کد خبر: ۳۷۶۸۳۶
تاریخ انتشار:۱۰ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۰:۱۲
مروری بر یادداشت روزنامه‌های شنبه ۱۰ خرداد ماه ۱۴۰۴
پاسخی به یاوه‌گویی ترامپ!
اگر قرار بود امام (ره) را بترسانند آن روز که به فیضیه حمله کردند این ترفند عملی می‌شد. اگر قرار بود ملت ما فرار کند آن روزها در سال‌های ۵۶ و ۵۷ که مردم را در خیابان‌هاجلادان شاه به فرمان آمریکا به گلوله می‌بستند ، فرار می‌کرد! اگر قرار بود امام و امت بترسند یا فرار کنند از هجوم صدامیان کافر به پشتیبانی ۲۶ کشور می‌ترسیدند و فرار می‌کردند! این جمله امام در خفقان‌ترین و ترسناک‌ترین لحظات تاریخ ایران به جان مردم نشسته است که ؛ «والله در عمرم یک‌لحظه هم نترسیدم».

مروری بر یادداشت روزنامه‌های شنبه ۱۰ خرداد ماه ۱۴۰۴

ادعای لغو تحریم‌ها و آینده مبهم سوریه!

دکتر محمدحسین محترم
۱- شادی برخی از مردم سوریه در میدان اموی دمشق با اعلام لغو تحریم‌های آمریکا ذهن‌ها را به سال ۹۴ برد که با امضای برجام برخی در داخل به همراه دستگاه پروپاگاندای آمریکایی- غربی ادعا کردند تحریم‌های علیه ایران بالمره لغو و درهای سرمایه‌گذاری غرب به روی ایران باز شد، و برخی هم در خیابان‌های تهران به ابراز شادی پرداختند! آمریکا از یکسو با داعش و تروریست‌های تکفیری و از سوی دیگر با تحریم‌هایش به عنوان دو لبه هماهنگ یک قیچی، سوریه را ویران و اکنون نیز این کشور را در مقابل تجاوزات هر روزه اسرائیل رها کرده است. حال مدعی لغو تحریم‌ها و فراهم کردن رفاه و آسایش برای مردم سوریه شده است! اعلام چنین خبرهایی برای مردمی که تحت فشارهای اقتصادی ظالمانه ناشی از تحریم‌ها قرار دارند، در کوتاه مدت امیدبخش است، اما از منظر سیاسی – اقتصادی واقعیت‌‌، چیز دیگری و بدون تردید یکی از تحولات سیاسی – رسانه‌ای فریبکارانه در فضای پساجنگ است.
۲- سوریه در سه مرحله در سال‌های ۱۹۷۹ و ۲۰۰۳ و ۲۰۱۹ با تصویب قوانینی از سوی کنگره آمریکا از جمله «Syria Accountability Act » و قیصر «Caesar Act»تحت شدیدترین تحریم‌های حمایت از تروریسم و سلاح‌های کشتارجمعی و نقض حقوق بشر و جنایات جنگی قرار گرفت و این تحریم‌ها بخش‌های وسیعی از اقتصاد سوریه را شامل شد. نکته مهم اینکه با وجود این محدودیت‌های شدید، واردات نفت از سوریه مشمول تحریم‌ها نشد؛ برای همین هنوز آمریکایی‌ها بر چاه‌های نفت سوریه تسلط دارند، ولی هرگونه واردات به سوریه تحریم شد!
۳- وزارت خزانه‌داری آمریکا مجوز «تعلیق تحریم‌ها علیه سوریه» و وزارت خارجه آمریکا هم «معافیت ۱۸۰ روزه» را صادر کرده است. لغو اکثر تحریم‌ها نیاز به مصوبه کنگره دارد و ترامپ قادر به لغو و یا تعلیق آنها از جمله قانون سزار که تحریم‌های ثانویه را نیز دربر می‌گیرد، نیست. در نتیجه ترامپ فقط می‌تواند تحریم‌هایی را که دولت ایالات متحده وضع کرده، و نیاز به مصوبه کنگره ندارد، با صدور یک «فرمان اجرائی» بلافاصله لغو کند که البته این کار را هم نکرده و فقط ادعای تعلیق موقت برخی از آنها را کرده است.
