علامه سیدمحمدحسین طباطبایی می‌گوید: پناه آوردن به آستان اهل بیت(ع)، انسان را به سرچشمه دانش پیوند می‌دهد و او را از آسیب‌ها و طوفان‌های حادثه‌ها در امان می‌دارد. در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) در این باره می‌خوانیم: «بی‌گمان، مَثَل اهل بیت(ع) من در میان این امت، همانند کشتی نوح(ع) است. هر کس بر آن سوار شد، نجات یافت و هر کس آن را ترک کرد، نابود گشت.»

 

 

 

 

امید در دوران غیبت امام زمان(عج)

بی‌شک صبر و ثبات قدم در مسیر حق در دوران انتظار اجر فراوانی دارد و البته سختی‌هایی که باید در مسیر انتظار حضرت مهدی(عج) آنها را به جان خرید و اذیت‌ها را تحمل کرد.
سفیانی و حسنی و یمانی و خراسانی اینها همه از علامات قطعی است؛ اما آنها را باید در حد یک علامت مورد توجه قرار داد، نه اینکه بخواهیم به آنها قداست خاصی ببخشیم. بنده از این نظر احساس خطر می‌کنم و هشدار می‌دهم این قدر یمانی و حسنی را بزرگ نکنیم؛ چرا که برخی به این طریق می‌خواهند مراجع را به نوعی حذف کنند و بگویند مثلاً با آمدن یمانی همه مراجع کنار می‌کشند و از ایشان تبعیت می‌کنند و حال آنکه ما سند متقنی در این باره نداریم؛ ولی وجود این افراد را در حد یک علامت قبول داریم. نباید نسبت به مسئله اعتقادات آن هم درباره موضوع بسیار کلیدی و راهبردی مهدویت به گونه‌ای رفتار شود که موجب بروز مشکلاتی در جامعه شده و باورهای افراد به سمت جریان‌هایی منحرف شود. متأسفانه، در وضعیت کنونی احساس می‌شود مدعیان مهدویت و حامیان آنها به دنبال صید افراد مذهبی و مسجدی‌ها هستند تا آنها را از فقه و مرجعیت جدا کرده و به سوی خود جذب کنند. از سویی، فقها و بزرگان ما اشاره‌ای نکرده‌اند که برای نمونه از یمانی یا حسنی یا دیگران در عصر غیبت و قبل از ظهور تبعیت کنیم و به راستی ما چرا باید با طرح برخی موضوعات آن هم با تمسک به برخی روایات ضعیف که از حیث سندی مشکل دارند، خود را بدهکار دنیا و آخرت مردم کنیم؟! نباید برخی ادعیه و روایات ضعیف را مستند قطعی نشان داده و به این وسیله ذهن مردم را مشغول کرده و از سویی فضایی برای سوءاستفاده‌گران فراهم کنیم. واقعیت آن است که دشمنان و مدعیان دروغین مهدویت نقطه کور را پیدا کرده و ما اگر به این مسائل و تبیین احادیث صحیح و روایات مستند و خدشه‌ناپذیر نپردازیم، آنها به فعالیت‌های خود به اسم مهدویت و در واقع بر ضد آن ادامه می‌دهند.
همه مظلومان عالم، هرچند ممکن است بیان‌شان با هم متفاوت باشد؛ اما آنچه در ته دل‌شان دارند، همان منجی است و انتظار ظهور امام زمان(عج) را دارند. پیروان مکتب اهل بیت(ع) انس،‌ تعلق‌خاطر، علاقه و ارتباط بیشتری با امام زمان(عج) و اهل بیت رسول‌الله(ص) دارند. فرهنگ ما فرهنگ ارتباط با اهل بیت(ع) بوده و منشأ همه زیارت‌ها، توسل‌ها و مجالس روضه و جشن‌های اهل بیت(ع‌) در میان شیعیان، متعلق به اهل بیت(ع) است یا اینکه این امور، اسباب تعلق بیشتر به اهل بیت(ع) می‌شود؛ از همین رو وظیفه بیشتری هم نسبت به دیگر انسان‌ها درباره حضرت حجت(عج) دارند.
