بازنگاهی به نتایج افکارسنجی از جامعه عربستان


پس از اعلام برنامه‌های اصلاحی محمدبن‌سلمان در راستای چشم‌انداز ۲۰۳۰ این کشور و واکنش‌های متفاوت جامعه عربستان، به منظور راستی‌‌آزمایی واکنش‌های مردمی، مجموعه‌ای از اقدامات با هدف افکارسنجی جامعه سعودی در دستور کار قرار گرفت. نتایج به دست آمده از این افکارسنجی نشان می‌دهد، حدود دو میلیون نفر در عربستان با گرایش‌های موافق و مخالف حکومت، در این نظرسنجی شرکت کرده و مطالبات خود از ولی‌عهد سعودی را بیان کردند.
از سوی دیگر، با وجود تلاش سعودی‌ها مبنی بر ارائه تصویر مثبت از برنامه‌های اصلاحی محمدبن‌سلمان، تنها ۱۹ درصد مردم از برنامه‌های ولی‌عهد سعودی اعلام رضایت کردند و حدود ۸۱ درصد از اجرای این برنامه‌ها و پیامدهای آن در سطح جامعه ناراضی هستند. مهم‌ترین مصادیق نارضایتی مردم بر برنامه‌های اقتصادی تمرکز داشت و شامل موضوعاتی چون بالا بودن هزینه‌ها، قطع خدمات، مسکن، استخدام اتباع خارجی در مراکز دولتی، پایین بودن سطح درآمد، افزایش بیکاری، پایین بودن حقوق، افزایش مالیات و وضعیت نامناسب بیمه بود.
افزون بر برنامه‌های اقتصادی، مصادیق نارضایتی مردم در بخش‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نیز بروز داشت که شامل موضوعاتی چون بی‌توجهی مسئولان به مردم، مشکلات زندانیان، ارائه خدمات درمانی، اعطای آزادی به زنان، بازداشت مخالفان حکومتی، اهمال در امور دینی، بی‌توجهی به مسائل اخلاقی، جنگ یمن و متزلزل شدن بنیان خانواده می‌شد.
به منظور دستیابی به پاسخ‌های واقعی از بستر جامعه سعودی، تلاش شد از متون ایجابی و دارای محتوای مناسب که ناظر بر واقعیت‌های جامعه عربستان است، استفاده شود. ضمن اینکه به مردم عربستان اطمینان داده شد حکومت در اولین سالگرد ولایت عهدی محمدبن‌سلمان (۳۰ تیر ماه)، برنامه‌های اجرایی خود را آسیب‌شناسی کرده و قرار است نسبت به اصلاح آن اقدام کند؛ از این رو، شرکت‌کنندگان در نظرسنجی از طیف‌های موافق و مخالف حکومت، بدون هیچ حساسیتی نظرات خود را ارائه دادند.
گفتنی است، محمدبن‌سلمان در سفر فروردین ماه ۱۳۹۷ به آمریکا، در دیدار با سران و مدیران شرکت‌های فنا‌وری جهان از جمله بیل‌گیتس مدیرعامل مایکروسافت، جف بزوس مدیرعامل آمازون، تیم کوک مدیرعامل اپل، ساندار پیچای مدیرعامل گوگل، مارک زاکر برگ مؤسس فیس‌بوک و توئیتر، روبرت مرداک سهام‌دار اصلی غول رسانه‌ای نیوز کورپوریشن و ایلان ماسک مدیرعامل تسلا، تلاش کرد از طریق سرمایه‌گذاری در این شرکت‌ها و بهره‌گیری از ظرفیت‌های آنها، تصویر منفی مردم آمریکا و جهان نسبت به عربستان را تغییر دهد.
حسب آمار ارائه شده از سوی پایگاه داده‌ها، شرکت‌های فناوری فوق که بیشترین کاربران را در فضای مجازی دارند، محبوبیت محمدبن‌سلمان در جامعه عربستان، حدود ۳۸ درصد است. این آمار حاکی از تلاش شرکت‌های مذکور برای بهبود تصویر عربستان و ولی‌عهد سعودی در جامعه سعودی، منطقه و نظام بین‌الملل است و با واقعیت‌های جامعه فاصله دارد.

سردار صفوی، دستیار و مشاور عالی فرمانده کل قوا


دستیار و‌ مشاور عالی فرمانده کل قوا گفت: «در این ۴۰ سال، آمریکا هر توانی داشته به میدان آورده و شکست خورده است؛ لذا مجبور است از منطقه غرب آسیا عقب‌نشینی کند.»
سردار سرلشکر صفوی، در مراسم رونمایی از کتاب «تاریخ شفاهی از سنندج تا خرمشهر» طی سخنانی اظهار داشت: «پس از آزادسازی سنندج، مردم از پاسداران و نیروهای مدافع شهر استقبال کردند. تا پیش از جنگ ما فقط در  کردستان حدود 500 شهید دادیم که نیمی از این تعداد مربوط به شهر سنندج می‌شد.»
وی با اشاره به آغاز جنگ تحمیلی پس از حوادث کردستان، گفت: «در این هنگام که ما هنوز از جنگ کردستان فارغ نشده بودیم، ارتش عراق به خوزستان حمله کرد. عراقی‌ها همه شهر را نابود کردند و گفتند «ما آمده‌ایم که بمانیم». مردم خرمشهر و آبادان مجبور به ترک شهر شدند و شهری که مردم در آن نباشند، به شهر ارواح تبدیل می‌شود. در آزادسازی خرمشهر وحدت بین رزمندگان ارتش و سپاه و بسیج را می‌بینیم.»
دستیار و‌ مشاور عالی فرمانده کل قوا تصریح کرد: «پس از پایان جنگ عراق با ما، آنها به کویت حمله کردند و توانستند در کمتر از هفت ساعت این کشور را تصرف کنند؛ اما در کشور ما مردم 34 روز فقط در خرمشهر مقاومت کردند. برای آزادسازی کویت همه به این کشور کمک کردند؛ ولی در آزادسازی خرمشهر همه به عراق کمک می‌کردند.»
سرلشکر صفوی با اشاره به پشتیبانان گروهک‌های تروریستی در ابتدای انقلاب گفت: «در اسناد منتشرشده از لانه جاسوسی آمریکا، مشخص شد آمریکا از این گروه‌ها حمایت می‌کرد و آنها صدام را برای حمله به ایران تحریک کردند. از کودتای مرداد سال ۱۳۳۲ تا سرنگونی شاه در سال ۱۳۵۷ همه چیز ایران در اختیار آمریکا بود و همه جنایات شاه با تأیید آنها بود. کارنامه سیاه اقدامات آمریکایی‌ها در 40 سال گذشته نشان می‌دهد؛ آنها طی این سال‌ها ما را تحت فشار گذاشتند. پشت سر ترور شخصیت‌ها در اول انقلاب آمریکا بود و دست صدام هم از آستین آمریکا بیرون آمد.»
وی افزود: «در این 40 سال، آمریکا هر توانی داشته به میدان آورده و شکست خورده است‌، لذا مجبور‌ است از منطقه غرب آسیا عقب‌نشینی کند. قدرت آمریکا رو به افول است و با شکل‌گیری محور مقاومت و الگو‌گیری از بیانات رهبر معظم انقلاب و حضرت امام(ره) ملت‌ها سرنوشت خودشان را رقم خواهند زد. آمریکایی‌ها از ملت ایران شکست خوردند و دیگر نمی‌توانند بر ما غلبه پیدا کنند.»


