اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس‌جمهور درباره شایعات پیرامون رفتن محمدعلی نجفی از شهرداری تهران با بیان اینکه اگر آقای نجفی خودش نمی‌خواست از شهرداری برود، هیچ‌کس نمی‌توانست او را مجبور به کناره‌گیری کند، گفت: اینکه می‌گویند نجفی تحت فشار بوده، ممکن است فشارهای کاری وجود داشته باشد، اینکه مسئولی با یک فشار، از میدان بیرون برود، این طور مسئولی اصلاً نباشد بهتر است. خود آقای نجفی به من گفت که به دلیل بیماری جدید توانایی ادامه کار را ندارم.



  احمدرضا هدایتی/ شایعه‌پراکنی، سیاه‌نمایی اوضاع و بزرگنمایی مشکلات راست و دروغ و تکرار و تأکید بر کاستی‌هایی که عمدتاً به واسطه شیطنت به مردم و کشور ما تحمیل شده، برخی از شگردهایی هستند که هر چند استکبار از آن استفاده می‌کند؛ اما متأسفانه برخی رسانه‌های داخلی نیز از آن بی‌نصیب نمانده‌اند.
مشاهده شده که گاهی رسانه‌های داخلی نیز در دام این توطئه‌ها گرفتار شده و با صحه ‌گذاشتن و تأیید و بزرگنمایی بیش از حد مشکلات و مقصر جلوه دادن بی‌قید و شرط همه مدیران و مسئولان، ناخواسته دامنه انتظارات اجتماعی را افزایش داده و وخامت اوضاع را تشدید می‌کنند.
این در حالی است که مسائل و مشکلات، ترجیحاً و حتی‌المقدور باید پیش از تبدیل شدن به یک معضل اساسی، شناسایی و اولویت‌گذاری شده و با همکاری متقابل مردم و مسئولان مربوط برطرف و در صورت لزوم پس از اخذ نتیجه لازم رسانه‌ای شوند، تا از ایجاد نگرانی و ناامیدی بی‌مورد در جامعه جلوگیری شود. 
برای نمونه، کم و بیش همه رسانه‌های کشور در جریان حوادثی، مانند سیل و زلزله، همواره فقط اشکالات کار دستگاه‌های گوناگون دولتی را بیان می‌کنند و معمولاً نقش خود مردم در پیشگیری از بروز حوادث و کاهش خسارات و تلفات نادیده انگاشته می‌شود؛ در صورتی ‌که در بسیاری از موارد اگرچه دولت نقش و مسئولیت اصلی را بر عهده دارد؛ اما این مسئولیت‌ها نافی نقش و وظیفه مردم در جلوگیری از کاهش اثرات حوادث نیست.
مقاوم‌سازی و بیمه ابنیه و به ویژه منازل مسکونی پیش از بروز حوادث، واکنش نشان دادن و جلوگیری از تخریب محیط‌زیست از سوی افراد فرصت‌طلب و زیاده‌خواه، همکاری در بهینه‌سازی مصرف آب و دیگر موارد مشابه، نمونه برخی از اقداماتی هستند که جزء وظایف و مسئولیت‌های شهروندان هم قرار دارد.
این نکته از آن رو حائز اهمیت است که بسیاری از شهروندان طبق یک عادت نامطلوب و حتماً ناخواسته، در هر شرایطی و حتی در صورت برخورداری از اوضاع مناسب مالی، در پاسخ به چرایی و علت عدم ایفای نقش شهروندی خود، همواره ناتوانی مالی یا ناآگاهی را دلیل اصلی کم‌کاری خود عنوان می‌کنند و در نهایت انتظار دارند دولت یک میز اداری با حقوق مکفی در اختیارشان بگذارد.
البته ضعف نظام آموزشی در فرهنگ‌سازی و آگاه‌سازی عمومی و کم‌کاری رسانه‌ها در اطلاع‌رسانی کامل و صحیح، انکارشدنی نیست؛ اما اخبار و اطلاعات منتشره گویای این نکته است که در بسیاری از موارد، ناتوانی مالی فقط بهانه‌ای برای شانه خالی کردن از زیر بار وظایف و مسئولیت‌های اجتماعی است که بر عهده هر یک از ما قرار دارد و نشانه‌ها نیز بر صحت این نکته دلالت دارند.