منتظران واقعی ظهور حضرت مهدی(عج) باید سختی‌ها را تحمل کنند، جا نزنند، عقب‌نشینی نکنند، ‌با یک تشر یا تهدید دشمن یا با یک شبهه‌پراکنی دشمن هرگز جا خالی نکنند، این وظیفه ما در دوران ظهور است؛ دورانی که گوش شنوا برای شنیدن حق و حقیقت کمتر است. دوران غیبت امام زمان(ع) دورانی است که طبق روایات نه بزرگ به کوچک رحم می‌کند نه کوچک به بزرگ. در چنین دورانی که سردمداران ظالم به خیال خودشان اداره جهان را به دست دارند، پیروان مکتب اهل بیت(ع) در اقلیت هستند و این اقلیت در هجمه سنگین ادیان دیگر قرار دارند؛ اما خداوند متعال در قرآن کریم، بشارتی به این گروه اقلیت داده است: «کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثیرَهً بِإِذْنِ اللهِ»؛ گروه‌های کمی بودند که به اذن خداوند بر عده بسیار پیروز شدند.
وظیفه اول پیروان مکتب اهل بیت(ع) این است که هرگز به خودشان روح یأس و ناامیدی را راه ندهند؛ نباید شیعیانی که در کشورهای دیگر هستند، احساس کنند دنیا به آخر رسیده است؛ بلکه وظیفه ما این است که محکم بایستیم و با اطمینان خاطر در راستای هدف‌مان گام برداریم و بدانیم اینها یک جولانی بیش نیست. بالأخره این حاکمیت‌ها و این ظلم و جنایتِ جنایتکاران پایدار نخواهد ماند؛ اما دولت، همان دولت آقا امام زمان(عج) است که قطعاً تشکیل خواهد شد، حتی اگر یک روز هم از عمر دنیا باقی مانده باشد، آن حکومت تشکیل خواهد شد؛ بنابراین این روح امید باید همیشه در مردم وجود داشته باشد.
وظیفه دوم منتظران ظهور حضرت مهدی(عج) این است که تلاش کنیم جامعه را آنچنان که امام زمان(ع) می‌پسندد، بار بیاوریم، جامعه مهدی‌پسند همان جامعه خداپسند است؛ از خودمان شروع کنیم و رفتارمان، کردارمان، وضعیت لباس پوشیدن‌مان، خوراک و وضعیت اداره‌های‌مان، برخورد با خانواده و با همسایه‌مان مهدی‌پسند باشد و در واقع مردم را با رفتار، عمل و گفتارمان به سوی فرهنگ مهدوی جذب کنیم. مأموریتی که از جانب خداوند عزوجل به آقا امام زمان(عج) واگذار شده، احیای سنت رسول‌الله(ص) و احیای تعالیم قرآن است.
وظیفه سوم ما این است که ابتدا با تعالیم و سنت رسول‌الله(ص) که در روایات گوناگون آمده است، آشنا شویم و به آنها عمل کنیم؛ سپس به تبلیغ و ترویج فرهنگ مهدوی همت بگماریم. امروزه، توجه لازم به برخی از مباحث اعتقادی نمی‌شود و نسبت به آنها غفلت داریم و همین مسئله در فرهنگ علمی و عقیدتی جامعه خلأ ایجاد کرده است؛ این در حالی است که روش علما از گذشته این بوده که در سرآغاز کتب فقهی و رساله‌های عملیه موضوعات اعتقادی را به نحو مستدل و مختصر محل بحث قرار می‌دادند. اگر فردی می‌خواهد با ما در چارچوب و موضوع مهدویت بحث کند، باید اول بداند که ما صرفاً اثنی‌عشری هستیم. مدعیان و پیروان احمد بصری یا همان مدعی یمانی به چند دسته دلایل متمسک شده‌اند که از آن جمله روایاتی است که می‌گویند بعد از امام مهدی(عج) دوازده مهدی حکومت خواهند کرد؛ درباره این روایات، دلالت و اسناد قابل بحث و بررسی هستند. در زمینه این روایات باید پرسید مراد از بعد چیست؟ آیا بعد زمانی است یا بعد رتبی؟ یعنی از نظر جایگاه و مقام ۱۲ نفر در رتبه بعد از امام جامعه جهانی را مدیریت می‌کنند؟ اگر بعد رتبی باشد که هیچ ربطی به ادعای این افراد ندارد و اگر بعد زمانی باشد، حمل بر رجعت ائمه اطهار(ع) می‌شود.
این روایات نه تنها متواتر و علم‌آور نیستند، بلکه ضعیفند و به همین دلیل طرفداران یمانی علم رجال را بدعت دانسته و آن را از اساس رد کرده‌اند.
* عضو هیئت علمی و شورای علمی مراکز تخصصی مهدویت

