بنیاد برکت ایجاد اشتغال در شهرهای دلفان، پل‌دختر، کوهدشت و رومشکان لرستان را که یکی از استان‌های محروم کشور به شمار می‌آید، در قالب طرح‌های اشتغال‌زایی اجتماع‌محور آسمان (آیین‌نامه‌ سرمایه‌گذاری مردمی و اشتغال نیروی انسانی) و سحاب (سرمایه‌گذاری حمایتی اقتصادی برکت) در دستور کار خود دارد. بر اساس این، تا به امروز 350 فرصت شغلی در زمینه پرورش دام سبک در این شهرستان‌ها به مرحله اجرا رسیده و 700 اشتغال دیگر نیز تا بهمن ماه به بهره‌برداری خواهد رسید.


نگاهی به شادی در زندگی و راهکارهایی برای تحقق آن

   شهناز سلطانی/ شادی حالت خوشایندی است که افراد به واسطه آن به وجد می‌آیند و چه خوب‌ است که این حالت مدام تکرار شود. زندگی شاد مانند هر مهارت دیگری یادگرفتنی است. در واقع ما یاد می‌گیریم که چگونه شادی را به زندگی‌مان وارد کنیم. پیش از یادگیری شادی و مهم‌تر از آن ما باید بخواهیم زندگی شاد داشته باشیم. در واقع، خواستن شادی مقدمه‌ای است برای یاد گرفتن آن.
چشم‌تان را ببندید و برای لحظاتی به شادی فکر کنید. ناخودآگاه لبخند روی لب‌تان می‌نشیند و حس خوشایندی درون شما شکل می‌گیرد. فکر کردن به شادی آن هم برای لحظاتی حال شما را خوب و خوش می‌کند. حالا تصور کنید آدم‌های شاد را که چقدر از این تجربه‌های خوب نصیب حال‌ خودشان کرده‌اند و کمی هم تصور کنید حال آدم‌های غمگین را که چقدر از این تجربه‌ها بی‌نصیب بوده‌اند. 

راه‌هایی برای شاد بودن
به طور حتم افراد شاد افراد بی‌غم و غصه و مشکل نیستند. اصلاً مگر می‌شود در این کره خاکی کسی را پیدا کنید که هیچ مشکل و غم و نگرانی نداشته باشد. اما آنها راه‌هایی را پیدا کرده‌اند که غم‌ها و مشکلات‌شان کم‌رنگ شده و به حاشیه زندگی‌شان رانده شده است و در عوض به سراغ راه‌هایی در زندگی رفته‌اند که به واسطه آنها، حس خوشایند و حال خوش را در زندگی محقق کنند. این راه‌ها همان‌ راه‌هایی هستند که سبب یاد گرفتن شادی و پیاده کردن آن در زندگی می‌شوند. 
درست است که نتایج محققان درباره شادی نشان می‌دهد که جامعه، خانواده و افراد دست به دست هم می‌دهند تا شادی محقق شود، اما تأثیر فرد به تنهایی بسیار چشمگیرتر است. البته این به آن معنا نیست که وظایف نهادهای جامعه نادیده گرفته شود؛ بلکه کوتاهی هریک از آنها در انجام مسئولیت‌شان به کم‌رنگ شدن شادی در جامعه می‌انجامد و برعکس تلاش آنها موجی از شادی به راه می‌اندازد. نمونه بارز آن سریال‌های طنز خوبی است که هر از چندگاهی از تلویزیون به نمایش درمی‌آیند و برای ساعتی هم که شده مخاطب، شادبودن را تجربه
 می‌کند. 
ارتباط با خدا
یکی از راه‌های رسیدن به شادی درونی و واقعی ارتباط با خدا است. این ارتباط می‌تواند از طریق خواندن نماز و قرآن و رفتن به زیارت مهیا شود.  
اداره آمار کانادا در 25 شهریور سال 77 در گزارشی اعلام کرده بود، افراد مذهبی نسبت به دیگران از زندگی شادتری برخوردارند. افرادی که به طور مستمر، فرایض دینی خود را انجام می‌دهند و هر هفته در عبادتگاه‌ها حاضر می‌شوند، نسبت به دیگران احساس بهتری دارند و اضطراب و نگرانی‌های‌شان کمتر است.