موارد ذیل نمونه برخی از نشانه‌های بهبود تدریجی وضعیت معیشتی مردم طی سال‌های پس از انقلاب اسلامی است؛ موضوعی که این روزها و به‌ ویژه در ایام عید امسال، شاید بیش از گذشته در رسانه‌ها انعکاس یافته و به راحتی برای افکار عمومی جامعه قابل تحلیل و تفسیر است.
یکی از خبرهای منتشر شده در این زمینه، افزایش حدود 20 درصدی تعداد سفرهای نوروزی و دیگر تعطیلات و مدت ماندگاری هموطنان در این مسافرت‌ها (اعم از خارجی و داخلی) است و خوشبختانه این رفت‌وآمدها در انحصار قشر یا گروه خاصی از افراد جامعه نیست؛ چرا که معمولاً در طول سال و در ایام هر نوع تعطیلات، بلافاصله مناطق گردشگری و جاده‌های کشور مملو از انواع خودروهای عادی و ارزان یا لوکس و گران‌قیمت می‌شود و این وضعیت، خود گویای بهبود نسبی وضعیت معیشتی مردم است.
افزون بر این، اظهارات مبنی بر رضایت اصناف از کسب‌وکارِ تجاری در مصاحبه ایام عید امسال آنها با رسانه‌ها و نیز حجم خریدها و رفتار اسراف‌گونه برخی از هموطنان برای تعویض و دور ریختن اثاثیه و لوازم منزل، مانند انواع کمد، تخت‌خواب، مبل، فرش، کابینت و سایر اقلام مشابه سالم و قابل استفاده در مناطق مختلف مرفه‌نشین و حتی مستضعف‌نشین، نه ‌تنها بیان‌کننده افزایش مستمر قدرت خرید افراد است، بلکه در پاره‌ای از موارد، مؤید تغییر نامطلوب سبک زندگی مبتنی بر فرهنگ تجمل‌گرایی و صفتِ مذموم چشم ‌و هم‌چشمی است.
بنابراین، با توجه به وضعیت مورد اشاره، مطالبه شرایط بهتر نمی‌تواند بهانه مناسبی برای فرار از کار و تلاش مؤثر (کارآفرینی) و پوشش درستی برای ابراز نارضایتی از سوی گروه‌های عمدتاً برخوردار، در جهت دستیابی به توقعات بعضاً نابجایی باشد که گاهی ممکن است در تغییر سبک زندگی یا ناهنجاری‌های رفتاری و اخلاقی آنها ریشه داشته باشد.
به ‌عبارت دیگر، بخش عمده اعلام نارضایتی و ناسپاسی از وضعیت موجود، معمولاً از سوی قشر مرفه و برخوردار جامعه مطرح می‌شود و هموطنانی که در وضعیت اقتصادی سخت به سر می‌برند، با وجود نیازهای ضروری و انتظارات بحق‌شان، همچنان در ردیف قانع‌ترین و شاکرترین اعضای جامعه قرار دارند. 
به یقین، مقایسه تصویری و تحلیلی شرایط پیش و پس از انقلاب اسلامی و نیز وضعیت جمهوری اسلامی ایران در قیاس با دیگر کشورهای منطقه یا کشورهای هم‌تراز می‌تواند به درک بهتر این نکات کمک کرده و رشد جهشی و دستاوردهای ایران در بسیاری از علوم و صنایع را اثبات کند و این اقدامی است ضروری که رسانه ملی به راحتی قادر به اجرای
 آن است.
ذکر مجدد این نکته ضروری است که بی‌شک مردم ایران به ‌واسطه پرچمداری احیای اسلام ناب محمدی(ص) و با توجه به ظرفیت‌های موجود و قابل دسترس، شایسته و سزاوار وضعیتی به مراتب بهتر و البته به دور از اسراف و تبذیر هستند و مسئولان نیز وظیفه دارند در راستای اجرای فرامین و رهنمودهای رهبر معظم انقلاب اسلامی و اسناد بالادستی کشور، این شرایط را فراهم کنند.