دکتر یدالله جوانی
مدیر مسئول 
13 آبان در تاریخ مبارزات ملت ایران و ادبیات انقلاب اسلامی فراتر از یک روز تاریخی، یک نماد با معانی فراوان است. پیروزی‌ها و شکست‌های راهبردی برای دو جبهه متفاوت از نظر ماهیت در این روز رقم خورده است. از این رو باید 13 آبان را به خوبی شناخت و آن را به نسل جوان شناساند. در دل 13 آبان معانی‌ای چون؛ قیام برای خدا، پدیدآیی نصرت‌های الهی، ‌بروز و ظهور خلق و خوی استکباری آمریکا، آشکار شدن ماهیت رژیم فاسد، ‌دیکتاتور و وابسته پهلوی، حضور نسل جوان در صحنه، رویارویی دو جبهه حق و باطل،‌ پیروزی جبهه حق و شکست جبهه باطل وجود دارد. همین معانی فراوان، 13 آبان را به یک نشانگر تبدیل کرده و عنوان روز «ملی مبارزه با استکبار جهانی» را برای این روز به ثبت رسانده است.
وجود عنصر برجسته مبارزه با استکبار در سه رویداد تاریخی در مقاطع مختلف،‌ اما در یک روز و آن هم 13 آبان، دلیل اصلی این نامگذاری است. بنابراین ۱۳ آبان، نشانگر بخشی از هویت ملت ایران است. ملت ایران، یک ملت مؤمن، ‌ولایتمدار، مجاهد و استکبارستیز است. نزدیک به چهل سال است که مستکبران عالم دست در دست هم داده تلاش می‌کنند تا در این هویت تغییر و تبدیل پدید آورند؛ لکن نه تنها موفق نشده‌اند؛ بلکه علاوه بر ثبات قدم ایرانیان در استکبارستیزی، این هویت، دیگر ملت‌های جهان را تحت تأثیر قرار داده است. اکنون ستیز با آمریکای جهانخوار به عنوان مصداق اصلی و کامل استکبار در عصر حاضر مورد توجه بسیاری از ملت‌ها قرار گرفته است. بیشترین عصبانیت آمریکایی‌ها از ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی به دلیل همین نقش الگویی و الهام‌بخشی در استکبارستیزی برای دیگر ملل است.
ایستادگی چهل ساله ملت ایران در برابر آمریکا، این حقیقت را آشکار کرد که در پرتو قدرت ایمان و برخورداری از نصرت الهی، می‌توان طاغوت زورگویی جهان را به زیر کشید. اکنون علاوه بر مبارزات پراکنده در سراسر جهان علیه استکبار، یک جبهه منسجم، قدرتمند و پیشرونده در منطقه راهبردی غرب آسیا، از سواحل شرقی مدیترانه تا سواحل دریای سرخ علیه آمریکا به صورت فعال در حال مبارزه است.
پدیدآورنده اصلی این جبهه، ملت ایران بر مبنای آموزه‌های اسلام ناب و با رهبری امامین انقلاب اسلامی است. به همین دلیل، آمریکایی‌ها به دنبال انتقام از ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی هستند. ترامپ رئيس‌جمهور آمریکا با خروج از برجام، روز ۱۳ آبان را با آغاز اجرای تمامی تحریم‌ها و شعار «به صفر رساندن صادرات نفت ایران»، روز انتقام از ملت ایران تعریف کرده است. به عبارتی، آمریکایی‌ها می‌خواهند در «روز ملی مبارزه با استکبار جهانی»، با تشدید تحریم‌های به زعم خود بی‌سابقه در تاریخ، شکست بزرگی را به ملت ایران تحمیل کنند و به دوران استکبارستیزی ایرانیان پایان دهند. آنان می‌خواهند از طریق جنگ اقتصادی، عملیات روانی و ایجاد اخلال‌های امنیتی و برهم زدن ثبات و آرامش کشور، عرصه زندگی را بر مردم سخت کرده و چنین القا کنند که تنها راه رهایی از این وضعیت تسلیم شدن در برابر آمریکاست.
اما صاحب این قلم، با استناد به سنن الهی، تجارب تاریخی، هوشمندی و بصیرت مردم و هدایت‌های رهبری حکیم انقلاب اسلامی، معتقد است، چهارمین شکست‌ برای آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۹۷ و در ادامه شکست‌های سه‌گانه پیشین در این روز تاریخی رقم خواهد خورد.
اگر تا به امسال، ‌۱۳ آبان دربردارنده سه رویداد تاریخی بود، از این پس و در سال‌های بعد، باید در شرح ۱۳ آبان به چهار رویداد تاریخی، به چهار پیروزی ملت ایران و چهار شکست آمریکا در این روز اشاره کرد. این چهار شکست آمریکا عبارت است از:
اولین شکست‌ـ اولین رویداد تاریخی در ۱۳ آبان سال ۱۳۴۳ رقم خورد و آن تبعید حضرت امام خمینی(ره) از ایران به ترکیه به دستور مستقیم آمریکایی‌ها بود.                                             
 این تبعید به دلیل سخنرانی تاریخی امام(ره) در تاریخ ۴ آبان ۱۳۴۳ علیه رژیم شاه و آمریکا به جهت تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلس ایران انجام گرفت. افشاگری امام(ره) در خصوص کاپیتولاسیون، رژیم طاغوت و آمریکا را به وحشت انداخت و آنها تصور کردند با تبعید ایشان از ایران مانع شکل‌گیری یک نهضت خواهند شد؛ اما در عمل، پیروز این صحنه امام و پیروان روزافزون ایشان بودند. تبعید امام(ره)، نه تنها ایشان را از ادامه مبارزه علیه طاغوت ایران، آمریکا و رژیم صهیونیستی منصرف نکرد؛ ‌بلکه این مبارزات با جدیت بیشتری دنبال شد و در نهایت در سال ۱۳۵۶، مردم ایران را به صحنه آورد؛ بنابراین ۱۳ آبان سال ۱۳۴۳ اولین شکست نصیب آمریکایی‌ها شد؛ اگرچه در ظاهر با تبعید امام(ره) تصور پیروزی داشتند. تبعید امام چهره دشمنان داخلی و خارجی ملت ایران و اسلام را برای مردم آشکار کرد. در ۱۳ آبان ۱۳۴۳،‌ آمریکایی‌ها و شاه ایران کسی را تبعید کردند که فریادهایش در آن سخنرانی تاریخی در راستای دفاع حقیقی از استقلال، منافع و عزت و کرامت ایرانیان بود. این تبعید، خود مقدمات و زمینه‌های شناخت بیشتر مردم، کادرسازی برای مبارزه و پدیدآیی ایدئولوژی انقلاب بر مبنای اسلام ناب و رهبری انقلاب را فراهم کرد. بنابراین آنچه در سال ۱۳۵۶ رخ نمود و مردم را در سراسر کشور به صحنه مبارزات آورد و ایران را وارد مرحله  انقلاب کرد؛‌ همگی در حوادث پیشین و از جمله موضوع تبعید امام در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ ریشه دارد.
دومین شکست‌ـ اعتصابات و تظاهرات مردم در سراسر کشور در سال‌های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ رژیم طاغوتی پهلوی و اربابش آمریکای جهانخوار را به شدت نگران کرده و به وحشت انداخته بود. آمریکایی‌ها برای حفظ سلطه خود بر ایران، راهبرد سرکوب مردم و به خاک و خون کشاندن تظاهرات و تجمعات را در دستور کار قرار داده و آن را از شاه خائن و وابسته مطالبه کردند. در همین راستا بود که در روز ۱۳ آبان ۱۳۵۷، تظاهرات دانشجویان و دانش‌آموزان در تهران به خاک و خون کشیده شد. تصور آمریکایی‌ها و رژیم طاغوت این بود که، با کشتار و ایجاد رعب و وحشت در مردم، همه چیز پایان می‌یابد؛ لکن غافل از این بودند که در ایدئولوژی انقلاب، یعنی اسلام، شهادت یک فوز عظیم شناخته می‌شود.
بنابراین به شهادت رساندن جمعی از دانشجویان و دانش‌آموزان در ۱۳ آبان ۱۳۵۷، نه تنها حرکت انقلاب را متوقف نکرد؛ بلکه با تقویت اراده‌ها و انگیزه‌ها در مردم برای ادامه مبارزه تا پیروزی، حرکت انقلاب شتاب بیشتری یافت و در نهایت رژیم پهلوی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ فرو ریخت.
سومین‌ شکست‌ـ با پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکایی‌ها سیاست و راهبرد شکست انقلاب و ساقط کردن جمهوری اسلامی را از طریق طراحی کودتا، ترور رهبران، ایجاد بی‌ثباتی در کشور و راه‌اندازی غائله‌های تجزیه‌طلبی در دستور کار خود قرار دادند. سفارت آمریکا در تهران، به محل اصلی و قرارگاه مرکزی طراحی و هدایت‌ این توطئه‌ها تبدیل شد با آشکار شدن این واقعیت که سفارت آمریکا به لانه جاسوسی و مرکز توطئه علیه انقلاب اسلامی و ملت ایران تبدیل شده، روز ۱۳ آبان سال ۱۳۵۸ دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، این کانون توطئه را تسخیر کردند و به تعبیر امام(ره)، انقلاب دوم را پدید آوردند.
انقلاب دوم با تسخیر کانون توطئه، از یک سو انقلاب اول را ماندگار کرد و از سوی دیگر هیمنه آمریکا را فرو ریخت. با بررسی و تحلیل محتوایی اسناد لانه جاسوسی، مشخص می‌شود که با تسخیر این مرکز توطئه، چه پیروزی بزرگی نصیب ملت ایران و چه شکست راهبردی نصیب آمریکایی‌ها شد.
چهارمین شکست‌ـ به یقین در ادامه سه شکست آمریکا در روز ۱۳ آبان سال‌های ۱۳۴۳، ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸، شکست چهارم برای آمریکایی‌ها در روز ۱۳ آبان سال ۱۳۹۷ رقم خواهد خورد. آمریکایی‌ها می‌خواهند ۱۳ آبان سال جاری را به روز انتقام از ملت ایران و نظام اسلامی تبدیل کرده و از طریق انواع فشارهای اقتصادی و روانی، جمهوری اسلامی را به تسلیم وادار کنند. به طور حتم می‌توان گفت، نه تنها آمریکایی‌ها به آنچه می‌خواهند دست نمی‌یابند؛ بلکه این فشارها نتیجه عکس خواهد داد. آمریکایی‌ها قادر به صفر کردن صادرات نفت ایران نیستند و هم‌اکنون نشانه‌های این شکست آشکار شده است. با تأمل در دو نکته زیر می‌توان نشانه‌های این شکست را دید:
نکته‌ اول‌ـ با خروج آمریکا از برجام و آغاز عملیات روانی سنگین بازگرداندن تحریم‌ها در یک دوره ۹۰ و ۱۸۰ روزه و تمرکز بر به صفر رساندن صادرات نفت ایران در ۱۳ آبان از سوی مقامات آمریکایی، اقتصاد ایران تحت تأثیر این عملیات روانی قرار گرفت و بازار ارز و طلا دچار بی‌ثباتی شد. در این روند آمریکایی‌ها طوری حرکت کردند که گویا قادر به توقف کامل صادرات نفت ایران هستند. برای نمونه، «برایان هوک» رئیس گروه اقدام ایران در وزارت خارجه آمریکا، با تأکید بر تداوم سیاست به صفر رساندن صادرات نفت ایران، ۲۴ مهر ماه در جمع خبرنگاران گفت: «پس از حذف کامل صادرات نفت ایران، نیازهای کشورهای مختلف به نفت از سوی دیگر کشورها تأمین خواهد شد.»
نکته دوم‌ـ ایران از همان ابتدای طرح ادعای به صفر رساندن صادرات نفت اعلام کرد، آمریکا قادر به این کار نخواهد بود. اکنون همه نشانه‌ها از شکست آمریکا در این توطئه حکایت می‌کند. خریداران اصلی نفت ایران شامل چین، هند، کره جنوبی و ترکیه، همگی اعلام کردند، جایگزین کردن نفت ایران برای آنها ممکن نیست و در برابر خواست آمریکا دست به مقاومت زدند. در چنین فضایی جان بولتون که پیش از این مدعی توانایی آمریکا در این اقدام بود، به صراحت اعلام کرد: «نمی‌خواهیم به کشورهای دوست آمریکا که به نفت ایران وابسته هستند، آسیبی وارد شود!»
و این سخن، معنایی جز شکست آمریکا در جنگ اقتصادی علیه ایران ندارد.