 

 

 

 

محمدرضا قضایی/ حضرت علی‌بن‌الحسین(علی‌اکبر)، فرزند بزرگ امام حسین(ع) در 11 شعبان سال 33 هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود. در نقل‌های روایی و تاریخی آمده است هر کس او را می‌دید، به یاد رسول گرامی اسلام(ص) می‌افتاد. امام حسین(ع) می‌فرمایند: «هرگاه مشتاق دیدار پیامبر(ص) می‌شدیم، به چهره او می‌نگریستیم.» هنگامی که امام حسین(ع) می‌خواستند در روز عاشورا ایشان را به میدان بفرستند، فرمودند: «اللّهـُمَّ کـُنْ أَنـْتَ الشـَّهِیدُ عَلَیْهِمْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمُ ابْنُ رَسُولِکَ وَ أَشْبَهُ النَّاسِ وَجْهاً وَ سَمْتاً بِه»؛ خداوندا تو بر این قوم شاهد باش که اکنون پسر پیامبرت و شبیه‌ترین مـردم به او از جهت چهره و سیما و از جهت روش و منهاج و خوی و اخلاق به پیکار با آنان رفته است.» (بحار، مجلسی، ج 44، ص 321) در نقل‌های دیگر با کمی تفاوت «خـَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً» هم آمده است. در روز عاشورا هنگامی که دشمن به ایشان امان‌نامه داد، بلافاصله جواب داد: «به خدا سوگند رعایتِ خـویشاوندی پیـامبر خـدا(ص)، لازم‌تر از رعایت خویشاوندی ابوسفیان است.» شاید منظور حضرت از خویشاوندی همان روش و سیره رسول اسلام(ص) بود، یعنی اهل صفات و روش‌های پیامبر(ص) بود، همان پیروی از دین خدا و دوری از شیطان. ایشان عزّت را در دوری از خَلق دانستند و البته عزّت هم ایشان را از خود دانست. چنانکه امام باقر(ع) فرمودند: «اَلْغِنَاءُ وَ اَلْعِزُّ يَجُولاَنِ فِي قَلْبِ اَلْمُؤْمِنِ فَإِذَا وَصَلاَ إِلَى مَكَانٍ فِيهِ اَلتَّوَكُّلُ أَوْطَنَاهُ» غنا و عزّت هر دو جولان مي‌كنند در دل مؤمنان، پس چون رسيدند به مقامى كه در او توكل است، متوطن مي‌شوند و ساكن مي‌گردند.(کشف‌الغُمه، ج2، ص132) عزّت در وجودِ کسی قرار می‌گیرد که دست از غیر خدا شسته و به هیچ چیز جز رضایت او فکر نمی‌کند. عزّت به جناب علی اکبر(ع) افتخار می‌کند، ایشان معلم عزّت است و از بین‌برنده ذلت. هر کسی که هم‌خُلق رسول خدا(ص) شد، موطن صفات نیک هم می‌شود.

 

 

 

