سردار سلامی، جانشین فرمانده کل سپاه گفت: باید در فرهنگ و معنویت به یک رشد و بلوغ قابل قبولی برسیم تا از ترکیب آن جامعه‌ای پیشرفته و در عین حال دارای یک فرهنگ انسانی و دینی متعادل بسازیم. ما در مسیر ساختن یک تمدن دینی به نام اسلام هستیم که قادر است همه نیازهای امروزی بشر را پاسخ دهد. دانشگاه جامع امام حسین(ع) نقشه بسیار دقیق و عمیقی را از دانش‌ها و فناوری‌های مورد نیاز انقلاب اسلامی برای گسترش و تبدیل به تمدنی انسانی طراحی کرده است.

گفت‌وگوی صبح صادق با رئیس هیئت پهلوانی و زورخانه‌ای ستاد فرماندهی کل سپاه


 حسن ابراهیمی/  حضور در یکی از برنامه‌های کانون بازنشستگان نیروهای مسلح دلیلی شد تا با تیم باستانی‌کاران ستاد فرماندهی کل سپاه از نزدیک دیدار کنم. همین سبب شد تا برای آشنایی بیشتر با این تیم قرار مصاحبه‌ای را با مسئول و مربی آن هماهنگ کنم. در این شماره فرصتی دست داد تا با سرهنگ پاسدار مجید عیسی‌وند، رئیس هیئت پهلوانی و زورخانه‌ای ستاد فرماندهی کل سپاه که در یکی از رده‌های ستاد شاغل است، به گفت‌وگو بنشینیم. او معتقد است که با وجود داشتن چنین دُری در کشور رفتن به سراغ دیگر ورزش‌های وارداتی، یعنی ندانستن قدر چنین دُری. در ادامه خلاصه‌ای از درد دل‌ها و مباحث مطرح شده در این مصاحبه را می‌خوانید.

* در ابتدا از سابقه خود در این رشته ورزشی بفرمایید.
متولد الیگودرز هستم و از حدود 10 تا 12 سالگی در این رشته ورزشی فعالیت داشته‌ام الآن 49 سال دارم و امروز به عنوان یک پیشکسوت و مربی در این رشته مشغولم. 

* از سابقه خود در ورزش پهلوانی و زورخانه‌ای در سپاه هم بگویید. 
در زمان جنگ چون علاقه فراوانی به این ورزش داشتیم، به هر منطقه‌ای که می‌رفتیم این ورزش را شروع می‌کردیم، حتی در خطوط پدافندی. ولی آن زمان امکانات مثل الآن نبود، حتی یادم هست برای ضرب، مرشد با قابلمه ضرب می‌گرفت. بعد از جنگ حدود سال ۷۰ به تهران آمدم و در نیروی زمینی مشغول شدم. آنجا تلاش بسیاری کردیم و در نهایت یک زورخانه تأسیس شد. البته بعد از مدتی تعطیل شد، اما الآن حدود شش سال است که احیا شده و فعال است. در ستاد فرماندهی کل سپاه هم که وارد شدیم پیگیر احداث زورخانه شدیم که در نهایت با توجهات خوب سردار اصلانی توانستیم در مجموعه میلاد نور ستاد این مجموعه را تأسیس کنیم. ورزشکاران خوبی هم در این زورخانه تربیت شدند که الآن در سطح بین‌المللی مطرح هستند، مثل آقای جلیل جو، آقای کریمی و... افراد شاخص و خوبی داریم که عده‌ای پاسدار هستند و عده‌ای سرباز بودند که با ما کار را ادامه دادند که الآن افتخاراتی برای کشور در سطح آسیا کسب کرده‌اند و در برنامه‌های مختلفی که در سطح نیروهای مسلح و برنامه‌های مربوط به بازنشستگان و جاهای دیگر برگزار می‌شود برنامه اجرا می‌کنیم. الآن به جز حدود 40 نفری که از ستاد در زورخانه ورزش می‌کنند، از بیرون از سپاه، از بازنشستگان محترم و حتی بازنشستگان دیگر نیروهای مسلح و نوجوانان هم می‌آیند اینجا ورزش می‌کنند.

