غلامعلی حدادعادل با بیان اینکه ما منتقد دولت هستیم، اظهار داشت: باید دانست که  مسئله  آمریکا، این دولت و آن دولت نیست؛ آمریکایی‌ها از هیچ‌یک از این دولت‌ها خوشش نمی‌آید.  وی افزود: هدف‌مان در نقد دولت این نیست که آنها را کنار بزنیم و خودمان پست‌ها را‌‌‌ بگیریم. درد و دغدغه ما انقلاب و استقلال کشور است، نه قدرت. جایی هم که نیاز باشد و بتوانیم، به دولت کمک می‌کنیم و صورت‌حساب هم نمی‌فرستیم که سهم ما چه شد.



   محمدرضا بلوردی/ چند روز پیش بود که روزنامه سعودی عکاظ نوشت وزیران خارجه مصر، جیبوتی، سودان و سومالی، معاون وزیر خارجه دولت مزدور عبدربه منصور هادی و دبیرکل وزارت خارجه و امور مهاجران اردن در دیدار با سلمان بن  عبدالعزیز شاه سعودی، تاسیس اتحادیه کشورهای عربی و آفریقایی واقع در ساحل دریای احمر و خلیج عدن را بررسی کردند. این رسانه افزوده بود طی این دیدار، چشم انداز همکاری میان این کشورها و نقش تاسیس اتحادیه میان آنها در تقویت امنیت، ثبات، تجارت و سرمایه‌گذاری در منطقه بررسی شد. عکاظ آورده بود در نشست کشورهای ساحلی دریای سرخ اعلام شد که هدف از تاسیس این اتحادیه، حمایت از تجارت جهانی و کشتیرانی بین المللی است. تا اینکه در روزهای گذشته، دولت عربستان سعودی تأسیس اتحادیه کشورهای دریای سرخ متشکل از هفت کشور مذکور را در حالی اعلام کرد که طبق نظر رسانه‌های این کشور ایده تشکیل اتحادیه جدید به ابتکار سلمان‌بن عبدالعزیز شاه سعودی با هدف برقراری ثبات در منطقه و تقویت امنیت و سرمایه‌گذاری و توسعه کشورهای عضو مطرح شده است.
 عادل الجبیر، وزیر خارجه سعودی هم پس از نشست وزرای هفت کشور یاد شده در ریاض گفت: «کار برای اجرای ایده تأسیس رژیمی که کشورهای عربی و آفریقایی مشرف بر دریای سرخ و خلیج عدن را گرد هم می‌آورد، انجام شد تا منافع این کشورها حفظ شود و به مسائل این منطقه حساس رسیدگی شود؛ زیرا دریای سرخ یکی از مهم‌ترین گذرگاه‌های آبی جهان است و میزان زیادی از تجارت جهانی از طریق آن صورت می‌گیرد.» وی همچنین  به وجود «چالش‌هایی در زمینه امنیتی نظیر دزدان دریایی، قاچاق و تجارت انسان و چالش‌های زیست محیطی» اشاره کرد و گفت: «در مقابل، فرصت‌هایی برای سرمایه‌گذاری و تجارت بین کشورهای این منطقه وجود دارد.» طرح این سخنان از سوی عادل الجبیر در حالی است که نگاهی به وضعیت موجود در منطقه دریای سرخ پرسش‌هایی را ایجاد می‌کند؛ آیا منطقه دریای سرخ بیش از آنکه عرصه‌ای برای دزدان دریایی باشد، صحنه‌ای برای درگیری‌های نظامی و جنگ‌ها نبوده است؟ آیا عربستان سعودی خود بخش عمده‌ای از سواحل دریای سرخ را تحت کنترل ندارد و بخش دیگری هم تحت کنترل کشورهای همسو با آن نیست؟ با وجود این، علت طرح تشکیل چنین ایده‌ای را در چه باید جست‌وجو کرد؟ 
نگاهی به روند تحولات در این منطقه دو قضیه اصلی را برجسته خواهد کرد؛ نخست جنگی که عربستان سعودی بر یمن تحمیل کرده است و دیگری ماجرای دو جزیره تیران و صنافیر که مالکیت آنها از مصر به عربستان منتقل شده است. انتقال مالکیت این دو جزیره به عربستان به صورت ضمنی آزادی عبور و مرور دریایی رژیم صهیونیستی در این منطقه را در پی داشته است؛ برای اینکه سعودی‌ها به این رژیم اعلام کردند با وجود انتقال مالکیت این جزایر، آنها به اصول توافق صلح بین تل‌آویو و قاهره (1979) پایبند خواهند ماند. جنگ یمن و اشغال باب‌المندب به منزله مدخل جنوبی دریای سرخ از سوی عربستان سعودی و امارات متحده عربی نیز تکمیل‌کننده پروژه حمایت از رژیم صهیونیستی در دریای سرخ است؛ صهیونیست‌ها به دفعات اعلام کرده بودند از احتمال کنترل نیروهای انصارالله یمن بر باب‌المندب نگران هستند و نسبت به عبور کشتی‌های خود از این منطقه احساس خطر می‌کنند.
