در حسرت گذشته ماندن
چیزی جز از دست دادن امروز نیست!
تو فقط یك بار هجده ساله خواهی بود،
یك‌بار سی ساله و یک‌بار 70 ساله
جوانی تو ستاره‌‌ای است که فقط یک بار در آسمان عمرت طلوع می‌کند
در هر سنی كه هستی، همان روزها را دریاب
چرا كه مثل روزهای دیگر، فقط یك بار تكرار خواهد شد
به گذشته فکر نکن و امروز، فکر آینده باش
تا موفقیت به تو لبخند بزند

نگاهی به سریال «گرگ و میش»

 مهدی امیدی/ اواخر دهه 50 و همچنین دهه 60 برای مردم ایران، یادآور روزهایی روشن و طلایی بود. با وجود همه سیاه‌نمایی‌ها و وجود برخی نقاط خاکستری در حوادث آن دوران، اما مردم ایران، همیشه آن مقطع از تاریخ ایران را عصر حماسه، ازخودگذشتگی، یکدلی، صفا و صمیمیت می‌دانند. یکی از خلأهای موجود در رسانه‌ها و آثار هنری ما، ترسیم نکردن واقعیت‌های اجتماعی ایران در دهه اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی است. اغلب آثار خلق شده با محور وضعیت اجتماعی آن زمانه، حدیث نفس و حاصل تراوشات ذهنی دور از واقعیت خالقان این آثار است و کمتر نسبتی با مناسبات مردمی آن دوره دارد.
تازه‌ترین روایت تحریف‌آلود از دهه اول انقلاب بین مردم، سریال «لحظه گرگ و میش» به کارگردانی همایون اسعدیان است. نوع تصویرسازی این سریال از آن مقطع از تاریخ ایران، نسبت چندانی با آنچه در آن سال‌ها بین مردم جریان داشت، ندارد. داستان این سریال با زندگی یک خانواده در روزهایی که تازه انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسید، شروع می‌شود. برخلاف نام خانواده‌محوری این سریال که وحدت نام دارد در بیشتر زمان سریال، اختلاف و تنش دیده می‌شود. حتی جوان انقلابی با ظاهر مذهبی نیز از دست نامزدش آسایش فکری ندارد و دائم تحت فشار اوست، تا از راه و مرام و اهداف خودش دست بردارد! این هم از عجایب این سریال است که در آن یک جوان حزب‌اللهی بدون هیچ منطقی، با دختری از یک خانواده طاغوتی و با تفکر ضد انقلابی نامزد می‌کند! خیلی زود، جنگ آغاز می‌شود. دو نفر از پسرهای این خانواده راهی جبهه می‌شوند. نکته جالب این است که کمتر به سلوک دینی و انقلابی این افراد توجه می‌شود. چون حضور نیروهای داوطلب؛ چه به عنوان رزمنده، چه پزشک و جهادگر و... ادامه فعالیت دینی و انقلابی آنها و در راستای اعتقادات‌شان بود. اما در سریال «لحظه گرگ و میش» کمترین توجه به این موضوع شده است. پسر بزرگ‌تر، یعنی احسان که پزشک است، در جبهه شهید می‌شود. پسر دوم هادی هم که از نامزد خود جدا می‌شود، دست خود را از دست می‌دهد. وی پس از بازگشت از جبهه، نه تنها به جانبازی خود افتخار نمی‌کند؛ بلکه دچار نوعی جنون و جامعه‌گریزی می‌شود و حتی با نزدیک‌ترین اعضای خانواده خودش نیز با خشونت رفتار می‌کند. اتفاق شگفت این است که وی نقاش و عکاس است و ازقضا، دستش که اصلی‌ترین ابزار کار و خلاقیت او محسوب می‌شود، از بین می‌رود؛ یعنی در این سریال برای سیاه‌نمایی علیه دفاع مقدس و خانواده‌های ایثارگر، تلخ‌ترین موقعیت ممکن پیش آمده است. پسر کوچک‌تر خانواده نیز برای اینکه جبهه نرود قصد فرار به خارج را دارد که در نهایت بازداشت می‌شود و به اجبار به جبهه می‌رود. از سویی، نامزد دختر این خانواده یعنی حامد نیز مفقود است و ابتدا خبر شهادتش می‌آید. به همین دلیل هم دختر با فرد دیگری ازدواج می‌کند. اما در نهایت، مشخص می‌شود که نامزدش اسیر بوده و با بازگشت خود، یک فاجعه دیگر برای این خانواده ایجاد می‌کند! 