علی حیدری
سردبیر
اربعین حسینی به مثابه نماد بارز فرهنگ عاشورا و واقعه کربلا امروز در میان ملت‌های گوناگون شناخته شده است. یکی از دلایل آن هم پیاده‌روی عظیم تا حرم امام حسین(ع) است که در پرتو تحولات صورت گرفته در کشور عراق در سال‌های اخیر رونق خاصی گرفته؛ یک حرکت بی‌نظیر در جهان که از ظرفیت بسیار بالایی برای انتقال فرهنگ تشیع برخوردار است. 
ریشه این سنت ارزشمند به حرکت جابربن‌عبدالله انصاری به همراه شاگردش عطیه عوفی نخستین زائران حرم امام حسین(ع) برمی‌گردد که پس از واقعة عاشورای سال 61 هجری از مدینه رهسپار عراق شدند و روز بیستم صفر به کربلا رسیدند. این سنت حسینی در طول تاریخ پس از واقعه عاشورا با فراز و نشیب‌های فراوانی روبه‌رو بوده و در مقاطعی با دشواری‌های فراوانی همراه بوده است. 
فصل جدید این حرکت که در سال‌های اخیر شاهد آن هستیم، باشکوه‌ترین راه‌پیمایی از این جنس است که به تعبیر رهبر معظم انقلاب، «شروع مغناطیس جاذبه حسینی» است. سنت دیرینه شیعیان عراق برای پیاده‌روی با استقبال ویژه عاشقان اهل بیت(ع) و دلدادگان اباعبدالله(ع) از کشورمان به عرصه وحدت و برادری دو ملت تبدیل شده است. البته حضور شیعیان و دلباختگان اهل بیت(ع) از اقصی نقاط جهان در این همایش عظیم نیز صحنه‌های زیبایی را به تصویر می‌کشد و نشان از همدلی و وحدت شیعیان دارد. نقش ملت عراق در راه‌اندازی و اداره موکب‌های مردمی برای پذیرایی و اسکان میلیون‌ها زائر که از عشق و ارادت آنان به اباعبدالله‌الحسین(ع) حکایت دارد، از جنبه‌های بی‌مانند این حرکت بزرگ است.
اما نکته مهم این است که چنین حرکت بی‌نظیری در عصر رسانه و ارتباطات و حکمرانی مدعیان آزادی بیان، از لنز دوربین‌های خبری جهان دور می‌ماند و رسانه‌های بزرگ چشم خود را بر آن بسته و از انتشار ابعاد و زوایای آن جلوگیری می‌کنند؛ چرا که در حقیقت انعکاس واقعیت موجود اذعان به حقانیت این راه و این تفکر است که دشمن از آن ابا دارد. با توجه به این وضعیت، دولت و رادیو‌ـ تلویزیون عراق باید محدودیت‌های رسانه‌ای برای بازتاب چنین همایش شکوهمندی را رفع کنند تا رسانه‌های کشورهای اسلامی، به ویژه جمهوری اسلامی ایران بتوانند در انعکاس آن نقش بیشتری ایفا کنند.
موضوع مهم‌تر این است که دو دولت عراق به عنوان میزبان زائران و دولت جمهوری اسلامی ایران به عنوان کشور دوست و همسایه و کشوری که بیشترین زائران اربعین پس از مردم عراق را به خود اختصاص داده، در برگزاری این همایش بزرگ وظایفی برعهده دارند که باید با جدیت بیشتر دنبال کنند. نگارنده منکر برنامه‌ریزی‌ها و تلاش‌های دستگاه‌ها و نهادهای مختلف در برگزاری مراسم پیاده‌روی اربعین نیست؛ اما با وجود گذشت چند سال از اوج‌گیری این حرکت همچنان مشکلات فراوانی وجود دارد که باید برای آنها تدابیری اتخاذ شود و پایان مراسم امسال به منزله آغاز برنامه‌ریزی برای سال آینده تلقی شود.
از یک سو دولت عراق و مسئولان این کشور باید نسبت به فراهم آوردن زیرساخت‌های لازم در بخش جاده و ناوگان حمل‌و‌نقل برای اداره چنین آیین بزرگی که هر سال برگزار می‌شود، تدابیر لازم را اتخاذ کنند و دست‌اندرکاران عتبات عالیات و حرم‌های مطهر باید برای تسهیل حضور زائران در چنین مناسبتی برنامه‌ریزی لازم را انجام دهند، از سوی دیگر دولت ایران نیز با تسهیل شرایط حضور مردم در مراسم پیاده‌روی اربعین از روادید و ناوگان حمل‌ونقل گرفته تا اختصاص ارز برای زائران با در نظر گرفتن شأن و منزلت زائران برنامه‌ریزی و اقدام کند تا نابسامانی‌های موجود برای سال‌های آینده مرتفع شود. همچنین مسئولان فرهنگی، سازمان اوقاف و امور خیریه و آستان قدس رضوی با همکاری و تعامل با مسئولان عراقی شرایط انتقال تجربیات به آنان را فراهم کنند تا دست‌اندرکاران این مراسم در عراق بتوانند این مراسم بزرگ را بهتر و مناسب‌تر برگزار کنند. ان‌شاءالله


امام خامنه‌ای در دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان شکست سیاست‌های خصمانه آمریکارا در قبال ایران تبیین کرد


حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسبت ۱۳ آبان «روز ملی مبارزه با استکبار» در دیدار هزاران نفر از دانش‌آموزان و دانشجویان با تجلیل از حضور پرمعنا و عظیم مردم در «رزمایش بی‌نظیر، توصیف‌ناپذیر و شگفتی‌ساز اربعین»، سه حادثه ۱۳ آبانِ ۴۳، ۵۷ و ۵۸ را نشانه‌هایی از چالش عمیق و مستمر ملت ایران و آمریکا دانستند و با اشاره به شکست شیطان بزرگ در تحقق هدف اصلی توطئه‌های ۴۰ سال اخیر آن، یعنی بازگشت به سیطره دوران رژیم ستمشاهی در ایران تأکید کردند: «افول آمریکا به واقعیتِ مورد اجماع صاحب‌نظران معتبر جهان تبدیل شده، اما در سوی دیگر این چالش، ملت ایران با انگیزه، روحیه و کار و تلاش جوانان عزیزش، آینده‌ای درخشان و به مراتب بهتر را در پیش دارد.»
رهبر معظم انقلاب اسلامی با تبریک به همه کسانی که توفیق حضور در حرکت پرشور اربعین را داشتند، گفتند: «غربی‌ها از درک و تحلیل این پدیده فوق‌العاده عاجزند، آنها چند سال در قبال حرکت عظیم اربعین «توطئه سکوت» را به‌ کار گرفتند، اما امسال مجبور شدند مقداری به آن بپردازند البته با تحلیل‌های خصمانه و غلط و بلاهت‌آمیز.» ایشان با تأکید بر اینکه سرچشمه فیاض راه‌پیمایی اربعین، غربی‌ها و رسانه‌های آنها را دستپاچه کرده است، گفتند: «رسانه‌های غربی همچون رادیو انگلیس ادعای حکومتی بودن این مراسم عظیم را مطرح کردند، اما کدام دولت می‌تواند ۱۰ تا ۱۵ میلیون انسان را در مسافتی حداقل ۸۰ کیلومتری، پیاده به حرکت درآورد؟!» 
سیلی ملت به آمریکا
امام خامنه‌ای با اشاره به سه حادثه روز 13 آبان که به نحوی با آمریکا مرتبط است، گفتند: «حادثه اول در سال ۱۳۴۳ مربوط به تبعید امام خمینی(ره) در پی اعتراض ایشان به لایحه کاپیتولاسیون یا همان مصونیت اتباع آمریکایی در ایران بود. حادثه دوم به کشتار دانش‌آموزان و نوجوانان به دست رژیم آمریکاییِ پهلوی در سال ۵۷ مربوط می‌شود و در حادثه سوم که در سال ۱۳۵۸ اتفاق افتاد، لانه جاسوسی آمریکا به دست دانشجویان تسخیر شد که در واقع سیلی متقابل ملت ایران به آمریکا بود.» ایشان این سیلی خوردن و تحقیر آمریکا را نتیجه قدرتی دانستند که انقلاب اسلامی به مردم داد و افزودند: «مجموعه این سه حادثه نشان‌دهنده چالش میان ایران و آمریکا است که این چالش در طول چهل سال گذشته ادامه داشته و آمریکایی‌ها در آن از انواع تحرکات و دشمنی‌ها استفاده کرده‌اند.» رهبر فرزانه انقلاب اسلامی؛ «حمله به طبس»، «تحریک صدام برای جنگ با ایران»، «حمله موشکی به هواپیمای مسافربری» و «حمله به سکوهای نفتی» ایران را نمونه‌هایی از «جنگ نظامیِ» «جنگ اقتصادی» و «جنگ رسانه‌ای» آمریکا در این چالش چهل ساله برشمردند.

