سردار صفوی

دستیار و مشاور عالی فرمانده کل قوا گفت حزب‌الله لبنان یک سازمان چریکی و یک نهضت بود که با این جنگ سوریه به یک ارتش قدرتمند در مقابل صهیونیست‌ها تبدیل شد.
سردار سرلشکر سیدیحیی صفوی در نشست «بررسی بحران سوریه، آخرین تحولات میدانی و سیاسی»، اظهار داشت: «منطقه غرب آسیا در مرحله گذار ژئوپلیتیکی به سر می‌برد. منطقه ما در غرب آسیا محل رقابت قدرت‌های بزرگی مثل آمریکا، روسیه و اتحادیه اروپا خواهد بود.»
وی سوریه و عراق را محل رقابت‌های ژئواستراتژیکی آمریکا و روسیه دانست و گفت: «می‌دانید که عراق و سوریه تحت نفوذ اتحاد جماهیر شوروی و روسیه بودند. عراق در سال 1932 به استقلال رسید و نظام پادشاهی بر آن حاکم شد. سال 1958 کودتای ژنرال عبدالکریم قاسم نظام پادشاهی را به جمهوری تبدیل کرد. حسن البکر و صدام حسین هم سال 1968 کودتا کردند. ساختار ارتش عراق و سوریه، روسی است. ایران هم قبل از انقلاب تحت تسلط آمریکایی‌ها بود.»
سردار صفوی افزود: «آمریکایی‌ها سال 2003 بر عراق مسلط شدند و آن را از دست روس‌ها بیرون کشیدند. فقط کشوری به نام سوریه باقی مانده بود. سوریه و عراق همچنین محل رقابت ژئوپلیتیکی، ژئواستراتژیکی و ژئواکونومیکی قدرت‌های منطقه‌ای مثل ایران، ترکیه و عربستان هم هستند؛ یعنی دو رقابت در این کشورها داریم: یک رقابت جهانی و یک رقابت منطقه‌ای.
وی همچنین تقسیم کشورهای سوریه و عراق را از اهداف آمریکایی‌ها در صورت توان دانست و به تضعیف قدرت نفوذ ایران در عراق و سوریه و عدم اتصال محور استراتژیک ایران- عراق- سوریه- مدیترانه، به عنوان یک محور استراتژیک، از دیگر اهداف آمریکایی‌ها در منطقه اشاره کرد و افزود: «جلوگیری از برتری وزن ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی ایران را باید از اهداف آمریکا در منطقه دانست.»
سردار صفوی خاطرنشان کرد: «واقعیت آن است که وزن ایران در منطقه ارتقا یافته است. ائتلاف ایران، روسیه و حزب‌الله لبنان در سوریه پیروز شد و ائتلاف آمریکایی‌ها، ترک‌ها، اردنی‌ها و صهیونیست‌ها در عراق بعد از 83  ماه با شکست مواجه شد. البته ترکیه تا سال 2016 جزو این ائتلاف بود، از  سال 2016 از آن ائتلاف خارج شده است.
وی درباره موضوع جدایی‌طلبی کردها افزود: «اگر یک دولت کردی بخواهد شکل بگیرد، چهار دولت ایران، ترکیه، سوریه و عراق مخالف هستند. دولت کردی شکل نمی‌گیرد مگر اینکه آنها به مدیترانه راه پیدا کنند. ترک‌ها آمدند عفرین را گرفتند که اگر در شرق فرات یک دولت خودمختار شکل گرفت، راه به مدیترانه نداشته باشد. البته توسعه روابط سیاسی و اقتصادی ایران با ترکیه می‌تواند در حل مسائل منطقه تأثیرگذار باشد و ایران و ترکیه ظرفیت 30 میلیارد دلار تبادلات اقتصادی را دارند.»
سردار صفوی اظهار داشت: «درست است که جنگ سوریه 83 ماه طول کشیده است و حزب الله تعدادی هم شهید داد، اما حزب‌الله کنار گوش صهیونیست‌ها به یک ارتش تبدیل شد و هم اکنون یک ارتش متحد اسلامی در سوریه به‌وجود آمده است.»

رسول سنائی‌راد/ چسبندگی و وابستگی نیروهای مخالف نظام (اپوزیسیون) به بیگانگان، پایین بودن هزینه جاسوسی یا کمتر قبیح دانستن آن، همچنین عدم آگاهی کافی بخش نخبگانی جامعه از این مسئله و حرفه‌ای بودن سرویس‌های جاسوسی کشورهای دشمن و رقیب از یک سو و باقی ماندن شبکه‌های نفوذ و جاسوسی دولت‌های انگلیس، آمریکا و رژیم صهیونیستی از رژیم گذشته از سوی دیگر موجب شده تا نه تنها برخی از اطلاعات راهبردی کشور در اختیار بیگانگان قرار گیرد؛ بلکه در مواردی شاهد فجایعی چون ترور دانشمندان هسته‌ای یا ایجاد اختلال و خرابکاری در تأسیسات راهبردی و مسیر پیشرفت‌های فناورانه و علمی کشورمان نیز باشیم.
بدیهی است، سرویس‌های دشمن که ضربه به روند قدرت‌یابی و پیشرفت جمهوری اسلامی ایران را هدف‌گذاری کرده‌اند، تنها با بهره‌گیری از مزدوران روسیاه و بدنامی چون منافقین، گروهک تروریستی امثال ریگی و تکفیری‌ها، نمی‌توانند اهداف‌شان را برآورده کنند؛ بلکه شخصیت‌های موجه و علمی که امکان نفوذ را به محافل و اماکن راهبردی مقدور سازند، یا مشاوره‌های ظاهراً علمی آنان محاسبات مسئولان را تغییر دهد و امکان جمع‌آوری اطلاعات در سطوح بالا و اماکن حساس را داشته باشند، کارایی بسیار بیشتر و هزینه بسیار پایین‌تری برای سرویس‌ها دارند.
نفوذی‌هایی چون؛ کلاهی در حزب جمهوری اسلامی، کشمیری در نخست‌وزیری، قطب‌زاده در صداوسیما، افضلی در نیروی دریایی، اشتری در وزارت دفاع، درّی‌اصفهانی در تیم مذاکرات هسته‌ای و… نمونه‌هایی از نفوذی‌ها و جاسوسانی هستند که ضربه‌های مهلکی به نظام مقدس جمهوری اسلامی وارد ساخته، ولی جملگی دارای توان نخبگی، علمی و ظواهر موجه بوده و حتی بعضاً به تدین نیز تظاهر می‌کرده‌اند.
چنین تجاربی نه تنها باید دست‌اندرکاران گزینش و حراست را نسبت به رعایت ملاحظات امنیتی حساس کرده باشد؛ بلکه باید سایر مسئولان و اصحاب اندیشه و تریبون را در قضاوت نسبت به کسانی که در معرض اتهام جاسوسی دستگیر می‌شوند نیز محتاط کرده و حداقل تا قطعی نشدن حکم محکومیت یا برائت به صبر و سکوت وادار سازد.
اما برخلاف این تجارب تلخ در مسئله خودکشی یکی از متهمان پرونده جاسوسی با پوشش فعالیت‌های زیست‌ محیطی، همچنان شاهد برخی مواضع احساسی و بعضاً اعتراضی برخی شخصیت‌های سیاسی و رسانه‌ای بودیم که اگرچه بخشی از آن نسبت به نحوه حادثه، یعنی خودکشی متهم این پرونده بود، اما بخش دیگر برای تردیدآفرینی نسبت به ماهیت جاسوسی این پرونده و ارتباط متهم با این پرونده بود؛ چرا که سوابق علمی و اجتماعی او را مانع آلودگی‌ وی به چنین خیانتی تلقی می‌کردند.
حال آنکه انتظار می‌رود در مواجهه با این نوع پرونده‌ها حداقل تا صدور حکم قطعی به نفع امنیت و منافع ملی جانب احتیاط نگه داشته شده و برعکس برای جلوگیری از فرو ریختن قبح و زشتی‌ جاسوسی و وطن‌فروشی و دلگرم نگه داشتن مجموعه امنیتی و قضایی درگیر با این پرونده، مواضعی علیه اصل جاسوسی و خیانت به کشور اتخاذ شود.
سربازان گمنام امام زمان، پس از ماه‌ها تعقیب و مراقبت و بررسی‌های حرفه‌ای، یک شبکه گسترده جاسوسی و جمع‌‌آوری اطلاعات را کشف کرده‌اند که در پوشش فعالیت‌های زیست‌محیطی و به‌کارگیری افراد موجه علمی‌ـ دانشگاهی نه تنها توجیهاتی را برای حفظ وابستگی کشور در اقلام راهبردی به خارج، [به بهانه کاهش منابع آبی] و ضرورت استفاده از محصولات تراریخته به خورد مسئولان می‌داده‌اند (تحمیل اشتباه محاسباتی) و سلامت مردم را گروگان منافع بیگانه می‌ساخته‌اند؛بلکه با استقرار لوازم جاسوسی و رصد در محدوده‌های فعالیت موشکی و نظامی، اطلاعات سرّی کشور را در اختیار بیگانگان قرار می‌داده‌اند؛ اطلاعاتی که در شرایط خطر می‌تواند امکان وارد ساختن ضربات مهلک و جنایتکارانه علیه توان دفاعی کشورمان را به دشمنان داده یا بهانه‌های لازم را برای فشار و محدودسازی کشور در این عرصه‌ها دنبال کند.
ضمن اینکه استفاده از پوشش سازمان‌های غیر دولتی (NGO) در عرصه زیست‌محیطی موجب بی‌اعتبارسازی این قبیل فعالیت‌ها نیز شده و همزمان، هم سبب ظلم و خیانت به محیط زیست و هم بدنام‌سازی فعالان این عرصه می‌باشد.
سال‌ها فعالیت این متهم به جاسوسی در محافل علمی، نحوه تهیه مکان برای فعالیت‌ها، شیوه شبکه‌سازی با اغفال برخی دانشجویان یا فعالان زیست‌‌محیطی، ارتباطات با سرویس‌های بیگانه و حتی نحوه خودکشی حرفه‌ای در زندان، ویژگی‌هایی است که تنها از یک شخصیت علمی برنمی‌آید، شایسته بود برخی فعالان سیاسی و رسانه‌ای‌ از شتاب‌زدگی در قضاوت‌ها خودداری می‌کردند.

 علی قاسمی/ افزایش نرخ ارز در چند مرحله، به ویژه در نیمه دوم امسال و همچنین آینده پیش‌بینی‌ناپذیر و حتی بدبینانه التهابات زیادی به فضای اقتصادی کشور وارد کرده است. اگرچه التهاب بازار ارز ناشی از عوامل گوناگونی، همچون تقاضاهای سفته‌بازانه و عوامل روانی و سیاسی است که ما در اینجا به دنبال عوامل آن نیستیم.
 آنچه در این یادداشت ثقل بحث ما قرار می‌گیرد، بیشتر بر روی راهکارها و وظیفه سنگین دولت در این عرصه است. بانک مرکزی برای مهار این افزایش بی‌رویه باید اقدامات خاص و متنوعی انجام دهد که یکی از این اقدامات راه‌اندازی اوراق سپرده ارزی است که از روز شنبه 28 بهمن در بانک‌ها شروع شده است. به نظر می‌رسد، مصوبه بانک مرکزی برای انتشار گواهی سپرده، با هدف مهار التهاب ارزی راهکار نسبتاً خوبی باشد؛ البته در صورتی که مردم به بانک‌ها اطمینان کنند و با استقبال مردم مواجه شود.
 طبق این مصوبه، بانک‌ها به مدت دو هفته با انتشار گواهی سپرده، امکان اخذ سود ۲۰ درصدی را برای گروهی از سپرده‌گذاران بانکی به‌ صورت رسمی فراهم می‌کنند؛ به‌ گونه‌ای که به خریداران این نوع اوراق، سود یک‌ساله ۲۰ درصد و در صورت فروش اوراق در بازه زمانی کمتر از ۱۲ ماه، سود ۱۴ درصد پرداخت می‌شود. 
در کل باید گفت، جذاب‌سازی و تنوع مدل‌ها برای جذب پول‌های سرگردان مردم و فاصله‌اندازی بین مردم و بازارهای موازی مانند ارز، طلا و مسکن خوب و مفید است تا بخشی از این متقاضیان بار دیگر به بانک‌ها اطمینان کنند و سرمایه‌های خودشان را به بانک‌ها بسپارند. حال باید منتظر ماند و دید که واکنش بازار به اوراق مشارکت ارزی و ریالی چگونه
 خواهد بود.
اقدام دیگر بانک مرکزی که به نظر می‌رسد خیلی دیر هنگام شروع شده، ارسال اسامی خریداران ارز به سازمان مالیاتی است تا با اهرم مالیات از روند سفته‌بازی پیشگیری کرده و با نظارت بیشتر جلوی فرار مالیاتی دلالان ارز را مسدود کند. در این بین، آنچه بیشتر مورد انتقاد مردم است، اینکه بارها و بارها محمدباقر نوبخت، سخنگوی دولت و رئیس سازمان برنامه و بودجه اعلام می‌کند روحانی، رئیس جمهوری اسلامی ایران با بالا رفتن نرخ دلار موافق نیست، حال برای این اظهارات باید راهکار منطقی پیدا کرد؛ چرا که صرف گفتن و تکرار این حرف‌ها دردی را دوا نمی‌کند. بدتر از آن، ناهماهنگی بین دولت است که طیفی در دولت، موافق با افزایش نرخ دلار و رسیدن آن به رقم‌های بالاتر از این هستند.
 همگی به این نکته واقفند که اگر قیمت دلار بالا برود و ریال تضعیف شود، پول ملی تضعیف شده و به نوعی بار تورمی دارد و اگر تورم بالا برود، قدرت خرید پایین می‌آید و مضاف بر اینها وجهه و غرور یک کشور با یک پول ضعیف به هم می‌ریزد و این وضعیت هنگام معامله با برخی از کشورهای کوچک منطقه‌ای بیشتر نمایان می‌شود. جا دارد رئیس‌جمهور، بانک مرکزی و وزارت اقتصاد و دارایی به این نکات حساسیت بیشتری
 داشته باشند.
 یکی از شعارهای اساسی دولت همین بود که اجازه نخواهد داد ارزش پول ملی کاهش یابد. از سوی دیگر، صرف دستگیری و برخورد قضایی با چند نفر به بهانه اخلالگران بازار ارز شاید نتیجه عکس هم داشته باشد. حتی عده‌ای از اقتصاددانان معتقدند، برخوردهای امنیتی تأثیری در ثبات نرخ ارز ندارد و حتی ممکن است به تشدید مشکلات موجود منجر شود. درست است معاملاتی که خارج از سیستم رسمی و کنار خیابان صورت می‌گیرد، مشکوک به پولشویی و جرایم مالی است و اگر این‌گونه رفتارها در هر کشوری صورت بگیرد، بدون اغماض سخت‌تر از این برخورد می‌کنند و ما هم منکر آن نیستیم، ولی راه‌حل نهایی و کارایی نیست.