سیدحسین خاتمی‌خوانساری/ اتکا و اتکال به قدرت اصلی انسان را قدرتمند می‌کند و آن قدرت اصلی خداوند است. باید به خداوند اعتماد و اتکا کنیم تا با یاری او استحکام پیدا کنیم و ثابت‌قدم باشیم. در آیات ابتدایی سوره فتح خداوند، اولاً بالاترین نعمت را در راه مستقیم قرار گرفتن می‌داند؛ دوماً پیروزیِ بدون شکست را به خود نسبت می‌دهد؛
سپس می‌فرماید: «او کسی است که آرامش را در دل‌های مؤمنان نازل کرد تا ایمانی بر ایمان‌شان بیفزایند؛ لشکریان آسمان‌ها و زمین از آن خداست و خداوند دانا و حکیم است.» (سوره فتح/ آیه ۱۰) مؤمنان کسانی هستند که با خداوند عهد می‌بندند و پای آن عهد می‌مانند؛ زیرا بالاترین دست، دست خدا است و قدرتی بالاتر از قدرت خداوند نیست. پاداشی که برای مؤمنان در نظر گرفته می‌شود هم به دلیل همین اعتماد و اتکا است. مؤمنان خود را در برابر عظمت خداوند فقیر دیدند، آسمان‌ها و زمین را از خداوند دانسته و او را مالک تمام هستی می‌دانند. خداوند از مؤمنان می‌خواهد او را اطاعت کنند: «به خدا و پیامبرش ایمان آورید و او را یاری دهید و بزرگش بشمارید و بامداد و شامگاه تسبیحش گویید.»(همان/ ‌آیه۹)
همچنین حمایت خداوند در برابر توطئه‌های کفار و مشرکان و منافقان مخصوص مؤمنان است و آنها تحت حمایت خداوند قرار دارند تا وقتی که ایمان دارند و قدرت‌شان ده برابر حالت معمول است؛ «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ المُؤمِنينَ عَلَى القِتالِ؛ ای پیامبر! مؤمنان را به جنگ (با دشمن) تشویق کن! هرگاه ۲۰ نفر با استقامت از شما باشند، بر ۲۰۰ نفر غلبه می‌کنند و اگر صد نفر باشند، بر هزار نفر از کسانی که کافر شدند، پیروز می‌شوند؛» (سوره انفال/ آیه65) وقتی ایمان مسلمانان کامل و اعتمادشان به خداوند زیاد باشد، توان مقابله یک مسلمانان با ده نفر از کفار قطعی است. همانند جنگ بدر که در قرآن آمده است؛ «و لَقَد نَصَرکُم الله بَبْدرٍ و أنتم اذلَّه»؛ «خداوند شما را در (بدر) یاری کرد، در حالی که شما ناتوان بودید»(سوره آل‌عمران/ آیه123) اما وقتی دچار ضعف ایمان و بصیرت شوند، توان‌شان هم کم می‌شود. مسلمانان صدر اسلام هنگامی که دچار ضعف ایمان شدند، توا‌ن‌شان کم شد و وقتی خداوند این ضعف را دید، فرمود: «اکنون توان مقابله شما با دشمن دو برابر است نه ده برابر!» در واقع، وقتی ضعف ایمان مشخص شد، خداوند در آیه ۶۶ سوره انفال به مسلمانان تخفیف داد و توان آنها را دو برابر دانست نه ده برابر. این تخفیف امتیاز نبود؛ بلکه نشان ضعف مسلمانان بود و سبب شرمندگی؛ در این آیه خداوند فرمود: «اكنون خدا بر شما تخفيف داده و معلوم داشت كه در شما ضعف(ایمان) هست. پس اگر از شما يكصد تن شكيبا باشند بر دويست تن پيروز گردند و اگر از شما هزار تن باشند، به توفيق الهى بر دو هزار تن غلبه كنند و خدا با شکیبایان است.» توان مسلمانان از ده برابر به دو برابر تنزل پیدا کرد، تازه آن هم به شرط صبر، وگرنه توانشان بیش از پیش تنزل پیدا می‌کند و خدا حمایتی از افراد ضعیف‌الایمان و غیر صبور نمی‌کند. خداوند پشتیبان و حامی کسانی است که به او ایمان و اطمینان دارند و مطیع دستوراتش هستند. «در حقيقت ‏خدا با كسانى است كه پروا داشته‏‌اند و نيكو كارند.»(سوره نحل/آیه ۱۲۸) این پروا داشتن و نیکوکار بودن هم درجاتی دارد و هر چه بیشتر دیده شود، حمایت خداوند و در پی آن قدرت بیشتر دیده می‌شود. آیا برای قدرتمند شدن ایمان و دوستی با خداوند کافی نیست؟

 

 

 

 

