آنچه امروز مشهود است، خلأهای اقتصادی است. بیکاری جوانان تحصیلکرده یک حفره است که باید آن را رفع کرد. ما از وضع مردم در بخش‌های مختلف کشور مطلع می‌شویم که از لحاظ معیشت دچار مشکل هستند؛ صاحب‌نظران اقتصادی، مشکل عمده را در رکود و بیکاری می‌بینند، حق هم با آنهاست، توصیه و مطالبه‌ بنده، تکیه بر تولید داخلی است. اگر ما توانستیم تولید داخلی را رونق دهیم، اشتغال به وجود می‌آید و بیکاری جوانان کاهش خواهد یافت.(امام خامنه‌ای، 1/1/1396)

صبح صادق با بررسی مهمترین چالش‌ها و مسائل کشور در سال ۹۶ راهکارهای عبور از آنها را تبیین می‌کند

 فتح‌الله پریشان/  سال 96 با همه‌ فراز و فرودهایش سالی بود مانند همه روزها و ماه‌ها و سال‌های دیگر. اما چیزی که به روزها و سال‌ها اهمیت می‌دهد، موضوعات مطروحه در آن، سنجش وزن روندساز رویدادهای تاریخی و فرهنگی آن، عیار مواضع افراد و جریان‌ها و چگونگی برخورد و مدیریت موضوعات و چالش‌ها و مسائل به ویژه در ساحت فرهنگ عمومی و سیاسی کشور است که بخش بسیاری از جامعه را درگیر می‌کند. به همین دلیل وفق ادبیات قرآن باید برخی روزهای خوب را که منشأ آثار و حوادث مهم بوده به نام ایام‌الله گرامی داشت و از حوادث و رخدادهای روزهای به اصطلاح بد با تبیین ریشه‌های وقوع و اینکه چگونه می‌شد و می‌شود، از ظهور و بروزشان یا تکرارشان جلوگیری کرد، عبرت آموخت و برای آینده درس گرفت.
از این رو، بازخوانی سالیانه مسائل و موضوعات کشور که چند سالی است در ادبیات رسانه‌ای کشور ما رونق گرفته و سالنامه‌ها و ویژه‌نامه‌های عیدانه باب شده، فرصت مغتنمی است تا با تعمق و تفکر بیشتر بتوان با تاباندن پرتویی از روشنایی تحلیلی و تبیینی بر زوایا و ابعاد تاریک و مبهم برخی از حوادث و رخدادهای سیاسی و فرهنگی و اقتصادی، مسیر آینده را با صلابت و سلامت بیشتر طی کرد. به عبارتی، نگاه عمیق‌تر و همه‌جانبه‌تر به چالش‌ها و بازنگاه مدیریتی به نحوه مواجهه با آنها تجربه سیاست‌ورزی و حاکمیتی را بارورتر می‌کند. این نوشته با همین هدف، مروری کوتاه بر مسائل و چالش‌های مهم سیاسی و اندیشه‌ای که در سال 1396 به وقوع پیوست و بعضاً مشکلاتی را ایجاد کرد، خواهد داشت.

باور به اقتصاد مقاومتی و عمل بر اساس آن 
بی‌شک شروع این مطلب بدون توجه به شعار آغازین سال، یعنی «اقتصاد مقاومتی؛ تولید و اشتغال» خالی از لطف است؛ چرا که اساساً بی‌توجهی یا کم‌توجهی به همین موضوع شعار سال خود بستر اتفاقات فراوانی تا پایان سال شده است؛ گاهی خودش را در آرایش سیاسی و نحوه رأی‌دهی به نامزدهای انتخاباتی نشان داده و گاهی نیمه دوم سال را با اعتراضات بطئی و تدریجی به ناملایمات و مشکلات معیشتی و تخلفات رخ داده در مؤسسات مالی و اعتباری به حوادث دی ماه گره زده و طمع‌ورزی دشمنان بیرونی را برانگیخته است. 
