صبح صادق راهبردهای جدید دشمنی با جمهوری اسلامی ایران و راههای خنثیسازی آن را بررسی میکند
محمد صرفی/ واژه Dismantle در زبان انگلیسی یعنی چیزی را دچار فروپاشی کردن و قطعهقطعه کردن یک ماشین یا ساختار به نحوی که دیگر کارایی نداشته باشد. معادل دقیق این واژه را در زبان فارسی میتوان «اوراق کردن» دانست. فرهنگ فارسی معین، «اوراق کردن» را چنین معنا میکند؛ 1ـ ورق ورق کردن، اجزای چیزی را از هم جدا کردن؛ 2ـ با ضربه از پای درآوردن، ناقص کردن؛ 3ـ روحاً و جسماً ذلیل و ناتوان کردن.
چنانچه بخواهیم ماهیت و جوهره استراتژی آمریکا و دار و دستهاش بر ضد جمهوری اسلامی ایران را در یک کلمه خلاصه کنیم، به نظر میرسد مناسبترین و گویاترین عبارت همین واژه مذکور باشد. این رویکرد را میتوان «استراتژی اوراق کردن»
(Dismantling Strategy) نامید. این استراتژی ابعاد و اضلاع گوناگونی دارد و طیف متنوعی از اقدامات و برنامهها و اهداف (کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت) را شامل میشود که از منظری میتوان آنها را به دو دسته «نرم» و «نیمهسخت» تقسیم کرد. هدف نهایی این برنامههای ترکیبی و مکمل یکدیگر، براندازی یا به اصطلاح آمریکاییها (Regime Change) است. آنها پس از چهار دهه آزمون و شکست در برابر جمهوری اسلامی ایران، به درستی دریافتهاند، براندازی جمهوری اسلامی ایران با روشهای سخت و خارج از مرزهای ایران امکانپذیر نیست؛ بلکه باید «براندازی از درون» (Regime Change From Within) را دنبال کنند.
شواهد و قرائن و اسناد در این باره کم نیستند. آمریکاییها به دلایل مختلف از بیان آشکار هدف خود نیز ابایی ندارند. 25 خرداد سال جاری رکس تیلرسون، وزیرخارجه آمریکا که در کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان صحبت میکرد، گفت: «سیاست ما در قبال ایران هنوز در حال تکمیل است. هنوز آن را به رئیسجمهور تقدیم نکردهایم. ولی بگویم که قطعاً ما متوجه ادامه حضور تنشزای ایران در منطقه هستیم. سیاست ما در قبال ایران این است که هژمونی و استیلای ایران را عقب برانیم، توانایی آنها در تولید تسلیحات اتمی را مهار کنیم و از عناصری در داخل ایران حمایت کنیم که منجر به انتقال مسالمتآمیز حکومت میشود و البته همانطور که میدانیم، آن عناصر حضور دارند.»
مایکل لدین که مواضع ضدایرانی وی در آمریکا مشهور است، اواخر بهمن ماه سال گذشته در مقالهای که وال استریت ژورنال1 آن را منتشر کرد، درباره چرایی و هدف نهایی این پروژه چنین مینویسد: «بهترین استراتژی برای آمریکا (علیه ایران) چیست؟ ایران به مبارزه خود علیه آمریکا ادامه میدهد و تا زمانی که رژیم دوام بیاورد، این مبارزه پایان نمییابد. بنابراین سیاست آمریکا باید فروپاشی رژیم (آیتالله) خامنهای تا جایی که ممکن است به صورت صلحآمیز و از درون باشد.»
اگر بخواهیم دو برنامه شاخص و کلیدی «استراتژی اوراق کردن» را بررسی و تحلیل کنیم، میتوانیم از «بیثباتسازی» به عنوان برنامهای نیمهسخت و «ناامیدسازی» به عنوان برنامهای نرم نام ببریم.
یک سند راهبردی و عملیاتی
27 بهمن 95 کنگره آمریکا از برخی صاحبنظران سیاسیـ امنیتی در حوزه ایران، دعوت کرد تا با حضور در جلسه استماعی با عنوان «ایران تحتنظر»، نظرات و پیشنهادهای خود درباره نحوه مواجهه آمریکا با جمهوری اسلامی ایران را مطرح کنند. این جلسه زمانی برگزار شد که مدت کوتاهی از روی کار آمدن دولت دونالد ترامپ میگذشت و کاخ سفید در حال تدوین راهبرد خود علیه ایران بود.