مروري بر شخصيت و عملکرد روشنفکر غرب‌گرا؛ سيدحسن تقي‌زاده

مهدي دنگچي/ تولد جريان روشنفکري در ايران به تعبير رهبر حکيم انقلاب اسلامي، تولدي بيمارگونه بوده است. سردمداران آن همچون ملکم خان، طالبوف و... جملگي هويت‌باختگاني بودند که پيشرفت و آباداني ايران را در وابستگي به ليبراليسم و سوسياليسم و ديگر ايسم‌هاي غربي دنبال مي‌کردند. طبيعي بود که اين سردمداران خودباختگي و وابستگي، شاگرداني نيز همچون خود تربيت کنند که در حوادث مهمي، چون انقلاب مشروطيت و دوران پس از آن نقش‌آفرين باشند و جهت‌گيري حوادث اجتماعي ايران‌زمين را به سمت غرب ‌سوق دهند.
سيدحسن تقي‌زاده را شايد بتوان سياستمداري ناميد که مصداق کامل رجال وابسته به غرب در تاريخ معاصر است. فردي که نامش با سه برهه حساس تاريخ ايران، يعني انقلاب مشروطه، سلطنت رضاشاه و دوران پهلوي دوم گره خورده و به ويژه در دوران انقلاب مشروطه و حکومت 16 ساله رضاشاه حضوري فعال در عرصه سياسي داشته است. در واقع، تقي‌زاده فردي تربيت شده در سنت فکري روشنفکران غرب‌گرا است که در کتاب خاطراتش اشاره مي‌کند: «خواندن کتب طالبوف و آنچه نظير آنها به دست مي‌آمد و مخصوصاً نوشته‌جات ميرزا ملکم خان که از هر چيز بيشتر اين يکي در من تأثير عظيم نمود... بايد بگويم از اوايل مايه اطلاعات و فهم سياسي من صدي هشتادش از ميرزا ملکم خان بود. از همه جا کتاب‌هاي او را پيدا کرده و مي‌خواندم. در مسير زندگي سياسي من تأثير عمده‌اي کرد. شايد خيلي اشخاص ديگر هم تحت تأثير حرف‌هاي او قرار گرفتند.»
تقي‌زاده در شهريور 1256 در خانواده‌اي روحاني در شهر تبريز متولد شد. در دارالفنون تحصيل کرد و از همان ابتداي جواني به الگوهاي غربي گرايش يافت. به تركيه عثماني، لبنان، سوريه، مصر و منطقه قفقاز رفت و با نويسندگان و محافل فرهنگي اين كشورها و همچنين با نويسندگان نشريات فارسي‌زبان گفت‌وگو و تبادل نظر کرد. او در كشاكش جنبش مشروطه به تبريز بازگشت و در صف آزاديخواهان تبريز قرار گرفت. پس از پيروزي جنبش مشروطه و افتتاح اولين مجلس شوراي ملي به نمايندگي از سوي تجار تبريز انتخاب شد و در فرصت كوتاهي توانست رهبري جناح اقليت روشنفكر و تجددخواه مجلس را برعهده بگيرد.
سيدحسن تقي‌زاده از چهره‌هاي صاحب‌نام و ذي‌نفوذ در دستگاه وابسته ماسوني بود و تا مرتبه «استاد اعظمی» «لژ بيداري ايرانيان» ترقي كرد و از همين راه عده‌‌اي از اهل قلم و فرهنگ اين مرز و بوم را به تشكيلات فراماسونري رهنمون کرد. تقي‌زاده از جمله عاملان انحراف نهضت مشروطه به سمت اميال سياسي انگلستان و از عوامل توفيق نقشه‌هاي سياسي آن كشور در ايران طي يك دوره 50 ساله پس از مشروطيت به شمار مي‌رود.
تقي‌زاده شيفته فرهنگ و سبک زندگي غربي بود و اين شيفتگي در کلام و بيان او آشکار بود. تقي‌زاده در سرمقاله شماره اول دوره دوم مجله کاوه (ژانويه ۱۹۲۰) چنين نوشت: «قصد مجله کاوه بيشتر از هر چيز ترويج تمدن اروپایی است در ايران، جهاد بر ضد تعصب، خدمت به حفظ مليت و وحدت ملي ايران، مجاهدت در پاکيزگي و حفظ زبان و ادبيات فارسي... امروز چيزي که به حد اعلا براي ايران لازم است و همه وطن‌دوستان ايران با تمام قوا بايد در راه آن بکوشند سه چيز است که هر چه درباره شدت لزوم