رهبر معظم انقلاب امسال نیز در ادامه سنت حسنه نامگذاری سال‌ها، با تشخیص درست پاشنه آشیل کشور در حوزه مسائل اقتصادی که حدود 10 سال است به صراحت پیکان مطالبات و شعارهای سال را اقتصادی و ضرورت گشایش در این حوزه جهت داده، شعار اقتصاد مقاومتی با رویکرد نقطه‌ای تقویت تولید ملی و ایجاد اشتغال برای جوانان را بر تارک سال 1396 نشاندند، تا هم راهبردهای اصلی کشور و هم جهت فعالیت کلان قوای حاکمیتی را وفق اصل 110 قانون اساسی که سیاست‌گذاری‌های کلان را بر دوش رهبری گذاشته نشان داده باشند.
بررسی‌های مطالعاتی و ارزیابی‌های نگرش‌سنجی ملی از مردم به ویژه در سال 1395 که به نوعی پژواک نتایج آن را در نظرسنجی‌های ایسپا و دانشگاه مریلند آمریکا نیز می‌توان دید، نشان می‌دهد که اگرچه اقدامات بسیاری در حوزه سیاستگذاری و راه‌اندازی ساختارها و قرارگاه‌های اقتصاد مقاومتی صورت گرفته، اما با مطالبه رهبری و مردم در حوزه اقتصاد به ویژه اقتصاد مقاومتی که معطوف به مردمی‌سازی اقتصاد، توجه بیشتر به شرکت‌های جدید دانش‌بنیان و پایدار کردن اقتصاد از طریق تولید ملی و کاهش اتکا به بیرون بود، فاصله دارد و باید با جدیت در این مسیر گام برداشت. هنوز هم مطالبه و مشکل اصلی مردم اقتصاد و مسائل معیشتی، از جمله بیکاری فرزندان فارغ‌التحصیل‌شان است. مسائل و چالش‌های معطوف به این حوزه در سال 96 در واگذاری هلدینگ برخی اقدامات و مسئولیت‌ها به شرکت‌های خارجی یا واردات اجناس و کالاهای خارجی‌ای که در داخل مشابه مطلوب داشت خود را نشان داد. این موضوع نشان می‌دهد که اگر در حوزه باور و اعتقاد به نتیجه دادن نسخه اقتصاد مقاومتی چالشی نداشته باشیم می‌توانیم دستاوردهای بیشتری را شاهد باشیم.     

انتخابات 96 و مصاف رویکردهای گفتمانی 
انتخابات دوازدهمین دوره ریاست‌جمهوری کشورمان که در 29 اردیبهشت سال جاری برگزار شد، رخداد تأثیرگذار بعدی بود که در این سال اتفاق افتاد. این انتخابات با مشارکت حدود 40 میلیونی، بیش از 70 درصد مردم را به پای صندوق‌های رأی آورد و از این منظر پیروزی بزرگی برای نظام اسلامی بود؛ چرا که زمینه تبلیغات دوگانه غربی‌ها علیه جمهوری اسلامی ایران را خنثی کرد. غربی‌ها همواره انتخابات ایران پس از انقلاب اسلامی را همه‌پرسی مشروعیت نظام تحلیل می‌کنند. در حالی که درباره رفتار و مواضع استبدادی کشورهای مرتجع پیرامون ما که با الفبای دموکراسی نیز ناآشنا هستند، مشی حمایتی در پیش می‌گیرند.
به هر حال، این انتخابات با تمام فراز و فرودش برگزار شد و به پیروزی آقای روحانی و تکرار دولت وی انجامید. اما نکات و تمایزاتی نسبت به انتخابات گذشته از حیث تشکیلاتی و گفتمانی داشت که صرفاً از زاویه نقد رویکردهای گفتمانی در این سطور مورد توجه قرار گرفته است. مهم‌ترین ویژگی متمایز انتخابات دوازدهم، ترسیم شماتیکی از نبرد اراده‌ها و گفتمان‌ها در بین جریان‌های سیاسی و شفاف شدن مرزهای جریانی بود. از این منظر باید این انتخابات را مورد مطالعه قرار داد. البته هر انتخاباتی تجربه جدید و گرانسنگی در روندهای مردم‌سالارانه دینی کشور و ملت ایران به شمار می‌آید. 