بنابراین، در تشکیل اتحادیه جدید هر چند نامی از رژیم صهیونیستی برده نشده است‌ـ درحالی که این رژیم هم یکی از کشورهای حاشیه دریای سرخ تلقی می‌شود‌ـ اما کاملاً مشخص است که تشکیل آن زیر نظر عربستان سعودی که بیش از هر کشور عربی دیگری در تلاش برای عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی است و همکاری‌ها و هماهنگی‌های بیش از پیشی هم با این رژیم دارد، نشان‌دهنده جایگاهی است که برای صهیونیست‌ها در این سازوکار جدید درنظرگرفته شده است. بدون شک گذر زمان نشان خواهد داد، مباحثی مانند امنیت اقتصادی و نظامی رژیم غاصب صهیونیستی جزء موضوعات مورد توجه در این قضیه بوده است. 



  ابوالحسن سلطانی‌زاده/ وحدت ملی و انسجام داخلی گوهر گرانسنگی است که باطل‌السحر تمامی ترفندها و شیطنت‌های دشمنان نظام اسلامی در طول 40 سال گذشته بوده است و البته از سویی نیز همواره در معرض تهدید دشمنان بوده و تلاش فراوانی برای ممانعت از آن و جداسازی ملت از حاکمیت صورت گرفته است که به لطف الهی همیشه با ناکامی مواجه شده است. 
اما روی سخن این مقاله در تبیین نقش بصیرتی مردم، برای خنثی کردن سناریوهای دشمن از بیرون نیست؛ بلکه به اوضاع فعلی کشور و در آستانه جشن 40 سالگی انقلاب اسلامی معطوف است که رضایتمندی مردم در عرصه اقتصادی با تکانه‌های جدی مواجه شده است و به علت ضعف کارآمدی مدیریتی و سوء‌تدبیر برخی کارگزاران نظام به یک پاشنه آشیل تبدیل شده و متعاقب آن زخم‌هایی بر پیکر نظام ایجاد شده و دشمن زیرک و خبیث همانند مگس روی همین زخم‌ها نشسته و به التهاب‌آفرینی و در پی آن ناامیدسازی مشغول است. 
اما برای عبور از این گردنه و پیچ سخت هیچ راهی جز درمان زخم نیست.‌ البته، کسی منکر این معنا نیست که بخشی از این جراحت ناشی از تحریم‌های بیرونی است، اما به اذعان کارشناسان و دانایان اهل فن، سهم فشار بیرونی در مقایسه با کم‌تحرکی و سوء‌‌مدیریت داخلی بسیار ناچیز است و لاجرم برای درمان زخم باید نگاه به داخل و تقویت توان درونی به طور جدی مد نظر قرار گیرد و این همان کلیدواژه‌‌ای است که رهبر معظم انقلاب سال‌هاست از آن به اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل یاد کرده‌اند.