صبح صادق فاز جدید تحرکات دیپلماتیک خارجی و فضاسازی‌های داخلی را رمزگشایی می‌کند

   محمد سیروس/ خداوند متعال در آیه 76 سوره شریفه نساء، طاغوت‌ها و هموارکنندگان راه آنان را از اولیای شیطان برمی‌شمارد و در آیه 121 سوره شریفه انعام، کسانی را که در آیات و احکام الهی مجادله می‌کنند، به دوستان شیطان می‌افزاید تا نشان دهد هر کسی می‌تواند از دایره ولایت الهی خارج و به ولایت شیطان داخل شود. همچنین در آیه 120 سوره شریفه بقره به مؤمنان ابلاغ می‌کند، هرگز یهود و نصاری از شما راضی نخواهند شد تا به طور کامل، تسلیم خواسته‌های آنها شوی و از آیین (تحریف‌یافته) آنان، پیروی کنی. 
طاغوت اکبر زمان ما و هموارکنندگان راه آن کیستند؟ مجادله‌کنندگان بر سر احکام الهی که به صراحت در مصحف شریف قرآن کریم بیان شده، چه کسانی هستند؟
پیروان حق و رهبر بزرگ و پیشوای حکیم آنان که در مقابل طاغوت اکبر زمان و هموارکنندگان راه آن و همچنین مجادله‌کنندگان بر سر احکام الهی ایستاده‌اند، کدامند؟ 
ساختار و موضوع مورد منازعه میان دو جریان چیست و موارد مواجهه و تجربیات منبعث از آن چه بوده‌اند؟
خوانندگان ارجمند در ادامه با بررسی موضوع «مذاکرات موشکی» پاسخ پرسش‌های فوق را خواهند یافت.  

طرح موضوع
آغازین روزهای چهلمین بهار آزادی از سلطه‌ طاغوت اعظم یا همان شیطان بزرگ را در حالی پشت سر می‌گذاریم که توطئه‌ها و نقشه‌های شوم «یهود و نصاری و منافقین امت» اعم از داخلی و خارجی، اَشکال پیچیده‌تری یافته و هر روز بر شدت آن افزوده می‌شود. در این سو امام خامنه‌ای در مقام پیشوای امت مسلمان ایران، در حالی که در سال 1392 جریانی بر کشور حاکم شد که معتقد بود با مذاکره می‌توان مشکلات اقتصادی کشور را برطرف کرده و این تئوری را در اذهان جامعه تئوریزه کرد، به آن تفکر مجال داد تا بخت خود را بیازماید؛ اما چند نکته را به تکرار فرمودند: 1ـ به مذاکرات خوش‌بین نیستم؛ 2ـ به دشمن و لبخندش اعتماد نکنید و مواظب مکرش باشید و در نوشتن جزئیات توافق دقت کنید؛ 3ـ مسئله دشمن با ما موضوع هسته‌ای نیست، آنها با اصل نظام ما مشکل دارند؛ 4ـ مذاکرات هسته‌ای بهانه است و آنها پس از هسته‌ای به سراغ مسائل دیگری، همچون «موشک، قدرت منطقه‌ای، حقوق بشر و ...» خواهند رفت.   
حال پنج سال پس از بیانات و پیش‌بینی‌های حکیمانه امام دوراندیش امت، دشمن که حقوق مصرّح در توافق «برجام» را با زورگویی نداده و بارها نقض عهد کرده و خیالش راحت است که با سیاست معطل‌سازی، برجام و نتیجه‌دهی آن برای جمهوری اسلامی را مشروط به مذاکرات دیگر کرده و به تاریخ سپرده است، ساز «مذاکرات موشکی و قدرت منطقه‌ای» را کوک می‌کند. طرح موضوع مذاکرات موشکی و منطقه‌ای اواسط سال جاری و با پدیدار شدن زوال کامل دولت خودخوانده تروریست‌های ساخته آمریکا، رژیم صهیونیستی، اروپا و برخی کشورهای منطقه، جدی‌تر پیگیری شد. آخرین بار این موضوع در دستور کار نشست امنیتی مونیخ قرار گرفت و اتحادیه اروپا خواستار طرح جدی این موضوع با اتهام به ایران شد.

هدف جبهه دشمن
دشمن از ابتدای انقلاب اسلامی توطئه‌های زیادی را در همه ابعاد برای نابودی عزم انقلابی ملت بزرگ ایران با هزینه‌های گزاف اجرا کرد که هریک می‌توانست به اضمحلال کامل یک کشور در ابعاد کشورهای دارای حق وتوی عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد بینجامد. بدیهی است که هر توطئه‌ای برای تضعیف یکی از ارکان نظام مقدس جمهوری اسلامی طراحی می‌شد؛ اما تحقق مجموعه اهداف دشمن نابودی کلیت نظام بوده است.
یکی از اندیشکده‌های معروف آمریکا، در زمان ریاست‌جمهوری «باراک اوباما»-رئیس‌جمهور سابق آمریکا پروژه «نرمال‌سازی ایران» را پیشنهاد کرد. بر اساس این پروژه، آمریکا باید سلسله‌اقداماتی را درباره ایران اجرا کند.
اولین مورد آن بحث هسته‌ای و از بین بردن دستاوردها و پیشرفت هسته‌ای ما بود؛ به گونه‌آی که مقامات آمریکایی با اجرای برجام تأکید کردند واشنگتن توانست بدون شلیک حتی یک گلوله برنامه هسته‌ای ایران را از بین ببرد. محدودکردن و توقف فعالیت‌های موشکی، قطع حمایت ایران از محور مقاومت، پذیرفتن اینکه ایران نباید قدرت منطقه‌ای باشد، پذیرفتن شروط غرب در مسئله حقوق بشر و در نهایت به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی.
بر اساس این، دومین هدف تهی کردن ایران از قدرت، بحث موشکی است. آمریکا برای نیل به این هدف افزون بر حفظ مشکلات برجام و افزودن بر تحریم‌ها، به تقسیم کار روی آورد و مباحث موشکی و قدرت منطقه‌ای را به شرکای استراتژیک خود در اروپا سپرد. اکنون طرف اصلی درباره این دو موضوع اساسی سه کشور فرانسه، انگلیس و آلمان هستند که مجری اصلی پیشبرد راهبرد آمریکا و صهیونیست‌ها شده‌اند.

مواضع مسئولان، شخصیت‌ها 
و جریان‌های داخلی
با اینکه امام امت کوچک‌ترین بحث و مذاکره درباره موضوع موشکی را ممنوع و حرام اعلام کرده‌اند و اکثریت ملت ایران در نظرسنجی‌های بین‌المللی، مهر تأیید بر آن زده‌اند؛ اما متأسفانه برخی از مسئولان در دولت و مجلس و بدنه فکری جریان غربگرا (اصلاح‌طلبان) با همان دلایلی که مردم را به سمت برجام سوق دادند، در مصاحبه‌ها و اظهارنظرها و مطالب رسانه‌های همسو با غرب به دنبال تئوریزه کردن مذاکرات موشکی هستند. آنها با وقاحت تمام بار دیگر موضوع احتمال وقوع جنگ را مطرح می‌کنند و نتیجه می‌گیرند که باید با مذاکره برد‌ـ برد با اروپا بحث موشکی را هم همچون هسته‌ای واگذار کنیم تا جنگی رخ ندهد!  
اگرچه ماجرا از سخنرانی و توئیت کذایی یکی از مسئولان ارشد کشور مبنی بر «پایان یافتن عصر موشک و آغاز گفتمان» و همچنین برخی از مسئولان دولتی آغاز شد؛ اما در این زمینه و در آخرین اظهار نظر طیف غربگرای داخلی، «سیدعلی خرم» فعال اصلاح‌طلب در روزنامه «شرق»، ضمن نافهم و نامعقول خواندن دونالد ترامپ، نتیجه می‌گیرد که او همه ‌چیز را برای روشن‌کردن «آتش جنگ» با ایران فراهم کرده است! خرم با اینکه ترامپ را در همه موضوعات و سیاست‌هایش از جمله موضوع «کره ‌شمالی» ناکام و شکست خورده معرفی می‌کند، با کمال تعجب ایران را در مقایسه با کره‌شمالی، از نظر حمایت بین‌المللی حلقه‌ای ضعیف‌تر می‌داند و تنها بازیگری را که ایران می‌تواند برای مهار ترامپ روی آن حساب کند، اتحادیه اروپا معرفی می‌کند! این دیپلمات سابق در انتها ـ با تخفیف ـ ساده‌انگارانه پیشنهاد می‌دهد که ایران به سمت اعتمادسازی موشکی با اروپا برود و ضمن پذیرش محدودیت‌هایی در بخش موشکی، در یک معامله برد‌ـ برد، نیروی هوایی خود را به منزله قدرت جایگزین برای قدرت موشکی کشور از اروپا دریافت کند.
چندی پیش هم احمد نقیب‌زاده، فعال اصلاح‌طلب طی مقاله‌ای در روزنامه «آرمان امروز» که با عنوان «اروپایی‌ها خواهان مذاکرات موشکی» منتشر شد، نوشت: «مواضع اروپایی‌ها تا حدی خردمندانه به‌نظر می‌رسد! هم می‌خواهند که هیاهوی آمریکایی‌ها را ساکت کنند و هم نمی‌خواهند موضوع موشکی ایران به یک بحران غیر قابل بازگشت تبدیل شود. البته ‌ایران هم در موقعیت خوبی قرار دارد و به اهداف خودش رسیده و قادر است که ‌این برنامه‌ها را در همین نقطه کنونی متوقف کند. برد بیش از دو هزار کیلومتر در برنامه‌های ایران نیست. بهتر است که ما هم با آغاز مذاکره «خطر جنگ و تحریم» را از سر بگذرانیم. اگر مذاکره نکنیم، ممکن است اروپایی‌ها مواضع تند و تیز آمریکایی‌ها را در این مورد همراهی کنند.» او همچنین در ادامه مطلب خود تأکید می‌کند: «عربستان هم از مذاکرات احتمالی در این زمینه خشنود خواهد شد»!

تحلیل
واقعیت تلخ برخلاف مدعیات غرب‌گراهای وطنی این است که خطر «جنگ و تحریم» در مذاکرات هسته‌ای اعتبار یافت و دشمن را شرطی کرد که ایران در صورت وقوع یک تهدید معتبر عقب خواهد نشست؛ این یکی از نتایج فضاحت‌بار و پنهان برجام است. حلقوم‌هایی که پنج سال پیش با همین ادبیات در صف مدافعان برجام مشاهده شدند، این روزها نیز تأکید دارند که دستاوردهای برجام تنها در صورت ادامه مذاکرات و برای نمونه مذاکره در مسئله موشکی هویدا خواهد شد! و برای جلوگیری از جنگ و تحریم باید وارد مذاکره و معامله مثلاً برد‌ـ برد با غرب شویم. گزاره‌ای غلط که هدفی جز درانداختن ایران اسلامی به ورطه هولناک خلع سلاح و البته بی‌دستاوردی نخواهد داشت.
با مطالعه آیات الهی که در ابتدای گزارش آمد، پاسخ سه پرسش در مقدمه گزارش به خوبی روشن خواهد شد.

از خصایص یهود در قرآن کریم 
الف‌ـ عقاید و باورهای یهود: 1ـ دشمنی با مؤمنان (مائده/82)، 2ـ اذیت و آزار مؤمنان (آل عمران/186)، ۳ـ عقیده یهود و نصاری درباره خودشان که خود را فرزندان خدا و دوستان (خاص) او می‌دانند (مائده/18)، 4ـ عقیده یهود درباره خداوند که معتقدند دست خدا (با زنجیر) بسته است (مائده/64)، 5ـ طغیان و سرکشی (اسراء4 و5)، 6ـ قساوت و سنگدلی (بقره/74)، 7ـ ایمان نداشتن به نبوت (بقره/55)، 8ـ کفران نعمت (بقره/61)، 9ـ کشتار انبیاء (بقره/61)، 10ـ انداختن نارسایی‌ها و مشکلات به گردن رهبری (اعراف/131)، 11ـ فراموش کردن خدمات دیگران (ابراهیم/6)، 12ـ اذیت و آزار پیشوا و رهبری (صف/5)، 13ـ عهدشکنی (مائده/13) و 14ـ تحریف کلام خداوند (مائده/13).
ب‌ـ کارشکنی‌ها و فعالیت‌های تخریبی علیه مسلمانان: 1ـ تفرقه‌افکنی بین مؤمنان (توبه/107)، 2ـ پناه دادن به عناصر ضد الهی (توبه/107)، 3ـ آواره کردن شهروندان (منافقون/8)، 4ـ سیاست محاصرة اقتصادی (منافقون/7)، 5ـ ناخرسندی از مسلمانان مگر با پیروی از یهود و نصاری (بقره/120).

نتیجه‌گیری
مردم غیور و مسلمان ایران با تبعیت از امام و پیشوای خود هر ساله با حضور معجزه‌وار در همه‌پرسی‌های جاری در طول انقلاب اسلامی، با حضور پرشکوه در راه‌پیمایی‌ها و انتخابات گوناگون پیام خود را به مسئولان داخلی و همچنین همه جهانیان اعلام می‌دارند. امام امت نیز بارها از مدیران کشور خواسته‌اند به جای معطل نگه‌داشتن کشور و امید داشتن به دست بیگانگان، به ظرفیت‌ها و نیروهای داخلی تکیه کنند؛ اما برخی از مسئولان هر بار که سخن می‌گویند با فرافکنی و ایجاد فضاهای کاذب و مشغول‌سازی اذهان عمومی و رسانه‌ها به موضوعات حاشیه‌ای و بی‌ربط، زمان را به‌ گونه‌ای مدیریت می‌کنند که فرصت چانه‌زنی  بیابند. این مسئولان باید بدانند عمر خدمت کوتاه است و اشتباهات‌شان هزینه‌های جبران‌ناپذیر به ملت و کشور تحمیل خواهد کرد و نحوه عمل‌شان در تاریخ خواهد ماند و با قضاوت آیندگان مواجه خواهند شد.