در واقع شهادت و جانبازی در این سریال به عنوان شر و عامل ازهم‌پاشیدگی و نابودی زندگی آدم‌ها روایت می‌شود. اتفاق تأمل‌برانگیز این است که، همه افرادی که با اعتقاد و ارزش به جبهه می‌روند، خود و خانواده‌شان سرانجامی تراژیک پیدا می‌کنند. مانند احسان که خودش شهید می‌شود و همسرش هم که به سرطان مبتلا بوده، می‌میرد. هادی هم که هم دست راستش قطع می‌شود و هم نامزدش او را رها می‌کند. نامزد یاسمن هم که مفقود و اسیر شده بود، او را از دست می‌دهد. خود یاسمن نیز بعداً اسیر خیانت شوهرش می‌شود و... اما پسر کوچک خانواده که اعتقادی به دفاع از کشور نداشته و حتی برای گریز از خدمت سربازی، قصد فرار از کشور را دارد، در نهایت موفق و خوشبخت می‌شود! 
این نوع مهندسی داستان و مفهوم‌سازی از یک خانواده انقلابی، آن هم در چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب در سریال ویژه دهه فجر پربیننده‌ترین شبکه سیما، یک نقض غرض و فرصت‌سوزی تام است. دقیقاً در روزهایی که باید صرف جشن و شادی به مناسبت دهه فجر می‌شد، سریال «لحظه گرگ و میش» فضایی پر از تنش، عصبانیت، غم و اندوه را ترسیم کرد! این سریال، یک دوره طلایی را خاکستری و متمایل به سیاه نمایش داد و از حماسه‌های مردم ایران، تراژدی به تصویر کشید. تنها نکته مثبت در این بخش‌ها، اولاً، علاقه بسیاری از جوانان به رفتن به جبهه در آن مقطع از تاریخ کشور است که صادقانه نمایش داده شده و ثانیاً، اختصاص بخشی از این داستان به شهدای اقلیت، در قالب شخصیت رازمیک است؛ یک رزمنده ارمنی که خود را فدای ایران و انقلاب اسلامی می‌کند.
اما سریال «لحظه گرگ و میش» در واپسین قسمت‌های خود نیز مسیر انحرافی خود را ادامه داد. بخش‌هایی از این سریال هم که به سال‌های اخیر مرتبط است، وارد فضایی شبیه به سریال‌های ترکیه‌ای شده است. فضایی مملو از روابط مثلثی و عشق‌های نامتعارف و خیانت. این رویکرد محتوایی با ضعف ساختاری سریال نیز همراه شده است. برای نمونه، نیمی از قسمت سی‌وپنجم این سریال، صرف جست‌وجوی یاسمن برای یافتن خانه رقیب عشقی‌اش می‌شود؛ یعنی حدود 20 دقیقه به راه رفتن او در راه پله و راهروهای یک آپارتمان صرف شد تا در نهایت شوهرش را در محل وقوع جرم بیاید!
همچنان مشکل اصلی سریال‌های صداوسیما ضعف نظارت بر فیلمنامه و محتوای آثار است. در نتیجه، سریال جدید سیما به مناسبت 40 سالگی انقلاب نیز به جز جذب نسبی مخاطب، دستاورد دیگری از نظر معرفی تاریخ و ارزش‌های انقلاب و دفاع مقدس ندارد. این در حالی است که چهل سال از تاریخ پرفراز و فرود اما پر افتخار انقلاب اسلامی می‌گذرد و کشور در بسیاری از موضوعات و مؤلفه‌های علمی و توسعه و پیشرفت در قله‌هایی ایستاده است که آرزوی بسیاری از کشورهاست و به تَبَعِ این پیشرفت‌ها سوژه‌ها و موضوعات خارجی برای سناریونویس و نمایش درام وجود دارد که می‌تواند معرف فرهنگ انقلاب اسلامی باشد که امیدآفرین و موتور محرکه این پیشرفت‌ها بوده و بسیار برای نسل فعلی لازم است.

