلی‌نژاد، 1391، 93)
3ـ شکل دیگر نفوذ از ناحیه بخشی از دانش‌آموخته‌های دانشگاه‌های غرب و برخی از استادان غربگرا است. این دانش‌آموخته‌ها و استادان غربگرا که ایدئولوژی لیبرالیسم را کارآمد یافته و عقلانیت مدرن را پذیرفته‌اند، مبلغ این گزاره در دانشگاه‌ها هستند که «برای ماندن و پیشرفت راهی جز راه غرب نیست و راه غرب، یعنی پذیرش خرد غربی» عطریان‌فر، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی در این باره می‌گوید: «بسياري از اين عزيزان که در حوزه علوم انساني در دانشگاه‌هاي ايران تدريس مي‌کنند، اينها پايه آموزش عالي خودشان را در غرب داشتند و در آنجا گذراندند و يک محيطي بوده، يک مجموعه بسته‌هاي فکري را به آنها داده‌اند. نمي‌خواهم بگويم اينها کادرهاي غرب هستند؛ ولي به ‌طور ناخواسته، استاد ايراني که در غرب آموزش ديده و ميدان نقد هم برایش فراهم نبوده، مجموعه آموزه‌هايي که دريافت کرده را به ‌صورت يک مجموعه کاملاً بسته در واقع وحي منزل مي‌آيد، عرضه مي‌کند.»
4ـ نفوذ در جریان‌های دانشجویی و جریان‌سازی در بین دانشجویان، یکی دیگر از این موارد است. «دشمن به طور ویژه، روی جریان‌های دانشجویی، سرمایه‌گذاری می‌کند تا بتوانند در محیط‌های دانشجویی نفوذ و رخنه کنند و برای خودشان سربازانی را در آنجا تدارک ببینند.» (بیانات، 25/7/1385)
5ـ شکل دیگر نفوذ جذب دانشجویان، نخبگان دانشگاهی و استادان از طریق اهدای بورس‌های تحصیلی رایگان یا نیمه‌رایگان است. برنامه فولبرایت، یکی از راه‌های چنین جذبی است. فولبرات، یک برنامه آموزشی وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا است که افراد مستعد را از سراسر جهان شناسایی و سپس وارد پروسه آموزشی می‌کند. علاقه کشورهای غربی برای پذیرش بورسیه را نمی‌توان اقدام خیرخواهانه تلقی کرد. آنها در هر فرصتی حاضرند برای بورس شدن دانشجویان ایرانی گشایشی را فراهم سازند؛ از جمله پس از برجام، وزیر خارجه آلمان در سفر خود به ایران وعده ۵۰ هزار بورسیه تحصیلی به دانشجویان ایرانی داد.
6ـ برقراری ارتباط با جامعه دانشگاهی، یکی دیگر از راه‌های نفوذ است. رهبر معظم انقلاب فرمود: «از طریق ارتباط با دانشگاه‌ها، ارتباط با دانشمندان، ارتباط با استاد، ارتباط با دانشجو‌ـ کنفرانس‌های به‌ ظاهر علمی [ولی] در باطن برای نفوذـ افراد امنیتی را اینجا می‌فرستند؛ این یکی از راه‌ها [است]». (بیانات، 20/12/1394) 
7ـ نفوذ در نشریات دانشجویی؛ درحال حاضر نشریات دانشجویی در زمینه‌های مختلف با شمارگان بالایی در سطح دانشگاه‌ها درحال انتشار است. همین امر وسوسه نفوذ در نشریات را برای بازیگران خارجی و داخلی ایجاد کرده است. گاه اتفاق می‌افتد همه مطالب، صفحه‌آرایی و حتی افزایش شمارگان در خارج از دانشگاه تهیه و تنها «به نام دانشجو» در دانشگاه توزیع می‌شود.