واقعیت آن است که مردم از وضع موجود در عرصه اقتصاد،‌ معیشت، گرانی،‌ تورم، بیکاری و... گله‌مند و ناراضی هستند، اما هوشمندانه این گله‌مندی را نه به اصل انقلاب و نظام، بلکه به عملکرد برخی از مدیران ربط می‌دهند. در صحنه عمل نیز می‌بینیم وقتی جماعتی اغتشاشگر می‌خواهند روی موج مطالبات درست و بحق مردم سوار شوند و آن را به سوی ناآرامی سوق دهند، مردم بلافاصله صف خود را از آنها جدا می‌کنند و عیار این جمعیت سبک مغز معلوم می‌شود؛ چرا که قاطبه مردم معترض به وضع موجود اقتصادی،‌ چاره کار را در ساختارشکنی و ناامن کردن جامعه نمی‌دانند؛ زیرا خود را همواره بخشی از نظام دانسته و برای ماندگاری این انقلاب و عبور آن از عقبه‌های سخت و نرم و نیمه‌سخت هزینه‌ها کرده‌اند. 
بنابراین مسئولیت اصلی متوجه برخی از مسئولان و کارگزاران کشور است که به حرف‌درمانی پرداخته و اقدام و عمل را فراموش کرده‌اند، به قول معروف به جای آنکه حل مشکل و مسئله کنند، ‌به طرح مشکل و مسئله می‌پردازند، ‌گویی یادشان رفته که طرح مسئله با مردم است و این مردم هستند که آنها را برای حل مسئله به کار گمارده‌اند. البته در دیدگاه‌های برخی مسئولان بسیار دیده می‌شود که؛ باید حرف مردم را شنید، باید این کار بشود، ‌از مشکل مردم مطلع هستیم، ‌باید حقوق عقب‌مانده فلان بخش از مردم پرداخت شود، باید برخورد با مفاسد در اولویت باشد و... اما همه اینها از جنس طرح مسئله است، نه حل مسئله. تکرار این ادبیات کلیشه‌ای در افکار عمومی می‌تواند زمینه دلزدگی و بی‌اعتمادی را فراهم کند.
سنگ زیرین وحدت و انسجام داخلی به مثابه رکن رمز ماندگاری، رضایتمندی و اعتماد ملی است و اعتماد ملی در گرو حرف‌درمانی و وعده و وعید دادن نیست، بلکه در گرو اقدام و عمل با مدیریت جهادی و روحیه انقلابی‌گری است. امروز وظیفه اصلی کارگزاران نظام پرهیز از حرف‌درمانی و برطرف کردن زخم‌ها و شناسایی نقاط آسیب‌پذیر با کار و اقدام جهادی و عبور پرقدرت از مرحله فعلی و تبدیل تهدید به فرصت است. ان‌شاءالله


   حسن خدادی/ متأسفانه، در برخی از دولت‌ها، افزون بر اثرات مدیریت غیر انقلابی در حوزه‌های سیاسی و فرهنگی کشور، حوزه اقتصادی نیز متأثر از مدیریت غیر انقلابی بوده است. در واقع، وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم و علت ناکارآمدی‌هایی که موجب انتقادات مردم به این وضعیت شده، در وجود مدیریت غیر انقلابی است که در دو دوره هشت ‌ساله پس از جنگ تحمیلی بر عرصه اقتصادی و سیاسی کشور سلطه افکنده بود. 