یکی از کسانی که نظرات خود را در قالب یک طرح عملیاتی به این جلسه2 ارائه داد، «اسکات مودل» بود. مودل سالها در بخش عملیات ویژه سازمان سیا فعالیت داشته و خاورمیانهـ بهخصوص افغانستانـ یکی از اصلیترین محلهای مأموریت وی بوده است. وی به سه زبان فارسی، پرتغالی و اسپانیایی مسلط است و در یک طرح هفتبندی3 به نکاتی میپردازد که رخدادهای ماههای اخیر، نشان میدهد این سند به طور جدی در حال پیگیری و عملیاتی شدن است. نکته کلیدی و بسیار مهم این طرح آن است که طراح آن در همان ابتدا اعتراف میکند ایران در شرایط انقلاب و تغییرات عمیق نیست و آمریکا باید با تمرکز بر «مردم»، اهداف خود را دنبال کند.
مقایسه و تطبیق پیشنهادهای مودل با برخی روندها و وقایع رخ داده چند ماه اخیر نتایج جالبی به همراه دارد. برخی از نکات پیشنهادی این سند کلیدی با عنوان «ایران تحتنظر: آینده سیاست آمریکا در قبال ایران» به قرار زیر است:
1ـ صدای آمریکا و رادیو اروپای آزاد باید سکویی برای تشریح سیاستهای آمریکا باشند؛ از اختلافات و مناقشات درون رژیم بهرهبرداری کنند، اصلاحطلبان را تقویت کنند، خواستار انتخابات آزاد و منصفانه شوند، حمایت بینالمللی از ایران را تضعیف کنند و ارتباطات ایران با بیثباتیهای منطقهای را برجسته سازند.
2ـ رسانههای فارسیزبان باید توجهات را به سمت تظاهرات سوق دهند؛ از تظاهرات کارگران کارخانهها و گروههای نژادی گرفته تا فعالان مدافع حقوق زنان و معلمانی که دچار فقر هستند. هرچند این تظاهرات به صورت محلی(نه در سطح ملی) و گذرا برگزار میشوند، اما ما باید کمک کنیم تا این «خوشههای نارضایتی ازهمگسسته» به هم پیوند بخورند و به رفتار قویتر ضد رژیمی منجر شوند.
3ـ رسانهها باید گزارشهای خود درباره فساد را بیشتر کنند.
4ـ افزون بر برجسته کردن ارتباط با تروریسم و فساد، تلاشهای تحت امر آمریکا باید روی استفاده از خشم و نفرتی معطوف شود که هنوز دستنخورده باقی مانده است. همچنین باید این تلاشها روی تمایل به ابراز نظرات مخالف رژیم معطوف شود.
5ـ جنبش زنان در ایران بیشتر در زمینه تلاش برای به دست آوردن حقوقی است که زمانی از آنها برخوردار بودند. در جمهوری اسلامی ایران هیچ گروه اجتماعی مثل زنان دچار خسران نشده است و هیچ موضوعی مثل حقوق زنان و برابری جنسیتی، نمیتواند سبب تجمع انرژی پنهان در جامعه شود.
6ـ راهاندازی کمپین رسانهای و تبلیغاتی با موضوع بحرانهای اجتماعی. اقدامات نادرست رژیم موجب بحرانهایی در زمینههایی چون بهداشت و رفاه شده است که هر یک از آنها جنبشهایی کوچک اما سازمانیافته را به همراه داشته است.
7ـ تعداد افرادی که از درون ایران برای آمریکا اطلاعات ارزشمند جمعآوری میکنند باید افزایش چشمگیر یابد تا اینگونه تعداد کسانی که پتانسیل انفکاک و جدایی را دارند بیشتر شود و موجب تحریک فرار مغزهای دانشمندان ایران و تکنوکراتهای ارشد از آژانسهای دولتی ایران شوند که روی نیروگاهها و پایگاههای حساس هستهای و نظامی متعارف ایران نظارت دارند، روی سیاستهای راهبردی ایران در بخش تحقیق و توسعه نظارت دارند و مشغول تهیه و تدارکات غیرقانونی برای ایران هستند.
8ـ باید همتایان اروپایی خود را ترغیب کنیم که کارهای مشابهی (برای جذب جاسوس) انجام دهند.