  محمدرضا مرادی/ نبرد سه ساله با گروه تروریستی داعش شهرهای مناطق غربی عراق را دچار خسارت‌های بسیاری کرده است. اکنون پس از پایان این گروه تروریستی در عراق، دوران بازسازی شروع شده و مهم‌ترین چالش دولت عراق در این زمینه سرمایه لازم برای شروع بازسازی است. در همین ارتباط کنفرانس سه روزه بازسازی عراق در کویت آغاز شد. این کنفرانس به طور مشترک با همکاری عراق، کویت و سازمان ملل برگزار شد. هدف عراق از این کنفرانس این بود که بتواند 100 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری برای بیش از 200 پروژه کلان و نیمه‌کلان در این کشور به ویژه در مناطقی که زیرساخت‌های آن در جنگ با داعش نابود شد، جمع‌آوری کند. نمایندگانی از 2 هزار و 850 شرکت بین‌المللی در کنار 3 هزار نماینده از سازمان‌های وابسته به سازمان ملل متحد و دیگر سازمان‌های غیر دولتی در این کنفرانس شرکت کردند. 
نیاز شدید عراق به بازسازی سبب اهمیت این کنفرانس شده بود. در جریان حمله گروه‌های تروریستی به مناطق مختلف عراق بیش از 70 هزار خانه به طور کامل نابود شده و 140 هزار خانه دیگر نیز آسیب دیده‌اند. مقامات عراقی اعلام کرده‌اند که بانک جهانی و حکومت عراق پیش‌بینی کرده‌اند که برای بازسازی در حال حاضر حدود ۸۸ میلیارد سرمایه نیاز است؛ البته نخست‌وزیر عراق این رقم را حدود 100 میلیارد دلار برآورد کرده است. مقامات عراقی اعلام کرده‌اند که 22 میلیون دلار برای بازسازی فوری در عراق نیاز است.
اما این کنفرانس برخلاف پیش‌بینی‌ها به اهداف مورد نظر خود نرسید. «صباح الخالد» وزیر خارجه کویت پس از پایان کنفرانس بازسازی عراق در کویت اعلام کرد که مجموعاً 30 میلیارد دلار توسط کمک‎های مالی کشورهای شرکت‌کننده در کنفرانس، جمع‌آوری شده است؛ ولی نکته مهم درباره این کنفرانس به تلاش برخی کشورها برای نفوذ در عراق از طریق مسئله بازسازی برمی‌گردد. عربستان یکی از این کشورها است که در سال‌های اخیر به این نتیجه رسیده است که در برابر نفوذ ایران در عراق باید از طریق شیوه‌های نرم مقابله کند. به تازگی برخی خبرها منتشر شده نشان می‌دهد که ریاض به دنبال خرید زمین‌های استان بصره است. علاوه بر این تلاش عربستان برای سرمایه‌گذاری بیش از یک میلیاردی در عراق نیز در همین راستا قابل ارزیابی است و این مسئله اهمیت هوشیاری دولت عراق در برابر سرمایه‌گذاری‌ها در بازسازی عراق را دو چندان می‌کند.
در کل کنفرانس کویت از همان ابتدا با انحرافاتی مواجه شد. در ابتدا قرار شد این کنفرانس با هدف اختصاص کمک‌های بلاعوض به عراق برگزار شود که در نهایت این امر میسر نشد و به سرمایه‌گذاری در عراق تبدیل شد. با این وجود کنفرانس سه روزه کویت نتوانست به اهدف خود برسد. عراق در حالی از نیاز خود به ۱۰۰ میلیارد دلار برای بازسازی خبر داده بود که در نهایت، کمتر از ۳۰ میلیارد دلار تعهد کشورها را توانست جلب کند. حدود نیمی از این تعهد به شکل وام است و کمتر از دو میلیارد دلار نیز به شکل کمک بلاعوض مستقیم یا غیرمستقیم است. علاوه بر محقق نشدن هدف عراق از کسب مبلغ مورد نظر، باید در نظر داشت که بغداد ۱۲۰ میلیارد دلار نیز بدهی خارجی دارد و با کنفرانس کویت حدود ۱۵ میلیارد دلار آن هم بدون احتساب سود بر حجم بدهی‌هایش افزوده شد.
در نتیجه باید تأکید کرد که دلیل اصلی موفق نبودن کنفرانس کویت آن بود که کشورهای مختلف نه با هدف تلاش برای کمک به دولت عراق در زمینه بازسازی شرکت کرده بودند؛ بلکه به دنبال یافتن جای پایی در عراق جدید بودند. همین مسئله سبب شد تا تلاش این کشورها در راستای افزایش نفوذ در عراق باشد و مسئله بازسازی در اولویت بعدی قرار بگیرد. این مسئله می‌تواند به فرصتی برای دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران تبدیل شود که با برعهده گرفتن نقش بیشتر در بازسازی عراق نسبت به مشارکت بیشتر شرکت‌های خصوصی ایران در بازار عراق
 اقدام کند.



  محمدابراهیم میانجی/ طی دو ماه گذشته، نرخ دلار در عرصه اقتصادی کشور، بیش از ۲۵ درصد افزایش یافته و تا مرز پنج هزار تومان رسیده است. افزایشی که بیش از اندازه لازم و غیر متناسب با تورم موجود در کشور صورت گرفته و شرایط تجارت و برنامه‌ریزی در اقتصاد را برای فعالان عرصه اقتصادی کشور سخت کرده است. این شرایط در حالی پدید آمده است که مسئولان از جمله رئیس‌جمهور و رئیس بانک مرکزی وعده‌هایی مبنی بر ارزان شدن دلار داده بودند؛ اما روند افزایشی قیمت دلار همچنان در بازارهای داخلی یکه‌تازی می‌کند. علل و عوامل رشد قیمت دلار متعدد و متنوع است که در این مجال برخی از این علل و عوامل بررسی می‌شود.

تفاوت طبیعت نیمه دوم سال
 با نیمه اول
برخی کارشناسان و صاحب‌نظران اقتصادی معتقدند، طبیعت نیمه دوم سال با نیمه اول سال متفاوت است و هر سال بازار ارز در نیمه دوم به دلایل گوناگون شاهد افزایش تقاضا و به تبع آن نرخ ارز می‌شود. تسویه‌حساب بین‌المللی شرکت‌ها در پایان سال میلادی، مسافرت‌های خارجی در پایان سال، شروع سال نو میلادی، عید نوروز، واردات کالاهای مورد نیاز شب عید و ثبت سفارش کالاهای بازار شب عید و از همه مهم‌تر تسویه‌حساب‌های ارزی ایران با کشورهای دیگر، موضوعاتی هستند که سبب افزایش و نوسان نرخ ارز می‌شود.
این در حالی است که اثر رشد تقاضای ارز در نیمه دوم که به‌طور سنتی از آذرماه شروع می‌شود و نرخ‌ها را افزایش می‌دهد، امسال دو ماه زودتر از سال‌های گذشته پدیدار شده و از مهرماه شاهد رشد نرخ‌ها و نوسان بازار ارز بودیم. 
تخلیه اثر تورمی مهار شده دلار در سه سال گذشته
طی سه سال گذشته، نرخ تورم در ایران روندی نزولی داشته است. با وجود تلاش دولت یازدهم برای کاهش نرخ تورم، هنوز که هنوز است این نرخ (10 درصد) یکی از بالاترین نرخ‌های تورم در جهان است و از ۹۵ درصد کشورها بیشتر است. تنها سیاست ارزی ممکن و صحیح در این وضعیت تورمی، آن است که نرخ ارز را به‌ صورت تدریجی متناسب با مابه‌التفاوت تورم داخلی و میانگین جهانی بالا برده تا انرژی تورم در داخل نرخ دلار متراکم نشود؛ چرا که ممکن است با کوچک‌ترین نوسان، این انرژی متراکم آزاد شده و سبب جهش نرخ دلار شود.
از همین رو برخی کارشناسان معتقدند، به دلیل اینکه در سه سال گذشته افزایش نرخ دلار کمتر از نرخ تورم داخلی بوده، اثر تورمی سه سال گذشته در حال تخلیه بر روی قیمت دلار در سال جاری است. به باور این کارشناسان، افزایش نرخ مبادله ریال در برابر دلار در مقایسه با نرخ تورم، مهم‌ترین عامل بنیادی برای افزایش نرخ دلار است و امسال با توجه به حذف ارز مبادله‌‌ای برای مسافرت و برخی کالاهای وارداتی و رشد نرخ ارز مبادله‌‌ای، انتظار می‌رود قیمت دلار به بالای پنج هزار تومان برسد.

حذف
 نرخ مبادله‌‌ای ارز
بنا بر سیاست‌های ارزی تعریف شده در بانک مرکزی و برای تسهیل در امر تجارت، در سال‌های گذشته توزیع ارز مبادله‌‌ای انجام می‌گرفت که نرخ آن کمتر از نرخ بازار بود و تجار نیز حجم قابل توجهی از کالاها و خدمات خود را با نرخ‌های مبادله‌‌ای انجام می‌‌دادند. با این روش بخش قابل توجهی از تقاضای بازار با ارزهایی به جز دلار تأمین می‌شد و در نتیجه بخش کمتری از تقاضای بازار متوجه دلار بود؛ اما در سال 96 که نرخ مبادله‌‌ای ارز حذف شد، وارد‌کنندگان و خریداران ترجیح ‌دادند به جای دیگر ارزها، از جمله روپیه، روبل، درهم، یوان و...، دلار خریداری کنند و این موضوع تقاضا برای دلار را افزایش داده و عملاً تقاضا و نوسان و رشد نرخ دلار را تشدید کرده است.

تأثیرپذیری بازار ارز از برخی سیاست‌های داخلی و خارجی
در سال جاری و از شهریور ماه و به دنبال اعلام برنامه یکسان‌سازی نرخ ارز از سوی بانک مرکزی، شاهد افزایش نرخ دلار در بازار بودیم. اعمال این سیاست‌ ارزی از سوی بانک مرکزی و تقارن آن با اعلام تأیید یا عدم تأیید برجام از سوی رئیس‌جمهوری آمریکا، موجب شد تأثیر آن بر بازار ارز خود را زودتر از موعد سنتی (آذر ماه) نشان دهد.
نکته قابل توجه درباره کاهش نرخ سود بانکی این است که نرخ سود بانکی تابع تورم آینده یا انتظارات تورمی است، نه تورم گذشته! تثبیت نرخ ارز در دوره تورمی به مفهوم افزایش رو به رشد انتظارات تورمی است و در هیچ کشوری در زمان افزایش انتظارات تورمی، نرخ بهره بانکی را کاهش نمی‌دهند. آموزه‌های علم اقتصاد هم بر این اصل تأکید دارد که طراحی سیاست‌های پولی به‌ صورت مستقل از سیاست‌های ارزی، امکان‌پذیر نیست. تدبیر مناسب در این زمینه آن است که ابتدا سیاست کاهش تدریجی انتظارات تورمی از طریق تعدیل تدریجی نرخ ارز در دستور کار مسئولان امر قرار گیرد تا هم مانع اصلی کاهش نرخ سود بانکی، یعنی انتظارات تورمی از بین برود و هم اینکه مدیریت بازار ارز از دست سیاست‌گذار خارج نشود.

اجرای اقتصاد مقاومتی 
پایان ارزش و آقایی دلار
حضرت امام خامنه‌ای در ۲۸ شهریور ماه سال گذشته و در دیدار با شرکت‌کنندگان در بیست‌ودومین مجمع سراسری فرماندهان و مسئولان سپاه اعلام کردند، «اگر مسئولان و مردم بتوانند اقتصاد مقاومتی را به معنای واقعی محقق و کشور را از جادوی مالی و پولی دشمن خلاص کنند و ارزش و آقایی دلار را در زندگی اقتصادی بشکنند، کشورهای دیگر را نیز نجات داده‌اند و برای آنها الگو خواهند شد.»از این رو مسئولان و دست‌اندرکاران شبکه بانکی کشور می‌توانند در راستای تحقق این مطالبه رهبر معظم انقلاب(مدظله‌العالی) در پایان بخشیدن به آقایی دلار و کاهش اثرات منفی نوسانات آن بر روی اقتصاد کشور، با استفاده از تجربه قبلی خود در دوران تحریم و تأمین ارز مبادله‌‌ای، راهکاری دیگر برای استفاده از ذخایر ارزی کشور ارائه داده و تقاضا برای دلار را کاهش دهند. این کار چه از طریق تشویق وارد‌کننده با نرخ‌های تشویقی انجام شود و چه از طریق الزام به ثبت سفارش با ارزهای غیردلاری صورت گیرد، می‌تواند تقاضا برای دلار را کاهش دهد. البته در هر شرایطی باید متناسب با نرخ تورم، اجازه رشد نرخ ارز داده شود تا تخلیه یکباره و شدید آن برای اقتصاد داخلی مشکل‌ساز نشود.