آنها مبالغه شود کمتر از حقيقت گفته شده؛ نخست قبول و ترويج تمدن اروپا بلاشرط و قيد و تسليم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و ترتيب و علوم و صنايع و زندگي و کل اوضاع فرنگستان بدون هيچ استثنا (جز از زبان) و کنار گذاشتن هر نوع خودپسندي و ايرادات بي‌معني که از معني غلط وطن‌پرستي ناشي مي‌شود و آن را وطن‌پرستي کاذب توان خواند. دوم اهتمام بليغ در حفظ زبان و ادبيات فارسي و ترقي و توسعه و تعميم آن، سوم نشر علوم فرنگ و اقبال عمومي به تأسيس مدارس... اين است عقيده نگارنده اين سطور در خط خدمت به ايران و همچنين براي آنان که به واسطه تجارت علمي و سياسي زياد با نويسنده هم‌عقيده‌اند که ايران بايد ظاهراً و باطناً و جسماً و روحاً فرنگي‌مآب شود و بس.»
با روي کارآمدن رضاخان برخی از روشنفکران غرب‌گرا در صف حاميان وي قرار گرفتند. آنها تصور مي‌کردند در دوران حکومت رضاشاه، آنان به متن عرصه سياسي و سياست‌گذاري خواهند آمد و زمام امور را در دست خواهند گرفت. تقي‌زاده، کسروي، تيمورتاش، فروغي، اردشير جي، نصرت‌الدوله فيروز و بسياري ديگر از چهره‌هايي که در زمره اولين حاميان فکري رضاخان قرار مي‌گرفتند، معتقد بودند يک ديکتاتور سکولار است که خواهد توانست کشور را به سمت مدرن شدن به سبک کشورهاي اروپايي پيش ببرد.
در اين دوره تقي‌زاده طي مقالاتي با عنوان «يک مشت تصورات بي‌ادعا» ضمن ستايش از تمرکزگرايي رضاخان، حکومت قادر قاهر ثابت و مستشاران خارجي را از ارکان اصلي ترقي معرفي مي‌کرد. وي در عصر حکومت رضاشاه پهلوي به مناصب مهمي، چون استانداري، وزيرمختاري، سفارت و وزارت رسيد. در برنامه‌هاي اصلاحات رضاشاه از همکاران نزديک او بود. از مشاغل تقي‌زاده در دوران سلطنت رضاشاه پهلوي مي‌توان وزارت امور خارجه (1305)، استانداري خراسان (1307)، وزيرمختاري ايران در لندن (1308)، وزارت راه (1309) و وزارت دارايي (1312) را نام برد.
او در دوران وزارت دارايي امتياز نفت را به مدت 60 سال ديگر به انگليس‌ها واگذار کرد که اين امر وجهه او را متزلزل کرد؛ به گونه‌ای که به اجبار به سمت وزيرمختاري به پاريس رفت و در آنجا اقامت گزيد. پس از چندي از جانب رضاشاه به ايران احضار شد؛ اما از ترس جان خود در اروپا ماند و در دانشگاه کمبريج لندن به تدريس مشغول شد. تقي‌زاده در سال 1320 پس از استعفاي رضاشاه از سلطنت براي دومين بار سفير ايران در انگلستان شد و در سال 1321 از طرف قوام (نخست‌وزير) به وزارت دارايي منصوب شد که مورد قبول وي واقع نشد و به ايران نيامد و در سال 1326 با حفظ سمت در لندن در رأس يک هيئت بلندپايه به سازمان ملل رفت و نسبت به خارج نشدن نيروهاي شوروي از آذربايجان طرح دعوي کرد و براي خروج نيروهاي بيگانه تلاش بسياري به خرج داد.
در دوره پانزدهم مجلس شوراي ملي اعتبارنامه او با مخالفت و موافقت زيادي روبه‌رو شد که در نهایت به تصويب رسيد. تقي‌زاده در دفاع از خود در مجلس نسبت به واگذاري امتياز نفت به انگليس گفت: «من در اين قضيه آلت فعل بودم»! با تشکيل مجلس سنا از سال 1328 تا 1346 نماينده آن مجلس بود و در اين مدت شش سال رياست سنا را به عهده داشت و سرانجام در روز سه‌شنبه هفدهم بهمن ماه سال 1348 در 92 سالگي در تهران درگذشت.

