عبدالرضا رحمانی‌فضلی، وزیر کشور در مراسم تشییع شهدای فاطمیه ناجا ضمن تسلیت به خانواده شهدای این حادثه، اظهار داشت: ما با انواع و اقسام توطئه‌ها، فریب‌ها و اقدامات از طرف دشمنان در طول مسیر انقلاب مواجه بوده، هستیم و خواهیم بود. امروز هم در جریان توطئه‌های آنها هستیم، آنها انواع و اقسام توطئه‌ها را علیه ایران از طریق اذناب‌شان در داخل و خارج به ما وارد می‌کنند. آنها می‌خواهند کانون ثبات و امنیت را با حوادث کوچک ناامن جلوه داده و شرایط را بی‌ثبات نشان دهند.

 مصطفی قربانی/ امروزه تلاش برای از بین بردن امید و ترویج ناامیدی، یأس و بی‌اعتمادی در جامعه موضوعی است که خواسته یا ناخواسته و به طور جدی با آن مواجه هستیم. به عبارتی،‌ چه این قضیه را توطئه و اقدامی برنامه‌ریزی‌ شده بدانیم و چه آن را برخاسته از واقعیت‌های جامعه تلقی کنیم، آنچه اکنون نمایان است و در فضای مجازی، رسانه ملی، مطبوعات و رسانه‌های مختلف به آن دامن زده می‌شود، ناامیدی، بی‌اعتمادی و بدبینی نسبت به وضعیت موجود و آینده کشور است. در واقع، القای یأس و ناامیدی در کشور که با پمپاژ خبرهای ناگوار صورت می‌گیرد، نه تنها سبب شده بسیاری از دستاوردها و خدمات مختلف ارائه ‌شده در کشور نادیده گرفته شود؛ بلکه سبب شده بسیاری از پدیده‌ها و تلاش‌ها برای اصلاح و بهبود امور با دیده تردید و شک نگریسته شده و هرگونه اقدامی، ولو مفید و مثبت، نمایشی،‌ نمادین و بی‌حاصل تلقی شود. آسیب جدی‌تر این قضیه آن است که چنانچه جامعه امید خود به بهبود شرایط را از دست بدهد، به راحتی آسیب‌پذیر و ضربه‌پذیر می‌شود و به دنبال پاسخ‌های مطلوب به مسائل خود در ورای مرزها می‌گردد. آنچه به این قضیه شدت بخشیده و ضریب نفوذ و فراگیری آن را به نسبت گذشته، به مراتب افزون‌تر کرده است، افزایش دسترسی به شبکه‌های اجتماعی مجازی و رشد پدیده‌هایی مانند شهروند خبرنگاری است که سبب شده هر اتفاق ریز و درشتی در اقصی نقاط کشور در کسری از ساعت و حتی دقیقه، در دسترس همگان قرار گیرد و عمومی شود. 
بنابراین، حال که در مضر بودن این قضیه هیچ شک و تردیدی نیست، سؤال این است که برای مقابله با این وضعیت چه باید کرد؟ به عبارت دیگر، برای مقابله با پمپاژ یأس و ناامیدی در جامعه و تقویت امید و بالندگی چه باید کرد؟ مسلّم است که برای این منظور می‌توان اقدامات گوناگونی انجام داد، اما آنچه در اینجا مورد اشاره قرار می‌گیرد، صرفاً چند نکته مهم از اقداماتی است که در حیطه‌ سیاسی‌ـ رسانه‌ای می‌گنجد: 
1ـ بخشی از کارکرد صحیح رسانه‌ها به عنوان عضو مهمی از جامعه مدنی، کارویژه‌های آموزشی و تربیتی مانند تقویت و رواج اخلاقیات در جامعه، تقویت اعتماد و خوش‌بینی و مبارزه با یأس و ناامیدی است. در این زمینه متأسفانه بخش مهمی از رسانه‌های رسمی و غیررسمی؛ مجازی و غیرمجازی در کشور؛ دانسته یا ندانسته، با برجسته کردن نقاط ضعف و برخی خطاها و از سوی دیگر، بی‌توجهی به نقاط مثبت، اقدامات شایسته و خدمات ارزنده در حوزه‌های مختلف، عملاً به این روند دامن زده‌اند. بنابراین، یک راه‌حل مهم برای مقابله با این وضعیت این است که رسانه‌های مختلف به نشر خبرهای خوب و خدماتی که در کشور ارائه می‌شود، نیز توجه جدی کنند.