تهیه فهرستی از دارایی‌ها 
یکی دیگر از راه‌های دستیابی به شادی این است که ما داشته‌های مادی و غیر مادی‌مان را فهرست کنیم. این داشته‌ها شامل نعمت سلامتی، خانواده، شغل و... می‌شود. نوشتن این دارایی‌ها روی کاغذ و قرار دادن مکرر آنها مقابل چشمان‌مان نشان می‌دهد که ما چقدر ثروتمندیم، البته نه فقط ثروت مادی که غیرمادی‌ها مهم‌ترند. وقتی حس می‌کنیم چه دارایی‌های ارزشمندی داریم از درون احساس شور و نشاط به ما دست می‌دهد. 
نوشتن فهرست دارایی‌ها ما را ترغیب می‌کند تا خداوند را برای این همه دارایی و ثروتی که نصیب ما کرده است شکر کنیم. شکرگزاری و قدردان بودن هم سبب می‌شود حس شادی در ما جان بگیرد. 

قضاوت دیگران ممنوع
به هیچ وجه دیگران را مورد قضاوت قرار ندهیم و به کسی هم اجازه ندهیم در حضور ما دیگران را قضاوت کند. اگر با کسی مشکل و کدورتی داریم، در نزدیک‌ترین زمان ممکن آن را حل کنیم. خودمان را جای دیگران بگذاریم و فکر کنیم اگر ما به جای آنها بودیم چه رفتاری از خودمان نشان می‌دادیم. این موضوع سبب می‌شود همیشه حق به جانب نباشیم و به دیگران هم حق بدهیم. همه این عوامل دست به دست هم می‌دهد تا ذهنیت منفی از دیگران در ذهن‌ ما محو شود و جای آن را افکار مثبت پر کند. این ذهنیت مثبت به شادی درونی ختم می‌شود. 

از تنهایی فرار کنید
فرار از تنهایی (که اضطراب و افسردگی به بار می‌آورد) و حضور در جمع حس خوشایندی ایجاد می‌کند و فرصت نابی است که به واسطه آن می‌توانیم با افراد هم‌صحبت شویم، درد دل کنیم و از در کنار هم بودن لذت ببریم. 

زندگی هدفمند
داشتن هدف در زندگی ایجاب می‌کند که ما برنامه‌ریزی داشته باشیم و البته تلاش کنیم. داشتن هدف نیروی محرکه در زندگی است که به ما انگیزه حرکت رو به جلو را می‌دهد. بدون هدف زندگی برای ما بی‌معنا می‌شود و احتمال اینکه غم و ناراحتی و افسردگی سراغ ما را بگیرد، بسیار است. 

خوشحال کردن دیگران
سعی کنیم دیگران را در حد بضاعت‌مان خوشحال کنیم. گاهی ممکن است این شادی، بازی با یک کودک باشد، اما حس خوشایندی در ما پدید می‌آورد که بسیار لذت‌بخش است. رسول خدا(صلی‌الله علیه وآله) فرمودند: «هر كسی مؤمنی را شاد کند، به یقین مرا شاد کرده است و هر كسی مرا شاد كند، به راستی خدا را شاد كرده است.»

آموختن مهارت «نه گفتن»
آموختن «نه گفتن» مهارتی برای آموختن شادی است. قرار نیست برخلاف میل باطنی‌مان به همه خواسته‌های دیگران پاسخ بدهیم. اگر واقعاً انجام خواسته دیگران برای ما اضطراب و نگرانی ایجاد می‌کند، لزومی ندارد به آنها پاسخ مثبت بدهیم. بیاموزیم گاهی نه گفتن لازم و ضروری است. ما همیشه نمی‌توانیم اجابت‌کننده درخواست دیگران باشیم. توانایی‌ها و ظرفیت‌های ما تعریف شده و محدود است. 

شناخت توانایی‌ها و علایق 
شناختن توانایی‌های فردی‌مان به ما این امکان را می‌دهد که از آنها بهره‌برداری کنیم و بیش از حد از خودمان انتظار نداشته باشیم. شناخت علایق‌مان هم مهم است. اگر آنها را بشناسیم به سراغ‌شان می‌رویم. انجام کارهایی که می‌توانیم و علاقه داریم در واقع قدم برداشتن در جهت شاد کردن خودمان است. پس به توانایی‌ها و علایق و خواسته‌های خودمان احترام بگذاریم. 
راه‌های بسیاری وجود دارد که اگر در پیش بگیریم به شادی می‌رسیم. کافی است کمی درباره آنها فکر کنیم و آنها را به کار ببندیم. 