اساساً انتخابات در هر کشوری به دلیل فضای بازی که ایجاد می‌کند و زمینه‌های نقد و انتقاد از رویکردها و عملکردهای دولت مستقر را به وجود می‌آورد و طبعاً دفاع دولت موجود از اقدامات خود و همچنین وجود اتمسفر رقابت انتخاباتی و داغ شدن بازار وعده و وعیدها، چالشِ طبیعیِ سیاسی در کشور ایجاد می‌کند؛ اما موضوع زمانی خطرناک می‌شود که این فضای رقابتی به سمت تخاصم می‌رود و طراحی‌هایی که گاهی از آستین دستانی در داخل بیرون می‌آید،
 می‌خواهد این چالش طبیعی سیاسی را به فضای امنیتی تبدیل کند؛ اتفاقی که در سال 88 از سوی جریان و افراد شاخصی که سابقه‌ای در انقلاب داشتند و مناصب مدیریتی کلان کشور را مدت‌ها در دست داشتند به وقوع پیوست و آنها ناجوانمردانه اتهام بزرگ تقلب را به نظام وارد و در زمین طراحی شده دشمن بازی کردند. اما انتخابات‌های سال‌های 92 و 96 پوچی آن ادعا و درستی استدلال نظام اسلامی و ناممکن بودن تقلب در سازوکار انتخاباتی جمهوری اسلامی ایران را به همگان ثابت کرد. 
اما نکته جالبی که باید به عنوان یک اصل در این انتخابات مورد توجه قرار گیرد، رقابت گفتمانی در بین جریان‌ها و افراد بود. گفتمان‌ها با  غیریت‌سازی درصدند خود را هژمون کنند. اما پیروزی رهیافت اعتدال در انتخابات 96 که حتی خودی‌های این جریان آن را در سطح گفتمان تحلیل نمی‌کردند، بیشتر از اینکه پیروزی گفتمانی این رهیافت را نشان دهد، پرده از ضعف اصلی جریان ارزشی در این انتخابات برداشت که نتوانستند گفتمانی ایجاد کنند تا با مختصات کامل و با انسجام درونی خرده‌گفتمان‌های اصولگرایی را به دور دال مرکزی آن، یعنی ساماندهی وضعیت اقتصادی مردم را مفصل‌بندی کند و واجد پاسخ معتبر به مطالبه مردم باشد. 
به طور کلی، زوال گفتمان‌های دولت‌های قبلی در دوره دوم دولت‌ها به وجود آمده و زمینه‌ساز تشکیل گفتمان جدید بوده است، اما از آنجا که گفتمان اعتدال‌محور نتوانسته بود بین مدلول‌های خود و دال اصلی این گفتمان رابطه‌ای منطقی برقرار کند (تا جایی که برخی آن را شبه‌گفتمان می‌دانند)، زوال آن در همان دوره اول دولت، کلید خورده بود و لذا زمینه برای تشکیل گفتمان جدید در انتخابات 96 فراهم شده بود، اما آنچه در عمل اتفاق افتاد این بود که اساساً گفتمان متقابلی شکل نگرفت و تنها سعی شد گفتمان موجود، آن هم به طرق ناشیانه به چالش کشانده شود که نتیجه آن مظلوم‌نمایی جریان مقابل بود و با وجود اینکه تأکید بر مشکلات اقتصادی  و معیشت مردم در دستور کار نامزدهای جریان ارزشی بود؛ اما نارسایی جریان ارزشی از شکل دادن به گفتمان جدیدی که ضمن پوشش دادن به جذابیت‌هایی مانند عدالت و آزادی، بتواند به عینه مشکلات مردم را شناسایی کند و پاسخ دهد و تصویری موفق از نفی وضع موجود و باورپذیری به ایجاد وضع مطلوب ارائه کند، عامل بی‌توجهی به جریان رقیب دولت شد. بنابراین مهم‌ترین آسیب در انتخابات 96 از سوی جریان ارزشی کشور این است که یا گفتمانی جامع حتی به لحاظ نظری وجود نداشته است، یا اگر گفتمانی شکل گرفته، این جریان توانایی تبیین و بسط  این گفتمان را نداشته است.