* آیا ترویج این رشته ورزشی در سپاه لازم است؟
این رشته ورزشی رشته‌ای ملی و مذهبی است و ریشه در آیین و مذهب ما دارد و از پیشینه دینی در ایران برخوردار است، خود ما دنبال این هستیم که این فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانه‌ای را در یگان‌های دیگر سپاه معرفی و ترویج کنیم، چون واقعاً ورزش پهلوانی و زورخانه‌ای یک آیین و فرهنگ است، هم ورزش، هم فرهنگ و هم مسائل مذهبی را همراه دارد و با ورزش‌های دیگر متفاوت است؛ ورزشی که شروعش با نام خدا و پایانش با دعای فرج امام زمان(عج) است. تمامی خروجی‌های زورخانه‌ها هم آدم‌های موفقی بوده‌اند. ای کاش این فرهنگ در سراسر نیروهای مسلح به خصوص در سپاه دنبال شود و جوان‌ها به سوی این فرهنگ هدایت شوند؛ چرا که هم معنویت بالایی دارد و هم برای آمادگی جسمانی نیروهای نظامی بسیار مؤثر است و در آمادگی‌های رزم تأثیر بسیار مهمی خواهد داشت.
وقتی از دور به ورزش زورخانه‌ای نگاه می‌کنیم ممکن است بگوییم ورزش سبک و راحتی است، در حالی که ورزش فوق‌العاده سنگین و انسان‌سازی است، چه در بعد معنوی و چه در بعد فیزیکی. 

* یعنی در آمادگی رزم هم به طور مستقیم مؤثر است؟
به یقین هر ورزشکار و هر شخصی به این رشته ورزشی ورود کند، از هر حیثی آمادگی کامل پیدا می‌کند، به ویژه در یگان‌های رزم. چون تمام بدن درگیر است، اتفاقاً ما بررسی هم کردیم، آسیب این ورزش نسبت به ورزش‌های دیگر هم کمتر است. 

* یعنی معتقدید که ورزش پهلوانی به عنوان داشته‌های بومی خودمان می‌تواند جایگزین بسیاری از ورزش‌ها حتی ورزش‌های نظامی شود؟
بله. همه اینها ورزش‌های وارداتی هستند، زمانی که ورزش‌های وارداتی آمد، ورزش‌های سنتی به حاشیه رفتند. ورزش پهلوانی و زورخانه‌ای در دین ما ریشه دارد. ولی متأسفانه این ورزش مورد بی‌مهری قرار گرفته و الآن هم هنوز آن دیدگاهی که باید نسبت به این ورزش داشته باشند را در کشور ندارند. ورزش باستانی مادر همه ورزش‌ها است. ما در پی آن هستیم که این فرهنگ را در سطح سپاه و نیروهای مسلح توسعه دهیم. اما متأسفانه این ورزش هنوز دست اهلش نیفتاده است، چه در سطح کشوری و چه در سطح نیروهای مسلح. کسی باید این ورزش را در نیروهای مسلح و سپاه مدیریت کند که پیشکسوت باشد، باید 20، 30 یا 40 سال خاک گود را خورده باشد و بداند ورزش پهلوانی و مرام پهلوانی چیست. الآن فقط دلسوزان این عرصه در سپاه و بسیج پای کار هستند و تمام سختی‌ها و مشکلات را به جان خریده‌اند و خودشان کار را ادامه می‌دهند.

