مرحوم آیت‌الله بهاءالدینی می‌گوید: اگر همه دنیا را داشته باشیم و آن را صرف کنیم که با دستگاه خدا آشنا شویم، می‌ارزد و بهای کمی پرداخته‌ایم. حال بیاییم با خودسازی به خدا نزدیک شویم. ما به این فرموده مولی علی(ع) بحمدالله تا اندازه‌ای رسیده‌ایم و لمس کرده‌ایم: «ما رأیت شیئاً الا و رأیت الله قبله و بعده و معه».

هرم‌بن‌حیان‌ـ 2

در دوران حکومت خلیفه ثانی، هرم دربار ایران، حضور داشت. او در نبرد با سپاه هرمزان ایرانی، فرماندهی گروهی را برعهده داشت. از ویژگی‌های او این بود که به خرما علاقه خاصی داشت و این موضوع سبب شده بود که وی و سپاهش بتوانند در این جنگ دوام بیاورند. یکی از مردم عبدالقیس به نام صحار می‌گوید: «کیسه‌های خرما پیش هرم‌بن‌حیان بردم، در حالی که مابین دلوث و دجیل بود (شهرهایی نزدیک اهواز) که به خرما علاقه داشت و بیشتر توشه او خرما بود و هرگاه توشه وی تمام می‌شد، هنگام حرکت، برای توشه‌گیری او کیسه‌ها را مجدداً پر می‌کردند که او نیز آنها را  تحویل می‌گرفت و در دشت و کوه هر کجا بود می‌خورد و به دیگران می‌خورانید. با این اوضاع وی توانست با سپاهش جلوی هرمزان را در اهواز بگیرد و توانست با صلح و بدون خونریزی منطقه را از چنگ هرمزان و یارانش درآورد؛ چرا که سپاه مقابل به دلیل ضعف بدنی و قوای جسمی یارای مقابله با سپاه اسلام را نداشتند.»
بعد از این جنگ، ابن‌عامر از نظامیان مشهور آن زمان، هرم را با یارانش به تعقیب یزدگرد پادشاه ایران فرستاد. آنان از طرف اصفهان به میمند کرمان رفتند تا یزدگرد را دستگیر کنند؛ اما نتوانستند و موفق به این کار نشدند؛ چرا که به برف و سرمای شدید برخورد کردند و چون با اوضاع جوی و جغرافیایی منطقه آشنایی نداشتند، بسیاری از یارانش هلاک شدند. با پیروزی اسلام، خلیفه، هرم را والی برخی مناطق ایران کرد.
او چندین فتوحات داشته است که از جمله آن فتح دژ ستوج و قلعه شبیر است که همه آنان را بدون خونریزی فتح کرد.
او در فتح منطقه جور به عنوان فرمانده مقدمه سپاه در این جنگ حضور داشت.
در دوران حکومت عثمان، وی به عنوان والی فارس و حاصر (که بوشهر امروزی را شامل می‌شود) به این منطقه رفت. وی در سال 26 هجری به دستور عثمان بن ابی‌عاص، امیر بحرین، به قلعه بجره حمله و آن را فتح کرد. در این فتح، او فرماندهی قوم عبدالقیس را برعهده داشت.
در زمانی که مردم علیه عثمان دست به شورش زدند، او از جمله کسانی بود که از عثمان حمایت کرد و به نفع او سخنرانی کرد.
رجال‌کشی، نام وی را به همراه اویس قرنی و عامربن عبدالقیس آورده و گفته است که اینان از یاران امام هستند. او از کسانی به شمار می‌رود که ولایت امام را پذیرفت و فریب حربه‌های دشمن را نخورد.
وقتی زمان مرگ او فرارسید، به او گفتند که وصیت کند. او گفت: «نمی‌دانم چه وصیتی کنم، اما پس از مرگم زره مرا بفروشید و وام مرا بپردازید. اگر کافی نبود اسبم را هم بفروشید و اگر کافی نبود غلام مرا بفروشید و شما را وصیت می‌کنم به خواندن آیه‌های آخر سوره نحل، از آنجا که می‌فرماید؛ با حکمت و اندرز پسندیده به راه پروردگارت فراخوان تا آنجا که می‌فرماید؛ همانا که خداوند همراه آنانی است که پرهیزکارند و آنانی که هم ایشان نیکوکارانند.» 