در دوران پس از جنگ تحمیلی بیشترین انرژی و فعالیت مدیریت غیر انقلابی صرف جذب شدن در سازمان تجارت جهانی بود. این سبک مدیریت به‌ جای تلاش بی‌وقفه و تحرک و پویایی به دنبال ادغام در اقتصاد جهانی و عضویت در معاهدات بین‌المللی، تکیه ‌بر سرمایه‌گذاری خارجی و امتیازدهی‌های فراوان به سرمایه‌گذاران خارجی و اتکای بیش ‌از حد به اقتصاد نفتی و خام‌فروشی و در یک‌کلام به دنبال اقتصادی وابسته و عاریتی بوده است. همچنین، مدیریت غیر انقلابی به‌جای تلاش برای تحقق عدالت و کاهش شکاف طبقاتی برآمده از رژیم قبلی، به دنبال توسعه بدون عدالت است و ایجاد فاصله طبقاتی را طبیعی دانسته و هزینه در مناطق محروم و برای افراد ضعیف را نوعی هدر دادن ثروت در سطح جامعه می‌داند. این سبک مدیریتی معتقد است، برای تحقق توسعه اقتصادی، طبقه محروم باید زیر چرخ توسعه له شود. عصر اقتصاد لیبرال‌مسلک مدیریت غیر انقلابی سبب شد عدالت قرباني توسعه اقتصادي شود. رهبر معظم انقلاب اسلامی نيز در پايان دوره سازندگی، از محقق نشدن كامل عدالت اجتماعي ابراز گلايه كردند.
جالب آن است که حاصل این نوع مدیریت غیر انقلابی نه‌تنها خصوصی‌سازی و توجه به بخش سرمایه‌داری آزاد نبود؛ بلکه موجب تشدید حجیم‌تر شدن دولت در عرصه اقتصاد شد. با وجود آنکه يكي از شعارهاي كليدي دولت سازندگي و مدیرانش، تلاش براي خصوصی‌سازی در عرصه اقتصاد بود و امروز هم ادعاي آن را دارند، سياست‌هاي اين‌گونه از دولت‌ها نه‌تنها منتج به اين مسئله نشد؛ بلكه برعکس به حجيم‌تر شدن بدنه دولت در عرصه اقتصاد انجاميد. اما به نظر می‌رسد مهم‌ترین خروجی مدیریت غیر انقلابی در عرصه اقتصادی جامعه، مسئله فساد است. فساد که نه ‌تنها جامعه را بدبین و نگران کرده است؛ بلکه معظم‌له در سال 1380 در فرمانی هشت ماده‌ای به‌ شدت بر آن تأکید کرده و همه‌ قوا را برای برخورد با آن بسیج کرده‌اند. فساد به هر شکلی به ویژه به شکل اقتصادی و مالی آن نه‌ تنها مورد تقبیح فرهنگ اسلامی و انقلاب اسلامی ایران است؛ بلکه افکار عمومی را به ‌شدت نسبت به عملکرد نظام سیاسی ناامید می‌کند. گسترش فساد نه‌تنها موجب ناکارآمدی می‌شود، بلکه عاملی مهم در ناامید کردن مردم و ایجاد دیدگاه منفی نسبت به مدیریت‌های انقلابی در دیگر حوزه‌های عملکردی است. رهبر معظم انقلاب فساد مدیران را مساوی خدمت نکردن به مردم توصیف می‌کنند و نتیجه هر دوی آنها را ناکارآمد شدن نظام می‌دانند. «اگر مدیری خدای‌ نخواسته فاسد شد، دیگر نمی‌تواند به مردم خدمت کند و برای آنها مفید باشد. پس اول باید کارآمدی نظام را نشان داد.» (1/1/1382)
اسم بردن از همه‌ قوای کشور نشان از درگیر بودن همه مدیریت‌های ارشد اجرایی، قانون‌گذاری و قضایی دارد. به‌ هر حال کشور در کنار اعتراض به فساد و تبعیض شاهد گسترش فقر و بیکاری تحت تدابیر مدیریت غیر انقلابی است. اختلافات طبقاتی ناشی از مشکلات عدیده اقتصادی بدون مدیریت انقلابی حل‌وفصل نمی‌شود و این روند مدیریت غیر انقلابی در عرصه اقتصادی کشور می‌تواند در روند توسعه و پیشرفت کشور نه ‌تنها سبب پسرفت شده؛ بلکه مانع از هر گونه تحرک و پویایی شود. این وضعیت سبب خواهد شد فقر و فساد انسان را در حالت کفر قرار دهد. هر گونه اقدام انقلابی در این زمینه باید به دنبال اصلاح و ریشه‌کن کردن فقر باشد و به ‌جای سیاسی کردن امور کشور و تمرکز بر فرعیاتی مانند لغو یا برگزاری یک کنسرت مدیریت انقلابی به دنبال ریشه‌کن کردن فقر باشد. رهبر معظم انقلاب(مدظله‌العالی) می‌فرمایند: «اصلاح واقعى در اين كشور اين است كه فقر ريشه‌‌كن شود؛ تبعيض وجود نداشته باشد و فساد ادارى و اقتصادى نباشد.» (5/5/1381)