* با توجه به موضوع تجربه‌نگاری در سپاه، خود شما کاری پژوهشی و دانشی در این حوزه انجام داده‌اید که به عنوان یک محتوای مناسب برای تدوین سیاست‌های ورزش و تربیت بدنی از آن استفاده شود؟
ما تلاش‌ فراوانی کرده‌ایم که این ورزش را جزو ورزش‌های سازمانی سپاه قرار دهیم. الآن در دانشگاه امام حسین(ع) خود ما با دوستانی که آنجا داریم شروع کردیم و برای دانشجویان دوره‌های مختلف کلاس می‌گذاریم و قرار است که این جزو طرح درس‌های دانشگاه باشد و ما به دنبال آن هستیم. اما یک ایراد اساسی وجود دارد و آن، اینکه این ورزش درآمد ندارد و دلی است. آدم تا عاشق نباشد نمی‌تواند بیاید در این ورزش و چون درآمد ندارد خیلی‌ها سمت این ورزش نمی‌آیند. 
اما این فرهنگ فرهنگ مناسبی برای یک نیروی نظامی است و اگر این نیرو بخواهد پاسدار انقلاب اسلامی هم باشد این فرهنگ برای او مناسب‌تر خواهد بود. وقتی مرام و منش پهلوانی را یاد گرفت، چه در صحنه نبرد و چه در محیط کار و زندگی و اجتماع فردی مؤثر و موفق خواهد بود.
من حاضرم در گود زورخانه نیرو پرورش دهم و دیگران هم بروند در رشته‌ای رزمی ژاپنی نیرو پرورش دهند، بعد بیایند در میدان نبرد و عمل اینها را مقایسه کنند و ببینند که آمادگی جسمانی کدام بهتر است. کدام کارایی بالاتری دارند. چون صرفاً این ورزش درآمد ندارد، کسی سراغش نمی‌رود و مدیران هم متأسفانه دنبال ورزش‌های شهرتی رفته‌اند...

دلنوشته همسر شهید مدافع حرم سعید سامانلو

همسر شهید مدافع حرم سعید سامانلو به مناسبت بیست‌وپنجمین سالگرد پدر شهیدش سید محمد رباط جزی و دومین سالگرد شهادت همسرش دلنوشته‌ای را نوشته است که در ادامه آن را می‌خوانید:
«... نامه را می‌نویسم؛ اما نامه‌رسانم اشک‌های چشم و حرارت دل است. پدر شهیدم می‌داند چند نامه برایش نوشته‌ام. پدر شهیدم همه را می‌خواند، همه دست‌نوشته‌هایم را می‌داند. می‌داند دخترش هرگاه کم می‌آورد در پیکار با فراق دست به دامان جدّش زهرا(س) می‌شود، گوشه‌ای از بیت‌الاحزان فاطمه(س) برای دختر شهیدی که دلش برای پدر تنگ شده باشد جا می‌شود. معنی این تقدیر را فاطمه(س) خوب حس می‌کند. کاش مادرم باز هم بگیرد دست‌های دخترکش را، تا حالا که گرفته است.
پدرم که رفت پناهم شد بانوی آسمانی‌ها، قرار دل سوخته‌ام شد، پهلوی شکسته شهر پیامبر، مادرم زهراست. از بچگی یاد گرفته‌ام هرکس نسبش به سلاله زهرا(س) برسد باید آماده سوختن باشد! باید بیاموزد به چشم‌هایش که ساحل دردند و بیاموزد به دلش که در تلاطم و تشویش خواهد بود. رسم عاشقی این خاندان را این‌گونه نوشته‌اند. سخت است؛ اما باید چشید. شراره دل وقتی بی‌تاب می‌شود، باید دید تنگی تمام دنیا را وقتی دل ‌تنگ می‌شود.
پدر شهیدم می‌داند که گاه‌گاهی با خودم فکر کرده‌ام از تقدیری که برایم رقم خورده. بابا نگذاشت سهم کودکی‌ام را در آستانش بیاسایم و روی دست‌هایش بیارامم. رفت، خیلی زود رفت، می‌دانم که عاشق بود! اما نگذاشت گه‌گاهی تمام نازک دلی‌ام را بریزم در کرشمه شیرینی و خیز بردارم برای آغوشش. پدرم گذاشت دخترکش به دعوتی که از نینوای حسینی رسیده بود، برسد که حق داشت. باید می‌رفت که دختر او یاد بگیرد برای بالا ماندن علم عباس(ع) باید جان داد. یاد بگیرد دخترش که راه خوشبختی از خیمه بانوی مصیبت‌دیده کربلا می‌گذرد.
روزها و شب‌ها و سال‌ها گذشت و در نبود پدر مشق عشق کردم. کوله‌بارم سبک می‌شد وقتی در چشم‌های سعید نگاه می‌کردم. سعید رفیق راهم شده بود. با عشق آشنا بود. سعید وزن یک قطره اشک را می‌دانست و نمی‌گذاشت دوباره روی گونه‌هایم سنگینی کند. سعید راه‌بلد دل بود. یادم رفته بود راه‌بلد دل را نمی‌گذارند خیلی با زمینی‌ها بماند. درست وقتی داشتم به قصه زندگی‌ام با او عادت می‌کردم، میل پرواز کرد تا از مردان حماسه‌آفرین و سلحشوران مدافع آستان اهل بیت پیامبر(ص) جا نماند. سعید هم گره زلفش به زلف پدر بود که باده نوش ملائک باشد و من باز باید از قافله عرشیان جا می‌ماندم. او هم رفت تا باز من جا بمانم.
سعید شهیدم خوب می‌داند که نفس‌نفس برای رسیدن به او و پدر می‌دوم. با همه رنج‌ها می‌دوم. با همه مصیبت‌ها می‌دوم. حتی اگر بار همه دنیا بر دوشم سنگینی کند و نگذارد که برخیزم باز هم می‌دوم تا به وصال‌شان برسم. دستم را حالا به دست پسرانم علی و محمدحسین داده‌ام، مقتدر و قهرمان به معرکه آتش و عشق خواهیم رفت. ما سوختن اهالی آسمان را دیده‌ایم، ما آتش را دیده‌ایم که چطور پیکرشان را، جان و دل‌شان را به شعله داغ آتش می‌سپرند. خوب می‌دانم هرکس در غائله آتش، ابراهیم شود، آسمانی‌اش می‌کنند!»

