محمدرضا بلوردی/  روزها و هفته‌های اخیر مقامات رژیم صهیونیستی و هم‌پیمانان آمریکایی آنها به شکل بی‌سابقه‌ای علیه جبهه بزرگ مقاومت از حزب‌الله لبنان گرفته تا سوریه و ایران موضع‌ گرفتند و این جبهه به ویژه لبنان را نسبت به وقوع تهاجمی گسترده از ناحیه این رژیم تهدید کردند.
این تهدیدات در وهله اول زبانی و رسانه‌ای بود و حتی کارشناسان امنیتی‌ـ نظامی رژیم صهیونیستی بحث جدیدی تحت عنوان «جنگ بعدی رژیم صهیونیستی و حزب‌الله به چه شکلی خواهد بود؟» را در مباحث خود گشودند و رئیس پروژه تحولات منطقه‌ای خاورمیانه در اندیشکده اورشلیم ضمن تأکید بر تغییر موازنه نظامی کنونی در منطقه نسبت به سال‌های گذشته، تأکید می‌کند: «حزب‌الله هزاران هزار راکت و موشک دارد که طی ساعات اولیه نبرد به سمت شهر‌ها، روستاها، نیروگاه‌های تولید انرژی و زیرساخت‌های نظامی ‌اسرائیل شلیک خواهد کرد.»
و «یعکوف عمید رور» مشاور امنیت داخلی پیشین اسرائیل نیز درباره رفع این نگرانی نوشت: «ما باید آنها را به سرعت نابود کنیم.»
این مواضع کارشناسی در حالی اتخاذ می‌شود که «آویگدور لیبرمن» وزیر جنگ این رژیم نیز پیشتر طی سخنرانی در همایش سالیانه اندیشکده مطالعات امنیت داخلی این رژیم تهدید کرده بود: «اگر نبرد دیگری در شمال اسرائیل رخ دهد، جبهه ما فقط لبنان نخواهد بود، بلکه سوریه را نیز شامل می‌شود. آنها یک جبهه واحد هستند.»
اما این لفاظی‌ها بامداد ‌شنبه با تکرار حملات هوایی رژیم صهیونیستی به مرزهای سوریه و فلسطین در شمال شرق کشور شکل جدی‌تری به خود گرفت که با پاسخ قاطع ارتش سوریه مواجه شد و یک فروند جنگنده اف 16 اسرائیلی و بالگرد آپاچی از سوی پدافند هوایی این کشور ساقط و به زودی به خبر اول رسانه‌های جهان تبدیل شد و پای تحلیل‌هایی را در خصوص چرایی و پیامدهای امنیتی‌ آن به رسانه‌ها باز کرد، اما سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی در توئیتر خود نوشت: «عملیات برای ما تمام شده است.» همچنین شبکه 10 تلویزیون این رژیم به نقل از یک مسئول بلندپایه اعلام کرد که اسرائیل قصد تشدید وضعیت را ندارد.
بررسی وضعیت موجود و فراز و فرودهای سیاسی و نظامی مسئولان رژیم صهیونیستی حاکی از این است که این نوع موضع‌گیری‌ها بیشتر از آنکه بیان‌کننده تصمیم رژیم صهیونیستی برای اقدام نظامی علیه جبهه مقاومت ضد صهیونیستی باشد، نشان‌دهنده ناتوانی آن در مقابله با قدرت مقاومت است؛ مقاومتی که توانسته است با ایجاد نوعی توازن در بازدارندگی، راهبرد معروف و شناخته شده صهیونیست‌ها، یعنی جنگ برق‌آسا و تعیین‌کننده را باطل کند. در همین راستا، بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی در سخنانی مدعی شد که اسرائیل به دنبال جنگ نیست، اما برای دفاع از خود هر کاری را انجام خواهد داد. طرح این‌گونه سخنان ازسوی نخست‌وزیر جنگ‌طلب رژیم صهیونیستی حاکی از تردیدهایی است که او نسبت به پیروزی در هرگونه جنگ احتمالی دارد. ضمن اینکه پیروزی محور مقاومت در صحنه سوریه سبب شده است این تردیدها بیش از پیش شود.
اهمیت سخنان مسئولان رژیم صهیونیستی که سعی می‌کنند فضا را آرام کنند، در این است که این سخنان در حالی پس از تهدیدنمایی‌های اخیر مسئولان رژیم صهیونیستی و اقدام عملی آنها در حمله به شمال شرق سوریه مطرح می‌شود که آنها خود شروع‌کننده جنگ بوده‌اند؛ اما از چگونگی پیش رفتن آن و نحوه اتمام آن با توجه به روند قدرت‌یابی جبهه بزرگ مقاومت مطمئن نیستند و در نوعی سردرگمی راهبردی قرار دارند، به گونه‌ای که بخش دیگری از کارشناسان صهیونیستی از بازدارندگی متقابل در جبهه شمالی سخن می‌گویند و برخی هم بر وجود زرادخانه موشکی حزب‌الله تأکید می‌کنند که توان هدف قراردادن سراسر سرزمین‌های اشغالی را دارد.
از نگاه صاحب‌نظران، جنگ در سوریه که هدف آن ساقط کردن حکومت این کشور و از بین بردن یکی از حلقه‌های محور مقاومت بود، در نهایت به تحقق خواسته‌های صهیونیست‌ها منجر نشد                                      ادامه در صفحه۲

و این خود نشان‌دهنده ناتوانی رژیم اشغالگر قدس در تغییر موازنه قوایی است که محور مقاومت به این رژیم تحمیل کرده است. این در حالی است که در طول حدود هفت سالی که از بحران سوریه می‌گذرد و به‌رغم تقویت محور مقاومت در مناطق جنوبی سوریه و در همسایگی سرزمین‌های اشغالی، رژیم صهیونیستی جرئت دخالت نظامی مستقیم در سوریه را نداشت و تنها در چارچوب جنگ نیابتی از گروه‌های به اصطلاح معارض سوری حمایت کرد.
در عراق هم اوضاع طبق خواسته صهیونیست‌ها پیش نرفته است و همکاری دولت عراق و جمهوری اسلامی ایران برای از بین بردن داعش در نهایت به ناکام ماندن پروژه صهیونیست‌ها برای تجزیه عراق و حمایت تل‌آویو از طرح جدایی کردستان از عراق منجر شد.
عمق نگرانی‌های رژیم صهیونیستی از قدرت گرفتن محور مقاومت را می‌توان در تمهیدات عجولانه آنها برای برگزاری رزمایشی دید که این رژیم قصد دارد در ماه جاری میلادی با مشارکت آمریکا‌یی‌ها برای شبیه‌سازی جنگی تمام‌عیار علیه صهیونیست‌ها که در آن روزانه هزاران موشک به اراضی اشغالی شلیک شود، برگزار کند و نیروهای صهیونیستی را برای دفاع در برابر حمله احتمالی آماده سازد.
کلام پایانی اینکه در اوضاع کنونی این اقدامات نظامی و لفاظی‌ها و ورود نیروهای چترباز صهیونیستی (که از سال 2012 در هیچ مانوری شرکت نکرده‌اند) به رزمایش‌ها ناشی از هراس راهبردی رژیم و ارزیابی‌های دستگاه‌های امنیتی آن است که مدعی‌اند جمهوری اسلامی ایران با گسترش نفوذ خود در بین همسایگان رژیم صهیونیستی، حلقه حصر این رژیم را تنگ‌تر کرده و گام‌های عملی خود را برای 25 سال بعد که دیگر از این رژیم خبری نخواهد بود، برمی‌دارد.


ملت سرافراز ایران این‌بار هم با حضوری حماسی و شگفت‌آور صحنه‌های دشمن‌شکنی را در چهلمین بهار پیروزی انقلاب اسلامی رقم زد و بار دیگر در لبیک به امام خویش در راه‌پیمایی با شکوه 22 بهمن حضور پیدا کرد.
همه آمدند، نوزادان با پدر و مادرشان، کهنسالان با بچه‌های‌شان و خیلی‌ها به صورت خانوادگی یا با محفل دوستان. زن و مرد، پیر و جوان همه حضور داشتند. اینجا خیابان آزادی نه تنها محفل حزب‌اللهی‌ها و بسیجی‌ها و دوستان و مدافعان انقلاب اسلامی، بلکه محل تجمع هر کسی است که به ایران عشق می‌ورزد و ایران را دوست دارد. پرچم ایران نماد متحدالشکلی است که در این راه‌پیمایی می‌بینیم. غرفه‌های اطراف همگی فعالند تا دستاوردهای انقلاب و راهکارهای برون‌رفت از مشکلات کشور را برای مردم بازگو کنند.
شاید خیلی‌ها که در این جمع حضور داشتند در ظاهر تبعیتی از غرب داشتند، اما طنین فریادهای «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل»شان نشان می‌داد که ظاهر نمی‌تواند بیان‌کننده باطن انسان‌ها باشد.
ناخودآگاه ذهن به دی ماه گذشته بازمی‌گردد، به راستی چرا عده‌ای فکر کردند که می‌توانند خودشان را در صف مردمی معترض به وضعیت اقتصادی خود جا داده و دم از براندازی بزنند؟ چه خیال خامی! این مردم همان‌هایی هستند که شاید در این یک سال اخیر در تجمعات اعتراضی علیه گرانی و مشکلات اقتصادی حضور داشته‌اند و الان همین‌ها آمده‌اند تا بگویند دشمن را درست شناخته‌اند و هنوز دلگرم انقلاب اسلامی هستند؛ انقلابی که قسط و عدل را به مردم نوید داد و با وجود همه مشکلات و دشمنی‌ها همچنان در این مسیر در حرکت است.
جالب اینکه برخی معتقد بودند که امسال آن قدر زهر ناامیدی به کالبد مردم ایران تزریق شده که انگیزه‌ای برای حضور در راه‌پیمایی 22 بهمن نخواهند داشت، اما حضور یکپارچه مردم نشان داد که پادزهر عشق به سرافرازی ایران در این مردم فعال است.

مشاور فرمانده کل سپاه در سخنرانی پیش از خطبه‌های نماز جمعه تهران

مشاور فرهنگی و رسانه‌ای فرمانده کل سپاه با تأکید بر اینکه، دشمن قصد مأیوس کردن مردم را دارد، گفت: «مسئولان هم نباید با بی‌اهمیتی و بی‌عزمی در حل مشکلات به طرح دشمن برای مأیوس کردن مردم، دامن بزنند.»
حمیدرضا مقدم‌فر در سخنان پیش از خطبه‌های نمازجمعه این هفته تهران، در سخنانی اظهار داشت: «20 بهمن‌ ماه سال 1364 یادآور یکی از پیروزی‌های افتخار آفرین ملت ماست و در تداوم انقلاب اسلامی که به تعبیر رهبر معظم انقلاب ایام‌اللهی است که از ذخایر انقلاب است، پدید آمد.»
وی با بیان اینکه انقلاب موجودی زنده و دارای حیات است، خاطرنشان کرد: «20 بهمن ‌ماه سال 64 سالروز عملیات والفجر 8 است که با عزم و اراده پولادین رزمندگان اسلام یکی از بزرگ‌ترین عملیات‌های دفاع مقدس در آن ثبت شده است. در چنین روزی رزمندگان اسلام عملیاتی انجام دادند که در همیشه تاریخ ثبت شد و در دانشگاه‌های جنگ از شگفتی‌های آن صحبت شد و مورد تحسین قرار گرفت.»
مقدم‌فر در بخش دیگری از اظهارات خود با بیان اینکه ما امروز می‌بایست دستاوردهای انقلاب را حفظ کنیم و بر سر کلاسی هستیم که استادان آن شهدا هستند، گفت: «امروز ما با این سؤال روبه‌رو هستیم که بعد از شهدا چه وظیفه‌ای داریم و چگونه باید از میراث شهدا و امام شهدا دفاع کنیم و نعمت انقلاب و مجاهدت‌های صورت گرفته در راه آن را پاس بداریم.»
مشاور فرهنگی و رسانه‌ای فرمانده کل سپاه خاطرنشان کرد: «باور کنید حل مشکلات اقتصادی سخت‌تر از عبور از اروندرود در عملیات والفجر 8 نیست، باید بین توان داخلی و فردای پرامید خود پل بزنیم و از سیل خروشان مشکلات عبور کنیم و از دریای تلاطم سعی دشمن و ناکارآمدی برخی مسئولان عبور کنیم. ان‌شاءالله در راه‌پیمایی پرعظمت و به قول رهبر معظم انقلاب تماشایی 22 بهمن، دشمن از ملت ما مأیوس می‌شود و انقلاب مسیر پیش‌روندگی خود را بیش از گذشته ادامه 
خواهد داد.»