«رأی الیوم» در مقاله‌ای می‌نویسد، روحانی قبل و بعد از انتخابش در سال 2013، توافق هسته‌ای را ناجی ایران می‌دانست و معتقد بود این توافق می‌تواند ایران را از همه مشکلاتش رهایی بخشد و چه بسا مشکلات عظیم و پر سر و صدای اقتصاد ایران، همزمان با خروج ترامپ از برجام به این دلیل باشد که رئیس‌جمهور ایران بر روی توافق هسته‌ای بیش از اندازه حساب باز کرده بود. زمانی که روحانی تصمیم به تغییر لحن و خطاب خود گرفت، در واقع قصد داشت در جریان رقابت سیاسی در ایران، حاشیه امنی را برای خود تضمین کند. از سوی دیگر، بالا بردن تنش در سخنرانی‌های سیاسی علیه ایالات متحده، می‌تواند در خدمت منافع سیاسی و اقتصادی ایران باشد؛ از نظر سیاسی، ملت ایران نمی‌توانست تحمل کند که حکومتش در برابر تحریم‌ها و فشارهای واشنگتن، سکوت اختیار کند و انتظار پاسخی محکم داشت.
نشانی غلط از مشکلات
«اسحاق جهانگیری» طی اظهاراتی گفته است: «‌برخی با نفوذی که در ریاست‌جمهوری، سازمان برنامه و بودجه یا مجلس داشتند، امروز به عضوی از بودجه کشور تبدیل شده‌اند. اگر بودجه آنها در ابتدا یک میلیارد بود، بعد به ۵ میلیارد و در حال حاضر تا ۲۰ میلیارد رسیده است.» وی در مهر ماه آدرس غلط به افکار عمومی ارائه داد و ریشه مشکلات را موضوعات سیاسی دانست: «وضعيت موجود صرفاً محصول عوامل اقتصادي نيست؛ چون اگر محصول عوامل اقتصادي بود، این امکان وجود داشت به اعتبار بعضي سياست‌هاي شناخته شده اقتصادي و پولي اوضاع را بهبود بخشيد.»
توطئه جمعیتی
بررسي آمارهاي جمعيتي نشان مي‌دهد، دستگاه‌هاي اجرايي قانون حمايت از رشد جمعيت در ايران را به درستي اجرا نمي‌كنند. بر اساس آمارها، در سال 1394، ميزان تولد جديد در كشور بيش از يك ميليون و 570 هزار نفر بوده است كه اين رقم با كاهش حدود 42 هزار نفري در سال 95 به يك ميليون و 528 هزار نفر رسيد كه اين رقم در سال 96 به يك ميليون و 479 هزار نفر كاهش يافت. تجربه ثابت كرده است، مأموریت نفوذ به بطن ساختارها و تغییر محاسبات مسئولان به كساني سپرده مي‌شود که بیشترین همخوانی با نظام و اسلام را از خود بروز می‌‌دهند.
یارکشی خیابانی
شبکه‌ای متشکل از برخی نظریه‌پردازان برجسته و چهره‌های شاخص منتسب به جریان‌های سیاسی خاص، تلاش می‌کنند از فشارهای اقتصادی ایجاد شده در جامعه در مسیر ناامن‌سازی کشور بهره‌برداری کنند. این جریان‌ها حیات سیاسی خود را با استراتژی نظریه‌پردازان غربی در یک جهت می‌بینند و حالا وظیفه دارند جامعه را تحریک کنند و براساس «سیاست خیابانی» به یارکشی مبادرت ورزند. این جریان در حقیقت جورچین نهایی سیاست خارجی غرب و به ویژه آمریکا علیه ایران است که این روزها به شکل عیان‌تر از روزهای گذشته درصدد اقدام علیه امنیت ملی است.