استمرار استقلال‌خواهی
رهبر معظم انقلاب استمرار روحیه استقلال‌طلبی در جوانان ایران با هر تفکر و رفتار را از دیگر نشانه‌های شکست آمریکا دانستند و افزودند: «آنها با همه تلاش امپراتوری خبری و رسانه‌ای خود نتوانسته‌اند احساس تنفر و روحیه استقلال‌طلبی و مقاومت در مقابل بیگانگان سلطه‌طلب را در جوانان این سرزمین از بین ببرند، به ‌گونه‌ای که نسل جوان کنونی از لحاظ انگیزه ایستادگی و مقاومت اگر از نسل اول انقلاب جلو نباشد، حتماً عقب نیست.»
نقشه‌های بیهوده و زوال آمریکا
حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای با جلب توجه کشورهای منطقه به واقعیت افول آمریکا افزودند: «کسانی که به پشتیبانی آمریکا حاضرند مسئله فلسطین را به‌ کلی به فراموشی بسپارند، متوجه باشند که آمریکا حتی در منطقه خودش هم رو به زوال است؛ اما ملت‌های این منطقه و حقایق آن، زنده و پابرجا هستند. اکنون نه تنها اقتدار معنوی و قدرت نرم آمریکا رو به افول است؛ بلکه اقدامات رئیس‌جمهور عجیب و غریبِ فعلیِ آمریکا، «لیبرال دموکراسی» را نیز که پایه تمدن غرب است، بی‌آبرو کرده است. حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای با یادآوری افول آمریکا و برشمردن نشانه‌های آن چون بدهی‌های اقتصادی، افول نظامی و... به کسانی که به سازش با آمریکا گرایش دارند، افزودند: «بیهوده نقشه بی‌اساس و بی‌پایه نکشید، زوال آمریکا یک واقعیت است. بر اساس سنت الهی، آمریکا محکوم است که از صحنه قدرت جهانی زایل بشود.»

راه‌حل مشکلات
حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای با اشاره به اینکه، مدل پیشرفت ایران از الگوهای توسعه غربی اخذ نشده است، افزودند: «ما از دانش و فناوری روز حداکثر استفاده را می‌بریم، اما می‌دانیم که مدل‌های غربی برخلاف زرق و برق ظاهری، باطنی مشکل‌آفرین دارند و کشورهای مختلف را با دشواری و بدبختی روبه‌رو کرده‌اند.» ایشان همت جوانان برای حل مسائل را نیاز اصلی کشور دانستند و تأکید کردند: «جوانان بدون «ترس و تنبلی» ابتکار و نوآوری را سرلوحه تلاش خود قرار دهند و با غیرت و تعصب ملی، وظایف‌شان را در پیشرفت و سعادت و افتخار ملت و امنیت کشور ایفا کنند.»

صبح صادق زمینه‌ها و اهداف سفر نتانیاهو به عمان را بررسی می‌کند


 هادی محمدی/ سفر سه روزه ابومازن به پادشاهی عمان از دوشنبه دو هفته پیش شروع شد و روز پنج‌شنبه، یک روز پس از ابومازن، نتانیاهو وارد مسقط شد تا همراه با همسر و سه مقام ارشد اطلاعاتی و دیپلماتیک مذاکرات ۱۲ ساعته در پادشاهی عمان را به اجرا بگذارد. بیانیه مشترک این سفر بر تبادل نظر درباره روند سازش در فلسطین و مباحث مربوط به ثبات منطقه‌ای تأکید کرد که مصاحبه یوسف‌بن‌علوی وزیر خارجه عمان، نکات مهمی از این سفر را روشن کرد. وی تأکید کرد، سفر نتانیاهو بنا به درخواست خودش بوده تا دیدگاه‌های خود را به پادشاه منتقل کند و ابومازن نیز بر اساس همین تمایل با پادشاه دیدار داشته است.
بن‌علوی در ادامه افزود، نقش میانجیگر در موضوع فلسطین ندارد و صرفاً تسهیل‌کننده بین طرف‌ها در فلسطین و یمن می‌باشد و طرح صلحی را در فلسطین دنبال نمی‌کند.» بن‌علوی بلافاصله در سفر به رام‌الله با ابومازن دیدار کرد که درباره محتوای این سفر، اطلاعات چندانی منتشر نشده است.
این رخداد سیاسی از سوی مطبوعات و نویسندگان امنیتی رژیم صهیونیستی و به موازات مواضع رسمی نتانیاهو، برخلاف مواضع یوسف‌بن‌علوی، با پرداختن به گمانه‌زنی‌های گوناگون از موضوعات مورد بحث در دیدار نتانیاهو از مسقط، به یک فضای مبهم دامن زد و تلاش شد، پیام و مأموریت اصلی در این سفر را فعال‌سازی نقش عمان برای مذاکرات غیر مستقیم بین رژیم صهیونیستی و ایران عنوان کنند. آنچه قابل توجه است اینکه، رسانه‌های اصلاح‌طلب داخلی و برخی روشنفکران با تحلیل‌های نمایشی و سیر‌ک‌گونه، این سفر را نوعی اخطار به ایران از سوی رژیم صهیونیستی قلمداد کردند که با جدیت به دنبال برخورد مستقیم با ایران است. این تحلیلگران با تکرار سایه جنگ اسرائیلی، آنقدر به توان نظامی رژیم صهیونیستی برای حمله به ایران تکیه و اعتماد دارند که مقامات نظامی و امنیتی این رژیم، این باور را نداشته و سال‌هاست که به عنوان آرزو به آن می‌اندیشند. برای نمونه یوسی میلمان تحلیلگر روزنامه معاریو می‌نویسد، اگرچه در مسقط درباره ایران گفت‌وگو شده، ولی تصور میانجی‌گری بین ایران و رژیم صهیونیستی از سوی عمان، ناممکن است!
با این مقدمه باید به این پرسش پاسخ داد که محتوا، هدف یا اهداف و کارکرد سفر نتانیاهو به مسقط چه بوده و با چه راهبردی دنبال شده است؟ روشن است که این سفر نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی را باید با توجه به مؤلفه‌ها، رویدادها و شرایط ویژه منطقه‌ای و بین‌المللی و طرح‌ها و راهبردهای رژیم صهیونیستی و بازیگران اصلی در منطقه  تحلیل و تفسیر کرد.

زمینه‌های سفر نتانیاهو
 به مسقط
۱ـ مذاکرات امنیتی و سیاسی بین نتانیاهو و ابومازن مدتی است که با چالش جدی روبه‌رو است و طرح معامله قرن ترامپ نیز، به شدت بر این مذاکرات تأثیر منفی گذاشته، به نحوی که ابومازن، ادامه مذاکره با نتانیاهو را بی‌فایده دانسته و جایگاه میانجی‌گری آمریکا را نیز زیر سؤال برده و از روسیه درخواست ایفای نقش فعال‌تر در مذاکرات سازش دارد.
۲ـ مصر، اردن و عربستان، سه کشور اصلی در موضوعات فلسطین بوده و با ابومازن و دولت خودگردان در تعامل هستند، ولی جایگاه و دیدگاه‌های متفاوتی در مسئله مذاکرات سازش و معامله قرن، رخدادهای امنیتی و مدیریت رویکردهای ابومازن دارند. در این بین عربستان و شخص بن‌سلمان با تکیه بر دیپلماسی رشوه و توان مالی از مصر و اردن، شرایط برتری دارد. از نظر صهیونیست‌ها، مصر فقط برای مدیریت تحولات امنیتی و درگیری‌‌های نظامی باید نقش‌آفرینی کند و اردن به عنوان حیاط خلوت امنیتی رژیم صهیونیستی نباید فراتر از مطالبات امنیتی برای محاصره کرانه باختری، نقش‌آفرینی کند. در این میان ابومازن، ساف و جنبش فتح در بن‌بست جدی به سر برده و در بین اغلب مقامات خودگردان سخن از لغو توافق اُسلو مطرح است و اردن به دنبال لغو برخی پیوست‌های توافق‌سازش «وادی عربه» است.
۳ـ قتل فجیع خاشقجی توسط بن‌سلمان، تمامی سامانه و برنامه‌ریزی آمریکا و رژیم صهیونیستی را چه در موضوعات مربوط به معامله قرن و چه در پرونده‌های منطقه‌ای و به ویژه یمن، با چالش جدی روبه‌رو کرده و آمریکا و اروپا از اینکه باید هزینه حمایت از بن‌سلمان و شکست‌های او را تحمل کنند در تردید جدی هستند. نقش عربستان در فلسطین و فشار به ابومازن برای تمکین در مقابل خواسته‌های نتانیاهو کم‌رنگ شده و نیازمند یک اهرم جدید است.
۴ـ نتانیاهو به دلیل پرونده‌های فساد مالی و مشکلات سیاسی در درون حکومت ائتلافی در آستانه انحلال پارلمان و انتخابات پارلمانی جدید به سر می‌برد و نیازمند مانورهای سیاسی و کارت‌های داخلی و خارجی است تا شرایط خود را در داخل سرزمین‌های اشغالی به عنوان یک گزینه ضروری و موفق نشان دهد. نتانیاهو در پرونده سوریه نه تنها به اهداف راهبردی دست نیافته، بلکه موازنه قدرت مقاومت و ایران به واقعیتی تبدیل شده که مؤلفه‌های راهبردی صهیونیست‌ها را با چالش روبه‌رو کرده و اقدامات خودشیفته نتانیاهو در سرنگونی هوایپمای ایلوشین روسیه، حوزه مانور نظامی صهیونیست‌ها را محدودتر کرده است.
اصرار صهیونیست‌ها و به ویژه نتانیاهو برای استمرار حملات نمادین نظامی به سوریه و اهداف ایرانی و مقاومت، نگرانی آمریکا مبنی بر اینکه، نیروها و پایگاه‌های آمریکایی در عراق و سوریه، هدف تلافی اقدامات ایران باشند، به شکل علنی به مقامات صهیونیستی عنوان شده که اوضاع آنها را برای ماجراجویی با چالش بیشتر روبه‌رو کرده است و باید برای آن راه‌حلی داشته باشند.
5ـ پرونده یمن با شکست در عملیات ساحل غربی و از هم پاشیدگی استان‌های جنوبی و افزایش روزافزون مخالفت با امارات و سعودی و آمریکا و اختلاف اهداف و رویکرد امارات و سعودی از یک سو و توانمندی‌های جدید پهپادی و موشکی با دقت بالا که مراکز اقتصادی، نفتی، نظامی و سیاسی سعودی و امارات را با خطر جدی روبه‌رو کرده، برای رژیم صهیونیستی و آمریکا غیر قابل استمرار است. حاصل شرایط فعلی در یمن یا استمرار جنگ تحمیلی، صهیونیست‌ها، آمریکایی‌ها و غرب را با وضعیتی مواجه کرده که باید همراه بن‌سلمان در باتلاق یمن فرو رفته و هزینه‌های غیر قابل تحمل پرداخت کنند. به همین دلیل اولویت فوری آمریکا، غرب و صهیونیست‌ها بر توقف فوری جنگ در یمن قرار گرفته و نیازمند همراهی انصارالله و دولت موقت یمن و در نهایت ایران می‌باشند که پادشاهی عمان از جایگاه ویژه‌ای با جایگاه بی‌طرفی در آن برخوردار است.
6ـ بنا به اعتراف رسانه‌های مشهور و برخی نخبگان آمریکایی و موج وسیعی در رسانه‌ها یا دستگاه‌های رسمی اروپایی، موضوع قتل خاشقجی، نقطه اوج قابل تحمل برای ترامپ و اروپاست که قربانی اصلی آن بن‌سلمان است، ولی صهیونیست‌ها با از دست دادن بن‌سلمان، بسیاری از مزیت‌های محاسبه شده در نقش‌آفرینی وی را از دست خواهند داد. معامله قرن، عادی‌سازی مناسبات با صهیونیست‌ها، ناتوی عربی، حمایت علنی غرب از بن‌سلمان در سیاست‌های منطقه‌ای و به ویژه ادامه جنگ در یمن برای اهداف استراتژیک صهیونیست‌ها و غرب با چالش و شرایط ویژه روبه‌رو خواهد شد.
7ـ مواضع سینوسی ترامپ در قبال قتل خاشقجی ناشی از کارکردهای لابی صهیونیستی و سعودی برای ادامه حمایت از عربستان و بن‌سلمان از یک سو و هزینه‌های سیاسی و حیثیتی ترامپ در آستانه انتخابات کنگره است، ولی ناچار است سیاست «یکی به نعل و یکی به میخ» را ادامه دهد.