درباره مرگ او میان مورخان اختلاف است. ابن‌سعد در کتاب خود می‌نویسد وی در یکی از جنگ‌های تابستانی خود و به روز بسیار گرمی درگذشت. چون خاک‌سپاری او تمام شد، ابری پیدا شد و چندان باران بر گور او بارید که خیس و سیراب شد و قطره‌ای باران بر جای دیگر نریخت و سپس ابر از میان رفت.
علامه امینی در الغدیر خود نوع مرگ هرم را به همین شکل بیان می‌کند و قائل است که وی در دوران عثمان وفات یافته است که چنانکه بیان شد، اشتباه است. برخی قائلند وی در سال 49 وفات یافته است. گفته شده است که وی در نبرد قادسیه کشته شده است.

ایمان با اندیشه، عمل و مشقت در راه دین به دست می‌آید

امیرمؤمنان امام علی(ع) در نامه 31 نهج‌البلاغه به فرزندش می‌نویسد: فرزندم در حمایت از حق، خودت را به زحمت بینداز و نسبت به آن بی‌تفاوت و ساکت نباش و خداوند این را از شما می‌خواهد و خداوند اجر و مزد کسانی که غیرت دینی دارند و از دین حمایت می‌کنند را می‌پردازد. کسی که در حمایت از حق، خود را به زحمت و دشواری می‌اندازد، هیچ‌گاه متضرر نخواهد شد؛ چرا که با اینکار وارد معامله با خدا می‌شود و معامله با خداوند برخلاف معاملات دنیایی که سود بین هر دو طرف معامله تقسیم می‌شود، خداوند هیچ احتیاجی به مال، جان و داشته‌های ما ندارد و فقط می‌خواهد به ما پاداش و سود عنایت کند.
خداوند در آیه شریفه 84 سوره مائده می‌فرماید: «وَ مَا لَنَا لَا نُؤْمِنُ بِاللهِ وَ مَا جَاءَنَا مِنَ الْحَقِّ وَ نَطْمَعُ أَنْ يُدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ»؛ و براى ما چه [عذرى] است كه به خدا و آنچه از حق به ما رسيده است، ايمان نياوريم و حال آنكه چشم داريم كه پروردگارمان ما را با گروه شايستگان [به بهشت] درآورد. برخی توقع دارند ایمان نیاورند، خودشان را در حمایت از دین به زحمت نیندازند و هیچ کاری انجام ندهند، اما در عین حال انتظار دارند خداوند آنها را با شایسته‌ترین بندگان خود هم‌سطح و هم‌ردیف قرار دهد و هر چه به بندگان شایسته می‌دهد، به آنها نیز عنایت کند. امام علی (ع) در ادامه نامه 31 می‌فرمایند: «تَفَقَّهْ فِى الدّین»؛ یعنی در دین تفقه کن و سطحی‌نگر نباش. صرفاً ظاهر دین را نبینیم و برای رسیدن به این معنا لازم است انسان مجاهدت علمی داشته باشد تا به فهم درستی از دین برسد. فهم علمی تنها مستلزم داشتن هوش، ذکاوت، حافظه و استعداد فکری نیست، بلکه استعداد تزکیه و پاکی نیز لازم است تا انسان علوم دینی را با شیرینی و دقت بیشتری دریافت کند.
خداوند در آیه 70 سوره یس می‌فرماید: «لِيُنْذِرَ مَنْ كَانَ حَيًّا وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكَافِرِينَ»؛ تا هر كه را [دلى] زنده است، بيم دهد و گفتار [خدا] درباره كافران محقق شود. انذار قرآن بر روی مردگان اثر نمی‌گذارد؛ آنهایی می‌توانند از قرآن و کلام رسول گرامی اسلام(ص) اثر بپذیرند که حی و زنده باشند و دلی آماده داشته باشند. در احادیث آمده است که در دین تفقه کنید؛ چرا که اگر کسی در دین تفقه نکند، اعرابی محسوب می‌شود؛ اعرابی همان کسانی بودند که در بیرون شهر زندگی می‌کردند و گوش‌شان به معارف دین آشنا نشده بود، یا تعصبات قومی و قبیله‌ای داشتند و آمادگی پذیرش معارف دینی را نداشتند.
