باور کن می‌توانی به اوج برسی
 حرکت کن!
 باور کن می‌توانی به آرامش برسی 
مشکلات برای همه هست، برای همه
و کسی که این موضوع را بپذیرد با آن کنار می‌آید
 زندگی بی‌نهایت زیباست
و تو آمده‌ای که از زیبایی‌اش استفاده کنی
 نه اینکه غصه بخوری
 تو آمده‌ای که از زیبایی‌اش لذت ببری
 زیبایی در هر چیزی هست، البته اگر بخواهی ببینی
 باور کن تو لیاقتش را داری...



 کامران پورعباس/ دهه 60 مقطعی بسیار مهم و سرنوشت‌ساز در تاریخ انقلاب اسلامی ایران محسوب می‌شود که به دوران تثبیت نظام نیز معروف است. 
در این برهه حوادث و فجایع عظیمی گریبان‌گیر نظام شد که هر یک به تنهایی برای ساقط کردن یک نظام نوپا کافی بودند؛ اما درباره نظام جمهوری اسلامی نه تنها این اتفاق نیفتاد؛ بلکه برعکس برخورد امام(ره) و امت با بحران‌های دهه شصت به گونه‌ای بود که موجب شد نهال انقلاب هر روز مستحکم‌تر و ریشه‌دارتر شود.
به همین دلیل نیز کار درباره ابعاد و زوایای حوادث دهه 60 با استفاده از ابزار هنر و رسانه ضرورتی مهم است.
برای نمونه، سال 1360 به خون شهدای بسیاری آغشته است. در این سال ترورهای منجر به شهادت و ترورهای ناکامی اتفاق افتاد که چون ترورشدگان و ترورشوندگان از میان شخصیت‌های برجسته انقلابی بودند، دشمنان انتظار داشتند نهال انقلاب به خشکی گراید؛ اما نتیجه ترورها برعکس شد و ذلت و شکست را نصیب‌شان کرد.
رهبر معظم انقلاب درباره توجه به این موضوع در هنر فرموده‌اند: «به نظر می‌رسد که این کار را هم بایستی سپرد به جناح فرهنگیِ مؤمنِ انقلابیِ مردمیِ خودجوش؛ این جوان‌هایی که می‌بینید در اطراف کشور به‌ طور خودجوش کارهایی انجام می‌دهند کارهای فرهنگی انجام می‌دهند، کارهای هنری انجام می‌دهند، حقایقی را احیا می‌کنند، استعدادهایی را بُروز می‌دهند، از استعدادهای بالفعلی استفاده می‌کنند این کار را هم آنها باید بکنند.
 با زبان هنر، با زبان تصویر، با استفاده‌ از ابزارهای جدید باید بتوانند این حادثه را، این شخصیّت‌ها را [معرّفی کنند]؛ کسی مثل شهید بهشتی را در دنیا معرّفی کنند، کسی مثل شهید رجایی را معرّفی کنند، شهید باهنر را معرّفی کنند. 
هر کدام از این شخصیّت‌هایی که در ماجرای هفتم تیر یا ماجراهای دیگر به شهادت رسیدند، شایسته‌ یک چهره‌نگاری بسیار باعظمتند که می‌شود از اینها چهره‌نگاری کرد.»
هجمه به دهه شصت و زیر سؤال بردن برخوردهای نظام با منافقان یکی از رویکردهای جدید برخی به اصطلاح روشنفکران است. در حالی که اگر فجایع و جنایات دهه شصت به درستی بازخوانی شده و هنرمندانه نمایش داده شوند، به صورت خود به خود ضرورت مقابله با منافقین در آن برهه و مبارزه با ضد انقلاب و داعش و تکفیری‌ها در حال حاضر تداعی می‌شود.