امضای پنهانی سند توسعه پایدار 2030 یونسکو
نتیجه پیوند گفتمانی اصلاحات‌ـ اعتدال به زودی خودش را پس از انتخابات 96 نشان داد و آن آشکار شدن امضای پنهانی سندی بین‌المللی از سوی برخی از مسئولان و وزرای دولت بود که با بیان رهبر معظم انقلاب و گله ایشان از اعضای شورای انقلاب فرهنگی در جامعه پیچید. این سند با 17 هدف اصلی و 169 هدف فرعی ویژه به دنبال جایگزینی استانداردهای غربی و حقوق بشری و زدودن ارزش‌ها و هنجارهای اسلامی و ایرانی در مسائل آموزشی و فرهنگی بود و از چند منظر حقوقی، اعتقادی و محتوایی و شکلی نظیر؛ تصویب بی‌سر و صدای آن، در حالی که طبق اصل 77 قانون اساسی باید تمام مصوبات به امضای مجلس برسند، لحاظ نکردن شرط تحفظ جمهوری اسلامی در آن و اشکالات عدیده شکلی مانند تغییر تاریخ هجری به میلادی در عنوان سند تصویبی تا کنار گذاشتن سند تحول راهبردی آموزش و پرورش که در سال 90 تصویب شده بود، مورد نقد جامعه رسانه‌ای و علمی کشور قرار گرفت. بازخورد تند جامعه ایرانی با بطن و متن این سند و موضع‌گیری حوزه‌ها و جوامع فرهنگی و مذهبی و مردم، پرده‌برداری از رویکرد سطحی و مبنای تحلیل غلط کسانی بود که فکر می‌کردند می‌توانند با دم زدن از سیاست خارجی تعامل‌گرا با قدرت‌های سلطه‌جو بدون قرار گرفتن در جدول سیطره فرهنگی آنها مشکلات اقتصادی داخلی را حل کنند و این شناخت از مجموعه به هم پیوسته غرب برای کسانی که در غرب درس خواندند و مدعی غرب‌شناسی بودند، بعید به نظر می‌رسید که ندانند غرب پارادایم همبسته‌ای است که فناوری خودش را همراه با پیوست فرهنگی و اعتقادی‌اش صادر می‌کند. 

تکمیل حلقه محاصره ایران از سوی آمریکا
در ابتدای مطلب هدفگذاری نوشته بیشتر معطوف به مسائل و چالش‌های داخلی اعلام شد، اما در ذیل بندی این گونه، لازم است به طراحی‌ها و برنامه‌ریزی‌های دشمنان در ادامه خصومت‌ورزی‌های گذشته برای درک بهتر سیر تحولات آتی اشاره شود. ریاست‌جمهوری ترامپ بسیاری از راهبردها و برنامه‌های جهان، از جمله ایران را با تغییر مواجه کرد. یکی از آنها برجام بود که وی از ابتدای کمپین‌های انتخاباتی مخالف‌خوانی با آن را نشان داد و در دوره ریاست‌جمهوری در راستای لغو آن با هزینه ایران تلاش کرد و در این راستا تاکنون چهار بار از سر استیصال و اجبار تمدید تعلیق تحریم‌های ایران را امضا کرده، ولی با اقدامات اعمالی از تهدید، تطمیع و ناامن‌سازی بازار مراوده با ایران نگذاشته‌اند ایران به اعتراف عراقچی در چتم هاوس لندن سودی از داستان برجام عایدش شود. 
