«فدریکا موگرینی» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در پاسخ به این پرسش که آیا اتحادیه اروپا «می‌تواند حفظ همین سطح فعلی از تجارت با ایران در ماه‌ها و سال‌های پیش رو را تضمین کند، اعلام کرد:  «این اتحادیه قادر نیست ضمانت‌های حقوقی و اقتصادی به ایران بدهد؛ اما برای یافتن راهی به منظور حفظ سرمایه‌گذاری‌های پسابرجام اروپایی‌ها در ایران جدی است.»

گزارش صبح صادق به بهانه هشدار مجدد رهبر معظم انقلاب درباره اجرای مخفیانه سند 2030


  شهناز سلطانی/ رهبر معظم انقلاب اسلامی 19 اردیبهشت ماه برای چندمین بار به صورت آشکار و با عتاب فراوان درباره اجرای سند 2030 هشدار دادند. ایشان در دانشگاه فرهنگیان فرمودند: «من سال گذشته، رسماً و علناً و با قاطعیت، اجرای این سند انحرافی را منع کردم که با استقبال مسئولان هم مواجه شد، اما شنیده‌ام در بخش‌های مختلف، برخی مفاد سند ۲۰۳۰ در حال اجرا است که این به معنای قرار دادن مهم‌ترین مسئله‌ کشور، در اختیار بیگانگان است. معنی ندارد کشوری همچون ایران با این سابقه و فرهنگ و با این نظام مقتدر، برنامه‌های آموزشی و تربیتی خود را از دیگران بگیرد.»
سند چهار رقمی یونسکو (2030) از وقتی در کشورمان خبرساز شد که رهبر معظم انقلاب اسلامی سال گذشته با نکته‌سنجی دقیق با صراحت از آن نام بردند و نسبت به آن انتقاد کردند؛ سندی که یونسکو در 17 سرفصل آن را تدوین کرده و در اختیار کشورهای عضو خود قرار داده است. یونسکو که از آن به یک نهاد بین‌المللی در عرصه آموزش یاد می‌شود، قرار است با سند 2030 خود شرایط و چگونگی تحصیل و سطح سواد در بین جمعیت کشورهای ذیل خود را ترسیم کند که یکی از این کشورها هم ایران است. البته در یک فاصله زمانی مشخص، یعنی از سال 2016 تا سال 2030. 
وقتی آذر 95 این سند پرحاشیه با حضور وزیران علوم و آموزش و پرورش رونمایی و رسانه‌ای شد، هرگز تصور نمی‌شد که در بطن خود تا این حد و اندازه مخالفت‌هایی داشته باشد. اما وقتی رهبر معظم انقلاب بی‌پرده از آن سخن گفت، ورق برگشت و نگاه‌ها از خوش‌بینی تمام و کمال فاصله گرفت. هر چند این سند هنوز حامیان پنهانی هم همراه دارد که از موضع خود به هیچ وجه کوتاه نمی‌آیند که گاهی در نیت پافشاری آنها هم باید تردید کرد، ولی هنگامی که رهبر معظم با ریزبینی از آن انتقاد می‌کنند باید در اهداف و شفا‌بخشی این‌گونه نسخه‌های خارجی شک کرد. 
اما چرا باید این سند را که مورد تأیید چندین کشور است (البته باید دید چه کشورهایی آن را تأیید و اجرا می‌کنند و چه کشورهایی که خود برنامه‌های یونسکو و بالادست آن سازمان ملل را تدوین می‌کنند زیر بار چنین تعهداتی نمی‌روند.) زیر ذره‌بین برد، آن هم وقتی سرفصل‌ها و اهداف و برنامه‌های آن به نظر پیش برنده است. (از جمله این سرفصل‌ها تضمین کیفیت آموزش فراگیر و عادلانه و ایجاد فرصت‌های یادگیری مادام‌العمر برای همه، پایان دادن به فقر در تمامی اشکال آن در همه جا و تضمین الگوی تولید و مصرف پایدار) واقعیت این است که شاید بتوان نظام آموزشی هر کشوری را مهم‌ترین نهاد آن کشور قلمداد کرد؛ چرا که بی‌شک اگر قرار باشد کشوری به پیشرفت و توسعه دست یابد، باید از این مسیر عبور کند و اگر در این میانه سر از جایی به غیر از توسعه همه‌جانبه درآورد، پس جایی از این نهاد دچار اشکال و کاستی است که باید بیماری‌یابی و درمان کرد. 