اعرابی‌ها همه جا بد نبودند، گاهی برخی از آنها آمادگی پذیرش کلام حق را داشتند. خداوند در آیه 14 سوره حجرات می‌فرماید: «قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللهَ وَ رَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ»؛ [برخى از] باديه‏‌نشينان گفتند ايمان آورديم، بگو ايمان نياورده‌ايد، ليكن بگوييد اسلام آورديم و هنوز در دل‌هاى شما ايمان داخل نشده است و اگر خدا و پيامبر او را فرمان بريد از [ارزش] كرده‎‏هاي‌تان چيزى كم نمى‌‏كند. خدا آمرزنده مهربان است. این آیه شریفه نشان می‌دهد که انسان تنها با لفظ به ایمان نمی‌رسد؛ بلکه باید در میدان عمل، اندیشه، فکر، اراده و تصمیم نشان دهد که ایمان دارد و مؤمن است. لازمه تحقق این مهم، هم نیازمند برخورداری از فهم دینی است و هم باید خود را برای دین به زحمت انداخت. حضرت اباعبدالله الحسین(ع) یاران خود را در شب عاشورا آزمودند و مشاهده کردند که آنها آمادگی دارند در حمایت از دین خود را به سختی و مشقت بیندازند، سپس در جمع آنها فرمودند، خداوند با نبوت رسول گرامی اسلام(ص) و انبیا(ع) ما را به کرامت رساند و ما را با شاگردی مکتب انبیا حکمت آموخت، به ما قرآن آموخت و ما نیز برای حمایت از دین راهی مسیر سخت کربلا شده‌ایم. زمانی علیه بزرگان دینی ما نظیر رهبر فرزانه انقلاب، شهید مطهری و شهید بهشتی هجمه‌های بسیاری صورت می‌گرفت؛ چرا که آنها به شبهات روز دینی پاسخ می‌دادند، در دفاع از دین سینه سپر کرده بودند و توطئه‌ها را خنثی می‌کردند. زمانی که به این بزرگان هجمه می‌شد، کسانی که از آنها حمایت می‌کردند، خیلی شجاعت داشتند؛ چرا که آنقدر آنها متهم شده بودند که در فضای جامعه حمایت از آنها را بسیار دشوار می‌کرد. برخی می‌خواهند دین خرج شخصیت آنها شود و حاضر نیستند از آبروی خودشان برای دین صرف کنند، آنها حاضر نیستند خود را به سختی و مشقت بیندازند تا دین حفظ شود. خود را در خوف و خطر انداختن در حمایت از دین است و به همین خاطر است که پس از آن امیرالمؤمنین(ع) بر صبوری و پایداری در دین تأکید می‌کنند. امام علی(ع) می‌فرمایند: «تَفَقَّهْ فِى الدّین»؛ یعنی در دین تفقه کن و سطحی‌نگر نباش. صرفاً ظاهر دین را نبینیم و برای رسیدن به این معنا لازم است انسان مجاهدت علمی داشته باشد تا به فهم درستی از دین برسد. حضرت در این نامه می‌فرمایند: «وَ عَوِّدْ نَفْسَكَ التَّصَبُّرَ عَلَى الْمَكْرُوهِ»؛ خودت را عادت بده تا در مقابل ناملایمات زندگی شکیبایی، پایداری و صبوری داشته باشی. «وَ أَلْجِئْ نَفْسَكَ فِي الأمُورِ كُلِّهَا إِلَى إِلَهِكَ»؛ در زندگی خدا را پناهت قرار بده و به این و آن نگاه نکن و دل نبند و وقتت را در دلبستگی به غیر صرف نکن و اگر این‌گونه رفتار کردی، خداوند دیگران را نیز برای پیشبرد امور تو فعال می‌کند. خداوند فرمان به صبوری داده است و نشان داده شرط رستگاری صبوری است. نه تنها خودتان صابر باشید؛ بلکه فرهنگ صبر را به یکدیگر منتقل و به صبوری دعوت کنید. خداوند در سوره عصر تعیین می‌کند چه کسانی در خسران نیستند و سرمایه‌های‌شان