برنده اصلی 
جان بی آلترمن، معاون اندیشکده مطالعات راهبردی و بین‌المللی آمریکا در مصاحبه‌ای گفته است خروج نظامیان آمریکایی از سوریه شکست واشنگتن در برابر تهران را اثبات خواهد کرد؛ چرا که برندگان اصلی این رویداد ایران، روسیه و اسد خواهند بود و این امر سبب تقویت جمهوری اسلامی ایران در سوریه و اشراف اطلاعاتی آن در این کشور خواهد شد، به گونه‌ای که پیامدهای جبران‌ناپذیری را برای متحد استراتژیک آمریکا، یعنی رژیم صهیونیستی خواهد داشت و می‌توان گفت بازنده اصلی این اتفاق رژیم صهیونیستی خواهد بود.

 تعریف و تمجید ژنرال آمریکایی از حاج‌قاسم
یک ژنرال آمریکایی در مصاحبه‌ای رادیویی، با بیان اینکه فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی جزء کاریزماتیک‌ترین رهبران نظامی جهان است، تصریح کرد: «او کارهایش را با اثربخشی فوق‌العاده انجام می‌دهد.»
 «استنلی مک‌کریستال» ژنرال بازنشسته ارتش آمریکا و رئیس پیشین فرماندهی مشترک عملیات ویژه این کشور در مصاحبه با «هیو هویت» مجری شبکه رادیویی «سِیلِم» در آمریکا که با موضوع کتاب جدید وی با نام «رهبران جهانی: افسانه و واقعیت» برگزار شد، درباره سیاست‌های واشنگتن در غرب آسیا و بازیگران اصلی این منطقه 
صحبت کرد. 
مجری شبکه در پایان با اشاره به کتاب مک‌کریستال، نظر او را درباره سردار سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران پرسید: «وقتی به قاسم سلیمانی نگاه می‌کنید، کسی که بزرگ‌ترین رقیب شما و فرمانده عملیات ایرانی‌ها بود، آیا به عقیده شما او از نظر نظامی و کاریزماتیک با دیگر سران و رهبران جهان برابری
 می‌کند؟»
 به گزارش فارس، این ژنرال آمریکایی پاسخ داد: «بله، از چیزهایی که مشاهده کردم می‌توانم بگویم، او بهترین کسی است که آنها دارند. ما زمانی که برای مقابله با ایرانی‌ها تلاش می‌کردیم، او (سلیمانی) را مورد بررسی قرار دادیم و زیر نظر گرفتم، او وقتی در میدان جنگ است، بسیار کاریزماتیک است و در محیط‌های مختلفی عملیات داشته که هیچ ژنرال آمریکایی با هر میزان آزادی عملی نداشته است. قدرت سیاسی که قاسم سلیمانی دارد، به او اجازه می‌دهد کارهای بسیاری انجام دهد؛ ولی او کارهایش را با آرامش و اثربخشی فوق‌العاده انجام می‌دهد.»
 همه برای مقابله اقتصادی با ایران دست به دست هم داده‌اند
حجت‌الاسلام منتظری دادستان کل کشور گفت: «به خدا قسم روزی که رهبری فریاد تحقق اقتصاد مقاومتی را سر دادند، اگر زمینه برای افرادی که به این موضوع اعتقاد دارند باز می‌شد، امروز کار ما به این مرحله نمی‌رسید. 