کتاب «اندیشه سیاسی امام خمینی(ره)» نوشته‌ حجت‌الاسلام والمسلمین احمد جهان‌بزرگی را انتشارات کانون اندیشه جوان برای نهمین بار راهی بازار نشر کرده است. نویسنده این کتاب که خود متخصص فقه سیاسی است، پس از ذکر «شرح حال امام(ره) و تأثیر هجمه به مبانی دینی»، «دیکتاتوری رضاخانی»، «تقیه فراوان»، «عدم آگاهی به مسائل روز و رخنه‌ افراد ناصالح به بیت بعضی بزرگان» و «تأثیر مبارزات روحانیت مثل مدرس و کاشانی بر امام»، وارد اندیشه سیاسی ایشان شده است. منشأ و غایت حکومت، انواع حکومت، ولایت فقها به منزله گوهر اندیشه امام(ره)، نحوه تحقق نظام ولایت فقیه، مشروعیت و مبانی آن، حدود و اختیارات ولی‌فقیه و جایگاه مردم در نظام سیاسی اسلام سرفصل‌های این کتاب ۱۰۴ صفحه‌ای است که با ادبیاتی ساده و به منظور آشنایی عموم دانشجویان با اندیشه سیاسی امام(ره) و ولایت فقیه از سری کتاب‌های دانشجوی کانون اندیشه جوان نوشته شده است.وی با اشاره به نشر تدریجی آرای امام(ره) درباره ولایت فقیه در طول ۲۰ سال، ضرورت وضع قانون بر اساس موازین عدالت را پیش می‌کشد و اثبات می‌کند که این قانون جز قانون الهی نخواهد بود. وی با تقریر تعریف امام(ره) از سیاست، آن را اداره جامعه انسانی و هدایت آن به سوی تعالی دانسته و امر به معروف و نهی از منکر را وسیله نزدیک کردن حکومت به عدالت اعلام می‌کند. نگارنده با شرح تفاوت‌های آزادی دینی و آزادی غربی بین دموکراسی محض و مشروط تفاوت می‌گذارد و اشاره می‌کند که تصور ولایت فقیه موجب تصدیق آن می‌شود. وی با اشاره به ماهیت و کیفیت قوانین اسلام آنها را مستلزم تشکیل حکومت می‌کند. همچنین، ادله مختلف فقهی اثبات ولایت فقیه را ذکر می‌کند. سپس با ذکر مفهوم اطلاق ولایت فقیه تفاوت آن با حکومت مطلقه در علوم سیاسی را برمی‌شمارد و می‌نویسد: «مطلقه‌ای که شمول از آن فهمیده می‌شود، شامل تمام ولایت‌هایی است که برعهده پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) است.» همچنین وی در بخشی از کتاب با استناد به بیان امام(ره) می‌نویسد: «حکومت، که شعبه‏اى از ولایت مطلقه رسول‌الله‌ـ صلى‌الله علیه و آله و سلّم‌ـ است، یکى از احکام اولیه اسلام است و مقدم بر تمام احکام فرعیه، حتى نماز و روزه و حج است‏.» 
معمولاً گفتمان‌ها متناسب با نيازها و مشكلات هر جامعه شكل مي‌گيرند؛ اما افراد و جریان‌هایی هستند که گاه در مسیر ادراک این نیازها مانع ایجاد می‌کنند یا با قرائت‌های وارونه و انحرافی جای گفتمان‌ها را تغییر می‌دهند. بررسی روند گفتمانی جریان‌های سیاسی در چهار دهه انقلاب اسلامی، حاکی از این واقعیت است که جریان متمایل به غرب ریاکارانه تصویری از خود در برآوردن آزادی و توسعه نشان داده که نه مطالبه مردم بوده و نه آنها در چارچوب ساختارهای نظام و انقلاب توانایی تحقق آن شعارها را داشته‌اند. با این حال، همواره آنها جريان ارزشي را با اينكه هيچ مخالفتي با آزادي‌هاي مشروع نداشته، به مخالفت با آزادي متهم کرده و توانسته‌اند بر کرسی قدرت دست یابند؛ اما دریغ از اعطای آزادی به مردم حتی با قرائتی که خود داشته‌اند.