   مهدي سعيدي/ چهل سالگي انقلاب اسلامي در شرف آغاز است و نظام اسلامي در کمال پختگي و آبديدگي، افق و چشم‌اندازهاي روشني را براي خود تصوير مي‌کند که بايد براي تحقق آن گام بردارد. در اين ميان، مهم‌ترين افق پيش‌روي اين نهضت که همچنان تا تحقق کامل آن فرسنگ‌ها فاصله مانده است، عدالت است! 
عدالت به مثابه يکي از مهم‌ترين آرمان‌هاي بشر در طول تاريخ، از همان ابتداي آغاز نهضت اسلامي ملت ايران به يکي از عالي‌ترين مطالبات فراگير ملت ايران بدل شده، اما در مسير تحقق آن همواره با معضلات متعددي روبه‌رو بوده است. رهبر حکيم و فرزانه انقلاب اسلامي در آخرين بيانات خود در ديدار با فرماندهان و کارکنان نيروي هوايي ارتش با تأکيد بر اصل عدالت به مثابه یکی از اصول اساسي انقلاب اسلامي اذعان داشتند، «در اين زمينه البته کم‌کاري داشته‌ايم و عقب‌ماندگي داريم و کاري که بايد در اين زمينه انجام بگيرد آنچنان‌ که شايسته و بايسته و لازم بوده، انجام نگرفته است!» اين کلام به خوبي آشکار مي‌کند که در دهه پنجم انقلاب نيز تلاش براي تحقق عدالت همچنان اولويت اول است!
براي فهم علل و چرايي تحقق نیافتن کامل و مطلوب عدالت در جمهوري اسلامي بايد به موانع و عوامل ساختاري و کارگزاري توجه کرد. يکي از اين عوامل مؤثر جهل درباره‏ مفهوم عدل يا ظلم است. جهل به ماهيت عدل همواره موجب خلط مصاديق ظلم و عدل با همديگر مى‏شود؛ آن‌ چنان که گاه ظلم بر کرسى عدل مى‏نشيند و داد بر مسند ستم تکيه مى‏زند، دادگر، ستمگر جلوه مى‏کند و بالعکس؛ از این رو بايد تلاش کرد تا مفهومي کمّی چون عدالت و برابري، به مفهومي کيفي و انضمامي با شاخصه‌هاي عيني و بيروني بدل شود و از انتزاع و ذهنيت خارج شده و تفاهمي عمومي و حقوقي بر سر مصاديق عدالت شکل گيرد. فارغ از اين بحث نظري، آنچه امروز مي‌تواند به منزله مؤلفه عدالت مورد تأكيد قرار گيرد، قانون است. به واقع، قانون‌گرايي و تعهد به قانون را مي‌توان مؤلفه‌ای براي عدالت‌خواهي دانست؛ از این رو اگر عملي منطبق با قانون شد، عدالت است و اگر از قانون انحراف پيدا كرد، بي‌عدالتي است. امروز انتظار توده‌هاي ملت نيز از دستگاه قضايي دقيقاً دفاع از قانون است. هرچند ممكن است بخشي از موانع عدالت نيز در همان قوانين وضع شده يا نشده‌اي باشد؛ اما اگر همين قوانين موجود درست و تمام و كمال اجرا شود، راهگشاي مناسبي براي تحقق عدالت در دستگاه قضايي خواهد بود. ضمن آنكه انتظار مي‌رود دستگاه قضايي كمبود و نقص قوانين را شناسايي كرده و رفع آن را از ديگر دستگاه‌ها طلب کند.
در ساحتي ديگر بايد به ساختارهاي ناصوابي که خود عاملي براي شکل‌گيري تبعيض و نابرابري است، اشاره کرد که در بخش‌هاي گوناگون بوروکراسي کشور وجود دارد و همچنان خروجي آن توزيع نابرابري است. تأثيرات اين ساختارها هم در عملکرد دستگاه اجرايي مشهود است و هم در دستگاه قضايي. راه‌حل آن نيز اصلاح ساختارها از طريق تدوين قوانين است که وظيفه خطير مجلس شوراي اسلامي به شمار مي‌آيد و تشخيص آن وظيفه دستگاه‌هاي نظارتي است.
از منظري ديگر، تقدم تعلقات حزبي و منافع جناحي بر اجراي عدالت و برقراري مساوات، يکي از موانع مهمي است که در طول اين سال‌ها به آفتي کليدي و مؤثر در بسط و تحقق عدالت تبديل شده است. شايد پرونده‌اي در حوزه فساد اقتصادي نباشد که پس از دنبال کردن سرنخ‌هاي آن به فساد سياسي و ملاحظات و روابط سياسي ختم نشود. باندهاي مافيايي قدرت ـ ثروتي که به مجريان عدالت فشار آورده تا مانع تحقق قانون و برابري شوند، امروز به موانع بزرگي پيش روي قطار عدالت‌خواهي انقلاب بدل شده‌اند که بايد با قاطعيت به مقابله با آن برخاست.
نداشتن اعتقاد راسخ به تحقق عدالت در بخشي از بدنه مسئولان و مجريان عدالت مانع تحقق عدالت است. به نظر مي‌رسد، اين سستي و بي‌انگيزگي يا حاصل آلودگي و دنياگرايي است يا به سبب فقدان جسارت و شجاعت لازم براي گام نهادن در اين ميدان پرخطر! از این رو چنين مسئولانی بايد يا از جايگاه مسئوليت کنار رفته يا کنار گذاشته شوند. بی‌شک، در اين مسير مجريان عدالت براي مقابله با مفسدان اقتصادي نيازمند حمايت مردمي هستند که نبايد از وظايف بزرگ ملت در مطالبه‌گري عدالت از حکومت و مسئولان و ايستادگي در برابر دشمنان عدالت غفلت ورزيد.

گزارش خبری تحلیلی صبح صادق از شکست تجاوز صهیونیست به سوریه و بازتاب‌های آن

   محمد سیروس/ در آغازین ساعات بامداد شنبه 21 بهمن ماه رسانه‌های رژیم صهیونیستی از سقوط یک جنگنده «اف‌ـ 16» بر فراز منطقه «الجلیل» در نزدیکی جولان اشغالی در عمق خاک فلسطین اشغالی خبر دادند. این خبر زلزله‌ای ویرانگر در شکستن قدرت پوشالی هوایی این رژیم محسوب می‌شود که سبب اعلام حالت آماده‌باش برای نيروی هوايی، تعطیلی فرودگاه‌ها، بستن حریم هوایی بر روی پروازهای غیرنظامی، تشکیل فوری کابینه امنیتی و از همه مهم‌تر به صدا درآوردن آژیر خطر در شهرک‌ها و فرستادن صهیونیست‌ها به پناهگاه شد.
همزمان خبرگزاری رسمی سوریه (سانا) به نقل از منابع نظامی اعلام کرد که «دشمن اسرائیلی بامداد امروز اقدام به تجاوز به یکی از مقرهای نظامی در منطقه میانی (کشور) کرد و پدافند هوایی سوریه با آن مقابله و بیش از یک پرنده را هدف قرار داده است.»
آویخای ادرعی، سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی ابتدا از مقابله با یک «پهپاد» که آن را ایرانی توصیف کرد، خبر داد و مدعی شد که پهپادی ایرانی وارد حریم فلسطین اشغالی شده و یک بالگرد با آن مقابله و آن را ساقط کرده است. همزمان چهار هواپیمای ارتش صهیونیستی برای حمله به اهدافی در سوریه به پرواز درمی‌آیند و پدافند هوایی سوریه واکنشی سخت نشان می‌دهد که به گفته منابع نظامی سوری بیش از یک فروند پرنده آسیب‌دیده است. رسانه‌های صهیونیستی همچنین گزارش دادند که یک فروند بالگرد اسرائیلی بر فراز مزارع «شبعا» در لبنان ساقط شده است.

دروغ‌پراکنی و عملیات روانی
اما خیلی زود منابع ارتش رژیم صهیونیستی در گفت‌وگو با روزنامه «یدیعوت آحارونوت» مدعی شدند که جنگنده‌های اسرائیلی در کمینگاهی که ایرانی‌ها برای‌شان طراحی کرده بودند، گرفتار شدند. به گفته آنها ارسال پهپاد به سمت سرزمین‌های اشغالی در واقع ایجاد طعمه‌ای بود که با استفاده از فرصت پیش آمده اف‌ـ 16 اسرائیلی را شکار کنند. علاوه بر این ادعاها، ارتش پوشالی رژیم اشغالگر قدس شروع به بیانیه پراکنی کرد که به تلافی هدف قرار گرفتن اف‌ـ 16، دوازده پایگاه ایرانی و سوری را در خاک سوریه با موشک و هواپیما مورد اصابت قرار دادیم.

اطلاعیه فرماندهی محور مقاومت
اما از این‌سو فرمانده اتاق عملیات هم‌پیمانان سوریه در ارتباط با تجاوز جدید رژیم صهیونیستی به سوریه بیانیه‌ای صادر و تأکید کرد که هرگونه تجاوز جدید اسرائیل بی‌پاسخ نخواهد ماند. در این بیانیه آمده است: «جنگنده‌های اسرائیلی ایستگاه پهپادها در فرودگاه T4 را هدف قرار دادند. این پهپادها برای جمع‌آوری اطلاعات درباره گروه‌های تروریستی و داعش مورد استفاده قرار می‌گرفتند.» این بیانیه می‌افزاید: «پهپادهای هدف قرار گرفته‌ شده توسط جنگنده‌های رژیم صهیونیستی، نقش زیادی در پاک‌سازی منطقه شرقی سوریه از لوث داعش ایفا کرده‌اند.» فرمانده اتاق عملیات هم‌پیمانان سوریه در ادامه این بیانیه افزود که ادعاهای رژیم صهیونیستی مبنی بر اینکه پهپاد سوریه وارد حریم هوایی فلسطین اشغالی شده، کذب است. در ادامه این بیانیه آمده است که رژیم صهیونیستی و آمریکا نقش بسیاری در حمایت از گروه‌های تروریستی در سوریه ایفا می‌کنند و آمریکا همچنان برای برآورده کردن مایحتاج داعش تلاش می‌کند. این بیانیه می‌افزاید که آمریکایی‌ها، داعشی‌ها را از شرق فرات به التنف و پایگاه‌های خود در عراق می‌برند و در آنجا آنها را آموزش می‌دهند.
این بیانیه تأکید کرد که این اقدام تروریستی رژیم صهیونیستی بی‌پاسخ نخواهد ماند و هرگونه حمله جدید اسرائیل، با واکنشی سخت و جدی مواجه خواهد شد. فرمانده اتاق عملیات هم‌پیمانان سوریه گفت: «ما از تلاش‌های ارتش عربی سوریه برای مقابله با حملات رژیم صهیونیستی قدردانی و از دولت سوریه و تصمیم شجاعانه آن برای واکنش به این حمله حمایت می‌کنیم.»