ما امروز در مرحله جنگ اقتصادی قرار داریم و دنیا آن را قبول دارد و از آمریکا و اروپا گرفته تا کشورهای تابعه در منطقه، همه و همه تمام توان خود را به کار گرفته‌اند تا اقتصاد کشور ما را با شکست مواجه کنند.» وی پرسید: «آیا امروز گلوگاه‌های اقتصادی کشور ما و رمز و رازهایی که باید در مدیریت اقتصادی باشد و آن نکاتی که در امر اقتصاد باید رعایت شود، در دست مردان جنگ اقتصادی است؟» 
منتظری یادآور شد: «این کشور ظرفیت فراوانی دارد، اما نباید مدیریت آن در دست کسی باشد که بگوید ما می‌توانیم از افراد دوتابعیتی هم استفاده کنیم. دوتابعیتی یعنی چه؟ دوتابعیتی یعنی اینکه شخصی یک پایش در ایران است و پای دیگرش در کانادا، یک پایش در ایران است و یک پایش در آمریکا. آنجا چه کار می‌کند؟ آیا به او مأموریت می‌دهند، نمی‌دهند، ما نمی‌دانیم حداقل عقل اقتضا می‌کند این کار صورت نگیرد.
 آقای محترمی که در جای مهمی تکیه زده‌اید و می‌خواهید گزینش کشور را مدیریت کنید، قانون این موضوع را ممنوع کرده، قانون نظام جمهوری اسلامی، بلکه قانون مدنی، آن وقت ما بگوییم چه اشکال دارد برای امور اقتصادی از افراد دوتابعیتی استفاده
 کنیم.»
 منتظری تأکید کرد: «آقای رئیس‌جمهور که ما برای شما به عنوان رئیس دستگاه عالی اجرایی کشور احترام قائلیم، ملاحظه بفرمایید که این افراد چه گفتند و این موضوع مورد قبول شما است و در گزینش خود اجازه انتصاب افراد دوتابعیتی را می‌دهید.»


 عبدالله شهبازی: ترامپ فرمانی ‌پیش‌بینی‌ناپذیر و عجیب، دال بر خروج کامل و سریع نیروهای نظامی آمریکا از سوریه را صادر کرده است؛ فرمان ترامپ جنجالی بزرگ در محافل سیاسی آمریکا پدید آورده، اما برخلاف افرادی که بر این باورند این فرمان برای آغاز اقدامی علیه ایران به همراه عربستان و صهیونیست‌هاست و برخلاف نظر کسانی که این موضوع را نتیجه توافق ترکیه و آمریکا می‌دانند، گمان می‌کنم ترامپ برای حفاظت از خود در برابر تهاجم کنگره و پرونده قضایی رابرت مولر و مواجهه با بحران احتمالی مالی، هیچ راهی متصور نیست به جز توسل به پوپولیسم از طریق چرخش ناگهانی و بازگشت به شعارهای انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۱۶ که از جمله پایان دادن به حضور نظامی در کشورهای دیگر «با پول آمریکایی‌ها و به سود دیگران» را به رأی‌دهندگان آمریکایی وعده داده بود.
مهدی محمدی: تصمیم ترامپ به خروج ناگهانی از سوریه نشان می‌دهد، فراتر از لفاظی‌ها، در عمل، چه کسی در منطقه در حال پیروز شدن است و چه کسی در حال باختن. این تصمیم، یعنی آمریکا نه قادر به تغییر راهبرد منطقه‌ای ایران بوده و نه قادر به شکست دادن آن. همچنین این تصمیم نشان می‌دهد، وضعیت سیاست داخلی برای ترامپ در حال وخیم‌تر شدن است و او به رو کردن برگ‌های جدید برای رأی‌دهندگان آمریکایی نیاز دارد؛ به ویژه آنکه برآوردها می‌گوید احتمال وارد شدن اقتصاد آمریکا به رکود از نیمه سال میلادی آینده بسیار جدی است.
حجت‌الاسلام احمد سالک: هیچ کس در برابر قانون مصونیت ندارد، توهین از طرف هر شخصی به ویژه نماینده مجلس محکوم است. در تعجبم چرا روزی که چهار نفر از فرزندان معصوم این سرزمین، در آتش سوختند، همکاران ما در مجلس جلسه غیرعلنی برای حمایت از نماینده سراوان تشکیل دادند؟ آیا مسئولیت سنگین ما در برابر رأی مردم چیزی جز حمایت از آنهاست؟