خدایا!
چمران نیستم
که برایت زیبا بنویسم؛
همت نیستم
که برایت زیبا شهید شوم؛
آوینی نیستم 
که برایت زیبا تصویرگری کنم؛
متوسلیان نیستم
که برایت زیبا جاوید شوم؛
بابایی نیستم
که برایت زیبا پرواز کنم؛
پرنده‌ای پرشکسته‌ام
که نیاز به مرهم دارم.
پس پروردگارا خودت مرهم زخم‌های دلم باش!


امام صادق(ع) فرمود: 
«هرگاه يكى از برادران شما از زيارت ما يا زيارت قبور ما بازگشت، به استقبالش برويد و به او سلام كنيد و براى اين نعمتى كه خداوند به او بخشيده است، به او شادباش بگوييد كه براى شما نيز ثوابى مانند ثواب او خواهد بود و پاداشى همانند پاداش او، يعنى رحمت خدا، شما را نيز در برمی‌گيرد.»
بحار الأنوار، ج 102، ص 302

نگاهی به «قاتل اهلی» به کارگردانی مسعود کیمیایی
 آرش فهیم/  مسعود کیمیایی یکی از پیش‌قراولان سینمای اجتماعی و موج نو در ایران محسوب می‌شود؛ اما سال‌ها است که مسیری رو به افول را طی می‌کند.
به طوری که هر فیلمی که می‌سازد، گویی یک قدم به عقب برمی‌دارد. همچنان که فیلم جدید او «قاتل اهلی» سیر رو به افول این فیلمساز را تکمیل کرده است. این فیلم موضوع مهم و به روزی را دستمایه قرار داده است؛ «زالوهای اقتصادی» جزء آن دسته مضامینی است که خود به خود، داستانی پراضطراب و التهاب دارد. کافی است یک فیلمساز جسارت به خرج دهد و یکی از پرونده‌های فساد اقتصادی یا ماجراجویی‌های مافیاهای بازار را به تصویر بکشد. به همین دلیل هم ورود مسعود کیمیایی به این موضوع، قابل ستایش است. «کلوزآپ» زالوهایی که روی پوست قرار می‌گیرند و خون می‌مکند نشان می‌دهد که به طور مستقیم و شفاف کجا را نشانه گرفته است. این صحنه‌ها یادآور همان‌هایی است که موجب ضربه به تولید ملی و اخلال در اقتصاد مقاومتی و اشکال در اشتغال می‌شوند. همان‌هایی که سبب تعطیلی کارخانه‌ها و بیکاری کارگرها می‌شوند و این بار فیلم جدید کیمیایی به سراغ‌شان رفته است. 
«قاتل اهلی» قهرمان هم دارد؛ جلال سروش، با نقش‌آفرینی پرویز پرستویی، یکی از کارگزاران نظام است که با این جریان‌های مافیایی مواجه می‌شود و عزم مبارزه با آنها را دارد. با این حال، این مستقیم‌گویی و فقدان خلاقیت در نمادپردازی، در فیلمی که قرار بوده افشاگر مجرمان اقتصادی باشد، ضعف نیست و می‌توان آن را پذیرفت. وقتی مسئله ایجاب می‌کند، مستقیم‌گویی و کوبیدن تصاویر فیلم بر متهمان درجه اول ناهنجاری‌ها، وظیفه فیلمساز قائل به تعهد اجتماعی است؛ اما همه اینها تنها مقدمه و زمینه هستند و برای تحسین یک فیلم و کارگردانش کافی نیست.
