عبدالله نوریگلجایی/ در دو شماره گذشته با دیدگاه انجمن حجتیه درباره نفی تشکیل حکومت اسلامی و استنادات روایی آنها در این زمینه آشنا شدیم. هدف این نوشته بررسی پیامدها و آثار چنین اعتقاد و تفکری است که کمترین آن تلاش برای ترویج سیاست استعمار ساخته جدایی دین از سیاست و سکولاریزه کردن جامعه دینی است.
ترویج تفکر
جدایی سياست از ديانت
انجمن حجتيه با ادعاي دفاع از تشيع و ديانت، از تشکيل ندادن حکومت اسلامي در عصر غيبت وليعصر(عج) فراتر ميرود و تفکر جدايي ديانت از سياست را ترويج ميکند؛ به گونهای که در تبصرة مادة دوم اساسنامة انجمن آمده است: «انجمن بههيچوجه در امور سياسي مداخله نخواهد داشت و نيز مسئوليت هر نوع دخالتي را که در زمينههاي سياسي از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گيرد، بر عهده نخواهد داشت.»1 در واقع، اين عقيدة مندرج در اساسنامه، همان طرح استعماري بود که رژيم شاه از آن حمايت ميکرد. این تاکتیک ناشی از عوامل متعددی بود؛ از جمله اینکه «آقاي حلبي ديدند که عدهاي از افراد انجمن به اقتضاي زمانه وارد سياست شده و سر از فدائيان خلق و سياهکل درآوردند (مانند حياتي و...) و اين مسئله مانع از مبارزه با بهائيت ميشده است؛ از اين رو تاکتيک عدم مداخله در سياست را برگزيدند، آن هم در مقابل دشمني که مهمترين تاکتيکشان، عدم مداخلة دين و متدينين در سياست بود.»2
این تفکر در مقابل تفکر امام خميني(ره) قرار داشت، ایشان در ملاقات با عدهاي از مجاهدان و انقلابيهاي روحاني دربارة برخورد نصيري و شاه با ايشان در زندان دربارة ديانت و سياست فرمودند: «آنها به من گفتند شما بزرگواريد، شما آقاييد، شما ميبايست آقاييتان محفوظ بماند و بايد بهعنوان مرجع، اسلاميان را هدايت و ارشاد کنيد و سياست مسئلهاي نيست که با ديانت کنار بيايد؛ چون سياست پدرسوختگي است، سياست کلک است و بالاخره برخورد منافقانه با مسائل است، من سخنان آن را قطع کردم و گفتم: ما سياست به معناي پدر سوختگي را به شما داديم(يعني اين سياست مال شما) و آن سياستي که خودمان از آن دم ميزنيم، سياست به معناي مديريت، رهبري و ادارة کشور است. اين سياست به اين معنا عين ديانت است.»3
برخلاف ديدگاه امام خميني(ره) که سياست را عين ديانت ميدانست و در اين راه تلاش بسيار ميکرد، انجمن بر کوس جدايي دين از سياست ميکوبيد، به گونهاي که حتي اگر فردي دانشمند را براي برگزاري کلاسهاي آموزشي دعوت ميکردند و بعد از مدتي متوجه ميشدند او از خط امام(ره) پيروي ميکند، بيدرنگ کلاس او را تعطيل کرده، افراد انجمن را از داشتن ارتباط علمي و معنوي با او منع ميکردند. شهيد هاشمينژاد در اينباره ميگویند: «اگر استادي را احساس ميکردند که در فعاليتهاي سياسي است، عذر او را ميخواستند و اين خلاف خط امام(ره) است ... و به همين دليل بود که رژيم اجازه ميداد آن همه در زمينة مبارزه با بهائيت کار کنند؛ براي اينکه براي رژيم اين مسئله مطرح بود که سر جوانان را يک جا بند کنند که کاري به آمریکا و رژيم و نفت و شرايط سياسي نداشته باشند.»4
حجتيان، که ماهيت دين را از سياست جدا معرفي ميکردند، در توجيه اين تفکر هويت دين را هويتي فرهنگي ميخواندند که متکفل امور عقيدتي است و در اموري، مانند سياست مسئوليتي ندارد. در همين خصوص، شيخ محمود حلبي در سخنراني خود، انجمن را اين چنين معرفي ميکند: «انجمن يک گروه فکري و عقيدهساز است و امور زندگي هرکس به عهده و مسئوليت خود اوست.»5
هدف از شُبهه سکولاریسم
هدف از شُبهة جدايي دين از سياست (سکولاريسم) کنار گذاشتن دين از صحنة سياسي است. در انديشة اسلام اصيل، هرگز دين و سياست تفکيکپذير نيستند و اگر کسي چنين تفکري را ميپذيرد، به سبب آن است که اسلام را نميشناسد. هرکس اسلام را خوب شناخته باشد، به راحتي درمييابد که سياست در بطن اسلام است. حضرت امام(ره) در ردّ شُبهة جدايي دین از سياست ميفرمايند: «اسلام اين نيست؛ والله اسلام تمامش سياست است. اسلام را بد معرّفي كردهاند. سياست مُدُن از اسلام سرچشمه ميگيرد.»6