2ـ در حوزه سیاسی نیز باید مسئولان از رویکرد جناحی به بازی سیاست به طور جدی پرهیز کنند و به جای آنکه به تخریب و زیر سؤال بردن مسئولان جناح رقیب خود بپردازند، نقاط قوت و عملکردهای مثبت آنها را نیز ببینند و بیان کنند و مدام اعلام نکنند که «زمین سوخته» تحویل گرفته‌ایم. واقعیت این است که غلظت بازی سیاسی میان نیروها و جریان‌های سیاسی سبب شده که در بسیاری از موارد دستاوردهای نظام نزد مردم مخدوش شود و فضایی ناامیدکننده برای افکار عمومی ترسیم شود. 
3ـ اقدام جهادی، انقلابی، قاطع، سریع، مقتضی و متناسب برای حل مشکلات از یک‌سو و برخورد بدون مماشات و ملاحظه با اخلالگران و مفسدان در امور کشور از سوی دیگر نیز راه‌حل مفیدی است که می‌تواند به تزریق امید و اعتماد به جامعه منجر شود. درواقع، افکار عمومی از مسئولان انتظار دارد که به محض بروز مشکل و نابسامانی، در اسرع وقت به آنها رسیدگی شود و کار در پیچ و خم‌های اداری و بوروکراتیک گیر نکند؛ زیرا میان قضاوت افکار عمومی درباره‌ کارآمدی و مفید بودن یک اقدام و زمان انجام آن نسبت مستقیم وجود دارد و چه بسا اقدام مثبت و کارآمدی که انجام آن در زمان مناسب صورت نگیرد، یا مدت زمان زیادی صرف آن شود، از سوی افکار عمومی چندان مثبت ارزیابی نشود. 
4ـ اقدام مهم دیگر، تلاش برای کاهش فاصله‌ مسئولان با مردم، رفع تبعیض‌ها در ساختارهای اداری و در برخورد با مراجعه‌کنندگان است. واقعیت آن است که نمی‌توان مشکلات موجود در کشور را انکار کرد، اما آنگاه که مردم به این نتیجه برسند که مسئولان نیز از جنس آنها بوده و خود آنها نیز کم‌وبیش در جریان مشکلات مردم هستند و برای حل آنها تلاش می‌کنند و نگاه تبعیض‌آمیز ندارند، نه تنها ناامیدی ایجاد نمی‌شود؛‌ بلکه امید و اعتماد نیز نزد مردم تقویت می‌شود.

بازنگاه هشدارآمیز صبح صادق به دورنمای مواضع اروپایی‌ها در همگرایی با آمریکا برای تغییر برجام

 دکتر حنیف غفاری/ بی‌شک «کنفرانس امنیتی مونیخ» نقطه آشکارساز هم‌پیمانی مشترک ایالات متحده آمریکا و تروئیکای اروپایی در قبال توافق هسته‌ای و تغییر آن محسوب می‌شود. در حالی که ایالات متحده آمریکا مدت‌هاست توافق هسته‌ای را در عمل زیر پا گذاشته و وفق سند برجام نسبت به مسئولیت‌های خود متعهد نیست، تروئیکای اروپایی نیز در میان دو گزینه «صیانت واقعی از برجام» و «همکاری با آمریکا در تغییر برجام»، گزینه دوم را انتخاب کرده‌اند! بر این اساس، آمریکا و اروپا در حال تکمیل جورچین هسته‌ای مشترکی هستند که در قبال ایران چیده‌اند. اما سؤال اصلی اینجاست که آیا این نقشه و طرح مشترک، در جریان کنفرانس امنیتی مونیخ چیده شده است، یا هم‌پیمانی واشنگتن و اروپای واحد در تقابل با برجام از قبل وجود داشته است؟ پاسخ به این پرسش مهم، مستلزم در نظر گرفتن نکاتی است که به آنها اشاره می‌شود.