 کاظم احمدی/  هالیوود در گذشته، سیاه‌پوستان، سرخ‌پوستان و آمریکای لاتینی‌ها را مردمانی غیرعادی نشان می‌داد که این نگرش سبب تأثیر منفی بر زندگی این اقلیت‌های جامعه آمریکا شد. همین موضوع درباره مسلمانان آمریکا صادق بوده، با این تفاوت که درباره آنها، همچنان ادامه دارد؛ یعنی شما مسلمان عادی (مانند دیگر آمریکایی‌ها) در فیلم‌های هالیوود نمی‌بینید. به نحو مشابه در این فیلم‌ها مسلمان عادی در کشورهای دیگر از جمله آسیای غربی هم نمی‌بینید. چرا این قدر به این موضوع اهمیت می‌دهیم که آمریکایی‌ها و دیگر بینندگان غربی فیلم‌های هالیوود باید مسلمانان عادی را نیز ببینند؟ این موضوعی حیاتی است؛ زیرا کلیشه «غیرخودی» سبب نفرت، ترس، نژادپرستی و تبعیض می‌شود و آنگاه مردم بی‌گناه هدف قرار می‌گیرند. در سال‌های نه چندان دور، ملیت‌ها و نژادهای دیگر نیز قربانی همین نوع نگاه بودند. برخی از نتایج این نوع نگاه را مرور می‌کنیم؛ 

عواقب نگاه هالیوودی
در نیمه دوم قرن نوزدهم، مطبوعات آمریکا همان روشی را داشتند که هالیوود در قرن بیستم داشته است. آنها با داستان‌سرایی‌های عجیب و غریب درباره جنایت‌های سرخ‌پوستان، چهره مخوفی از این قوم درمانده ساخته بودند؛ به گونه‌ای که ارتش آمریکا تحت فشار مردم این کشور و سیاستمداران به سرکوب و کشتار بی‌دلیل سرخ‌پوستان دست می‌زد. ده‌ها قبیله سرخ‌پوست نابود شدند و بازماندگان آنها در اردوگاه‌های دورافتاده تحت مراقبت دولت سکونت یافتند و اکنون نیز به همان شکل و در فقر و فلاکت زندگی می‌کنند. روش آن موقع مطبوعات آمریکا درباره سرخ‌پوستان، در فیلم‌های هالیوودی برای مدت‌ها ادامه یافت. 
سیاهان آمریکا پس از جنگ‌های داخلی این کشور در دهه 1860 برحسب ظاهر از بردگی آزاد شدند؛ ولی آزادی آنها به معنای سوءظن شدید سفیدپوستان به ایشان بود، زیرا داستان‌های عجیبی درباره جنایات برده‌های آزاد شده منتشر می‌شد. در قرن بیستم، هالیوود چهره‌ای ترسناک با فرهنگی پست از سیاهان ترسیم می‌کرد، به گونه‌ای که کوکلوس کلان به ناجیان جامعه آمریکا از شرّ سیاهان تبدیل شدند (برای نمونه در فیلم تولد یک ملت‌ـ 1915 اثردیوید گریفیث). یکی از نتایج آن، لینچ کردن (قتل با شکنجه) هزاران سیاه در آمریکا بود. در خارج از آمریکا نیز وقتی بمب‌های اتمی در ژاپن انداخته شد، ویتنامی‌ها در جنگ ویتنام قتل عام شدند، عراقی‌ها و افغانستانی‌ها زیر بمباران روزمره قرار گرفتند یا فلسطینی‌ها به دست صهیونیست‌ها شکار می‌شدند، بیشتر مردم آمریکا واکنش انسانی و طبیعی از خود نشان ندادند؛ زیرا طی سال‌ها فیلم‌های هالیوود آن ملت‌ها را غیر طبیعی و غیر خودی معرفی کرده‌اند. 