زندگی باید شادمانه باشد
رهبر فرزانه انقلاب هم همواره بر شاد بودن تأکید دارند. برای مثال چندی پیش در دیدار با مسئولان صداوسیما و برنامه‌سازان رادیویی و تلویزیونی فرمودند: «راجع به موضوع تفریحات، چیزی که می‌توانم بگویم این است که موضوعی بسیار مهم و اساسی است. اگرچه در جامعه، خیلی‌ها هستند که ممکن است آن را جدی نگیرند و فکر کنند که یک زندگی جامد و خشک و بی‌انعطاف و بی‌لبخند، می‌تواند زندگی موفقی باشد. اما چنین نیست. اگر در زندگی تفریح سالم نباشد؛ اگر آن لبخند طبیعی که ناشی از نشاط است بر لب انسان ننشیند، زندگی برخود انسان و بر معاشران او، جهنم خواهد شد. مادیات، مقدمه زندگی خوبند و تفریح، عنصر اساسی زندگی خوب است.
فرض کنیم کسی درآمدهای مالی بسیار کلانی داشته باشد، اما در زندگی دل خوشی نداشته باشد. این، زندگی نیست که دارد! تفریح، از باب تفعیل است؛ یعنی فرح آوردن؛ یعنی ایجاد فرح. اگر فرح و شادمانی در انسانی نباشد، ولو خیلی هم درآمد داشته باشد؛ مقام بسیار عالی داشته باشد، یا نفوذ اجتماعی داشته باشد، این اصلاً برای او زندگی نیست و حتی نمی‌شود با او زندگی کرد. شما همت‌تان این است که آن فرح و شادمانی را به انسان‌ها ببخشید و مردم را‌ـ از بالاترین مقام اجتماعی تا مردم عادی کوچه و بازار؛ از فقیر و غنی و قشرهای مختلف‌ـ شادمان کنید. این امر بسیار مهمی است. زندگی باید شادمانه باشد و شادمانه بگذرد.» 



 صحرا محمدی/ بی‌دلیل نیست که پاییز در بین ادیبان و شاعران پرطرفدار بوده و هست. هوای ابر گرفته و باران نابهنگامش اگر برای خیلی‌ها غافلگیرکننده است، برای آنها که نگاه‌شان به زندگی متفاوت است، اتفاقاً خوشایند و لذت‌بخش است. شاید یک تفاوت روشن بین این جماعت و آن جماعت است، به این شکل که نگاه بسیاری از ما به زندگی جدی، رسمی و در یک قالب تعریف شده است، اما نگاه دیگری هم به زندگی وجود دارد که در آن از این همه چارچوب‌های خشک و رسمی خبری نیست و انعطاف در آن مشهود است. این ما هستیم که تعیین می‌کنیم در کدام گروه جای
 بگیریم. 
می‌توانیم از باران‌های پاییزی و سرمای گزنده آن فرار و شکوه کنیم، یا نه از آن لذت ببریم. از پشت پنجره نظاره‌گر قطره‌های باران باشیم، یا نه شال و کلاه کنیم و زیر باران قدم بزنیم و قطره‌های آن را از نزدیک لمس کنیم. نگران سرما خوردن و بیمار شدن در هوای پاییزی باشیم و در حد امکان پای‌مان را به بیرون از خانه نگذاریم، یا نه از قدم زدن زیر باران و نفس کشیدن در آن حال خوشی نصیب خودمان کنیم. 