 محمد قلی‌یان/ آمریکا پس از اغتشاشات دی ماه روش‌های مختلفی را برای تشدید آشوب‌های خیابانی در نهادهای بین‌المللی دنبال کرد. در ادامه شمارگان قبل به برخی از اقدامات آمریکا در این زمینه اشاره می‌شود:
24ـ در حالی که اغتشاشات جسته و گریخته‌ای در برخی از شهرستان‌ها در جریان بود؛ در 15 دی ماه ۹۶ جلسه شورای امنیت سازمان ملل به درخواست آمریکا برای بررسی اغتشاشات ایران برگزار شد. در جریان این جلسه، آمریکایی‌ها قصد داشتند با تحریف واقعیت‌های موجود در داخل ایران، قطعنامه‌ای را علیه کشورمان به تصویب برسانند. درخواست آمریکا برای برگزاری نشست فوق‌العاده درباره ناآرامی‌های ایران در حالی برگزار شد که تاکنون سابقه‌ای برای برگزاری چنین نشست‌هایی وجود نداشته است. نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد که متقاضی این نشست بود، گفت آمریکا در کنار معترضان قرار دارد و از آنها حمایت می‌کند. نیکی هیلی بار دیگر با تکرار شعارهای اغتشاشگران و این بار از تریبون سازمان ملل گفت: «ما باید برای معترضان کار بیشتری انجام دهیم.» نماینده دائم ایران در سازمان ملل هم بر اساس آیین‌نامه شورا در این نشست حضور یافت و در بیانیه‌ای شدیداللحن علیه آمریکا گفت: «قلدرمآبی آمریکا در سازمان ملل متحد تاریخچه‌ای طولانی دارد، اما نمونه فعلی، موردی مضحک است.» خوشرو افزود: «باعث تأسف است که با وجود مقاومت برخی از اعضا، این شورا به خود اجازه داد به وسیله هیئت حاکمه فعلی آمریکا مورد سوءاستفاده قرار گیرد و جلسه‌ای را در مورد موضوعی تشکیل دهد که خارج از حیطه وظایف آن است.»
25ـ «جیمز کانوی» فرمانده سابق تفنگداران دریایی آمریکا در یک نشست ضدایرانی در واشنگتن ضمن اعلام حمایت از گروهک تروریستی منافقین، خواستار حمایت بیشتر ترامپ از اغتشاشات اخیر در ایران شد. وی در بخشی از سخنرانی خود در این نشست که در یکی از ساختمان‌های سنا برگزار شد، گفت: «یک قیام موفق در ایران نیازمند برخورداری از چند مؤلفه است که اولین آنها حضور پرتعداد مردم در خیابان‌هاست.» کانوی در ادامه توصیه کرد: «برای به نتیجه رسیدن این قیام، معترضانی که در خیابان‌ها حاضر می‌شوند باید افرادی «میهن‌پرست» جلوه کنند، نه انقلابی.» وی همچنین گفت: «برای موفقیت تلاش‌ها برای تغییر حکومت ایران، یک «شخصیت شناخته‌شده» باید رهبری جنبش اعتراضی در ایران را بر عهده بگیرد؛ ترجیحاً یک ژنرال نظامی که بتواند مراکز ارتباطی، ساختمان‌های دولتی و فرودگاه‌های ایران را تصرف کند!» این ژنرال آمریکایی همچنین تأکید کرد: «اگر نظام دیگری در آینده جایگزین نظام فعلی ایران شد، آمریکا باید فوری آن را به رسمیت بشناسد تا کشورهای دیگر نیز از آن پیروی کنند.» با این حال، وی اذعان کرد که به گواه تاریخ، تلاش‌ها برای «تغییر نظام یک کشور از درون» بیش از آنکه موفق بوده باشد با شکست مواجه شده است. در این نشست ضد ایرانی، چند سناتور آمریکایی از جمله «جان بوزمن» سناتور جمهوریخواه و «بن کاردین» عضو ارشد دموکرات مجلس سنای آمریکا نیز حضور داشتند و هر دو در این نشست خواستار حمایت از گروهک تروریستی منافقین و تلاش برای تغییر نظام در ایران شدند.