گذار از برجام؛ بازی اروپا
 در زمین آمریکا
نخست اینکه در اوایل تابستان امسال، میان ایالات متحده آمریکا و دو کشور فرانسه و انگلیس هماهنگی‌های اصلی و نهایی در موضوع «گذار از توافق هسته‌ای» و «تغییر برجام» صورت گرفته است. در مرداد ماه امسال، امانوئل مکرون برای نخستین بار اعلام کرد که می‌توان بر سر موضوعاتی مانند توان موشکی ایران و ادامه فعالیت‌های هسته‌ای ایران پس از سال ۲۰۲۵ میلادی (زمان پایان یافتن محدودیت‌های زمانی ایران وفق برجام)، با تهران وارد مذاکره شد! در جریان برگزاری نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک (شهریور ماه امسال) نیز نشست‌ها و رایزنی‌های متعددی میان مقامات ارشد و دیپلمات‌های آمریکایی، آلمانی، فرانسوی و انگلیسی صورت گرفت. اگرچه در ابتدا از سوی کشور آلمان مخالفت‌هایی در این زمینه با آمریکا صورت گرفت، اما در نهایت زیگمار گابریل وزیر خارجه آلمان و دیگر مقامات این کشور آمادگی خود را برای همکاری بر سر «تغییر برجام» به طرف آمریکایی اعلام کردند. با این حال مقامات اروپایی معتقد بودند که چنین اقدامی باید به صورتی هماهنگ، نرم و با ادبیاتی ملایم صورت گیرد تا غرب در نظام بین‌الملل نسبت به بدعهدی در قبال برجام متهم نشود. از این رو مقامات اروپایی به صورت مداوم در مواضع خود از «حفظ برجام» و «پایبندی به توافق هسته‌ای» سخن می‌گفتند تا به این وسیله بتوانند افکار عمومی جهان را بر سر این موضوع، مدیریت کنند.
هم‌اکنون، اتحادیه اروپا بازی خود در زمین ایالات متحده آمریکا را در قبال برجام آشکارتر کرده است. مروری بر اظهارات مقامات آمریکایی و اروپایی در جریان برگزاری کنفرانس امنیتی مونیخ، چنین حقیقتی را نشان می‌دهد.
«هربرت‌ مک‌مستر» مشاور امنیت ملی آمریکا در سخنرانی ضد ایرانی و ضد برجامی خود در مونیخ اظهار داشت: «اکنون زمان رسیدگی به نقایص جدی در توافق [هسته‌ای] با ایران و مقابله با فعالیت‌‌های بی‌ثبات‌کننده این کشور از جمله تولید و اشاعه موشک و حمایت تهران از شبه‌نظامیان و تروریست‌‌های دست‌نشانده‌ای است که مناقشه‌‌های ویرانگر در سراسر خاورمیانه ایجاد می‌کنند!»
بی‌شک، اظهارات مشاور امنیت ملی ایالات متحده آمریکا، نقض صریح برجام و سند عینی گذار از توافق هسته‌ای از سوی واشنگتن محسوب می‌شود. مک‌مستر در بخش دیگری از سخنان خود نیز ایران را مکانی نامطمئن برای سرمایه‌گذاری دانست. این سخنان وی نیز مصداق عینی نقض ماده 29 برجام محسوب می‌شود. در چنین شرایطی، مقامات اروپایی نه تنها موضعی در برابر نقض برجام از سوی مک‌مستر و دیگر مقامات آمریکایی اتخاذ نکردند؛ بلکه بازی واشنگتن را عملاً تکمیل کرده و در مقابل، سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران را محکوم کردند. 
«زیگمار گابریل» وزیر خارجه آلمان در این باره اظهار داشت: «از آمریکا می‌خواهیم برجام را لغو نکند؛ به ازای آن از آمریکایی‌ها می‌خواهیم تلاش کنند با کمک یکدیگر راهبردهای جدیدی را برای مقابله با سیاست‌های بی‌ثبات‌کننده ایران و عقب راندن نفوذ آن در منطقه خاورمیانه تعیین کنیم.»!
جالب و قابل توجه اینکه مقامات دو کشور فرانسه و انگلیس نیز صرفاً به اعلام حمایت کلی از برجام (توافق هسته‌ای دفرمه شده) اکتفا کرده و در مقابل، به صورت مصداقی سیاست‌های منطقه‌ای ایران (که در راستای تحقق امنیت در منطقه می‌باشد) را مورد حمله قرار داده‌اند. واقعیت امر این است که شکست داعش و دیگر گروه‌های تروریستی و تکفیری مورد حمایت مشترک آمریکا و اروپا، خشم آنها را از سیاست‌های منطقه‌ای ایران برانگیخته است. از این رو واشنگتن و تروئیکای اروپایی درصددند از «برجام» به مثابه اهرم فشاری برای تحدید توان موشکی، دفاعی و منطقه‌ای کشورمان استفاده کنند. این فرمول رفتاری که ریشه در راهبرد مهار ایران از سوی غرب دارد، مورد توافق کامل ایالات متحده آمریکا و تروئیکای اروپایی قرار گرفته است. 
