علی‌اکبر کریمی؛ عضو کمیسیون اقتصادی مجلس، در واکنش به تصمیم مسئولان برگزاری بازی‌های المپیک زمستانی 2018 مبنی بر اینکه به دلیل مشکلات بین‌المللی (تحریم‌های بین‌المللی) گوشی‌های سامسونگ دراختیار ورزشکاران ایرانی قرار نمی‌گیرد، گفت:‌‌ کمپین تحریم خرید محصولات سامسونگ واکنش ایران درمقابل تصمیم مسئولان بازی‌های المپیک کره جنوبی در مقابل ورزشکاران ایرانی است.

بررسی علل تأخیرات در پروژه‌های عمرانی در سطوح ملی و استانی

  محمدابراهیم میانجی/ یکی از مشخصه‌های رشد و توسعه صنعتی و اقتصادی در هر کشوری، موفقیت در اجرای پروژه‌های عمرانی آن کشور است. از جمله شاخصه‌های اصلی در موفقیت هر پروژه‌، اجرای بدون تأخیر و باکیفیت آن است؛ زیرا طولانی شدن پروژه‌های عمرانی علاوه بر صرف منابع مالی فراوان به دلایلی، چون ایجاد تورم و افزایش قیمت‌ها، عدم امکان بهره‌برداری از پروژه‌ها در موعد مقرر و... توجیه اقتصادی به همراه ندارد. تأخیر پروژه‌های عمرانی یکی از مهم‌ترین ضعف‌های موجود در صنعت عمران همه کشورهای جهان است و مطالعات محققان نشان داده با وجود فناوری مدرن امروزی، هنوز هم تاریخ اتمام بیشتر پروژه‌ها، به دلیل وجود تأخیرات عقب می‌افتد.

پروژه‌های نیمه‌تمام؛
 میراث گذشتگان
حکایت پروژه‌های نیمه‌تمام در کشور ما نیز جدای از کشورهای دیگر نیست. در ایران هم بخشی از پروژه‌های نیمه‌تمام در سطح ملی و بخش مهم دیگری از آنها، استانی است که از دولتی به دولت دیگر به ارث رسیده است. بنا بر اظهارات کارشناسان سازمان برنامه و بودجه درباره جزئیات طرح‌های نیمه‌تمام در کشور،‌ در حال حاضر به طور کلی 71 هزار طرح استانی و شش هزار طرح ملی نیمه‌کاره وجود دارد که اتمام آنها 20 سال طول می‌کشد در حالی که متوسط عمر آنها 14 سال است. 
هرچند بهره‌برداری از این طرح‌ها با توجه به طولانی شدن زمان اجرا به یکی از چالش‌های مهم اقتصادی کشور تبدیل شده است؛ ولی اقدام غیر کارشناسی و به دور از منافع ملی، در به سرانجام رساندن آنها می‌تواند مشکلات این طرح‌های نیمه تمام را بیشتر کند و برای اقتصاد کشور چالش‌های متعدد خلق نماید.
برای اتمام این تعداد از پروژه‌های نیمه‌تمام هم زمان بسیاری نیاز است و هم اعتبار مناسبی باید تخصیص یابد که در هر دو مورد محدودیت مضاعفی وجود دارد. ورود بخش خصوصی برای به سرانجام رساندن پروژه‌های نیمه تمام ملی و استانی کشور در سنوات گذشته،‌ راهی بوده که با شدت و ضعف در دولت‌های مختلف دنبال شده است؛ به طوری که دولت‌ها در این باره کارنامه عملکردی خود را به اطلاع مردم ‌می‌رساندند و آن را برای خود یک امتیاز خوب بر‌می‌شمردند.