  علیرضا جلالیان/ انقلاب اسلامی بعد از پیروزی در 22 بهمن سال 1357 بنا به احساس نیاز و ضرورت نیاز به یک نگهبان داشت که با حفظ و صیانت از خود انقلاب اسلامی و ارزش‌های آن، مروج آن برای رسیدن به اهدافش باشد. فعالیت‌های امنیتی، دفاعی، عمرانی، فرهنگی، علمی، نهضتی، اجتماعی و اقتصادی سپاه هم در این چهار دهه مبتنی بر این موضوع شکل گرفت؛ یعنی حفظ انقلاب اسلامی، صیانت از آن و ترویج آن در ابعاد مختلف. اما بی‌شک نه تنها سپاه، بلکه هر تشکیلات، سازمان یا نهادی برای عملی کردن و اجرای اهداف خود نیاز به دو موضوع اساسی دارد؛ اول، تصمیم‌سازی و دوم، تصمیم‌گیری. تصمیم‌سازی در واقع به چیزی گفته می‌شود که کارشناسان به عنوان راهکار سر راه مسئولان قرار می‌دهند و حاصل تحقیق، پژوهش و تعقل کارشناسان است و ممکن است به تعداد هر کارشناس یک راهکار سر راه مدیران و تصمیم‌گیرندگان قرار بگیرد. در موضوع تصمیم‌گیرندگان هم که به طور عمده مدیران، مسئولان و فرماندهان هستند دقیقاً مشخص است که زمانی که تصمیم‌های ساخته شده، تدوین و نوشته شد در اختیار آنها قرار می‌گیرد و آنها با توجه به قوت و ضعف‌های مجموعه و نیازها، همچنین اعتبارات و توان یکی از گزینه‌ها یا تلفیقی از چند گزینه تصمیم‌سازی شده را اخذ می‌کنند و روند اجرای آن را پیش می‌گیرند. امروزه بر اساس تجربه بشری در کشورهای غربی برای تصمیم‌سازی در حوزه‌های مختلف، اتاق‌های فکر تشکیل شده است و عمده راهبردها و راهکارها در این مجموعه‌ها از سوی کارشناسان مورد بحث و واکاوی قرار می‌گیرد و خروجی آن تصمیماتی می‌شود که در اختیار دولتمردان قرار گرفته و آنها بر اساس شرایط، یک یا چند راهکار را اخذ و اجرا می‌کنند. این شیوه که توسط ایالات‌متحده سال‌ها است اجرا می‌شود، یک روش خوب تلقی شده و امروزه در بیشتر کشورهای صاحب قدرت دنبال می‌شود؛ البته مراکز اندیشه و اتاق‌های فکر در ایالات‌متحده تقسیم کار دارند و هر یک در حوزه تخصصی خود و در بازه چشم‌انداز در نظر گرفته شده، تولید اندیشه می‌کنند. بر همین اساس در جمهوری اسلامی مراکز، سازمان‌ها و نهادها به طور عمده مجموعه‌های مطالعاتی را ذیل ساختار خود شکل داده‌اند که مدل ناقصی از همین موضوع است. ناکارآمدی این مسئله سبب شده که مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام عملاً منحل شود؛ اما به نظر می‌رسد آنچه رهبر معظم انقلاب و فرمانده کل قوا در چند سال اخیر از سپاه و