را از دست نمی‌دهند. کسانی که كارهاى شايسته كرده و همديگر را به حق سفارش و به شكيبايى توصيه كرده‌اند خسران و زیان نمی‌بینند. اینکه خداوند در سوره عصر می‌فرماید؛ «وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ» و سپس می‌فرماید؛ «وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» به معنای آن است که هر کسی پای حق بایستد، فشارها بر او وارد خواهد شد، موانع سر راهش قرار خواهند داد، مزاحمت‌ها برایش ایجاد خواهند کرد و باید خودش را آماده کند. اگر با سرانجام حق کاری نداشته باشیم، کسی هم با ما کاری ندارد، اما وقتی به حق بچسبیم و از آن حمایت کنیم، مانند امام خمینی(ره) سختی‌ها و مرارت‌های بسیاری بر ما وارد می‌شود که باید آنها را تحمل کنیم. خداوند در آیه153  سوره بقره می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللهَ مَعَ الصَّابِرِينَ»؛ ای اهل ایمان، در پیشرفت کار خود از صبر و مقاومت کمک گیرید و به ذکر خدا و نماز توسّل جویید که خدا با صابران است. چه بشارت و دلگرمی بالاتر از بشارت خداوند که می‌فرماید من با صابران هستم. خداوند در آیه 10 سوره زمر می‌فرماید: «قُلْ يَا عِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ، لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ، وَ أَرْضُ اللهِ وَاسِعَةٌ، إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ»؛ (ای رسول ما، از قول من به امت) بگو ای بندگان من که ایمان آورده‌اید، خداترس و پرهیزکار باشید که آنان که متّقی و نیکوکارند (علاوه بر آخرت) در دنیا (هم) نصیب‌شان نیکویی و خوشی است و زمین خدا بسیار پهناور است (اگر در مکانی حفظ ایمان و تقوا مشکل شد به شهر و دیاری دیگر روید و به راه دین صبر پیشه کنید که) البته صابران به حد کامل و بدون حساب پاداش داده خواهند شد.


 سیدحسین خاتمی خوانساری/  خداوند در آیه ۹۷ سوره نحل می‌فرماید: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثي‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياهً طَيِّبَهً...»؛ هر کس‌ از مرد یا زن‌ کارى شایسته کند و با ایمان باشد، قطعاً او را به حیاتى پاک زنده خواهیم داشت... . عمل صالح از کسی پذیرفته است که ایمان دارد. عمل صالح انجام حلال و ترک محرمات است. به عبارتی، عمل صالح انجام دادن فعلی است که مورد رضایت خداوند باشد. حیات انسان اگر در راه رضایت خداوند باشد، می‌شود حیات طیبه. حیات طیبه هم پاک است و هم پاک کننده. کسی می‌تواند خود و دیگران را پاک کند و زندگی پاک را به ارمغان آورد که ایمان داشته باشد و عمل صالح انجام دهد؛ امّا این ایمان و عمل صالح در یک فضای تربیتی اسلامی و اخلاقی امکان‌پذیر است. در واقع، اگر تربیت دینی بر روی افراد صورت گیرد و آنها را مؤمن بار بیاورد، عمل صالح صورت می‌گیرد و ورود به حیات طیبه ممکن می‌شود.مهمترین فضای تربیتی خانواده است که فرزندی مؤمن و اهل عمل صالح در آن تربیت می‌شود، نه تنها فرزند را در حیات طیبه وارد می‌کند، بلکه همه آحاد بشر را به یک زندگی پاک دعوت می‌کند.