 

 

 

 

 

امير فخري/ در تقسيمات کشوري فرانسه، به ناحيه‌هايي که بيرون از خاک اصلي اروپايي فرانسه قرار گرفته‌اند، «فرادريايي» مي‌گويند. ناحيه‌هاي فرادريايي فرانسه، بخشي از جمهوري فرانسه هستند که سال‌ها پيش به اشغال استعمارگران فرانسوي درآمده‌اند. اين پنج ناحيه در شوراها، نهادهاي فرانسه و اتحاديه اروپا نماينده دارند و در انتخابات پارلمان اروپا صاحب رأي هستند. واحد پولي رايج در اين پنج ناحيه «يورو» است. واژه ناحيه‌ براي اين مناطق در جمله‌بندي جديد قانون اساسي جمهوري فرانسه از سال ۲۰۰۳ به کار رفت تا تفاوتي بين اين پنج ناحيه با ديگر ناحيه‌هاي داخل خاک اروپايي جمهوري فرانسه از نظر قدرت سياسي و شرکت در انتخابات وجود نداشته باشد. ناحيه‌هاي فرادريايي فرانسه عبارتند از: جزيره گوادلوپ، مارتينيک، گويان، رئونيون و مايوت.
جزيره گوادلوپ با 1780 کيلومترمربع مساحت در حاشيه شرقي درياي کارائيب، در آمريکاي مرکزي قرار دارد. گوادلوپ، شمالي‌ترين بخش از جزاير بادگير و بخشي از مجمع‌الجزاير آنتيل کوچک محسوب مي‌شود. در سال 2006، جمعيت جزاير را حدود 700/452 نفر اعلام کردند. مذهب بیشتر افراد، کاتوليک و زبان رسمي فرانسوي است. اقتصاد جزاير بر توريسم، کشاورزي، ماهيگيري و صنايع سبک استوار است. بيشتر توريست‌ها از سرزمين اصلي فرانسه به اين جزاير مي‌آيند. نيشکر، موز و آناناس از محصولات اصلي جزاير است. کريستف کلمب در سال 1493 به جزاير گوادلوپ طي سفر دوم رسيد و آن ‌را «جزيره آب‌هاي زيبا» ناميد.
جزيره مارتينيک، با مساحت 1128 کيلومتر مربع در حاشيه شرقي درياي کارائيب و جنوب دومينيکن در آمريکاي مرکزي قرار دارد. مارتينيک، جزيره‌اي آتشفشاني و يکي از جزاير بادگير مجمع‌الجزاير آنتيل است. در سال 2007، جمعيّت مارتينيک را حدود چهارصدهزار نفر اعلام کردند. به دليل کوهستاني بودن، حدود يک پنجم مساحت جزيره قابل کشاورزي است. اقتصاد آن بر پايه کشاورزي و ماهيگيري استوار است و انواع ميوه، نيشکر، وانيل و توتون از محصولات اصلي آن به شمار می‌آید. صنعت توريسم نيز در اين جزيره اهميت ويژه‌اي دارد. اين جزيره طي سال‌هاي 1635‌ـ 1674 در اختيار شرکت‌های فرانسوي بود؛ ولي در سال 1674، دولت فرانسه اختیار آن را به دست گرفت.
جزيرة کوهستاني و آتشفشاني رئونيون، در غرب اقيانوس هند و حدود هفتصد کيلومتري شرق ماداگاسکار قرار دارد. مساحت جزيره 512/2 کيلومترمربع است. اين جزيره، رکوددار بارندگي در جهان است. جمعيّت رئونيون را در سال 2007 حدود 793 هزار نفر اعلام کردند. اکثريت مذهب کاتوليک دارند و تعدادي مسلمان، بودايي و هندو نيز در جزيره وجود دارد. آب و هواي گرم و مرطوب و باران فراوان، شرايط مطلوبي را براي کشت برخي محصولات، مانند نيشکر به وجود آورده است. در ابتدا رئونيون، خالي از سکنه بود. نخستين بار سيّاحان مسلمان آن را کشف کرده، آن را جزيره غربي ناميدند. در سال 1513 پرتغالي‌ها وارد اين سرزمين شدند و سپس هلندي‌ها و انگليسي‌ها در مسير خود در راه هند به آنجا رسيدند و در نهايت فرانسوي‌ها در سال ۱۶۴۲ ميلادي بر آن تسلّط يافتند و جزيره را به نام خانواده سلطنتي فرانسه، «بوربون» ناميدند. اولين مهاجران فرانسوي در سال ۱۶۶۵، با پنج فروند کشتي به اين جزيره پا نهادند. جزيره پس از انقلاب فرانسه به «رئونينون» تغيير نام داد.
جزاير آتشفشاني مايوت، حدود 858 کيلومترمربع مساحت دارد و در غرب اقيانوس هند شمال غربي ماداگاسکار و 320 کيلومتري شرق موزامبيک قرار دارد. در سال 2007، جمعيّت آن را حدود 186 هزار و 450 نفر اعلام کردند. حدود 98 درصد مردم مايوت مسلمان‌ هستند و زبان رسمي آنها فرانسوي است. بيشتر مردم در روستاها و شهرهاي کوچک زندگي مي‌کنند. اقتصاد این جزيره هم بر کشاورزي و ماهيگيري استوار است و محصولات اصلي آن نيشکر، وانيل و قهوه است. اين جزيره جزء مجمع‌الجزاير کومور به حساب مي‌آيد و تنها جزيره از ميان چهار جزيره‌اي است که در همه‌پرسی سال 1976 ميلادي، با رأي 99 درصد مردم بر جدايي از فرانسه و استقلال از اين كشور رأي منفي داد.