واکنش‌های داخلی
جانشین فرمانده سپاه در واکنش به ادعای رژیم صهیونیستی مبنی بر سرنگونی پهپاد ایران اظهار داشت: «ما هیچ خبری از جانب اسرائیل را تأیید نمی‌کنیم اگر سوری‌ها تأیید کنند ما نیز تأیید خواهیم کرد چون اسرائیلی‌ها دروغگو هستند.» سردار حسین سلامی افزود: «ما در سوریه حضور نظامی نداشته و فقط به صورت مستشاری در سوریه حضور داریم و حضور ارتش سوریه برای دفاع از سرزمین‌های خود کافی است.» وی قاطعانه تصریح کرد که می‌توانیم جهنمی برای صهیونیست‌ها ایجاد کنیم.
از سوی دیگر سخنگوی وزارت خارجه، ادعای رژیم صهیونیستی را مضحک خواند و گفت: «دولت و ارتش سوریه به عنوان یک کشور مستقل، حق دفاع مشروع از تمامیت ارضی و مقابله با هر نوع تجاوز خارجی را داراست و ایران نیز به درخواست دولت قانونی این کشور حضوری مستشاری در سوریه دارد.» قاسمی اضافه کرد: «رژیم صهیونیستی نمی‌تواند با فرافکنی و دروغ‌پردازی‌های همیشگی که همزاد این رژیم نامشروع است، بر تجاوزات و جنایات خود علیه ملت‌های مسلمان منطقه سرپوش بگذارد.» وی تأکید کرد که ادعای پرواز پهپاد ایرانی و نیز دخالت ایران در سرنگونی جنگنده متجاوز صهیونیستی مضحک‌تر از آن است که به آن پرداخته شود.

واکنش‌های خارجی
سرلشکر بازنشسته و یکی از مشاوران ارتش سوریه در این باره اظهار عقیده کرد و گفت: «تل‌آویو پیام را دریافت کرد؛ جنگ آینده میان اسرائیل و تمام محور مقاومت خواهد بود.» مسکو که از این درگیری راضی نیست و اخیراً رفت و آمدهای نظامی بسیاری با ارتش اشغالگر داشته است، اعلام کرد که آمریکا ممکن است تدابیر جدیدی علیه ایران در شورای امنیت به کار بگیرد. از سویی مدیر مرکز مطالعات و رسانه‌های خاور جدید لبنان گفت: «سرنگونی جنگنده صهیونیستی پیام ممنوعیت تجاوز به سوریه است.» رئيس کميته‌عالی انقلابی یمن، سرنگون شدن جنگنده رژيم صهيونيستی را به سوريه تبريک گفت و جنبش فلسطينی الاحرار اظهار امیدواری کرد که سرنگونی جنگنده اف‌ـ 16 آغاز رويکرد جدی اعراب برای مقابله با اشغالگری رژيم صهيونيستی باشد. سخنگوی حماس هم سرنگونی جنگنده رژيم صهيونيستی با موشک ارتش سوريه بر فراز جولان را نتيجه طبيعی تجاوز اين رژيم دانست. جنبش فلسطينی المجاهدين بیانیه داد که رژيم صهيونيستی فقط زبان زور را مي‌فهمد و اقدام سوریه را طبيعی‌ترين پاسخ به سياست‌های رژيم سفاک عنوان کرد. جبهه خلق برای آزادی فلسطين اعلام کرد که سرنگونی اف‌ـ 16 نشانه توانايی سوريه برای مقابله با تل‌‌آويو است.

تحلیل رخداد و نتیجه‌گیری
از سه هفته پیش اخبار جدیدی از رسانه‌های منطقه منتشر می‌شد که بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه درباره مورد هجوم قرار گرفتن حاکمیت و مراکز مختلف خود پیام جدیدی را از طریق ثالث به طرف صهیونیست ابلاغ کرده که مضمون آن مقابله جدی با تهاجمات هوایی و موشکی بی‌پرواگونه رژیم صهیونیستی به خاک سوریه است.
در چارچوب بررسی آثار این پیام، برخی کارشناسان این خط و نشان کشیدن را به دلیل اینکه سوریه در وضعیت خاصی که مشغول مبارزه جدی و اضمحلال تروریست‌ها در چندین جبهه و پیروزی‌های گسترده به سر می‌برد، بیشتر پیامی بر حد و مرز دادن و مقابله با طمع‌ورزی‌های تصاعدی صهیونیست‌ها و بسط قدرت و اعمال حاکمیت خود ارزیابی می‌کردند تا اینکه این پیام جنبه عینی به خود گرفت. 
سرنگونی اف‌ـ 16 پیامی جدی را برای تل‌آویو به دنبال دارد تا جایی که نتانیاهو را سراسیمه به منطقه مورد اصابت و جولان کشیده و رئیس ستاد ارتش رژیم صهیونیستی کابینه اضطراری را خواستار شد تا این رخداد و نحوه تعامل با آن را بررسی کند که البته به عقب‌نشینی، توقف عملیات و درخواست از روسیه برای میانجی‌گری منجر شد.
 به طور طبیعی تل‌آویو باید پدیده جدید رویکرد تهاجمی دفاع از مرز حاکمیتی و هوایی سوریه که از چندی پیش مقابله مؤثر با پرتاب چندین موشک به سمت هواپیماهای جنگی صهیونیست‌ها شروع شده را با راهبرد جدید بررسی کند. 
بدیهی است اسقاط یک جنگنده اف‌ـ 16 پیام پرمعنا و کاملاً جدی را به تل‌آویو ابلاغ می‌دارد که دمشق برای شروع یک مرحله چالش سخت برای گردنکشی تل‌آویو به طور جدی آماده شده است. 
بنابراین در این صحنه پیام‌ها و اهداف مختلفی وجود دارد، یکی توان دفاع مؤثر ارتش سوریه و محور مقاومت در مقابله و دفاع مؤثر در برابر گستاخی تل‌آویو که از ظرفیت موازنه‌ای بیشتری تاکنون برخوردار بوده و آمادگی واضح برای مخاطرات بیشتر برای تل‌آویو را می‌رساند و دیگری ادامه رویکرد گذشته هوایی صهیونیست‌ها با نشان دادن به اصطلاح اقدامات تلافی‌جویانه جدید که قاعدتاً باید منتظر زمان ماند؛ اما تجربه نشان داده است که توقف این رژیم وحشی تنها زمانی صورت می‌گیرد که سرش به سنگ بخورد. 
نکته حائز اهمیت این است که اگر صهیونیست‌ها در این معادله نوین به‌گونه‌ای واقع‌بینانه به ارزیابی صحنه نپردازند و درک درستی از این مرحله نداشته باشند و دچار اشتباه محاسباتی شوند و به اقدامات بی‌محابای خود پایان ندهند، عوارض سخت و عملگرایانه‌ای در انتظار آنهاست و به اصطلاح «دوران بزن، در رویی، گذشته است» و اشتباهات آینده ممکن است کیان این رژیم را به مخاطره جدی انداخته و نابودی‌اش را بسیار جلو اندازد.


  محمدرضا مرادی/ «عبدالفتاح السیسی» رئیس‌جمهور مصر در سال ۲۰۱۶ دو جزیره «تیران» و «صنافیر» را در سفر سلمان‌بن‌عبدالعزیز پادشاه عربستان به قاهره، در مقابل دریافت کمک‌های اقتصادی به سعودی‌ها واگذار کرد. این مسئله در همان زمان با واکنش‌های متعددی مواجه شد و مردم و فعالان سیاسی مصر این اقدام را خیانت السیسی دانستند و اعتراض‌های زیادی علیه این خیانت صورت گرفت. اکنون برخی خبرها نشان‌دهنده این است که عربستان به صورت پنهانی جزیره تیران را از مصر تحویل گرفته است. جزیره تیران که موقعیتی استراتژیک دارد، بخشی از استان سینای جنوبی مصر است و خلیج عقبه را به دریای سرخ متصل می‌کند. در جنگ شش روزه، رژیم صهیونیستی دو جزیره تیران و صنافیر را اشغال کرده بود و در پیمان ننگین سازش موسوم به کمپ دیوید این جزایر به مصر واگذار شد. گفته می‌شود، دو جزیره صنافیر و تیران هیچ منبع نفتی یا آبی ندارند، اما از موقعیت استراتژیکی خاصی برخوردارند، به گونه‌ای که باید آن ‌دو را دروازه ورود به خلیج عقبه برشمرد که رژیم صهیونیستی، عربستان و اردن از آن برای عبور کشتی‌های خود استفاده می‌کنند.
در اختیار گرفتن جزیره تیران از سوی عربستان را باید گامی دیگر در راستای عادی‌سازی روابط عربستان و رژیم صهیونیستی دانست. این دو رژیم که با بحران شدید مشروعیت مواجه هستند، در سال‌های اخیر به ویژه از زمان روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا روند عادی‌سازی روابط را تشدید کرده‌اند. در این ارتباط، ژنرال انور عشقی از سوی عربستان که به طلایه‌دار عادی‌سازی روابط مشهور است، چندین بار با مقامات صهیونیستی دیدار داشته است؛ اما افزون بر این در شرایط کنونی عربستان با خطر انقلاب داخلی نیز مواجه است. محمدبن‌سلمان با اجرای برخی اصلاحات اجتماعی و اقتصادی قمار خطرناکی را شروع کرده است. در واقع،  بن‌سلمان بدون توجه به ساختارهای سنتی و متعصب حاکم بر جامعه عربستان در حال ایجاد نوعی فضای باز اجتماعی است.
 در واقع اصلاحات نابهنگام بن‌سلمان می‌تواند قشر سنتی جامعه عربستان را علیه وی بسیج کند. از سوی دیگر دستگیری شاهزاده‌های عربستان و همچنین کودتا علیه ولی‌عهد سابق، یعنی محمدبن‌نایف سبب به وجود آمدن گروه‌های مخالف در بین دربار سلطنتی علیه بن‌سلمان شده است و این مسئله احتمال کودتا علیه وی را افزایش داده است. نکته دیگر این است که بن سلمان به دنبال ماجراجویی در منطقه است و بارها از احتمال تقابل نظامی با ایران سخن 
گفته است. 
کارشناسان غربی معتقدند، بن‌سلمان در برابر ایران دقایقی بیشتر توان ایستادگی ندارد و شکست وی در کشور فقیر یمن خود بزرگ‌ترین دلیل بر این مدعا است؛ از این رو رژیم صهیونیستی که در دوران بن‌سلمان موفق به نفوذ در دربار سعودی شده است، به دنبال آن است که در صورت وجود تهدید علیه بن‌سلمان به وی از طریق نظامی کمک بکند. در اختیار گرفتن جزیره تیران که سبب همسایه شدن تل‌آویو و ریاض خواهد شد، در این راستا قابل ارزیابی است.
 «عاصم الدسوقی» استاد تاریخ معاصر مصر در گفت‌وگو با روزنامه اینترنتی «رأی‌الیوم» درباره امضای توافق‌نامه ترسیم مرز دریایی بین عربستان و مصر و الحاق دو جزیره تیران و صنافیر به عربستان براساس این توافق‌نامه اعلام کرده است عربستان با این کار خواسته است با اسرائیل هم‌مرز شود. این مورخ مصری معتقد است، هدف عربستان از الحاق دو جزیره تیران و صنافیر چه بسا تمایل این کشور برای داشتن مرزهای زمینی مستقیم با رژیم صهیونیستی است که اجازه می‌دهد نیروهای صهیونیستی در صورت لزوم در داخل عربستان وارد عمل شده و به این کشور در مقابله با ایران و حوثی‌ها ـ در صورت شعله‌ور شدن جنگ ـ کمک کنند و وقوع چنین امری بعید نیست. در کل می‌توان تلاش‌های عربستان برای در اختیار گرفتن جزایر مصری را گامی دیگر در راستای عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی دانست.

