اکبر ادراکی/ انقلاب اسلامي در مسير تعالي و پيشرفت خود پس از عبور از چالشهای گوناگون به چهل سالگي رسيده است و به درخت تناوري بدل شده که امروز آثار و برکات و ثمرات آن را ميتوان مشاهده کرد.
سال جديد یا همان چهل سالگی انقلاب فرصت مناسبي است تا ابعاد گوناگون کارنامه جمهوري اسلامي مورد مطالعه و مداقه قرار گيرد و دستاوردهاي انقلاب اسلامي در عرصههاي گوناگون بررسي شود. اين بررسي را ميتوان در دو حوزه اصلي اصول بنياني و شعارها و ارزشها و حوزه عملکردها بررسي کرد. طبيعي است که در تداوم اين مسير بايد نيم نگاهي هم به استعدادها و ظرفيتهاي بسيار گستردهاي داشت که ايران زمين از آن برخوردار است و با شکوفايي و برخورداري صحيح از آن خواهد توانست بر درخشندگي کارنامه خود بيفزايد و بر مشکلات فائق آيد.
رهبر حکيم و فرزانه انقلاب اسلامي نيز در اولين سخنراني خود در جمع زائران حرم رضوي ابعاد اين مسئله را نقد و بررسي کردند. معظمله در سخنان خود نکات ارزشمندي را درباره ارزشهاي انقلاب داشتند و با برشمردن شعارهاي اصلي انقلاب اسلامي و يادآوري مواردي، چون استقلال، آزادي، مردمسالاري، خودباوري ملّي، عدالت، تحقّق و پياده شدن احکام دين و شريعت در کشور، تأکید داشتند که انقلاب، امتحان خوبي در اين زمينه پس داده است و ملّت ايران توانسته است اصول بنيادين و شعارهاي اصلي انقلاب را به همان استحکامِ اوّل، تا امروز حفظ کند.
شايد بتوان اولين و مهمترين شعار تحقق يافته انقلاب اسلامي را استقلال دانست. بدون شک، کليديترين مطالبه ملتهاي مستضعف در قرن بيستم استقلالطلبي بود. ملتهايي که سالهاي متمادي شاهد تسلط مستقيم يا غير مستقيم استعمارگران و قدرتهاي استکباري بر جان و مال و منابع طبيعي سرزمينشان بودند و مبارزان وطنپرستي که ساليان سال در غربت براي کسب استقلال مبارزه کرده و در گمنامي جانشان را از دست داده بودند! ايران اسلامي نيز نزدیک به دو سده تحت سلطه بيگانگان بوده است. رهبر حکيم انقلاب اسلامي نيز در سخنانشان تأکید دارند تا پیش از انقلاب، حدود دويست سال قدرتهاي سلطهگر بر اين کشور مسلّط بودند و حکومتها زير سايه قدرتهاي بيگانه حکومت ميکردند. حکومت قاجار با تضمينِ دولتِ تزاري روسيه بر سرِ پا بود؛ يعني در جنگهاي ايران و روس، در قضيه ترکمانچاي، عباس ميرزايقاجاري [از روسها] قول گرفت که حکومت در خاندان قاجار باقي بماند؛ يعني خاندان قاجار زير پرچم و ضمانت روسها زندگي ميکردند. بعد انگليسها آمدند، رضاخان را سر کار آوردند؛ همان انگليسها محمدرضا را سر کار آوردند؛ بعد در بيستوهشتم مرداد سال 1332 آمريکاييها وارد ميدان شدند و محمدرضا را تجديد سلطنت کردند؛ يعني در طول اين سالهاي متمادي، حکومتهاي ما را يا اين قدرت يا آن قدرت ميآورد و ميبرد. در يک برههاي از زمانـ قرارداد ۱۹۰۷ـ انگليس و روس تزاري با هم توافق کردند و کشور ايران را بين خودشان تقسيم کردند؛ يک قسمت زير سلطه انگليس، يک قسمت زير سلطه روس، يک قسمت کوچک هم اين وسط مستقل؛ يعني اينجور کشور در زير سلطه بود.
