زندگی می‌آموزد که شتاب نکن،
زندگی می‌آموزد
چیزهایی که می‌خواهی به آنها برسی،
وقتی دریافت‌شان می‌کنی،
می‌بینی آن‌‌قدر هم که فکر می‌کرده‌ای مهم نبوده!
شاید هم اصلاً مهم نبوده!
شاید موجب اندوهت نیز شده است.
زندگی می‌آموزد
از دست دادن آن‌قدر هم که فکر می‌کنی
سخت نیست...
زندگی می‌آموزد
همه لحظات تبدیل به خاطراتی شیرین می‌شوند،
بعداً که می‌گذری
می‌بینی که تو در آن لحظه بی‌تابی می‌کردی
و این را نمی‌دانستی... زندگی زیباست!

امام صادق(ع) پیرامون آیه «قَلْ یَوْمَ الْفَتْحِ لا یَنْفَعُ الَّذِینَ کفَرُوا إیْمانُهُمْ وَلا هُمْ یَنْظُرُونَ» فرمودند: «روز فتح، همان روزی است که جهان، به دست قائم آل‌محمد فتح شود و آن روز کسی را که قبلاً ایمان نداشته است روی آوردن به دین، سودی ندهد؛ ولی کسی که قبل از فتح امام، ایمان آورده و به امامت امام معتقد بوده و در شمار منتظرانش باشد، از ایمان خویش، سود برد و بر شأن و مقامش افزوده شود و این پاداش دوستان و پیروان ما اهل بیت است.»
(منتخب‌الأثر، ص 470)



 حسین کارگر/ اعتراض صادقانه حاتمی‌کیا، نه صدای شخص او، بلکه بغض فروخورده یک جبهه بود که شکست. مراسم اختتامیه سی‌وششمین جشنواره فیلم فجر، مانند هر سال در حال تقسیم سیمرغ‌ها بود؛ همه اتفاقات طبق روال معمول، تکرار می‌شد. بدون هیچ نوآوری و حادثه‌ای. اما حضور ابراهیم حاتمی‌کیا روی سن، بازی را به هم زد. لحظه خروش ابراهیم سینمای ایران، نقطه عطفی در تاریخ فرهنگ و هنر ایران شد.
فضای سینمای ایران سال‌ها است که هنرمندان متعهد و انقلابی را سر به زیر و ساکت می‌خواهد. سال‌ها است که مدیران سینمایی، این گروه از فیلمسازها را به گوشه‌ای رانده‌اند و فضا را به طور کامل به انحصار جریان‌های بی‌تعلق به انقلاب درآورده‌اند، حتی برنامه‌های سینمایی صداوسیما نیز بیشتر در جهت منافع جریان‌های غیرانقلابی فعالیت می‌کنند. در طول سال و در بین ده‌ها فیلم دیگر اگر چهار یا پنج فیلم انقلابی هم روی پرده رود، به قدری عرصه را بر چنین آثاری تنگ می‌کنند که کارگردان از ساخت این نوع فیلم‌ها پشیمان شود. در چنین فضایی، سخنان ابراهیم حاتمی‌کیا ارزش پیدا می‌کند. همان‌هایی که از هنرمندان انقلابی می‌ترسند و نمی‌خواهند که این طیف در وسط میدان حضور داشته باشد، این روزها از سخنان این کارگردان هم رنجیده‌اند. می‌گویند: «حاتمی‌کیا که همیشه جایزه گرفته است، پس به چی اعتراض دارد؟» اما نمی‌دانند که نزد هنرمند انقلابی، جوایز اعتباری ندارند. اعتراض حاتمی‌کیا هیچ‌گاه به این نبود که چرا به او جایزه نداده‌اند. وی علیه تحمیل نگاه غیرمسئول به هنر و حمایت مدیران فرهنگی و رسانه‌ای به این نگاه شورش کرد. به این نگاه که ساخت فیلم درباره آرمان‌های ملی تحقیر می‌شود؛ اما اگر درباره مسائل پیش پا افتاده فیلم ساخته شود، به هیچ‌کس بر نمی‌خورد. فضای سینمای ما در سال‌های اخیر به گونه‌ای پیش رفته که اگر یک فیلمساز با بودجه ارگان‌های حاکمیتی فیلمی بسازد، گویی گناهی بزرگ را مرتکب شده؛ اما همین فیلمساز اگر از سفارتخانه‌ها یا مراکز خارجی پول بگیرد و در جهت مقاصد آنها کار کند، مایه افتخار است. حاتمی‌کیا، این ساختارهای فرسوده و نگاه‌های کلیشه‌ای را هدف گرفته است. کافی است بار دیگر حرف‌هایش را مرور کنیم:
«من فیلمساز وابسته‌ام. فیلمساز این نظامم... من افتخار می‌کنم که فیلمی درباره مدافعان حرم ساختم. من افتخار می‌کنم که برای ساختن این فیلم از عزیزی مثل حاج‌قاسم سلیمانی جایزه گرفتم. افتخار می‌کنم به بچه‌های سپاه، بچه‌هایی که زحمت می‌کشند و امثال بنده را رشد دادند؛ من بابت کارهایی که کردم شرمنده نیستم... من اعتراض می‌کنم به تلویزیونی که فیلم‌های بنده را ده‌ها بار پخش می‌کند؛ اما به محض اینکه باید افرادی را دعوت کنند که از این نوع نگاه دفاع کنند، عملاً به اپوزیسیون تبدیل می‌شوند. من از مسئولین شبکه سه، از مسئولین شبکه دو شکایت به خدا می‌برم، بابت این رفتارهای زشتی که با ما داشتند. حاج‌قاسم سلیمانی به فیلم «به وقت شام» گفت ‌گریستم؛ اُف بر آن کسی که می‌گوید «به وقت شام» کمدی است...»