 پدران و مادران شهدا به مثابه نمونه عینی این تربیت، نشان داده‌اند که می‌توان با یک تربیت اسلامی و اخلاقی بنیان‌های فکری و اعتقادی فرزندان را مستحکم و استوار کرد و آنها را به سمت انجام عمل صالح جهت داد و حیاتی پاک را رقم زد. حیاتی که برای دیگر ابنای بشر رفاه، آسایش، امنیت، آزادی، روشنی و شادمانی می‌آورد. مادران شهدا سنبل تربیت الهی در جهان هستند و مادر همه آزادگان و آزاداندیشان و عبادِ صالح خدا. مقام مادر با مادران شهدا و مقام پدر با پدران شهدا شناخته می‌شود؛ مقامی دست‌یافتنی برای همه پدران و مادران. جایگاه تربیتی ایشان آنقدر رفیع است که می‌توان آنها را معلم انسان‌های الهی دانست و آنها را به مثابه الگو برای همه انسان‌های جهان معرفی کرد.

نگاهی به نقش داستان در تکوین شخصیت کودک


 کبري فرشچي/ يکي بود يکي نبود و قصه ‌خاله سوسکه مهربان، ‌شنگول و منگول و حبه انگور و گرگ ناقلا که به سزاي اعمال بدش مي‌رسد، قصه‌هاي هزار و يک شب و خلاصه حکايت‌هاي زيبا و شنيدني مادربزرگ و پدربزرگ، يکي از زيباترين بخش‌هاي کودکي ما را به خود اختصاص داده است. قصه‌هايي که نه فقط ما را براي ساعاتي سرگرم مي‌کرد و از شيطنت‌هاي کودکانه‌مان مي‌کاست؛ بلکه به شکلي آرام و غير مستقيم به ما درس زندگي مي‌داد و در خلال شنيدن مهرباني و خوبي قهرمان قصه ياد مي‌گرفتيم خوبي کردن مي‌تواند ما را نزد ديگران محبوب کند و در عوض بدي کردن و بد بودن مسير زندگي‌مان را منحرف مي‌کند و روزي در يک جايي بايد تاوان آن را بپردازيم. خلاصه اينکه اگر کودکي داريد که برخي اختلالات رفتاري دارد و شما براي رفع اين اختلالات به انواع روش‌هاي تشويقي يا تنبيهي فکر کرده‌ايد يا حتي برخي از اين روش‌ها را اجرا کرده‌ايد و نتيجه نگرفته‌ايد، بهتر است بدانيد قصه‌گويي براي کودک يکي از کاربردي‌ترين روش‌هاي تربیتی است که آثار ماندگار و تأثيرگذاري دارد.  هنوز هم بسياري از ما سبک روايت و قصه را دوست داريم؛ به همين دلیل وقتي از هجوم روزمرگي‌ها خسته و کلافه مي‌شويم، به گوشه دنجی پناه مي‌بريم و رماني را باز مي‌کنيم و صفحاتش را ورق مي‌زنيم يا دل به قصه‌هاي شب راديو مي‌سپاريم. قصه‌ها با تحريک تخيل انسان مي‌توانند دنياي ديگري را پيش روي آنان باز کنند؛‌ دنيايي که ما چه کودک و چه بزرگسال مي‌توانيم با قهرمان قصه همذات‌پنداري کنيم و با او همراه شويم و تجربه‌هايي را بچشيم که در دنياي واقعي هيچ‌گاه امکان قرار گرفتن در چنين موقعيت‌ها و تجربه‌هايي وجود ندارد؛ به همین دلیل قصه ظرفيت تربيتي بالايي دارد و يکي از بهترين روش‌ها براي مدیریت رفتارها و تأثيرگذاري بر روي اختلالات شخصيتي کودکان است.
نقش قصه‌ها 
در تکوين شخصيت کودک
داستان‌ها و قصه‌ها نقش بسیار مهمی در تكوین شخصیت كودك دارند. از طریق قصه‌ها و داستان‌های خوب، كودك به بسیاری از ارزش‌های اخلاقی پی می‌برد. ايستادگي، شجاعت، مهرباني و نوع‌دوستی، امید، طرفداری از حق و حقیقت و استقامت در مقابل زور و ستم ارزش‌هایی هستند كه هسته مركزی بسیاری از قصه‌ها و داستان‌های بومي و کهن ما را تشكیل می‌دهند.