با این حال، ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا در این مسیر با موانع سختی مواجه هستند. ایستادگی قاطعانه جمهوری اسلامی ایران در مقابل بدعهدی‌های غرب و اصرار بر حق کشورمان بر توسعه توان موشکی و دفاعی خود به ناتوانی غرب در شکل‌دهی دوباره میز مذاکره با ایران منجر شده است. در چنین شرایطی، خبرگزاری رویترز به نکات تأمل‌برانگیزی در خصوص بازی مشترک آمریکا و اروپا در تقابل با برجام اشاره کرده است.
از دوراهی انتخاب اروپایی
 تا دوگانگی مواضع سیاسی
بلافاصله پس از پایان کنفرانس امنیتی مونیخ، رویترز در گزارشی تأمل‌برانگیز مدعی شد که دونالد ترامپ رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا خواسته‌های خود از تروئیکای اروپایی در قبال توافق هسته‌ای با ایران را تعدیل کرده است. بر اساس گزارش رویترز، وزارت خارجه آمريكا در سندي كه براي سفارتخانه‌هاي كشورش در برلين، پاريس و لندن ارسال كرده مطالبات پيشين رئيس‌جمهور آمريكا از اين كشورها درباره توافق هسته‌اي ايران و گروه ۵+۱ را تعديل كرده است. منابع آمريكايي و اروپايي به خبرگزاري رويترز گفته‌اند وزارت خارجه آمريكا در سندي از دولت‌هاي سه كشور اروپايي (انگليس، آلمان و فرانسه) خواسته صرفاً متعهد شوند براي بهبود توافق هسته‌اي با ايران در آينده تلاش كنند. محورهای اصلی گزارش رویترز که به نقل از دیپلمات‌ها و مقامات آمریکایی و اروپایی منتشر شده است، عبارتند از:
۱ـ اروپايي‌ها درباره اينكه چه موضوعی ترامپ را راضي خواهد كرد مطمئن نيستند و تمايل ندارند درباره چنين خواسته‌اي متعهد شوند و بعداً ببينند كه ترامپ دوباره مطالباتش را افزايش داده است.
۲ـ در سند وزارت خارجه آمريكا كه براي سفارتخانه‌هاي اين كشور در برلين، پاريس و لندن ارسال شده، آمده است: «ما خواستار تعهد شما مبني بر همكاري با يكديگر براي رسيدن به يك توافق تكميلي يا جهت پرداختن به توسعه يا آزمايش موشك‌هاي دوربرد، ضمانت بازرسي‌هاي قدرتمند آژانس و اصلاح معايب موسوم به «بندهاي زوال‌پذير» توافق هستیم.»
۳ـ یک مقام بلندپايه آمريكايي مي‌گويد در صورتي كه ايالات متحده به دنبال دستيابي به توافق تكميلي يا متعاقب باشد به دنبال جلب حمايت ايران، روسيه و چين خواهد بود، اما بدون اين كشورها و تنها با توافق آلمان، فرانسه و انگليس هم ادامه كار امكان‌پذير است.
4ـ-در چنين سناريويي، ممكن است اين چهار كشور غربي به يك توافق تكميلي دست يابند كه به موجب آن، در صورت تخلف ايران از شرايطي كه جديداً تعيين مي‌شود، تحريم‌ها عليه اين كشور باز خواهد گشت. مذاكره‌كنندگان اروپا (انگليس، فرانسه و بريتانيا) در نشستي كه قبلاً گزارش نشده در پاريس درباره نحوه برآورده كردن مطالبات ترامپ بحث و تبادل‌نظر خواهند کرد. مقامات اروپايي مي‌گويند هنوز نمي‌دانند مطالبات مطرح شده در سند وزارت خارجه آمريكا پابرجا خواهد بود، يا خير.