 قاسم غفوری/ دستاوردهای مقاومت در عراق و سوریه در مبارزه با تروریسم موجب شده است آمریکا گزینه‌ای جز کاهش نیروهای خود در عراق نداشته باشد؛ هر چند که همچنان به بهانه‌های گوناگون به دنبال ایجاد پایگاه‌ نظامی در این کشور و حتی سوریه است. نکته قابل توجه آنکه شماری از مقامات در پایگاه‌های نظامیان آمریکایی در عراق اعلام کردند نظامیان آمریکایی پس از شکست داعش در عراق، تعدادی از نیروهای خود را از این کشور خارج کرده و به افغانستان فرستاده‌اند. این مقامات همچنین اعلام کردند هفته گذشته، ده‌ها نیروی آمریکایی با سلاح و تجهیزات خود از عراق به افغانستان منتقل شدند. این مقامات سال گذشته اعلام کردند افزون بر حدود ۱۱ هزار نظامی آمریکایی موجود در افغانستان، چهار هزار نظامی دیگر به این کشور اعزام خواهد شد. 
بسیاری در تحلیل این رفتار آمریکا معتقدند تاریخ در حال تکرار است. یک هزار سرباز در پنجمین سری از افزایش نیروها از سوی ارتش و استراتژیست‌های نظامی که هیچ ذهنیتی ندارند، وارد گردباد افغانستان می‌شوند.
اولین سری افزایش نیرو سال ۲۰۰۸ در دوران ریاست‌جمهوری جرج بوش انجام شد و اندکی پس از آن باراک اوباما در سال ۲۰۰۹ تعداد ۲۱ هزار نیرو را به آن افزود. اوباما بعدها به دنبال دست‌کم سه بازنگری استقرار ۳۰ هزار نیروی مازاد را تأیید کرد و با این حساب، بیش از ۱۰۰ هزار نیروی آمریکایی در آنجا درگیر جنگ شدند. این رئیس‌جمهوری وقت آمریکا پس از چند مرحله کاهش، با تعداد حدود ۱۰ هزار نیرو کاخ سفید را ترک کرد.
پس از آن دونالد ترامپ ریاست‌جمهوری را به دست گرفت و از ژنرال‌ها خواست تا راهبرد جدیدی را برای افزایش چهار هزار یا پنج هزار نیروی دیگر ارائه کنند. همین امر سبب شد تا ما اکنون با افزایش یک هزار نیروی دیگر روبه‌رو باشیم. براساس گزارش جدید از «واشنگتن‌پست»، ۱۰۰۰ نیروی دیگر در راهبرد کنونی آمریکا برای تقویت نیروهای افغان دخیل می‌شوند تا بتوانند طالبان را در فصل نبردهای بهاری در هم بکوبند.
از سویی، کارنامه 16 سال حضور آمریکا در این کشور نکات قابل توجهی دارد. جدای از لفاظی جنگ‌طلبانه، شماری از حقایق دشوار و ناراحت‌کننده را بررسی خواهیم کرد که در گزارش سرویس تحقیقات کنگره‌ آمریکا منتشر شده است. اول اینکه، شمار بی‌سابقه‌ای از ولایات و ولسوالی‌های افغانستان در کنترل طالبان یا محل مناقشه با دولت است و این با وجود بیش از ۱۶ سال تلاش آمریکاست. از سوی دیگر تلفات نیروهای امنیت ملی افغانستان در ۲۰۱۶ به شش هزار و 700 نفر رسید که به گفته فرماندهان آمریکایی، قابل مهار نیست. علاوه بر این، طالبان همواره می‌تواند روی پناهگاه‌های امن در پاکستان حساب کند.
طبق گزارش سرویس تحقیقات کنگره‌ آمریکا، اقتصاد افغانستان هنوز قادر نیست روی پای خود بایستد. میزان کمک‌های نظامی و امدادی دریافتی افغانستان حدود ۹۵ درصد تولید ناخالص ملی آن است که نشان می‌دهد نیروهای امنیتی افغان قادر نیستند بدون کمک هنگفت مالیات‌دهندگان آمریکا پایدار باشند، اما این روند باید تا چه زمانی ادامه داشته باشد؟ همچنین تولید مواد مخدر افغانستان در ۲۰۱۷ با وجود تلاش‌های متوالی به رقمی بی‌سابقه رسید. 
با توجه به اینکه این حقایق و این مهم که راهبرد آمریکا براساس کاهش نیروهای نظامی در جهان، از جمله در افغانستان بوده، این پرسش مطرح می‌شود که هدف از این تحرکات چیست و آمریکا چه اهدافی را دنبال می‌کند؟ برخی معتقدند وعده‌های ترامپ را تقویت کارخانه‌های اسلحه‌سازی و کارتل‌های نظامی تشکیل می‌دهد که در زمان انتخابات حمایت‌های بسیاری از آن داشته‌اند. ایجاد بحران‌های منطقه‌ای، ایجاد رقابت‌های تسلیحاتی به ویژه در غرب آسیا و شرق آسیا و نیز افزایش نظامی‌گری در جهان از مؤلفه‌های رفتاری ترامپ است که افزایش نیروها در افغانستان می‌تواند بخشی از این سناریو باشد. در این میان، مجموعه‌ای از اهداف منطقه‌ای آمریکا را نیز باید در نظر داشت. آمریکایی‌ها در حالی ائتلاف ضد داعش را ایجاد کردند که عملاً کارکردی نداشته و نتوانسته‌اند با این ادعا وجهه جهانی برای خود ایجاد کنند. 
آنها که غرب آسیا را از دست رفته می‌بینند، به دنبال مؤلفه‌های جدید برای قدرت‌نمایی هستند که مسئله لیبی و نیز اعزام نیرو به افغانستان می‌تواند در این چارچوب تعریف شود؛ اما نکته مهم در رفتارهای آمریکا را طراحی برای انتقال داعش به افغانستان تشکیل می‌دهد. آمریکا که هنوز نتوانسته است بهره‌برداری کاملی از داعش داشته باشد، به دنبال ایجاد مراکز امن برای آنان و البته ایجاد بحران‌های جدید در مناطق خاص با محوریت تروریسم است. بر اساس این، آمریکا طرح انتقال داعش از عراق و سوریه به افغانستان را اجرا می‌کند. 
طرحی که با مانعی به نام مخالفت‌های طالبان و البته واکنش کشورهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای مواجه می‌شود. آمریکا با ادعای مبارزه با تروریسم در حالی افزایش نیرو در افغانستان را توجیه می‌کند که همزمان از این افزایش نیرو برای حمایت از گروه‌های تروریستی بهره می‌گیرد. 
می‌توان گفت، انتقال نیروهای نظامی آمریکا به افغانستان نه برای برقراری امنیت، بلکه در قالب ایجاد و گسترش بحران هدایت شده در این کشور و منطقه است. طرحی که در ۱۷ سال حضور نیروهای آمریکایی به کرات اجرا شده و اکنون نیز ابعاد جدیدی از آن را در لوای انتقال داعش به این منطقه اجرا می‌کنند. آمریکایی که در طول 16 سال حضور در افغانستان آن زمان که 150 هزار نیرو داشته و چه اکنون به 15 هزار نفر رسیده، کارکردی در تأمین امنیت این کشور نداشته و به طور حتم هم در آینده چنین رویکردی ندارد؛ چنانکه بسیاری از دولتمردان افغانستان راهکار پایان بحران کشورشان را خروج نیروهای آمریکایی و همگرایی با کشورهایی، همچون ایران و روسیه می‌دانند که در مقابله با تروریسم در غرب آسیا نقشی فعال و مؤثر داشته‌اند، نه آمریکایی که خود حامی و مروج تروریسم است. 

جاسوسی صنعتی (قسمت نهم)

  محمدحسین مصطفوی/ پس از آنکه دشمن در زمینه استاکس‌نت به اهداف مورد نظر خود دست نیافت، پروژه دیگری را با هدایت مستقیم علیه ایران در دستور کار قرار داد. در این برنامه آمریکا درصدد بود در بسیاری از شبکه‌های ایران، مانند شبکه‌های برق، حمل‌ونقل، مخابرات و شبکه مالی نفوذ کند تا در مواقع لزوم دست به اقدامات خرابکارانه بزند. به گزارش تِک اینسایدر، این عملیات سایبری که «نیترو زئوس»(Nitro Zeus) نام دارد، شامل تأسیسات صنعتی ایران، فرماندهی و کنترل، شبکه‌های برق، دفاع هوایی و حمل‌ونقل می‌شود؛ بدون اینکه هیچ ردی از مهاجمان بر جای بگذارد. یک منبع ناشناس از آژانس امنیت ملی می‌گوید، ما صدها میلیون و شاید یک میلیارد دلار برای این پروژه صرف کرده‌ایم و برای ایجاد اختلال و نابود کردن این شبکه‌‌ها با حملات سایبری آماده هستیم.
رسانه‌های آمریکایی درباره کارآیی‌های این کِرم اینترنتی در فواصل گوناگون اطلاعات ذیل را بروز داده‌اند:
1ـ ژنرال‌های آمریکایی در دهه 1950، تسلیحات هسته‌ای را در طرح‌های جنگی خود برای حفاظت از اروپا یا مقابله با شوروی گنجاندند و طی 15 سال گذشته، استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین مسلح را به منزله بخش حیاتی از تلاش‌های نظامی در پاکستان، افغانستان و دیگر کشورها در نظر گرفتند. به همین ترتیب، جنگ سایبری به یک مؤلفه استاندارد در زرادخانه آمریکا برای آنچه در حال حاضر درگیری‌های «ترکیبی» نام دارد، تبدیل شد.
2ـ نیترو زئوس در زمان ریاست‌جمهوری جرج دبلیو بوش ریشه دارد؛ اما طی سال‌های 2009 و 2010 حیات تازه‌ای یافت؛ زیرا باراک اوباما از ژنرال جان آلن در فرماندهی مرکزی آمریکا خواست یک طرح نظامی مفصل را برای ایران در صورت شکست دیپلماسی در نظر داشته باشد.
3ـ در آن زمان، مشاوران اوباما بر این باور بودند که او یک طرح نظامی قاطعانه را مد نظر ندارد. رابرت گیتس، وزیر دفاع سابق آمریکا نگرانی‌های خود را در ژانویه سال 2010 طی یادداشتی به کاخ سفید اعلام کرد و گفت مقامات بلندپایه امنیتی آمریکا حتی گفت‌وگو را درباره نشان دادن یک واکنش سریع به ایران آغاز نکرده‌اند.
4ـ هزاران نفر از کارکنان نظامی و اطلاعاتی آمریکایی در این طرح ده‌ها میلیون دلاری مشارکت داشتند تا با کار گذاشتن بدافزار در شبکه‌های رایانه‌ای ایرانی زمینه را برای «میدان نبرد» آماده کنند.
5ـ نیترو زئوس به سرعت به منزله یک واکنش احتمالی اوباما به ایران و راهی برای فلج کردن بخش‌های حیاتی تأسیسات ایرانی بدون شلیک حتی یک گلوله ظهور کرد. یکی از مقامات آمریکایی اعلام کرد در حالی که عملیات سایبری در دیگر سناریوهای مرتبط با جنگ‌ها در نظر گرفته می‌شد، نیترو زئوس «این سناریو را به سطحی جدید» رساند.
6ـ براساس ادعای منابع آمریکایی، نیترو زئوس توانایی هک و غیرفعال کردن شبکه دفاع هوایی را داشته و شبکه‌هایی، نظیر شبکه برق، شبکه‌های ارتباطات و شبکه‌های مالی را در زمان جنگ آلوده و غیرفعال می‌کند.
7ـ اهداف آمریکا از انجام عملیات سایبری به نام «نیترو زئوس» شامل حمله به نیروگاه‌ها، زیرساخت‌های حمل‌ونقل و دفاع هوایی می‌شد و عاملان این حمله شب هنگام وارد این شبکه‌های حفاظت شده می‌شدند تا مطمئن شوند این حملات همچنان قابل انجام است.
8ـ رژیم صهیونیستی کرم استاکس‌نت را با هدف حمله به زیرساخت‌های هسته‌ای ایران اصلاح و آن را به ویروسی تهاجمی‌تر تبدیل کرد و سپس به صورت یکجانبه این نسخه جدید را آماده کرد. محققان امنیتی نخستین بار به این موضوع پی بردند و در نهایت آن را ردیابی کرده و دریافتند این ویروس از نهادهای اطلاعاتی آمریکا و رژیم صهیونیستی نشئت می‌گیرد.
9ـ این برنامه را مرکز فرماندهی سایبری آمریکا هدایت می‌کرد؛ اما عملیات آن در خارج از مرکز کنترل راه دور در فورت مید با کمک شماری از کارمندان نظامی و غیر نظامی انجام می‌شد.
با توجه به اینکه آمریکا با هدف حمله به زیرساخت‌های دفاعی و مخابراتی کشور پروژه‌ای را کلید زده که نیترو زئوس نام دارد و بر اساس بررسی‌هایی که انجام شده، این پروژه به مراتب خطرناک‌تر از پروژه استاکس‌نت ارزیابی می‌شود. برای نمونه، از طريق فناوري سنجش از راه دور (RS)‌، دولت‌هاي صاحب فناوري مي‌توانند از مسافت‌هاي دور بر كشورهاي ديگر نظارت کرده و فعاليت‌هاي آنها را رصد كنند.
این تهدیدات باید مسئولان را به تقویت زیرساخت‌های اینترنت کشور ببرد و با راه‌اندازی اینترنت ملی پیش از وقوع چنین عملیات‌هایی دشمن را از رسیدن به اهدافش مأیوس کنند؛ زیرا مسائل امنیتی در ارتباط بین دستگاه‌های دولتی و همچنین مراکز نظامی با توجه به تهدیدات و نفوذهایی که از سمت کشورهای دشمن در چند سال اخیر صورت گرفته، ارزش و اهمیت پیاده‌سازی طرح اینترنت ملی را آشکار می‌کند.
برنامه پنجم توسعه، وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات را ملزم به ایجاد شبکه ملی اطلاعات کرده است. در ماده 46 برنامه پنجم توسعه، این وزارتخانه مکلف شده است نسبت به ایجاد و توسعه شبکه ملی اطلاعات و مراکز داده داخلی امن و پایدار با پهناي باند مناسب با رعایت موازین شرعی و امنیتی کشور اقدام مناسب صورت داده و با استفاده از توان و ظرفیت بخش‌هاي عمومی غیردولتی، خصوصی و تعاونی، امکان دسترسی پرسرعت را فراهم کند.
بر اساس مصوبه شورای‌ عالی الزامات حاکم بر تحقق شبکه ملی اطلاعات به منزله زیرساخت ارتباط فضای مجازی کشور به شرح زیر اعلام شد:
ـ‌ شبکه‌ای متشکل از زیرساخت‌های ارتباطی با مدیریت مستقل کاملاً داخلی؛
ـ شبکه‌ای کاملاً مستقل و حفاظت شده نسبت به دیگر شبکه‌ها (از جمله اینترنت) با امکان تعامل مدیریت شده با آنها؛
ـ شبکه‌ای با امکان عرضه انواع محتوا و خدمات ارتباطی سراسری برای آحاد مردم با تضمین کیفیت، از جمله قابلیت تحرک؛
ـ شبکه‌ای با قابلیت عرضه انواع خدمات امن، اعم از رمزنگاری و امضای دیجیتالی به کلیه کاربران؛
ـ شبکه‌ای با قابلیت برقراری ارتباطات امن و پایدار میان دستگاه‌ها و مراکز حیاتی کشور؛
ـ شبکه‌ای پرظرفیت، پهن باند و با تعرفه رقابتی شامل مراکز داده و میزبانی داخلی.
اگر دولت بتواند به اهداف طراحی شده در شبکه ملی اطلاعات جامه عمل بپوشاند، بسیاری از طراحی‌های سایبری دشمن برای حمله به زیرساخت‌ها و فعالیت‌های تروریسم سایبری ناکام می‌ماند و در غیر این‌ صورت باید عواقب هرگونه فعالیت براندازانه، جاسوسی و خرابکاری را بپذیرد.