جایگاه بخش خصوصی 
در طرح‌های نیمه‌تمام
ورود بخش خصوصی به پروژه طرح‌های نیمه‌تمام،‌ الزامات خاص‌ خود را دارد که از جمله مهم‌ترین این الزامات داشتن توجیه اقتصادی برای سرمایه‌گذار است. اینکه تصور شود همه این طرح‌ها از توجیه اقتصادی از منظر بخش خصوصی برخوردار است، تصوری غلط می‌باشد. برای نمونه آیا یک پیمانکار حاضر است راه روستایی را خریداری کرده و اجرا کند تا از قِبَل تردد در آن مسیر، درآمد کسب ‌نماید؟ موارد مشابه در 71 هزار پروژه استانی و شش هزار پروژه ملی به وفور وجود دارد که لازم است برای ورود بخش خصوصی، توجیه اقتصادی برای آن ایجاد کرد.
علت تأخیر در بهره‌برداری
 از طرح‌های عمرانی
بیشتر کارشناسان اقتصادی بدهی‌های سنگین بخش دولتی به پیمانکاران را اصلی‌ترین عامل کُند شدن پیشرفت پروژه‌های عمرانی می‌دانند. طبق آمار موجود دلیل ۹۳ درصد از طولانی شدن اجرای پروژه‌های عمرانی در کشور، به کمبود اعتبارات بازمی‌گردد. کمبود اعتبارات برای پروژه‌های در دست تأسیس و تعریف پروژه‌های جدید بدون پشتوانه مالی مناسب، موجب شده است تا حجم مطالبات بخش خصوصی از دولت تا میزان فراوانی بالا برود؛ به طوری که خبر از بدهکاری شش هزار میلیارد تومانی وزارت نیرو به صنعت برق و هزار و 450 میلیارد تومانی به صنعت آب و همچنین بدهکاری سه هزار میلیارد تومانی وزارت راه و ترابری به پیمانکاران، در میان است. 

بی‌اعتمادی پیمانکاران 
مزید بر علت
با توجه به وضعیت دولت‌ها در اعلام و واگذاری اعتبارات عمرانی، در بسیاری از موارد نهادهای دولتی پروژه‌هایی را شروع می‌کنند که اعتبار کافی برای اتمام آن در نظر گرفته نشده است و پیمانکاران بخش خصوصی بر اساس اعتمادی که میان آنان و دولت وجود دارد، وارد اجرای این پروژه‌ها می‌شوند و به دلیل همان کمبود اعتبارات یا دیده نشدن بودجه عمرانی در سرجمع اعتبارات آن نهاد، توان تسویه مطالبات پیمانکاران را ندارند و بر اثر بالا رفتن بدهی‌ به پیمانکاران، اعتماد بخش خصوصی به دولت‌ها خدشه‌دار شده و در آینده دولت‌ها در اجرای پروژه‌های عمرانی با مشکلات عدیده‌ای مواجه خواهند شد.

کلنگ‌زنی‌های خارج از برنامه مسئولان
از دیگر علل افزایش طرح‌ها و پروژه‌های نیمه‌تمام در سطح کشور، تناسب نداشتن پروژه‌های تعریف شده با میزان بودجه و اعتبار در نظر گرفته شده برای وزارتخانه‌ها، نهاد‌ها، سازمان‌ها و... است که با کلنگ‌زنی‌های خارج از برنامه مسئولان امر در سطح ملی و استانی، موجبات افزایش حجم پروژه‌های نیمه‌تمام در کشور را فراهم می‌کنند. ناگفته پیداست که باید پروژه‌ها متناسب با بودجه‌ای که دولت ساماندهی کرده است، تعریف شود تا مسئولان اجرایی و پیمانکاران دچار مشکلات عدیده نشوند.

اعمال سلیقه مدیران 
در سطوح گوناگون
به دلیل تغییر در سطوح مختلف مدیریتی در کشور و اعمال سلیقه در بهره‌برداری از طرح‌هایی که در گذشته آغاز شده است و بعضاً به بروز مشکلات حقوقی و حقیقی در پروژه‌ها منجر شده است برخی از پروژه‌ها به‌شکل نیمه‌کاره رها شده‌اند که این موضوع یکی از عوامل بالا رفتن قیمت نهایی اتمام پروژه‌ها است. از سوی دیگر در برخی پروژه‌ها مکان‌یابی درستی برای آن صورت نگرفته یا از نظر اجرایی دارای اولویت نبوده‌ است که هرکدام از این موارد کافی است تا مدیر جدید از زیر بار به سرانجام رسیدن پروژه‌ای که میراث مسئولان پیش است، شانه خالی کند.