بررسی علل تأخیرات در پروژه‌های عمرانی در سطوح ملی و استانی

  محمدابراهیم میانجی/ یکی از مشخصه‌های رشد و توسعه صنعتی و اقتصادی در هر کشوری، موفقیت در اجرای پروژه‌های عمرانی آن کشور است. از جمله شاخصه‌های اصلی در موفقیت هر پروژه‌، اجرای بدون تأخیر و باکیفیت آن است؛ زیرا طولانی شدن پروژه‌های عمرانی علاوه بر صرف منابع مالی فراوان به دلایلی، چون ایجاد تورم و افزایش قیمت‌ها، عدم امکان بهره‌برداری از پروژه‌ها در موعد مقرر و... توجیه اقتصادی به همراه ندارد. تأخیر پروژه‌های عمرانی یکی از مهم‌ترین ضعف‌های موجود در صنعت عمران همه کشورهای جهان است و مطالعات محققان نشان داده با وجود فناوری مدرن امروزی، هنوز هم تاریخ اتمام بیشتر پروژه‌ها، به دلیل وجود تأخیرات عقب می‌افتد.

پروژه‌های نیمه‌تمام؛
 میراث گذشتگان
حکایت پروژه‌های نیمه‌تمام در کشور ما نیز جدای از کشورهای دیگر نیست. در ایران هم بخشی از پروژه‌های نیمه‌تمام در سطح ملی و بخش مهم دیگری از آنها، استانی است که از دولتی به دولت دیگر به ارث رسیده است. بنا بر اظهارات کارشناسان سازمان برنامه و بودجه درباره جزئیات طرح‌های نیمه‌تمام در کشور،‌ در حال حاضر به طور کلی 71 هزار طرح استانی و شش هزار طرح ملی نیمه‌کاره وجود دارد که اتمام آنها 20 سال طول می‌کشد در حالی که متوسط عمر آنها 14 سال است. 
هرچند بهره‌برداری از این طرح‌ها با توجه به طولانی شدن زمان اجرا به یکی از چالش‌های مهم اقتصادی کشور تبدیل شده است؛ ولی اقدام غیر کارشناسی و به دور از منافع ملی، در به سرانجام رساندن آنها می‌تواند مشکلات این طرح‌های نیمه تمام را بیشتر کند و برای اقتصاد کشور چالش‌های متعدد خلق نماید.
برای اتمام این تعداد از پروژه‌های نیمه‌تمام هم زمان بسیاری نیاز است و هم اعتبار مناسبی باید تخصیص یابد که در هر دو مورد محدودیت مضاعفی وجود دارد. ورود بخش خصوصی برای به سرانجام رساندن پروژه‌های نیمه تمام ملی و استانی کشور در سنوات گذشته،‌ راهی بوده که با شدت و ضعف در دولت‌های مختلف دنبال شده است؛ به طوری که دولت‌ها در این باره کارنامه عملکردی خود را به اطلاع مردم ‌می‌رساندند و آن را برای خود یک امتیاز خوب بر‌می‌شمردند.

جایگاه بخش خصوصی 
در طرح‌های نیمه‌تمام
ورود بخش خصوصی به پروژه طرح‌های نیمه‌تمام،‌ الزامات خاص‌ خود را دارد که از جمله مهم‌ترین این الزامات داشتن توجیه اقتصادی برای سرمایه‌گذار است. اینکه تصور شود همه این طرح‌ها از توجیه اقتصادی از منظر بخش خصوصی برخوردار است، تصوری غلط می‌باشد. برای نمونه آیا یک پیمانکار حاضر است راه روستایی را خریداری کرده و اجرا کند تا از قِبَل تردد در آن مسیر، درآمد کسب ‌نماید؟ موارد مشابه در 71 هزار پروژه استانی و شش هزار پروژه ملی به وفور وجود دارد که لازم است برای ورود بخش خصوصی، توجیه اقتصادی برای آن ایجاد کرد.
علت تأخیر در بهره‌برداری
 از طرح‌های عمرانی
بیشتر کارشناسان اقتصادی بدهی‌های سنگین بخش دولتی به پیمانکاران را اصلی‌ترین عامل کُند شدن پیشرفت پروژه‌های عمرانی می‌دانند. طبق آمار موجود دلیل ۹۳ درصد از طولانی شدن اجرای پروژه‌های عمرانی در کشور، به کمبود اعتبارات بازمی‌گردد. کمبود اعتبارات برای پروژه‌های در دست تأسیس و تعریف پروژه‌های جدید بدون پشتوانه مالی مناسب، موجب شده است تا حجم مطالبات بخش خصوصی از دولت تا میزان فراوانی بالا برود؛ به طوری که خبر از بدهکاری شش هزار میلیارد تومانی وزارت نیرو به صنعت برق و هزار و 450 میلیارد تومانی به صنعت آب و همچنین بدهکاری سه هزار میلیارد تومانی وزارت راه و ترابری به پیمانکاران، در میان است. 

بی‌اعتمادی پیمانکاران 
مزید بر علت
با توجه به وضعیت دولت‌ها در اعلام و واگذاری اعتبارات عمرانی، در بسیاری از موارد نهادهای دولتی پروژه‌هایی را شروع می‌کنند که اعتبار کافی برای اتمام آن در نظر گرفته نشده است و پیمانکاران بخش خصوصی بر اساس اعتمادی که میان آنان و دولت وجود دارد، وارد اجرای این پروژه‌ها می‌شوند و به دلیل همان کمبود اعتبارات یا دیده نشدن بودجه عمرانی در سرجمع اعتبارات آن نهاد، توان تسویه مطالبات پیمانکاران را ندارند و بر اثر بالا رفتن بدهی‌ به پیمانکاران، اعتماد بخش خصوصی به دولت‌ها خدشه‌دار شده و در آینده دولت‌ها در اجرای پروژه‌های عمرانی با مشکلات عدیده‌ای مواجه خواهند شد.

کلنگ‌زنی‌های خارج از برنامه مسئولان
از دیگر علل افزایش طرح‌ها و پروژه‌های نیمه‌تمام در سطح کشور، تناسب نداشتن پروژه‌های تعریف شده با میزان بودجه و اعتبار در نظر گرفته شده برای وزارتخانه‌ها، نهاد‌ها، سازمان‌ها و... است که با کلنگ‌زنی‌های خارج از برنامه مسئولان امر در سطح ملی و استانی، موجبات افزایش حجم پروژه‌های نیمه‌تمام در کشور را فراهم می‌کنند. ناگفته پیداست که باید پروژه‌ها متناسب با بودجه‌ای که دولت ساماندهی کرده است، تعریف شود تا مسئولان اجرایی و پیمانکاران دچار مشکلات عدیده نشوند.

اعمال سلیقه مدیران 
در سطوح گوناگون
به دلیل تغییر در سطوح مختلف مدیریتی در کشور و اعمال سلیقه در بهره‌برداری از طرح‌هایی که در گذشته آغاز شده است و بعضاً به بروز مشکلات حقوقی و حقیقی در پروژه‌ها منجر شده است برخی از پروژه‌ها به‌شکل نیمه‌کاره رها شده‌اند که این موضوع یکی از عوامل بالا رفتن قیمت نهایی اتمام پروژه‌ها است. از سوی دیگر در برخی پروژه‌ها مکان‌یابی درستی برای آن صورت نگرفته یا از نظر اجرایی دارای اولویت نبوده‌ است که هرکدام از این موارد کافی است تا مدیر جدید از زیر بار به سرانجام رسیدن پروژه‌ای که میراث مسئولان پیش است، شانه خالی کند.

پروژه طرح‌های نیمه‌تمام نیازمند اقدام چندجانبه
با این توصیف طرح‌ها و پروژه‌های نیمه‌تمام به دلیل کمبود بودجه و اعتبار، بی‌اعتمادی پیمانکاران به مجریان پروژه‌ها، تغییر مدیریت در سطح ملی و استانی، اعلام عدم نیاز به بهره‌برداری به دلیل فرسایشی شدن طرح، بروز مشکلات حقوقی و حقیقی در پروژه‌ها و... اجرای آن در بازه زمانی مورد انتظار بخش دولتی برروی زمین مانده است.
در این وضعیت دولت باید تلاش کند از یک‌سو با جذب منابع مالی از بخش خصوصی و سرمایه‌گذاران خارجی، کار تعدادی از پروژه‌ها را تسریع کند و از سوی دیگر با اولویت‌بندی پروژه‌های مهم، بخش اصلی منابع مالی خود را به طرح‌هایی اختصاص دهد که یا تکمیل آنها اهمیت بسیار بالایی برای کشور دارد یا میزان پیشرفت‌شان طوری است که می‌توان پس از چند ماه کار فشرده به افتتاح آنها امید داشت. در کنار آن استفاده از منابعی مانند اسناد خزانه نیز به دولت کمک می‌کند تا بخشی از بدهی‌های معوق خود به پیمانکاران پروژه‌های زیرساختی را پرداخت نماید و روند اتمام پروژه‌هایی را که در دست پیمانکاران است تسریع کند.