ترامپ این کار را به تنهایی در جهت هدفی که در جهت ناکام‌سازی ایران دنبال می‌کند مفید نمی‌داند؛ لذا دولت آمریکا تلاش کرده‌ است بسته‌ای کامل و همه‌جانبه برای مقابله با ایران در دستور کار قرار دهد؛ از جنگ نرم فرهنگی و اقتصادی تا افزایش محاصره تحریمی تا یارگیری ژئوپلیتیکی با رقبای منطقه‌ای ایران و درگیرسازی در پروژه‌های جنگ‌های نیابتی و متهم‌سازی ایران در جوامع بین‌المللی و حقوق بشری تا فعال‌سازی گسل‌های قومی و نژادی در داخل و کمک به اعزام گروه‌های تروریستی به داخل و... در این بسته دیده می‌شود و هدف آنها به زعم ترامپ طی همان روندی است که در دکترین کلان آمریکایی‌ها در قبل جمهوری اسلامی از بدو پیروزی انقلاب تاکنون قرار دارد؛ یعنی براندازی نظام اسلامی در صورت امکان و اگر نشد تغییر شیفت به سمت تغییر رفتار ایران و اگر آن هم میسر نشد، تلاش برای مهار ایران در حد فعلی تا مانع پیشرفت و توسعه بیشتر ایران اسلامی شود و با دمیدن در تنور نارضایتی‌های مردم که با ناامیدسازی توأم خواهد بود زمینه برای طی کردن مجدد چرخه فوق مهیا شود. 
در این راستا، سفر ترامپ به عربستان و دیگر کشورهای خلیج‌فارس و دوشیدن اعراب با طعم ایران‌هراسی عایدات خوبی برای اقتصاد دچار کمبود بودجه آمریکا داشت. بن سلمان جویای نام و سلطنت پدر نیز با باج‌دهی به ترامپ کاسبکار و لابی‌گری صهیونیستی توانست زمینه تحریم‌های جدید علیه ایران را به نام حقوق بشر و حمایت از تروریسم فراهم کند. اگرچه وضع تحریم‌های جدید آمریکا تحت عنوان «قانون مقابله با اقدامات بی‌ثبات‌کننده ایران» که به اختصار 722ـ s نامیده می‌شود، ناقض برجام است؛ اما دنیای زورمدار فعلی با کنشگران ضعیفی، چون اتحادیه اروپا نه تنها نتوانستند جلوی آمریکا بایستند؛ بلکه خود در ادامه با وعده‌های ترامپ خواسته وی را با زبان اروپایی مطالبه کردند و خواستار این تحریم‌ها، یعنی ایجاد محدودیت در توانمندی موشکی ایران و نفوذ منطقه‌ای ایران شدند که آمریکای‌ها در قانون فوق اتهاماتی را به ایران و سپاه در زمینه اقدامات تروریستی در منطقه زده بودند. سفر وزیر خارجه فرانسه حامل همین خواسته و سیاست تبعی اروپا از آمریکا در بحث تحمیل برجام‌های فراهسته‌ای با وقاحت هرچه تمام‌تر بود که البته با پاسخ قاطع برخی از مسئولان انقلابی دولت مواجه شد.
گسیل تیم‌های تروریستی به ایران پس از این تحریم‌ها که دو مورد عملیاتی و ایذایی آن را در حمله به حرم امام(ره) و مجلس در خرداد ماه 96 شاهد بودیم، حلقه دیگری از بسته آمریکایی‌ها بود که خنثی شد. به گفته مسئولان امنیتی در سال گذشته، بالای 50 تیم خرابکاری دستگیر و عملیا‌ت‌شان خنثی شده است. نقش‌آفرینی دشمنان انقلاب در حوادث دی ماه و فتنه دراویش در خیابان پاسداران تهران نشان داد، دشمن از این روند ناامید نشده است و چه بسا در بحران‌ها و فتنه‌های تازه‌تر از موضع طراحی، هماهنگ‌سازی و هدایت و رهبری اعتراضات و تبدیل آنها به شورش‌های خیابانی از طریق شبکه‌های اجتماعی تغییر شیفت دهد و با حماقت نقش مباشرتی بر عهده بگیرد.