بسیج در رابطه با هیئت‌های اندیشه‌ورز مطالبه کرده‌اند در همین راستا و چیزی فراتر از مراکز تحقیقاتی است؛ بنابراین به نظر می‌رسد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حوزه تشکیل اتاق‌های فکر یا همان هیئت‌های اندیشه‌ورز با حضور نیروهای داخلی و کارشناسان خارج مجموعه باید سرعت عمل بیشتری داشته و به تفکیک، مسائل داخلی و مسائل پیش‌روی انقلاب را در هیئت‌های اندیشه‌ورز بررسی و تولید تصمیم کند تا قوه عاقله و ساختار فرماندهی سپاه و نیروهای مسلح بتواند با چشم‌انداز بسیار روشن‌تر از همیشه، ادامه مسیر به سمت قله اهداف داشته باشد. بحمدالله این روند آغاز شده است؛ اما باید سرعت گیرد.
کتاب «برسد به دست خانم ف» را خانم راحله صبوری بر اساس خاطرات سیداحمد نبوی نوشته و انتشارات سوره مهر آن را منتشر کرده است. جرقه این کتاب را سال 92، متن چند نوار کاست که از سال 67 باقی مانده بود، در ذهن نویسنده زد. بعدها اسناد مکتوب و نامه‌های جمع‌آوری شده به کوشش اصغر کاظمی، نویسنده را بیشتر با ابعاد خاطرات این رزمنده آشنا کرد. نام کتاب نیز مبتنی بر نام همسر نبوی، یعنی فتانه و بر اساس خاطرات راوی انتخاب شده است. کتاب در 522 صفحه نوشته شده و در پایان 11 فصل آن، عکس‌ها و کلیشه نامه‌ها و اسناد آورده شده است.
در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «دو بار روی شکمم عمل جراحی انجام دادند. دست، پا و روده‌هایم آسیب شدید دیده بود. ترکش‌های باسنم آزاردهنده بود و مرتب درد داشتم. دکترها می‌خواستند اعصاب دستم را پیوند بزنند؛ اما این عمل پیچیده و پرهزینه بود و از طرفی بیمارستان امکانات لازم برای انجام آن را نداشت؛ اما روزی چند نوبت می‌آمدند معاینه‌ام می‌کردند و با زخم‌هایم ور می‌رفتند و عذابم می‌دادند. نیت‌شان خیر بود؛ اما آن‌قدر معاینات و تعویض پانسمان‌ها دردآور بود که مرا از زندگی سیر کرده بود. فقط با سرم تغذیه می‌شدم و همچنان در حالت نیمه هوشیار، حساب زمان و مکان را نداشتم.
مدتی بعد فهمیدم، برای ترکش ریه کاری نتوانستند انجام دهند. چون ریز بود و داخل ریه، جایی فرورفته بود که امکان در آوردنش وجود نداشت. وقتی سرفه‌ام می‌گرفت سینه‌ام از درد قفل می‌شد و دیگر نمی‌توانستم نفس بکشم. آن‌وقت بود که هزار بار آرزوی مرگ می‌کردم. گاهی مسکن‌های قوی اثر نداشت و با یک درد طاقت‌فرسای شبانه‌روزی درگیر بودم. طوری که طی یک هفته 10 کیلو وزن کم کردم.»