 روایت اکبر عبدی از پیگیری درمانش از سوی رهبر معظم انقلاب
اکبر عبدی در برنامه «سینما دو» درباره مسائل مختلفی از جمله توجه رهبر معظم انقلاب به او صحبت کرد.
این هنرمند از پیگیری حال و اوضاعش از سوی معظم‌له گفت و بیان کرد: «شاید باورکردنی نباشد؛ اما در مدت دو سالی که بیمار بودم کسی که اصلاً فکرش را هم نمی‌کردیم وقتش را داشته باشد، به ما فکر کند، جویای احوال ما شد؛ «آقا» (رهبر معظم انقلاب) در این مدت دو بار از طریق دوستانی که خدمت‌شان می‌رسند، حال من را پرسیده بودند و به این دوستان گفته بودند که پیگیر احوال اکبر عبدی شوید و اگر کمک مالی یا دوا و درمان نیاز دارند، رسیدگی کنید. واقعاً این موضوع برای من جالب بود، چون اصلاً فکر نمی‌کردم بنده را به یاد داشته باشند؛ زیرا ایشان در رأس یک کشور قرار دارند و بسیار سرشان شلوغ است.» عبدی گفت: «تاکنون ملاقاتی با رهبر معظم انقلاب نداشته‌ام؛ اما از طریق فیلم‌ها به من توجه کردند. ایشان حتی درباره بعضی از کارهای من مانند «آدم برفی»، «اخراجی‌ها» و «رسوایی» دست‌خط نوشتند. ایشان درباره بازی بنده در «رسوایی» فرمودند؛ در 35 سال گذشته کسی به این خوبی نقش یک روحانی را بازی نکرده بود.»

تقدیر سرلشکر قاسم سلیمانی و فرمانده سپاه از «به وقت شام»
فرمانده کل سپاه و فرمانده نیروی قدس از فیلم «به وقت شام» تقدیر کردند.
سرلشکر قاسم سلیمانی بعد از تماشای تازه‌ترین فیلم ابراهیم حاتمی‌کیا، پیشانی این فیلمساز را بوسید و گفت: «فیلم «به‌وقت شام» مرا به ‌گریه انداخت. از طرف مجاهدین و‌ رزمندگان از حاتمی‌کیا تشکر می‌کنم.»
همچنین سرلشکر محمدعلی جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، با صدور پیامی از فیلم «به وقت شام» تقدیر کرد. در بخشی از این پیام، خطاب به حاتمی‌کیا آمده است: «اینجانب به عنوان خادم سربازان پاکباخته این سرزمین که توانسته‌اند در زمانی کوتاه بلایی به بزرگی داعش را در منطقه ریشه‌کن کنند، از جناب‌عالی بابت زحمتی که کشیده و رنجی که در ارائه این تصویر درخشان برده‌اید، سپاسگزاری می‌کنم و آرزوی آن را دارم که دیگر هنرمندان وطن‌دوست و کاردان این کشور نیز در همین مسیر گام بردارند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وظیفه خود می‌داند که از هر تلاش خالصانه‌ای در این راه، حمایت کند و به ایجاد پیوند میان رزمندگان عرصه جهاد و شهادت و فعالان و فداکاران حوزه هنر و فرهنگ یاری برساند.»