۴- اقدام ترامپ قبل از اینکه یک تحول راهبردی باشد، انگیزه‌های سیاسی پشت آن قرار دارد و بیش از آنکه صرفاً در چارچوب انسانی یا اقتصادی باشد، برای تغییر در آرایش ژئوپلیتیک غرب آسیا؛ به‌ویژه طرح عادی‌سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل و تضعیف نفوذ ایران است. فضاسازی آمریکایی‌ها و غربی‌ها درخصوص لغو تحریم‌های سوریه یکی دیگر از فریبکاری‌های آنهاست، چرا که اولاً در سفر ترامپ به عربستان تصمیم لغو تحریم‌های سوریه را «جامع و بدون شروط خاص» اعلام کردند، اما ترامپ حتی در سخنرانی‌اش در ریاض از واژه «توقف» یا «تعلیق» تحریم‌ها سخن گفت، نه از «لغو» آنها! اکنون نیز از شروط خاص و موقتی بودن سخن می‌گویند. این همان فریبکاری بود که در برجام ابتدا ادعا کردند لغو تحریم‌ها، و بعد مجبور شدند اذعان کنند که «لغو در هیچ کجای برجام نیامده است»! لذا اگر بر فرض در ادعای خود صادق باشند، فقط شامل تعلیق موقت و نه لغو تحریم‌ها، و شامل برخی تحریم‌های جزئی و نه همه آنها می‌شود. ثانیاً فریبکاری آمریکایی‌ها این است که با ادعای معافیت‌های کوتاه مدت و وعده لغو تحریم‌ها در آینده! چماق را بالای سر سوریه حفظ کرده و مجموعه‌ای از شروط سخت را پیش پای دولت سوریه گذاشته‌اند که اساساً دولت کنونی سوریه هیچ‌گاه نمی‌تواند آنها را برآورده کند و یا شرایط ژئواکونومیکی و ژئواستراتژیکی و ژئوپلیتیکی سوریه اجازه تحقق آنها را نمی‌دهد. ثالثاً براساس اطلاعیه وزارت خزانه‌دارای آمریکا این مجوز تحریم‌های مربوط به نقض حقوق بشر یا سازمان‌های به گفته آمریکا تروریستی و همچنین تحریم‌ مبادلات تجاری سوریه با روسیه، ایران و کره شمالی را شامل نمی‌شود. رابعاً قانون سزار که تحریم‌های ثانویه را نیز دربر گرفته؛ نه تنها دولت سوریه، بلکه از یکسو تمامی طرف‌هایی را که با آن همکاری می‌کنند شامل می‌شود و از سوی دیگر حتی مانع از آن شده و می‌شودکه خود سوری‌ها در بازسازی کشورشان مشارکت کنند و این وضعیت حتی با تعلیق برخی تحریم‌های دیگر همچنان مانع جدی در پیش روی مردم سوریه است. خامساً این فضاسازی‌ها در حالی صورت می‌گیرد که برخلاف وعده ترامپ دولت آمریکا هیچ اقدام روشنی درخصوص سازوکار ادعای لغو(تعلیق) تحریم‌ها انجام نداده است‌، تا جایی که سخنگوی وزارت خارجه آمریکا رسماً اعلام کرد «جدول زمانی برای لغو تحریم‌های سوریه وجود ندارد و ترامپ دستورات اجرائی را بعداً صادر خواهد کرد»! سادساً با وجود تجاوزات و اشغالگری‌های رژیم صهیونیستی در سوریه در سایه ناتوانی و انفعال جولانی، ترامپ ادعای تعلیق تحریم‌ها را در واقع تبدیل به ابزاری برای باج‌گیری از سوری‌ها و تسریع حرکت آنها به