فناوری در خدمت اسطوره‌سازی
اسطوره‌ها در هر جامعه نقش مهمی دارند. در آمریکا، اسطوره‌سازی هالیوودی بر فرهنگ حاکم است. تلویزیون و سینمای آمریکا بسیار وسیع‌تر و عمیق‌تر از هر ابزار دیگری در افکار مردم این کشور نفوذ دارند. همچنین محصولات هالیوود به همه کشورهای دیگر صادر می‌شود و بخش بزرگی از مردم جهان از آن اثر می‌گیرند. در گذشته، هم سینما و هم تلویزیون اثر نسبتاً کمتری بر اذهان داشتند؛ چون برد آنها کمتر بود، ولی حالا دسترسی مردم آمریکا و جهان به فیلم‌ها به سرعت در حال افزایش است. اسطوره‌سازی هالیوودی در سینمای دیگر کشورها نیز نفوذ کرده است. نه تنها مخاطبان جهانی، تصاویری وهم‌آلود از مسلمانان می‌یابند؛ بلکه فیلمسازان کشورهای دیگر نیز از این اوهام تقلید می‌کنند؛ اما همچنان تصاویر هالیوودی بیشترین نفوذ را در جهان دارند.
تعدادی از این اسطوره‌های سینمایی از اواسط دهه 1980 که تلویزیون‌های کابلی توسعه یافتند و رابطه هالیوود با تلویزیون قوی‌تر شد، هر هفته در یکی از کانال‌ها پخش می‌شوند و سپس به کانال‌های دیگر راه می‌یابند. چهره کاریکاتوری و غیر انسانی از مسلمانان به این ترتیب در بین صدها کانال تلویزیونی به طور دوره‌ای مصرف و بازیافت می‌شود. برای نمونه از فیلم‌های قدیمی، شیخ (1921‌ـ با شرکت والنتینو)، مومیایی (1932‌ـ با شرکت بوریس کارلف) و اکسدوس (1960ـ اثر اتوپرمینگر)، از فیلم‌های نسبتاً جدیدتر، نیروی دلتا (1986ـ اثر مناخم گولان)، بدون دخترم هرگز (1991‌ـ با شرکت سالی فیلد) و قواعد درگیری (2000ـ  اثر ویلیام فریدکین) همواره در کانال‌ها می‌چرخند و با ترسیم چهره مسلمانان، به نسل‌های جدید نفرت را آموزش می‌دهند. 
هزاران سال پیش، افلاطون از قدرت اسطوره و داستان آگاه بود. او در کتاب جمهوری خود می‌گوید: «آنان که داستان‌ها را نقل می‌کنند بر جامعه نیز حکم می‌رانند. فیلم‌ها نیز همانند قصه‌ها با تصویرسازی‌های خود به نسل‌های پی‌درپی درس می‌دهند و برای همیشه باقی می‌مانند. آنها افکار و عقاید را شکل می‌دهند.» یک استاد آمریکایی به نام «بنجامین باربر» می‌گوید: «زمان آن رسیده که درک کنیم معلمان واقعی فرزندان ما دبیران مدارس یا استادان دانشگاه نیستند؛ بلکه فیلمسازانند...، دیزنی بیشتر از دانشگاه دوک اثر می‌گذارد و اسپیلبرگ وزنه‌ای سنگین‌تر از دانشگاه استانفورد است.» 

کلیشه‌های ضد سامی
غربی‌ها درباره آنتی سیستم یا ضد سامی‌گری بسیار دیده و شنیده‌اند. فیلم‌ها و کتاب‌ها و رسانه‌ها اغلب درباره آن بحث می‌کنند و آن را به معنای نژادپرستی علیه یهودیان می‌دانند و هولوکاست یا رفتار هیتلر با یهودیان را ناشی از آن می‌دانند. تبلیغات بسیار در این باره می‌شود که مخالفت با رژیم صهیونیستی نیز به معنای مخالفت با قوم یهود و نوعی نژادپرستی است؛ ولی کمتر کسی در غرب به این موضوع توجه دارد که عرب‌ها نیز قومی سامی هستند و چهره پلیدی که از عرب‌ها با بینی بزرگ و عقابی و قبای بلند و سرپوش بیگانه در هالیوود همراه با باطنی بدجنس از آنها ترسیم می‌شود، تقلیدی از همان چهره‌ای است که نازی‌ها از یهودیان در نشریات و فیلم‌های آلمانی ترسیم می‌کردند (مانند فیلم زوس یهودی‌ـ محصول 1940 آلمان). در همان نوع فیلم‌ها که اکنون در غرب، تابوهای شیطانی محسوب می‌شوند، قوم سامی را بی‌فرهنگ، پول‌پرست، سلطه‌جو، قاتل بیگانگان و طماع به زنان غربی معرفی می‌کردند.