 قاسم غفوری/یمن نزدیک به سه سال است که آماج حملات گسترده ائتلاف آمریکایی‌ـ سعودی است. هر چند که غرب تلاش دارد تا خود را پشت نقاب ائتلاف عربی به سرکردگی عربستان پنهان سازد؛ اما واقعیت آن است که کشورهای غربی به ویژه آمریکا و انگلیس کانون اصلی این تجاوزات هستند که هم منافع سیاسی و هم اقتصادی خود را در لوای آن تأمین می‌کنند. عربستان سعودی از فروردین سال 1394 با تشکیل ائتلافی متشکل از برخی کشورهای عربی و با حمایت دولت آمریکا، تجاوز هوایی و محاصره یمن را به بهانه بازگرداندن عبد ربه منصور هادی، رئیس جمهوری مستعفی و فراری یمن به قدرت آغاز کرد که این تجاوز نتیجه‌ای جز کشتار بی‌رحمانه هزاران زن و کودک و شهروند یمنی و مجروح شدن ده‌ها هزار نفر دیگر و آواره شدن صدها هزار نفر دیگر نداشته است. تداوم مقاومت ارتش، نیروهای امنیتی و مردمی یمن در برابر دشمن متجاوز سعودی در حالی است که با نگاه به شکست نظامی عربستان و هم‌پیمانان آن در یمن، تمایل رژیم سعودی به تجاوزات نظامی در سال‌های اخیر را باید در رویکرد غلط حاکمان جدید آن در عرصه سیاست خارجی و اقتصاد بین‌الملل جست‌وجو کرد. آنها با محوریت بن‌سلمان بر این گمانند که با کشتارهای گسترده می‌توانند یمنی‌ها را تسلیم و چهره یک فاتح را از خود به نمایش بگذارند؛ رویکردی که البته با سوء‌استفاده کشورهای غربی به ویژه آمریکا، انگلیس و فرانسه همراه شده و از این مسئله به عنوان مؤلفه‌ای برای فروش گسترده تسلیحات به عربستان و دیگر کشورهای عربی بهره می‌گیرند. نکته قابل توجه تحرکات اخیر سعودی در قالب رسانه‌ای و جهانی برای متهم‌سازی یمن مبنی بر دریافت موشک از برخی کشورها از جمله جمهوری اسلامی ایران است. از یک‌‌سو محافل رسانه‌ای و سیاسی عربستان، بحرین و امارات که محور اصلی ائتلاف ضد یمن هستند چنین ادعاهایی را مطرح ساخته و حتی بر این ادعایند که جنگ یمن برای مقابله با ایران است. همزمان مقامات ارشد آمریکا و انگلیس ایران را متهم به دخالت موشکی در یمن کرده و حتی نشست به اصطلاح صلح خاورمیانه با محوریت آمریکا، انگلیس، امارات و عربستان در فرانسه را با همین ادعا برگزار کردند. همزمان در داخل یمن نیز جریان‌های وابسته به منصور هادی، رئیس‌جمهور مستعفی و فراری که تحت حمایت سعودی است با چنین اتهاماتی هدف قرار داده است. حال این سؤال مطرح می‌شود که چرا آنها چنین رویکردی در پیش گرفته‌اند. بخشی از این تحرکات در قالب پنهان‌سازی شکست ائتلاف عربی، صهیونیستی و غربی علیه ملت یمن است که با وجود برخورداری از تمام امکانات نتوانسته‌اند اقدامی علیه ملت مقاوم یمن جز ویران‌سازی و کشتار مردم دستاوردی داشته باشند. 
بخش دیگر تحرکات ائتلاف برگرفته از مطالبات جهانی آنهاست که نوعی ابزار فشار بر یمن و توجیه‌کننده ادامه کشتار‌ها است. سعودی‌ها در اقدامی جدید به دنبال استفاده از ظرفیت قطعنامه 2216 شورای امنیت در تحریم تسلیحاتی یمن هستند؛ بنابراین فضاسازی سیاسی و تبلیغاتی خود را متمرکز بر ارسال موشک از ایران به یمن ساخته‌اند. ادعایی که عقلاً و منطقاً مردود است؛ چرا که با توجه به محاصره شدید و چندلایه یمن، حتی امکان فرستادن غذا و دارو نیز وجود ندارد. مدارک جعلی و ساختگی از درج آرم صنایع دفاعی ایران بر برخی قطعات باقی‌مانده از موشک‌ها کاملاً غیر قابل استناد است. در گزارش اولیه کمیته نظارت بر تحریم سازمان ملل نیز این مسئله اثبات نشده و فقط در حد احتمال باقی مانده است. نکته مهم آنکه نهادهای حقوق بشری و سازمان ملل بارها بر ابعاد جنایات سعودی تأکید کرده‌اند. در این گزارش‌ها آمده هواپیماهای جنگنده عربستان و امارات، چندین تُن از بمب‌های خریداری شده از ایالات متحده و انگلیس را بر فراز شهرهای یمن و بر سر غیر نظامیان خالی کرده‌اند. «مارک لاوکاک» هماهنگ‌کننده امور انسان‌دوستانه سازمان ملل در یمن می‌گوید که هفت تا هشت میلیون یمنی تنها یک گام با گرسنگی فاصله دارند. بیش از 80 درصد یمنی‌ها از دسترسی به غذا، سوخت، آب و مراقبت‌های بهداشتی محرومند. دو میلیارد دلار هزینه اولیه خسارت به دارایی‌ها و زیرساخت‌های عمومی و مسکن تخمین ‌زده می‌شود که 83/19 میلیارد دلار هزینه اولیه آسیب به مناطق مسکونی و شهرها تا ژوئن سال ۲۰۱۷ میلادی است و 2/5 میلیارد خسارت وارده به نیروگاه‌های برق در این ۱۰۰۰ روز است. 62 سازمان حقوق بشری از جنایات عربستان در یمن شکایت کرده‌اند. نکته مهم آنکه به موجب این فشارها برخی کشورها مانند آلمان فروش سلاح به عربستان و امارات را متوقف کرده‌اند. تا کنون دست‌کم 10 هزار غیر نظامی یمنی از جمله زنان و کودکان بی‌دفاع کشته شده‌اند.
مجموع این گزارش‌ها نشان می‌دهد که ائتلاف سعودی‌ـ آمریکایی در یمن یک برنامه بیشتر ندارد و آن کشتار مردم و ویران‌سازی سراسری است، در حالی که در برنامه خود تجزیه یمن و حتی زمینه‌سازی برای ایجاد مرکزی امن برای گروه‌های تروریستی را نیز طراحی و در حال اجرا دارد؛ البته طولانی شدن جنگ بخش‌های مهمی از این رؤیاها را بر باد داده و حتی زمینه‌ساز اختلافات شدید میان امارات و عربستان بر سر تقسیم مناطق نفوذ به مثابه دو عامل اصلی جنگ شده است. در همین حال برخی منابع خبری بر این عقیده‌اند که ناکامی سعودی و اعتراض‌های افکار عمومی جهان موجب شده تا تحرکاتی برای حل سیاسی بحران یمن و فرار سعودی از این باتلاق صورت گیرد که معرفی نماینده جدید سازمان ملل در امور یمن و نیز اعلام رایزنی جانسون، وزیر خارجه انگلیس با عمان همزمان با سفر هیئت یمنی به عمان می‌تواند گام‌هایی در این زمینه باشد. رویکردی که قطعاً تحقق آن نیازمند پیش‌زمینه‌هایی است که پایان تجاوز ائتلاف آمریکایی‌ـ سعودی به یمن و بازگشایی مسیرها برای ارسال کمک‌های بشردوستانه و تعهد سعودی به تکرار نکردن تجاوز به این کشور محورهای اولیه آن را تشکیل می‌دهد. 

جاسوسی صنعتی (بخش هشتم)

  محمدحسین مصطفوی/ جاسوسی و تأثیرات آن بر اقتصاد و امنیت به گونه‌ای به هم پیوند خورده است که نمی‌توان آنها را از هم جدا کرد. در این میان هنگامی که پای فضای سایبر به میان کشیده شود و دو موضوع فوق را به تجهیزات هسته‌ای پیوند بزند، وضعیت پیچیده‌تر می‌شود. سايبر عرصه پنجم وقوع جنگ جهاني است كه دولت‌هاي بزرگ برنامه‌هاي گسترده‌اي را براي نفوذ و ضربه زدن به كشورهاي مختلف از طريق آن تدارك ديده‌اند. در حوزه جنگ سايبر، مفاهيم جديدي مانند سلاح‌هاي سايبري، ساختارهاي دفاعي سايبري و تروريسم سايبري پديد آمده است.
در سال‌های گذشته شاهد یک حمله سایبری به فعالیت‌های هسته‌ای کشورمان بودیم؛ جمله‌ای که توانست جهان را تحت تأثیر خود قرار بدهد. این حمله اولین ‌بار در سال ۲۰۱۰ (1389) صورت گرفت. این بدافزار با استفاده از نقص امنیتی موجود در میانبرهای ویندوز، با آلوده کردن رایانه‌های کاربران صنعتی، فایل‌هایی با قالب اسکادا که مربوط به نرم‌افزارهای WinCC و PCS7  شرکت زیمنس می‌باشد را جمع‌آوری کرده و به یک سرور خاص ارسال می‌کند. براساس نظر کارشناسان شرکت سیمانتک، این بدافزار به دنبال خرابکاری در تأسیسات غنی‌سازی اورانیوم نطنز بوده‌ است.

اهداف برنامه
اما از جمله اهداف این برنامه می‌توان به مؤلفه‌های زیر اشاره کرد:
1ـ پس از آنکه کشورهای اروپایی نتوانستند طی توافقنامه‌های یک‌طرفه صنعت هسته‌ای کشور را متوقف کنند، در عملیاتی مهم و گسترده دست به حمله زدند. اواسط تیرماه 1389 در سراسر جهان برای نابودی تأسیسات اتمی بوشهر ویروسی به نام استاکس‌نت (net Stux) انتشار یافت.
2ـ اما در میان تحریم‌ها و تلاش‌های دیپلماتیک و تحت فشار رژیم صهیونیستی، دولت ایالات متحده سلاح بی‌سابقه‌ای را علیه تأسیسات هسته‌ای ایران به کار گرفت. این بدافزار با همکاری مشترک آژانس امنیت ملی ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی ساخته شده است.
3ـ روزنامه «نیویورک‌تایمز» ۱۶ ژانویه ۲۰۱۱ میلادی، در مقاله‌ای نوشت: «اسرائیل استاکس‌نت را در مرکز اتمی دیمونا و روی سانتریفیوژهای مشابه‌ای که ایران از آنها در تأسیسات غنی‌سازی اورانیوم نطنز استفاده می‌کند، با موفقیت آزمایش کرده ‌بود.»
4ـ دشمنان با استفاده از فضاي مجازي به زيرساخت‌هاي صنعتي حمله کردند و روند توليد صنعتي را تحت تأثیر قرار دادند. 
5ـ پایگاه خبری‌ـ تحلیلی تیک‌پارت (take part) در گزارشی نوشت: استاکس‌نت اثری پایدار و مهم بر فرهنگ، سیاست و صنعت ایران داشته است.
6ـ دیوید کندی، مؤسس و رئیس شرکت مشاور امنیتی امنیت سایبری تراستدسک (TrustedSec) به این پایگاه خبری‌ـ تحلیلی گفت: استاکس‌نت جهان را شوکه کرد. این ویروس کاملاً یک راه جدید برای حمله به روش نظامی بود.
7ـ ویروس استاکس‌نت از این لحاظ یک بدافزار غیر معمول بود که سبب نابودی فیزیکی بخشی از تأسیسات هسته‌ای ایران شد. این ویروس کنترلگرهای صنعتی سانتریفیوژهای تأسیسات هسته‌ای نطنز را هدف قرار داد.
8ـ رئیس اسبق اداره اطلاعات نظامی ارتش رژیم صهیونیستی‌ـ می‌گوید «هک» بهترین سلاح است؛ چراکه دشمن متوجه نمی‌شود چه اتفاقی در حال روی دادن است.
برخی مشخصات این بدافزار به شرح زیر است:
1ـ در اواخر ماه مه ۲۰۱۲ رسانه‌های آمریکایی اعلام کردند استاکس‌نت مستقیماً به دستور اوباما رئیس‌جمهور آمریکا طراحی، ساخته و راه‌اندازی شده است.
2ـ این ویروس از طریق اتصال USB پخش شد و هدف‌ آن یکی از نیروگاه‌های هسته‌ای ایران بود.
3ـ هدف آن سامانه‌های هدایتگر تأسیسات صنعت هسته‌ای با سیستم‌عامل ویندوز است.
4ـ فیلم مستند «روز صفر» (یا «صفر روز») درباره استاکس‌نت می‌گوید، این بدافزار سیستم‌هایی را هدف قرار داده است که یک مبدل فرکانس دارند که نوعی دستگاه برای کنترل سرعت موتور است. بدافزار استاکس‌نت به دنبال مبدل‌هایی از یک شرکت در فنلاند یا تهران بوده است.