از سویی، هر کشوری فرهنگ، خرده‌فرهنگ‌ها، هنجارها و ارزش‌هایی در خود نهفته دارد که مختص همان کشور است. بنابراین نظام آموزشی آن بر همین اساس تعریف می‌شود. پس نمی‌توان نسخه کشور دیگری را برای آن تجویز کرد، چه رسد به تک‌نسخه‌ای برای چند کشور که گاهی پیدا کردن شباهت‌های میان آن به مثابه پیدا کردن سوزن در انبار کاه است و چه بسا فراتر از این. پیدا کردن شباهت میان ما و یک کشور زیر پونزی آفریقا چیزی کمتر از اثبات قضیه فیثاغورث نیست!
وقتی امیرکبیر سنگ بنای دارالفنون را گذاشت، چه بسا می‌دانست با این کار نظام آموزشی را وارد سبک و سیاق جدیدی می‌کند، طوری که آموزش و پرورش به شیوه جدید خود همسن دارالفنون است؛ یعنی 168 سال عمر دارد و چهار سال کمتر از این روزگار سپری شده وزارت علوم است. بنابراین در قدمت دو نظام آموزشی کشور (وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم) هیچ شکی نیست؛ اما مسئله این است که چرا با این پیشینه ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم؟ اما اشتباه نکنیم که راه عبور از این کوچه این نیست که مرغ همسایه (همسایه که چه عرض کنیم کدخدا بیشتر برازنده سندنویسان 2030 است!) را غاز بپنداریم. 
«شورای عالی آموزش و پرورش» را اگر اتاق فکر نظام آموزشی کشور قلمداد کنیم، اشتباه نکرده و بیراهه نرفته‌ایم؛ شورایی که قدمتی بیش از یک قرن دارد، یعنی 120 سال. مهم‌ترین قوانین این شورا را آن هم در  سال 58 افرادی صاحب‌فکر همچون شهید رجایی و باهنر تدوین کردند که در شورای عالی انقلاب فرهنگی هم تصویب شد. بنابراین در اهمیت این شورا و تصمیمات و برنامه‌ریزی‌های آن می‌توان با اطمینان صحبت کرد. از جمله این برنامه‌ها تأییدیه شورای عالی آموزش و پرورش روی برنامه‌ای جامع با عنوان «سند تحول بنیادین» است. سندی که به همت 500 نفر کارشناس و صاحب‌نظر در حوزه  تعلیم و تربیت در یک کارگروه و در طول هفت سال تدوین شده و پس از تأیید در این شورا به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید و هفت سال پیش رئیس‌جمهور وقت کشور آن را رونمایی و برای اجرا ابلاغ کرد. سندی همه‌جانبه‌نگر که حکم قانون اساسی نظام تعلیم و تربیت کشور را بر پیشانی دارد. سندی علمی و پژوهشی که در آن همه ساحت‌های یک نظام آموزشی مورد کنکاش قرار گرفته و بر همین اساس طرح و برنامه برای آن تعریف شده است. حال با وجود این راهنما اگر مشکلات نظام آموزشی ماچندان رنگ نباخته به این دلیل است که هنوز سند تحول که برای آن هزینه بسیاری از بیت‌المال، چه مادی و چه غیر مادی صرف شده است، جدی تلقی نمی‌شود و برای اجرای آن مقاومت وجود دارد که البته هر تغییری دشوار است، ولی وقتی به درستی انجام شود، ثمراتش بیش از حد انتظار است. 
اما اگر بخواهیم بدانیم این سندی که برای تدوین آن چه راه‌های طویل و درازی که نیامده‌ایم چقدر اجرایی شده است و تا چه اندازه نقشه راه بوده است، هیچ کس بهتر از محمد بطحایی وزیر فعلی آموزش و پرورش که خود سال‌های طولانی در شورای عالی آموزش و پرورش بوده است، پاسخ آن را نمی‌داند. وی همین امسال بود که گفت، کمتر از 30 درصد آن اجرایی شده است و البته به نظر، این خوش‌بینانه‌ترین حالت است؛ چرا که برخی از صاحب‌نظران این رقم را کمتر از 10 درصد هم اعلام کرده‌اند. 