تحت اين شرايط بود که استقلالطلبي به خواست و مطالبه عمومي ملت ايران بدل شد و در انقلاب 57 و شعارهاي آن تجلي يافت. واقعيت آن است که با محوريت شعار نه شرقي و نه غربي با جرئت ميتوان گفت که امروز هيچ کشوري در جهان، ملتي به استقلال ملّت ايران ندارد و همه ملّتهاي جهان به گونهای نوعي ملاحظهکاري در مقابل قدرتها دارند. آن ملتي که تحت تأثير هیچیک از قدرتها قرار نميگيرد، ملّت ايران است.
در کنار استقلال، مطالبه ديگر ملت ايران و همه ملتهاي مبارز شعار آزادي بوده است. سالهاي متمادي مردمان اين سرزمين از بيان سخنان برحقشان محروم بودند و هيچ تريبون و ابزاري براي ايراد آرا و نظرات خود نمييافتند. استبداد آنچنان سيطره داشت که کمترين اعتراضي به حاکميت با سختترين برخوردهاي خشونتآميز و ساليان سال حبس و تبعيد و محروميت همراه بود.
بدون شک، شکلگيري جمهوري اسلامي ایران را ميتوان ارائهدهنده الگويي ممتاز از آرمان آزادي دانست که در کمتر نظام سياسي در قرنهای بيستم و بيستويکم ميتوان شبيه به آن را مشاهده کرد. عرصههاي گوناگون آزادي اعم از آزادي عقيده و انديشه، آزادي بيان، آزادي مطبوعات و آزادي احزاب و گروههاي سياسي، از جمله عرصههاي مهمي است که در طول چهار دهه اخير در اين سرزمين شاهد آن بودهايم. دشمنان انقلاب اسلامي همواره تلاش کردهاند جمهوري اسلامي را به زير پا گذاشتن آزادي متهم کنند. اين در حالي است که بيشترين آزادي به معناي واقعي کلمه در نظام اسلامي تأمین شده است.
حقيقت آن است که مکاتب گوناگونی از آزادي آدمي سخن گفتهاند؛ اما آزادي واقعي را بايد در مکتب انبیای الهي و اسلام ناب محمدي(ص) جستوجو کرد. مکاتب و «ايسم»هاي گوناگون غربي اعم از ليبراليسم، مارکسيسم، اگزيستانسياليسم و... همگي به نوعي خود را مدافع آزادسازي انسان از حصار زندانهاي گوناگون دانستهاند؛ اما با مراجعه به آنچه ادعا کردهاند، مشخص میشود که هرچند صداي مدعيان آزادي و حقوق بشر بلند است؛ اما هيچ گاه انسان در طول تاريخ تا اين اندازه اسير و محبوس نفسانيت آدميان نبوده است و نظامهاي سياسي برآمده از مکاتب غربي خود به بزرگترين زندان بشريت بدل شدهاند. به واقع، انسان امروز غربي هرچند به ظاهر توانسته است بر برخي از محدوديتها و محروميتها غلبه کند و خود را آزاد ميپندارد؛ اما در زندانهاي مخوفتري به بردگي درآمده است که نظام سرمايهداري براي آن طرحريزي کرده، بدون آنکه نسبت به آن از خودآگاهي لازم برخوردار باشد.