هر وقت حاج آقا چند روز مأموریت می‌رفت و نمی‌دیدمش، دلتنگش می‌شدم. حتی وقتی با هم تنها می‌شدیم، من اول ده دقیقه گریه‌هایم را می‌کردم و بعد آرام می‌شدم. حاج آقا فقط لبخند می‌زد و می‌گفت: «گریه برای چیست؟ من و تو این همه اتفاقات و خطرات را رد کرده‌ایم. آن وقت تو هنوز گریه می‌کنی؟» خیلی به ایشان وابسته بودم، یک بار به حاجی گفتم: من یک ثانیه هم بدون تو نمی‌توانم زندگی کنم. برگشت به من گفت: «همین دلتنگی‌های تو بود که نگذاشت من در آن هشت سال شهید بشوم، وگرنه من در تمام عملیات‌ها بودم، تمام اطرافیانم شهید شدند و من یکی جا ماندم.» 
به نقل از خانم درویش همسر شهید نبی‌الله شاهمرادی
هشتم اردیبهشت ماه سال 1341 در شهر چادگان متولد شد و دوران کودکی و نوجوانی را در همان شهر سپری کرد. در اواخر سال 1355 با جریانات سیاسی آن زمان آشنا شد. در سال 1357 با تهیه، تکثیر و توزیع اعلامیه‌ها، نوارها و کتب امام خمینی(ره) در منطقه فریدن اصفهان تأثیر بسزایی بر ارتقای سطح فکر مردم منطقه داشت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی عضو کمیتة سپس جهاد سازندگی شد و پس از تأسیس سپاه پاسداران به عضویت این نهاد درآمد. همزمان با شروع جنگ تحمیلی عازم جبهة شوش شد. در سال 1362 در پی اوجگیری فعالیت گروهک‌های ملحد ضد انقلاب در استان‌های کردستان و آذربایجان غربی، عازم منطقه شمال غرب شد. در تیر ماه سال 1364 ازدواج کرد. پانزده روز بعد به همراه همسرش به منطقه شمال غرب بازگشت. در ابتدای سال 1369 به معاونت اطلاعات قرارگاه حمزه سیدالشهداء(ع) منصوب شد. در سال 1374 به درجه سرتیپ دومی مفتخر شد و در سال 1380 با توجه به تثبیت امنیت در منطقه، فرماندهی قرارگاه نصر شمال غرب را برعهده گرفت. با سردار احمد کاظمی به نیروی زمینی سپاه رفت و مهر ماه سال 1384 معاون اطلاعات نیروی زمینی شد. سرانجام 19 دی ماه 1384 در اثر سانحه سقوط هواپیما همراه جمعی از فرماندهان نیروی زمینی سپاه به فیض عظمای شهادت رسید.