مشکل اصلی «قاتل اهلی» نیز همچون بیشتر فیلم‌های سال‌های اخیر سینمای ما این است که ایده یا دغدغه محوری، نه با واقعیت بیرونی پیوند دارد و نه تبدیل به درام و داستانی تخیلی شده است. فضای فیلم هر چند در لحظاتی مخاطب را درگیر می‌کند و جنبه دراماتیک دارد؛ اما ارتباطی با دنیای بیرون (جامعه) و درون شخصیت‌های فیلم ندارد. مشخص نیست که کیمیایی براساس چه ما به ازایی دست به خلق این آدم‌ها و فضاها زده است؛ البته یک کارگردان الزاماً نباید مطابق با آنچه در واقعیت رخ می‌دهد فیلم بسازد؛ ولی مشکل این است که این فیلم، حتی توان فضاسازی و شخصیت‌پردازی منحصربه‌فرد و متعلق به خود فیلم را هم ندارد. آدم‌ها هیچ هویت و شناسنامه‌ای ندارند. شخصیت محوری فیلم‌ـ جلال سروش‌ـ پر از تناقض و ویژگی‌های بی‌ربط به هم است. او در عین عدالت‌خواهی و شورش علیه فساد، اما خودش، زندگی چندان ساده و بی‌آلایشی ندارد. به همین دلیل هم توان برانگیختن هم‌ذات‌پنداری مخاطب را که الزام یک فیلم قهرمان‌محور و انقلابی است، ندارد. مرید او «سیاوش» با بازی امیر جدیدی هم همین‌طور. هر چند که بهترین نقطه فیلم که به اصطلاح درآمده همین کاراکتر است. حاج آقا نوربخش با بازی پرویز پورحسینی از همه عجیب‌تر و غیر قابل باورتر است. واقعاً هیچ‌کس نمی‌تواند او را درک کند و بفهمد که کیست و چه می‌کند. همه اینها روی هوا هستند. روایت فیلم هم سست و وارفته است و پر از اتفاقات بی‌سر و ته و غیر منطقی است. مانند صحنه حضور سیاوش در استخر برای انتقام‌گیری از سرکرده باند خلافکارها. معلوم نیست که این جوان، چگونه و از چه راهی وارد خانه و استخر خصوصی یک قاچاقچی حرفه‌ای می‌شود. این هم از عجایبی است که فقط در فیلم‌های مسعود کیمیایی اتفاق می‌افتد!
از همه بدتر، ماجرای رابطه عاشقانه بهمن (پولاد کیمیایی) با مهتاب (پگاه آهنگرانی) است. این روایت فرعی در اشتباهی راهبردی، تبدیل به داستان اصلی شده و حال آنکه در فیلم، ارتباط ارگانیکی بین این قصه با موضوع محوری فیلم که همان فعالیت مافیاهای اقتصادی و تبهکار است، برقرار نشده است. ضمن اینکه بازی پگاه آهنگرانی و پولاد کیمیایی در این فیلم مأیوس‌کننده است. واقعیت این است که سینما هنری جمعی است؛ اما «قاتل اهلی» یک فیلم خانوادگی است! همه چیز در فیلم فدای روابط پدر و پسری شده است. کاملاً آشکار است که کارگردان، تمام تلاش خود را کرده تا فرزندش، پولاد را در فیلم برجسته کند. مانند صحنه‌های طولانی و بی‌ربط با روایت فیلم که آوازخوانی و کنسرت پولاد را نشان می‌دهد.
باید منتظر ماند و دید که آیا کیمیایی در آثار آینده خود باز هم رو به عقب حرکت خواهد کرد یا فرصتی برای احیای دوباره سبک و سیاق خود خواهد یافت؟

ما ایرانی‌ها از همان اول انقلاب، دهاتی و عقب‌افتاده و جهان سومی و بی‌سواد بار اومدیم. وقتی شاهی که در خارج درس خوانده را بیرون می‌کنید، همین می‌شود دیگر! این طور شده که حتی جنبه دیدن مدرن زندگی کردن دیگران را هم نداریم و مدام در جلسات غیبت خود در تاکسی و صف نانوایی می‌گوییم؛ چرا فلانی به بهانه پیشرفت تحصیلی، کودکش را فرستاده خارج؟ مگر مملکت خودمان چه ایرادی دارد و از این حرف‌های چرت و پرت...