سمت قطار سازش با اشغالگران صهیونیست کرده است. سابعاً ادعای لغو تحریم‌ها قابلیت برگشت‌پذیری فوری دارند و حتی وزارت امور خارجه انگلیس تأکید کرده است‌، ما به اعمال فشار بر دولت سوریه برای اطمینان از پایبندی به تعهدات آن ادامه خواهیم داد! تاسعاً سوریه علاوه ‌بر تحریم‌های آمریکا با تحریم‌های سازمان ملل حتی علیه خود جولانی نیز مواجه است و مانعی برای مشارکت و تعامل بین‌المللی با سوریه باقی خواهد ماند. همچنین تحریم‌های اروپا نیز که از سال ۲۰۱۱ به تدریج و به طور فزاینده‌ای بر سوریه اعمال شده‌اند، هنوز پابرجا هستند و هرچند اعلام کرده‌اند آنها را تعلیق می‌کنیم، اما این حق را برای خود محفوظ نگه داشته‌اند که هر لحظه بتواند آنها را بازگردانند. ثامناً ایالات متحده وعده داده بود که بیانیه‌ای مبنی بر حمایت از تمامیت ارضی سوریه صادر خواهد کرد، اما هنوز صادر نکرده است. به همین دلیل در مورد آینده تحریم‌ها و حضور نیروهای ایالات متحده در شمال شرق سوریه چیزی نگفته‌اند، که این خود باعث عدم قطعیت در سیاست‌های واشنگتن شده است.لذا با وجود وضعیت اقتصادی و ویرانی‌های سوریه و با توجه به دولت بی‌اراده موقت کنونی، جولانی نمی‌تواند دولتی فراگیر و با ثبات برای اداره سوریه سر و سامان دهد و ادعای لغو تحریم‌ها در حقیقت گرفتن بهانه از دست جولانی است تا عملاً زمینه تضعیف و سقوط او را در راستای طرح تجزیه سوریه فراهم کنند، چراکه از این به بعد دیگر نمی‌تواند تحریم‌ها را بهانه‌ای برای ناکارآمدی خود بداند. لذا ادعای تعلیق برخی تحریم‌ها اساساً حول محور«ادامه اعمال تحریم‌ها به عنوان ابزاری برای فشار بر دولت جدید سوریه» است.
۵- معاون دستیار وزیر امور خارجه ایالات متحده در امور سوریه فهرستی از شروط خود را که دمشق باید آنها را برای دریافت کاهش جزئی تحریم‌ها انجام دهد، در دیدار با وزیر امور خارجه سوریه، در حاشیه کنفرانس بروکسل به او ارائه داده است. در صدر این فهرست عادی‌سازی روابط با اسرائیل است که تاکنون کانال‌های ارتباطی با اسرائیل مستقیماً از طریق سفر هیئت دولت سوریه به تل‌آویو و یا دیدار هیئتی از دولت سوریه با هیئت اسرائیلی در باکو و مذاکرات مستقیم دمشق و تل‌آویو به کارگردانی امارات برای تحقق این شرط صورت گرفته است.سخنگوی کاخ سفید تأکید کرده است‌، ترامپ برای دیدار با جولانی اجرای پنج شرط کلیدی، از جمله امضای توافقنامه ابراهیم را گذاشته بود. تشکیل ائتلاف مبارزه با تروریسم با حضور ترکیه و عراق و اردن، اخراج گروه‌های فلسطینی از سوریه‌، پیدا کردن «آستین تایس» روزنامه‌نگار آمریکایی که بیش از یک دهه پیش در سوریه ناپدید شده و بازگشایی سفارت آمریکا در دمشق از دیگر درخواست‌های اصلی ترامپ است. و نکته دوم اینکه این اقدام فریبکارانه ترامپ تلاشی مزورانه برای تاثیرگذاری بر افکارعمومی داخل ایران و تصمیم مسئولان همزمان با مذاکرات عمان است.