پروژه طرح‌های نیمه‌تمام نیازمند اقدام چندجانبه
با این توصیف طرح‌ها و پروژه‌های نیمه‌تمام به دلیل کمبود بودجه و اعتبار، بی‌اعتمادی پیمانکاران به مجریان پروژه‌ها، تغییر مدیریت در سطح ملی و استانی، اعلام عدم نیاز به بهره‌برداری به دلیل فرسایشی شدن طرح، بروز مشکلات حقوقی و حقیقی در پروژه‌ها و... اجرای آن در بازه زمانی مورد انتظار بخش دولتی برروی زمین مانده است.
در این وضعیت دولت باید تلاش کند از یک‌سو با جذب منابع مالی از بخش خصوصی و سرمایه‌گذاران خارجی، کار تعدادی از پروژه‌ها را تسریع کند و از سوی دیگر با اولویت‌بندی پروژه‌های مهم، بخش اصلی منابع مالی خود را به طرح‌هایی اختصاص دهد که یا تکمیل آنها اهمیت بسیار بالایی برای کشور دارد یا میزان پیشرفت‌شان طوری است که می‌توان پس از چند ماه کار فشرده به افتتاح آنها امید داشت. در کنار آن استفاده از منابعی مانند اسناد خزانه نیز به دولت کمک می‌کند تا بخشی از بدهی‌های معوق خود به پیمانکاران پروژه‌های زیرساختی را پرداخت نماید و روند اتمام پروژه‌هایی را که در دست پیمانکاران است تسریع کند.



 محمد نوری/ نظام پرداخت کارتی، یکی از زیرساخت‌های مهم هر کشور برای انجام مبادلات خرد بین آحاد جامعه محسوب می‌شود. این شبکه که مبتنی بر کارت‌های پرداخت صادر شده برای اشخاص و کاربری آن در پایانه‌های الکترونیکی است، بخش بزرگی از پرداخت بابت مصرف خانوار در کشورهای توسعه‌یافته را تحت پوشش قرار داده و در حقیقت این امکان را برای عموم فراهم می‌کند که بدون نیاز به وجه نقد بتوانند از طریق انتقالات بین حساب‌های بانکی، عملیات پرداخت خود را انجام دهند. 
در ایران هم شبکه الکترونیکی پرداخت کارت یا شاپرک، وظیفه انتقال امن اطلاعات و داده‌های مربوط به تراکنش‌های مالی و غیر مالی به بانک‌های صادرکننده کارت را دارد. این مرکز با استفاده از سخت‌افزارها‌،‌ ‌نرم‌افزارها و شبکه ارتباطاتی خود، پیام‌ها و داده‌های اخذ شده از شرکت‌های ارائه‌دهنده خدمات پرداخت (‌PSP) را پذیرش کرده، آنها را کنترل، مسیریابی و سپس نسبت به ارسال آنها به بانک‌های صادرکننده (‌از طریق سامانه شتاب) اقدام می‌کند. همچنین‌ شاپرک وظیفه تسویه اقلام مربوط به تراکنش‌های موفق پذیرندگان و تعیین و اعلام کارمزدهای مربوطه را برعهده دارد. این کار به صورت دوره‌های زمانی سیکلی در طول یک روز کاری و همچنین پایان روز انجام می‌گیرد.
شاپرک، به ‌عنوان یک جایگزین مناسب تبادل الکترونیکی به جای تبادل فیزیکی پول، همراه با نظارت مستمر و هوشمند نظام پرداخت کشور بوده و مأموریت آن نیز اعمال وظایف حاکمیتی و نظارتی بانک مرکزی در زمینه استانداردسازی، توزیع مناسب و نظارت بر مبادلات الکترونیکی کشور در مراکز فروش کالا و خدمات است. لذا این سامانه شبکه‌ای منسجم، واحد و مستقل از بانک‌ها ارائه کرده و تمامی امور مربوط به ارائه‌دهندگان خدمات پرداخت و تسویه با پذیرندگان را با یک الگوی کسب و کار مشخص به انجام
 می‌رساند.
استفاده از سامانه پرداخت الکترونیک هم برای عموم مردم و هم برای مراکز فروش کالا و خدمات دارای محاسن بسیاری است. تاکنون بنا بر این بود که وجه ناشی از خرید مردم حداکثر چند ساعت پس از خرید و چند بار در روز به حساب فروشندگان واریز می‌شد؛ اما بانک مرکزی اعلام کرده است که از این پس تسویه حساب‌ها در شبکه الکترونیکی پرداخت کارت (شاپرک) حداکثر تا 24 ساعت پس از انجام خرید انجام می‌شود؛ موضوعی که اعتراض اصناف را به دنبال داشته است. بانک مرکزی علت این تصمیم را برای جلوگیری از خطرات و پولشویی و مبارزه با کلاهبرداری‌ها در برداشت از حساب‌های مردم و نیز داشتن فرصت کافی برای رصد تراکنش‌های بانکی اعلام کرده است.
این اقدام بانک مرکزی اگر با سازوکار لازم و اعتمادزای مصرف‌کننده اجرایی نشود و موجب بروز اختلال در ارسال مبالغ به حساب آنها در بازه مشخص شود، می‌تواند موجب بروز مشکلاتی برای اصناف گردد. از جمله مهم‌ترین مشکلات اینکه برخی اصناف با توجه به تأخیر در پرداخت، دیگر تمایلی به استفاده از دستگاه‌های کارتخوان (pos) نخواهند داشت و ترجیح می‌دهند که پول نقد دریافت کنند و این مسئله مخاطراتی را برای فروشنده و خریدار به وجود خواهد آورد و روند خروج این سامانه از فرایند خرید و فروش را تسریع خواهد کرد. 

