عبدالله نوریگلجایی/ انجمن حجتیه ماهيتي ضد بهائي داشت و ترويج فرهنگ مهدويت را سرلوحة کار خود قرار داده بود. با اين حال، ديدگاههاي مختلفي در اين باره وجود دارد که همة آنها به نوعي برگرفته از تفکرات و نوع عملکرد انجمن در طي دورههای مختلف در رويارويي با حوادث گوناگون است.
مبارزه با بهائيت
پس از دهة1320 و همزمان با رونق فعاليت فرقة بهائيت و نفوذ روزافزون معتقدان آن در عرصة حکومت و نيز حمايتهاي آشکار و پنهان قدرتهاي سياسي داخلي و خارجي از آنان، اين فرقه به نفوذ در ميان مردم، بهويژه جوانان پرداخت. يکي از مراکزي که همواره کانون توجه بهائيت قرار داشت، حوزههاي علميه بود. بهائيان بسيار کوشيدند به درون حوزهها راه يابند و با اين روش مبلّغ جذب کنند، اما اين تلاشها از همان آغاز راه با مخالفت شديد علما روبهرو شد. بر همين اساس، علما با استفاده از شيوة وعظ و منبر و ايراد خطابه، که از شيوههای معمول آنها براي ايجاد ارتباط با مردم بود، کوشيدند ترفندهاي بهائیان را خنثي کنند. با همة اين تلاشها، بهائيت توانست به موفقيتهايي در اين زمينه دست يابد. دلايل اين موفقيت را ميتوان در حمايت سياسي قدرتهاي استعماري بيگانه از اين فرقه جستوجو کرد. همچنين، با انسجام خاصي که تشکيلات بهائيت داشت، فعاليتهاي خود را سازماندهي و مانند يک حزب عمل ميکرد؛ ولي درمقابل، تشکل و سازمان خاصي در روحانيت شيعه وجود نداشت که خاص مقابله با فعاليت بهائيان باشد. به همين سبب، عدهای از روحانيون و اقشار مذهبي براي مبارزه و مقابله با ترويج بهائيت، مراکز علمي و فرهنگي تشکيل دادند، که از مهمترين آنها گروه مؤتلفة اسلامي بود.(1)
اين گروه تركيبي از شش تشكل بود: 1ـ كانون نشر حقايق اسلامي به رهبري مرحوم محمدتقی شريعتي؛
2ـ انجمن پيروان قرآن به رهبري حاجي عابدزاده؛ 3ـ انجمن تبليغات اسلامي كه شعبهاي در مشهد داشت و برخي از اعضاي آن مانند آقاي اميرپور در كانون نشر حقايق اسلامي نيز عضو بودند؛ 4ـ جمعيت طلاب علوم ديني كه آقاي مصباحي عضو شاخص آن بود؛ 5ـ جمعيت مبارزين اسلام كه علامت مشخصة آنها كلاههاي پوستي بود و درواقع، شاخهاي از فداييان اسلام در مشهد بودند. البته اينها از طرف مرحوم حلبي دعوت شدند؛ 6ـ هيئت ابوالفضلي سراب كه درواقع نماينده هيئتهاي مذهبي مشهد در اين جمعيت بود.(2)
شيخمحمود حلبي نيز که در اين [گروه ائتلافي] عضويت داشت، در ابتدا روحاني هيئت مسلمبنعقيل بود و هر سال در روزهاي قبل و بعد از نيمة شعبان، در خيابان گوهرشاد که محل سکونت عدهاي از بهائيان بود، مراسم باشکوهي را برپا کرده و تبليغات مختلفي را انجام ميداد، اما با اين حال، شاهد گستردگي روزافزون اين فرقه در شهرهاي مختلف بود.(3)
مبارزه با بهائيت سبب شد، شيخمحمود حلبي وجود سازمان و تشکيلات منسجمي را که با نفوذ بهائيت در شهرهاي مختلف مبارزه کند، ضروری بداند. در چنين شرايطي انجمن ضد بهائيت را تشکيل داد و فعاليتهاي خود را برضد بهائيت بهطور رسمي آغاز کرد.
وضعیت سياسي و اجتماعي
عدهاي نيز زمينة شکلگيري انجمن حجتيه را اوضاع سياسي و اجتماعي آن دوره ميدانند؛ زيرا پس از کودتاي 28 مرداد 1332 که به شکست نهضت ملي انجاميد، بسياري از مبارزان سياسي و مذهبي از ادامة فعاليت بازماندند. وضعیت آن دوره بهگونهاي بود که راه براي هرگونه فعاليت برضد حکومت، بسته بود؛ افزون بر آن، بسياري از افراد دچار يأس و نااميدي شده، خانهنشين بودند. در چنين وضعیتی، بخشي از نيروهاي مذهبي به فعاليتهاي غيرسياسي و به خصوص فرهنگي و مذهبي روي آوردند. در اين ميان، شيخمحمود حلبي نيز خود را از عرصة سياست کنار کشيد. وي با اينکه در فهرست نامزدهای مجلس هفدهم شوراي ملي قرار داشت(4) و خانة او محل رفتوآمد نيروهاي منتسب به جبهة ملي بود، تصميم گرفت در امور سياسي دخالت نکند که اين تصميم، خود سبب ايجاد اختلاف در ميان افراد جبهة ملي در شهر مشهد شد.