مادران شهدای مدافع حرم
 به تلویزیون آمدند
سری جدید مجموعه مستند «ملازمان حرم» گفت‌وگو با مادران شهدای مدافع حرم، روی آنتن رفت.
در سری جدید این مجموعه، با مادران شهدای گرانقدری همچون حسین معزغلامی، محمدرضا دهقانی، سیدمحمدحسین میردوستی، محمدامین کریمیان، مهدی عزیزی، مرتضی کریمی و مجید قربان‌خانی گفت‌وگو شده است.
فضه‌سادات حسینی اجرای این سری از «ملازمان حرم» را برعهده ‌دارد، مجموعه‌ای که همانند سری نخست، تلویزیون اینترنتی نصرTV مجری طرح آن است. این مجموعه هر پنج‌شنبه ساعت 20:30 از شبکه افق پخش می‌شود. تکرار آن هم برای پخش در ساعت 7 صبح روز بعد در نظر گرفته شده است.

گاف بزرگ شبکه ماهواره‌ای سوژه خنده شد
چهارمین شب طنز انقلاب اسلامی با نام «سواحل ایذه» برگزار شد. سوژه اصلی این جشنواره طنز، گاف بزرگ شبکه ماهواره‌ای «من و تو» بود که در اغتشاشات اخیر گفته بود، سپاه پاسداران از راه دریا شهر ایذه را محاصره کرد، درحالی که ایذه صدها کیلومتر با دریا فاصله دارد! همچنین در این مراسم از خانواده شهید مجید شاه‌سنایی تجلیل شد. در این برنامه، نمایش‌های «زیردریایی در سواحل ایذه» و «ماجرای یک ماهی‌گیر در یک روز آفتابی» اجرا شد. یک ترانه هم با نام «پشت دریا ایذه» در این مراسم اجرا شد. شهید سجاد شاه‌سنایی در ایام اغتشاشات ماه‌های اخیر به دست اغتشاشگران و به‌وسیله تفنگ‌ ساچمه‌ای به ضرب گلوله به شهادت رسید که در این مراسم از خانواده او نیز تقدیر به‌عمل آمد.

تأثیر بازیگران هالیوود بر افزایش خودکشی در آمریکا
رسانه دولت آمریکا اعتراف کرد که نتایج یک پژوهش علمی در آمریکا نشان می‌دهد، خودکشی ستاره‌های بزرگ دنیای هنر و سرگرمی تأثیر منفی در جامعه داشته است و سبب افزایش عده قربانیان می‌شود. پژوهشگران مرکز بهداشت عمومی در دانشگاه کلمبیا با انتشار مقاله‌ای در ژورنال پزشکی «پلاس وان» نتایج تحقیقات جامع خود را منتشر کردند. به عقیده آنها پوشش گسترده خبری رسانه‌ها و بیان جزئیات مرگ چهره‌های مشهوری مانند «رابین ویلیامز» در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی، یکی از عوامل مهم این پدیده اجتماعی است. به این معنا که آگاهی از جزئیات چنین حوادثی سبب تشدید افسردگی، ناامیدی و دیگر مشکلات روحی بیماران شده و آنها را به خودکشی با روشی مشابه تشویق می‌کند. 

دفاع خانه سینما
 از فیلم حامی فتنه
مدیرعامل خانه‌ سینما متعهد به اکران فیلمی شده است که همچنان نظام را به گونه‌ای معرفی می‌کند که جوانان باید از این کشور فرار کنند. به گزارش فارس، فیلم سینمایی «عصبانی‌ نیستم» از فیلم‌هایی است که پس از اصلاح هم نتوانست به هر دلیلی امکان اکران در سالن‌های سینما برایش فراهم شود و دفتر پخش فیلم هم از اکران فیلم انصراف داد؛ اما به تازگی شاهد انتشار نامه‌ای هستیم که در سربرگ خانه سینما تنظیم شده و به امضای مدیرعامل این مجموعه صنفی رسیده است.  در شرایطی که خانه سینما در مقابل قاچاق فیلم‌هایی که در بخش خصوصی ساخته شده بود، هیچ واکنشی نشان نداد؛ سؤال اینجاست که چگونه خانه سینما برای اکران فیلم مسئله‌دار «عصبانی نیستم» متعهد به اکران می‌شود؟  