با این تفاسیر باید گفت، هیچ منطق و عقل سلیمی نمی‌پذیرد وقتی دوای درد یکی از مهم‌ترین نهادهای زیرساخت کشورمان را خودمان آن هم با دست‌های خودمان پیدا کرده‌ایم، چرا آن را از بیگانه‌ای طلب می‌کنیم که قطعاً دلسوزی آنها برای ما در طول تاریخ به اثبات رسیده و باید در آن شک کرد. به علاوه اینکه  می‌دانیم با رفتن زیر بار تعهد انجام برنامه‌هایی از این دست (سند 2030) نه تنها به استقلال‌مان خدشه وارد کرده‌ایم که باید پاسخگوی کدخداهایی باشیم که برای تربیت نسل‌های آینده به روش و با اهداف خاص خود، برنامه‌ها دارند. 

واکاوی پروژه نفوذ در سازمان محیط زیست‌ـ ۳

 محمدرضا فرهادی/  طی سال‌های اخیر، کاووس ‌سیدامامی و تیم او با تشکیل یک سازمان مردم‌نهاد، از مراجع مربوط مجوز دریافت کرده و در برخی اماکنی که به فعالیت‌های نظامی کشور مشکوک بودند، اقدام به تحقیقات علمی روی محیط منطقه می‌کردند‌. به طور مشخص، نصب دوربین‌های پیشرفته در اطراف مناطقی که به فعالیت موشکی مشکوکند و تجزیه و تحلیل زمین این مناطق، از جمله فعالیت‌های این تیم با هدایت وی بوده است. فناوری GEOINT  که در جهان مورد استفاده سازمان‌های اطلاعاتی و جاسوسی قرار می‌گیرد، بر اساس تصاویر گوناگون به دست آمده از سطح زمین در نقاط متعدد تغییرات ایجاد شده از سوی انسان در آن مناطق را بررسی می‌کند. با استفاده از این فناوری می‌توان از هر گونه تغییر ایجاد شده انسانی در منطقه مد نظر، از جاده‌کشی، تونل‌سازی و... خبردار شد. به طور مشخص ساخت سیلوی زیرزمینی موشکی یا انبار و شهرهای موشکی، امری است که در هر حال سبب بروز برخی از تغییرات در شکل زمین در اطراف مناطق ساخت می‌شود که شاید خیلی اوقات در تصاویر هوایی یا ماهواره‌ای مشخص نباشد؛ اما تصاویر تهیه شده از زوایای پایین‌تر، مانند همین دوربین‌ها می‌تواند نقطه وصل و کامل شدن جورچین اطلاعاتی و امنیتی طرف مقابل باشد. 
با آزمایش خاک یا گونه‌های گیاهی آن، می‌توان متوجه نوع سوخت مورد استفاده در موشک‌های جدید ایرانی و تحولات آن شد. اقدامی که حتی از عهده پرنده‌های ویژه جاسوسی آمریکا، مانند پهپاد آرکیو ۱۷۰ نیز برنمی‌آید.
 برخی پرسش‌ها و گزاره‌ها از طریق این ماهواره‌ها یا پهپادها قابل بررسی نبوده است و نیازمند تیم‌های جاسوسی روی زمین هستند؛ پرسش‌هایی از قبیل اینکه یک پایگاه زیرزمینی موشکی، چند خروجی دارد؟ آیا تمام خروجی‌ها فعال هستند؟ نقل و انتقالات اطراف پایگاه مد نظر چقدر حقیقی و چقدر در راستای عملیات فریب است؟ در صورت بروز جنگ و لزوم نفوذ به عمق پایگاه یا نقطه مد نظر بهترین مسیر چه خواهد بود؟ نقطه‌های مناسب برای فرود بالگردها و پرش چتربازها کجا هستند؟ خاک منطقه مد نظر آیا توان پذیرش برخی از هواپیماهای سنگین ترابری با قابلیت فرود در شرایط نامناسب را دارد؟ همه این اطلاعات مسائلی هستند که در کنار تصاویر هوایی و ماهواره‌ای همچنان به نیروی انسانی در روی زمین نیاز دارد.