09140007407/ اينجانب داراي يک فرزند صعب‌العلاج هستم. سپاه همه ساله مبلغ کمي به فرزندان معسر بازنشسته سپاه مي‌داد که اين مبلغ از سال 96 قطع شده است. چرا؟
09130001911/ احسنت به يادداشت صبح صادق با عنوان «سوريه و ‌توان بازدارندگی»؛ چند روز پس از مقاله و تحلیل شما، سوريه جنگنده رژيم کودک‌کش را ساقط کرد.
09180008510/ من پاسداري از منطقه سروآباد کردستان هستم، چند ساله آرزوم اينه که جان ناقابلم رو در سوريه در راه اسلام عزيز فدا کنم./ اقبال صادقي
09110006896/ ما در بندر جاسک منطقه محروم خدمت مي‌کنيم و هيچ امکاناتي نداریم. خواهشمنديم فکري به حال معيشت خانواده بکنيد.
09120006778/ اگر مدیران و مسئولان درگیر ارشديت‌ها بودند به طور حتم این مشکل زودتر حل می‌شد.
09120008919/ 70 میلیون پاداش پایان خدمت و مرخصی‌ طلبکارم، اما باید 26 درصد جریمه دیرکرد وام بانک انصار را بدهم.
09120001183/ چرا وزارت آموزش و پرورش سند تحول را اجرا نمي‌کند و مي‌خواهد با طرح‌هاي سليقه‌اي جلوي تحول فکري و پيشرفت نسل‌هاي آينده را بگيرد؟ 
09130008112/ بنده در سازمان سپاه و در حين خدمت از ناحيه کمر آسيب ديدم و بعد از کمیسیون و مراحل اداري و کاغذبازي و... مسئول کمیسیون بيمارستان شهيد صدوقي خيلي راحت گفت؛ طبق دستورالعمل چيزي به شما تعلق نمی‌گیرد!
09130004909/ من از داعشی‌هاي وطني بيزارم. یک جانباز مدافع حرم هستم؛ ولی بعضی وقت‌ها که حتی در مجموعه‌های خودی پیگیر کارهایم می‌شوم، برخی می‌گویند مگر برای ما رفتی؟/ قادری
09140006391/ بنده هنگام درگيري با پژاک در سردشت مجروح شدم؛ ولي با وجود جانبازي و معاف رزمي متأسفانه هنوز در گردان رزم خدمت مي‌کنم. فکری به حال بنده کنید.
09140006075/ ما سهام ثامن خريديم؛ اما از سال 94 خبري از سود و وضعیت سهام نيست، چرا کسي پاسخگو نيست؟
09140008826/ کدهای 89 هنوز بلاتکلیف هستند و تبدیل عضویت نشدند.
09180006560/ چرا جانبازان قراردادي نيروهاي مسلح همانند ديگر ارگان‌ها رسمي نمي‌شوند و دفترچه درماني بنياد شهيد ندارند؟
09180004372/ 20 ماه است که با 70 درصد جانبازي از سپاه همدان بازنشسته شده‌ام؛ ولي هنوز پاداش نگرفته‌ام.
09180008631/ اميدوارم کارگردان ارزشی، جناب آقای حاتمی‌کیا را ارج بنهیم، مسئولان به شیوه خود و مردم با روش خود.
09180000675/ با وجود تشکيل پرونده بسيجيان زمان جنگ، هنوز هيچ حقوقي به آنها پرداخت نمي‌شود.
09900005098/ با توجه به آلودگی‌های محیط تلگرام چرا دولت فعالیت آن را متوقف نکرده و اقدام به تقویت پيام‌رسان داخلي نمی‌کند؟ حجم پول صرف شده برای بارگزاری و دانلود فیلم‌های موجود در کانال‌های هرزه‌نگاری تلگرام را که از جیب دولت و ملت به صورت دلار از کشور خارج می‌شود، حساب کنید.
09110004944/ از مديريت و کارکنان رستوران «زيتون» واقع در تهران تقدير و تشکر مي‌کنم/ يزداني از نکا، مازندران.