از اين رو، جريان اسلام اصیل و ناب از وجود تفکر جدایی دین از سیاست ابراز نگراني ميکند و به اقشار مختلف، به ویژه قشر مذهبي و روحاني توصيه ميکند از صحنة سياسي کشور کنارهگيري نکنند. رهبر معظم انقلاب در این باره ميفرمايند: «فكر وحدت دين و سياست را، هم در تفقه و هم در عمل دنبال بكنيد. آقايان بدانند كه فكر جدايي دين و سياست، به عنوان يك آفت، بهكلي ريشهكن نشده است. متأسفانه هنوز در حوزهها، كساني هستند كه خيال ميكنند حوزه بايد به كار خودش مشغول بشود، اهل سياست و اهل ادارة كشور هم مشغول كار خودشان باشند؛ بُعد ديگر وحدت دين و سياست اين است كه حوزههاي علميه بايستي از سياست هرگز دور نمانند. طلاب بايد آگاهي سياسي پيدا كنند.»7
ضرورت تبلیغ
وحدت دین و سیاست
رهبر معظم انقلاب در جمع روحانيون فرمودند، مسئلة جدا نبودن سياست اسلام از ديانت را تبليغ کنيد تا همه بدانند اين شُبهه نقشة دشمن است. ايشان ميفرمايند: «مسئلة ديگري كه توجه به آن خيلي لازم است، مسئلة دين و سياست است. جداكردن دين از سياست كه شايد از قريب دويست سال قبل در برنامة دشمنان دنياي اسلام بوده است، نكتة بسيار مهمّي است. خود، اين كلمه را تكرار كنيد كه سياست اسلام از ديانت آن جدا نيست، ديانت اسلام از سياست آن جدا نيست. اين تكرار شود، گفته شود و به گوش همه برسد... پيامبر اكرم(ص)، اول كه به مدينه تشريف بردند، يك حكومت تشكيل دادند. حكومت يعني چه؟ نرفتند گوشهاي بنشينند و بگويند هركس خواست مسئله بپرسد.»8
بنابراين، آنچه بايد مورد دقت نظر و اهميت قرار گيرد، اين است که عقايد اسلام و فرهنگ اصيل آن، چيزي به جز سياست نبوده و نخواهد بود. اين چنين عقايدي است که مورد پذيرش ائمة اطهار(ع) بوده، بر ترويج آن پافشاري بسياري داشتند. همان عقايدي که حضرت امام خميني(ره) همة علما را شرعاً مکلف ميدانند که در امور سياسي دخالت کنند: «شما ميبينيد که از اول يک جرياني در کار بود که شما را از ملت منعزل کند و لااقل شماها را نگذارد در جاهايي که يک ارگان اجرايي يا تقنيني يا اينها باشد، همين چيزي که در غرب نسبت به کليسا ميگفتند؛ کليسا براي خودش عليحده(جداگانه) برود و مسائل ناسوت و لاهوت بگويد و مملکت را بدهند ما ادارهاش ميکنيم؛ ايران هم همين معنا را تعقيب کرده بودند. شياطيني که مطالعه کردند در همة مسائل ملتها کلاه آنان پس معرکه است، بايد چه بکنند، بايد بهطور عموم اين مطلب را القا بکنند که اهل علم را به سياست چه کار؟ اهل علم فقط وظيفهاش اين است که عبايش را سرش بکند، اول ظهر برود و نمازش را بخواند، بعد هم برود منبر چند تا مسئله بگويد، نه مسائلي که مربوط به سياست و مربوط به گرفتاريهاي ملت است، همان مسائلي که ديديد متعارف بود. ميگفتند تقريباً اکثر ابواب فقه کنار گذاشته شده بود، عملاً توي کتابها نوشته شده بود و اکثر آيات قرآن هم کنار گذاشته شده بود.»9
پینوشتها:
ـ باقي، عمادالدين، در شناخت حزب قاعدين زمان، تهران: دانش اسلامي، 1362، ص 73.
2ـ حسن تاجري، مصاحبة شخصي از سوي دفتر انتشارات آفاق، تهران، 7/4/1384.
3ـ عمادالدين باقي، همان، ص 74.
4ـ نشرية خراسان، انجمن حجتيه از نگاه شهيد هاشمينژاد، مشهد: وابسته به بنياد مستضعفان، ش 3، 30/8/1360، ص 7.
5ـ عمادالدين باقي، همان، ص 176.
6ـ سيدروحالله موسويخميني، صحيفة امام، ج 1، ص 270.
7ـ سيدعلي خامنهاي، «درس خارج فقه»، پايگاه اطلاعرساني دفتر امام خامنهاي، دسترسي در www.leader.ir، 31/6/1370.
8ـ «بيانات در ديدار با حجّتالاسلام محمدي ريشهري و دستاندركاران امور حج»، دسترسي در www.leader.ir، 13/12/1376.
9ـ سيدروحالله موسويخميني، صحيفة امام، همان، ج 15، ص 10.