26ـ علاوه بر این، «جو لیبرمن» سناتور سابق آمریکایی و دوست و هم‌پیمان گروهک تروریستی منافقین نیز در این نشست حضور داشت. وی در سخنرانی خود با اقرار به اینکه گروهک تروریستی منافقین در سازماندهی آشوب‌های اخیر در ایران نقش داشت، خواستار حمایت بیشتر از این گروهک جنایتکار به عنوان جایگزینی برای حکومت فعلی ایران شد. وی همچنین با خیال‌پردازی هر چه تمام در سخنرانی خود در این نشست که با حمایت گروهک تروریستی منافقین به مناسبت نوروز برگزار شده بود، گفت: «اگر دولت و کنگره، دموکرات و جمهوریخواه، لیبرال و محافظه‌کار، همه با هم متحد شویم، نوروز آینده پایان جمهوری اسلامی ایران را جشن می‌گیریم!» 
گفتنی است، سرکرده گروهک تروریستی منافقین نیز به صورت زنده برای حاضران در این نشست ضد ایرانی سخنرانی کرد.


 مهدی فرهادی/ امروزه، شبکه‌های اجتماعی یکی از مهم‌ترین رسانه‌های اثرگذار شناخته می‌شوند و توانایی غیر قابل تصوری در جهت‌گیری‌های افراد دارند. هنگامی که فیس‌بوک دخالت در انتخابات آمریکا را پذیرفت، این فرضیه تقویت شد که شبکه‌های اجتماعی می‌توانند در فرایندهای دموکراتیک به شناخت افکار عمومی و تأثیرگذاری بر آن برای جهت‌دهی به نفع خود وارد شوند. در این زمینه برای شناخت بهتر موضوع باید مراحل این کار به درستی مشخص شود که متوجه شویم فیس‌بوک دقیقاً چه کاری را انجام داده است و مارک زاکربرگ، مدیر این شبکه دو میلیارد عضوی چرا عذرخواهی کرده است.
1ـ هر ساله شبکه‌های اجتماعی و پایگاه‌های اینترنتی مسابقات و نظرسنجی‌های انلاین متعددی را برگزار می‌کنند. طبق این منوال در سال ۲۰۱۴ فیس‌بوک مسابقه‌ای طراحی کرد که در آن از کاربران خواسته بود با پاسخ‌گویی به پرسش‌های شخصی درباره خود و دوستان‌شان به روان‌شناسی شخصیت‌شان دست یابند. 
2ـ فرض مردم این است که پس از شرکت در این مسابقه اطلاعات شخصی‌شان پاک می‌شود یا این شبکه اجتماعی موظف به حفظ اسرار کاربران پس از پایان زمان این قبیل مسابقات و بازی‌هاست؛ اما فیس‌بوک نه تنها اطلاعات گرفته شده را پس از مسابقه حذف نمی‌کند، بلکه این اطلاعات را در اختیار یک مؤسسه نظرسنجی که از نزدیکان ترامپ در آن حضور دارند، می‌گذارد. فیس‌بوک در این معامله، اطلاعات ۲۷۰ هزار نفری را که در این مسابقه شرکت داشته‌اند، بدون اجازه آنان به «کمبریج آنالیتیکا» فروخته و به این ترتیب این شرکت موفق شده است از طریق این اطلاعات به خصوصیات شخصی و روانی 87 میلیون کاربر فیس‌بوکی دست یابد.
3ـ «کمبریج آنالیتیکا» به شرکت لابراتورهای ارتباطات راهبردی (اس‌سی‌ال)، با سوابقی در حوزه نظامی و جنگ روانی، وابسته بوده است. اس‌سی‌ال تا سال ۲۰۱۳ به اسناد محرمانه وزارت دفاع بریتانیا دسترسی داشته و قراردادی با وزارت خارجه آمریکا در میان سوابقش وجود دارد.
4ـ این شرکت با استفاده از اطلاعات وسیع گردآوری شده، راهبرد تبلیغاتی دونالد ترامپ را طراحی کرد و با شناسایی اشخاص مردد در ایالت‌های سرنوشت‌ساز، در تبلیغات انتخاباتی همان‌ها را با توجه به ویژگی‌های شخصیتی و اولویت‌های سیاسی مد نظرشان هدف گرفت. 