5ـ هنوز مشخص نيست كه آيا اين سند به معنای تغيير موضع ترامپ است يا خير خبرگزاری. رويترز نوشته است، بخشي از دلايل سردرگمي‌هايي كه ميان اروپايي‌ها وجود دارد، به اختلافاتي برمی‌گردد كه ميان دستگاه‌هاي گوناگون دولت ترامپ، از جمله بين كاخ سفيد و وزارت خارجه وجود دارد.
با توجه به گزارش رویترز و گزاره‌هایی که بر آن تأکید شده است، ایالات متحده آمریکا و تروئیکای اروپایی به توافقاتی درباره اصلاح برجام (همان تغییر و نقض برجام) دست یافته‌اند. نکته جالب توجه اینکه ترامپ همچنان بر سر سه نقطه نظر جنجالی خود در برجام، یعنی «محدود کردن توان موشکی ایران»، «بازرسی از اماکن نظامی ایران» و «حذف بندهای موسوم به غروب آفتاب» اصرار دارد. به راستی در چنین شرایطی چگونه رویترز و دیگر رسانه‌های غربی مدعی تعدیل نظرات ترامپ در قبال برجام شده‌اند؟! از سوی دیگر، دیپلمات‌های اروپایی نیز با تأیید خواسته‌های ترامپ، عملاً بر هم‌پیمانی خود با کاخ سفید مهر تأیید زده‌اند. موضوعی که نشان می‌دهد اعلام حمایت ظاهری اروپا از برجام، یک «تاکتیک ظاهری» و خیز اروپا برای تغییر برجام یک راهبرد واقعی است. 
فراتر از آنچه تا کنون ذکر شد، رویترز در ادامه به نقل از مقامات آمریکایی و اروپایی مدعی شده است، واشنگتن و تروئیکای اروپایی می‌توانند با یکدیگر بر سر یک «توافق مکمل» با ایران به توافق برسند و تأیید یا عدم تأیید این توافق از سوی ایران، چین و روسیه نیز اساساً اهمیتی نخواهد داشت! به عبارت بهتر، هر اندازه به اوایل خرداد ماه سال آینده (زمان پایان ضرب‌الاجل اعلامی ترامپ درباره برجام) نزدیک‌تر می‌شویم، همراهی اروپا و آمریکا در مسیر ابطال یا تغییر برجام عینی‌تر می‌شود. با وجود اینکه در ماه‌های گذشته، مقامات اروپایی در بیان مواضع ظاهری خود، بر لزوم «صیانت از توافق هسته‌ای» تأکید می‌کردند، این بار آنها از ابراز همکاری خود با مقامات آمریکایی در این باره ابایی ندارند. برای نمونه، استفان سیبرت، سخنگوی دولت آلمان در این باره عنوان کرده است:
«برلین به دنبال جزئیات بیشتری درباره این مسئله است که واشنگتن از توافق هسته‌ای با ایران چه چیزی می‌خواهد؟ آلمان از توافق هسته‌ای حمایت می‌کند و در کنار آن ایستاده است. آلمان شرایط را با شرکای اروپایی تجزیه و تحلیل خواهد کرد.»
آنچه مسلم است اینکه مقامات اروپایی به جای محکوم کردن دولت آمریکا و تأکید بر «اجرای تمام عیار برجام» و «غیر قابل تغییر بودن توافق هسته‌ای»، از مذاکره با مقامات آمریکایی با هدف مشخص شدن مواضع واشنگتن درباره توافق هسته‌ای سخن می‌گویند! بدیهی است که تروئیکای اروپایی در این معادله دو گزینه بیشتر پیش رو ندارد: گزینه نخست اجرای کامل برجام (مطابق سند توافق هسته‌ای) و جداسازی رسمی مسیر خود از ایالات متحده آمریکا است. گزینه دوم نیز همراهی مطلق با آمریکا در فرایند خروج از برجام و نقض توافق هسته‌ای بوده که به نظر می‌رسد تمایل کشورهای اروپایی حرکت در این مسیر است! به هر حال، سه کشور اروپایی باید میان این دو گزینه دست به انتخاب بزنند؛ زیرا در این معادله گزینه سومی وجود ندارد!