نگاهی به سی‌وششمین جشنواره فیلم فجر‌ـ بخش دوم


 مهدی امیدی/ سی‌وششمین جشنواره فیلم فجر درحالی به پایان رسید که باز هم عملکرد این جشنواره در حوزه داوری حاشیه‌ساز شد؛ البته هر سال بلافاصله پس از اعلام اسامی نامزدهای جشنواره، اعتراض‌های بسیاری برانگیخته می‌شد؛ اما امسال این اعتراض‌ها از حالت عادی فراتر رفت؛ چراکه در بسیاری از بخش‌ها، نامزدها یا برگزیدگان اعلام شده با هیچ معیاری قابل پذیرش نیستند. برای نمونه، سیمرغ بهترین فیلمنامه به «کامیون» اختصاص یافت، این درحالی است که بزرگ‌ترین نقطه ضعف این فیلم، فیلمنامه آن است! حال چطور هیئت داوران جشنواره به چنین نتیجه‌ای رسیدند، سؤال مهمی است. فیلم «لاتاری» که قطعاً یکی از بهترین آثار این دوره از جشنواره بود، به طور کامل نادیده گرفته شد و فقط در یک بخش نامزد شد. جایزه بهترین جلوه‌های بصری، به طور قطع و یقین حق فیلم «به وقت شام» بود؛ اما در کمال شگفتی این حق ادا نشد. بیشتر کارشناسان و هنرمندان بر این باور هستند که هادی حجازی‌فر در «لاتاری» و جواد عزتی در «تنگه ابوقریب» بازی‌های درخشانی داشتند؛ ولی این دو بازیگر نه تنها جایزه نگرفتند، بلکه حتی نامزد هم نشدند. از طرف دیگر، همه بازیگران اصلی فیلم «عرق سرد» نامزد شدند! چرا پویانمایی «فیلشاه» که نشان‌دهنده پیشرفت صنعت انیمیشن در ایران است، هیچ جایی در تقدیرهای جشنواره نداشت؟ و سؤالات بسیاری که می‌توان درباره وضعیت این دوره از جشنواره فیلم فجر مطرح کرد.
نکته دیگر این است که با توجه به کوچک‌سازی جشنواره و کاهش قابل توجه فیلم‌هایی که به نمایش درآمدند، این توقع می‌رفت که فیلم‌های نازل و بی‌کیفیت در جشنواره دیده نشوند. این در حالی است که فیلم‌هایی چون «هایلایت»، «جاده قدیم»، «کار کثیف» و... بسیار پایین‌تر از حد متوسط بودند و جای سؤال است که چرا این آثار در فضای محدود این دوره از جشنواره پذیرفته شدند؟
برخی از فیلم‌ها نیز همچون «عرق سرد» با ضعف ساختاری، از نظر محتوایی نیز با اهداف جشنواره فیلم فجر در تضاد است و به نوعی، یک فیلم «ضدایرانی» شناخته می‌شود. این فیلم براساس یک ماجرای واقعی ساخته شده است. یکی از مجری‌های صداوسیما که همسر سابقش از بازیکنان تیم ملی فوتسال بانوان بود، با سفر وی به خارج از کشور مخالفت کرد؛ اما دستگاه‌های حاکمیتی کشور از این ورزشکار زن حمایت کردند و او توانست بدون هیچ مشکلی از کشور خارج شود و در مسابقات بین‌المللی شرکت کند؛ ولی در «عرق سرد» واقعیت، علیه نظام جمهوری اسلامی وارونه جلوه داده شده و در این فیلم می‌بینیم که حاکمیت، علیه این ورزشکار زن عمل می‌کند! فیلم‌های «هایلایت» و «جاده قدیم» هم که از آثار بسیار ضعیف این جشنواره بودند، مضامینی مخرب و مبتذل دارند. «هایلایت» به توجیه خیانت در زندگی زناشویی می‌پردازد و «جاده قدیم» هم با برداشتی فمینیستی به موضوع تجاوز پرداخته است.
علاوه بر دو فیلم «به وقت شام» و «لاتاری»، فیلم «تنگه ابوقریب» هم از معدود فیلم‌های درخشان سی‌وششمین جشنواره فیلم فجر بود. «تنگه ابوقریب» بخشی ناشناخته از تاریخ جنگ تحمیلی را روایت می‌کند. روزهای آخر جنگ است و ارتش بعث عراق، هجوم تازه‌ای را تدارک دیده است. در این میان، یکی از گردان‌های گمنام سپاه، در منطقه‌ای با نام تنگه ابوقریب راه بعثی‌ها را سد می‌کنند. اگر از خودگذشتگی این گردان نبود، احتمالاً رژیم بعث دوباره خرمشهر را اشغال می‌کرد. 
این فیلم را می‌توان نقطه عطفی در بازسازی صحنه‌های جنگی در یک فیلم دفاع مقدسی دانست، حتی صحنه‌های دوکوهه هم در فیلم باورپذیر و نزدیک به واقع هستند. چرخش دوربین در راهروها و اتاق‌های این اردوگاه برای مردانی که دورانی از زندگی خود را در آنجا گذرانده‌اند، بسیار خاطره‌انگیز خواهد بود. فضای فیلم، کاملاً واقع‌گرا است. این واقع‌گرایی در بخش‌های جنگی فیلم بیشتر می‌شود. مخاطب گویی فیلم نگاه نمی‌کند، بلکه به وسط معرکه می‌رود. اضطراب رزمنده‌ها برای اینکه گلوله نخورند به خوبی به تماشاگر فیلم منتقل می‌شود. صحنه پایانی فیلم، ظهور قهرمان نوجوان است. نوجوانی که برای اولین بار به خط مقدم جنگ رفته و ابتدا از شدت ترس، زبانش بند می‌آید؛ اما در این جنگ به بلوغ می‌رسد و مرد می‌شود.
بزرگ‌ترین مشکل «تنگه ابوقریب» مبهم بودن جغرافیای فیلم است، یعنی محل جنگ و نبرد در فیلم نامشخص است. فیلم در نوعی سردرگمی مکانی به سر می‌برد. همچنین فیلم باید آنچه را که در قالب زیرنویس برای تماشاگر توضیح می‌دهد، در داستان فیلم نمایش می‌داد. این یک نقطه ضعف است که بهرام توکلی به جای اینکه نتیجه‌گیری داستان فیلم خود را در داستان اعمال کند، در قالب متن نوشته اعلام کرده است.
گفتنی است، در سی‌وششمین جشنواره فیلم فجر، فیلم‌های «ماهورا» و «سرو زیر آب» هم به دفاع مقدس پرداخته بودند؛ اما به دلیل ضعف ساختاری، چندان مورد توجه قرار نگرفتند و در اکران عمومی نیز شکست خواهند خورد.

صبح صادق بازتاب‌ها، ابعاد و اهداف طرح موضوع رفراندوم را بررسی می‌کند
 فتح الله پریشان/ وقوع حوادث دی ماه امسال در کنار برخی نشانگان تحولی در عرصه داخلی و خارجی، دشمنان انقلاب اسلامی را امیدوار کرده بود که شاهد 22 بهمنی متفاوت و کم رونق در سی‌ونهمین جشن تولد انقلاب اسلامی باشند. آنها برای زمینه‌سازی آن و ایجاد یأس و نومیدی به شدت در بوق‌های رسانه‌ای خود می‌دمیدند که مردم به دلیل نارضایتی در این مراسم حضور نخواهند یافت، یا حداقل نسبت به سال‌های گذشته آمار شرکت‌کنندگان در مراسم افت چشمگیری را نشان خواهد داد.
اما رهبر فرزانه و حکیم که همواره دلش به فضل الهی گرم بوده و از اعتماد و باوری عمیق به ایمان و اعتقاد مردم به انقلاب و ارزش‌های اسلامی سرشار است، خبر از 22 بهمن تماشایی دادند و این بار نیز تیر آن وعده صادق به هدف نشست و موج عظیم هجوم و حضور مردم برای راه‌پیمایی یوم‌الله 22 بهمن از ساعات اولیه صبح در سراسر کشور رسانه‌های داخلی و خارجی را بهت زده کرد. طبق برآورد رسانه‌ها آمارهای حضور بیشتر از سال‌های گذشته بود. همه تمهیدات خبر از برگزاری یک تجمع مناسب و در شأن انقلاب اسلامی می‌داد که جملاتی از سخنان رئیس‌جمهور در مراسم راه‌پیمایی تهران درباره رفراندوم در کانون توجهات داخلی و خارجی قرار گرفت. 

طرح رفراندوم 
و تحیر داخلی 
آقای روحانی در فراز پایانی سخنان خود گفت: «قانون اساسی بن‌بست‌ها را برداشته و ظرفیت بزرگی دارد و اگر در موضوعی با هم بحث داریم، باید به اصل ٥٩ مراجعه کنیم که طبق آن باید به آرای مردم مراجعه کرد.» او با جلب توجهات به موضوع اصل ٥٩ قانون اساسی جمهوری اسلامی ادامه داد: «اگر جناح‌ها اختلافی دارند، صندوق آرا را بیاوریم و هر چه مردم گفتند، عمل کنیم. اسلام، ایران و ملت ایران برای ما اصل است.»
این موضوع از زمان طرح آن از سوی آقای روحانی به بحث و جدل‌های بسیاری در داخل و خارج از کشور دامن زده است و طیف‌های مخالف، منتقد و موافق را شکل داده که از قطبی‌سازی جامعه تا هزینه‌تراشی سیاسی گزاف تا طرح تغییر قانون اساسی به عنوان مطالبه را می‌توان در پرتو این موضوع در بین آنها مشاهده کرد. 
اما پیشنهاد همه‌پرسی رئیس‌جمهور درباره مسائل مهم کشور با واکنش گسترده سیاستمداران، تحلیلگران و بازیگران سیاسی، به ویژه نیروهای ارزشی و دلسوز نظام مواجه شد. در همین راستا عزت‌الله ضرغامی، رئیس سابق سازمان صداوسیما، در حساب توئیتری خود نوشت: «در برابر حضور ده‌ها میلیون ایرانی غیرتمند در کف خیابان‌های ایران و اعلام موضع صریح در مقابل دشمن، حرف از رفراندوم زدن نه تدبیر است و نه حتی سلیقه! هر چند که اصل حرف هم خیلی مورد اعتنا نیست.» حسین شریعتمداری، مدیرمسئول کیهان، هم در گفت‌وگو با یک خبرگزاری دراین‌باره گفت: «پیشنهاد رفراندوم از سوی رئیس‌جمهور در سخنرانی روز ٢٢ بهمن، می‌تواند نشانه ناخشنودی ایشان از حضور ده‌ها میلیونی مردم در راه‌پیمایی باشکوه و تماشایی ٢٢ بهمن تلقی شود.»
البته مخالفان طرح رفراندوم تنها شخصیت‌ها و تشکل‌های اصولگرا نیستند. سعید حجاریان یادداشتی با موضوع رفراندوم نوشته و در اختیار پایگاه خبری جماران گذاشته که به باور وی برگزاری رفراندوم در اوضاع فعلی امری خطرناک و دارای هزینه گزاف است. حجاریان معتقد است که اختلافات را یا مجمع تشخیص مصلحت باید حل کند، یا رهبری. او معتقد است که مشکل سیاسی راه‌حل حقوقی ندارد. راه‌حل سیاسی دارد و یافتن این راه‌حل برعهده رهبری یا مجمع تشخیص مصلحت است. حجاریان تأکید می‌کند: «به هر تقدیر، من معتقدم استفاده از حربه همه‌پرسی در شرایط کنونی و با توجه به تجربیات پیشین، امری خطرناک است.» به باور او؛ رفراندوم به «تناقضات موجود در قانون اساسی» دامن می‌زند.
غلامحسین کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران نیز استفاده از ظرفیت‌های نهاد ریاست‌جمهوری را به رفراندوم ترجیح می‌دهد. وی درباره رفراندوم معتقد است: «نهاد ریاست‌جمهوری از ظرفیت‌های قانونی بسیاری برخوردار است که نه خاتمی و نه روحانی هیچ یک از این ظرفیت‌ها استفاده نکرده‌اند.» کرباسچی با انتقاد از سیاست‌های حسن روحانی در برابر مجلس و شورای نگهبان، تأکید می‌کند: «آن رأی قوی که روحانی از ملت در انتخابات ۹۲ و ۹۶ گرفته، همان رفراندوم بوده و او می‌بایست از ظرفیت‌های موجود استفاده کند.»
عبدالله ناصری، فعال سیاسی اصلاح‌طلب نیز ضمن مخالفت با طرح درخواست رفراندوم معتقد است، برای حل مشکل حضور زنان در استادیوم‌های ورزشی یا برگزاری کنسرت‌ها و موضوعاتی از این قبیل احتیاج به رفراندوم نیست و حکم حکومتی کفایت می‌کند. به باور او حکم حکومتی کم‌هزینه‌تر از رفراندوم است.
بسیاری در داخل به دلیل ارتباط و پیوند ضعیف سیاق و منطق کلام وی در این سخنرانی که بیشتر صرف تبیین اصل پیروزی انقلاب و دستاوردهای نظام اسلامی برآمده از آن و ضرورت تداوم این راه شده بود و حالا یک مرتبه و بدون مقدمه به سمت طرح مسئله مهم همه‌پرسی در اختلافات سیاسی و حزبی تغییر شیفت می‌داد، دچار تحیر و سؤال شدند که چه جای طرح این مسئله بود؟ چرا به این شکل مطرح شد؟ آیا امروز مسئله اصلی کشور رفراندوم است؟ اساساً مطابق با مرِّ حقوق و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران رفراندوم چه زمان و در چه شرایطی قابلیت طرح دارد و برای چه مسائلی محل رجوع است؟

بازتاب‌ها 
و استقبال‌های بیرونی 
این پیشنهاد رئیس‌جمهور که سه سال پیش و یک سال پس از روی ‌کار آمدن دولت یازدهم در یک سخنرانی با این بیان؛ «برای یک بار هم که شده، درباره مسئله بسیار مهم که ممکن است اختلافی هم باشد... [مسئله‌ای که] برای همه اهمیت دارد و در زندگی همه تأثیرگذار است، نظر مستقیم مردم پرسیده شود.» مطرح شده بود، علاوه بر استقبال گسترده اصلاح‌طلبان در داخل، مورد توجه ویژه رسانه‌ها و مقامات عموماً مسئله‌دار غربی و آمریکایی با نظام جمهوری اسلامی قرار گرفت و حضور میلیونی مردم در خبرها و تحلیل‌های مرتبط با این موضع‌گیری ناگهانی گم شد. این نحو موضع‌گیری فرصت بهره‌برداری رسانه‌ای و خوراک تحلیلی در اختیار بیرونی‌ها و برخی از گروه‌های افراطی اصلاح‌طلب قرار داد. برای نمونه محمدرضا خاتمی، رئیس مجلس ششم در واکنش به طرح این مسئله گفت: «کشور امروز با مسائل حاد و مشکلی دست به گریبان است که درباره این مسائل همه مسئولان به وکالت از مردم سخن می‌گویند. خوب است یک بار مردم مستقیماً در مورد مشکلات کشور و راهکار مناسب برای مرتفع کردن آنها اظهارنظر کنند... مسئله حصر در بعد داخلی و مسئله انرژی هسته‌ای در بعد خارجی از جمله مهم‌ترین مسائل کشور است که اگر به رأی مردم گذاشته شود، بخش عمده‌ای از مشکلات کشور حل خواهد شد.»
از همپالگی‌های وی که در این موضوع البته بعد از اظهار نظر اولیه روحانی در سال 1393 نظر داده و دقیقاً روی موضوعی اختلافی که تکلیف آن در قوانین ما مشخص است، حمیدرضا جلایی‌پور است که دارای نقش فکری و هدایتی هم در فتنه 88 است. وی درباره رفراندوم می‌گوید: «شاخص توسعه‌يافتگي در دنيا از چندين دهه پيش، ميزان رجوع به آراي عمومي است. اين ظرفيت در قانون اساسي ما هم وجود دارد و البته بلااستفاده مانده است. هم‌اكنون هم در كشور مسائلي بنيادين وجود دارد كه به نظر مي‌رسد وفاق عمومي و ملي بر سر آنها دچار خدشه جدي شده است. شكي نيست كه در اين بين تعيين تكليف مسائل سال ٨٨ از اهميت ویژه‌ای برخوردار است.» 
احمد زیدآبادی با توجه به اختلافات گسترده دو جناح، معتقد است، بن‌بست سیاسی موجود برخاسته از اختلاف‌نظر بر سر همه مسائل، از مسائل داخلی گرفته تا مسائل مربوط به سیاست خارجی است. به باور او مشکلات داخل کشور از طریق رفراندوم حل نمی‌شود. چون یک جناح «اساساً این بحث‌ها را قبول ندارد، یعنی رأی مردم و اینها برایش امری حاشیه‌ای و زینتی است.»
پانزده نفر از فعالان سیاسی و حقوق بشری در داخل و خارج ایران، که اغلب آنها از مخالفان نشان‌دار جمهوری اسلامی و عاملان فتنه 88 هستند، با کمال وقاحت ضمن امضای بیانیه‌ای با استقبال از پیشنهاد «همه‌پرسی»، خواستار انجام آن تحت نظارت سازمان ملل با هدف‌ گذار مسالمت‌آمیز از جمهوری اسلامی به یک دموکراسی سکولار پارلمانی شدند. به این ترتیب، در حالی که آقای روحانی از برگزاری رفراندومی در چارچوب جمهوری اسلامی سخن گفته، امضاکنندگان فراخوان برگزاری رفراندوم، به صراحت خواستار برگزاری همه‌پرسی برای تعیین یک نظام سیاسی جدید و جایگزین جمهوری اسلامی شده‌اند.