5ـ خانواده رابرت مرسر، سرمایه‌دار محافظه‌کار آمریکایی، مالک بخشی از این شرکت است. این خانواده از عمده اهداکنندگان کمک‌های مالی به نهضت‌های سیاسی از جمله «سوپرپک»‌های وابسته به «جان بولتون»، مشاور امنیت ملی آمریکاست. استیو بنن، استراتژیست سابق ترامپ مدتی نایب‌رئیس کمبریج آنالیتیکا بود. با همه اینها فیس‌بوک قطعه‌ای از جورچین پیروزی ترامپ در انتخابات آمریکا بود.
6ـ همین رسوایی و سوء‌استفاده از اطلاعات شخصی میلیون‌ها کاربر به نفع اهداف سیاسی سبب احضار «مارک زاکربرگ» به سنای آمریکا شد. مديرعامل فيس‌بوک از جانب دو کميته قضايي و بازرگاني سناي آمريکا احضار شده بود تا اقدامات شرکتش را براي صيانت از اطلاعات کاربران تشريح کند و درباره اتهامات وارده درباره رسوايي سوء‌استفاده از اطلاعات شخصي کاربران از جمله براي مقاصد سياسي و تأثير بر انتخابات و نقض حريم خصوصي آنان توضيح دهد. در همین راستا، وی با حضور در جمع سناتورهای آمریکایی به دلیل این رسوایی به طور رسمی عذرخواهی کرد. مارک زاکربرگ با اعتراف به خطاهاي اين شبکه اجتماعي در سوء‌استفاده از اطلاعات خصوصي افراد و نقض حريم خصوصي آنان، اعلام کرد که در پي جلوگيري از تکرار خطاهاي فيس‌بوک است. 
7ـ در حال حاضر، سازمان حفاظت از مصرف‌کنندگان در آمریکا، چند نهاد دیگر و همچنین دادستانی‌های ۳۷ ایالت در آمریکا سرگرم انجام تحقیقات درباره رسوایی درز اطلاعات در فیس‌بوک هستند.


 سید فخرالدین موسوی/ بازی تکراری با واژه‌های جدید را می‌توان در رسانه‌های اصلاح‌طلب مشاهده کرد که اکنون دیگر به روزنامه‌های روی پیشخوان روزنامه‌فروشی‌ها و پایگاه‌های اینترنتی محدود نمانده است و صفحه‌های شخصی چهره‌های اصلاح‌طلب نیز نقش پررنگی را در این میان برعهده گرفته‌اند؛ اما مهره‌های این بازی رسانه‌ای اصلاح‌طلب کدام موضوعات است و زمین بازی کجاست؟ 
برای شناخت زمین این بازی باید به این نکته توجه داشت که واقعیت انکارناپذیری که این روزها بدون کمک مراکز افکارسنجی و نظرسنجی‌های معتبر و غیر معتبر و بدون مرور آمارها و شاخص‌های عملکرد مراکز دولتی و غیر دولتی می‌توان به آن پی برد، عملکرد ضعیف و غیر قابل دفاع دولت اعتدال در سال‌های اخیر و افزایش نارضایتی‌های عمومی نسبت به دولت است؛ موضوعی که آنقدر مشخص و ملموس است که حتی سرسخت‌ترین حامیان دولت در اردیبهشت ماه سال گذشته نیز اگر لب به گلایه و انتقادی نگشوده باشند، سکوت در پیش گرفته‌اند یا بسیار بااحتیاط و دست به عصا سخن می‌گویند؛ قاعده‌ای که رسانه‌های اصلاح‌طلب نیز از آن مستثنی نیستند و گاه در جایگاه منتقد می‌نشینند، گاه به دنبال جدا کردن خود از دولت هستند و گاه با احتیاط سخن گفته‌اند. البته این به معنای‌ این نیست که حامیان دولت که اصلاح‌طلبان در رأس آن قرار دارند، از کاهش مقبولیت دولت و روند از دست دادن حمایت مردم احساس خطر نمی‌کنند. این جریان و رسانه‌هایش  همواره مترصد موقعیت‌ها، اظهارنظرها و اتفاقاتی بودند که به آنها اجازه دهد برای تأمین پشتوانه مردمی دولت  و توجیه ناکارآمدی آن بازی‌های رسانه‌ای را طراحی و اجرا کنند؛ فرصتی که این بار با همزمانی افزایش قیمت ارز و سخنان چند نفر از چهره‌های منتسب به جریان اصولگرا مبنی بر ضرورت انتخاب یک رئیس‌جمهور نظامی به وجود آمد تا از این موضوعات به مثابه دو مهره این بازی سود جسته و کانون توجهات را از عملکرد دولت دور کنند.