از این رو باید همیشه آماده بود و چه بسا طرح «آتش به اختیار» رهبری معظم انقلاب که خرداد ماه در افطاری و دیدار با دانشجویان و در مواجهه با اختلال‌هایی که دستگاه‌های مسئول دغدغه‌ای برای حل آنها ندارند، فرمودند و مورد بازتاب و نقد خارجی‌ها بیشتر از داخل قرار گرفت، در همین راستا بوده است.  
طرح استقلال کردستان عراق که پشت‌پرده تجزیه آن به نوعی تضعیف جبهه مقاومت و مشغول‌سازی آن به داخل خود بود، دیگر حلقه تکمیلی آمریکایی‌ها بود که سبب‌ساز خیر در نزدیکی بیشتر ترکیه به ایران و مقاومت و کناره‌گیری از جبهه سلطه به محوریت آمریکا و عربستان شد و به صورت مثلث ترکیه‌ـ ایران‌ـ روسیه در نشست‌های سیاسی سوریه در ژنو، آستانه و سوچی با مواضع کلی نزدیک به هم در مقابل جبهه سلطه حاضر می‌شدند.

مسئله‌سازی حلقه انحراف و نقد دولتی  
مسئله‌سازی احمدی‌نژاد و باند منسوب به وی که پس از ردّ صلاحیت خود و دوستانش در انتخابات اردیبهشت امسال با نشانه‌گذاری روی مسائل خاص، از جمله تهاجم تند به رؤسای یکی از قوا که دو قطبی‌سازی انتخابات 84 را تداعی می‌کرد تا بست‌نشینی در حرم عبدالعظیم حسنی و صدور حکم غصبی بودن ریاست آیت‌الله آملی بر آن تا پایان سال که نامه‌نگاری بی‌ادبانه به رهبری کرد و خواستار برکناری رئیس قوه قضائیه و تجدید انتخابات دو قوه مجریه و مقننه شد و بعد در خیمه‌شب‌بازی دیگری به طور مستقیم توپ همه ناکارآمدی‌ها را به زمین نظام و رهبری انداخت. به نظر می‌رسد، سرعت‌گیری مافوق صوت وی و باند انحرافی به سمت پرتگاه سقوط از جایگاه اجتماعی و سیاسی و حتی انسانی معلول و محصول تحلیل غلطی است که در لایه‌های فکری و تحلیلی آنها مبنی بر اینکه نظام اسلامی به آخر خط رسیده، ایجاد شده است. یاد امام(ره) به خیر که به وامانده‌ها و پشیمان شده‌ها و بریده‌ها از خط اسلام و انقلاب و نظام اسلامی می‌‌گفت، شما به آخر خط رسیده‌اید، نه اسلام و انقلاب و نظام اسلامی.
مسئله دیگری که عامل موجده و موجبه برخی دیگر از چالش‌های سیاسی و به تبع آن اندیشه‌ای شد، مسئله نقد و انتقاد از دولت و اشباع آستانه تحمل دولتمردان بود که سبب‌ساز صدور توهین‌هایی به مردم و مسئولان گذشته و فعلی برخی نهادها و ارگان‌های غیر دولتی و رسانه‌ها شد. فهرست‌گیری اولیه از توهین‌های رئیس تا برخی وزرا و مشاوران دولت با احتساب انتقاد آخری، یعنی واژه «بی‌عقل» که جناب روحانی منتقدان را با آن نواختند، از عدد 54 عبور کرد. البته شکی نیست که انتقاد باید با سازندگی و از روی دلسوزی باشد، نه تخریب، اما تاب‌آوری در مقابل آنها و اهمیت دادن و تلاش برای اصلاح امور انتقادساز نیز سویه دیگر ماجراست که به نظر می‌رسد بیشتر به دلیل دستان تهی دولت از عملکرد قابل قبول در انتهای پنجمین سال حضورش در قدرت به منصه ظهور می‌رسد. گاهی دولت پا را فراتر از توهین می‌گذارد و وارد ساحت ابراز نظر و عقیده در حوزه‌های اندیشه‌ای، مانند نقد معصوم و مسئله حجاب اجباری و اختیاری می‌شود که این نیز از نظرگاه تحلیلگران فرار به جلو برای فرافکنی مشکلات تعبیر شده است. 