نمونه‌اش همین چند روز پیش که نخست‌وزیر روشنفکر و خوش‌ذوق یکی از همین کشورها دو فرزند خود را برای تحصیل به یک کشور دیگر، که امکانات بیشتری برای تحصیل داشته فرستاده بود، مردم چه الم شنگه‌ای به راه انداختند! می‌گفتند عربستان پسر و دختر سعد حریری را گروگان گرفته. جل‌الخالق!
مگر جهان بی‌قانون و بی‌صاحاب است؟ سازمان ملل با یک قطعنامه دمار از روزگار کشوری که دست از پا خطا کند و حقوق بشر را زیر پا گذارد در می‌آورد. مخصوصاً اگر پای کودکان هم در میان باشد.
این مردم بی‌سواد حتی نمی‌دانستند که کشور عربستان با سرمایه عظیمی که از نفت و حج به دست می‌آورد اصلاً به پول گروگان‌گیری نیازی ندارد و بالفرض که خواست گروگان‌گیری کند، چرا گروگان‌گیری‌های نون و آبدار امارات و ژاپن و دیگر کشورهای پولدار را رها کرده و از یک کشور جنگ‌زده مثل لبنان اخاذی کنند؟ بنده واقعاً برای این سطح آشنایی با سیاست مردم متأسفم.
ابراهیم کاظمی‌مقدم


طنازها موضوع طنازی ندارند
حرفی برای این لغت‌بازی ندارند
از بس که شد موسیقی ابزار سیاسی
خواننده‌ها هم شور آوازی ندارند
از خوبی دولت اخیراً طنزسازان
چیزی برای سوژه‌پردازی ندارند
ایران برای چینیان شد شهربازی
جز ما گمانم هیچ همبازی ندارند
بسیار محرومند و بی‌فرهنگ هستند
آنها که در منزل سگ‌ تازی ندارند
دزدان شهر ما شدیداً با نفوذند
ترسی اخیراً دیگر از قاضی ندارند
چشمی به بیت‌المال و چشمی هم به مردم
فتانه‌ها قصد براندازی ندارند!
قول و قرار از ما فقط پنهان شد، اما
با دوستان خارجی رازی ندارند
نازی! چه خوش‌رویند! اما وقت تاراج
دست کمی از ارتش نازی ندارند
دزدان امروزی مجازی می‌ربایند
چون مثل سابق، حال اخّاذی ندارند
انگار مردان دلیر و پیر بیکار
شامی به جز شیشلیک قفقازی ندارند
ماییم آن طنازهای خسته جان که
در آسمان مرغابی و غازی ندارند
ای کاش ما هم جمله آقازاده بودیم
زیرا شنیدم حکم سربازی ندارند
بگذار تا این شعر، بی‌پایان بماند
ابیات پر دردی که آغازی ندارند...
سروده جمعی از شاعران
 اخبار جدید از کتاب خاطرات سرلشکر قاسم سلیمانی
قرار است با توافق سردار سلیمانی دیگر مجلدات مجموعه ۱۶ جلدی خاطرات سردار قاسم سلیمانی منتشر شود. عملیات کربلای 1 محوریت کتاب جدید را تشکیل می‌دهد. به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا، در روزهای پایانی سال گذشته دو جلد از مجموعه 16 جلدی از خاطرات سردار سلیمانی منتشر و برای اولین‌بار در سی‌امین دوره نمایشگاه کتاب توزیع شد. کتاب حاوی خاطراتی از سردار سلیمانی در بازه زمانی بهمن سال 1360 تا اردیبهشت سال 1361 است که از زبان فرمانده وقت لشکر 41 ثارالله روایت شده است. اما پس از گذشت چند ماه، انتشار خاطرات سردار سلیمانی متوقف شد. عباس میرزایی، نویسنده این دو اثر، علت توقف را رضایت نداشتن سردار اعلام کرد. این در حالی است که دو اثر یاد شده از جمله آثار پرفروش در بازار کتاب بود. حالا پس از گذشت چند ماه، قرار است انتشار دیگر مجلدات این مجموعه از سر گرفته شود. عباس میرزایی گفت: «در حال حاضر با موافقت سردار سلیمانی قرار است 14 عنوان کتاب دیگر این مجموعه منتشر شود. سومین جلد از این مجموعه که به عملیات کربلای 1 اختصاص دارد، با عنوان «نبرد دوم مهران» تا یک‌ماه دیگر روانه بازار کتاب خواهد شد.»