 چاپ اول خاطرات رهبر انقلاب سه روزه تمام شد
چاپ نخست خاطرات رهبر معظم انقلاب که به‌تازگی به‌زبان عربی منتشر شده، در مدت سه روز به اتمام رسید.  به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا، کتاب «إنّ مع الصبر نصراً»، خاطرات خودگفته رهبر معظم انقلاب به‌زبان عربی است که به تازگی به همت دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای منتشر شده است. تمرکز عمده خاطرات نقل‌شده در این کتاب، بر دوران مبارزات معظم‌له در سال‌های پیش از انقلاب، دستگیری و زندانی شدن‌شان در زندان‌های شاه است؛ هر چند خاطراتی از دوران کودکی ایشان نیز نقل شده است. این اثر همزمان با چهلمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی در کشور لبنان رونمایی و توزیع شد. ذکر خاطرات از زبان ایشان بر اهمیت کتاب افزوده و سبب استقبال گسترده در کشور لبنان شده است، به ‌طوری که طی سه روز پس از رونمایی، چاپ نخست این اثر که در پنج هزار نسخه منتشر شده بود، به اتمام رسید.گروه‌های مردمی در کشورهای مختلف عربی نیز از انتشار آن استقبال کرده‌اند. قرار است در پی درخواست‌های مطرح‌ شده،‌ این کتاب در بازار نشر عراق نیز توزیع شود. از سوی دیگر، عرب‌زبان‌های ایران نیز متقاضی دریافت کتاب بوده‌اند که قرار است در این مناطق نیز توزیع شود.
بزرگداشت فرج‌الله سلحشور برگزار شد
یادبود سومین سال درگذشت مرحوم «فرج‌الله سلحشور» کارگردان و هنرمند انقلابی و متعهد سینما و تلویزیون، در سالن اجتماعات خبرگزاری تقریب برگزار شد. جمال شورجه کارگردان سریال موسی در این مراسم گفت: «مرحوم سلحشور پای منبر بزرگ شده بود و بعد به سینما و تئاتر و تلویزیون آمد و از جنبه‌های مختلف به کمک هنر کشور ما آمده بود.» این کارگردان ادامه داد: «همه چیز به صورت فطری و ذاتی در وجود سلحشور شکل گرفته بود. حتی ما جای اشک‌های سلحشور را روی متن‌های سریال یوسف پیامبر(ص) می‌دیدیم و او با حضور قلب این سریال را نوشت.» حسین زندباف تدوینگر سریال یوسف پیامبر(ص) با احترام به مرحوم سلحشور ضمن بیان خاطره‌ای گفت: «یکی از دوستانم که به مکه سفر کرده بود از دیدن عکس یوسف پیامبر در یکی از مغازه‌های آنجا برایم تعریف می‌کرد.» حجت‌الاسلام کیایی‌نژاد مدیریت تقریب در مجلس ضمن بیان سخنان کوتاهی در این مراسم و در تجلیل از این هنرمند انقلابی گفت: «مدال‌هایی که مقام معظم رهبری به مرحوم سلحشور دادند، مقام‌های بزرگ و ارزشمندی است.»