تیم  سیدامامی به دنبال چه اهدافی بودند؟
با توجه به نقش زیست‌محیطی مؤسسه پارسیان، این تیم تمرکز خود را بر روی مسائل زیست‌محیطی قرار داده بود که از قِبَل آن بتواند از مسائل موشکی جاسوسی کند. اهم اقدامات آنها را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد:
۱ـ یکی از زمینه‌های فعالیت سیدامامی و همکارانش در این پرونده، بحث جاسوسی از منابع استراتژیک آبی ایران بوده است. اینکه وضعیت ایران در دهه‌های آتی چگونه خواهد بود، از موضوعات اصلی این تیم و دادن اطلاعات به سازمان سیا بوده است.
۲ـ مبارزه با بحران‌های زیست‌محیطی در ایران همچون تالاب‌ها و قضیه خشکسالی که برای موجه جلوه دادن اقدامات خود از برند سازمان ملل استفاده کردند. یکی از نقاط مبهم پرونده سیدامامی، ارتباطات نزدیک او با فردی به نام «گری لوئیس»، نماینده سازمان ملل در ایران (پست سازمانی: هماهنگ‌کننده مقیم سازمان ملل در ایران) است. نکته تأمل‌برانگیز درباره آقای لوئیس این است که در چند سالی که در ایران حضور دارد، علاقه عجیبی به محیط زیست ایران و مسائل محیط زیستی نشان می‌دهد و بارها با مسئولان ارشد سازمان محیط زیست به نقاط بحرانی محیط زیستی، چون تالاب هورالعظیم و دریاچه ارومیه سفر کرده است. 
۳ـ داخل کردن کشور به بحران‌های زیست‌محیطی از دیگر اقدامات آنها به شمار می‌آید. یکی از مسائلی که اکنون کشور درگیر آن شده است، مسائل زیست‌محیطی در زمینه خشکسالی است. خشکسالی در دریاچه‌ها و تالاب‌ها به همراه پدیده گردوغبار است. یکی از احتمالاتی که کارشناسان مطرح می‌کنند، دادن اطلاعات نادرست به سازمان حفاظت محیط زیست در بحث مسائل زیست‌محیطی از سوی این تیم و وجود پدیده‌های گردوغبار در استان‌های مرزی کشور است.


 مهدی فرهادی/ در شماره گذشته درباره تأثیرگذاری شبکه‌های اجتماعی بر انتخابات، مواردی را مورد بحث قرار دادیم. در این شماره ادامه نکات ذکر شده را بیان می‌کنیم؛
6ـ پیش‌بینی‌پذیری سیاست؛ شبکه‌های اجتماعی سبب شده‌اند که رفتارهای سیاسی مردم، مسئولان و حتی نهادهای بین‌المللی به نحو محسوسی قابل پیش‌بینی باشد؛ از آنجایی که رسانه‌های اجتماعی سبب می‌شوند افراد اطلاعات بیشتری درباره عادت‌ها، دغدغه‌ها و انتظارات خود به نمایش بگذارند، مهندسی آرا و دیدگاه‌های آنان نیز راحت‌تر صورت می‌گیرد و به این ترتیب تهیه محتوای مناسب برای آن فرد راحت‌تر انجام می‌شود.
7ـ دسترس‌پذیر بودن توده‌ها: رسانه‌های اجتماعی سبب شده‌اند توده‌ها که در گذشته گمنام و کم‌مراجعه بودند، امروزه به راحتی در دسترس تبلیغات سیاسی و انتخاباتی باشند؛ از آنجایی که هر فردی در صفحه خود در رسانه‌های اجتماعی بخشی از اطلاعات خود را منتشر کرده، به راحتی یک دام اطلاعاتی برای خود تهیه کرده و خود را در معرض هجوم کانون‌های تبلیغاتی قرار داده است.