ادای احترام هنرمندان به مدافعان حرم
برخی از هنرمندان با انتشار مطالبی در فضای مجازی از سرلشکر قاسم سلیمانی و مدافعان حرم قدردانی کردند.
رامبد جوان، بازیگر و مجری برنامه «خندوانه» در بخش‌هایی از یادداشت خود آورده است: «پایان داعش با رشادت‌هاى مثال‌زدنى حججى‌ها و سردار سلیمانى‌ها و سربازان گمنام وطن‌مان ثمره داد... این امنیت بی‌نظیر کشورمان در یک منطقه پر بحران به سبب زحمات در کشور غریب از سوی مدافعان حرم بوده است...»
مهران رجبی، بازیگر سینما و تلویزیون با انتشار تصویری از سرلشکر قاسم سلیمانی ارادتش به این فرمانده سپاه را ابراز کرد و نوشت: «قربون شکل ماه هر چی مرده (خسته نباشی سردار).»
سیدمحمود رضوی، تهیه‌کننده فیلم‌هایی، چون «سیانور» و «ماجرای نیمروز» نیز این‌گونه نوشت: «اگر زال، رستم، سهراب و اسفندیار افسانه بودند و در تاریخ ایران ماندگار شدند، قاسم سلیمانی سردار سپاه اسلام واقعیتی است که در تاریخ جهان ماندگار شد.» رضا میرکریمی، کارگردان سینما نیز در پیامی، فتح بزرگ سپاه اسلام در شکست دادن گروه تروریستی تکفیری داعش را به خانواده شهید مدافع حرم بابایی و کارگردان فیلم مستند «بابایی» تبریک گفت.
هکر ایرانی سریال «بازی تاج
 و تخت» در تعقیب آمریکا
یک هکر ایرانی به اتهام هک و انتشار قسمت‌های منتشر نشده مجموعه تلویزیونی «بازی تاج و تخت» از سوی وزارت دادگستری آمریکا در فهرست تعقیب قرار داده شده است. به گزارش «یورونیوز»، طبق اسناد و گزارشی که دفتر دادستانی فدرال منهتن منتشر کرده، عامل اصلی حمله سایبری به شبکه «اچ‌بی‌او» (HBO) و سرقت اطلاعات این شبکه، از جمله قسمت‌های به نمایش درنیامده مجموعه تلویزیونی «بازی تاج و تخت» یک شهروند ایرانی با نام «بهزاد مصری» است.
قطعه «به سوی موعود»
 رونمایی می‌شود
علیرضا بیرانوند تازه‌ترین اثر موسیقی خود را به موضوع انتظار فرج امام زمان(عج) اختصاص داده است.
این قطعه موسیقی که می‌توان آن را متفاوت‌ترین اثر با موضوع ظهور دانست، «به سوی موعود» نام دارد که  قرار است همزمان با سالروز آغاز امامت امام زمان(عج) منتشر ‌شود. گفتنی است، در ماه‌های اخیر قطعات موسیقی «مدافع وطن و حرم» و «قهرمان قهرمانان» این خواننده با استقبال خوب مخاطبان همراه بوده است.
عصبانیت صهیونیست‌ها
 از یک کتاب کودک!
انتشار کتابی با عنوان «P is for Palestine» برای کودکان فلسطینی خشم صهیونیست‌های آمریکا را برانگیخته است.  به گزارش «نیویورک‌پست»، بسیاری از یهودیانی که در نیویورک زندگی می‌کنند، از طریق پست‌های فیس‌بوکی اعتراض خود را به انتشار این کتاب اعلام کرده‌اند. صهیونیست‌ها اعتقاد دارند، این کتاب با اهداف سیاسی نوشته شده است استاد ایرانی‌الاصل دانشگاه پیس آمریکا در رشته تاریخ می‌گوید: «این کتاب آموزش الفبای انگلیسی برای کودکان فلسطین است.»