کودکان از طریق داستان‌ها و افسانه‌ها با حقایق و تجربه‌های زندگی آشنا می‌شوند. کودک شما در خلال قصه‌ها با شخصيت اصلي و قهرمان داستان همراه مي‌شود و از او تأثیر مي‌پذیرد. در کنار تأثيرپذیری اخلاق بچه‌ها از قهرمانان قصه‌ها با بيان داستان و روايت قصه‌هاي گوناگون پدر و مادر عملاً تقویت قدرت فهم و بیان کودک‌شان را افزايش ‌داده و با اين روش خلاقیت آنها را پرورش مي‌دهند. والديني که از همان دوران کودکي فرزندان‌شان را با لالايي و قصه مي‌خوابانند، به زبان‌آموزي کودک نيز کمک بزرگی مي‌کنند. در واقع، قصه گفتن براي کودکان مي‌تواند موجب آموزش زبان و افزایش گنجینه واژگاني آنها شود. 
برخی از مسائل کودکان با مشکلات عاطفی و رفتاری از ضعف آگاهی و بهره نبردن از مهارت‌های اجتماعی، الگوی کلامی صحیح، رفتارهای جامعه‌پسندانه، مهارت‌های ارتباطی و دوست‌یابی، مسئولیت‌پذیری و غیره ناشی می‌شود؛ آموزش این مهارت‌ها به این کودکان ممکن است تا حدودی از بروز این مشکلات پیشگیری کند و يکي از بهترين راهکارها براي اين قبيل آموزش‌ها بهره‌گيري از قصه‌هاي مناسب است. 

تقويت قدرت کلامي کودک
بچه‌هايي که والديني قصه‌گو دارند، بر اثر افزايش لغات‌شان بهتر صحبت مي‌کنند و اين بهتر سخن گفتن يکي از کليدهاي اصلي موفقيت است که مي‌تواند در بزرگسالي و آينده آنها را در ارتباط برقرار کردن با ديگران موفق‌تر کند و بسياري از موفقيت‌هاي بزرگ شغلي و تحصيلي در سايه همين توانايي برقراري ارتباط به دست مي‌آيد. همچنان که در همان دوران کودکي نيز قدرت سخن گفتن و مهارت‌های کلامی می‌تواند توانایی دانش‌آموزان را برای حل‌وفصل اختلاف بین فردی به صورت آرام و توأم با بحث و گفت‌وگو افزون کند.

پرورش تخيل
يکي از مهم‌ترين دستاوردهاي قصه و قصه‌گويي پرورش تخيل و در نتيجه خلاقيت کودکان است. کودکاني با تخيل گسترده‌تر در بزرگسالي افرادي خلاق‌تر و موفق‌تر خواهند بود. به همين دلیل هم در سراسر جهان تلاش مي‌شود با بهره‌گيري از قصه و تصويرسازي تخيل کودکان را پرورش دهند. بیان داستان و نیز گوش فرا دادن به آن دانش‌آموزان را به بهره‌گیری از تخیلات‌شان تشویق می‌کند. این تخیل قوی می‌تواند خودباوری و انگیزه‌هاي شخصی را در کودکان افزایش دهد؛ زیرا آنان خود را برای نیل به امیال و آرزوهای‌شان شایسته و توانا تصور می‌کنند.
افزون بر اينها، پرورش حس زیبایی‌شناسی در كودك، متوجه کردن كودك به دنیایی كه اطرافش را فرا گرفته، پرورش عادات مفید در كودك، تشویق حس استقلال‌طلبی و خلاقیت كودك هدف‌های اصلی طرح قصه‌های خوب برای كودكان است.

انتخاب قصه خوب 
بي‌ترديد، براي نيل به اهداف ذکر شده و بهره‌گيري از قصه براي اصلاح اختلالات رفتاري کودکان انتخاب قصه‌هاي مناسب و شيوه قصه‌گويي متناسب نيز از اهميت زيادي برخوردار است. بنابراين، اگر شما هم مي‌خواهيد از ظرفيت قصه‌گويي براي تربيت بهتر فرزندان‌تان به درستي استفاده کنيد، بايد دانش خود را براي انتخاب قصه‌هاي مناسب و قصه‌گويي خوب بودن بالا ببريد. 