8ـ اقلیت‌های گمنام: رسانه‌های اجتماعی عرصه بروز اقلیت‌های گمنامی را فراهم می‌کنند که تاکنون امکان عرض اندام سیاسی نداشته‌اند. آنها با سخنان شیرین، عکس‌های معنادار و حتی بیان سرگذشت خود به شکل کاملاً عامیانه می‌توانند برای خود دنبال‌کنندگان و اعضایی را پیدا کنند که بتوانند آنها را وارد گود سیاست کرده و حتی در انتخابات بتوانند آرای مردم را به خود جلب کنند.
9ـ ایجاد توفان‌های سیاسی: توفان‌های سیاسی در عرصه واقعی و حقیقی به روزها زمینه‌چینی نیاز دارد؛ اما در توفان‌های سایبری مبتنی بر رسانه‌های اجتماعی ایجاد کمپین‌ها و توفان‌های سایبری در دقایق کوتاهی اثرگذار می‌شود. این توفان‌ها که با علامت # به طور مشخص موضوع خاصی را مورد حمله قرار می‌دهند، در اصطلاح «‌ترند شدن» نام گرفته‌اند. در حالی که در صنعت مُد و پوشاک، وقتی از ترند شدن یا ترند بودن صحبت می‌شود، همواره منظور افزایش استفاده و رواج یافتن و فراگیر (Popular) بودن است. تعداد لایک‌ها، بازدیدها و به ‌اشتراک‌گذاری‌های یک موضوع بالا می‌رود تا شبکه‌ای مانند فیس‌بوک، اخبار خود را برای دیگر کاربرها نمایش بدهد. به این ترتیب، در یک چشم بر هم زدن همه از موضوع باخبر شده و کنجکاو می‌شوند تا درباره آن اتفاق یا شخصیت بیشتر بدانند. ترندها همچنین یکی از پرکاربردترین ابزارهای توئیتر به شمار می‌آیند، به ویژه در زمینه اطلاع‌رسانی یا خبررسانی از طریق توئیتر و معمولاً ترندهای مهم و روز و سرتیتر خبرها در جست‌وجوهای گوگل به طور اختصاصی نمایش داده می‌شوند. 
10ـ اهمیت یافتن افکار عمومی: شبکه‌های اجتماعی سبب شده‌اند که شنیده شدن حرف افکار عمومی برای مردم جهان به یک اصل مهم تبدیل شود. اگر رسانه‌های بزرگ مانع شنیده شدن صدای مردم هستند، این رسانه‌های کوچک هستند که وظیفه اطلاع‌رسانی این سخنان نگفته را به عموم جهانیان عهده‌دار می‌شوند. شبکه‌های اجتماعی سبب می‌شوند سخن نشنیده‌ای در جهان باقی نماند و مردم سخنان گفته شده خود را در این شبکه‌ها حتی با اشاره یک انگشت که به یک لایک تبدیل می‌شوند، بدون اینکه هویت‌شان گم شود، درباره یک موضوع ابراز ‌دارند.
11ـ تغییر چرخه رایج خبررسانی: چرخه رایج خبررسانی در گذشته بر روی دوش تعدادی از خبرنگاران و رسانه‌ها بود؛ اما امروز همه مردم در عرضه خبر فعال شده‌اند و از همه پستوهای عالم خبرهایی را تولید می‌کنند که در همه عمر اطلاع‌رسانی و خبر سابقه نداشته است. با چنین وضعیتی ما دیگر با آدم‌های خاموش، ساکت و بدون شناسنامه ارتباطی روبه‌رو نیستیم. بیش از نیمی از مردم جهان امروز شناسنامه هویتی مستقل دارند که مواضع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آنان را بیان می‌کند.




 سید فخرالدین موسوی/ «تطهیر رژیم پهلوی» یک اتفاق نیست. جریان‌های غرب‌زده و مدعی روشنفکری که حسرت فرصت تماماً غربی کردن ایران آن هم تنها در ظاهر و پوسته را که با انقلاب اسلامی مردم ایران در سال 57 از دست رفت، می‌خورند، به دنبال آن بوده و هستند تا سیاهی نزدیک به مطلق دوران پهلوی را سفیدی مطلق نشان دهند. این گروه به اعتبار حافظه کوتاه‌مدت تاریخی ما به بازسازی و اصلاح تاریخ دست زده تا از دیکتاتور‌های پهلوی قهرمانان بی‌بدیل بسازند، موضوعی که البته پیشتر فقط در فضای دانشگاهی رواج داشت. 