جریانی که در فضای مجازی و در شبکه اجتماعی کلید خورد و حسام‌الدین آشنا، مشاور رئیس‌جمهور ابتدا در صفحه شخصی خود نوشت: «مشکل فقط چهارراه استانبول نیست؛ بخشی از مشکل چهارراهی است که به استانبول، اربیل، دبی و... منتهی می‌شود. مردم و دولت نه تسلیم بحران‌سازی اجتماعی دی ماه شدند و نه تسلیم بحران‌سازی اقتصادی، ارتباطی و اطلاعاتی اردیبهشت می‌شوند. ساعت پایتخت ایران هرگز به وقت شام تنظیم نخواهد شد» و با کمی فاصله توضیح داد: «چند صد نام کاربری دروغین که با منشأ مکانی و مضمون واحد به نوشته قبلی هجوم آوردند، حجت را برایم تمام کرد. وقتش رسیده که صریح‌تر عرض کنم: پایتختی که به دنبال راه‌اندازی جنگی با واسطه و چندلایه علیه تهران است، باید مراقب باشد صبوری فرزندان سلمان فارسی هم حد و حدودی دارد.» طرح این جملات نامفهوم کافی بود تا کاربرانی گمنام‌تر که سخنان‌شان بار حقوقی ندارد، مصداق کلمه پایتخت را به شهر رقیب سرسخت  انتخاباتی حسن روحانی در انتخابات 96 (مشهد)تعبیر کنند و از توطئه به هم‌ ریختگی بازار ارز سخن به میان آورند؛ موضوعی که البته با توئیت مصطفی تاج‌زاده از چهره‌های تندرو اصلاح‌طلب ادامه یافت؛ چنانکه او نوشت: «به نقطه عطف/ حذف یکی از دو دولت نزدیک می‌شویم. یا دولت پنهان از مستوری دست می‌کشد و با کنارزدن دولت قانونی ارکان حکومت را کامل در دست می‌گیرد یا مجبور به عقب‌نشینی از قلمروهای مختلف به‌ویژه در عرصه اقتصاد و سیاست ‌خارجی می‌شود. اجازه ندهیم جامعه مدنی از حزب پادگانی شکست بخورد.» این عبارات این معنا را به طور کامل برای مخاطبان تداعی می‌کند که جریانی خارج از دولت که در انتخابات نتوانسته پیروز شود، به دنبال انتقام‌گیری است! اما این دو نوشته برای کامل شدن این بازی کافی نبود و به همین دلیل رسانه‌های مکتوب اصلاح‌طلب نیز دست به کار شدند و دو نوع موضوع را برجسته کردند؛ اول، روزنامه «آرمان امروز» یکی از رسانه‌های پر تعداد کارگزاران سازندگی با خلق کلیدواژه «کودتای ارزی» در مطلبی با عنوان «ماجرای ارز کودتای دولت پنهان برای زمین‌گیرشدن روحانی است» نوشت: «تمام شواهد نشان می‌دهد که ماجرای «ارز» یک اقدام کاملاً سیاسی برای زمین‌گیر کردن دولت است و ارگانی که در ماجرای دستگیری محیط‌زیستی‌ها و قتل سیدامامی آلوده است، به همان اندازه در ماجرای ارز هم آلوده است. بازپس‌گیری شرکت‌های خصوصی شده در دو دهه اخیر از نهادهای وابسته نظامی رویداد کوچکی نیست که مقاومتی در پی نداشته باشد.» و دوم بر روی صفحه اول بردنِ سناریو خواندنِ تک‌جمله‌هایی درباره ضرورت تکیه زدن یک نظامی بر مسند ریاست‌جمهوری از سوی چهره‌هایی که وزن و تأثیر کم آنها در جریان اصولگرایی و تصمیم‌گیری این جریان مشخص است؛ چنانکه روزنامه «قانون» تیتر «میلیتاریسم علیه دموکراسی» را بر صفحه اول خود به چاپ می‌رساند و روزنامه «شرق» در این باره می‌نویسد: «اين آرزوي ديرينه جماعتي از سياست‌ورزان ايراني بعد از انقلاب است؛ جماعتي كه پيشينه و ريشه‌اش به جريان راست سياست در ايران بازمي‌گردد. يك «رضاخان حزب‌اللهي» يا «رضاخان