تبیین مفهوم رفراندوم
 و اصل 59 
اما مفهوم رفراندوم چیست و چگونه باید همه‌پرسی مصرح در اصل 59 را تبیین کنیم تا در دام برداشت غلط یا تداخل وظایف و اختیارات مسئولان در ساختار نظام اسلامی نیفتیم؟
هَمه‌پُرسی یا رفراندوم، مطابق با تعاریف فرهنگ‌های لغت به رأی‌گیری مستقیم از همه اعضای تشکیل‌دهنده یک سازمان یا جامعه گفته می‌شود که برای رد یا تصویب سیاستی که رهبران یا نمایندگان پیشنهاد کرده‌اند، برگزار می‌شود. هدف همه‌پرسی پرهیز از قانون‌گذاری به زیان اکثریت جامعه‌ و به نوعی تقلیل هزینه‌های جامعه و حاکمیت ملی است. در نظام‌های نمایندگی و پارلمانی جدید جوامع توسعه‌یافته از همه‌پرسی تنها برای تصویب قانون اساسی یا تغییر اساسی در حکومت بهره می‌گیرند؛ ولی در برخی جوامع کوچک برای اغلب امور رأی همگان پرسیده می‌شود. 
بر اساس اصل ٥٩ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران؛ «در مسائل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همه‏‌پرسی و مراجعه مستقیم به آرای مردم صورت گیرد. درخواست مراجعه به آرای عمومی باید به تصویب دوسوم مجموع نمایندگان مجلس برسد.» این اصل یک امکان و سازوکار انتخاباتی است که از محاسن قانون اساسی مترقی جمهوری اسلامی بوده و مربوط به مواردی است که قانون درباره آن گویا و صریح نیست و از طرق معهود حقوقی و قانونی نمی‌شود آن را حل کرد. در آن صورت با در نظر گرفتن مختصات و محدودیت‌های نص اصل از جمله تشخیص و صلاحدید دوسوم نمایندگان مجلس و امضای تأییدآمیز رهبری جامعه می‌توان به راه همه‌پرسی هم فکر کرد. این در حالی است که وظایف قانونی رئیس‌جمهور به‌ صراحت در قانون اساسی و قوانین جاری آمده است. 
در واقع، قانونگذار با تعبیه این قبیل امکانات و سازوکارهای قانونی به دنبال رفع و دفع هرگونه انسداد و بن‌بست سیاسی در ساختار است. اگرچه رئیس‌جمهور در این باره سخن گفت، اما مشخص نکرد که احیاناً موضوع مورد اشاره ‌ایشان در شرایط امروز دقیقاً چه مورد یا مواردی است که در آن بتوان به اصل ٥٩ استناد کرد. به یقین با توجه به بیان رئیس‌جمهور محترم در نشست مشترک وزیران و استانداران با رؤسای سازمان‌های اقتصادی که دو روز بعد از سخنان‌شان در 22 بهمن گفتند؛ «امروز هم اگر از مردم سؤال شود بیش از ۹۸ درصد به جمهوری اسلامی رأی می‌دهند»، وی مانند افراد و شخصیت‌های به اصطلاح فعال فرهنگی و اجتماعی اپوزیسیون داخلی و خارجی که با برداشت فرصت‌طلبانه سخنان وی را در راستای آلترناتیوسازی برای نظام جمهوری اسلامی تحلیل کردند، نمی‌اندیشد.  
ادامه در صفحه۰۱
* چه کسانی تقاضای رفراندوم کردند؟
بررسی سابقه و لاحقه طرح رفراندوم در چهار دهه از عمر نظام جمهوری اسلامی ایران و اهداف هر یک از متقاضیان مراجعه به همه‌پرسی مردمی شاید پرتویی بر ابعاد و زوایای این کنش مهم سیاسی و اوضاع کنونی جامعه ما بیفکند. صرف نظر از سه همه‌پرسی بزرگ و قانونی در دهه اولیه انقلاب که یکی مربوط به همه‌پرسی اصل نظام جمهوری اسلامی بود که در 12 فروردین 1358، 2/98 درصد مردم به جمهوری اسلامی رأی دادند و دیگری در آذر 1358 درباره تأیید قانون اساسی مدون منتخبان مردم در مجلس خبرگان قانون اساسی بود که به تأیید 75 درصد شرکت‌کنندگان رسید و سومی رأی تأیید حداکثری مردم به تجدیدنظر در قانون اساسی در مرداد 1368 بود، سه تقاضای دیگر برای همه‌پرسی صورت گرفت که به دلیل نوعی بن‌بست‌نمایی و اعمال فشار بر نظام جمهوری اسلامی تأیید نشد و مردم نیز پس از شنیدن استدلال‌ها توجهی به آنها نشان ندادند. 
1ـ طرح رفراندوم بنی‌صدر برای حل اختلاف با مجلس و نخست‌وزیر؛ یکی از درخواست‌های مراجعه به آرای عمومی از سوی سیدابوالحسن بنی‌صدر در سال 1360 پیشنهاد شد که با وجود راه حل قانونی می‌خواست برای حل اختلافاتش با شهید رجایی و مجلس همه‌پرسی برگزار کند. در آن هنگام بسیاری از مسئولان و در رأس آنها امام(ره)، با سخنان بنی‌صدر درباره همه‌پرسی مخالفت می‌کنند. بنی‌صدر که جایگاه خود را در ایران در خطر می‌دید، گفت: «اگر میزان رأی ملت است و من به عنوان رئیس‌جمهور موقعیت خودم را در خطر می‌بینم، حق دارم پیشنهاد بکنم این میزان اظهار بشود یا خیر؟ اگر چنین حقی دارم، آقا جواب من تهدید است؟». این سخنان بنی‌صدر بازتاب گسترده‌ای داشت تا جایی که حتی امام خمینی(ره) هم در ششم خرداد سال 1360 واکنش نشان دادند و خطاب به بنی‌صدر فرمودند: «تو غلط کردی قانون را قبول نداری، قانون تو را قبول ندارد.» اما جالب است که در آن زمان، یکی از افرادی که علیه سخنان بنی‌صدر جبهه گرفت، سیدمحمد خاتمی رئیس‌جمهور دوره اصلاحات بود. او در آن زمان پاسخ قابل اعتنایی به بنی‌صدر داد که امروز می‌شود همان را در منظر افراطی‌های طرفدار همه‌پرسی از اصلاحات و اپوزیسیون قرار داد. وی در برابر بنی صدر استدلال کرد: «اولاً، بن‌بست در جایی است که ملاک مشترک برای رفع اختلاف و کشف حق و باطل وجود نداشته باشد؛ در حالی که قانون اساسی، این خون‌بهای گرانقدر شهیدان اسلام که به تصویب امت و تأیید امام رسیده است، در دست ماست.
چرا ما به خود حق می‌دهیم که تمام ملت را در خود خلاصه شده ببینیم و اختلاف میان مسئولان رده بالا را اختلاف میان مردم به حساب آوریم و سختگیری‌های غیرقانونی خود را به صورت یک «بن‌بست» معرفی کنیم و برای شکستن این بن‌بست موهوم بر روی قانون اساسی پل بزنیم!؟ ثانیاً، در ورای قانون، امام امت هست که مشروعیت قانون و مقامات قانونی نیز مرهون رهبری اسلامی اوست. رهبری که در نفس‌گیرترین تنگناها با موضع‌گیری‌های قاطع خویش، انقلاب را به پیش رانده است و حضور او در صحنه، حتی به نیرومندترین قدرت‌های شیطانی روزگار که تمام تلاش خویش را مصروف در بند نگه داشتن ایران می‌کردند، اجازه نداده است که برای این مردم و این انقلاب «بن‌بست» ایجاد کنند؛ چرا نتواند با اتکا به پشتیبانی بی‌دریغ این مردم، مشکلات این چنانی را که پاره‌ای آن را «بن‌بست» به حساب می‌آورند، از سر راه بردارد؟» (مجله مهر) 
2ـ طرح رفراندوم از سوی سیدمحمد خاتمی برای فتنه 88؛ در قضایای فتنه 1388، برخی درخواست برگزاری همه‌پرسی را مطرح ‌کردند. «سیدمحمد خاتمی» از جمله کسانی بود که خواستار تحقیق و تفحص مجلس از انتخابات شده بود و راه برون‌رفت از وضعیت موجود را همه‌پرسی معرفی کرد. این سخنان خاتمی با واکنش‌های زیادی روبه‌رو شد. او که در سال 1360 به درخواست بنی‌صدر مبنی بر برگزاری همه‌پرسی اعتراض کرده بود، حال خود در جایگاه بنی‌صدر قرار گرفته و همان سخنان را تکرار می‌کرد.
3ـ رفراندوم محمدرضا خاتمی برای لوایح دوقلو و افزایش غیر قانونی اختیارات ریاست‌جمهوری؛ مجلس ششم در طرحی با عنوان اصلاح نظام انتخابات که به لوایح دوقلو معروف شد، تغییراتی را در قانون انتخابات به وجود آورده بود که بعدها با مخالفت شورای نگهبان مواجه شد. اگر چه تلاش‌های زیادی از سوی مجلس و بعدها کمیته سه‌جانبه‌ای برای حل موضوع صورت گرفت؛ اما در نهایت آنچه باقی ماند، نتوانست نمایندگان آن مجلس را قانع کند. محمدرضا خاتمی، برادر رئیس‌جمهور وقت که همزمان رئیس مجلس ششم بود، در روزهای ابتدایی که طرح در مجلس مطرح بود، درباره ردّ این طرح از سوی شورای نگهبان گفته بود: «اگر شورای نگهبان با این طرح مخالفت کند، آن را به رفراندوم می‌گذاریم.» این موضوع نیز عملیاتی نشد.
4ـ طرح رفراندوم برای هدفمندی یارانه‌ها از سوی احمدی‌نژاد؛ اسفند ماه 1388 محمود احمدي‌نژاد در يک برنامه زنده تلويزيوني رو به دوربين و مجري برنامه گفت: «بنده بارها توضيح دادم و حتي خواهش کردم که مبلغ اين لايحه(هدفمندي) را از ٤٠ هزار ميليارد کمتر نکنند و با کمتر از اين هزينه طرح قابل اجرا نيست؛ با شرايط موجود پيشنهاد ما براي اجراي طرح هدفمندکردن يارانه‌ها کسب نظر مردم از طريق همه‌پرسي است و اگر طرح هدفمندکردن يارانه‌ها به رفراندوم مردم گذاشته شود، خود مردم تصميم‌شان را در مورد طرح و چگونگي آن اعلام خواهند کرد.» پس از آن، موج گسترده‌اي در مجلس عليه اين سخن احمدي‌نژاد ايجاد شد که در رأس آنها محمدرضا باهنر بود که گفته بود: «گرهي را که با دست باز مي‌شود، با دندان باز نمي‌کنند.» اما در سال 1389 به تدريج مواضع مجلس نسبت به دولت‌ نرم‌تر شد و اختياراتي به دولت داده شد تا بتواند مرحله اول هدفمندي يارانه‌ها را مطابق با طرح مدنظر خود اجرا كند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، شیوه دموکراتیک «همه‌پرسی» برای تصمیم‌گیری سیاسی، در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به رسمیت شناخته شد و اصول متعددی از قانون اساسی، مانند اصول 6، 59، 99، 123، 132 و 177 به گونه‌ای به موضوع حق دخالت مردم در سرنوشت سیاسی، انتخابات و همه‌پرسی اشاره دارد. از این رو اصل همه‌پرسی فرصت و امکانی برای بهینه‌سازی سازوکارهای دموکراتیک و اصلاح روندهای قانون‌گذاری بوده و درباره مراجعه به مسائل اساسی و بنیان‌های اصلی، مانند آنچه در سال‌های 1358 و 1368 اتفاق افتاد، مورد قبول همه است؛ اما موارد جزئی از قبیل مصادیق مذکور که با تن دادن به قانون و رعایت میثاق ملی آن طور که در نص آن است، نه آن گونه که سلیقه سیاسی یا تفسیر میلی ما می‌خواهد، قابل حل بوده و همه‌پرسی مقبول و مطلوب نظام اسلامی نیست. 
از سوی دیگر، بررسی این سه درخواست همه‌پرسی از سوی رؤسای‌جمهور و رئیس مجلس اسبق نشان می‌دهد، آنها در یک نکته و هدف فصل مشترک دارند و آن، «فزون‌طلبی قدرت و تلاش برای شکستن داربست‌های قانونی» کشور بوده است. طبیعی است هیچ نظام سیاسی در جهان اجازه نمی‌دهد به چارچوب‌های اساسی آن خدشه وارد شود. آیا نظام لیبرال دموکراسی غرب و سرمایه‌داری آمریکا که قبله آمال بسیاری از طراحان و حامیان همه‌پرسی به شمار می‌آیند و راز سعادت خود را در پیوند با منظومه فکری و فرهنگی غرب و به اصطلاح ارزش‌های آمریکایی جست‌وجو می‌کنند، برای هر مسئله‌ای اجازه همه‌پرسی می‌دهند؟ از آخرین همه‌پرسی‌ای که کشورهای توسعه‌یافته انجام داده‌اند، چند دهه و سده می‌گذرد؟  
مبتنی بر این موضوع، اگر بخواهیم برای هر موضوع پیش‌پا‌افتاده‌ای هزینه سیاسی و مادی به منظور برگزاری همه‌پرسی صرف کنیم، سنگ روی سنگ بند نمی‌شود و خودمان را از ظرفیت‌های قانون اساسی و دیگر قوانین موضوعه کشور محروم کرده‌ایم؛ نکته‌ای که در نشست مشترک رئیس‌جمهور، وزیران و استانداران با رؤسای سازمان‌های اقتصادی مطرح شد و آقای روحانی با بیان اینکه قانون اساسی کشورمان ظرفیت‌های بسیار زیادی دارد و به خوبی می‌تواند ضمن اداره کشور، رضایت عمومی را هم به شرط التزام و اجرای کامل آن برقرار کند، تأکید کرد: «باید از همه ظرفیت‌های قانون اساسی در مدیریت بهتر امور استفاده کنیم و فصول مختلف قانون اساسی از جمله فصل سوم قانون اساسی را که مربوط به حقوق ملت است، مورد توجه قرار دهیم.»
* امروز مسئله اصلی کشور چیست؟  
اما درباره طرح همه‌پرسی اخیر در جامعه، با توجه به اذعان رئیس‌جمهور به ظرفیت‌های قانون اساسی، این سؤال مطرح می‌شود که با وجود طراحی ظرفیت‌ها و سازوکارهای قانونی، اعم از حقوق اساسی و قوانین عادی و آیین‌نامه‌های اجرایی که بخش عمده آن نیز در اختیار دولت است و در طول این 40 سال توانسته است غالب موانع، مسائل و مشکلات را از پیش پای کشور و پیشرفت مردم بردارد، مسئله امروز کشور ما چیست که از راه‌های عادی قانونی قابل حل نیست؟
بهترین پاسخ به این پرسش از ناحیه مردم است. مردم با حضور خودشان در صحنه‌های گوناگون حمایت از نظام از طریق راه‌پیمایی‌های گوناگون و شرکت در انتخابات یا همراهی و کمک عملی به نظام، مانند همیاری در حوادث طبیعی، همچون زلزله همراهی خود را با نظام نشان داده و مقبولیت آن را نمایش می‌دهند. 
راه ملموس دیگر نظرسنجی‌هایی است که این روزها ارگان‌ها و کانال‌های گوناگون به ویژه پس از حوادث دی ماه جاری انجام داده و به طور قطع اگر به نظرسنجی و پیمایش ملی صداوسیما هم با نگاه تردیدآمیز بنگرند، نمی‌توانند از نتایج نظرسنجی‌های مرکز افکارسنجی خبرگزاری دولتی ایسنا(ایسپا) و همچنین آنالیز نظرسنجی دانشگاه مریلند آمریکا که با همکاری مؤسسه ایران‌پل انجام شده، بی‌تفاوت عبور کنند. اعداد و ضرایب این نظرسنجی‌ها با ضریب اختلاف یک تا دو درصد چنان به هم نزدیک است که ایجاد اتقان و اطمینان می‌کند. ماحصل این نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد، مردم به شدت از وضعیت بیکاری، گرانی، رفاه اندک، فاصله طبقاتی و فساد اقتصادی و اداری با درصدهای بالاتر از 65 درصد ناراضی هستند. گفتنی است، این حوزه‌ها به دولت مربوط می‌شود و مسائل مذکور اساس مشکلات امروز مردم ایران است که رهبر معظم انقلاب در دیدارهای اخیر خود با کارکنان نیروی هوایی ارتش و در پیام تقدیرآمیزی که برای حضور میلیونی مردم در 22 بهمن (که همه‌پرسی واقعی با این مشکلات و رأی آری مجدد به نظام است) صادر کردند، بر مبارزه مسئولان به ویژه دولت با فساد و تبعیض در مقام عاملان اصلی نارضایتی مردم تأکید ویژه داشتند. آقای روحانی به طور حتم می‌دانند که در همین نظرسنجی‌ها ضریب اعتماد و مشروعیت و مقبولیت نظام و شخص رهبری بالای 85 درصد قید شده است.
چطور است آقای روحانی که از بن‌بست صحبت می‌کند و برای برداشتن آن نیاز به همه‌پرسی می‌بیند، لختی تأمل کند و ببیند دولت و ایده‌های اجرایی دولت یازدهم و دوازدهم پس از سپری کردن حدود پنج سال به بن‌بست رسیده یا نظام اسلامی عزیز؟ به راستی جناب آقای روحانی! غالب دستاوردهایی را که در 45 دقیقه اول صحبت‌تان احصا می‌کردید، بیشتر به کدام حوزه تعلق داشت و چه کسانی در کسب این دستاوردها نقش اصلی را داشتند که شما آنها را جزء دستاوردهای دولت برشمردید؟
آقای رئیس‌جمهور! چگونه است که همه‌پرسی را با برجامی شروع کنیم که پس از پنج سال، به اعتراف مسئولان بانک مرکزی و تیم هسته‌ای برای کشور و مردم عایدی جز روند تصاعدی تحریم‌ها و فشارها و به تازگی بازی خردگریز ترامپ نداشته است؟ به نظر شما، پاسخ مردم به موفقیت یا شکست ایده مرکزی دولت شما در اعتماد و تعامل با آمریکا چه نمره‌ای کسب خواهد کرد؟ صنعت هسته‌ای و هوافضا را برای اعتمادسازی متوقف کردید، اقتصاد کشور را معطل خارجی‌ها و نگاه به بیرون کردید، به مردم وعده پشتِ وعده دادید و حال که با بدعهدی و فزون‌خواهی‌های آمریکا مواجه شده‌اید، آیا درست است که با فرافکنی و گام به جلو شانه از مسئولیت پاسخگویی به مطالبات اقتصادی و معیشتی مردم خالی کنید؟


