نفوذ آل‌سعود در جهان اسلام‌ـ ۴۶

  عبدالله عبادی/ شاید ابتدا چنین به نظر برسد که ترکیب جمعیتی و مذهبی لبنان که متشکل از سه مذهب شیعه، سنی و مسیحی است، این کشور را در برابر نفوذ سلفی‌گری و وهابیت واکسینه کرده باشد؛ اما واقعیت این است که همزمان با آغاز جنگ در سوریه و عراق شاخه دیگری از وهابیت، مانند القاعده شروع به رشد و نمو در لبنان کرد. در پی آن، در سال 1392 خبرگزاری «رویترز» به نقل از منابع نزدیک به القاعده اعلام کرد، این گروه تا حدود ۸۰ درصد ساختار تشکیلاتی خود در لبنان را سازمان داده است. 
همچنین دستگاه‌های امنیتی لبنان گزارش‌هایی را دریافت کرده بودند که هشدار می‌داد این کشور در آستانه مرحله بسیار خطرناکی قرار دارد. این امر بالاترین میزان هوشیاری و آماده‌باش دستگاه‌های امنیتی برای مقابله با برخی موارد غیر عادی و استثنایی را می‌طلبید که به منطقه شمالی بقاع محدود نشده و در چند منطقه به ویژه برخی محل‌های پرجمعیت در نواحی بیروت و جنوب گسترش یافته بود؛ در چنین شرایطی وزارت خارجه آمریکا با صدور بیانیه‌ای شهروندان آمریکایی را از سفر به لبنان برحذر داشت. در این بیانیه آمده بود: «با توجه به نگرانی‌ها از حوادث امنیتی اخیر در لبنان کسانی که تصمیم دارند به این کشور سفر کنند، خطرات آن را در نظر داشته باشند»؛ اما چرا القاعده لبنان را در نظر گرفته بود؟
واقعیت این است، القاعده بيش از هر چيزی متمايل بود که لبنان را به پشت جبهه و اردوگاهی برای آموزش و تمرينات و همچنين گذرگاهی امن برای رزمندگان اين جريان به طرف عراق و از عراق به سوی اروپا تبديل کند؛ از این رو این کشور در درجه اول آزمايشگاهی بود که در آنجا، این گروه تروریستی می‌تواند امکانات جديد نظامی را توسعه دهد.
نکته حائز اهمیت این است که اردوگاه فلسطينی «نهرالبارد» واقع در شمال لبنان به مدت سه ماه از می تا سپتامبر ۲۰۰۷ در محاصره ارتش لبنان قرار داشت. سازمان فتح‌الاسلام که پيش از آن گمنام بود، در اين اردوگاه سنگر گرفته و فعالیت‌های تروریستی خود را آغاز کرده بود. اين حوادث نظير سوءقصدهایی که عليه نيروهای واسطه سازمان ملل متحد در جنوب لبنان(فينول) رخ داد، از وضعيت جديد حکایت داشت: اين پديده، ناشی از استقرار شبکه‌های اسلامی تندرو سنی در لبنان بود که گاهی به القاعده نيز وابسته بودند؛ بنابراین از آن پس القاعده کشور لبنان را به مثابه حوزه فعاليت مهمی تلقی می‌کرد.