9ـ افشای مقیاس فساد ایران و نقضهای حقوق بشری ایران با افزودن افراد ایرانی به فهرست «مگ نیتسکی» یا ایجاد یک فهرست خاص برای ایران. روحانی نیز مرتباً از فساد به مثابه یکی از بزرگترین ناکامیهای انقلاب اسلامی نام میبرد. کنگره باید قانونی را تصویب کند که در آن از دولت بخواهد تا گزارشهای فصلی درباره فساد دولت ایران و نقض حقوق بشری آن منتشر کند. گزارش افشایی، در داخل ایران موجب سلب مشروعیت بیشتر از طبقه حاکم بر ایران میشود و نخبگان دموکراتیک و اصلاحطلب در ایران را توانمند میکند، خوراک رسانههای انگلیسی و فارسیزبان میشود و تأکیدی بر حمایت آمریکا از اکثریت ساکت ایرانیهایی است که به صورت فزاینده احساس جدایی از انقلاب اسلامی میکنند.
10ـ نجف که قائل به جدایی دین از سیاست و رقیب اصلی ایران برای رهبری در جهان شیعه است باید تقویت شود. ما باید همپیمانان عرب را ترغیب کنیم که از نجف به عنوان تفکر سنتی تحملپذیرتر و آرامتر حمایت کنند، این کار باید شامل ترویج برجستهترین و محترمترین شخصیتها چون آیتالله شیرازی و دیگران در مقابل رهبر ایران باشد و در عراق کسانی ترویج شوند که حامی اسلام شیعی تحملپذیرتر، با ستیزهجویی کمتر و سیاسیگری کمتر هستند.
از بیثباتسازی تا تجزیه
اگرچه بیشتر پیشنهادهای مودل را میتوان در بخش برنامههای نرم تقسیمبندی کرد؛ اما این برنامههای نرم در صورت موفقیت، زمینه را برای گام بعدی، یعنی بیثباتسازی و اقدامات نیمهسخت فراهم میکند. آشوبهای دی ماه سال جاری و غائله دراویش خیابان پاسداران را میتوان نمونههایی از این اقدامات نیمهسخت دانست. گسترش چنین غائلهها و آشوبهایی میتواند زمینه را برای گام بزرگ بعدی، یعنی تجزیه ایران فراهم کند. موضوعی که به تازگی پایگاه تحلیلیـ آمریکایی «لوبلاگ» در مقالهای با عنوان «ریشهکن کردن نظام دولتی خاورمیانه»4 به آن اشاره کرده و مینویسد: «بسیاری از کشورهای خاورمیانه پس از پایان جنگ جهانی دوم در جای خود مستقر شدند؛ ولی در دو دهه گذشته، بسیاری از ساختارهای موجود در خاورمیانه دچار فروپاشی شده است.»
نویسنده در ادامه به وضعیت نابسامان و بحرانی کشورهایی، همچون سوریه، لیبی، عراق و افغانستان اشاره میکند و از نقش مخرب استعمارگران گذشتهـ به ویژه انگلیس و فرانسهـ در نابسامانی و درگیریهای خونین و داخلی امروز آنها میگوید و تأکید میکند: «ایدهها و استراتژیهای مشابهی در مورد ایران نیز مطرح میشود. این ایده که ایران بزرگتر از آن است که غرب با آن راحت باشد، سابقهای طولانی دارد و حتی به دورانی باز میگردد که ایران متحد غرب بود. یک راه مقابله با این وضعیت، همواره تبلیغ این ادعا بود که ایران یک دولتـ ملت نیست؛ بلکه یک امپراتوری است که از گروههای نژادی مختلفی تشکیل شده است. با چنین استدلالی، هیچ اشکالی وجود نخواهد داشت که برای تجزیه این کشور تلاش شود. استفاده از عنوان «پرشیا» به جای ایران بخشی از همین استراتژی است.
تاکنون غرب و به ویژه آمریکا و البته دیگر مخالفان ایران، این راهبرد را از طریق ابزارهای غیرمستقیم برای تحریک جداییطلبان در ایران پیگیری کردهاند. حتی پس از برجام و تعهد به برداشته شدن تحریمهای ایران، آنها به تضعیف اقتصاد ایران از طریق تحریم و دیگر فشارها ادامه دادهاند. به لحاظ نظری، هدف این است که افزایش نارضایتی عمومی از وضع کشور، سبب تشدید فعالیتهای تجزیهطلبانه شود. برخی از رقبای منطقهای ایران در مواردی آشکارا از این سیاست حمایت کردهاند. برای نمونه، محمدبنسلمان، ولیعهد سعودی آشکارا گفته است درگیری را به درون ایران خواهد کشاند.»