در آن سوی مرزها، شبکه‌های فارسی‌زبان که با سرمایه مردم ایران که سران رژیم پهلوی و باقی‌ماندگان خاندان پهلوی از ایران خارج کرده و به سرقت برده‌اند و البته حمایت مالی ایالات متحده را‌ه‌اندازی شده‌اند، این ماجرا را وارد مرحله جدیدی کردند، که دیگر نمی‌توان نام دلبستگی و تعریف‌های کوچه و بازاری بر آن گذاشت؛ بلکه یک سناریوی جدی است که به شکلی کاملاً حساب شده و با دروغ‌پردازی‌های حرفه‌ای رسانه‌ای در حال پیگیری است، اما فراتر از این تلاش، آنچه موجب تأسف است، اینکه همگام با این جریان خارجی در داخل نیز بعضی از چهره‌های سیاسی با این پروژه همراه شده‌اند. این افراد با برخی از رسانه‌های جریان خاص با این پیش‌فرض و اشتباه محاسباتی که می‌توان با سود جستن از این حربه جریان رقیب را در موضع ضعف قرار داد، به این فضا دامن زدند و به طبع با داغ شدن ماجرای سلبریتی‌های حامی آن جریان سیاسی نیز پای‌شان به میان کشیده شد تا این‌گونه رؤیاپردازی کنند که در سایه طرح این مسئله، اهداف‌شان در دسترس‌تر از همیشه قرار خواهد گرفت؛ اما غافل از آنکه ماجرا جای دیگر در حال طراحی و اجراست و نتیجه این خطای راهبردی در ناآرامی‌های دی ماه سال گذشته خود را نشان داد؛ یعنی عبور از جریان سیاسی مورد اشاره و ستایش و حمایت از دیکتاتور اول پهلوی!
در آن زمان بسیاری از افراد و رسانه‌ها به اشتباه خود پی بردند؛ اما افراد دیگری هنوز هستند که بر این روش پافشاری می‌کنند و تلاش دارند خوب را بد و بد را خوب جلوه دهند و از هیچ قهرمان بسازند. یکی از چهره‌هایی که عنوان دانشگاهی، استاد، فعال سیاسی، تحلیلگر و... را نیز به یدک می‌کشد و از مشهورترین چهره‌های پیش‌برنده این موضوع است، آقای صادق زیباکلام است. او به صراحت می‌گوید: «ما مديون چكمه‌هاي رضا شاهيم.» او حتی نقش انگلیس در روی کار آمدن رضاشاه با وجود اسناد متعدد و متواتر تاریخی را منکر می‌شود و در عین ناباوری می‌گوید: «زمانی‌که رضاخان میرپنج از قریه آق‌بابا قزوین به راه می‌افتاد به طرف تهران که کودتا کند، روح دولت انگلستان و وزارت خارجه آن کشور هم در جریان این کار نبود.» برای زیباکلام و همراهانش موضوع کشف جسد مومیایی دیکتاور اول پهلوی موقعیت مناسبی برای تکرار این سخنان بود؛ اما این بار این تکرار به جای آنکه مورد حمایت قرار گیرد و تیتر یک شود، به نوعی تقابل در این جریان تبدیل شد؛ تقابلی که روزنامه «شرق» بیشترین سهم را در آن داشت و ابتدا به قلم سردبیر خود، «احمد غلامی» می‌نویسد: رضاخان همچون غالبِ چهره‌های تاریخی دیگر ایران چهره‌ای چندوجهی است. اما آنچه همگان به آن باور دارند و اکثر روشنفکران در آن اتفاق‌نظر، این است که رضاخان دیکتاتوری تمام‌عیار بوده است، گیرم اصلاح‌طلبانی از جمله صادق زیباکلام و تئوریسین‌های «لیبرال» با ایده دیکتاتوری مصلح بخواهند نقاب بر چهره رضاخان بگذارند و تاریک‌ترین وقایع تاریخی آن دوره را با این الفاظ نادیده بگیرند و واقعیت را مخدوش کنند. شاید برای اینکه مخاطبان بتوانند چهره واقعی رضاخان را فارغ از هرگونه پیش‌داوری به قضاوت بنشینند، این گفته گرامشی قابل‌اعتنا باشد: «قیصرگرایی[ها] از اهمیت تاریخی