شاهين شاهين از مسئولان فتح‌الاسلام در مذاکره با نماينده ارتش لبنان در دوران محاصره اردوگاه فلسطينی «نهرالبارد» به دست ارتش لبنان گفته بود: «ما را بالاجبار به نبردی کشانده‌اند که جنگ ما نيست. من ترجيح می‌دادم با ارتش لبنان درگير نشويم.» در آن زمان، کسی نمی‌دانست شاهين يکی از رهبران بلندپايه القاعده است. ترديد وی نسبت به اين نبردها بازتابی از دوگانگی مواضع سازمان وابسته به بن‌لادن درباره لبنان بود. آنان با اين پرسش روبه‌رو بودند که آيا کشور لبنان جبهه رودررویی با ايالات متحده و متحدان آن است يا اينکه بايد آن را به مثابه پايگاه پشت جبهه برای آموزش و تمرين و نيز به منزله گذرگاهی برای تروریست‌های القاعده به شمار آورد؟
از چهارم سپتامبر ۲۰۰۷، دو روز پس از سقوط اردوگاه، «ژرژ خوری» رئيس اطلاعات ارتش لبنان تأييد کرده بود تروریست‌های فتح‌الاسلام همان اعضای القاعده هستند؛ اما ريشه‌های اين سازمان در لبنان بسيار قديمی‌تر از اين حرف‌ها بود. در سال‌های دهه ۱۹۹۰، دادگاه‌های لبنان سلفی‌ها را به اتهام جنايت در راستای ايجاد شبکه‌های تروريستی وابسته به القاعده محاکمه کرده بود. فعالان محکوم شده، لبنانی‌های پيرو «شيخ سالم الشهال» به شمار می‌آمدند که از همان سال ۱۹۷۴ راه او را برگزيدند. گروه‌های «جماعه المسلمون» يا «جنبش جوانان محمد» (شباب محمد) را در طرابلس(لبنان) ايجاد کرده بود. الشهال تلاش کرد قوانين «مجاز و غير مجاز» را در شهر معمول کند و با حمله به سينماها و دیگر مراکز تفریحی کوشش می‌کرد از رفتن جوانان به آنجا جلوگيری کند. بعدها، نفوذ او حتی به برخی شهرهای سوريه نيز سرايت کرد؛ اما در آن دوره، انديشه‌های سلفی هنوز پشتوانه منسجمی نداشت.
 
اعضای القاعده در لبنان
در سال‌های اول قرن بیست‌ویکم و پس از حمله آمریکا به عراق و افغانستان تحرکات القاعده در لبنان بیشتر شد، در پايان سال ۲۰۰۵، اين گروه کاملاً در لبنان حضوری ملموس داشت و لبنانی‌ها موفق شدند بر نخستين نیروهایی که بعدها به «شبکه سيزده‌ها» معروف شد و رهبری آن با حسن نبعه اهل لبنان بود، دسترسی پيدا کنند. اين شبکه که از سعودی‌ها و فلسطينی‌ها تشکیل شده بود، از القاعده و گروه‌های سلفی در عراق پشتيبانی کرده و در لبنان و سوريه به فعاليت مشغول بود و چندين بار با بخش‌های اطلاعاتی به ويژه در نواحی مرزی درگير شده و حتی ادعا شد آنان يک هليکوپتر سوريه را سرنگون کرده‌اند.
 
ماجد الماجد، رهبر القاعده در لبنان
در پایان باید گفت، القاعده لبنان را پايگاه پشتيباني خود در منازعات بین‌المللی قرار داده بود. از آغاز بحران سوریه، لبنان شاهد گسترش فعالیت‌های القاعده بوده و این سازمان از لبنان برای رخنه‌ به ویژه به درون سوریه، استفاده می‌کرد؛ البته در گذشته نیز القاعده از این کشور برای نفوذ به یمن، عراق، کشورهای حوزه خلیج‌فارس و اروپا استفاده کرده بود. نکته قابل توجه این است که افزایش تعداد گروه‌های پنهانی طی دو سال گذشته، به ویژه در استان شمالی در مجاورت مرز لبنان و سوریه و در اردوگاه عین الحلوه در شهر صيدا در جنوب لبنان قابل توجیه است.
اما آنچه موجب شده است گروه‌های تروریستی و تکفیری در لبنان همچون دیگر کشورهای منطقه موفق به ایجاد جنگ و درگیری نشده یا به عبارت دقیق‌تر تحرکات‌شان در نطفه خفه شود، هوشیاری نیروهای مقاومت از جمله حزب‌الله لبنان در کنار دولت این کشور بوده است، حزب‌الله با عملیات‌های پیچیده اطلاعاتی و امنیتی توانست جلوی فتنه‌انگیزی این جریان‌ها در لبنان را بگیرد. 