از اتوبان‌های عریض هیاهو که بگذری
بولوارهای آراسته به گلبن را که رد کنی
از زیر آن پل معروف که عبور کنی
میدان‌های آراسته شهر به مجسمه‌های سنگی را که از نظر بگذرانی
بعد از آن آب‌نماهای چشم‌نواز
و دیوارهای مزیّن به عکس‌های چند بعدی‌اش
سر همان دو راهی آشنا
سه ایستگاه بعد از پارک سوارِ آن محله قدیمی
بعد از زیرگذر
و پیچ در پیچ کوچه‌های تنگ
با سنگفرش‌های شکسته 
همان جا که پاهایت با چاله‌چوله‌های گذرگاهش ناآشناست
در، آن خانه قدیمی با چنارهای کهنسالش
مولای‌مان میهمان قلب شکسته دخترک غمزده‌ای است
که ساعت‌ها در کنار حوض کاشی
جست‌وخیز ماهی‌های قرمز رنگش را به تماشا نشسته است
همان دختر محزونی که نگاهش عمق حوض را می‌کاود
ولی دلش و همه حواسش جای دیگری است...

آمد محرّم علی و ماه فاطمه
آتش گرفته جان تو از آه فاطمه
با ذوالفقارِ خون جگر خورده در نيام
بازآی خون فاطمه خونخواه فاطمه
بازآی تا تو روضه بخوانی براي‌مان
با هاى‌هایِ گريه‌ جانکاه فاطمه
بی‌شک سه ماه خوانده تو را با دو چشم تر
بالای قبر محسن شش ‌ماهه، فاطمه
آه از ميان آن در و ديوار شد شروع
بعد از نبی، سلوک إلى‌الله فاطمه
پشت در و کنار بقيع و به روی نی 
معنا شده‌ست سرِّ فديناه فاطمه
محشر، به پاست روضه‌ مولای بی‌کفن 
پيراهنی‌ست کهنه به همراه فاطمه
دارد به روی دست، دو دست قلم شده
دستی که در مقام شفاعت علم شده
یوسف رحیمی
 سرباز ایران
تقدیم به ابراهیم حاتمی‌کیا
آن مرد آمد، با تمام عشق و ایمان
بر دوش دارد یک رسالت از شهیدان
با قلب پر درد از نفوذ یاوه‌گویان
مردانه می‌گوید؛ منم سرباز ایران
او می‌خروشد بر سر هر بی‌هویت
چونان یکی رزمنده در پیکار شیطان
عمری جهاد و جنگ بوده، آرمانش
این «حاج‌کاظم» بوده، چون توفنده طوفان
«پیراهن یوسف» حکایت‌ها بگوید
یعقوب می‌خواهد، ببیند راز پنهان
در «ارتفاع پست»، می‌بیند منافق
خود را نمی‌بازد، در آن اعماق بحران
در «برج مینو» او «به وقت شام» و فتنه
پیکار با داعش کند، با چشم گریان
گویید: «ابراهیم» از آتش نترسد
آنجا که مسئول است یک فرد مسلمان
یارب «فرائی» را، مدد کن، تا همیشه
باقی بماند همچنان، بر عهد و پیمان
عبدالمجید فرائی


«نصیحتی کنمت، بشنو و بهانه مگیر»
مَشو به دست هوی و هوس تو اسیر
بهانه گشته «عدالت» ولی به سنگ جفا
نشانه رفته‌ای امروز هر صغیر و کبیر
چو بخت دولتت از اوج بر حضیض افتاد
شدی موافق دشمن، قبول کن بپذیر
چه سال‌ها که تو دولتمدار ما بودی
چرا چه شد که به گردن نمی‌نهی تقصیر
غلام همت «اسفندیار جان» شده‌ای
همو که بی‌معامله خواب تو می‌کند تعبیر
همو که دام شد و سوی انحرافت بُرد
همو که پای تو را بسته در غل و زنجیر
بیا و تا نفسی هست راه خود بشناس
وگرنه گم شود آوازه تو در تقدیر
علی عرفانی(شاعرباشی)