ادبيات کودک و نوجوان در کشور ما ادبيات غني و محتواهاي مناسبي را در بر مي‌گيرد. بسياري از قصه‌هاي کهن ايران زمين و کتاب‌هايي، نظير داستان‌هاي کليله و دمنه هنوز هم براي نسل‌هاي تازه کودکان جذابيت دارند و با داشتن پيام‌هاي اخلاقي و تربيتي ارزنده در عين سرگرم‌کننده، مي‌توانند تأثيرات تربيتي ويژه‌اي را بر روي کودکان داشته باشند؛ ‌تأثيرات عميقي که حتي والدين و بزرگ‌ترها هم از آن بي‌نصيب نخواهند ماند. پس بهتر است وقتي کودک‌تان بي‌قراري مي‌کند و يکجا بند نمي‌شود يا حتي مواقعي که حس مي‌کنيد به نوعي با شرارت کودک‌تان مواجه شده‌ايد، به جاي آنکه او را پاي گوشي موبايل يا تبلت بنشانید يا به تنبيه و تهديد او روي بياوريد، قصه‌هاي جذاب و شنيدني را فرا بگيريد و با زباني شيرين براي فرزندتان روايت کنيد تا معجزه قصه‌ها را در تربيت کودکي سر به راه متوجه شويد؛ ‌همان معجزه‌ای که پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها خوب بلدند!


سیده اسما حسینی در صفحه شخصی خود از مادر شهید «عبدالرضا بروجی» نوشت: «شهید حمله تروریستی به اتوبوس مرزبانان سپاه که مادرش تاب دوری‌اش را نیاورد و چند روز بعد از شهادت فرزندش، او هم از دنیا رفت. شهیدی که حتی یک سال هم نخواست روز مادر، از مادرش جدا و دور باشد...»
این فعال فضای مجازی این طور نوشت: «یا حضرت ام‌البنین... باید مادر باشی تا بفهمی از دست دادن پاره تن یعنی چه... مادر شهید «عبدالرضا بروجی» از شهدای عملیات تروریستی زاهدان، داغ فرزندش را تاب نیاورد و همزمان با شهادت حضرت ام‌البنین به فرزند شهیدش پیوست. مادر است دیگر... طاقت دوری پاره تنش را ندارد... خدا به مادران شهیدی صبر بده که نه تنها ازشون قدردانی نمی‌شه، بلکه زخم زبونم می‌شنون. حواس‌مون هست به چه قیمتی امنیت داریم؟»


غالباً از محیط آموزشی، محیط سوم که محیط رفاقتی است، متولد می‌شود. بچه که به مدرسه می‌رود درِ محیطی به روی او باز می‌شود که محیط رفاقتی نام دارد. عجیب این است که این دو رفیق از نظر صفای باطن سریع هم‌افق هستند. شاگردها با هم پیوند می‌خورند چه پیوندی؟ قوی‌ترین پیوندها که پیوند محبتی است. حضرت علی(ع) می‌فرمایند: «اصدیق اقرب‌الاقارب». رفیقان نزدیک‌ترین نزدیکان انسان هستند. پیوند حسبی و نسبی و سببی را ما هم به اقارب تعبیر می‌کنیم؛ یعنی پیوند محبتی با رفیق قدرت برد و نقشش حتی از پیوند نسبی و حتی با پدر و مادر هم بیشتر است. در روایت دیگری از امام علی(ع)، حضرت می‌فرمایند: «الاصدقاء نفس واحدة فی جسوم متفرقة»؛ رفقا یک روح در بدن‌های متعدد هستند. امام علی(ع) اینجا وحدت روحی را عجیب پیش می‌کشد؛ یعنی این پیوند به قدری قوی است که یگانگی روحی می‌آورد. حالا گام به گام پیش می‌رویم. بچه روش دیداری، رفتاری و گفتاری را از رفیق می‌گیرد؛ اصلاً او ناخودآگاه می‌خواهد رفیقش را تربیت کند، تربیت از عناوین قصدیه نیست. حتی دلش می‌خواهد لباسش هم مثل او باشد. این بحث‌ها اصلاً تعارف ندارد. او هم قصد ندارد که به رفیقش بیاموزد.