نیروهایی که می‌توان آن را کلید موفقیت سایر دولت‌های منطقه از جمله دولت سوریه و عراق در مقابل تروریست‌ها دانست؛ چنانکه اگر حشدالشعبی در عراق و نیروهای مردمی در سوریه شکل نمی‌گرفتند و وارد کارزار با داعش و دیگر گروه‌های تروریستی و تکفیری نمی‌شدند، مشخص نبود سرنوشت جنگ و فتنه این گروه‌ها چه سرنوشتی پیدا می‌کرد. 

نگاهی به اعتراضات مردمی در سودان


 رضا اشرفی/ دولت سودان از 19 دسامبر 2018 (28 آذر 1397) با اعتراضات مردمی مواجه شد و هنوز راه مناسبی برای عبور از بحران نیافته است. دلیل اول و عامل ظاهری که سبب شد اقشار گوناگون مردم، برای نخستین بار در شهر «عطبره» از ایالت «نهر النیل» به میدان بیایند و علیه دولت شعار بدهند، مسائل و مشکلات اقتصادی و مالی بود. کاهش ارز خارجی، تورم 70 درصدی، کاهش ارزش پول ملی، افزایش فقر و شکاف طبقاتی تحمل‌ناپذیر از جمله مشکلاتی است که سودان با آنها درگیر است. این مسائل به همراه بحران‌های سیاسی و امنیتی موجود در این کشور همچون موضوع دارفور و مسائل ضد حقوق بشری سبب شده مدیریت بحران در این کشور با چالش‌های جدی همراه باشد و این چالش اکنون دامن سیاست را گرفته است. 
اما مسائل اقتصادی و مشکلات فقر و گرسنگی تمام مسئله سودان نیست. سیاست‌های عمر البشیر، رئیس‌جمهور سودان و همراهی او با عربستان و امارات متحده عربی که خواهان نزدیکی و عادی‌سازی روابط خارطوم با رژیم صهیونیستی هستند، مسئله‌ای جدی است که مقامات سودان را تهدید می‌کند. به این دلیل که افکار عمومی سودان همچون دیگر کشورهای جهان عرب به راحتی چنین اجازه‌ای به دولتمردان خود نمی‌دهد، حتی اگر برخی مقامات سیاسی خواهان اعمال چنین سیاستی باشند. 
سودان از مناظر گوناگون دارای اهمیت است و به همین دلیل عربستان سعودی، امارات و رژیم صهیونیستی برای عادی‌سازی روابط با آن تلاش می‌کنند. ابتدا اینکه با عادی‌سازی روابط با تل‌آویو این موفقیت برای آنها ایجاد می‌شود که توانسته‌اند کشوری را که 37 میلیون جمعیت دارد و بیش از 97 درصد آن مسلمان هستند، در قالب سیاست‌های خود درآورند. مسئله دیگر اهمیت ژئوپلیتیکی این کشور است که با 853 کیلومتر، بخشی از ساحل دریای سرخ را در همسایگی مصر و اریتره به خود اختصاص داده است.
عربستان سعودی و امارات با کمک‌های فراوان، سعی دارند نظر عمر البشیر را به سوی خود جلب کنند. وی نیز که علاقه پایداری به تداوم ریاست خود بر سودان دارد، به پول‌های نفت عربی تکیه داده است. در همین زمینه کاربر سرشناس شبکه اجتماعی توئیتر در عربستان سعودی که با نام مستعار «مجتهد» فعالیت می‌کند، چنین فاش کرد که کشورش و امارات تصمیم گرفته‌اند با دادن فرآورد‌ه‌های نفتی مجانی برای یک سال، از سودان پشتیبانی کنند و این کار را به صورت رسمی تحت عنوان اعطای وام‌های کم‌بهره به این کشور انجام خواهند داد.» این در حالی است که چنین سیاستی با واکنش‌های تند اجتماعی همراه شده است. به همین مناسبت است که مردم سودان در اعتراضات حدود دو ماهه خود خواهان کناره‌گیری عمر البشیر شده‌اند. انجمن مشاغل حرفه‌ای سودان که بیشتر شامل پزشکان، مدرسان و مهندسان می‌شود، با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد، تظاهرات‌ها به کاخ ریاست‌جمهوری و پارلمان خواهد رسید. مردم سودان در اعتراضات خیابانی خود، به ویژه در خیابان‌های خارطوم خواهان «آزادی و تغییر» هستند. پلیس و دولت سودان نیز حتی با کشتن 19 نفر که البته در برخی از گزارش‌ها 37 نفر اعلام شده است و همچنین بازداشت صدها شهروند سودانی در شهرهای مختلف، نتوانسته مردم را به عقب‌نشینی وادار کند. البته عمر البشیر در برخی موارد دست به عقب‌نشینی زده است که یکی از مهم‌ترین آنها بحث رژیم صهیونیستی است. اهمیت این موضوع به اندازه‌ای جدی است که مراکز آموزشی سودان از جمله دانشگاه خارطوم وارد میدان شده و پلیس نیز عده بسیاری از استادان دانشگاه را که با روزنامه‌نگاران و احزاب گوناگون،‌ اعتراضات را تشدید کرده‌اند، بازداشت کرده است. به گفته برخی از منابع؛ «این اولین باری است که قدیمی‌ترین نهاد آموزشی سودان در اعتراضات شرکت می‌کند.»