«امید» از برجسته‌ترین خصایص انسانی است که در رفتار متروسواران به روشنی مشاهده می‌شود. امید به سوار شدن به قطارهای مملو از جمعیت که در بیشتر اوقات روز ظرفیت انداختن حتی یک سوزن ناقابل در میان جمعیت متراکم و به هم پیوسته را ندارد، انسان را متحیر و انگشت به دهان کرده و تحسین هر بیننده‌ای را برمی‌انگیزد.
در مترو با وجود همه ناملایمات، نه تنها زندگی در جریان است؛ بلکه مردم با ابتکار و خلاقیت و تدبیر از سر نیاز، سعی می‌کنند با تلطیف فضای گفت‌وگو با یکدیگر، زمان را کوتاه کرده و با خنده و شوخی و گاهی بی‌تو‌جهی زیرکانه و از سر ناچاری، دیگران را در کنار خود جای دهند یا خود را همراه با لبخندی حاکی از اضطرار و نیاز، از درز درب‌های در حال بسته شدن، به میان جمعیت کنسرو شده تحمیل کرده و تا رسیدن به ایستگاه بعدی و احتمالاً سبک‌تر شدن بار جمعیت، یکی در میان نفس بکشند تا حرکت شکم و سینه نفس‌کشان دردمند مترو سوار، کمتر بر پیکره فرد یا افراد مقابل
 فشار بیاورد.
در مترو، عموم مردم به دلیل هم‌درد بودن در کمبود واگن‌های ریلی و فراوانی جمعیت استفاده کننده از مترو، با یکدیگر کمال همکاری را کرده؛ از این رو از این منظر، می‌توان وفاق ملی را در این صحنه تأثیرگذار
 شاهد بود.
از آنجا که اکثریت قریب به اتفاق کارمندان و کارگران، به ویژه در این روزها، برای جبران ناعهدی‌های کشورهای طرف قرارداد برجام و به ویژه آمریکا، خود را به کار بیشتر و زندگی کمتر متعهد می‌دانند، از سویی نیز به دلیل بالا رفتن قیمت ارز و اهمیت و لزوم حفظ آبروی شهروندی مفسدان اقتصادی، توان خرید قشر زحمت‌کش فوق‌الذکر را تا حدود زیادی سلب کرده است، از این رو عده‌ای از شهروندان خلاق و مبتکر، با تدبیری مثال‌زدنی، از پای ننشسته و برای رفع این معضل اجتماعی، بر آن شدند تا خود آستین همت را بالا زده و بازار خرید مایحتاج این قشر آسیب‌پذیر جامعه مترو سوار را به محضر ایشان ارائه کنند؛ بنابراین از بدو ورود به واگن، با تبلیغات انواع اطعمه و اشربه، داروهای گیاهی، اعم از روغن شترمرغ و... با خدمات پس از فروش مواجه شده که با نازل‌ترین قیمت‌ها عرضه می‌شود و می‌تواند بخشی از مایحتاج روزانه آنها را تأمین کند. 
بی‌شناسنامه

 روایت حسین یکتا از «روایت مردم»
مستند «روایت مردم» به دلیل پرداختن به مشکلات و التهابات بازار با استقبال بسیار زیادی مواجه شد. حسین یکتا، راوی مستند «روایت مردم» گفت: «هدف‌ ما از این برنامه این است که در وهله اول مردم به جای اینکه صدای‌شان از رسانه‌های خارجی پخش شود، بدون هیچ سانسوری از رسانه ملی پخش بشود. تا آنهایی که دست‌اندرکارند و می‌توانند با تغییر قانونی یا حرکتی مقداری از مشکلات را رفع کنند، اقدامی تأثیرگذار انجام دهند.» وی در پاسخ به این پرسش که آیا این برنامه با رویکرد سلبی و انتقادی کار خودش را ادامه می‌دهد یا وجوه ایجابی به خودش می‌گیرد، تأکید کرد: «ما قطعاً معتقدیم این برنامه از دستاوردهای نظام است که مردم می‌توانند به راحتی با مسئولان حرف بزنند و کسی با آنها کاری نداشته باشد؛ چون این حرف‌های مخلصانه و نیازمندانه مردم با آن حرف‌های اغتشاش‌گرایانه و مریض غیر خدایی، فرق دارد. یعنی آزادی بیان نظام را به تصویر می‌کشد و حتماً در مسیر دستاوردهایی که در این چهل سال به دست آوردیم، این هم وجه متمایزی است.»