مرتضي دخيلي/ در سال 1362، منطقه هورالهويزه به عنوان مرکز عمليات بزرگ رزمندگان اسلام انتخاب شد. هورالهويزه منطقه‌اي در شرق رودخانه دجله در کشور عراق است که از شمال به الغدير و از جنوب به «القرنه» و «کلايه» و از سمت ديگر به منطقه زيد محدود مي‌شود. بخشی از آن در خاک ایران و بخشی در خاک عراق است. اين مکان منطقه‌اي عموماً هم‌سطح دريا است که در بعضي مناطق سطح آب آن دو تا سه متر بالاتر از آب دريا و نسبت به مناطق همجوار گودتر است و در مسير رودخانه‌هاي قديمي و دائمي به وجود مي‌آيد. همچنين آب «رودخانه صويب» که ادامه نهري از کرخه است و از وسط هور مي‌گذشته، بعدها به علت مسدود شدن مجاري خروجي رودخانه در سطح زمين‌هاي اطراف پخش و به آب هورالهويزه اضافه شده است.
در داخل منطقه هورالهويزه جزاير مجنون شمالي و جنوبي قرار گرفته است که افزون بر آن تأسيسات ديگري، از قبيل دکل‌هاي برق، دکل‌هاي تقويتي راديو و تلويزيون، تأسيسات و کارخانجات کاغذسازي، چاه‌هاي نفت و غيره
وجود داشت.
از تير ماه سال ۶۱ منطقه هورالهويزه شناسايي می‌شود. اين منطقه به وسعت ۱۰۰۰ کيلومترمربع و جزاير مجنون شمالي و جنوبي به وسعت ۲۰۰ کيلومترمربع در آن قرار دارد. يکي از دلايل انتخاب اين منطقه از سوي ايران براي عمليات خيبر استفاده بهينه از نيروهاي پياده و ناتوانی عراقي‌ها در استفاده از يگان‌هاي زرهي به دليل شرايط خاص منطقه بود. وجود نيزارهاي گوناگون در اين منطقه پناهگاه خوبي براي اختفاي نيروها به حساب مي‌آمد. در اين منطقه از آغاز جنگ که چهار سال از آن مي‌گذشت، هيچ‌گونه تحرکي از سوي دو جناح صورت نگرفته بود.