پس از بروز اختلاف در ميان سران نهضت، وي زادگاه خود را ترک و به تهران مهاجرت کرد و در خيابان لرزاده و ميدان حسنآباد، محفلي با عنوان انجمن ضد بهائيت تشکيل داد که در سال 1336 نام «انجمن حجتيه مهدويه» را به خود گرفت.(5)
پس از قضاياي سال 1334 حاج شيخمحمود حلبي به تشكيلات خود رسميت داد و سرانجام در سال 1336 آن را با نام انجمن حجتيه مطرح كرد كه در واقع، تداوم تشكيلات ضد بهائيت بود كه در مشهد فعاليت داشت. ولي از سال 1336 به بعد، به نام انجمن حجتيه توسعه پيدا كرد و شعبي در همة مراكز استانها تأسيس نمود.(6)
بهائيشدن سيدعباس علوي
عدهاي ديگر معتقدند که در سالهاي پيش از 28 مرداد 1332، تبليغات گستردهاي براي انحراف افکار عمومي ازسوي بهائيت به ويژه برضد روحانيت و حوزهها به راه افتاد. آقاي حلبي که در حوزة مشهد درس ميخواند، همراه طلبة ديگري به نام سيدعباس علوي به فرقة بهائيت دعوت ميشوند. اين افراد چند ماهي از وقت خود را براي مطالعة بهائيت صرف ميکنند. سيدعباس علوي بهدليل زمينههاي دنيوي و شهواني که بهائيت در اختيارش ميگذارد، بهائيشده، در جايگاه يکي از مبلّغان بزرگ بهائيت، کتابهايي نيز در اثبات اين فرقه مينويسد.(7)
آقاي حلبي با مشاهدة اين مسئله، بهائيت را خطر بزرگي تشخيص ميدهد و با برقراري تماس با افراد فريبخورده، به جلسات تبليغي آنان راه يافته، با آنها به مناظره و مباحثه ميپردازد. سپس، به تهران آمده و نيرو جذب ميکند و اطلاعات و تجربيات خود را منتقل مينمايد.(8)
از آنجا که بهائيت همچون مساجد، علني و با پرچم فعاليت ميکردند و خطر آنان به علما گزارش شده بود، پساز يکسري موفقيتها، آقاي حلبي و دوستانش از حمايت علما بهرهمند شدند و علما اجازة استفاده از سهم امام را نيز به آنان دادند(9) و اين زمينهاي شد که شيخمحمود حلبي به کمک همکارانش، انجمن ضد بهائيت را با عنوان «انجمن خيريه حجتيه مهدويه» تشکيل دهد.
خواب شيخمحمود حلبي
برخي اعضاي انجمن حجتيه بر اين باورند که آقاي حلبي در سال 1332 خوابي ديد که در آن امام زمان(عج) به وي امر فرموده گروهي را براي مبارزة با بهائيت، تشکيل دهد(10)، اما اين موضوع هيچگاه بهطور علني از زبان شيخمحمود حلبي بيان نشده است.
سياست استعمار
گروهي ديگر اعتقاد دارند بخشي از سياستهاي استعمار همواره فرقهسازي بوده و براي مطرحکردن و رشددادن فرقة بهائيت، اقدام به ايجاد يک ضد فرقه ميکند و مسئلة انجمن بهائيت و انجمن ضدبهائيت نيز مشمول اين سياست است.(11)
اگرچه به طور قطع نميتوان گفت شيخمحمود حلبي انجمن حجتيه را به اين دليل تأسيس کرد، تلاش وي در زمينههاي مختلف، از جمله ترويج دين و فرهنگ تشيع در سالهاي نخست تأسيس اين انجمن، خود گواه بر باطلبودن اين نظريه است؛ به بيان ديگر، شايد نتوان گفت انجمن براساس اهداف از پيش تعيينشدة استعمار شکل گرفته بود، ولي به دليل عدم دشمنشناسي صحيح اين گروه، از همان آغاز، خواسته يا ناخواسته، آب در آسياب دشمن ريخت و در مسير اهداف آنان قدم بر ميداشت؛ علاوه بر اين، باتوجه به عملکرد انجمن که در سالهاي بعد از تأسيس، به دست سران آن رخ داد، ازجمله همکاري با ساواک، مخالفت و کارشکني با امام خميني(ره) در تحقق انقلاب اسلامي و غيره که پساز اين بهطور مفصل بيان خواهد شد، به اين نتيجه ميرسيم که مدتي پس از تشکيل انجمن، دستهاي بيگانه در آن نفوذ کرد و عاملي براي به انحراف کشاندن اقشار ديندار جامعه، به خصوص افراد انقلابي شد. بنابراين، در جمعبندي عوامل شکلگيري انجمن حجتيه ميتوان گفت که تمام اين چند نظريه بهنوعي تأثيرگذار بود، اما وضع سياسي آن زمان و مبارزه با فرقة ضالة بهائيت براي زمينهسازی تشکيل انجمن، تأثير بيشتري داشته است.
پینوشتها:
1ـ عبدالعلي معصومي، گفتوگو با طاهر احمدزاده، در چشمانداز ايران، ش2، مهر و آبان 1378، ص33.
2ـ همان. 3ـ رسول جعفريان، جريانها و سازمانهاي مذهبي ـ سياسي ايران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، 1391، ص107.
4ـ همان، ص106. 5ـ همان.
6ـ حسن پناهي، « سياستگريزي و ترويج جدايي دين از سياست»، روزنامة جمهوري اسلامي، 9/8/1381، ص4.
7ـ فتاح غلامي، «60 سال فراز و نشيب»، دسترسي در: www.baztabonline.com، 23/2/1382.
8ـ عمادالدين باقي، همان، ص30.
9ـ همان، ص29.
10ـ عمادالدين باقي، همان، ص198.
11ـ همان.