اولویت‌ها و اقدامات 
غربی‌ـ  صهیونیستی
لذا؛ اولویت‌های غربی و صهیونیستی در محورهای زیر قرار گرفته و مجموعه‌ای ترکیبی از اقدامات را به اجرا می‌گذارد:
الف‌ـ خبرسازی‌های گوناگون برای تحت‌الشعاع قرار دادن موضوع قتل خاشقجی و جایگزین شدن موضوعات دیگر از طریق یک فشار دیپلماتیک به ایران در اروپا و اتهام تروریسم، سفر منطقه‌ای مقامات صهیونیستی به امارات، بحرین و پادشاهی عمان و برجسته کردن موج عادی‌سازی مناسبات با رژیم صهیونیستی، سرپل جدید مذاکراتی با ایران، سایه جنگ، طرح مجدد تهدید روسی و چینی برای آمریکا.
ب‌ـ تلاش برای تحقق اهداف جنگ و تجاوز به یمن و جدا کردن خود از شراکت در جنایات یمن از طریق طرح توقف جنگ طی 30 روز و آغاز مذاکرات در سوئد.
ج‌ـ تلاش برای القای این مفهوم که مسقط به پل مذاکراتی و ارتباطی با ایران تبدیل شده و از بی‌طرفی در یمن خارج شده است.
دـ تلاش پنهان برای زمینه‌های جابه‌جایی قدرت در عربستان و بهره‌مندی از ظرفیت‌های آن در اجرای معامله قرن، با توجه به اینکه هیچ یک از کشورهای عربی برای نجات معامله قرن قادر به نقش‌آفرینی نیستند.
هـ‌ ـ تلاش برای نشان دادن ابتکار عمل سیاسی، دیپلماتیک و رسانه‌ای موفق از سوی نتانیاهو و بهره‌مندی از کارکردهای آن در محیط داخلی سرزمین‌های اشغالی و انتخابات پیش رو.
و‌ـ اعمال فشار سنگین رسانه‌ای، سیاسی و دیپلماتیک به ایران تا در وضعیت انفعال در تعاملات اروپایی، برجام تحریم‌ها، مسائل منطقه‌ای و به ویژه یمن قرار گرفته و از نقش مؤثر و فعال آن در تحولات یا بهره‌مندی از استحقاق‌های مرتبط با تحولات جلوگیری به عمل آید.
زـ از نظر رژیم صهیونیستی، روابط پادشاهی عمان و انصارالله و دولت موقت بر کفه هم‌پیمانان رژیم صهیونیستی در ریاض و امارات اثر گذاشته و در کنار شکست و بن‌بست فعلی متجاوزان در یمن، موازنه قدرت ضد صهیونیستی در مهم‌ترین آبراه و تنگه منطقه‌ای را به زیان آنها بر هم خواهد زد؛ لذا طرح ترامپ برای توقف جنگ در یمن که به طور حتم با حمایت و اندیشه صهیونیستی همراه است باید از سوی عمان مورد حمایت قرار گرفته و انصارالله تحت فشار قرار گیرد.

اهداف اصلی سفر نتانیاهو
پس باید این‌گونه نتیجه گرفت که عوامل اصلی و اهداف اصلی نتانیاهو در سفر به مسقط در محورهای زیر قابل جمع‌بندی است:
1ـ بهره‌های سیاسی و تبلیغاتی در محیط داخلی سرزمین‌های اشغالی و انتخابات زودهنگام از سوی نتانیاهو.
2ـ به‌کارگیری ظرفیت‌های پادشاهی عمان برای فشار به ابومازن و جنبش فتح و ساف برای پذیرش محتوای معامله قرن یا مذاکرات تاکتیکی و امنیتی، در غیاب نقش‌آفرینی عربستان.
3ـ فضاسازی سنگین درباره آغاز عادی‌سازی مناسبات رژیم اشغالگر قدس و چند کشور عربی حاشیه خلیج‌فارس.
بیان این نکته ضروری است که تمامی کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس از گذشته دارای روابط پنهان یا تدریجاً آشکار با صهیونیست‌ها بوده و در چارچوب راهبردهای آمریکایی، خدمات خود را به صهیونیست‌ها ارائه کرده‌اند و رفت‌وآمدهای فعلی، بر ظرفیت‌های راهبردی رژیم صهیونیستی نخواهد افزود و تنها بهره آن رسانه‌ای است.
4ـ فعال کردن طرح آمریکا در یمن و درخواست از پادشاهی عمان برای وادار کردن انصارالله و ایران به پذیرش این طرح آمریکایی‌ـ صهیونیستی یا تشویق ایران به همراهی با طرح یاد شده از طریق سفیر ایران در مسقط یا سفر معاون نخست‌وزیر پادشاهی عمان به تهران که قرار است با دعوت آقای جهانگیری انجام گیرد.
5ـ رژیم صهیونیستی برای انتقال پیام به ایران یا سوریه به پادشاهی عمان نیاز ندارد، ولی برای رفع نگرانی خود و آمریکایی‌ها در عراق و سوریه، خواستار مدیریت سقف تنش با ایران است.