گزارشی از طرح جهاد پزشکی میلاد تا میلاد مرکز بهداری رزمی شمال شرق

  محمدعلی سلطانزاده/ مجموعه بهداری‌های نیروی زمینی سپاه بنا به رسالت پاسداری از انقلاب اسلامی و کاهش دردها و آلام مردم محروم، اقدام به حضور در مناطق محروم و کمتر توسعه‌یافته کشور و به ویژه مناطق مرزی می‌کنند تا با بررسی مشکلات بهداشتی و درمانی و اقدام برای امور درمانی نسبت به کاهش آسیب‌های بهداشتی اقدام کنند. یکی از مهم‌ترین جاهایی که این یگان‌ها ارائه خدمات می‌کنند، مناطق محروم مرزی به ویژه مناطق سنی‌نشین کشور است. عمده این اقدامات به صورت متمرکز در هفته وحدت انجام می‌شود و اوقات دیگر سال نیز به فراخور نیاز اقداماتی صورت می‌گیرد.

غربالگری؛ کاری متفاوت
برای همین منظور بهداری رزمی منطقه شمال‌شرق کشور در دهه فجر در کنار دیگر بهداری‌های نیروی زمینی اقدام به  برگزاری طرح جهاد پزشکی در منطقه «درمیان» استان خراسان جنوبی کرده است. یکی از کارهای متفاوت در این مجموعه فرستادن تیم‌های غربالگری به مناطق هدف خدمات است. بر این اساس بعد از اجراي طرح غربالگری توسط تیم‌های ارزیابی این مجموعه از 14 تا 20 بهمن ماه با حضور شش تيم درماني و ارزیاب که چهار تیم از مركز بهداري رزمی شمال‌شرق نیروی زمینی سپاه، یک تیم از بسيج جامعه پزشکی و یک تیم از دانشگاه علوم پزشکی خراسان جنوبي علاوه بر ویزیت مردم در بیش از 50 روستای منطقه برآورد دقیق از نیازهای تجهیزاتی و دارویی اخذ شد، عده‌ای در محل ویزیت شده و نسخه و داروهای لازم برای آنها تجویز شد، بقیه نیازمندان به خدمات درمانی و دارویی نیز با معرفی‌نامه به بیمارستان مورد نظر در منطقه در تاریخ برگزاری  طرح ارجاع داده شدند. لازم به ذکر است که مردم این منطقه شامل شیعیان و اهل سنت هستند.

بیمارستانی در یک بیمارستان دیگر
مجموعه نیروهای تخصصی مرکز بهداری رزمی شمال شرق  با ملزومات پزشكي و تجهیزات  در بيمارستان خاتم‌الانبیا(ص) شهر اسديه یا درمیان برای کار آماده شدند. در این بیمارستان عده‌ای کادر درمانی و مقداری تجهیزات وجود داشت؛ اما امکانات مورد نیاز برای کارهای درمانی وجود نداشت که مجموعه بهداری شمال‌شرق با کادر پزشکی اعزامی از  بیمارستان امام حسین(ع) در این بیمارستان در تاریخ 23 تا 27 بهمن ماه به ارائه خدمات به مردم منطقه پرداخت. بر این اساس در غربالگری اولیه که توسط شش تیم از حدود بیش از 50 روستا و ده صورت گرفت، چهار هزار و 935 ویزیت انجام شد که 316 عمل بستری و سرپایی، هزار و 340  نفر خدمات دندانپزشکی، هزار و 20 نفر ویزیت چشم‌پزشکی و بینایی‌سنجی و جمعاً 14 هزار و پنج خدمات در این بیمارستان انجام شد که در حوزه بینایی‌سنجی قرار بر این شد که عینک مورد نیاز بعد از تعیین نمره به صورت رایگان تهیه شده و برای فرد مورد نظر ارسال شود.
در این میان مرکز بهداری رزمی شمال‌شرق نیروی زمینی سپاه در این مناطق اقدام به توزیع سه هزار بسته بهداشتی و فرهنگی که شامل اقلام بهداشتی و نوشت‌افزار و لوازم مدرسه بود، در 27 مدرسه و چهار مسجد کرد. همچنین کلاس‌های آموزش مسائل بهداشتی با توجه به نیاز این منطقه محروم برای سه هزار و 215 نفر از دانش‌آموزان برگزار شد که در این کلاس‌ها در حوزه مخاطرات بهداشتی و اجتماعی و نیز بیماری‌های واگیردار و مواد مخدر، آموزش‌های لازم به دانش‌آموزان داده شد. 


از نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل(کلاه‌آبی‌ها) بود که از سپاه برای این کار اعزام شده بود، می‌گفت یک سالی با یکی دیگه از همکاران پاسدار در سومالی با چند تا از نیروهای کشورهای دیگه پاسدار و ناظر صلح بودیم. تمام آن یک سال که با لباس استتار عملیاتی و کلاه آبی بودیم یک طرف و روز آخر که با لباس سبز پاسداری و همان کلاه آبی مراسم خداحافظی برای‌مان برگزار کردند، یک طرف. همه نظامی‌ها محو ابهت لباس سبز پاسداری ما بودند.