اما در پایان سال 96 چالش نسبت بین علم و دین بار دیگر خود را با نامه دکتر داوری‌اردکانی به دبیرخانه نشست علم دینی و سخنان روحانی نشان داد و موجی از مخالفت و انتقاد در گروهی و موافقت و خشنودی در جریانی خاص را بیشتر در جامعه نخبگی، دانشگاهی و حوزوی ایجاد کرد. 
در مسئله‌سازی‌های سیاسی و اندیشه‌ای چالش‌ساز در سال 96 یک نقطه مشترک دیده می‌شود و آن، رویکرد نقد نظام اسلامی و انتقال مشکلات و ناکارآمدی‌ها به نظام و حاکمیت دینی است. در کنار این موضوع، نباید از تمایل افراد و گروه‌های سیاسی منتقد به کسب، حفظ یا افزایش قدرت بی‌توجهی کرد. این موضوع گاهی با نامه، گاهی با ابراز نقد و چالش‌سازی در حوزه‌های اجرایی و گاهی در نظریه‌پردازی‌های به ظاهر آکادمیک خود را به نمایش می‌گذارد تا به زعم خود با عبور از خطوط قرمز و داربست‌های نظام اسلامی جایگاه حقیرانه‌ای در جمع اپوزیسیون نظام در آینده نامعلوم و موهوم به دست آورند. 

شکستن حلقه‌های محاصره
تحلیلگران مبرز امنیت و سیاست معتقدند، مهم‌تر از تعداد چالش‌ها و مسائل داخلی و خارجی برای یک کشور، نحوه مواجهه با آن چالش‌ها و مسائل است. جمهوری اسلامی ایران به دلیل نوع گفتمان و ایده‌ای که انتخاب کرده و البته همواره با پشتیبانی نظری و عملی مردم همراه بوده، با چالش‌ها و مسائل زیادی مواجه است؛ اما سیاست‌ورزی و حکمرانی مبتنی بر نگاه دینی تجارب و ظرفیت‌های بسیاری را از مسئولان جمهوری اسلامی شکوفا کرده است و امروز در آستانه ورود به چهل سالگی که سن بلوغ و پختگی است، در برخورد با مسائل و چالش‌ها هم به مصلحت‌ها نظر دارد و هم از برقراری امنیت برای مردم در نهایت درجه‌اش غفلت نمی‌کند. مروری بر برخی از واکنش‌ها و کنش‌های جمهوری اسلامی در تمشیت امور و ساماندهی مسائل و حل چالش‌ها می‌تواند پرده‌هایی از این توانمندی و پختگی را متبلور و متجلی کند.         
به طور مسلم برنامه دشمن در راستای سیاه‌نمایی، چشم‌پوشی از اتفاقات خوب و نشان دادن و برجسته کردن کوچک‌ترین و جزئی‌ترین اتفاقات است. دشمن قصد دارد مشکلاتی را که برای انقلاب ایجاد کرده، به پای انقلاب بگذارد. البته این خط پس از فتنه 88 به صورت هجمه‌ای حساب‌شده به سمت‌وسوی رهبر معظم انقلاب ایجاد شد تا مردم را نسبت به جایگاه رهبری و امامت امت بدبین کرده و همزمان مصداق اتم، یعنی شخص رهبری را نیز ناتوان یا لااقل بی‌تفاوت نسبت به حل مسائل نشان دهد. این هدف‌گذاری محصول اتاق فکرهای غربی‌هاست که تنها راه ضربه زدن به انقلاب و نظام را تضعیف این جایگاه مقتدر می‌دانند. بر همین اساس، امروز تبیین وضعیت پیش از انقلاب برای مردم از وظایف مهم فعالان فرهنگی و سیاسی است تا مردم بیشتر از زوایا و ابعاد این طرح خبیثانه آگاه شوند.