ریفاینانس

در شماره‌های گذشته به تعریف «یوزانس» و «فاینانس» پرداخته شد، در این شماره به توضیح و تبیین واژه دیگری درباره اعتبارات اسنادی به نام «ریفاینانس» می‌پردازیم.
 اعتبار اسنادی ریفاینانس (یا یوزانس داخلی) نوعی تسهیلات اعتباری است که در چارچوب یک خط اعتباری کوتاه‌مدت برقرار شده میان دو بانک یا دو مؤسسه مالی تحت یک قرارداد(Agreement) اعطا می‌شود. از راه این خط اعتباری، وجه کالای مورد معامله بین خریدار(Applicant) و فروشنده(Beneficiary) در زمان معامله اسناد حمل به صورت نقدی(at sight) به فروشنده پرداخت می‌شود، سپس بانک گشایش‌کننده
(Issuing Bank) وجه پرداخت شده به فروشنده از سوی بانک کارگزار(Financier) را یک‌سال بعد به همراه بهره متعلقه از خریدار دریافت کرده و بازپرداخت می‌کند. استفاده از تسهیلات کوتاه‌مدت بین بانکی (معمولاً یک‌ساله) را ریفاینانس گویند .
 بانک‌ها با استفاده از منابع شعب خارج از کشور و منابع بانک‌های خارجی اقدام به پرداخت تسهیلات ارزی کوتاه‌مدت در قالب خطوط اعتباری ریفاینانس می‌کنند.
تفاوت بین تسهیلات فاینانس
 و ریفاینانس
حداکثر مدت برای اعطای تسهیلات ریفاینانس تا یک‌سال و برای فاینانس بیش از یک‌سال است. بازپرداخت تسهیلات به بانک‌های خارجی در ریفاینانس از سوی بانک‌های تجاری و در فاینانس از سوی بانک مرکزی تضمین شده است. از تسهیلات فاینانس برای خرید و احداث پروژه‌های سرمایه‌ای و تجهیزات، ماشین‌آلات خطوط تولیدی و خدمات اعم از نصب و راه‌اندازی، آموزش و دانش فنی استفاده می‌گردد، در حالی که از تسهیلات ریفاینانس برای ورود کالاهای خاصی که بانک تعیین می‌کند، استفاده می‌شود.
استفاده‌کنندگان از تسهیلات فاینانس شامل اشخاص حقیقی، اشخاص حقوقی، وزارتخانه‌ها، سازمان‌ها و شرکت‌های دولتی هستند؛ اما در تسهیلات ریفاینانس علاوه بر اشخاص حقیقی و حقوقی، شرکت‌ها و سازمان‌های وابسته به دولت، چنانچه از منابع بودجه عمومی کشور به طور کلی یا برای ثبت سفارش خاصی استفاده نمی‌کنند، مشمول استفاده از این تسهیلات خواهند بود.