وظیفه دیپلماسی ایرانی؛ 
اصرار بر حقوق ملت
بدیهی است که اصلی‌ترین وظیفه دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان در برهه فعلی، اعتماد نداشتن به اروپا و اتخاذ مواضع صریح و قاطعانه در قبال سه کشور آلمان، فرانسه و انگلیس است؛ در صورتی که این بازخواست قاطعانه از سوی دستگاه سیاست خارجی کشورمان صورت نگیرد، شاهد رفتار وقیحانه‌تری از سوی تروئیکای اروپایی خواهیم بود. در این معادله، پیش‌فرضی ذهنی یا محاسباتی به نام «تفکیک بازی آمریکا و اروپا» نیز معنایی نخواهد داشت؛ زیرا «بدعهدی آمریکا» و «دوگانگی اروپا» هر دو جزئی از جورچین تقابل با برجام و جمهوری اسلامی ایران محسوب می‌شود. 
نکته دیگر اینکه لازم است دستگاه دیپلماسی «خطوط قرمز راهبردی» کشورمان را در برهه فعلی، به صورت مداوم به طرف مقابل (آمریکا و تروئیکای اروپایی) گوشزد کند. مذاکره نکردن بر سر توان موشکی و دفاعی ایران، عزم ایران بر تقویت توان منطقه‌ای و دفاعی خود در برابر تهدیدات موجود، عدم پذیرش تغییر یک بند یا حتی کلمه از توافق هسته‌ای، مخالفت مطلق با بازرسی از اماکن نظامی ایران از سوی آژانس یا هر نهاد دیگر و... از جمله این موارد محسوب می‌شوند. بدیهی است که ایالات متحده آمریکا و تروئیکای اروپایی حق ورود به این مناطق ممنوعه استراتژیک و راهبردی کشورمان را نداشته و نخواهند داشت. 
نکته سوم، استفاده از ظرفیت‌های دو کشور چین و روسیه در تقابل با بدعهدی‌های مشترک آمریکا و تروئیکای اروپایی است. طی ماه‌های اخیر، مقامات کشور روسیه بارها به آمریکا و طرف‌های اروپایی بر سر تغییر رفتار دوگانه و خطرناک آنها در قبال برجام هشدار داده‌اند. در جریان برگزاری کنفرانس امنیتی مونیخ نیز مقامات روسی به صراحت رویکرد آمریکا در قبال برجام را زیر سؤال برده و از واشنگتن خواستند نسبت به سندی که خود امضا کرده است، پایبند بماند. 
در نهایت اینکه تقابل ایران و غرب بر سر توافق هسته‌ای طی دو ماه آتی وارد مراحل حساس و سرنوشت‌سازی خواهد شد. آنچه ما را در این نبرد پیروز خواهد کرد، اصرار بر خطوط قرمز استراتژیک و راهبردی کشورمان است؛ خطوط قرمزی که اگر ذره‌ای از آنها عدول کنیم، تلاش آمریکا و اروپا برای محدودسازی و ایزوله کردن کشورمان در نظام بین‌الملل و به ویژه منطقه غرب آسیا بیشتر خواهد شد.


 محمد قلی‌یان/
 8ـ بی‌ثبات کردن ایران: نشریه آمریکایی «هافینگتون‌پست» در گزارشی نوشته است: «به نظر می‌رسد دولت «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا در هفته جاری گامی بالقوه و نزدیک‌تر را برای حمایت از تلاش‌های توطئه‌آمیز عربستان سعودی و امارات متحده عربی برای بی‌ثبات کردن ایران برداشته است.» بر اساس این گزارش، این تلاش‌های توطئه‌آمیز شامل سرنگون کردن احتمالی نظام اسلامی ایران و مجبور کردن قطر به همراهی با سیاست‌های کشورهای حاشیه خلیج‌فارس برای هدف‌گیری ایران و انتصاب یک افسر مجرب عملیات مخفیانه به عنوان رئیس عملیات ایران در آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) است.
9ـ نفوذ در وضعیت داخلی ایران: رایانامه‌های افشا شده از حساب کاربری «یوسف العتیبه» سفیر امارات متحده عربی در واشنگتن نیز نشان می‌دهد، امارات متحده عربی به دنبال راه‌هایی برای نفوذ در وضعیت داخلی ایران است. بر اساس این رایانامه‌ها، امارات تلاش‌هایی صورت داده است تا شرکت‌های آمریکایی را متقاعد کنند که به دنبال فرصت در ایران نباشند. افزون بر این، دستور کار پیشنهادی برای جلسه هفته جاری بین مقامات امارات متحده عربی شامل بحث درباره سیاست‌های احتمالی امارات و آمریکا برای تأثیرگذاری مثبت در شرایط داخلی ایران با کمک ابزار اقتصادی، سیاسی، نظامی، اطلاعاتی و سایبری می‌شود.