استقبال گسترده از یک مستند انقلابی
مستند سینمایی «عابدان کهنز» با گذشت شش هفته از اکران‌های مردمی خود در نقاط مختلف کشور به فروش ۳۶ میلیون تومانی دست پیدا کرده است. «عابدان کهنز» که به کارگردانی «مجید رستگار» و تهیه‌کنندگی «امیر مهریزدان»، در «مدرسه مستند عمار» تولید شده است، روایت تربیت، شکوفایی و بالندگی نوجوانان مسجد امیرالمومنین(ع) کُهَنز شهریار است که در وقایع مهم انقلاب اسلامی از جمله فتنه سال ۱۳۸۸ و فتنه تروریست‌های تکفیری در سوریه حضوری فعال داشته‌اند. تاکنون نزدیک به ۵۰۰ درخواست برای اکران در نقاط مختلف کشور ثبت شده است که طی آن، حدود ۱۲ هزار نفر به تماشای این مستند سینمایی نشستند.
درگذشت نویسنده طنزهای تلویزیونی
خشایار الوند، نویسنده سریال‌های طنز صداوسیما روز پنج‌شنبه 9 اسفند، به دلیل ایست قلبی در 51 سالگی از دنیا رفت. الوند متولد سال ۱۳۴۶ فعالیت خود در سینما را از سال ۱۳۶۳ آغاز کرد. وی نویسنده فیلمنامه سریال‌های پربیننده‌ای چون؛ «پایتخت»، «نقطه‌چین»، «شب‌های برره»، «باغ مظفر»، «گنج مظفر»، «مرد هزارچهره»، «مرد دو هزار چهره»، «قهوه تلخ»، «ویلای من»، «شوخی کردم»، «علی‌البدل»، «کمربندها را ببندیم»، «مسافران»، «دیوار به دیوار» و «دیوار به دیوار ۲» بود. او همچنین نویسندگی فیلم‌های «مزاحم» و «برگ برنده» به کارگردانی برادرش، سیروس الوند (کارگردان سینما و تلویزیون) را برعهده داشت.
مسابقه مطالعه «قصه دلبری»
هفتمین دورۀ پویش کتابخوانی «کتاب‌ و زندگی» آغاز شد. مجمع ناشران انقلاب اسلامی با همکاری انتشارات روایت فتح، با هدف ترویج فرهنگ مطالعه، پویش کتابخوانی کتاب ‌و زندگی را از عید چهل‌ سالگی انقلاب تا عید سعید فطر برگزار می‌کند. کتاب محوری این دوره از پویش، «قصّۀ دلبری»، روایت مرجان دُرعلی، همسر شهید محمدحسین محمدخانی از شهدای مدافع حرم است.   این کتاب را محمدعلی جعفری به رشتۀ تحریر درآورده و انتشارات روایت فتح آن را منتشر کرده است.
خودکشی بازیگر مشهور آمریکا
برودی استیونز، بازیگری که برای نقش‌آفرینی در فیلم‌های کمدی یا برنامه‌های تلویزیونی طنزآمیز معروف شده بود، در حالی که در اوج شهرت و موفقیت بود، در ۴۸ سالگی، خودکشی کرد. رابین ویلیامز، دیگر بازیگر هالیوودی نیز که شهرت و موفقیت او نسبت به استیونز بیشتر بود، به دلیل افسردگی، حدود چهار سال پیش در خانه بزرگ و مجللش، خودکشی کرد. در حالی که رسانه‌های بیگانه با تبلیغات فراوان تصویری رؤیایی از غرب و به ویژه آمریکا نشان می‌دهند و به دنبال آن ایران اسلامی را کشوری سیاه و غمگین تصویر می‌کنند؛ اخباری از این دست واقعیت سبک زندگی پوچ و افسرده غربی را بیان می‌کند. 

ديرگاهي است در ظلمت بي‌فرداي اين روزگار زمين در انتظار است تا کسي بيايد که کس باشد و مردمان با نگاهي در او کس را از ناکس بازشناسند.
امروز که آدميان صداقت را به زير آوار فراموشي‌ها از ياد برده‌اند، حالا که خاک از خون سرخ عدالت گلگون است؛ زمين در حسرت يک مرد مي‌سوزد.
راه درازي است از اينجا تا صداقت و زمين در انتظار است تا مردي بيايد از جنس آسمان تا با قدوم نازنينش جسورانه شقاوت را و خيانت را از هستي پاک کند. تا شب دريده شود و ديدگان آدميان طلوعي از جنس عدالت را به نظاره بنشينند.