عمر البشیر با اشراف به این موضوع که مشکلات اقتصادی، عامل اصلی و زیربنایی اعتراضات نیست، تأکید کرده است که؛ «هرگونه عادی‌سازی روابط با اسرائیل را رد می‌کند.» رئیس‌جمهور فعلی سودان به صراحت اعلام کرده است که «به ما عادی‌سازی با اسرائیل را توصیه کردند تا در امورمان گشایشی ایجاد شود، اما ما می‌گوییم رزق و روزی به دست خداست و نه به دست دیگران.» بر همین اساس عمر البشیر در اقدامی جدید «با عبور هواپیماهای رژیم صهیونیستی از حریم هوایی سودان به مقصد کنیا مخالفت کرده است.» عربستان و رژیم صهیونیستی نگران این موضوع هستند که در ادامه اعتراضات سودان یکی از متحدان خود را از دست بدهند. بر همین اساس عمر البشیر همزمان با بهره‌گیری از خشونت نیروهای نظامی و امنیتی در سخنرانی‌های که سعی دارد در شهرهای مختلف انجام دهد، به مخالفان گفته است که دست از اعتراضات بردارند و در عوض خود را برای انتخابات 2020 آماده کنند. اما مردم و معترضان از این موضوع مطلعند که در انتخابات آینده چه اتفاقی خواهد افتاد و عمر البشیر چگونه بار دیگر نام پیروز انتخابات را خواهد گرفت. 
یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های منطقه‌ای که مثلث آمریکا،‌ رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی آن را دنبال می‌کنند، تغییر مناسبات سیاسی علیه خود و به نفع مقاومت است. پس از اینکه منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا با تحولات بیداری اسلامی همراه شد،‌ مدیریت بحران از سوی غرب به سمتی پیش رفت که کشورهای مقاومت مورد هدف قرار گرفتند که سوریه مهم‌ترین آن بود. با ثبات‌سازی ظاهری دیگر کشورها از جمله مصر از طریق کودتا و نشاندن دیکتاتوری نظامی و همچنین بی‌ثبات‌سازی کشورهای حوزه مقاومت، سناریوی اصلی بود. در حالی که با گذشت زمان این سناریو با شکست مواجه شده و مقاومت در حال عبور از بحران و پیروزی است؛ بلکه برای اینکه نشان داده شود، عمر البشیر به سمت رژیم صهیونیستی گرایش پیدا نکرده، برای کاهش فشار افکار عمومی سودان، پاداش سفر به سوریه و ملاقات با بشار اسد را به او دادند. با وجود این دیده می‌شود که همراه با پیروزی محور مقاومت، کشورهای متحد ضد مقاومت به سمت بحران پیش می‌روند. البته، از این موضوع نباید و نمی‌توان به راحتی عبور کرد؛ زیرا آمریکا و متحدانش که سعودی‌ها و صهیونیست‌ها مهم‌ترین آنها هستند برای آینده مقاومت منطقه برنامه‌ها و سناریوهای جدیدی طراحی خواهند کرد.