 سید فخرالدین موسوی/ از همان روزی که فهرست کابینه دوازدهم منتشر شد فاصله‌ها میان اصلاح‌طلبان و رئیس دولت اعتدال آغاز شده بود و انتقادات از حسن روحانی کم‌کم بر زبان آورده شده و در روزنامه‌ها و رسانه‌های اصلاح‌طلب به رشته تحریر درآمدند. همان روزها بود که برخی توصیه‌نامه نوشتند که معاون اصلاح‌طلب رئیس‌جمهور از کابینه خارج شود تا ناکارآمدی دولت به پای او هم نوشته نشود؛ اما شاید کمتر کسی فکر می‌کرد که شیب انتقادات به دولت دوازدهم تا این حد تند شود و هیچ‌کس فکر نمی‌کرد در بهمن ماه 1396 روزنامه «آفتاب یزد» تیترهایی، چون «دلار ارزان در محله پاستور» و «سؤال ترس ندارد» فقط در یک هفته بر صفحه اول خود بنشاند و با انتقاد عملیاتی نشدن سؤال از رئیس‌جمهور بنویسد: «از قدیم گفته‌اند پرسیدن عیب نیست، ندانستن عیب است؛ اما به ‌نظر می‌رسد دست‌کم در عرصه سیاسی ایران پرسیدن هم عیب است.» کمتر کسی فکر می‌کرد روزنامه «اعتماد» در یادداشتی در نقد نحوه پاسخگویی رئیس‌جمهور بنویسد: «نشست مطبوعاتی حسن روحانی نتوانست افکار عمومی را قانع سازد. همان‌طور که چند هفته گذشته گفت‌وگوی زنده تلویزیونی او با اعتراضاتی همراه شد. از گفت‌وگوی تلویزیونی با توجه به مخاطبش انتظاری نیست؛ اما توقع می‌رفت تا در این نشست مطبوعاتی چند سؤال متفاوت و پاسخ‌های متفاوت‌تری شنیده شود؛ اما بازهم اتفاق خاصی رخ نداد. در نشست مطبوعاتی رئيس‌‌جمهوری جای بسیاری از روزنامه‌ها خالی بود، به نظر می‌رسد با توجه به سؤالی که بعضی روزنامه‌ها مطرح می‌کنند به آنان اجازه پرسیدن سؤال داده نشده بود. طبق معمول چند سؤال کلی پرسیده شد و پاسخ‌ها هم کلی و شعارگونه بود... با پاسخ‌های کلی و کلیشه‌ای، با آمارهای تکراری و شعارها و وعده‌های همیشگی نمی‌توان اعتماد ایجاد کرد، این جلسات تکراری فقط سرخوردگی و فاصله‌ها را بیشتر می‌کند. بهتر آن است که روحانی به مطبوعات اعتماد کند، یک نشست خبری متفاوت برگزار کند و بگذارد به چالش بکشانندش، از توصیه‌ها و مشورت‌های کلیشه‌ای تیم اطلاع‌رسانی‌اش فاصله بگیرد و اتفاق جدیدی را در نشست مطبوعاتی خود رقم بزند»؛ یا در مطلبی به قلم محمدعلی ابطحی بنویسد: «روحانی... در جهت تحقق و اجرای شعارهای انتخاباتی خود تلاش نکرد. اجرا نشدن وعده‌های رئیس‌‌جمهور مصداق نشنیدن صدای مردم است... من معتقد هستم که عملیاتی شدن وعده‌های انتخاباتی اصلی‌ترین مصداق شنیدن صدای مردم است؛ زیرا مردم در انتخابات بلندترین صدا را دارند و به کاندیدایی رأی می‌دهند که تصور می‌کنند، صدای آنها را شنیده و در راستای تحقق خواسته‌های‌شان می‌کوشد... اگر روحانی به شعارهای خود توجه کرده و وعده‌هایش را عملی می‌کرد احتمالاً شاهد چنین اعتراضاتی نبودیم.» کمتر کسی می‌توانست حدس بزند روزنامه اصلاح‌طلب «وقایع اتفاقیه» پیش از آنکه دولت دوازدهم به یک سالگیش برسد، در نقد سیاست‌های اقتصادی دولت در حوزه مسکن این‌گونه بنویسد: «با توجه به شرایط فعلی کشور و رکود عمیق بخش مسکن، نمی‌توان امیدی به بهبود وضعیت خرید و فروش در سال آینده داشت و به ‌دلیل کاهش عرضه مسکن، همچنین رشد خانه‌های اجاره‌ای، چیزی که در سال آینده می‌توان به وضوح مشاهده کرد، رشد قیمت بیشتر از تورم خانه‌های اجاره‌ای است؛ البته یکی از دلایل رشد خانه‌های اجاره‌ای، رکود سنگین اقتصادی است که باعث کم شدن قدرت خرید مردم از یک طرف و کم کردن ارزش پول شده است... اگر سیاست‌های دولت به همین منوال باشد و تحرک خاصی از دولت برای روشن کردن موتور بخش عرضه مسکن نبینیم، وضع به همین منوال پیش خواهد رفت و رکود مرتفع نمی‌شود.» مطالب و نوشتارهایی که مشابه آنها این روزها به فراوانی در رسانه‌های اصلاح‌طلب که امروز می‌توان پسوند منتقد دولت را نیز برای‌شان به کار برد، مشاهده می‌شود؛ اما فارغ از اینکه این انتقادها تا چه حد منطقی است و تا چه حد با رویکردهای سیاسی و جناحی و نگاه معطوف به انتخابات‌ پیش رو به رشته تحریر درمی‌آیند، یک نکته حائز اهمیت دارند که عبارت است از؛ سخت شدن شرایط برای دولت اعتدال و در رأس آن آقای روحانی؛ چرا که اکنون اصلی‌ترین حامیان او با اصولگرایان منتقد دولت حداقل در نقد دولت دوازدهم  و نا کارآمد بودن روندی که این دولت پیش گرفته است، متفق‌القول شدند که این امر می‌تواند به تنهایی دولت در فضای رسانه و در میان جریان‌های سیاسی بینجامد؛ شرایطی که اگر با همین شیب ادامه پیدا کند، از روزهای سخت دولت آقای روحانی در آینده خبر می‌دهد.