یتیم‌خانه ایران در لندن
 به نمایش درآمد
گروهی از ایرانیان مقیم لندن، در پاسخ به اقدامات و تبلیغات ضدایرانی در غرب، فیلم ضدانگلیسی «یتیم‌خانه ایران» را در این کشور به نمایش درآوردند. احمد نجاران، مسئول این برنامه و عضو انجمن ایرانیان «ایمپریال کالج لندن» در این‌ باره گفت: «در یک سال‌و‌نیم اخیر، فیلم‌های سینمایی مختلفی همچون «آرگو» و «سیصد» در «ایمپریال کالج لندن» اکران شده بود که تصویری خشن، جنگ‌طلب و مرتجع از جامعه ایران را برای جهانیان به نمایش می‌گذاشت.»

خدا نکند که در بازار جوفروشان گندم‌نما گم شوی
و نشناسی متقلبان متظاهر را...
او در بازار بزرگ دنیا گم شده بود؛
در این هیاهوی پوشالی که سره را از ناسره سخت تشخیص می‌دهی
***
او ساده‌دل بود
و همه را از دریچه چشمان پاک خود می‌نگریست
و نمی‌دانست در پس چشمان ناپاک متقلبان تازه به دوران رسیده
چه شرارتی نهفته است
همان‌ها که دلیل معلق بودن یک عمرشان
تعلق بود و تعلق...
او اگر چه ساده‌دل بود، ‌ولی
هیچ‌گاه وسوسه خیال نشد
دلش را هم از کف نداد
پایش هم نلغزید
او دلبسته‌ای وارسته بود
محکم بود و استوار...
او به کسی تکیه داده بود که برای همه عمرش بس بود
در همه خواب و خیزش یک ذکر داشت؛ الامان
و تنها به یک نفر توسل جسته بود؛ مولا صاحب‌الزمان(عج)...

 مهدی امیدی/ باز هم تئاتر و باز هم عبور از قانون و حریم‌های اخلاقی! به تازگی تصاویر یکی از نمایش‌های روی صحنه از سوی خود گروهی که نمایش را اجرا می‌کنند، در فضای مجازی منتشر شد. آنچه در این تصاویر آشکار بود، مقید نبودن به قوانین تصریح شده درباره پوشش بانوان در اماکن عمومی است؛ به گونه‌ای که بازیگر زن این نمایش با لباسی نامناسب در این نمایش بازی کرده است. نکته جالب این است که دیگر گروه‌های تئاتری ابایی از برملا کردن روش‌های ضد تئاتری و غیر اخلاقی خود ندارند و حتی برای تبلیغ نمایش خود و ایجاد هیاهو برای سود بیشتر، دست به چنین اقداماتی می‌زنند. گروه‌هایی که مدعی روشنفکری هستند، هیچ شرم و حیایی برای استفاده ابزاری از زنان با هدف سود اقتصادی بیشتر ندارند! ای کاش فقط مشکل نمایش مذکور‌ـ که اسم آن و اینکه چه کسانی آن را اجرا می‌کنند مهم نیست، بلکه رسم آن که در تئاتر ما باب شده، اهمیت دارد‌ـ به پوشش بازیگر محدود می‌شد. آنها در تبلیغات نمایش عنوان کرده‌اند که با توجه به فضای هراس‌انگیز نمایش، افراد زیر 18 سال و مبتلایان به ناراحتی قلبی، از دیدن این نمایش خودداری کنند؛ این در حالی است که متن و رمانی که این نمایش از روی آن اقتباس شده، هیچ نسبتی با چنین توضیحاتی ندارد! مشخص هم نیست که چه نهاد یا مرکزی باید به تخلفات و تحریکات غیر قانونی گروه‌های نمایشی رسیدگی کند؟ گویی تئاتر، جزیره‌ای جدا و فارغ از این سرزمین است. اگر یک یا دو نمایش به چنین فعالیت‌هایی دست می‌زدند،‌ می‌توانستیم بگوییم از دست مسئولان تئاتر و وزارت ارشاد در رفته است؛ اما وقتی این رفتارها در بیشتر نمایش‌های به اصطلاح حرفه‌ای ما مرسوم شده، باید مسئله را به مثابه یک آسیب مدیریتی نگاه کرد. 