مصلح» يا رئيس‌جمهوري نظامي. انگار در پس‌زمينه ذهني جمعي از اصولگرايان همواره نوعي از اقتدارگرايي مدل رضاخان تقديس شده است، تا‌ جايي‌ كه حسين الله‌كرم با اشاره به روي‌ كارآمدن ترامپ از محتمل‌بودن رياست‌جمهوري فردي، مانند قاسم سليماني و پذيرش او از سوي مردم سخن مي‌گويد.» روزنامه «اعتماد» نیز با تیتر «دوختن قباي رياست‌جمهوري بر تن يك نظامي» در سرمقاله خود می‌نویسد: «محمدعلي پورمختار روشن كرد. نماينده مجلسي كه اتفاقاً سابقه نظامي دارد معتقد است كه «اگر يك نظامي رئیس‌جمهور شود حتماً مي‌تواند كشور را از مشكلات نجات بدهد.» تا اينجا شايد اين گزاره صرفاً يك اظهارنظر شخصي به حساب مي‌آمد تا زماني كه به فاصله كمي ابراهيم فياض در گفت‌وگو با نامه‌نيوز موضوع حضور يك نظامي بر كرسي عالي‌ترين مقام اجرايي را چيزي شبيه به يك تئوري مطرح و از آن به عنوان راه برون‌رفت از مشكلات ياد كرد با اين توجيه كه در حال حاضر عدالت جاي خود را به اعتدال مي‌دهد و آرام آرام گفتمان بعدي يا همان «عدالت‌طلبي راديكال» جا باز مي‌كند. اين اظهارات نشان داد كه صحبت از حضور يك نظامي بر مسند رياست‌جمهوري موضوعي است كه طيفي از اصولگرايان در حال تئوريزه كردن آن هستند.» بازی که البته با تیترهایی چون «سقوط ریال؛ آیا پشت پرده خبری است؟» در بی‌بی‌سی فارسی و اظهارات چهره‌هایی چون  محسن رنانی با طرح دست داشتن منتقدان در بی‌ثباتی بازار ارز می‌نویسد: «می‌خواهند با یک تیر دو نشان بزنند. هم دولت را از کارآمدی دور کنند و هم مردمی را که برخلاف همه تبلیغات و فشارها به دولت روحانی رأی دادند، تحت فشار روحی و روانی قرار دهند تا با این کار از دو طرف انتقام بگیرند.» تا این بازی رسانه‌ای کامل و کامل‌تر شود؛ اما آنچه در این میان جای سؤال و تردید دارد، این است که آیا می‌توان همچنان با ابزار ترس از رقیب و مقصرتراشی برای ناکارآمدی دولت واقعیت را دگرگون کرد؟ بازی که به نظر می‌رسد بازنده‌اش از پیش مشخص است.


 محمد صفائیان/ در روزهای اخیر که پیروزی‌های جریان مقاومت در عراق و سوریه به تأیید جهانیان رسیده است و همه آن را نشانی از قدرت ایران و ذکاوت و فرماندهی یکی از فرزندان این مملکت می‌دانند، شاهد هستیم طیف جریان انحرافی هم‌راستا با جریان شکست‌خورده در برابر نیروهای مقاومت، حملات خود را علیه سردار قاسم سلیمانی در شبکه‌های مجازی افزایش داده‌اند. جریانی که ورود به فتنه سوریه و مبارزه با تروریست‌ها را شیطانی می‌دانست، پس از گذشت هفت سال از تلاش نیروهای انقلابی و جان‌فشانی‌های مدافعان حرم، در اقدامی برنامه‌ریزی شده به سردار حاج‌قاسم سلیمانی بدترین اهانت‌ها را می‌کند و برچسب «قهرمان پلاستیکی» را به ایشان می‌دهد تا انتقام سیاست‌هایی را که به مذاق فرقه‌شان خوش نمی‌آید، بگیرد. یکی از سمپات‌های این فرقه برای پوشش چنین خط رسانه‌ای، قاسم سلیمانی را «قهرمان پلاستیکی» و مدافعان حرم را «تفنگداران جمهوری اسلامی» خطاب کرده و در ادعایی سبک سرانه می‌گوید: «حضور نظامی» ایران در منطقه برای آن است که بر عقب‌نشینی هسته‌ای سرپوش گذاشته شود.