کتاب «ادب الهی» جلد سوم با موضوع تربیت فرزند به قلم حضرت آیت‌الله حاج‌آقا مجتبی تهرانی است.
ریشه‌یابی دقیق مسائل مربوط به تربیت و جست‌وجوی بایسته‌های آن در عرصه‌های گوناگون زندگی و بالاخره دادن دستورها و رهنمودهای عملی برای رسیدن به مقام شایسته یک انسان با ایمان، در صفحه صفحه این کتاب موج می‌زند. ایشان امور تربیتی را به ترتیب در چهار حوزه «خانواده»، «مراکز آموزشی»، «محیط‌های رفاقت و دوستی» و «محل کار و اشتغال» بررسی کرده‌اند و همانند دیگر موارد نگذاشته‌اند که نکته‌ای از نگاه موشکافانه مغفول بماند. مراحل تربیت کودک و اقتضائات هر مرحله، ابزار و روش‌های تربیت کردن و تربیت شدن، نقش حیا در تربیت و منوط نبودن آن به قصد و اراده و آثار تربیتی شغل و حرفه و نیز همکاران و مراجعان در شکل‌گیری شخصیت انسان، از جمله محورهای بسیار مهم مباحث این کتاب به شمار می‌آید.


 دکتر مجيد ابهري/ پرسش: تشويق کودکان چه آدابي دارد و براي آنکه تشويق بيشترين آثار را داشته باشد بايد چه کرد؟
پاسخ: انسان موجودي است که با تشويق رشد می‌کند و گرایش‌های مثبت او پررنگ‌تر مي‌شود. درباره کودکان با توجه به طبقه‌بندي سني آنها بايد ابزار تشويق را با دقت انتخاب و اجرا کرد. در مرحله اول، تشويق بايد متناسب با اندازه کار مثبت بوده و همزمان با آن انجام پذيرد و نبايد تشويق را به تعويق انداخت. در واقع، تشويق بايد متناسب با عملکرد کودک و در زمان مناسب انجام گيرد. دوم اینکه، تشويق مادي نبايد بسيار گران‌قيمت يا خيلي پيش پا افتاده باشد. 
سوم اینکه، تشويق الزاماً مادي نيست و در برابر کودکان گاهي تشويق‌هاي عاطفي،‌ مانند يک لبخند و اظهار رضايت سبب خوشحالي و دلگرمي او مي‌شود. همچنين تشويق نبايد مشروط باشد؛ يعني بگوييم اگر فلان کار را انجام بدهی، فلان جايزه را به تو مي‌دهم. براي کارهايي که در رديف وظايف کودک جا مي‌گيرد، يک بار تشويق کافي است، وگرنه به صورت معامله و تجارت درمي‌آيد، مانند مسواک زدن، ‌انجام تکاليف، جمع‌آوري رختخواب یا مرتب کردن تخت‌خواب و همانند آن. 
برخي والدين با تشويق‌هاي بیجای خود موجب شرطي شدن کودکان می‌شوند. کودکان زير شش سال خيلي زود شرطي مي‌شوند و بدون تشويق هيچ کاری انجام نمي‌دهند. بنابراين اندازه تشويق، زمان آن، کميت و ميزان آن در تأثير تشويق بسيار مهم است و نبايد کودکان را به تشويق عادت داد. حتي مطرح کردن کار خوب کودک در مقابل خانواده يا پدربزرگ و مادربزرگ مي‌تواند تشويق مناسبي باشد. 
  گروه «زندگی» صبح صادق آماده است تا پلی بین شما خوانندگان با مشاوران خبره و امین ایجاد کند. سؤالات خود را از طریق سامانه پیامک 3000990033 برای ما ارسال کنید.