حقوق بشر آمریکایی به روایت طنزپردازان انقلابی
هفتمین شب طنز انقلاب اسلامی که با عنوان «نطنز» شناخته می‌شود، همزمان با هفته حقوق بشر آمریکایی در حسینیه هنر مشهد مقدس برگزار شد.
در این برنامه که باشگاه طنز و کاریکاتور انقلاب اسلامی برگزار کرد، طنزپردازان هنر خودشان را درباره حقوق بشر آمریکایی و موضوعات سیاسی‌ـ اجتماعی کشور نشان دادند و در این محفل برنامه‌‌هایی نظیر شعر و نثرخوانی، استندآپ کمدی، ترانه‌خوانی طنز، کلیپ و... به اجرا درآمدند.
بنابراین گزارش، در بخش دیگری از این مراسم که در سالروز هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری کشورمان به وسیله ناو آمریکایی در خلیج‌فارس برگزار شد، نماهنگ «جعبه سیاه» از تازه‌ترین تولیدات مدرسه سینمایی عمار درباره این جنایت آمریکا در سالن پخش شد.
بر اساس این گزارش، از بخش‌های ویژه و متفاوت این برنامه، پخش کلیپی درباره شهید مدافع حرم مشهدی، شهید رضا سنجرانی بود که پیش از شهادت شهید ضبط شده بود و مورد توجه تماشاگران قرار گرفت.

ساخت سریال «شهید حججی» به گروه دیگری سپرده شد
نگارش سریال «شهید حججی» به نویسندگی مهدی‌کیا و تهیه‌کنندگی سعید کمانی و محمد معماریان آغاز شده است.
این سریال 26 قسمتی که پیشتر قرار بود به دست رسول صانعی نوشته شود، به گروه دیگری سپرده شد و طبق برنامه‌ریزی‌ها تا دو ماه دیگر وارد مرحله پیش‌تولید خواهد شد. 
به جز 10 درصد از لوکیشن‌ها که در تهران قرار دارد،‌ مابقی لوکیشن‌ها همگی در سوریه هستند و وضعیت کنونی این کشور، تکفیری‌ها و بحث مقاومت مردم شهر در این سریال نشان داده 
می‌شود.
پیشتر اعلام شده بود، ساخت سریال شهید حججی به دلیل مخالفت خانواده این شهید، لغو شده است.

قدردانی مدیر حوزه‌های علمیه کشور از یک سریال
مدیر حوزه‌های علمیه سراسر کشور گفت: «سر دلبران، سریال ارزشمندی بود که به چند موضوع مهم؛ از جمله روحانیت و مسجد پرداخت.»
به گزارش مهر، آیت‌الله علیرضا اعرافی در دیدار با تهیه‌کننده و بازیگران سریال سر دلبران با قدردانی از ساخت این سریال و پخش آن ‌در ماه مبارک رمضان، اظهار داشت: «حوزه علمیه از سریال‌ها و هنرهایی که نماد هنر دینی و مردمی هستند، قدردانی می‌کند؛ هر چند دغدغه‌های مورد نظر نیز باید در نشست‌های صمیمی بیان شود.»
وی اظهار داشت: «امروز در عرصه هنر قدسی وضعیت خوبی داریم و به گفته هنرمندان و اندیشمندان خارج از کشورها پایگاه هنر دینی در ایران است.»
بازخوانی انقلاب در جشنواره فیلم مقاومت
در آستانه چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی، جشنواره بین‌المللی فیلم مقاومت با بخش ویژه «جلوه‌گاه نور» به این رویداد اختصاص دارد.
این جشنواره به منظور بازنمایی تاریخ انقلاب اسلامی و اهتمام ویژه به محصولات سینمایی که با مضامین مرتبط، از قبیل «نقش انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در احیای هویت ایرانی‌ـ اسلامی» تهیه و تولید شده‌اند، این بخش را طراحی کرده است. این آثار در بخش مسابقه سینمای ایران داوری می‌شوند و هیئت داوران جشنواره به بهترین فیلم در قالب فیلم‌های سینمایی، کوتاه داستانی و مستند، لوح تقدیر، جایزه نقدی و تندیس ویژه جشنواره را اهدا خواهند کرد.پانزدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مقاومت آذر امسال برگزار می‌شود.