اگر در جایگاه پدر و مادر مسئولیت بچه‌ها را برعهده داریم، می‌توانیم مدام چرتکه به دست باشیم و هزینه‌های بچه‌ها را فهرست کنیم و نگران تأمین مایحتاج آنها باشیم، یا نه در کنار همه این حساب و کتاب‌ها البته در حد ضرورتش از داشتن بچه لذت ببریم و به چشم یک نعمت الهی به آن نگاه کنیم. دست فرزندمان را بگیریم و با هم در هوای پاییزی نفسی تازه کنیم. آنها را به تئاتر و سینما و کتابفروشی ببریم و برای‌شان خاطره‌های شیرین بسازیم. 
اگر هنوز نعمت داشتن پدربزرگ و مادربزرگ را دارید، این شما هستید که مختارید برای انتخاب و می‌توانید آنها را چشم انتظار بگذارید و هر وقت فرصتی داشتید به آنها سری بزنید و رفع تکلیفی کنید، یا نه فرصت‌ها را در برنامه‌ریزی‌های‌تان لحاظ کنید و دست آنها را هم بگیرید و در هوای پاییز حال‌شان را خوب کنید. این همراهی شاید فردا میسر نشود، پس فرصت امروز را باید قدر بدانیم. 
بر اساس یک قرار قبلی بخشی از تعطیلی آخر هفته را گذاشته‌ایم برای سر زدن به پدر و مادر. اما در این روزهای پرخاطره پاییز اگر بی‌وقت و بی‌برنامه زنگ در خانه پدری را بزنیم، آنها نه تنها ناراحت نمی‌شوند که حتماً خوشحال و ذوق‌زده هم می‌شوند. بی‌هیچ بهانه‌ای سراغ‌شان برویم و در کنار آنها یک چای داغ بنوشیم و با هم گپ بزنیم. همین برای آنها کافی است. 
اگر این روزها برای خرید پوشاک گرم به خرید می‌رویم، می‌توانیم فقط هر آن چیزی که نیازمان است را بخریم یا نه بخش کوچکی از مبلغی را که می‌خواهیم صرف خرید کنیم اختصاص بدهیم به کسانی که نیازمندند، اما توان خرید ندارند. برای آنها هم سهمی در نظر بگیریم و پوشاکی هر چند کم‌هزینه بخریم و دلی را شاد کنیم. 
این روزهای سرد سال که از پس پاییز و زمستان می‌آیند هم می‌توانند نوید شادی و شوق باشند و هم به قول شاعر از شدت باران و برف و سرما «سرها در گریبان». هم می‌توان آنها را در تنهایی سر کرد و هم می‌توان به اتفاق کسانی که دوست‌شان داریم سپری کرد. پس آیا بهتر نیست به اتفاق دستی به سر و روی حال خودمان و دیگران بکشیم و از این روزها که به سرعت برق و باد می‌گذرند خاطره خوش به جا بگذاریم.