 مهدی فرهادی/جنگ سایبری شامل حملات دیجیتالی به شبکه‌ها، سامانه‌ها و اطلاعات کشور دیگری با هدف صدمه زدن به آنها است. این حملات ممکن ‌است دارای تخریب، تغییر یا به سرقت بردن اطلاعات یا از دسترس خارج‌ کردن خدمات برخط باشد که جامعه نظامی یا جامعه‌های بزرگ‌تر از آنها استفاده ‌می‌کنند. همچنین این حملات دیجیتالی برای آسیب فیزیکی در جهان واقعی همانند رخنه به سامانه‌های کنترل سدهای آبی برای بازکردن دریچه‌های آن و ایجاد بحران در کشورهای هدف طراحی شده‌اند. همین اهمیت فضای سایبری در جنگ‌ها سبب شده است تا دولت‌ها در نیروهای نظامی خود حوزه‌ای جدید به نام «اداره سایبری» ایجاد کنند تا در برابر تهدیدات بتوانند از خود دفاع کرده و چه بسا در حملات خود در این حوزه نیز کاراتر عمل کنند. در همین راستا نیز به تازگی در آمریکا و در لایحه اختیارات دفاع ملی آن کشور که به‌ تازگی تسلیم مجلس نمایندگان شده، آمده است که کنگره نگران تهدیدات ناشی از دولت ایران در حوزه‌های سایبری، عملیات اطلاعاتی و دیگر فعالیت‌هایی است که منافع امنیت ملی آمریکا را تهدید می‌کند. کنگره در این زمینه وزارت دفاع را ملزم کرده است در زمینه ظرفیت‌های آفندی و پدافندی سایبری سرمایه‌گذاری کند تا بتواند در مناطق پر تنش، عملیات را هدایت کند. در این گزارش به تهدیدات سایبری روسیه نیز اشاره شده و آمده است که روسیه از فنون جنگ هیبریدی شامل؛ جنگ سایبری، جنگ اطلاعات و الکترونیک برای تأثیرگذاری استفاده می‌کند.