قلب استراتژی دشمن
فتنه 88 که کشور را تا لبه پرتگاه برد، چگونه و به دست چه کسی خنثی و بیاثر شد؟ اغتشاشات دی ماه سال جاری چطور؟ پاسخ واضح است؛ مردم زیر پرچم ولایت. پس راه موفقیت برای دشمن چیست؟ تأثیر بر مردم و متفرق کردن آنان و جدایی انداختن میان آنان و رهبری به منزله ستون خیمه جمهوری اسلامی ایران. مفهومی عمیق که در بیانات حضرت امام خمینی(ره) اینگونه متجلی شد: «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به این مملکت آسیبی نرسد.»
دشمن برای هدف قرار دادن قلب و مغز مردم، برنامههای متنوع و متعددی در دستور کار خود دارد که نقطه ثقل آنها را باید تلاش برای ناامیدسازی دانست. امید به آینده زمینه و بستر حرکت و تلاش است. در سختترین شرایط و بزرگترین مشکلات چنانچه امید باشد، جامعه حرکت کرده و بالاخره موفق به عبور از آن شرایط سخت و پیچیده میشود؛ اما اگر جوّ ناامیدی حاکم شد، تلاش و حرکت متوقف شده و کوچکترین مانع و مشکل نیز میتواند جامعه را از پای دربیاورد. از همین روست که رهبر معظم انقلاب، دلسرد و ناامید کردن نسل جوان را روش رایج دشمن و دنبال کردن همین روش از سوی برخی نیروهای داخلی را خیانت به ناموس ملی کشور میدانند.5
رابطه امید و بیان مشکلات
حال که ناامید کردن مردم و یأسپراکنی یکی از روشها و تاکتیکهای اصلی دشمن و خیانت به کشور است، روش برخورد با مشکلات و ضعفهای درونی کشور چیست؟ آیا بیان و مطالبه برای رفع آنها دامن زدن به فضای ناامیدی و یأس مورد نظر دشمن نیست؟
توجه و دقت در بیانات و روش برخورد رهبر معظم انقلاب اسلامی نشان میدهد، مطالبهگری برای حل مشکلات و برطرف کردن ضعفها سیره و روش همیشگی ایشان است و کسی نمیتواند به بهانه جلوگیری از ناامیدی مردم، مانع مطالبهگری شود. نکته حساس و ظریف ماجرا در نحوه و شیوه این مطالبهگری است. حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای پنجم مهر ماه سال 1383 در این باره میفرمایند: «نوع بیان (مشکلات) را نوعی نکنید که معنایش حاکمیت فضای یأس بر تحرک باشد؛ نه، هیچ جای یأس و نومیدی نیست و پیام یأسآلود هم به نظر من جایی ندارد.»
برای رعایت این مرز باریک و حساس، به نظر میرسد دو نکته مهم قابل تأمل و اجراست. اول آنکه، در کنار ضعفها و مشکلات، دستاوردها و پیشرفتها نیز بیان شود. جمهوری اسلامی در عرصههای گوناگون دستاوردهای بسیار و گاهی شگفتی داشته است که بیان آنها از افتادن به دام یأس جلوگیری میکند. نکته دوم و آنکه، باید توجه داشت و گفت که حل نارساییها و مشکلات نیز برعهده خودمان است. قرار نیست دستی از غیب یا قدرتی خارجی مشکلات ما را رفع کند. نیروهای داخل کشور هستند که باید بر مشکلات فائق آیند و این توان را هم دارند.
در حالی که دشمن با یأسپراکنی و ایجاد مسئله، تنش و آشوب در کشور به دنبال مستهلک کردن روح و روان جامعه و کارایی جمهوری اسلامی است، راه مقابله در اولین گام انسجام هرچه بیشتر درونی کشور و جامعه و مقابله با سونامی سهمگین ناامیدی است. مقابله با ناامیدی به معنای نادیده گرفتن زخمها و ضعفها نیست؛ بلکه نشان دادن چندین برابر نقاط قوت و روشنی است که در عملیات مشترک دشمنان خارجی و کاسبان ناامیدی در داخل، از چشم مردمـ به ویژه نسل جوانـ پنهان مانده و کسی به آنها نمیپردازد.
پینوشتها:
https://goo.gl/dMqzjD -1
https://goo.gl/x9mkQ7 -2 https://goo.gl/zYb2DD -3
https://goo.gl/BLVoGC -4
https://goo.gl/onc1EK -5