بانوی اعتراض، بانوی حماسه
زهرا تازه‌ترین اتفاقی بود که در عالم افتاد؛ زهرا حرف تازه خدا بود: «انّا اَعْطَیناکَ الکوثَر»؛ نگاهی نو به سراپای هستی. ارتباط خاک با خدا؛ مادر شهود و شهادت؛ بانوی محراب؛ بانوی اعتراض؛ بانوی حماسه؛ بانوی بسیج بنی‌هاشم؛ بانوی شهادت...؛ پیش از زهرا هیچ زنی را ندیده بودند که پدر خویش را مادر باشد! پیش از زهرا «شهادت» این همه تازگی نداشت. او که آمد، جانی تازه گرفت. قبلاً کلمه‌ بود و بعد معنا شد! «شهادت» در خانه زهرا حیثیت پیدا کرد، بزرگ شد و انتشار یافت. او به روشنی این همه را می‌دانست. مادرانه شهادت را بزرگ می‌کرد. آگاهانه شهادت را شیر می‌داد... از جغرافیای قتلگاه خبر داشت. کربلا را بر دامان می‌نشاند. برای عاشورا لالایی می‌خواند. گیسوان «اسارت» را شانه می‌زد! حکایت چاه و محراب خون را می‌دانست. با این همه، اهل شکایت نبود. اگر هم می‌گفت، درد می‌گفت که درمان بشنود!... 
ابوالقاسم حسین‌جانی

شکوفه عصمت
ای آیینه عصمت سبز، ای بوی بهشت بی‌نشان، ای اشک عرش بر کرانه کوثر، ای خاتون نور و ای تحفه آسمانی، ای پاره آفتاب شب در غربت خورشید، ای حوریه در زمین و انسیه در آسمان. ای ودیعة‌الرسول در مفتاح فردوس و پرتو رسالت و بوی خوش محمّدی. ای شکوفه عصمت که از زلال کوثر لاله‌های زهرایی به کعبه عفاف اعطا کرده‌ای. ای کشتی پهلو گرفته که گلوبند عصمت را در راه فدک با یاس کبود به خانه آوردی.
ای بانوی آفتاب که از لهیب آتش در خانه تو کوثر اشک ما از میان شعله‌ها، چون چشمه خون بر بستر شهادت می‌بارد...؛ این خروشی است در دفاع از حریم حقّ از سوخته سینه زهراییان. ای آتش‌افروز، از خشم فاطمه حذر کن...
اسماعیل انصاری