  حمیدرضا حیدری/ فرانسه، پاریس و خیابان شانزلیزه این روزها شاهد تظاهرات و درگیری‌هایی است که در اعتراض به افزایش قیمت سوخت در فرانسه شکل گرفته است. تظاهراتی که به وحشیانه‌ترین شکل از سوی پلیس این کشور پاسخ داده شده و تصاویر آن در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شود.
این اتفاق از دو نظر برای ما قابل توجه است؛ اول اینکه سال گذشته و در جریان اعتراضات بحقی که گروه‌هایی از مردم ایران به وضعیت معیشت خود داشتند و پس از آنکه عده‌ای آشوب‌طلب با هدایت رسانه‌ها و شبکه‌های خارجی شروع به ایجاد اغتشاش کردند، امانوئل مکرون رئيس‌جمهور فرانسه طی تماس تلفنی با حسن روحانی خواستار «خویشتن‌داری» در برخورد با معترضان در ایران شد.
پایگاه خبری «رادیو فردا» در آن زمان در گزارشی به نقل از «رویترز» نوشته بود: «دفتر رئيس‌جمهوری فرانسه می‌گوید، در این گفت‌وگوی تلفنی امانوئل مکرون ضمن ابراز نگرانی از افزایش کشته‌شدگان اعتراضات در ایران از حسن روحانی خواسته است حق آزادی بیان و تجمع معترضان رعایت شود.» اتفاقی که پس از کمتر از یک سال به فرانسه می‌رسد و شاهد شدیدترین برخورد ممکن از سوی پلیس این کشور با معترضان هستیم. 
در روزهای اخیر، بسیاری از کاربران فضای مجازی به آقای روحانی، رئيس‌جمهور پیشنهاد دادند با مکرون تماس گرفته و در مواجهه با معترضان به افزایش قیمت سوخت او را به خویشتن‌داری دعوت کند. هر چند این طنز تلخی است که به احتمال بسیار زیاد صورت خارجی پیدا نخواهد کرد؛ اما یک نکته از آن استنتاج می‌شود و آن گستاخی بیش از حد دولت‌های اروپایی در متهم کردن جمهوری اسلامی در مواردی است که حتی خود به آن قائل نیستند.
دومین وجه اهمیت حوادث اخیر فرانسه سیاست یک بام و دو هوای رسانه‌های خارجی در مواجهه با مسائل ایران و فرانسه است. در همین زمینه، یکی از کاربران توئیتر در صفحه خود نوشت: «مجری بی‌بی‌سی انسان بامزه‎ای ا‌ست. در گزارش شورش فرانسه می‌گوید «معترضان دوست دارند به خاطر خواسته‌های‌شان طعم باتوم‌ و آبپاش را بچشند.» آیا چنین تعبیر رمانتیکی در واقعه مشابه در ایران استفاده‌ می‌شد؟ خیر! «پلیس وحشیانه معترضان را ضرب و شتم کرد.» چه خوب که فهمیدیم باتوم پلیس فرانسه خاصیت درمانی دارد.»
«یورو نیوز» هم در گزارش خود خشونت را ناشی از معترضان و نقش پلیس و نیروهای امنیتی را به منزله ناجیان مردم این‌گونه ترسیم می‌کند: «در حالی که درگیری میان معترضان به افزایش قیمت سوخت موسوم به «جلیقه زردها» در خیابان شانز‌لیزه پاریس تا پاسی از شب ادامه داشت، امانوئل مکرون رئیس‌جمهور فرانسه در توئيتی نوشت: متشکرم از نیروهای تأمین نظم برای شجاعت و حرفه‌ای‌گری‌شان. شرم بر کسانی که به آنان حمله کردند. شرم بر کسانی که بر دیگر شهروندان و روزنامه‌نگاران تعدی کردند. شرم بر کسانی که نمایندگان منتخب را مورد ارعاب قرار دادند. در جمهوری فرانسه جایی برای خشونت نیست.»
به این ترتیب، در فرانسه پلیس با آن برخورد سخت و خشنی که دارد قهرمان معرفی می‌شود؛ اما در ایران پلیس و نیروهای امنیتی قهرمان نیستند، بلکه قهرمان کسی است که به زیرساخت‌های شهری و ساختارهای قانونی کشور آسیب می‌زند.
یک بام و دو هوای رسانه‌های غربی و اروپایی در حالی است که تصاویر گوناگونی از زد و خورد پلیس با معترضان و زخمی شدن معترضانی که به افزایش قیمت سوخت اعتراض دارند، در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده و حالا این دولت فرانسه است که باید پاسخگوی نبود آزادی بیان و تجمع معترضان باشد.