نتیجه
در جمع‌بندی نهایی می‌توان تأکید کرد که رژیم صهیونیستی و نتانیاهو در سفر به پادشاهی عمان در یک استراتژی ابهام رفتاری، چند هدف فرعی و اصلی را مد نظر قرار داده است.
اولویت درجه یک آنها پرونده یمن است تا از یک خسارت راهبردی جلوگیری کرده و آن را در یک مدیریت و طرح آمریکایی مهار کنند. اولویت دوم آنها فشار به ابومازن برای ادامه همکاری‌های تاکتیکی‌ـ امنیتی و توافق آتش‌بس در غزه است تا از ادامه تظاهرات در این منطقه ممانعت به عمل آورده و از بروز جنگ با غزه جلوگیری کنند؛ چراکه وزیر دادگستری این رژیم نیز طی روزهای گذشته اعلام کرده است که «باید قدرت حماس و مقاومت از سوی اسرائیل مورد اعتراف قرار گیرد؛ زیرا رژیم صهیونیستی با وضعیت جدیدی روبه‌رو است.» لذا باید از نگرانی‌های امنیتی خود در داخل فلسطین یا محیط منطقه‌ای
 بکاهند.
اولویت سوم نتانیاهو بهره‌های سیاسی در محیط داخلی رژیم صهیونیستی و انتخابات زودهنگام پارلمانی است که نتانیاهو شرایط مناسبی ندارد و باید تصویری مؤثر و موفق از خود به نمایش بگذارد. اولویت نهایی نتانیاهو در این سفر با فضاسازی خبری و سیاسی، موضوع رسوایی قتل خاشقجی را به حاشیه برده و تا حد امکان از سقوط بن‌سلمان جلوگیری کرده یا این جراحی در ساختار قدرت سعودی را در فضای آرام‌تری
 برگزار کنند.
موضوعاتی مانند آغاز موج جدید عادی‌‌سازی روابط یا مذاکرات پنهان با ایران مضحک و احمقانه است و عمدتاً برای فریب افکار عمومی و نشان دادن اوضاع برتر و تحت کنترل رژیم صهیونیستی است، در حالی که نتانیاهو،‌ رژیم صهیونیستی و آمریکا و غرب و شرکای آنها اوضاع مناسبی نداشته و برای مدیریت بحران‌ها و چالش‌های خود تصویری وارونه و معکوس را در تلاش سیاسی و رسانه‌ای از خود نشان می‌دهند.
حاصل تلاش‌های فوق در بخش فلسطینی با توجه به انگیزه‌های محدود پادشاهی عمان و هزینه‌های فراوان آن برای آنها،‌ قابل توجه نخواهد بود. در پرونده یمن نیز طرح آمریکایی به خودی خود یک اعلام شکست در تجاوز نظامی است و طرح آنها قابلیت حیات ندارد و نماینده دبیر کل باید بر طرح مذاکرات یمنی- یمنی تکیه کند.
حذف بن‌سلمان با تمامی تدابیر صهیونیستی و ترامپ، نه تنها دارای پس‌لرزه‌های داخلی و منطقه‌ای و به زیان آنها خواهد بود؛ بلکه بر هزینه‌های رسوایی قتل خاشقجی خواهد افزود.

گزارشی از مطالبات رهبر معظم انقلاب از دولت برای حل مشکلات


  امین پناهی/ نزدیک به یک دهه است که رهبر حکیم انقلاب نام‌گذاری بر روی سال‌ها را به سمت و سوی موضوعات اقتصادی سوق داده‌اند. شعارهایی که ضمن نشان دادن راهبرد حاکمیت نظام اسلامی در موارد اقتصادی، راهکارهای اساسی آن را برای مسئولان ترسیم می‌کند.
هر چند صحبت‌هایی از این دست به فراخور شرایط و موقعیت‌های گوناگون ایراد می‌شود؛ اما در چند ماه اخیر به دلیل بروز مشکلات اقتصادی و فشار بر روی اقشار ضعیف جامعه در حوزه معیشت و هزینه‌های روزمره، این نوع توصیه‌ها و دستورات بیش از پیش از سوی ایشان بیان شده و مورد تأکید قرار گرفته است.

جلسات ویژه با دولتمردان
اوایل تابستان امسال بود که رهبر معظم انقلاب در نامه‌ای برای رئیس‌جمهور ضمن ابراز نگرانی درباره بازار ارز و سکه، دستور رسیدگی به مسائل پیش آمده در این زمینه را صادر کردند. پس از آن هم چه در جلسات اختصاصی با مسئولان و حتی در جمع مردم از وظایف دولت برای برون‌رفت از مشکلات و مسائل کشور صحبت کرده‌اند. به طور خاص در جلسه‌ای که به درخواست رهبر معظم انقلاب با هیئت دولت انجام شد، ایشان به برخی نکات در مواجهه با مشکلات اشاره داشتند.
رهبر فرزانه انقلاب تأکید کردند مشکلات دولت را از ادامه مسیر دلسرد نکند. ایشان با تشبیه مسیر حل مشکلات اقتصادی به مسیر نبرد و مبارزه، فرمودند: «در میدان نبرد و مبارزه آنچه بیش از همه به آن احتیاج دارید این است که روحیه‌ تحرّک، روحیه پیشرفت، روحیه‌ مبارزه با شرایط را در خودتان تقویت کنید؛ این شرط اول است.» 
پس از آن هم نکات دیگری از قبیل ساخت تصویر درست از دولت در ذهن مردم، برخورد با متخلفان، رسیدگی به مشکلات نظام بانکی و لزوم صحبت دولتمردان با مردم مطرح شد.
حتی در این جلسه رهبر معظم انقلاب به طور تلویحی به جابه‌جایی کسانی که توانایی کار کردن و حرکت در مسیر مشکلات را ندارند این‌گونه اشاره می‌کنند: «اگر چنانچه کسی حالا بعید است، احساس بکند که نمی‌تواند با این روند کنار بیاید خب طبعاً افرادی باید بیایند جایگزین بشوند تا این مجموعه، مجموعه‌ حرکت‌کننده خوبی باشد.»
رهبر معظم انقلاب در آن روزها، برخلاف کسانی که معتقد بودند این دولت توانایی رفع مشکلات کنونی کشور را ندارد و در فکر عبور از دولت و شخص رئيس‌جمهور بودند، دولت فعلی را توانمند برای حل مشکلات فعلی دانستند، دولتی که حالا ممکن است به چند تغییر هم در درون خود نیاز داشته باشد.

جایگزینی اقتصاد نفتی
یکی دیگر از نکاتی که رهبر معظم انقلاب همواره از گذشته به آن اشاره کرده‌اند و در ماه‌های اخیر نیز از بیان آن غافل نبوده‌اند، بحث جایگزینی اقتصاد نفتی حاکم بر کشور بوده است. ایشان در ورزشگاه آزادی و دیدار با صد هزار جوان بسیجی این مشکل را این‌گونه مطرح می‌کنند: «ما مشکل اقتصادی داریم، اقتصاد نفتی داریم که این خودش یک عیب بزرگ است.»
حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای در دیدار با نخبگان هم به این موضوع اشاره می‌کنند: «یک دیدگاه، دیدگاه برنامه‌ریزی برای مسائل کشور است؛ تأثیر [نخبگان] در برنامه‌ریزی برای مسائل کشور. حتّی مثلاً فرض بفرمایید تبدیل اقتصاد نفتی به اقتصاد مستقل، اقتصاد دانش‌پایه، اقتصاد مقاومتی.»
ایشان در ابتدای درس خارج فقه خود که بسیار هم مورد توجه رسانه‌ها و کاربران فضای مجازی قرار گرفت، به لزوم وجود شفافیت در همه شئون حکومتی به جز اسرار جنگ اشاره کرده و آن را دستور اسلام دانستند. ایشان همواره به موضوع شفافیت به مثابه سد راه فساد در شبکه دولتی کشور توجه ویژه‌ای داشته‌اند.

سه محور کلی رهنمودها
در واقع، رهنمودهای رهبر معظم انقلاب برای برون‌رفت از وضع موجود را می‌توان در سه محور دسته‌بندی کرد.
الف‌ـ ایشان همواره سعی کرده‌اند به مسئولان ذی‌ربط بگویند بن‌بستی وجود ندارد و مشکلات کشور حل شدنی است. امیدآفرینی در دل مردم برای برون‌رفت از مشکلات و برشمردن حرکت‌های خوب و مثبتی که جمهوری اسلامی رقم زده است، انتظاراتی است که در همین مسیر قرار می‌گیرد.
ب‌ـ معظم‌له تلاش می‌کنند دولت و مسئولان باور کنند که کلید حل همه مشکلات در درون کشور است. پس نباید برای حل مشکلات نگاه‌مان به خارج از کشور و بیگانگان باشد. گاهی این کلید اصلاح در یک نهاد، اصلاح برخی سازوکارها، تغییر در مدیریت به واسطه جابه‌جایی اشخاص و حتی اصلاح نوع رویارویی مسئولان با آن مسئله است.
ج‌ـ برخورد با تخلفات صورت گرفته و بستن مسیرهایی که ممکن است به تخلف بینجامد. این نکته البته فقط دولت را خطاب قرار نمی‌دهد؛ بلکه قوه قضائیه و همه دستگاه‌هایی که وظیفه نظارت بر امور کشور را دارند نیز شامل خطاب این تدبیر رهبر معظم انقلاب برای پیروزی دولت و مردم در جنگ اقتصادی موجود هستند.
این در حالی است که بسیاری از مردم و صاحبنظران معتقدند، دولت عزم جدی برای مشکلات مردم ندارد یا اینکه دولت به دنبال فرصت مناسبی است که مشکلات مردم را حل کند؛ از این رو برای حل مشکلات دست نگه داشته است.
اما تغییرات اخیر دولت در کابینه به ویژه در وزارتخانه‌هایی که با اقتصاد سر و کار دارند، نشان می‌دهد دولت به مسائل اقتصادی بی‌توجه نیست. هر چند برخی معتقدند این نیمه راهی است که دولت باید برای تغییر در کابینه انجام دهد و نیمه دیگر راه تغییر در برخی معاونت‌هایی است که ممکن است برخی از مشکلات موجود دستپخت همان‌ها باشد. 
اکنون و در این برهه تاریخی دولت وظیفه دارد در شرایطی که از یک سو دشمنان ملت ایران برای از بین بردن نظام اسلامی می‌کوشند و از سوی دیگر برخی از افراد در اقتصاد کشور اخلال ایجاد می‌کنند، با همراهی ملت ایران این مشکلات را پشت سر بگذارد.