تأثیرات بدافزار استاکس‌نت
1ـ محمود احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور وقت درباره این بدافزار گفت: «آنها موفق شدند تا از طریق نرم‌افزاری که در بخش‌های الکترونیکی کار گذاشتند، مشکلاتی را برای تعداد محدودی از سانتریفیوژهای ما ایجاد کنند.»
2ـ در ساعت صفر ادعا شده است که واکنش ایران به حمله ویروس استاکس‌نت نیز به خوبی در این فیلم بیان شده است. در واقع، پس از این حمله سایبری بود که ایران درصدد تقویت توانمندی‌های سایبری خود برآمد و با حمله به وبگاه حدود 50 بانک آمریکایی، از جمله «جی‌پی مورگان» و «بانک آمریکا» به نوعی سیاست مقابله‌به‌مثل را در دستور کار قرار داد.
3ـ این ویروس رایانه‌ای را نخستین بار کارشناسان ایرانی در مشهد که نمایندگی آنتی‌ویروس بلاروسی را داشتند ارزیابی و اعلام کردند؛
4ـ تهديدات جديد با محوريت فناوري‌هاي نوين شكل مي‌گيرد. اين فناوري‌ها از يك سو براي كشورهاي صاحب فناوري، سه مؤلفه قدرت، ثروت و سلطه به ارمغان مي‌آورد، از سوی ديگر سبب نگراني و احساس خطر دیگر كشورها مي‌شود.
5ـ روسیه و دیگر کشورها با آگاهی از عملکرد این بدافزار، وارد جنگ سایبری جدیدی شدند که به هیچ وجه تابع هنجارهای بین‌المللی نبود. در واقع، قواعد جدید این جنگ، شما را برای دفاع از خود به انجام هر کاری مجاز می‌کند.
6ـ اگرچه حمله استاكس‌نت غافلگيرانه بود، اما متخصصان ما به خوبي با آن مقابله كردند. حمله استاكس‌نت بركات خوبي براي كشور ما داشت، به طوری که سبب افزايش آمادگي متخصصان ايراني شد.

موفقیت دانشمندان انقلابی
بعد‌ها معلوم شد که اگر این ویروس مهار نمی‌شد و به تخریب سانتریفیوژها ادامه می‌داد، صنعت هسته‌ای کشور کاملاً غیر قابل استفاده می‌شد، به‌طور کلی تیم شهید احمدی‌روشن با این ویروس مقابله کردند و مأموریت‌شان را تمام و کمال و به نحو احسن انجام دادند. آن تیم بعد از اینکه نطنز و فردو را راه انداخت، استاکس‌نت را از بین برد و تمام خرابکاری‌های صنعتی را پیدا کرد و هر چیزی را که باید در تولید داخل می‌شد در داخل تولید کرد و همه این اتفاقات را رقم زد. نیروهای امنیتی پس از آنکه این ویروس به همت تیم شهید احمدی‌روشن مهار شد، تحقیقات خود را آغاز کردند و اعلام شد منشأ ورود این ویروس به ایران نه از طریق شبکه اینترنت، بلکه از طریق حافظه‌های جانبی بوده که افرادی از خارج کشور به ایران آورده و بدون بررسی لازم به رایانه‌هایی در داخل ایران متصل کرده‌اند. هفته‌نامه «اشپیگل» در مقاله‌ای این احتمال را مطرح کرده است که این ویروس را ناخواسته کارشناسان شرکت اتم استروی اکسپورت روسیه و به‌وسیله یک حافظه جانبی فلش به رایانه‌های نیروگاه اتمی بوشهر منتقل کرده‌اند.

صبح صادق دورنمای نشست‌های مرتبط با آینده سوریه و ضرورت امروز دیپلماسی ایرانی را بررسی می‌کند