نگاهی به رویکرد دوگانه رسانه‌های جریان خاص


 سید فخرالدین موسوی/  خیابان شانزلیزه، این روزها هیچ شباهتی به تصاویر آرام، بارانی و زیبایی که برای‌مان ساخته‌اند ندارد! آتش، دود و سرکوب معترضان مدت‌هاست که مهم‌ترین اتفاق مشهورترین خیابان قاره سبز است! پس از آنکه دولت  مکرون تصمیم به گران کردن قیمت سوخت گرفت، جنبشی با نام «جلیقه زردها» در فرانسه شکل گرفت که در اعتراض به سیاست‌های اقتصادی دولت مکرون به خیابان‌ها آمدند. این جنبش حالا پس از گذشت چند هفته به جنبشی علیه سرمایه‌داری تبدیل شده‌ است! اعتراض‌هایی که کانون آن در نزدیکی کاخ ریاست‌جمهوری فرانسه است و برخی از منابع خبری از کشته شدن چند نفر و زخمی شدن صدها نفر از معترضان به دست نیروهای امنیتی و بازداشت ده‌ها نفر خبر می‌دهند! اما در نوشتار پیش رو نه ریشه‌های اعتراضات فرانسه و نه آینده و تأثیرات آن بر این کشور مورد بحث و نظر ما نیست، بلکه بررسی چگونگی واکنشی رسانه‌های اصلاح‌طلب به اعتراضات پاریس است! واکنشی که البته چندان نیز با توجه به دیدگاه و سابقه این رسانه‌ها غیر منتظره و تعجب‌برانگیز نیست! در حالی که می‌توان گفت، بیشتر این رسانه‌ها در این باره سکوت کرده بودند، روزنامه «سازندگی» در گزارشی جالب توجه با عنوان «جلیقه زردها آرامش را از فرانسه گرفته‌اند؛ رئیس منهای جمهور در الیزه» به جای معترضان طرف دولت فرانسه ایستاده و نوشته است: «ژان کاموس، استاد علوم سیاسی و تحلیلگر مسائل رادیکالیسم سیاسی در مقاله‌ای عنوان کرده است که این جنبش یک جنبش پوپولیستی و جدی در مقابل نخبگان فرانسه است و واکنش و پاسخ دولت فرانسه در قبال این جنبش تاکنون به صورت مدارا بوده است.» «قانون» دیگر روزنامه اصلاح‌طلب نیز که به این موضوع پرداخته بود، همه تلاش خود را برای تقلیل و ساده‌انگاری از اتفاقات پاریس انجام داده بود، اما این پایان ماجرا نیست! آنچه رویکرد رسانه‌های اصلاح‌طلب درباره اتفاقات پاریس را برای نگارنده مهم و قابل تأمل کرد، تضاد آن با نگاه و اظهاراتی است که به موازات اعتراضات پاریس در یکی دیگر از روزنامه‌های اصلاح‌طلب منتشر شد و به طور تلویحی آمدن به کف خیابان را راه حل مشکلات دانسته است! 
 روزنامه «آرمان» به نقل از فردی که گفته شده رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی است، با تیتر «هشدار! انفجار اجتماعی» می‌نویسد: «مردم از دولتی که نمی‌تواند امورات آنها را مدیریت کند فاصله می‌گیرند. مردم نمی‌توانند با وعده و قول زندگی خود را بچرخانند و شکم آنها با وعده مسئولان سیر نمی‌شود. در سال گذشته نیز همین مردم با توجه به نابسامانی‌های اقتصادی اعتراض خود را نشان دادند. هنگامی که فشار اقتصادی به مردم بیش از توانایی آنها می‌شود به صورت طبیعی این فشارها در قالب اعتراض خود را نشان می‌دهد. تا چه زمانی می‌توان کشور را با شرایط کنونی مدیریت کرد؟ هرچه بیشتر به مردم وعده بدهیم و حل کردن مشکلات بنیادین را با تأخیر بیندازیم به همان اندازه شدت تبعات اجتماعی را بالاتر می‌بریم... . در شرایط کنونی کمتر مسئولی برای مشکلات کشور راه حل ارائه می‌دهد و همواره عنوان می‌کنند ان‌شاءالله مشکلات در آینده حل می‌شود. این در حالی است که با ان‌شاءالله گفتن مشکلات مردم حل نخواهد شد. دغدغه اصلی مردم گرسنگی آنها است. یعنی مردم بر اثر گرسنگی اعتراض خواهند کرد. با این وجود واکنش مردم نسبت به گذشته شدیدتر خواهد شد و ممکن است پیامدهای غیرقابل جبرانی برای جامعه به همراه داشته
 باشد.»
سابقه به خیابان آوردن مردم و اردوکشی خیابانی در سال 1388، سکوت و گاهی همراهی با اتفاقات دی ماه سال گذشته، اظهارات برخی چهره‌های تأثیرگذار جریان اصلاحات مانند آنچه «هاشم آغاجری» فعال اصلاح‌طلب گفته بود؛ «مردم ایران بین خودکشی یا «شورش» مستأصل شده‌اند!» نشانه‌هایی نگران‌کننده است که می‌تواند آسیب‌هایی جدی برای کشور به همراه داشته باشد.