گفتاری از مرحوم آیت‌الله شیخ عزیزالله خوشوقت(ره)


هنگامی که خاتم‌انبیاء(ع) مأمور شدند با خواندن آیات قرآن کریم مردم را به تهذیب و تزکیه دعوت کنند، آن راه در قرآن کریم چگونه راهی است که باعث می‌شود انسان مهذّب و مزکّی بشود؟

شناخت راه رستگاری
خدا بعد از اینکه انسان را خلق کرد به او عقل داد، عقل برای پیدا کردن راه‌های جزیی زندگی مفید است، اما مسائل دینی و معنوی را عقل در ابتدا درک نمی‌‌کند، این‌ مسائل را خدا باید از طریق وحی به انبیا یاد بدهد و آنها را مأمور کند که به انسان‌ها منتقل کنند؛ لذا بحث فرستادن پیامبر مطرح شد.

علت بعثت انبیا
متأسفانه انسان با این عقل و با داشتن غرایز مادی و بدون آموزه‌های وحی نمی‌تواند آن راه را پیدا کند و همچنان در آن راه پایین زندگی مادی را انتخاب می‌کند و مثل آنهایی که امروز به خدا پشت ‌پا زده‌‌اند و دین و زندگی حیوانی آنها این‌گونه است که با غارت و کشتن و مانند این چیزها زندگی می‌کنند. لذا خدا تعالیمی را به انبیا وحی کرد که اگر مردم عمل می‌‌کردند همه پاک می‌‌شدند. خبائث و آلودگی‌ها از وجودشان برطرف می‌‌شد، اما متأسفانه عمل نکردند.لذا اساس نازل کردن آیات براین بود، این آدم را آن‌گونه که خدا می‌‌خواهد پاک و مطهر می‌کند، در ناحیه عقاید پاک باشد، در ناحیه اعمال پاک باشد، در ناحیه رفتار و اخلاق پاک باشد، اما انسان چون در هر سه مرحله گوش نداد، تهذیب و تزکیه پیاده نشد.

تقوای الهی تنها راه رستگاری
تهذیب و تزکیه از نظر قرآن کریم یک راه بیشتر ندارد، همان آیاتی که به آدم می‌گوید باید این کار را بکنی تا پاک بشوی، متابعت همان کارها بزرگ‌ترین ثواب است و برای پیاده شدن تهذیب و تزکیه است که اهم آن گوش به فرمان خدا دادن است؛ تقوا یعنی اینکه آدم گوش به امر و نهی خدا بدهد، خود را از مخالفت فرمان خدا حفظ کند و نگه دارد، وقتی خدا می‌‌گوید نماز بخوانید، بخواند، می‌گوید دروغ نگویید، نگوید، این را می‌گویند تقوا، اگر ما به سخنان خدا در آیات قرآن کریم عمل کنیم مشکل حل می‌شود. خدا یک حرف دیگر هم در قرآن فرموده است و آن هم مثل اطاعت فرمانش واجب است، فرمود: «أَطِیعُوا اللهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»؛ اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول خدا و اولی‌الامر را. آنها هم فرمان‌شان مثل فرمان من واجب است.

تقوا یعنی اطاعت
بنابراین، این سه نوع اطاعت فرمان جزو تقواست و ما موظّفیم به اینها عمل کنیم و آنها را در زندگی پیاده کنیم، پیاده کردن ما همان و پیاده شدن تهذیب و تزکیه هم همان، یا مخالفت ما همان و پیاده شدن انحراف و آلودگی و خباثت هم همان؛ بنابراین ما درصددیم راه را از خود قرآن بفهمیم، قرآن که خود می‌گوید من می‌خواهم مردم تهذیب و تزکیه بشوند چه راهی را پیشنهاد کرده است؟ چون اگر خدا راه را مشخص نمی‌کرد هر کسی به یک طرف می‌رفت، خدا راه را فرمود که آنهایی که حق‌طلبند بیایند از همین راه بروند. ما در انتظار آن یک راه از خود قرآن کریم و دیگر روایاتی که خود قرآن می‌گوید اطاعت فرمان‌شان بر مردم واجب و حتمی است بهره می‌‌بریم، خدای متعال آدم‌ها را آفرید، عقل هم به آنها داد که بفهمند، اگر عقل نمی‌داد نمی‌شد آیه بفرستد، چون نمی‌فهمیدند، عقل داد که بفهمند.

کتاب هدایت همه انسان‌ها
خداوند فرمود: «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ» ما قرآن را فرستادیم تا به همه مردم، همه طبقات انسان، راه هدایت و سعادت را نشان بدهیم، راه زندگی متعالی انسانی که مطابق با عقل و با واقعیت‌ها است. این آیه به ما می‌گوید: این راهی است که خدا برای زندگی انسان معین کرده است. آن راه را خدا در قرآن کریم ارائه کرده است؛ لذا این آیه این را می‌گوید.انسان موجودی است که زندگی‌اش خاص خود او است، با زندگی حیوانات فرق می‌کند، آن راهی که اگر ما آن راه را برویم زندگی ما می‌شود زندگی انسان عاقل، آن راه را خدا در قرآن کریم بیان کرده، ما باید در آیات غور کنیم ببینیم خدا کجای قرآن کریم آن راه را که مخصوص انسان است مطرح کرده است و همه انسان‌ها باید بیایند در آن خط زندگی را شروع کنند و در همان خط خاتمه ببخشند، چون آن راه مال همه انسان‌ها است.

اهمیت سوره مبارکه حمد
گفته‌‌اند هر روز حداقل ده بار باید سوره حمد را بخوانید، عقل کنجکاو چه کار می‌‌کند؟ می‌‌گوید: در سوره حمد چه چیز آمده که به این سوره این قدر اهمیت داده است که ما باید روزی ده بار این سوره را بخوانیم؟!وقتی در سوره حمد دقیق می‌شویم، می‌‌بینیم سوره حمد دارای دو بخش است؛ بخش اول مربوط به عظمت‌ها، بزرگی‌ها، کمالات و اسمای پروردگار است که اینجا مطلبی جا افتاده و افعال او به منزله دلیل و برهان از برای بخش دوم سوره است، آیات اول سوره درباره خدا است.آدم دلش می‌خواهد گوش به حرف خدا بدهد، اما غرایزی دارد، عادت‌هایی دارد که نمی‌گذارد آدم گوش به حرف خدا بدهد، بنابراین گوش به حرف خدا دادن با این مقدمات کار آسانی نیست، خدا گفته از من باید کمک بخواهید، «إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ»، فقط از تو در هر کاری کمک باید بگیریم، والّا نوع مردم شکست می‌خورند.در بخش دوم یک جمله‌ای توجه ما را جلب می‌کند؛ «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ» یعنی ما را به راه مستقیم هدایت فرما، آنجا گفت، «هُدًى لِلنَّاسِ»، اینجا تقاضا است، می‌گوید: «اهْدِنَا»، در اینجا یک چیزی اضافه هم آمده است.

معنای صراط مستقیم
صراط همان راه است و کلمه مستقیم پسوند آن است، در این آیه مستقیم به معنای معتدل است و به معنای راست نیست، این راه مستقیم و این صراط معتدل است، افراط و تفریط در آن نیست.
این صراطی که اسلام آورده مستقیم و معتدل است، همه نیازهای مادی و معنوی انسان را دارد، مانند نیازهای بدنی؛ مثلاً فرد ازدواج می‌خواهد، کار و کاسبی می‌خواهد، خواب می‌خواهد، جنگ دارد، صلح دارد و غیره، همه اینها در این راه مستقیم اسلام آمده است، مسائل معنوی و روحی هم کاملاً آمده است.ما به دنبال پیدا کردن آن صراط مستقیمی هستیم که خدا برای انسان مشخص کرده است، آن را می‌خواهیم که خود خدا تفسیر بکند، چون اگر خدا به مردم واگذار می‌کرد اختلاف ایجاد می‌‌شد و نتیجه اختلاف این بود که عده زیادی گمراه می‌‌شدند، و این یکی از آن کارهایی است که خود خدا صریحاً باید آن را روشن کند؛ لذا ما به دنبال همان می‌‌گردیم، اگر بخواهیم راه کوتاه باشد فوراً دنبال دو آیه می‌‌رویم، یکی از آن دو آیه این است: «إِنَّ اللهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ»، یعنی خدا ربّ من و ربّ شما است، در برابر فرمان او بندگی کنید و او را اطاعت کنید، این صراط مستقیم است، هذا اسم اشاره نزدیک خیلی واضح است، که اگر پرسیدند صراط مستقیم چیست؟ می‌گوییم «فَاعْبُدُوهُ»، عبادت در برابر فرمان خداست، خدا فرمان داده این را انجام بده پس انجام بدهیم، آن را انجام نده انجام ندهیم، این صراط مستقیم می‌شود. کلید ورود به صراط مستقیم در زندگی که از اول سنّ بلوغ تا آخر عمر می‌باشد، اطاعت فرمان خداست، این مطلب از این آیه فهمیده می‌‌شود.
آیه دوم را هم به عنوان کمک این آیه بیاوریم که هر دو مضمون‌شان مثل هم است: «ألَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی‌آدَمَ أَنْ لاَتَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ»، آیا ما از طریق انبیا و کتاب ‌انبیا به شما نگفتیم گوش به وساوس شیاطین ندهید؟ «إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ»، او دشمن آشکار شما است، او شما را به طرف شقاوت و بدبختی می‌کشد، پس چه کار کنیم؟ خداوند می‌فرماید: «وَ أَنِ اعْبُدُونِی»، مرا عبادت کنید، گوش به حرف من خدا بدهید، نه شیطان، «هذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ»، اگر گوش به حرف بدهی و اطاعت کنی در خط معتدل افتاده‌‌ای، همه نیازهایت تأمین می‌‌شود نیازهای مادی یا معنوی.