البته بی‌انصافی است به عمق آگاهی و بینش و بصیرت نافذ مردم اعتراف و اذعان نکنیم. حضور مردم در صحنه‌های دفاع از انقلاب با هر هزینه‌ای از قبیل حضور در تظاهرات و راه‌پیمایی‌های حمایتی تا اعزام فرزندان به جبهه‌های دفاع از انقلاب در داخل  و خارج از مرزهای کشور تا در نوردیدن مرزهای دانش و توجه به تولید و مصرف داخلی در حوزه اقتصاد و زندگی فردی و... نماد و مصداقی از این بینش و آگاهی است. نظرسنجی‌های مؤسسه‌های یاد شده در پروژه‌های افکارسنجی آنها نیز مؤید دیدگاه حمایت مردم با رأی بالای 85 درصدی از اصل نظام و مشروعیت آنها و احترام به جایگاه بلند ولی فقیه و رهبری است. بیشتر نقد مردم متوجه مشکلات و به ویژه بی‌عملی مسئولان در حل مشکلات و کاهش فساد و فاصله طبقاتی و تبعیض‌هاست. از این رو نظام در هر یک از چالش‌ها و مسائل گوشه‌ای از توانمندی مردم و حاکمیت دینی را نشان داده است.       
در پاسخ به ترکتازی‌های داعش و دیگر گروه‌های تکفیری که به نیابت از قدرت‌های غربی و عربی مرتجع منطقه‌ای می‌جنگیدند، بازگشت پیروزمندانه پیکر سردار بی‌سر مدافع حرم شهید حججی و عزم جزم سردار سلیمانی برای انتقام خون شهیدان مدافع حرم، به طرح عملیاتی شکست داعش و گروه‌های تکفیری سرعت داد و پس از آزادسازی حلب و موصل به عنوان دو عملیات کمرشکن برای گروه‌های تکفیری و مثلث حامیان غربی‌ـ عبری‌ـ عربی و سعودی، بازی هوشمندانه جمهوری اسلامی ایران در پیچ تحولات سوریه با عملیات البوکمال، پایان خط فتنه داعش را رقم زد و حامیان عصبانی داعش و جبهه النصره را در سرگردانی فرو برد. 
در حوزه داخلی نیز رهبری گام به گام درصدد تبیین مسائل برآمدند و رسیدگی به مشکلات مردم را وظیفه و تعهد مسئولان دانسته، با تحلیل درست در مقابل فرافکنی مسئولان گذشته و فعلی ایستادند و به کسانی که با طرح مسائل انحرافی مانند درخواست همه‌پرسی و نقد معصوم یا نامه‌نگاری و نقد بی‌محابای قوای حاکمیتی به جای پاسخگویی به مردم درصدد فرار به جلو و انداختن توپ ناکارآمدی به زمین نظام بودند، هشدار دادند که مردم با مسئولی عقد اخوت ندارند و باید برای مسائل مردم سر از پا و روز از شب نشناخت و برای مشکلات آنها اقدام کرد. 
ماحصل مباحث مطرح شده این است که راه‌ برون‌رفت از مسائل و چالش‌های داخلی و خارجی جز در گرو مؤلفه‌های قدرت داخلی و خارجی از قبیل وحدت مسئولان، باور به ظرفیت‌های داخلی و کاربست آنها، اهتمام به حل مشکلات مردم و دانستن قدر نظام و رهبری است که ایران اسلامی در سایه هدایت‌های ایشان به جزیره امن و ثبات در منطقه‌ای ناامن و مملو از عوامل بی‌ثباتی تبدیل شده است.