یکسانی برخوردار نیستند. در تاریخ می‌توان اشکال مترقی و مرتجع قیصرگرایی را سراغ گرفت. در تحلیل نهایی، اهمیت ویژه هر یک از این اشکال را صرفاً می‌توان از بستر تاریخ عینی و نه ‌تنها به ‌مدد قوانین جامعه‌شناختی استنتاج کرد. قیصرگرایی زمانی مترقی است که ظهور و حضور آن به پیروزی نیروهای مترقی انجامد. در مقابل، قیصرگرایی زمانی ارتجاعی است که ظهور و حضور آن مؤید پیروزی نیروهای ارتجاعی باشد.» و این تصویرسازی را که ایران نیازمند یک قهرمان تمامیت‌خواه است، یک انتحار می‌داند. این روزنامه همچنین در چند شماره بعدتر بار دیگر با عنوان «در خدمت و خیانت مومیایی» با اشاره به آثار ادبیات مانده از دوران پهلوی اول می‌نویسد: «رضاخان، نمادِ «بورژوازیِ کمپرادور» در ایران و متحد تمام‌عیارِ انگلیس‌ها و عامل اجرای قرارداد 1919، در ابتدا با داعیه «جمهوری‌خواهی» پا به میدان سیاست گذاشت و در برابر قاجاریه به مبارزه پرداخت و برای جلب ‌نظر روشنفکران و انقلابیون نقاب جمهوریخواه بر چهره زد، اما دیری نپایید که با حمایتِ انگلیس‌ها و با هدفِ جلوگیری از نفوذ بلشویسم در ایران، بر تخت سلطنت نشست و ناگزیر، نقاب از چهره انداخت. سرکوب شدید و گسترده مخالفان از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب، به ‌شرحی که کشتار و شدت ‌و حدتِ آن در تاریخ آمده است، حقیقتِ این «قهرمان ملی» را افشا می‌کند. قهرمانی که به‌قولِ آ. سلطان‌زاده دربست در دست ارتجاع بود.» خصلتِ ارتجاعی رویکرد زیباکلام، در داستانِ «آذری غریبِ» او که از قضا در آستانه سال 88 درآمد، خود را بیشتر عیان می‌کند. داستان با این جمله آغاز می‌شود: «هنوز هر بار که وارد کریدورهای دانشکده حقوق و علوم سیاسی می‌شوم و از پله‌های قدیمی که از زمان رضاشاه تا به ‌حال خم به ابرو نیاورده‌اند بالا می‌روم...» باقی داستان بماند، همین تک‌جمله نشان‌دهنده تلقی زیباکلام از رضاخانی است که در خدمت به خلق، دانشکده حقوق و علوم‌ سیاسی دانشگاه تهران را بنا کرد. این رسانه‌ها و جریان مطلوب‌شان نگران بازماندگان سناریوی تغییر کرده تغییر تاریخ برای تطهیر شاهان پهلوی هستند و خود درصدد برآمده‌اند راه را تا پیش از آنکه دیرتر شود، از این جماعت جدا کنند.


  حسین کبیری/ پدیده قاچاق یکی از معضلات اقتصادی کشور است که در این سال‌ها گریبانگیر اقتصاد کلان کشور شده و برای کاهش آثار و پیامدهای آن برنامه‌های متعددی به اجرا درآمده است؛ اما هیچ یک از برنامه‌ها نتوانسته میزان آن را کاهش دهد. ناگفته نماند که نبود اراده راهبردی، رانت و ویژه‌خواری و ضعف زیرساختی دلایل عمده این مسئله است. تداوم این وضعیت به قدری نگران‌کننده است که رهبر معظم انقلاب خطاب به وزیر کار می‌فرمایند: «اگر جای شما بودم یقه خودم را در هیئت دولت پاره می‌کردم.» هدف حضرت آقا این است که دولت به صورت جدی با قاچاق مبارزه کرده و آب را از سرچشمه پاک کند. یکی از مهم‌ترین ابزارهای تولید در داخل مبارزه با قاچاق در گمرک است. آمار واردات کالای قاچاق تا حدود 21 میلیارد دلار برآورد شده است و حتی گفته می‌شود بیش از نیمی از محصولات قاچاق از مبادی رسمی وارد کشور می‌شود.