فراگرفتن فرامین الهی و عمل به آن
بنابراین خدا به وضوح، تفسیر واضح و غیر مبهم را به ما فرموده است؛ منظور از صراط مستقیم این است که گوش به حرف خدا بدهید و خداوند می‌فرماید: من دو حرف دارم؛ یکی انجام واجبات، دوم ترک محرمات. اول یاد بگیرید سپس واجبات را انجام بدهید و محرمات را ترک کنید، آن وقت در صراط مستقیم می‌باشید.اول سوره یس یادتان نرود، «یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ»، یس پیغمبر ما بر صراط مستقیم است، یعنی مطیع فرمان خداست، ما را هم به همین اطاعتِ فرمان دعوت می‌کند.آن کسی که مجتهد نیست، اگر به رساله مجتهد عمل کند در خط مستقیم است و اگر عمل نکند بیرون خط است و بیرون خط هم گمراهی است، همه بدی‌ها آنجا هست، آدمکشی، ظلم، ستم همه اینها آنجا است، اما در خط مستقیم، انبیا(علیهم‌السلام) هستند که معصوم از گناهند، اینجا هیچ مشکلی نیست، ما هم مأموریم وارد این راه بشویم تا مثل انبیا عمل کنیم، اینها الگوی ما هستند، حتی یک گناه هم مرتکب نمی‌شدند، ما هم باید این جور تربیت بشویم، اگر این کار را کردیم زمین بهشت می‌شود، دیگر هیچ مشکلی در آن نیست، اما اگر گوش نکردیم، هر کسی خواست به دنبال علاقه خودش حرکت کند، آن وقت راه‌های زیادی پیش می‌آید که همه آن راه‌ها، با سعادت و سلامت روحی انسان دشمن خواهند بود.علت بدبختی انسان همین است، فقط می‌گوید: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ» نمی‌فهمند صراط مستقیم چیست، چون نمی‌فهمد عمل هم نمی‌کند، حالا فهمیدیم طبق تفسیر خود خدا در قرآن، صراط مستقیم یعنی فقط خدا حق دارد فرمان بدهد و شما به عنوان مخلوق و بنده باید گوش به فرمان او بدهی، این را صراط می‌گویند.

بهترین راه؛ عمل کردن به فرمان خدا
خدا بهترین و آخرین راه را ارائه کرده است، شما نمی‌فهمید چه کار باید بکنید ولی خدا می‌داند، گوش به حرف بدهید کافی است، فقط یک هنر پیدا کنید، گوش به حرف بدهید، نمی‌خواهد استادی کنید، شاگرد خوب باشید، اما ما می‌گوییم نه، ما استادی بلدیم شمای خدا هم شاگردی کن، ما گوش به حرف نمی‌دهیم این‌گونه می‌شود، هر کاری کنیم درست نمی‌شود تا برنگردیم سر حرف خدا و بگوییم شما بلدی، شما بگو، ما به حرف شما گوش می‌دهیم. اگر دیر این را بگوییم ضررهای جبران‌ناپذیر متوجه خودمان کرده‌ایم، هر چه زودتر بهتر است، فرمان خدا حاضر است، فقط عمل کردن ما مانده است، اگر تصمیم بگیریم گوش به فرمان بدهیم همه کارها درست می‌شود.

صراط انبیا صراط خدا
قرآن نمی‌توانست همه حرف‌ها را در یک کتاب بزند، اوضاع مساعد نبود، ظرف زمان و مکان کمک نمی‌کرد، یک مقداری از فرمان‌ها را شد بگوید، سپس نبی آمد یک مقدار دیگر را گفت، و بعد همه ائمه معصوم جمع شدند همه حرف‌ها را زدند، اطاعت این فرمان‌ها ورود در صراط مستقیم است، هیچ بدی در آن نیست، چون همه محرمات از اینجا بیرون رفتند.
بنابراین راه تهذیب و تزکیه هم همین صراط مستقیم است، اگر ما وارد صراط مستقیم شدیم، وارد خط تهذیب و تزکیه شده‌ایم، اما اگر از این راه محروم شدیم نه تهذیب و نه تزکیه هست، هیچ خبری نیست، راه ظلم و ستم و خونریزی است. در این راه یک دایره کشیده‌اند به نام دایره محرمات، اینجا اگر کسی اطاعت کند و گناه نکند مهذّب و مزکّی خواهد شد، هم در بعد عقاید هم در بعد احکام و هم در بعد رفتار و اخلاقیات، در هر سه مهذّب خواهد شد. تهذیب و تزکیه با حرف و شعار تنها درست نمی‌شود، فقط یک راه بیشتر ندارد؛ با اطاعت فرمان خدا، رسول و امام فراهم می‌شود، یک آدمی که گوش به حرف خدا می‌دهد، دزدی نمی‌کند، دروغ نمی‌گوید، ظلم نمی‌کند، حق‌کشی نمی‌کند، مال مردم را نمی‌خورد، همه بدی‌ها از او برکنار است، مزکّی و مهذّب می‌شود.
خدا صراط مستقیم را این جوری تفسیر کرده است و سبب و وسیله منحصربه‌فرد تهذیب و تزکیه را معرفی کرده است، توفیق عمل هم مرحمت کند که با ترک گناه و انجام واجبات وارد صراط مستقیم بشویم و در ادامه هم خودمان را تهذیب و تزکیه کنیم.


   مهدي سعيدي/ اين روزها موضوع ائمه جمعه به يکي از محورهاي خبري مورد توجه افکار عمومي تبدیل شده است. اقدامات جالب و ستودني حجت‌الاسلام والمسلمين «سيدمحمدعلي آل‌هاشم» امام جمعه تبريز با استقبال گسترده مردمي روبه‌رو شده و ده‌ها مطلب در تمجيد رفتار و شخصيت ايشان انتشار يافته است. آقاي آل‌هاشم را مي‌توان يک امام جمعه مردمي و مورد پسند عموم جامعه دانست که توانسته است با کنار گذاشتن برخي موانع مادي و معنوي از فاصله امام و مأموم بکاهد و حقيقت نماز را ـ که وحدت و همدلي و همزباني امت اسلامي است ـ تجلي بخشد. تواضع و ساده‌زيستي، سخن گفتن با زبان مردم، برداشتن ميله‌ها ميان صفوف مردم و مسئولان، تردد در شهر با وسايل نقليه عمومي و شرکت در تجمعات مردمي نمونه‌اي از اقدامات تحسين‌برانگیز اين سيد بزرگوار است. وي به ورزشگاه رفته، در جمع جوانان تبریزی تيم مورد علاقه آنان را تشویق می‌کند، از مشکلات مردم سخن مي‌گويد، با غم‌هاي مردم غمگين و با شادي آنها شاد مي‌شود و در اين مدت کم توانسته است خود را به مثابه وجدان عمومي مردم آذربایجان معرفي کند!
ايشان امروز در آذربايجان پا جاي پاي بزرگاني، چون شهيد محراب آيت‌الله قاضي، شهيد محراب آيت‌الله مدني، مرحوم آيت‌الله مشکيني، مرحوم آيت‌الله ملکوتي و آيت‌الله شبستري گذاشته و توانسته است محبوبيت خود را روز به روز افزون بخشد و حاصل آن حضور بيشتر اقشار گوناگون مردم با گرايش‌هاي فکري‌‌ـ سياسي و نسل‌هاي مختلف به ویژه جوانان در نماز جمعه و ايجاد شور و نشاط مضاعف در اين مراسم سياسي‌ـ الهي است.
پيرو اين تحولات، خبر انتصاب حجت‌الاسلام والمسلمين سيد محمدحسن ابوترابي به امامت جمعه شهر تهران در هفته گذشته و برگزاري اولين نماز جمعه به امامت ايشان، بار ديگر اخبار مربوط به ائمه جمعه را در صدر قرار داده است. اين خبر واکنش‌هاي مثبت افکار عمومي را به ویژه در فضاي مجازي در پی داشته و با استقبال اقشار گوناگون همراه شده است. ابوترابي چهره‌اي معتدل و مورد اعتماد در ميان جريان‌هاي سياسي است، ضمن آنکه به خاندان بزرگي تعلق دارد که چهره‌هاي محبوبي در آن حاضر بوده‌اند و اين پشتوانه خانوادگي به کمک امام جمعه تهران آمده است. وي سال‌ها نايب‌رئیس مجلس شوراي اسلامي بوده و نسبت به مسائل سياسي روز از اشراف لازم برخوردار است؛ هرچند ممکن است تحليل‌هايش مورد پسند همه گرايش‌هاي سياسي نباشد.
آقاي ابوترابي براي موفقيت در نماز جمعه تهران به ظاهر از فرصت‌هاي ممتازي برخوردار است. انتخاب وي به امامت نماز جمعه پايتخت که پرجمعيت‌ترين نماز در کشور به حساب مي‌آيد، خرسندي يک جريان سياسي را ـ که مدت‌هاست به بهانه‌هاي گوناگون از حضور در اين مراسم سياسي‌‌ـ عبادي سر باز زده است ـ فراهم آورده است و بايد منتظر بود که آيا چهره‌هاي شناخته شده اين جريان در شرايط جديد، حاضر به همراهي با صفوف نمازگزاران هستند يا خير؟! اين شرايط مي‌تواند کار را براي موفقيت آقاي ابوترابي هموار کند و فضاي رسانه‌اي مناسب‌تري را در اختيار وي بگذارد.
اين استقبال هرچند به مثابه فرصتي براي آقاي ابوترابي به شمار مي‌آيد، اما مي‌تواند به تهديدي براي ايشان نيز بدل شود. اين حمايت نبايد سبب شود که امام جمعه پايتخت ناخواسته وام‌دار يک جريان سياسي شده و با محذوريت‌هايي مواجه شود که از انجام وظايف شرعي و قانوني خود باز ماند. برای نمونه، يکي از انتظارات از ائمه جمعه آن است که با کلام نافذ و قول سديد، از آرمان‌هاي بحق نظام اسلامي در برابر دشمنان اين ملت حمايت کند و به واقع صداي رساي نمازگزاران و نظام اسلامي باشد؛ اما تعلقات يک جناح سياسي که از روحيه انقلابي‌گري فاصله دارد، چندان با دشمن‌ستيزي و استقامت و ايستادگي همخوانی نداشته و از چنين سخناني استقبال نمي‌کند! نمونه ديگر آن است که امام جمعه بايد سخنگوي مطالبات بر حق نمازگزاران و توده‌هاي ملت از مسئولان کشور باشد؛ از این رو طبيعي است که مردم از آقاي ابوترابي انتظار داشته باشند تا بهنگام، مشکلات اقتصادي و فرهنگي جامعه را که مردم کوچه و خيابان با آن روبه‌رو هستند، در تريبون نماز جمعه منعکس کند! اين نگاه انتقادي نيز به نظر مي‌رسد چندان مطلوب جريان حامي دولت نخواهد بود.
به نظر مي‌رسد، حمايت جریان‌های سياسي از ائمه جمعه به تنهايي کفايت نمي‌کند و ذات مردمي بودن نماز جمعه اقتضا دارد که امام جماعات ارتباط خود با توده‌هاي مردم را روز به روز افزايش دهند و به صداي مردم و انقلاب بدل شوند. به واقع، رمز موفقيت ائمه جمعه قدم گذاشتن در مسيري است که آقاي آل‌هاشم اين روزها پيشگام آن شده است.

سرلشکر قاسم سلیمانی در مراسم سالگرد شهید مغنیه
سرلشکر سلیمانی گفت: «هر موشکی که از فلسطین شلیک می‌شود، می‌توان در آن اثر انگشت عماد مغنیه را دید. آنها می‌دانند، اما باید با جدیت بدانند که قصاص خون عماد مغنیه شلیک موشک و کشتن یک نفر نیست، قصاص این خون‌ها نابودی رژیم صهیونیستی است و این یک امر حتمی است.»
سردار سرلشکر قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه در مراسم دهمین سالگرد شهادت حاج‌عماد مغنیه در سخنانی اظهار داشت: «این جلسه اولین جلسه علمی پیرامون شهیدی است که حضورش و شهادتش در عالم اسلامی برای دشمن رعب‌آور و برای دوست نشاط‌آور بود.»
وی با بیان اینکه دوره مهمی از زندگی‌اش را نزد شهید مغنیه گذرانده، اظهار داشت: «امروز روز شهادت اسطوره زمانه است، به راستی، من نمی‌شناسم در مجموعه کسانی که شهید شدند یا در معرض شهادت‌ هستند، اسطوره‌ای مثل مغنیه باشد. کسی که شهادتش بهت بزرگی در عالم اسلامی به وجود آورد. من پس از ارتحال امام(ره) در بین شخصیت‌های غیرروحانی ندیدم شخصیتی مانند عماد که با شهادتش در عالم اسلامی اندوهی به وجود آورد.»
سرلشکر سلیمانی گفت: «او در جنگ چریکی متخصص بود؛ اما آنچه دشمن را در مقابلش شکست می‌داد، تعلق خاطر به چیزی بالاتر بود. انسانی که تعلقاتش والاست، وقتی خبر مرگ کسی را به او بدهند، لبخند می‌زند.» فرمانده نیروی قدس سپاه یکی دیگر از ویژگی‌های عماد مغنیه را تواضع او دانست و افزود: «حاج رضوان قبل از تأسیس حزب‌الله، حزب‌الله تأسیس کرد و وقتی که شخصیت‌های لبنان ترور می‌شدند، عماد 19 ساله به فکر حفاظت از شخصیت‌های لبنان افتاد. او خالق بسیاری از پیروزی‌ها بود.»
وی گفت: «حاج رضوان مرد غافلگیری بود و همواره برای دشمن شگفتی‌های جدید می‌آفرید. کسی که هواپیمای بدون سرنشین دشمن را می‌گرفت و اطلاعات آن را به صورت بر خط می‌فهمید، عماد مغنیه بود. در گذشته نیز عملیات انصاریه برگرفته از فکر حاج رضوان به وقوع پیوست.»
فرمانده نیروی قدس سپاه اظهار داشت: «حاج رضوان معتقد بود برای به زانو درآوردن دشمن باید همه قابلیت‌های جهادی جهان اسلام را احیا کنیم. کسی که گروه‌های فلسطینی را با مرکز مقاومت اتصال داد و یاسر عرفات را برای اولین بار به ایران آورد، عماد مغنیه بود. او حماس را قدرت بخشید و جبهه خلق برای آزادی فلسطین را فعال کرد و این تفکر توانست غزه را به یک دژ تسخیرناپذیر تبدیل کند.»
وی تصریح کرد: «او در عراق هم فعال بود و امروز حتی دشمن از او با مدح یاد می‌کند و من این حالت را تنها در امام دیده بودم. 25 سال تمام نقشه‌های دشمن را ناکام گذاشت و خیلی‌ها برای دستگیری او فعالیت کردند. او دشمن را با خود می‌کشاند، اما در نهایت شکست‌شان می‌داد.»
سرلشکر سلیمانی با بیان اینکه عماد مغنیه مانند شمشیر فرود می‌آمد و همچون شبه ناپدید می‌شد، گفت: «او با وجود این خصوصیات، تبعیت عجیبی از آیت‌الله نصرالله داشت و این را برای خود به صورت یک الزام در آورده بود و محال بود رهبری حرفی بزند و عماد به آن عمل نکند.»