وظایف دولت در جنگ اقتصادی
امروز مردم در انتظار اقدام جدی مسئولان هستند و دولت برای حل مشکلات اقتصادی و پیروزی در میدان جنگ اقتصادی باید به نکات زیر به طور جدی توجه کند:
1ـ به سرعت اقتصاد وابسته به نفت را به اقتصادی تبدیل کند که فروش یا عدم فروش نفت نتواند در آن خللی وارد کند؛ یعنی اینکه اولاً، از خام‌فروشی بپرهیزد و ثانیاً، ترتیبی اتخاذ کند که بتواند به جای فروش نفت خام محصولات فرآوری شده را به فروش برساند که در این صورت بازار هدف محصولات ما در جهان تغییر کرده و البته در ازای کالاهای ارائه شده سود بیشتری نصیب‌مان خواهد شد.
2ـ همدلی و همراهی مسئولان با یکدیگر و پرهیز از مناقشه در مقابل انظار عمومی و تزریق امید به لایه‌های گوناگون جامعه با نمایش عزم دولت برای حل مشکلات اقتصادی یکی از ضروریات دولت در این روزهاست؛ یعنی دولت باید کاری کند که مردم به راحتی بتوانند حس کنند اتفاقاتی در مسیر حل مشکلات کشور در حال رخ دادن است. این عامل تقویت اعتماد مردم به دولت و مسئولان و در نهایت نظام اسلامی خواهد بود که گاهی به دلیل کم‌کاری یا بدکاری برخی نهادها و مسئولان کمرنگ شده است.
3ـ نکته دیگر لزوم توجه به اسناد بالادستی است. بیش از پنج سال از ابلاغ سیاست‌های اقتصاد مقاومتی از سوی رهبر معظم انقلاب می‌گذرد؛ اما تیم اقتصادی دولت همچنان به دنبال حل مشکلات اقتصادی با روش‌های غربی است که حداقل در تجربه چهل ساله جمهوری اسلامی شاهد آن بودیم که کارکردی در این راستا نداشته
 است. 
4ـ از سرگیری اجرای پروژه‌های عمرانی و مسکن هم یکی از فعالیت‌هایی است که دولت باید بر آن همت گمارد. مسکن یکی از بخش‌هایی است که برای سرمایه‌گذاران جذاب است و این یعنی با فعال کردن پروژه‌های مربوط به راه و شهرسازی می‌توان نقدینگی را به سمت این صنعت پول‌ساز و کم‌خطر برای سرمایه‌گذاران هدایت کرده و افزون بر آنکه از تورمی که وجود نقدینگی در بخش‌های گوناگون می‌تواند ایجاد کند، جلوگیری می‌کند، می‌تواند سهم بسزایی در ایجاد اشتغال در کشور داشته باشد.
5ـ دولت سامانه‌ای برای شفافیت در حوزه صادرات و واردات، فعالیت‌های اقتصادی، تراکنش‌ها و دادوستدهای بانکی و پولی ایجاد کند و برای مبارزه جدی با فساد در کشور اهتمام ورزد.
در پایان باید گفت، قوه قضائیه با کسانی برخورد می‌کند که فساد کرده‌اند؛ اما دولت در این باره دست پیش را دارد و می‌تواند راه‌های منتهی به فساد را مسدود کند و این یعنی دولت باید ظرفیت قوه قضائیه را هم در خدمت مبارزه با فساد پیش از وقوع آن به کار گیرد و به این واسطه بتواند در جنگ اقتصادی موجود پیروز شود.

نگاهی به رفتار دوگانه اصلاح‌طلبان در برخورد با مرجعیت


 سید فخرالدین موسوی/  تیتر بیشتر روزنامه‌های مدعی اصلاح‌طلبی به جز روزنامه «اعتماد» در روز پیش از اربعین بدون اینکه از سیل جمعیت میلیونی دلدادگان امام حسین(ع) عکسی چاپ کنند، جهت بحث را به سمت توهین به مرجعیت و دلسوزی از آن به بهانه یک نامه اختصاص دادند. این‌گونه عکس‌العمل‌ها در برابر یک نامه با عکس‌العمل‌هایی که از اینها در طول چند سال در توهین و اهانت علیه روحانیت، تشیع، حجاب، اصل دین و حتی توهین به ائمه معصوم(ع) و... دیده‌ایم، بسیار متفاوت بود. عکس‌های درشت و سراسری از یک مرجع بوی بازی رسانه‌ای را به مشام می‌رساند که این پرسش را مطرح می‌کند، اگر همین‌ها دغدغه مرجعیت را داشتند، چرا در توهین‌هایی که بارها به مرجعیت شد، دم فرو بستند و مدافعی در بین آنها پیدا نشد، اما حال این‌گونه خودشان را سینه‌چاک مرجعیت نشان می‌دهند؟! در کنکاشی که در بین رسانه‌ها صورت گرفته، بخش‌هایی از آن تحت عنوان پایش به خوانندگان تقدیم می‌شود. در بین روزنامه‌ها، روزنامه «کیهان» با جسارت وارد شد و به نوعی عکس‌العمل‌های اینها را منافقانه توصیف کرد. کیهان در صفحه دو در گزارشی از نفاق مدعیان اصلاحات پرده برمی‌دارد و می‌نویسد:
«مدعيان اصلاحات كه تا ديروز در توهيني آشكار، تقليد را كار ميمون مي‌دانستند، از هر فرصتي استفاده كرده و مقدسات را مورد هجمه قرار داده و از توهين به ائمه اطهار(ع) هم خودداري نكرده و نمي‌كنند، ولايت اميرالمؤمنين(ع) را در روزنامه‌هاي زنجيره‌اي زير سؤال برده و همه ساله در موعد تنظيم و تصويب بودجه عليه بودجه حوزه‌هاي علميه جنجال مي‌كنند، به دنبال نامه آيت‌الله يزدي به آيت‌الله شبيري‌زنجاني، نگران‌ شأن مرجعيت شده‌اند!»
استناد این روزنامه به سخنان آغاجری در 21 خرداد 1381 می‌تواند سندی بر رفتار دوگانه اینها در بحث مرجعیت باشد. هاشم آغاجري يكي از مدعيان اصلاحات در خانه معلم همدان به مناسبت بيست‌وپنجمين سالگرد درگذشت دكتر شريعتي سخنراني کرد و در سخنراني خود با عنوان «پروتستانتيسم اسلامي» به «اسلام، شيعه و روحانيت» اهانت کرد. وي در اين سخنراني آموزه‌هاي دين را «سياه و تاريك» لقب داد و مردم را به واسطه تقليد ميمون‌صفت خواند و تصريح كرد: «رابطه با مردم رابطه معلم و متعلم است نه رابطه مراد و مريد، نه رابطه مقلد و مقلد كه تقليد بكنيد. مگر مردم ميمون هستند كه تقليد بكنند؟!»
به دنبال برخورد قضايي صورت گرفته با آغاجري، روزنامه‌هاي زنجيره‌اي و ديگر مدعيان اصلاحات به ميانه ميدان آمده و به شدت از او دفاع كردند.
یکی دیگر از رسانه‌ها که به خوبی در این بحث وارد شده و استنادات متقنی آورده، پایگاه اطلاع‌رسانی «رجا‌نیوز» است. رجا‌نیوز با عنوان «مرجعیت خوب و مرجعیت بد» از نگاه اپوزیسیون و جریان اصلاح‌طلب آورده است: «بررسی کارنامه اصلاح‌طلبان و جریان‌های اپوزیسیون نشان می‌دهد احترام به مراجع تا جایی برای آنها معنا دارد که در چارچوب اندیشه‌ها و تفکرات التقاطی آنها حرکت کنند؛ به عنوان مثال جریانی که سال‌ها به توهین و تخریب آیت‌الله هاشمی پرداخت، یکباره در انتخابات مجلس خبرگان به حمایت از هاشمی روی آورده و حتی لیست مرتبط با او از سوی معاندین نیز تبلیغ می‌شد.»
رجانیوز چند استناد دیگری را در این نوشته می‌آورد که تنها به دو نمونه از آن بسنده می‌کنیم: عبدالکریم سروش از دیگر نظریه‌پردازان طیف رادیکال اصلاح‌طلب در مصاحبه‌ای با روزنامه «دی تسایت» چاپ آلمان در بحبوحه فتنه سال 88 در ایران، ادبیات تندتری را علیه اندیشه امام به کار گرفته و گفته است: او شخصاً آدم خوبی بود، اما نظریات نادرستی داشت... به علاوه او از سرکوب مخالفان خود ابایی نداشت!
در حدود یک سال پیش هم که آیت‌الله مکارم‌شیرازی مخالفت خود را با حضور زنان در ورزشگاه اعلام کرده بود، محمود صادقی، نماینده اصلاح‌طلب در مجلس شورای اسلامی ضمن نسبت دادن دروغی به آیت‌الله مکارم گفته بود: «خوب است جناب ایشان درباره بدهی‌های کلان معوق جناب مدلل به بانک سرمایه هم توضیح بدهند.»
سخنان دلسوزانه آقای جواد مجتهد شبستری، عضو مجلس خبرگان رهبری که در رسانه‌های گوناگون آن را پوشش داده‌اند، مناسب است به عنوان کد پایانی از آن استناد شود. آقای شبستری با اشاره به واکنش‌های ابراز شده از جانب اصلاح‌طلبان نسبت به نامه آیت‌الله محمد یزدی، دبیر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به آیت‌الله شبیری‌زنجانی، با بیان اینکه نامه‌نگاری بین شخصیت‌های حوزوی یک امر متعارف و معمول است، اظهار داشت: «آیت‌الله یزدی به عنوان یک شخصیت تأثیرگذار حوزوی، نامه‌ای را از موضع ناصحانه، خیرخواهانه و مشفقانه برای حفظ حریم مرجعیت به محضر آیت‌الله شبیری‌زنجانی نوشتند و حتی ایشان این نامه را با سلام و عرض ارادت آغاز کرده‌اند.» وی با بیان اینکه این نامه نباید سبب سوءبرداشت‌های سیاسی و توهین شود، افزود: «کسانی که اساساً اعتقادی به تقلید ندارند و آن را زیر سؤال می‌برند، امروز داعیه دفاع از مرجعیت تقلید را دارند.»
نکته پایانی که آقای شبستری به آن اشاره می‌کنند، توصیه خیرخواهانه است که باید مد نظر همه قرار بگیرد. ایشان می‌گویند: «عده‌ای به دنبال ایجاد اختلاف و تنش بین علما و دلسوزان نظام هستند. آیت‌الله شبیری‌زنجانی یک چهره شناخته‌ شده و از مراجع تقلید هستند؛ اما دیدار ایشان با بعضی از چهره‌هایی که امروز به معاندان و فتنه‌گران تبدیل شده‌اند و از نظام و رهبری نظام فاصله گرفته‌اند، برای ایشان مناسب نیست و نباید اجازه دهند حریم مرجعیت مخدوش شود.»