10ـ کاهش نفوذ ایران: نشريه رسمي کنگره آمريکا اذعان کرد انتظار آمريکا از اغتشاش و بي‌ثباتي کاهش نفوذ فزاينده ايران در منطقه و ترساندن متحدان جمهوري اسلامي است. نشريه هيل در نوشته آميخته به آرزو نوشت، اعتراض‌ها (اغتشاش) در ايران رو به افول گذاشت؛ اما فرصتي براي تقويت منافع آمريکا در منطقه خاورميانه ايجاد کرد. اگر آمريکا و شرکايش به درستي اقدام کنند، موقعيت و نفوذ ايران مي‌تواند در منطقه تضعيف شود. آمريکا اکنون بايد به اجراي سياست هوشمندانه «مهار» جمهوري اسلامي با مجبور کردنش، ترويج روندي که ادامه عمليات آزادانه در منطقه را براي تهران سخت کند و بي‌اعتبار کردن ايران در نزد مردمي که با نيروها و گروه‌هاي نيابتي‌اش با آنها در آن سوي مرزها ارتباط برقرار مي‌کند، سرعت بخشد. ايالات متحده به ویژه بايد با اين روايت که آمريکا مي‌آيد و مي‌رود؛ اما ايران همواره در آنجا (منطقه) حضور دارد، برخورد کند. متأسفانه، منافع آمريکا در خاورميانه نوسان دارد و مردم ايران همواره در قلب اين منطقه خواهند بود. این نشریه راهکارهایی را برای مقابله با نفوذ ایران بیان می‌کند که عبارتند از:
ـ آمريکا بايد اين مسئله را براي گروه‌هاي نيابتي ايران روشن کند که تهران شايد همواره در منطقه حضور داشته باشد؛ اما ممکن است هميشه براي آنها و به نفع آنها در منطقه نباشد. 
ـ ايران بايد اندکي به داخل چرخش پيدا کند تا شبه‌نظاميان شيعه عراق، حزب‌الله لبنان و حکومت بشار اسد رئيس‌جمهوري سوريه احساس مضيقه و تنگنا کنند.
ـ واشنگتن بايد به طور خاص روي کساني کار کند که به ايران تمايل دارند. آمريکا بايد به اين مسئله اشاره کند که گرايش به سوي ايران از بيم خروج آمريکا از منطقه، سياستي کوتاه‌مدت است که بلندمدت به نظر مي‌رسد.
ـ آمريکا بايد فرصت را براي برقراري ارتباط مستقيم با سني‌ها در دو کشور نه فقط عليه داعش، بلکه عليه مقربان ايران مغتنم بشمارد.
واشنگتن بايد مخالفت خود با رژيم اسد را دوچندان و حمايت مستمر روسيه از نيروهاي ايراني و عوامل آن را محکوم کند.

 عزیز غضنفری/ اگر بگوییم حوادث و رخدادهای دی ماه 96 نقطه عطفی در تاریخ تحولات انقلاب اسلامی به شمار می‌رود و مبدأ آثار و پیامدهای گوناگون اجتماعی، سیاسی و... شده و خواهد شد، سخنی به گزاف نگفته‌ایم. با این وصف، یکی از این تأثیرات و پیامدها می‌تواند در حوزه آرایش سیاسی طیف‌های درون کشور باشد. بررسی‌های برخی از جامعه‌شناسان سیاسی ایران در روزهای گذشته حاکی از آن است که پس از اعتراضات اخیر، جامعه ایران به جز دو قطب سیاسی سنتی(اصولگرا‌ـ اصلاح‌طلب) یک قطب اجتماعی دیگر نیز به آن اضافه شده است و از این پس، بررسی آرایش سیاسی و صورت‌بندی اجتماعی جامعه ایران دیگر به مثابه گذشته نیست و تحولات و معادلات سیاسی و اجتماعی ایران حول و حوش سه قطب با کارکردهای سیاسی‌ـ اجتماعی خواهد چرخید.