نگاهی به سی‌وششمین جشنواره فیلم فجر‌ـ بخش دوم


 مهدی امیدی/ سی‌وششمین جشنواره فیلم فجر درحالی به پایان رسید که باز هم عملکرد این جشنواره در حوزه داوری حاشیه‌ساز شد؛ البته هر سال بلافاصله پس از اعلام اسامی نامزدهای جشنواره، اعتراض‌های بسیاری برانگیخته می‌شد؛ اما امسال این اعتراض‌ها از حالت عادی فراتر رفت؛ چراکه در بسیاری از بخش‌ها، نامزدها یا برگزیدگان اعلام شده با هیچ معیاری قابل پذیرش نیستند. برای نمونه، سیمرغ بهترین فیلمنامه به «کامیون» اختصاص یافت، این درحالی است که بزرگ‌ترین نقطه ضعف این فیلم، فیلمنامه آن است! حال چطور هیئت داوران جشنواره به چنین نتیجه‌ای رسیدند، سؤال مهمی است. فیلم «لاتاری» که قطعاً یکی از بهترین آثار این دوره از جشنواره بود، به طور کامل نادیده گرفته شد و فقط در یک بخش نامزد شد. جایزه بهترین جلوه‌های بصری، به طور قطع و یقین حق فیلم «به وقت شام» بود؛ اما در کمال شگفتی این حق ادا نشد. بیشتر کارشناسان و هنرمندان بر این باور هستند که هادی حجازی‌فر در «لاتاری» و جواد عزتی در «تنگه ابوقریب» بازی‌های درخشانی داشتند؛ ولی این دو بازیگر نه تنها جایزه نگرفتند، بلکه حتی نامزد هم نشدند. از طرف دیگر، همه بازیگران اصلی فیلم «عرق سرد» نامزد شدند! چرا پویانمایی «فیلشاه» که نشان‌دهنده پیشرفت صنعت انیمیشن در ایران است، هیچ جایی در تقدیرهای جشنواره نداشت؟ و سؤالات بسیاری که می‌توان درباره وضعیت این دوره از جشنواره فیلم فجر مطرح کرد.
نکته دیگر این است که با توجه به کوچک‌سازی جشنواره و کاهش قابل توجه فیلم‌هایی که به نمایش درآمدند، این توقع می‌رفت که فیلم‌های نازل و بی‌کیفیت در جشنواره دیده نشوند. این در حالی است که فیلم‌هایی چون «هایلایت»، «جاده قدیم»، «کار کثیف» و... بسیار پایین‌تر از حد متوسط بودند و جای سؤال است که چرا این آثار در فضای محدود این دوره از جشنواره پذیرفته شدند؟
برخی از فیلم‌ها نیز همچون «عرق سرد» با ضعف ساختاری، از نظر محتوایی نیز با اهداف جشنواره فیلم فجر در تضاد است و به نوعی، یک فیلم «ضدایرانی» شناخته می‌شود. این فیلم براساس یک ماجرای واقعی ساخته شده است. یکی از مجری‌های صداوسیما که همسر سابقش از بازیکنان تیم ملی فوتسال بانوان بود، با سفر وی به خارج از کشور مخالفت کرد؛ اما دستگاه‌های حاکمیتی کشور از این ورزشکار زن حمایت کردند و او توانست بدون هیچ مشکلی از کشور خارج شود و در مسابقات بین‌المللی شرکت کند؛ ولی در «عرق سرد» واقعیت، علیه نظام جمهوری اسلامی وارونه جلوه داده شده و در این فیلم می‌بینیم که حاکمیت، علیه این ورزشکار زن عمل می‌کند! فیلم‌های «هایلایت» و «جاده قدیم» هم که از آثار بسیار ضعیف این جشنواره بودند، مضامینی مخرب و مبتذل دارند. «هایلایت» به توجیه خیانت در زندگی زناشویی می‌پردازد و «جاده قدیم» هم با برداشتی فمینیستی به موضوع تجاوز پرداخته است.
علاوه بر دو فیلم «به وقت شام» و «لاتاری»، فیلم «تنگه ابوقریب» هم از معدود فیلم‌های درخشان سی‌وششمین جشنواره فیلم فجر بود. «تنگه ابوقریب» بخشی ناشناخته از تاریخ جنگ تحمیلی را روایت می‌کند. روزهای آخر جنگ است و ارتش بعث عراق، هجوم تازه‌ای را تدارک دیده است. در این میان، یکی از گردان‌های گمنام سپاه، در منطقه‌ای با نام تنگه ابوقریب راه بعثی‌ها را سد می‌کنند. اگر از خودگذشتگی این گردان نبود، احتمالاً رژیم بعث دوباره خرمشهر را اشغال می‌کرد. 
این فیلم را می‌توان نقطه عطفی در بازسازی صحنه‌های جنگی در یک فیلم دفاع مقدسی دانست، حتی صحنه‌های دوکوهه هم در فیلم باورپذیر و نزدیک به واقع هستند. چرخش دوربین در راهروها و اتاق‌های این اردوگاه برای مردانی که دورانی از زندگی خود را در آنجا گذرانده‌اند، بسیار خاطره‌انگیز خواهد بود. فضای فیلم، کاملاً واقع‌گرا است. این واقع‌گرایی در بخش‌های جنگی فیلم بیشتر می‌شود. مخاطب گویی فیلم نگاه نمی‌کند، بلکه به وسط معرکه می‌رود. اضطراب رزمنده‌ها برای اینکه گلوله نخورند به خوبی به تماشاگر فیلم منتقل می‌شود. صحنه پایانی فیلم، ظهور قهرمان نوجوان است. نوجوانی که برای اولین بار به خط مقدم جنگ رفته و ابتدا از شدت ترس، زبانش بند می‌آید؛ اما در این جنگ به بلوغ می‌رسد و مرد می‌شود.
بزرگ‌ترین مشکل «تنگه ابوقریب» مبهم بودن جغرافیای فیلم است، یعنی محل جنگ و نبرد در فیلم نامشخص است. فیلم در نوعی سردرگمی مکانی به سر می‌برد. همچنین فیلم باید آنچه را که در قالب زیرنویس برای تماشاگر توضیح می‌دهد، در داستان فیلم نمایش می‌داد. این یک نقطه ضعف است که بهرام توکلی به جای اینکه نتیجه‌گیری داستان فیلم خود را در داستان اعمال کند، در قالب متن نوشته اعلام کرده است.
گفتنی است، در سی‌وششمین جشنواره فیلم فجر، فیلم‌های «ماهورا» و «سرو زیر آب» هم به دفاع مقدس پرداخته بودند؛ اما به دلیل ضعف ساختاری، چندان مورد توجه قرار نگرفتند و در اکران عمومی نیز شکست خواهند خورد.