 هادی محمدی/  این درست است که مذاکره و دیپلماسی ادامه جنگ تلقی شود، ولی بهتر و درست‌تر این است که بگوییم ماهیت و کارکرد و نتایج مذاکره و دیپلماسی با شرایط و وضعیت جنگ و عرصه‌های میدانی مرتبط است و گزینه‌ای برای رسیدن به اهداف جنگ از مسیر میانبر مذاکره و دیپلماسی محسوب می‌شود.
با این تعریف، ژنو حاصل روندهای اولیه بحران تروریستی‌ـ تکفیری در سوریه بود تا چارچوب و اهداف سیاسی مطلوب غربی‌‌ـ صهیونیستی را برای آینده سوریه ترسیم کند و به شکل آشکاری با شرایط میدان جنگ ارتباط مستقیم داشت. نشست‌های هشت‌گانه ژنو که با مدیریت آمریکایی و شرکای آن در بحران تروریستی سوریه دنبال شده، منحنی مرتبط با موازنه قدرت در میدان را نیز ثبت کرده و نشان می‌دهد آنگاه که تروریست‌ها و حامیان آنها در این جنگ نیابتی دست برتر را داشتند، نتایج و خروجی نشست‌ها و حتی ترکیب بازیگران و شرکت‌کنندگان آن نیز با اراده آنها به پیش می‌رفت و به تدریج که معادله میدان و توازن قدرت تغییر کرد، نتایج و شرکت‌کنندگان نیز به همان تناسب تغییر کرده و در اداره روندهای امنیتی‌ـ سیاسی نیز دستخوش تغییر شد. اصل این بحران تروریستی و نیابتی قرار بود یک شیوه جدید از تغییرات ژئوپلیتیکی و مرزهای سیاسی و نظام‌های سیاسی را با هدف هدایت و سازماندهی نظم جدیدی در منطقه، تجربه کرده و آن را برای تکرار در مناطق دیگر جهان آماده به‌کارگیری کند. در این تجربه قرار بود بازیگران غیر رسمی (تروریست‌ها و گروه‌های مورد حمایت) وظیفه ارتش‌های بازیگران رسمی را بر عهده گرفته و اهداف و منافع مطلوب هدایتگران و حامیان را محقق کنند. دلیل این امر آن بود که بنای توازن قدرت در منطقه از سال ۲۰۰۰ و فرار صهیونیست‌ها از جنوب لبنان و سپس در سال ۲۰۰۶ و جنگ ۳۳ روزه متزلزل شده و تغییر کرده بود و آمریکای دوره بوش پسر برای یکسره‌سازی اوضاع منطقه، دست به اقدام خام حمله نظامی به عراق و افغانستان زده بود تا آن را الگویی برای دولت‌سازی‌های جدید آمریکایی قرار داده و تکلیف جمهوری اسلامی ایران را نیز برای مهار و براندازی روشن کند. اما این راهبرد به شکست انجامید و بحران اقتصادی و مالی آمریکا از سال ۲۰۰۸، گزینه‌های اجباری و ابتکاری را به عنوان جنگ‌های نیابتی و متکی به بازیگران غیر رسمی و با حمایت مالی ارتجاع عرب و مدیریت کلان غرب و شرکای آن مطرح کرد؛ بنابراین هم بحران تروریستی تکفیری و هم روندهای ژنو، با این راهبرد منطقه‌ای دنبال شد که فراز و نشیب‌ها و تغییر وضعیت میدانی با حضور حزب‌الله و سپس ایران و در نهایت روسیه به بحران سوریه، مسیر و روندها را کاملاً تغییر داده و شاخص‌ها و معادلات و ویژگی‌های جدیدی تولید کرد. محوری‌ترین هدف این راهبرد غربی‌ـ صهیونیستی آن بود تا امنیت رژیم صهیونیستی حفظ شده و ضریب آن ارتقا یابد و سپس منافع هژمونیک آمریکا تأمین شود.
اگر سال ۲۰۱۴ را سال توازن میدانی بدانیم، از آن پس، روند فرسایش و نابودی تروریست‌ها و جغرافیای اشغال آنها در سوریه و عراق با سرعت تغییر یا پایان یافت. تغییر توازن قدرت در میدان این فرصت را به روسیه و ایران داد تا برای روندهای امنیتی و سیاسی نیز دست به ابتکار موازی ژنو بزنند که در نشست‌های آستانه تجلی یافت و ابتکار عمل آن نیز از دست غرب و حامیان تروریسم خارج شد. آشفتگی اردوگاه حامی تروریسم و ناکارآمدی و رقابت‌های فی‌مابین قطر، سعودی و ترکیه که بخشی از آن نیز به تحولات بیداری اسلامی در کشورهای عربی به ویژه مصر مرتبط بود، نشست‌های ژنو را به دیدارهای فرسایشی مبدل کرد و وضعیت میدانی و شکست‌های متوالی تروریست‌‌ها در حلب، قلمون، غوطه‌های شرقی و غربی و مناطق مرکزی سوریه در حمص و حماه و نهایتاً پایان دادن به جغرافیای خلافت داعش در سوریه و عراق، مرحله جدیدی از تحولات را پایه‌گذاری کرد. ترکیه به دلایل مختلفی با اروپا و سپس آمریکا دچار چالش شد و از اولویت گزینه‌های منطقه‌ای آمریکا خارج شد و همین امر، ترکیه را به ایران و روسیه نزدیک کرد و حاصل آن نشست‌های هشت‌گانه آستانه و مناطق کاهش تنش شد که نوعی مدیریت زمان و اولویت‌ها را در کارکرد خود ثبت کرد. این در حالی بود که نشست‌های نمایشی ژنو هیچ نتیجه، کارکرد و تأثیری در پرونده سوریه نداشت. طرف‌های غربی، ارتجاع عرب و ترکیه و صهیونیست‌ها، این روند را مسیری اجباری برای نابودی کامل تروریست‌ها و کارت‌بازی آن در سوریه بودند، نشان می‌داد. تحولات سوریه در نقطه مقابل اهداف اولیه بحران‌سازی قرار گرفت و مقاومت منطقه‌ای و گروه‌های آن در پیوندی جدید به واقعیتی ناگوار برای صهیونیست‌ها و آمریکا و غرب و ارتجاع عرب تبدیل شدند.
ترکیه که خاصیت ابزاری خود در سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا را تا حد زیادی از دست داده بود، ضمن حفظ ارتباط با باقی‌مانده تروریست‌ها در ادلب و شمال حلب یا غوطه شرقی، به عنوان شریک در نشست‌های آستانه تن داد تا روند نابودی تروریست‌ها را کند کرده و ظرفیت‌های آنها را حفظ کند. از سوی دیگر روس‌ها بنا به محاسبات ویژه‌ای که فراتر از پرونده سوریه بود، تعامل خاصی با ترکیه را دنبال کرده و گاه و بیگاه به آنها امتیاز نیز دادند تا بهره‌های آن را در توازن قدرت با غرب و به ویژه آمریکا و ناتو کسب کنند. حال آنکه دست به ریسکی قمارگونه زده به نتایج تاکتیکی بسنده کردند و آن را در نشست‌های آستانه و به تازگی در سوچی یا اغماض در عملیات ترکیه در عفرین ترسیم مناطق کاهش تنش نشان دادند. ترک‌ها نیز با اینکه در موضوعات فراوانی با آمریکا در چالش به سر می‌برند، در بازی عفرین و تضعیف نشست سوچی، به خوبی با آمریکا همکاری نانوشته کردند. نشست‌های هشت‌گانه آستانه که برای مدیریت امنیتی و مناطق درگیری فعال شده بود، در نقطه بلوغ خود باید به روندهای سیاسی در سوریه نیز می‌پرداخت تا حاصل جنگ و درگیری و توازن قدرت جدید را به یک کارکرد سیاسی و مذاکراتی تبدیل کند.
به همین منظور نشست گفتمان ملی گروه‌های معارض با حکومت سوریه در سوچی پیش‌بینی و برنامه‌ریزی شد. با اینکه روس‌ها تلاش فراوانی کردند تا آستانه و ژنو را جایگزین ژنو و وین نشان ندهند و از حساسیت‌های غربی بکاهند، اما از نگاه آمریکا و غرب، نشست سوچی دو پیام اصلی داشت؛ اولاً، پایان ژنو و اثرگذاری حامیان تروریستی در عرصه‌های سیاسی و آینده سیاسی سوریه بود، ثانیاً، نابودی و ناکارآمدی تروریست‌های باقی‌مانده برای اثرگذاری بر مهندسی سیاسی آینده سوریه و پایان پروژه غرب برای سوریه و منطقه بود. آمریکا که با آشفتگی و عدم انسجام در بین شرکای منطقه‌ای خود مواجه بود، اولویت خود را از یک سال قبل به اهرم‌های جدیدی اختصاص داد و پنتاگون و سیا را برای کسب جغرافیای مستقل از گروه‌های تروریستی و با نام مبارزه با داعش در شرق فرات قرار داد و با تشکیل یک سازمان رزم به نام «قسد» با محوریت کردهای شمال سوریه، شرق فرات در شمال سوریه را به کنترل خود درآورد. با ایجاد حدود 14 پایگاه و فرودگاه و پادگان نظامی، آن را به کارت جدید مذاکراتی یا اثرگذاری روندهای میدانی سوریه تبدیل کرد. از نگاه آمریکا این واکنش ترکیه فواید بسیاری در بر داشت، به طوری که ترکیه را در عمق و جغرافیای بیشتری وارد سوریه کرد و ضمن پیچیده‌تر کردن روندهای سیاسی و امنیتی، از سرعت پیش‌بینی و برنامه‌ریزی شده در آستانه و سوچی کاست. در این نگاه آمریکایی، با ورود ترکیه به خاک سوریه در عفرین، امکان فروپاشی مثلث ترکیه با روسیه و ایران در آستانه و سوچی را مهیا می‌کرد و روسیه و ایران و سوریه، در صورتی که با آن مخالفت جدی می‌کردند، ترکیه را وامی‌داشت تا از مشارکت وسیع معارضه ممانعت به عمل آورد. به همین دلیل نیز روسیه ناچار به نوعی سکوت در مقابل عملیات ترکیه شد و زمینه را برای بر هم زدن ابتکار عمل آستانه و سوچی و هدایت اوضاع به سمت ژنو فراهم می‌کرد. آمریکا که تکیه دادن به کردها و عشایر عرب شرق فرات را برای خود پایدار و درازمدت نمی‌داند، در عرصه دیپلماسی و سیاسی، تلاش کرد تا اصالت آستانه و سوچی را زیر سؤال برده و ژنو و نشست وین را یک ‌بار دیگر برجسته و محوری نشان دهد. این اقدام سیاسی آمریکا فقط برای زیر سؤال بردن سوچی و آستانه انجام گرفت، ولی در عرصه‌های میدانی هم یک تلاش خطرناک آمریکایی با کمک ترکیه شکل گرفت تا روسیه را مجبور به نگرانی و عقب‌نشینی کند. موشک‌های جدید آمریکایی با هماهنگی ترکیه به جریان احرارالشام تحویل شد تا فرودگاه حمیمیم هدف قرار گیرد که طی آن به شش فروند هواپیمای روسی آسیب وارد شد که روس‌ها دست به اقدام انتقامی علیه احرارالشام زدند. در طی هفته گذشته نیز تحویل موشک‌های ضدهوایی و دوش پرتاب به جبهه النصره از سوی آمریکا، توانست هواپیمای سوخوی ۲۵ را در شرق ادلب ساقط کند که این امر نشان از عزم آمریکا برای به چالش کشیدن روسیه در عرصه میدانی دارد. به موازات اقدامات فوق، دیپلماسی پنهان و آشکار آمریکایی و صهیونیستی و سعودی با روس‌ها، برای پذیرش حذف ایران و مقاومت از آینده سوریه و جغرافیای آن، دنبال شده که با سفر هیئت عالی‌رتبه نظامی و اطلاعاتی روس‌ها به واشنگتن تکمیل شده است. مطرح شدن مجدد اتهام حمله شیمیایی ارتش سوریه و اتهام به روسیه مبنی بر اینکه به مسئولیت‌های خود پایبند نیست، بخش دیگری از این فشارهاست که باید نتیجه و خروجی خود را، مجموعاً در نشست‌های بعدی ژنو و قبول طرح آمریکا و شرکای غربی آنها برای سوریه بدهد. آمریکا و بقیه حامیان تروریسم و جنگ نیابتی در سوریه به خوبی می‌دانند که مسیر سوچی نیز همانند مسیر آستانه‌، نه تنها مدیریت زمان و میدان را نهایی می‌کند، بلکه آینده سیاسی سوریه را از تسلط غرب و تروریست‌‌ها خارج خواهد کرد؛ از این رو آمریکا و کشورهای غربی با وجود دعوت به سوچی، در آن حضور نیافته و تروریست‌های داخل سوریه (معارضه داخل) نیز به سوچی نرفته و کارشکنی ترکیه و گروه‌هایی که به عنوان معارضه ریاض در سوچی‌ حاضر شدند، نتایج سوچی را محدود کرد و روس‌ها را مجبور کرد تا ریاست کمیته تدوین قانون اساسی را به دمیستورا واگذار کرده و آن را با رویکردهای موجود در نشست‌های ژنو پیوند بزنند.
روس‌ها که در روزهای اولیه جنگ در عفرین از سوی کردها متهم به بی‌اعتمادی شده بودند، پس از سوچی، با دادن موشک‌های ضد زره، ارتش ترکیه را در مناطق محدود مرزی در عفرین زمین‌گیر کردند و ارتش ترکیه، عملاً در مقابل یک جنگ فرسایشی و پرهزینه گرفتار شده است. آسیب‌پذیری شدید نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه و افزایش احتمال برخورد و درگیری‌های محاسبه نشده با نیروهای روسیه، ایران و حز‌ب‌الله موجب شده تا آمریکا زمین بازی را گسترش داده و به موازات انتقال تعداد بیشتر از داعشی‌ها به افغانستان از نظامیان خود در عراق به تدریج کاسته و به افغانستان وارد کند تا حوزه جدید چالشی و بحران‌سازی برای ایران و روسیه و چین در افغانستان و آسیای مرکزی باز کند. آمریکا برای جذب ترکیه نیز در افغانستان،‌ حوزه‌های همکاری مشترکی تعریف کرده تا حداقل بتواند ترکیه را در میزان همکاری با روسیه و ایران مدیریت کند. به همین دلیل باید در بازبینی راهبردهای سیاسی و میدانی در سوریه تدابیر جدیدی در قبال ترکیه نیز منظور شود تا از رفتار پاندولی ترکیه کاسته شود و به جای قمار و تکیه بر تروریست‌ها، باید با استمرار سیاست‌های دوگانه، رویه‌ای برد‌ـ برد را تعریف کرد. آنچه روشن است اینکه، آمریکا قادر نیست بدون روسیه و ایران‌، نشست‌های ژنو را بسامان کند؛ از این رو به حداقل‌هایی برای تغییر روندهای سوچی و آستانه و حضوری مؤثر برای مهندسی آینده سیاسی سوریه چشم دوخته است. دلیل، آن است که سعودی‌ها، محور اصلی سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا شده‌‌اند و بهای صد میلیاردی آن را پرداخت کرده‌اند و ترکیه بازیگر رزرو آنهاست که باید از سطح همگرایی آن با روسیه و ایران بکاهند و تروریست‌های باقی‌مانده نیز در سوریه نیز کارکردی فراتر از اقدامات محدود ایذایی ندارند و تکیه‌گاه کردی و عشایر عرب آنها نیز در شرق فرات‌، هر لحظه با فروپاشی روبه‌روست. لذا مدیریت زمان و بازبینی برنامه‌های همکاری با روسیه در سوریه و مدیریت رفتاری ترکیه به نحوی که از سناریوهای آمریکایی فاصله گرفته و رویکرد سازنده‌ای را در منطقه از خود نشان دهند، از اولویت ویژه‌ای برخوردار است.
تطبیق اجرایی نتایج سوچی با آنچه در وین طراحی شده و برای ژنو 9 دنبال خواهد شد، یکی از چالش‌هاست که باید در کنار تنظیم رفتار سیاسی و امنیتی ترکیه در قالب تعهدات آستانه و سوچی آن را دنبال کرد. در مرحله پساداعش با نوع جدیدی از رفتار یا نمایش رفتاری از سوی آمریکا، ترکیه و رژیم صهیونیستی روبه‌رو هستیم که با راهبرد جنگ نیابتی ‌ـ تروریستی متفاوت است و این بازیگران برای مدیریت روندها‌، ناچار به نقش‌آفرینی آشکار و مستقیم شده‌اند. این حضور مستقیم و آشکار به معنای تنگناهای آنهاست. ولی از گزینه‌های محدود رنج می‌برند و قادر به تغییر توازن در میدان نیستند. رژیم صهیونیستی با همه تحرکات دیپلماتیک آشکار و نهان با روسیه و با اقدامات اخیر خود در جنوب سوریه که با هماهنگی جبهه النصره و بقیه تروریست‌های استان درعا برای حذف داعش و جایگزین کردن القاعده و یکدست ‌کردن این منطقه و شبیه‌سازی آن با شمال سوریه در قبال قدرت‌یابی بیشتر حزب‌الله و مقاومت، در سوریه و در لبنان ناتوان است و آمریکایی‌ها از اینکه وارد سیکل کشنده و تکرار تلفات نیروهای خود همانند سال‌های 2006 تا ۲۰۱۰ در عراق شوند، به اندازه‌ای هراس دارند که دست به نامه‌پراکنی می‌زنند تا هدف قرار نگیرند؛ لذا مقامات آمریکایی به هرگونه اقدام نظامی مستقیم فکر نمی‌کنند؛ چرا که به سادگی، نیروهای‌شان و ناوهای آنها به اهداف مشروع تبدیل خواهند شد.
دکترین‌های جدید امنیتی‌، سیاسی و هسته‌ای آمریکا به موازات رفتار ناهنجار و نامنطبق با رویه‌های جهانی‌، نشان می‌دهد که آمریکا برای تأسیس مرحله‌ای جدید از روابط بین‌الملل و یکجانبه تلاش می‌کند حداقل در کوتاه‌مدت زمینه هرگونه تعامل دوجانبه با قدرت‌های رقیب‌، همانند روسیه و چین را به صفر نزدیک کند. به همین دلیل «روسیه باید بداند و می‌داند که اگر در دوره اوباما و منطق سیاست خارجی آن دوره با آمریکا، با فریب کاخ سفید روبه‌رو شد و سراب امکان تعامل و توافق با آمریکا، فرصت‌های مهمی از روسیه به هدر داد، در دوره ترامپ و سیاست‌های جدید وی هیچ‌ شانسی برای ریسک و تردید ندارد.» عقلانیت راهبردی حکم می‌کند که در آینده سوریه به چیزی کمتر از ظرفیت و قدرت ژئوپلیتیک برای روسیه و ایران نمی‌توان تکیه کرد و حکومت سوریه نیز آن را می‌پذیرد. این نقطه مقابل آن هدفی است که آمریکا، رژیم صهیونیستی و سعودی در سوریه دنبال می‌کنند و هنوز به تجزیه، براندازی، یا حداقل به دستیابی به امتیازاتی در سوریه فکر می‌کنند که قادر به مهار روسیه و ایران و مقاومت در سوریه باشند و سوریه و تمامی مزایای ژئوپلیتیکی و اقتصادی و نفت و گاز آن را از دست ندهند. ترکیه نیز باید بپذیرد که با کارنامه سیاه در حمایت از تروریسم همراهی با آمریکا و ارتجاع عرب و وسوسه امپراتوری‌سازی و اصرار بر اهداف گذشته نمی‌تواند در آینده سوریه نقشی داشته باشد، ‌مگر اینکه با درک اوضاع جدید در سوریه و کنار گذاشتن نقش‌آفرینی در سیاست‌های فرسایش‌‌دهنده آمریکا برای ترکیه، چه در سوریه و چه در افغانستان، یا ادامه حمایت از تروریست‌ها، به منافع همجواری و اقتصادی دست یابد. دیپلماسی رسمی ایران که هنوز برداشتی جناحی از تحولات منطقه‌ای دارد، با پتانسیل کافی در سوچی و جزئیات آن وارد نشده است. این به آن معنا است که دیپلماسی رسمی ایران، به جای مطالبه‌گری برای بهره‌مندی از توازن قدرت جدید و مزیت‌های پیروزی بر تروریسم و بحران‌سازی غربی‌ـ صهیونیستی در سوریه و تبدیل آن به دستاوردهای اقتصاد ملی‌، رفتار محتاطانه را برای نرنجیدن غربی‌ها از خود نشان داده است. بدیهی است که در پایان بحران در سوریه،‌ با فقدان تحرک و تدبیر فعال برای تحکیم دستاوردهای گوناگون، دیگر بازیگران از سهم پیروزی ایران در سوریه بهره‌مند خواهند شد و به موازات برنامه‌ریزی‌های سیاسی در ساختار قدرت سوریه،‌ از مزیت‌های پساتروریسم در سوریه و بازسازی و بهره‌های ژئوپلیتیکی و امنیتی آن، استفاده خواهند کرد.