رهبر معظم انقلاب تأکید دارند: «امروز در کشور ما آزادي فکر هست، آزادي بيان هست، آزادي انتخاب هست؛ هيچکس به خاطر اينکه فکرش و نظرش مخالف نظرِ حکومت است، مورد فشار و تهديد و تعقيب قرار نميگيرد. هرکس ادعا کند که «من مورد فشار قرار گرفتهام چون عقيدهام در فلان مسئله برخلاف عقيده حکومت بوده»، هرکس اينجور ادعايي بکند، دروغ گفته؛ چنين چيزي نيست. افراد متعدد در رسانههاي مختلف، افکارِ گوناگونِ ضد حکومت راـ که عقيدهشان استـ ابراز ميکنند و کسي هم با اينها کاري ندارد؛ بنا هم نيست که کسي متعرّض اينها بشود. آزادي بيان هم هست؛ ميتوانند بگويند.»
البته نبايد فراموش کرد که آزادي در همه جاي جهان چارچوب دارد؛ آزادي به معنای «برخلاف قانون عمل کردن» وجود ندارد؛ آزادي به معنای «برخلاف دين و شريعت عمل کردن» وجود ندارد. چارچوب آزادي در کشور ما، قانون اساسي ما و قوانين کشور است که از شريعت مطهّر اسلام الهام گرفته است.
يکي ديگر از مطالبات محوري ملت ايران، از بين رفتن استبداد و خودکامگي و شکلگيري نظامي مبتني بر اراده ملت بود. با مروري بر داستان انقلاب اسلامي و نگاهي به وضعيت نظام مقدس جمهوري اسلامي در پايان دهه چهارم، ميتوان جلوههاي متنوعي از حاکميت مردمسالاري ديني را مشاهده کرد که آن را به نظامي بيبديل در پايان دهه چهارم عمر خويش مبدل کرده است. شش جلوه از تحقق مردمسالاري ديني در جمهوري اسلامي عبارتند از: نقش مردم در پيروزي انقلاب اسلامي، نقش مردم در تأسیس و تثبيت نظام جمهوري اسلامي، نقش مردم در انتخاب مسئولان، مکلف بودن مسئولان در برابر مردم، بهرهبرداري از فكر و عمل مردم در اعتلاي كشور، لزوم آگاهسازي دائمي مردم. با پيروزي انقلاب اسلامي مردم به خانههاي خود باز نگشتند و زمام امور را به نخبگان و سیاسیون نسپردند تا آنها برايشان تصمیم بگیرند و آنها تنها در وضعيتي انفعالي نظارهگر مسائل باشند. انقلاب اسلامي حرکتي بود که مردم پس از پيروزي انقلاب همچنان در صحنه ماندند تا ايدئولوژيهاي تنگ نظر «نخبهسالار»، «تبارسالار»، «آريستوکرات» و «اليگارشيک» را از صحنه رانده و گام به گام با هدايت «رهبري مردمي» و مبتني بر آموزههاي «ديني الهي» نظام سياسي جديد را شکل دهند. اين جهتگيري برخاسته از نگاه رهبري الهي بود که در رأس اين نهضت قرار داشت و او با همه وجود به ملت خويش باور داشت. به همين دلیل، از روز اول پيروزي نهضت از مردم خواست تا در فرآيند گام به گام شکلگيري نظام رأی خود را اعلام کنند. همهپرسی جمهوري اسلامي، انتخابات مجلس خبرگان رهبری، همهپرسی قانون اساسي، انتخابات مجلس شوراي اسلامي و انتخابات رياستجمهوري انتخاباتي بود که در دو سال ابتدايي شکلگيري اين نظام سياسي با حضور پرشکوه مردم برگزار شد و نظام سياسي مبتني بر خواست و رأی ملت قانوني شد. اين روند در طول چهل سال اخير تداوم داشته و کم و بیش هر سال يک انتخابات در اين کشور برگزار شده است.
در کنار شعارهاي اصلي برشمرده، موارد متعدد ديگري را نيز ميتوان برشمرد که انقلاب در طول چهار دهه اخير توانسته است در هر يک از اين عرصهها، کارنامه مثبتي از خود به جاي بگذارد که در شمارههاي آتي انشاءالله به تفصيل آنها را بررسی خواهیم کرد.