راه دشواري نيست از اينجا تا مصيبت و دستان سرد آدميان گرماي دستاني را به ياري مي‌خواند تا در مرداب بیرحم دنيا اميدبخش رهايي باشد.
علي(ع) که از جنس آسمان بود به برق يک شمشير به آسمان رفت. علي به ستوه آمده از آدمياني از جنس شقاوت و قساوت به برق يک شمشير از عمق وجود فرياد برآورد که «فزت و رب الکعبه».
و از آن روز که عدالت همراه علي(ع) به آسمان رفت، زمين و زمان در انتظار وجود پر وجودي است تا برخيزد، شمشير برگيرد و جهاني را روشني بخشد.

 حسین کارگر/ نودویکمین دوره مراسم اسکار نیز امسال تحت تأثیر موضوعات سیاسی و ایدئولوژیک روز آمریکا برگزار شد؛ جشنی که از چند ماه پیش، رویکرد اصلی و اساسی خود را نشان داده بود. حدود سه ماه پیش، «کوین هارت» کمدین سیاه‌پوست هالیوود مجری این دوره از مراسم اسکار معرفی شد. اما انتصاب وی تنها دو روز طول کشید، چون وی به دلیل انتشار یک توئیت در انتقاد از همجنس‌بازی، مجبور به کناره‌گیری از اجرای مراسم اسکار 2019 شد. به این ترتیب، این مراسم بدون مجری کار خود را انجام داد. اما این اتفاق، رویکرد اصلی نودویکمین مراسم اسکار را نیز برملا کرد. از همان ابتدا با برکناری مجری برنامه برای ابراز مخالفت با همجنس‌بازی و همچنین تولید حجم گسترده‌ای فیلم با این مضمون، می‌شد حدس زد که جایزه اسکار قرار است در دست چه کسانی قرار بگیرد. پیش‌بینی‌ها نیز درست از آب درآمد، چون مراسم اسکار امسال را باید شب تجلیل از سینمای حامی همجنس‌بازها دانست، طوری که جایزه بهترین فیلم این جشن به «کتاب سبز» اعطا شد؛ فیلمی که بر اساس یک ماجرای واقعی درباره یک پیانیست همجنسگرا ساخته شده است. این فیلم البته به جز جایزه بهترین فیلم، جوایز بهترین فیلمنامه اصلی و بهترین بازیگر نقش اول مکمل مرد را هم گرفت. نکته تأمل‌برانگیز اینکه، فیلم مذکور، به تهیه‌کنندگی سه صهیونیست مطرح هالیوود، یعنی استیون اسپیلبرگ‌، دیوید گفن و جفری کاتزنبرگ، ساخته شده است.
از دیگر فیلم‌هایی که در این دوره از مراسم اسکار مطرح شد، می‌توان به فیلم «راپسودی بوهمی» اشاره کرد. این فیلم نیز داستان واقعی زندگی سرپرست گروه موسیقی کویین است. یک موسیقیدان همجنسگرا که در نهایت نیز به دلیل ابتلا به بیماری ایدز جان خود را از دست داد. این فیلم نیز جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین تدوین و بهترین میکس صدا را دریافت کرد. 
در تبلیغات عنوان شد که مراسم اسکار امسال به دلیل مخالفت با ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا به فیلم‌هایی درباره رنگین‌پوست‌ها توجه فراوانی کرده است، به طوری که چند جایزه نیز به فیلم‌هایی از این دست اهدا شد. اما نکته مهم این است که در همه این فیلم‌ها، همچون روال معمول در آثار سینمای آمریکا، اقلیت‌های نژادی افرادی ضعیف و بی‌هویت و بدون اراده و توانایی نشان داده شده‌اند. از قضا، قهرمان و منجی اغلب این آثار، سفیدپوست‌های 
آمریکایی معرفی می‌شوند. بنابراین دادن نسبت حمایت از رنگین‌پوست‌ها به اسکار 2019 کاملاً بی‌ربط است.