در اینکه این قطب سوم که در کنار اصولگرایی و اصلاح‌طلبی در حال شکل‌گیری و هویت‌یابی است، چه نام و عنوانی مناسب آن است، بحثی صورت نگرفته است؛ اما در اینکه این قطب سوم خاصیت فراسیاسی دارد، در آن تردیدی متصور نیست و کم‌وبیش اجماع نظر وجود دارد که این پدیده جدید کارکرد اجتماعی دارد؛ بنابراین نشانه‌ها گویای آن است که در حوزه اجتماعی کشور، طیفی یا قطبی شکل گرفته که از دریچه عدالت و اقتصاد به سیاست می‌نگرد و همان‌طور که پیشتر گفته شد، وجه ممیز آن با دو قطب دیگر عبور از سیاست است.
ممکن است در همین جا مسئله‌ای پیش بیاید و آن، اینکه شاید برخی در اصل پدید آمدن قطب سوم تشکیک کنند که اعتراضات دی ماه 96 ظرفیت تبدیل شدن به قطب سوم را ندارد و آن صرفاً امری گذرا بوده و قابلیت تداوم و استمراربخشی را ندارد؛ به جز این ممکن است استدلال شود که اعتراضات و آشوب‌های دی ماه پیشران‌ها و کاتالیزورهای خاصی داشت که با حل‌وفصل نسبی آنها دیگر امکان بازیابی در آن وجود ندارد. در اینجا بحث مستعفایی نیاز است که مجال پرداختن به آن نیست؛ اما تجربه و نمونه‌های تاریخی نشان داده است شکاف‌های اقتصادی و انواع دیگر شکاف‌های اجتماعی، تولید‌کننده آرایش‌ها و قطب‌بندی‌های سیاسی مختلف بوده و آینده در اشکال و فرم‌های دیگر ظهور و بروز پیدا کرده است. نکته دیگر اینکه وقایع دی ماه 96 نشان داد، سلسله‌ای از اعتراضات و اغتشاشات اجتماعی شکل گرفته که از قضا هیچ یک از چهره‌های سیاسی اصولگرا و اصلاح‌طلب در رأس آن مجموعه اعتراضی نبودند و جامعه به شکل مستقل، خود بنیاد و پویا عمل می‌کند و به لیدر به معنای مرسوم آن نیازی وجود ندارد. بر اساس این، گفته می‌شد تجمعات اعتراضی دی ماه اعتراضات یا جنبش بی‌سر است. نکته دیگر آنکه جامعه در بطن خود در حال شبکه‌سازی است و هر فرد و گروهی بخشی و سطحی از مطالبات و انتظارات را نمایندگی می‌کند و امروزه شبکه‌های اجتماعی به مدد این جامعه چندگانه متکثر آمده است.
هنر دولت‌ها و نظام‌های سیاسی و کارگزاران آن است که به این جامعه تکثرگرا و به ویژه طیف سوم اجتماعی نوپدید، گونه‌ای از فرم و صورت‌بندی را منتقل کند. برای نمونه در سال‌های ابتدایی انقلاب اسلامی ایران، ایدئولوژی اسلامی، بخش اعظمی از جامعه و گروه‌های سیاسی را فرم داد و در صورت‌بندی خاص منسجم کرد. حال سخن این است که در حال حاضر که جامعه درباره وضعیت اجتماعی اعتراضاتی دارد، چگونه می‌توان از نو این جامعه و قطب اجتماعی سوم را آرام و منسجم کرد و به خواسته‌هایش پاسخ داد. شواهد امر نشان می‌دهد، اصلاح ‌بخش کارآمدی که نتیجه آن رضایتمندی عملی مردم و حرکت به سمت تحقق عدالت است، در حالی که برای بخش عمومی جامعه باورپذیر باشد می‌تواند جامعه سرشار از انتظار و مطالبه را فرم داد، صورت‌بندی کرد و در مسیر انسجام قرار داد. نکته مهم در اینجا آن است که انسجام و صورت‌بندی چنین جامعه و طیف مطالبه‌گر اجتماعی، هرگز به شکل شعاری، دستوری و آمرانه تحقق پیدا نخواهد کرد؛ از این رو باید زبان عمل به کار گرفت، از تحلیل‌ها عبور کرد و تصمیمات اجرایی اساسی اتخاذ کرد.