یکی از عوامل بروز چنین ضعف‌هایی، خصوصی شدن تالارهای نمایشی است که وجه اقتصادی آن بر جنبه‌های فرهنگی و فکری این هنر فاخر غالب شده است. حاکم شدن گرایش سوداگر در تئاتر سبب به حاشیه رفتن تفکر و فرم در تئاتر امروز ایران شده است؛ اتفاقی که حاصل فعال شدن بخش خصوصی در تئاتر طی سال‌های اخیر است. واقعیت این است که اکنون خلق آثار در تئاتر بیشتر با نیت سود و جذب سرمایه انجام می‌شود؛ به گونه‌ای که تهیه‌کنندگان تئاتر به جای فعال فرهنگی الآن به تاجر تغییر ماهیت داده‌اند. این مسئله از آنجا اهمیت دارد که تهیه‌کنندگان بر کیفیت نمایش‌ها تأثیر می‌گذارند؛ به همین دلیل تئاتر امروز ما هم بسیار دچار تکرار و سطحی‌نگری شده و هم ابتذال در آن بیداد می‌کند؛ چون به هر تمهیدی برای جذب تماشاگر دست می‌زنند. البته این فرایند را فقط به تالارهای خصوصی نمی‌توان تقلیل داد؛ بلکه تالارهای معتبر و شناخته شده‌ دولتی نیز به شکل باورناپذیری دچار این گرایش شده‌اند.این وضعیت و مناسبات حاکم بر تئاتر به گونه‌ای است که عده‌ای فقط به دلیل برخورداری از سرمایه، می‌توانند بدون داشتن صلاحیت و توانایی فکری و هنری هر تالاری را برای اجرای نمایش خود در اختیار بگیرند، چون می‌توانند برای صاحبان تالارها پول بیشتری به ارمغان بیاورند!
اتفاقات این روزهای تئاتر، گویای آن است که بخش نظارت و ارزشیابی مرکز هنرهای نمایشی وزارت ارشاد به یک خانه‌تکانی و تحول اساسی نیاز دارد.

سکاندار
در چنین روزی، امام عصر(عج) سکاندار شد
دید او  تاب و تبم را، بخت با من یار شد
هر که راز عشق می‌دانست، با رمز عبور
از برای دیدن روی گلش، احضار شد
دل درون  سینه می‌نالید، از درد فراق
عاشقی، در دام عشق افتاده و بیمار شد
دل که عاری بود تا آن روز از عشق و عطش
کار دل باختگی، از آن زمان، آغاز شد
دل فرو غلتیده در  دامان یار آشنا
فخر کردم در جهان، دل صاحب دلدار شد
من الفبا را از او آموختم در مدرسه
من ندانستم چه شد، دل مخزن‌الاسرار شد
با عنایات نهان، دل در درون آرام گشت
چشمه‌ای واشد، دل از انوار حق سرشار شد
هر سپیده‌دم، براتی داد، مولای دلم
خانه دل از کرم، لبریز از انوار شد
عالم از چشمم فتاد و من شدم زان بی‌نیاز
هر چه جز دلدار پیشم، خوار و بی‌مقدار شد
کار و بارم رونقی بگرفت در بازار عشق
دل شد آیینه که من، هر کار کردم کار شد
تا به مولا دل سپردم، شعر جوشید از درون
من سرودم شعر، از الطاف حق پربار شد
من که بودم، هیچ، او با هیچ، تو دیدی چه کرد؟!
در میان می‌پرستان، امتحان بسیار شد
ناز او را چون «فرائی»، قیمت جان می‌خرد
در مرام بندگی، در زمره احرار شد
عبدالمجید فرائی