 رسول ایمانی/ وقتی رهبر معظم انقلاب بحث تهاجم فرهنگی را مطرح کردند، بسیاری از دلسوزان انقلاب آن را پیگیری و مصادیقی برای آن معرفی کردند. شکل و شمایل تهاجم فرهنگی در طول سال‌های پس از انقلاب تغییر کرد و شدت آن بیشتر شد. کشورهای غربی پول‌های کلانی برای هجمه فرهنگی و اخلاقی به جمهوری اسلامی ایران خرج کردند که متأسفانه توفیقاتی هم داشتند. امّا به این فکر افتادند که جنگ فرهنگی را نیابتی اداره کنیم تا هم نام‌مان لکه‌دار نشود و هم پول‌مان خرج آن نشود. عربستان سعودی که پول‌های بادآورده خود را برای جنگ‌های سخت و نظامی و شبه‌نظامی و خرابکاری و ترور خرج می‌کرد، گزینه خوبی بود که به حوزه جنگ نرم وارد شود و اختلاف و تفرقه را به جان انقلاب اسلامی بیندازد. سرانجام، ایران‌هراسی عربستان و سال‌ها انتظار رژیم صهیونیستی برای روی کار آمدن کسی مانند بن‌سلمان نتیجه داده بود و بهترین فرصت بود تا عربستان از پول و امکانات خود برای براندازی در ایران بهره ببرد و رژیم صهیونیستی و آمریکا را پیروز نهایی این میدان کند.
شبکه ایران اینترنشنال با بودجه و امکانات فراوان و با بهره از برخی شخصیت‌های اپوزیسیونی آغاز به کار کرد، اما پس از مدتی با افشاگری چند نفر از خبرنگارها و کارشناسان ایرانی ساکن اروپا و آمریکا مواجه شد. این افشاگری‌ها درباره منبع مالی این شبکه بود. محمد سهیمی که از خارج‌نشینان است در صفحه فیس‌بوکش اقدام به افشاگری کرد و اپوزیسیون خارج کشور را از همکاری با این شبکه منع کرد. پس از وی، علی علیزاده که در لندن زندگی می‌کند و مواضع نزدیکش به جمهوری اسلامی ایران همه را متعجب کرده با حضور در شبکه «من و تو» از منابع مالی این شبکه، سؤال کرد و پس از آن با پیگیری این موضوع که منابع مالی شبکه‌های فارسی‌زبان برانداز و سلطنت‌طلب کجاست و چرا بودجه شبکه ایران اینترنشنال را سعودی‌ها تأمین می‌کنند؟ از مطلعان درباره این موضوع درخواست کرد در فضای مجازی ماهیت اصلی این شبکه‌ها را فاش کنند و بگویند دشمنی‌ها و تفرقه‌هایی که بین ایرانیان به وجود می‌آید، از کجا آب می‌خورد؟ امّا این کمپین شکست خورد و حرارت این پرسش سرد شد، ولی قتل جمال خاشقجی یکی از خبرنگاران ایرانی‌تبار در روزنامه بریتانیایی گاردین بر حرارت این سؤال مهم افزود، او منبع مالی شبکه ایران اینترنشنال را بن‌سلمان و دولت سعودی معرفی کرد و قتل خاشقچی را با این موضوع مرتبط دانست. «سعید کمالی‌دهقان» خبرنگار میز ایران در روزنامه بریتانیایی گاردین در توئیتی افشاگرانه نوشت: «جمال خاشقجی روزنامه‌نگار مقتول سعودی منبع خبر او درباره کمک مالی هنگفت ولی‌عهد سعودی به شبکه تلویزیونی(ایران اینترنشنال) بوده است. در روز26سپتامبر(شش روز پیش از حضور بدون بازگشتش از کنسولگری سعودی در استانبول) با وی به صورت تلفنی گفت‌وگو کرده و این روزنامه‌نگار سعودی به او گفته؛ محمدبن‌سلمان از طریق مشاور نزدیکش (سعود القحطانی) منابع مالی تلویزیون فارسی‌زبان(ایران اینترنشنال) را در لندن، تأمین می‌کند. سعود القحطانی در پی مرگ خاشقجی به حکم ملک‌سلمان پادشاه سعودی از کار برکنار شده است! ظاهراً خاشقجی به این روزنامه گفته بوده دولت سعودی سالیانه 250 میلیون دلار به این تلویزیون تازه‌تأسیس اپوزیسیون ایران در لندن کمک مالی می‌کند. بر اساس این گزارش، این تلویزیون به مدد این کمک هنگفت مالی به خبرنگاران و کارکنان خود سه برابر تعرفه مرسوم دستمزد می‌دهد. مدیران اصلی‌ آن علی‌‌اصغر رمضانپور، محمد منظرپور، بهروز آفاق، و حسین رسام هستند. رمضانپور، خود را اصلاح‌طلب معرفی‌ می‌کند. امّا تنها دلیلی‌ که او را به اصلاح‌طلبان «وصل» می‌کنند این است که زمانی که احمد مسجدجامعی وزیر ارشاد دولت سیدمحمد خاتمی بود، رمضانپور معاون او در امور فرهنگی‌ بود. در آن زمان بسیاری از اصلاح‌طلبان از این فرد به دلایل چندی دوری می‌کردند. با این افشاگری‌ها اکنون نوبت اصلاح‌طلبان در داخل کشور بود که نسبت خود را با مدیران اصلاح‌طلب و این شبکه سعودی روشن می‌کردند... (ادامه دارد)