   حسین عبداللهی‌فر/ رهبر معظم انقلاب اسلامی در آغاز ورود انقلاب ملت مسلمان ایران به چهلمین سال حیات خود، در جمع عده بسیاری از همافران نیروی هوایی ارتش به تلاش برخی متفکرنماها برای تولید فکر با هدف زیر سؤال بردن مبانی، اصول و بنیان‌های فکری انقلاب اشاره کردند و فرمودند: «می‌نشینند به‌ اصطلاح فکر ارائه می‌دهند که با پایه‌های انقلاب مخالفند؛ شما گاهی ممکن است مقالات اینها و نوشته‌های اینها را در بعضی از مطبوعات یا رسانه‌های الکترونیکی و مانند اینها ببینید؛ از اینها استفاده می‌کنند، پول می‌دهند، [می‌گویند] بنشینید علیه انقلاب و علیه پایه‌های انقلاب فکر تولید کنید.»
متأسفانه طی روزهای اخیر مصادیق نظرات و تفکرات این دسته از روشنفکرمآب‌ها در نشریات و رسانه‌های داخلی فراوانی بوده و هر یک تلاش دارند تا تحت عنوان ارزیابی و آسیب‌شناسی چهار دهه گذشته به شیوه‌های مختلف عملکرد نظام اسلامی و دستاوردهای انقلاب را زیر سؤال ببرند. در این میان عده‌ای اساس وقوع انقلاب اسلامی را اشتباه دانسته و عده‌ای دیگر مدعی فاصله انقلاب با اهدافش شده‌اند. 
رهبر معظم انقلاب علت افزایش این تلاش‌ها را ورود انقلاب به چهلمین سال خودش توصیف کرده و می‌فرمایند: «هدف‌ دشمن این است که از این استمرار و استقامت جلوگیری کند؛ انواع و اقسام تلاش‌ها را هم دارند می‌کنند برای همین [هدف].‌ از هر وسیله‌ای هم که بتوانند استفاده می‌کنند؛ از متفکّرنماها‌. بعضی‌ها هستند متفکّرنما‌یند، می‌نشینند به ‌اصطلاح فکر ارائه می‌دهند که با پایه‌های انقلاب مخالفند.» 
دشمنی دشمنان انقلاب اسلامی و مزدوری برخی قلم‌به‌دست‌ها برای آنها تعجب‌برانگیز نیست؛ اما ترویج این گونه افکار از سوی برخی جریان‌های داخل قدرت و رسانه‌های رسمی کشور محل سؤال است. 
بخشی از این موارد به دلیل دیدگاه‌های نادرستی است که عده‌ای در ناتوانی از فهم حقیقت انقلاب دارند. به تعبیر رهبر معظم انقلاب اینهایی که خیال می‌کنند انقلاب یک جرقّه بود، زد و تمام شد، از شناخت حقیقت انقلاب خیلی دورند. در حالی که ایشان می‌فرمایند: «نخیر، انقلاب یک حقیقت زنده است، یک موجود زنده است که تولّد دارد، رشد دارد، قِوام دارد و عمر طولانی دارد در صورتی؛ و بیماری دارد، مرگ دارد، نابودی دارد، در صورت دیگری.»
اما خطای دیگر این افراد نوع نگاه به اصلاح‌گری و انجام اصلاحات است. کسانی که انقلاب را یک دگردیسی مستمر می‌دانند اشتباه‌شان این است که این تحول را متوجه اصول می‌کنند تا به هدف‌شان برسند، حال آنکه رهبر معظم انقلاب در همین سخنرانی خویش می‌فرمایند: «بنده بارها گفته‌ام، تغییر و تحوّل جزوِ ذاتِ زندگیِ انسان است، پس جزو ذات انقلاب هم هست؛ منتها چه‌جور تغییر و تحوّلی؟ تغییر و تحوّلی که اصول و مبانی در آن به‌ طور مستحکم ثابت می‌ماند... اصل ثابت است، ریشه محکم است، پایه‌ها همان پایه‌های اصلی و مستحکم [است]؛ نتایج، ثمرات، حواشی، روز‌به‌روز نوشَونده و جلوه‌گر در عالم حیات، در محیط زندگی انسان‌ها و جامعه و تقدیم‌کننده و اهداکننده‌ میوه‌های نو و میوه‌های جدید؛ این خصوصیّت انقلاب است، انقلاب ما این خصوصیّت را داشته.»
یکی دیگر از مشکل این افراد به نقطه‌ای باز می‌گردد که دقیقاً در تعارض با خواست اکثریت مردم مسلمان ایران است. کسانی که انقلاب را برای اهدافی به جز مذهب و اسلام می‌خواستند و به صراحت اصلی‌ترین مورد مخالفت خود را ارزشی بودن نظام ذکر می‌کنند. لذا ادعا می‌کنند انقلاب از مسیر اصلی‌اش فاصله گرفته است. در این باره می‌توان به اظهارنظر «هرمیداس باوند» اشاره کرد، آنجا که می‌گوید: «انقلاب 57 از آن آرمان‌ها و اهدافی که داشته است، فاصله گرفته است.» این دیدگاه را روزنامه ابتکار دقیقاً در نوزدهم بهمن درج کرده و در توضیح این ادعا به نقل از وی آورده است: «انقلاب 57 هم که صورت گرفت برای این بود که توسعه اجتماعی و اقتصادی پایدار باشد و از نظر سیاسی و آزادی احزاب و مطبوعات مشارکت مردمی که نقطه ضعف داشت تکمیل شود، اما از آنجا که مبنای انقلاب ارزشی بود و تخصصی نبود، با مشکلات کنونی مواجه
 هستیم.»

گزارش صبح صادق از همایش فرهنگی بصیرتی خانواده

در هشتمین روز از دهه فجر پرشکوه انقلاب اسلامی، به همت معاونت نیروی انسانی نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه، همایش فرهنگی بصیرتی خانواده با حضور کارکنان نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه و خانواده‌های آنان در سالن پنج آذر تهران برگزار شد. 
از اولین ساعات روز 19 بهمن کارکنان نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه به همراه خانواده‌های خود وارد محل‌ همایش شدند. برای کودکان فضایی مهیا شده بود تا در ساعات حضور پدران و مادران‌شان در این نشست بتوانند با یکدیگر بازی کنند. طلیعه مراسم با نوای دلنشین ذکر مولای خوبان حضرت مهدی(عج) با عطر انتظار آغشته می‌شود. اولین بخش از برنامه‌ها سخنرانی حجت‌الاسلام گواهی مسئول سازمان بسیج اساتید و طلاب کشور است که با محوریت مباحث مربوط به خانواده و موقعیت و شرایط سازمانی کارکنان ایراد می‌شود. 
سبک متفاوت سخنان حجت‌الاسلام گواهی از سخنرانی‌های پیشین وی که با زبان طنز، سؤال و جواب و... همراه است،‌ مخاطبان را با خود همراه کرده است. وی در ادامه با ذکر روایات و مصادیق قرآنی به ارزش و جایگاه خانواده و نقش هر یک از همسران در قوام و بقای آن می‌پردازد و خانواده‌ها به ویژه زوج‌های جوان را به قدردانی از یکدیگر توصیه می‌کند.
در ادامه برنامه، گروه سرود و تواشیح قطعاتی زیبا در وصف حضرت زهرا(س)، امام زمان(عج) و متناسب با دهه فجر اجرا می‌کنند. 
پس از آن مهندس نقیبی کارشناس رسانه به ارائه مباحثی با موضوع سواد رسانه‌ای با استفاده از تصاویر می‌پردازد که مورد استقبال جمع قرار می‌گیرد. ادامه بحث سواد رسانه‌ای با نمایش صحنه‌های طنز همراه می‌شود که حال و هوای همایش را تغییر می‌دهد. 
برنامه بعدی، سخنرانی کوتاه سردار  سپهر، معاون هماهنگ‌کننده نماینده ولی‌فقیه در سپاه است که نقطه عطف آن قدردانی از مجاهدت‌های پاسداران شاغل در نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه در حضور همسران‌شان است. سردار سپهر با ابلاغ سلام نماینده ولی‌فقیه در سپاه می‌گوید، در طول مدت نزدیک به چهار دهه خدمتی خود در رده‌های مختلف، روحیه و شور و حال و اخلاص نیروهای نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه ویژه و مثال‌زدنی است و همین ویژگی سبب شده تا در طی سال‌های گذشته چندین بار از سوی ستاد کل نیروهای مسلح مورد قدردانی قرار بگیرند. وی رضایت رهبر معظم انقلاب و فرمانده کل قوا از عملکرد نمایندگی را نیز مهر تأییدی بر تلاش‌ها و مجاهدت‌ها می‌داند و تأکید می‌کند: «این مهم میسر نمی‌شد، مگر با حمایت و پشتیبانی خانواده‌ها و همسران پاسداران که برای این همراهی از شما سپاسگزارم.»
پس از صحبت‌های سردار سپهر، اجرای قطعات زیبای گروه سرود نسیم قدر فضایی معنوی به همایش می‌دهد. به ویژه سرود معروف «ز کودکی خادم این تبار محترمم، چونان حبیب مظاهر مدافع حرمم...»
در بخش پایانی مراسم، هم از خانواده مدافع حرم شهید سعید کمالی از کارکنان نمایندگی ولی‌فقیه در مازندران که در منطقه خان‌طومان به شهادت رسید، قدردانی می‌شود و هم از چهره‌های قرآنی خانواده نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه تجلیل به عمل می‌آید.