کلاهبرداری آهنگساز حامی رژیم صهیونیستی
کنسرت نوازنده‌ای که سابقه خلق آهنگ‌هایی در حمایت از رژیم صهیونیستی را داشت، به تلکه مردم انجامید. در کنسرت ریچارد کلایدرمن، خالق آهنگ‌هایی، چون «تنها و فقط اسرائیل»، «۵۰ سال برای اسرائیل» و... در تهران، بلیت‌های ۳۰۰ هزار تومانی به فروش رسید. جالب این است که همه بخش‌های ارکسترال که در این کنسرت شنیده می‌شود، به صورت ضبط شده و به اصطلاح پلی‌بک برای مخاطبان به اجرا درمی‌آید. این در حالی است که آیین‌نامه ممنوعیت اجرای «پلی بک»، اجرای موسیقی به شکل پلی‌بک را نوعی کم‌فروشی و توهین به شعور مخاطب ارزیابی کرده بود. به این ترتیب، براساس آیین‌نامه‌ای که سال ۹۳ تصویب شد، برگزاری همه اجراهای پلی‌بک به طور رسمی ممنوع شده است. 

مردی غروب کرد وقتی افق شکست
خورشید دیگری جای پدر نشست
او یک امام بود هرچند بی‌قیام
او یک رسول بود جبریل شاهد است
در آخرین کلام حرفش نماز بود
او جعفر خداست، پیری که بود و هست
از ترس بشکند دشمن نماز او
این یک نماز نیست، تیغی است روی دست
از پای منبرش بستند دست او
قومی عبا به دوش، جمعی قلم به دست
آتش چه می‌کند با خانه خلیل
کاذب چه می‌برد از صادق الست
حرف از ثواب شد تشییع آمدند
ای دهر نابکار، ای روزگار پست
زیر جنازه‌اش جمعند عده‌ای
فامیل بی‌نماز یا با نماز مست
کاش از ره ثواب جمعی به کربلا
تشییع شاه را بودند پای بست
وقتی افق شکست رأسی طلوع کرد
منبر سنان شد و واعظ بر آن نشست

سوزن به کف آرید که هنگام حباب است
آری! دل هر ساکن و جنبنده کباب است
آقای رئیس آمد و فرمود که بازار
تقصیر حباب است اگر در تب و تاب است
از بس که به سرعت شده هر دفعه گران‌تر
از بانک بپرسید دلار عضو شتاب است؟!
همسر چو النگوی طلا خواست، بگویید
ارزنده‌ترین زینت زن حفظ حجاب است!
با مسکن و با خودرو بگویید بترسند
چون از پس امروز یکی روز حساب است!
گویید دلار آید و پایین بکشد زود!
هر چند که زشت است در این کار ثواب است!
گفتند «حباب است» به هر قیمت بالا
اینها‌ـ خودمانیم‌ـ خداییش جواب است؟
وقتی که عمل در پی حرفی نبُود، حرف
چون باد هوا بوده و گلواژه ناب است
باید دو سه تا سیخ فرو کرد به گوشش!
وقتی که رئیس آمده، لم داده و خواب است
ای کاش که مسئول اگر کار نمی‌کرد
رویش بنویسیم که مسئول خراب است!
مصطفی صاحبی


گاهی بی‌پناه‌ترینی
گاهی عزیزترین
گاهی جهانی پشت توست
گاهی بی‌یاورترینی
گاهی همه چیز موافق با توست
گاهی از زمین و آسمان می‌بارد
گاهی دلزده‌ای، گاهی دلخوش
گاهی شادی، گاهی ناخوش
گاهی پر از شعر و شوری
گاهی غم همسایه دیوار به دیوارت می‌شود
گاهی دعا دعا می‌کنی و به مطلوب نمی‌رسی
گاهی به زبان نرانده می‌یابی
گاهی پر می‌شوی از فریاد
گاهی سکوت تنها سلاح توست
گاهی برگ برنده در دستان توست
گاهی باخت تنها نصیب تو از بازی زندگی است
مراقب باش که این گاه به گاه شدن‌ها تو را از تو نستاند
نه مغرور شو نه مأیوس؛ فقط بندگی کن!
و به انتظار بنشین دُردانه زمان را...
او که بیاید همه «گاه‌ها» خوشند و تو در «همه حال» خوب