امروزه، اهمیت و تأثیر گمرک در اقتصاد کشورها تا جایی است که کارشناسان مهم‌ترین علل توسعه آلمان را وجود سیاست گمرکی مؤثر و مفید می‌دانند. کشور آلمان با وضع سیستم تعرفه‌ای مناسب از صنایع تولیدی خود حمایت کرد و هرگز اجازه ورود کالاهای بی‌کیفیت و ارزان کشورهای دیگر را نداد. در واقع، نبود سیستم گمرکی مناسب سبب آن خواهد شد که اقتصاد کشورها به دست رقبای خارجی بلعیده شود، بلایی که امروز بر سر کشورهای جهان سوم آمده است. در سال‌های اخیر، بانک جهانی وضعیت گمرکی کشورهای جهان را بررسی کرد تا از آن طریق بتواند بازده گمرکی و شفافیت مرزی کشورها را ارزیابی کند. در گزارش بانک جهانی توسعه‌یافته‌ترین کشورها در ردیف اول یا دهم بازده گمرکی قرار گرفته‌اند. در واقع، این گزارش از تأثیر شگرف گمرک در توسعه اقتصادی حکایت دارد. یکی از پیشرفته‌ترین کشورها در امر گمرک، کشور سنگاپور است. این کشور از سال 2003 با تغییر ساختار در اداره گمرکی خود توانست بهترین سیستم گمرکی جهان را راه‌اندازی کند و با ایجاد پست‌های بازرسی در زمین، هوا و دریا نقش قابل توجهی در توسعه امروزی سنگاپور برعهده بگیرد. با نگاهی به وضعیت اقتصاد جمهوری اسلامی ایران به خوبی قابل درک است که قاچاق کالا عامل مهم در عدم توسعه اقتصادی کشور است. در واقع، با مقایسه اعلام گمرک کشورهای صادرکننده کالا به  مقصد ایران با آمار گمرک ایران نشان می‌دهد، در سال 95 نزدیک به 20 میلیارد دلار کالای قاچاق وارد ایران شده است که این مسئله سبب شده است تولید در کشور به حاشیه رانده شود. به بیان بهتر، بی‌توجهی به گمرک  سبب شده است قاچاق کالا از طریق مبادی گمرکی به سهولت انجام گیرد و در نتیجه گمرک به جای توجه به صادرات، مشغول خدمات‌دهی به قاچاق کالا باشد. در واقع، برای رونق تولید ملی همواره باید سیستم گمرکی و مرز اقتصادی کشور با جامعه بین‌المللی را تقویت کنیم. این سیستم باید طوری طراحی شود که به سهولت صادرات صورت گیرد و در عین حال از سیستم تعرفه‌ای مناسبی نیز برخوردار شود.
برای کارآمد کردن و در عین حال تقویت سیستم گمرکی موارد زیر پیشنهاد می‌شود:  1ـ استفاده از روش‌های کنترلی و نظارتی قوی؛ 2ـ تجهیز گمرکات به امکانات سخت‌افزاری و نرم‌افزاری؛ 3ـ اصلاح نظام تعیین ارزش؛ 4ـ ایجاد امنیت شغلی و ارتقای روحیه خدمتی کارکنان گمرک؛ 5ـ ایجاد ساختار قوی همچون وزارت یا حداقل اختصاص یکی از معاونت‌های وزارت اقتصاد به اسم گمرک؛ 6ـ بهره‌گیری مناسب از فناوری اطلاعات و ارتباطات.
گفتنی است، ‌موضوع مهم نبود نگاه راهبردی برای حل این معضل در بین متولیان امر است که باید ابتدا تغییر نگاه و باور در مبارزه با این پدیده صورت بگیرد و بعد راهکارهای اعلامی عملیاتی شود.