بقایی در نامه‌ای نوشته است: «سازمان اطلاعات سپاه با مسئولیت آقای حسین طائب مدعی گردیده که سپاه قدس مبلغ ۵/۳ میلیون یورو در تاریخ 14/5/92 (پس از خاتمه دولت دهم) جهت اهدا به سران کشورهای آفریقایی به اینجانب تحویل داده و این مبلغ به همراه 570 هزار دلار ارز متعلق به سپاه قدس مورد دخل و تصرف شخصی توسط بنده قرار گرفته است.»
احمدی‌نژاد هم در نامه‌ای که خطاب به سردار سلیمانی در فضای مجازی منتشر کرده، نوشته است: «حتماً اطلاع دارید که امروز یک فرد پاک، مؤمن، انقلابی، خدوم و مظلوم در بدترین شرایط زندان و در ضعف شدید جسمانی و بیماری، در اعتراض به ظلم فاحش صورت گرفته در اعتصاب غذا به سر می‌برد، به طوری که سلامت و جان او در خطر جدی قرار گرفته است. از دو حال خارج نیست: یا جناب‌عالی و زیرمجموعه شما به آقای بقایی وجهی پرداخت کرده‌اید یا اینکه این ادعا کذب است. اگر وجهی پرداخت شده است باید معلوم شود که به چه دلیل، بابت چه کاری، از کدام محل، طبق کدام قانون، کدام درخواست آقای بقایی، کدام رسید ایشان و چگونه این وجه آن هم در روز ۱۴/۵/۹۲ که ایشان فاقد هر نوع مسئولیت دولتی بوده، پرداخت شده است.»
رفتارهای امروزی طیف احمدی‌نژاد به دلیل به زندان افتادن بقایی یا مشایی نیست؛ بلکه آنها در سالیان گذشته همواره به دنبال واگذار کردن سوریه به داعش بوده‌اند؛ چنانکه سردار حمید محبی، جانشین اطلاعات نیروی زمینی سپاه درباره پا پس کشیدن احمدی‌نژاد در موضوع سوریه می‌گوید: «زمانی که جنگ و شورش به دروازه‌ها و خیابان‌های دمشق کشید، برخی از مسئولان ما نیز پا پس کشیدند و رئیس‌جمهور وقت آقای احمدی‌نژاد هم می‌گفتند که دیگر در سوریه هزینه نکنیم؛ زیرا کار بشار اسد تمام شده است، ما سال‌ها با روسیه بر سر این موضوع اختلاف نظر داشتیم که باید از شخص بشار اسد حمایت کنیم، در حالی که روس‌ها بر این عقیده بودند که باید از حکومت طیف اسد حتی اگر شده بدون اسد و با فرد دیگری حمایت کنیم. وقتی این موضوع را به مقام معظم رهبری گفتیم حضرت آقا فرمودند اگر یک گام عقب بکشیم باید در گام‌های بعدی نیز کوتاه بیاییم.» احمدی‌نژاد همچنین در مصاحبه مهر ماه سال 91 با الجزیره با طفره رفتن و عدم حمایت از سوریه مدعی می‌شود: «سوریه دوستان بسیاری دارد که قبل از ما به کمک او بشتابند.»
نامه‌های متعدد جریان احمدی‌نژاد به سپاه، نیروی قدس و حتی به رهبر معظم انقلاب و هم‌نوایی آنان با نتانیاهو، ترامپ، ترزا می و بن‌سلمان و تبدیل دفاع از حرم به «سلطه‌جویی منطقه‌ای» حکایت از کنار رفتن پرده نفاق جریانی دارد که خود را انقلابی و ضد استکبار معرفی می‌کند؛ اما جاده‌صاف‌کن جریان‌های داعش‌صفت برای حمله به نیروهای انقلابی و مدافعان حرم است.