نگاهی به سینمای آمریکا در تاریخ معاصر


 آرش فهیم/  سینمای آمریکا، طی یک قرن اخیر نماینده اصلی فرهنگ و ایدئولوژی آن کشور در جهان بوده است. سینمایی که به جز تعداد معدودی از فیلم‌ها، برای جنگ‌سالاری، نژادپرستی و غارت و استثمار دیگر کشورها، افسانه‌پردازی می‌کند. 
نگاه حاکم بر هالیوود، استمرار همان دیدگاه پیوریتن‌هاست؛ همان گروهی که آمریکا را اشغال کردند و صاحبان اصلی آن سرزمین، یعنی سرخ‌پوست‌ها را به خاک و خون کشیدند. بارزترین ویژگی پیوریتن‌ها، گرایش آنها به آموزه‌ها و تصورات صهیونی بود؛ به گونه‌ای که می‌توان رفتار آنها موقع تصرف آمریکا را با رفتار صهیونیست‌ها با فلسطینی‌ها مقایسه کرد. 
سمير امين، اندیشمند فرانسوی که مصری‌الاصل بود، درباره این گروه نوشته بود: «...فرهنگ سياسي‌ـ آمريكايي توسط فرقه‌هاي افراطي پروتستان (همان پيوريتن‌ها يا مسيحيان صهيونيست) در نيوانگلند يا شمال شرقي آمريكا شكل گرفت. اين فرهنگ سياسي علاوه بر اين جنبه شبه‌ديني، با اين ويژگي‌ها مشخص مي‌شد: قتل عام بوميان قاره آمريكا، به برده كشيدن آفريقاييان و ايجاد اجتماعات متعددي از مهاجران كه مرحله به مرحله، طي قرن نوزدهم به قاره آمريكا رفتند... .»
همچنین تامس اف گاست، جامعه‌شناس آمريكايي در كتاب «نژاد: تاريخ يك ايده در آمريكا»، نوشته است: «... اسرائيلي‌هاي ماساچوست (پيوريتن‌ها) به همان شيوه، سرخ‌پوستان را نابود ساختند كه اسرائيليان مورد نظر كتاب عهد عتيق، كنعانيان (فلسطينيان) را معدوم نمودند... .»
نگاه برتری نژادی و توجیه جنایت علیه دیگر ملت‌ها از همان ابتدا در سینمای آمریکا غالب بود. در دوران صامت و حتی در اولین سال‌های اختراع سینما، چنین آثاری به وفور تولید می‌شد. یکی از اولین فیلم‌های ساخته شده در تاریخ، یک فیلم ضد اسلامی به نام «فاطیما می‌رقصد» به کارگردانی توماس ادیسون است. یکی از اولین فیلم‌های سینمایی ساخته شده در آمریکا، «تولد يك ملت» ساخته ديويد وارك گريفيث در سال 1915 بود که می‌توان آن را آغاز ترویج ایدئولوژی آمریکایی‌ـ-صهیونی در تاریخ سینمای آمریکا دانست. از دیگر فیلم‌های مهم دوران صامت که تصویری منفی و غیر اخلاقی از مسلمانان و اعراب را نمایش می‌دادند، می‌توان به «عرب مسخره»، «رقص هفت زن»، «شیخ» و... اشاره کرد. جریانی که در سال‌های بعد هم ادامه یافت. در فیلم‌های مطرحی چون «کازابلانکا»، «دزد بغداد»، «جن‌گیر»، «سفیر»، «اکسدوس» و... نیز تصویری منفی از مسلمانان و اعراب به نمایش درآمد. در مجموع، آنچه طی صد سال اخیر از مسلمانان در سینمای آمریکا به نمایش درآمد، کلیشه‌هایی چون بادیه‌نشین، ثروتمند، رقاص و تروریست بوده است. در تعداد بسیار اندکی از فیلم‌های هالیوودی، چهره‌ای عادی و نیک از پیروان دین اسلام دیده شده است که آنها استثنا هستند.
به موازات ساخت فیلم علیه مسلمانان، فعالیت هالیوود علیه رنگین‌پوست‌ها نیز ادامه داشته است. فیلم‌های وسترن را می‌توان مصداق بارز القای نژادپرستی در سینمای آمریکا دانست. آثاری که تاریخ شکل‌گیری آمریکا را ترسیم می‌کنند. یکی از خطوط محتوایی ثابت فیلم‌های وسترن، تقابل آمریکایی‌ها با سرخ‌پوست‌هاست. 
این نوع نگاه به دیگر نژادها و ملت‌ها در سال‌های اخیر به اشکال دیگری ادامه یافت. همین امروز هم در خیلی از فیلم‌های هالیوودی، تبه‌کاران و جنایت‌پیشه‌ها معمولاً رنگین‌پوست هستند؛ اما دشمن اصلی آثار هالیوودی طی این سال‌ها، مسلمانان و ایرانیان بوده‌اند. این رویکرد، پس از 11 سپتامبر پررنگ‌تر شد؛ به گونه‌ای که حتی سریال‌های پرجاذبه آمریکایی نیز به این موضوع توجه کردند؛ برای نمونه سریال «لاست» یا گمشدگان که در ایران نیز دوبله و با مجوز وزارت ارشاد منتشر شد، روایتگر گروهی از انسان‌هاست که در اثر سقوط هواپیما در یک جزیره ناشناخته، گرد هم می‌آیند. تقریباً از همه نژادها و تمدن‌ها در این جمع حضور دارند؛ اما نکته قابل تأمل این است که نماينده مسلمانان در اين مجموعه، يك شكنجه‌گر بعثي عراقي است! او تا زماني كه به فرهنگ و هويت خودش وفادار است، تروریست معرفی می‌شود؛ اما با استحاله در فرهنگ آمريكايي به مثابه يك انسان مثبت، وضعيتش تغيير پيدا مي‌كند! 
فیلم‌هایی چون «بدون دخترم هرگز»، «گروگان»، «فرستاده»، «فرار عقاب‌ها» و «نیروی دلتا» در سال‌های نخست انقلاب، بازتاب‌دهنده هراس آمریکا از ظهور جریان نوظهور انقلاب دینی در ایران است. 
اما پس از 11 سپتامبر، این موج گسترش یافت و هر سال شاهد ساخت چند فیلم یا انیمیشن و مستند ضد ایرانی در کشورهای گوناگون غربی و به ویژه آمریکا بودیم. «مریم»، «سیریانا»، «خانه‌ای از شن و مه»، «تصادف» (crash)، «اسکندر»، «شبی با پادشاه»، «300»، «مرد بله‌گو»، «سنگسار ثریا» و «کشتی‌گیر»، طی مدتی کوتاه یا با محوریت ایران یا اختصاص دادن بخش‌هایی از داستان خود به کشور ما ساخته شدند. همچنین در آمریکا، از ایرانیان ترک وطن کرده و ضد انقلاب برای ساخت فیلم علیه کشورمان استفاده می‌شود. «زنان بدون مردان» به کارگردانی شیرین نشاط، «شرایط» ساخته مریم کشاورز، «دختری در شب تنها به خانه می‌رود» به کارگردانی لیلی امان‌پور و... نمونه چنین فیلم‌هایی هستند. حتی در دوران مذاکرات نیز ساخت فیلم‌های ضد ایرانی با همان شدت دوران تهدید و قرار داشتن گزینه حمله نظامی روی میز ادامه یافت. برای نمونه، در این مقطع فیلم «اورشلیم؛ شمارش معکوس» ادعا می‌کند، ایرانیان قصد نابود کردن ایالات متحده را دارند تا به این ترتیب روی مذاکرات تأثیر بگذارند. قسمت دوم «300» با عنوان «ظهور یک امپراتوری» هم اشاره‌هایی به موضوع مذاکره با ایران (البته در دوران هخامنشیان) می‌کند. فیلم «گلاب» نیز با دستمایه قرار دادن بازداشت یکی از جاسوس‌های انگلیس در تهران، فتنه 88 را به تصویر می‌کشد. در فیلم «ترانفورمرز3» هم درباره لزوم نابودی تأسیسات هسته‌ای ایران به وسیله ربات‌ها صحبت می‌شود! سکانس آغازین «پلیس آهنی» هم آزادی ایران به دست پلیس‌های رباتیک آمریکایی را روایت می‌کند. «سپتامبرهای شیرزا» نیز روایتی تحریف‌آمیز درباره آزار و اذیت یهودیان در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران است.
موج تولید فیلم‌های ضد ایرانی در سال‌های اخیر به اروپا نیز راه یافته و آثاری مشابه آنچه طی دو دهه اخیر در هالیوود ساخته می‌شد، در این سال‌ها در کشورهایی، چون انگلیس، فرانسه و آلمان نیز تولید شده است.