6- اگرچه موقتاً و تحت تاثیر واکنش روانی و سیاسی دلار در سوریه کاهش یافته اما برای مشاهده تأثیر واقعی اقتصادی آن باید چند ماه صبر کرد و البته تا زمانی که اولاً اصلاح ساختار سیاسی صورت نگیرد و فساد سیستماتیک و انحصار قدرت در سوریه حل نشود، سرمایه‌گذاری واقعی و پایدار شکل نخواهد گرفت. ثانیاً درگیری بین گروه‌های تروریستی حاضر در سوریه و در دولت سوریه و همچنین نیروهای تحت حمایت ترکیه موسوم به ارتش ملی و قبایل مسلح و نیروهای مردمی مخالف دولت و سیاست‌های جولانی و به‌خصوص تجاوزات اسرائیل و... نیز مانع از هرگونه برقراری ثبات برای اثربخشی حتی تعلیق تحریم‌هاست و آمریکا نیز با اعلام این ادعا به خوبی به چنین وضعیتی آگاه است. ثالثاً بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای و رقابت آمریکا و اسرائیل و ترکیه و کشورهای عربی و روسیه در صحنه سوریه، پیچیدگی زیادی ایجاد کرده است.
۷- لذا این سؤالات اساسی همچنان بی‌پاسخ است: اولاً هرگونه تحول اقتصادی و سرمایه‌گذاری و بازسازی سوریه نیاز به چند دهه زمان و امنیت و ثبات ژئوپلیتیک دارد، حال سرمایه‌گذاران در سوریهِ تحت اشغال اسرائیل و با وجود حملات مکرر صهیونیست‌ها و درگیری‌های داخلی چگونه می‌توانند سرمایه‌گذاری کنند؟! ثانیاً سرمایه‌گذاران با چه تضمین اقتصادی و چگونه می‌خواهند در سوریه ویران شده و بدون دولت مستقر سرمایه‌گذاری کنند؟! ثالثاً سوریه همچنان در فهرست کشورهای حامی تروریسم و تحت تحریم‌های مرتبط با تروریسم باقی خواهد ماند و بخش وسیعی از تحریم‌ها به دلیل حقوق بشر و... پابرجا هستند و مشمول دستور تعلیق تحریم‌ها نمی‌شوند که مانعی اساسی برای برقراری روابط بانکی و سرمایه‌گذاری در سوریه است! لذا برای سرمایه‌گذار فرق نمی‌کند که تحریم به چه دلیل و عنوانی اعمال شده است و تا زمانی که همه تحریم‌ها لغو و نه تعلیق، نشوند هیچ‌گونه گشایشی در روابط بانکی و تجاری و اقتصادی با امید به رفع تحریم‌ها حاصل نخواهد شد، چه در سوریه باشد و چه در ایران و چه در هرجای دیگر و امید به رفع تحریم‌ها که درخصوص هیچ کشوری تاکنون اتفاق نیفتاده است، سرابی بیش نیست. 

مروری بر یادداشت روزنامه‌های شنبه ۱۰ خرداد ماه ۱۴۰۴

استکبارستیزی در اندیشه و گفتمان امام راحل

رسول سنائی‌راد

استکبارستیزی یکی از مفاهیم کلیدی و پربسامد در اندیشه و مکتب الهی-سیاسی حضرت امام خمینی (ره) است که سفارش به این امر در وصیت‌نامه الهی-سیاسی، جایگاه مهم آن را نزد حضرتش نمایان می‌سازد. 
ایشان در این باره نوشته‌اند «وصیت من به همه مسلمانان و مستضعفان جهان این است که شما‌ها نباید بنشینید و منتظر باشید که حکام و دست‌اندرکاران کشورتان یا قدرت‌های خارجی بیایند و برای شما استقلال و آزادی را تحفه بیاورند...‌ای مستضعفان جهان و‌ای کشور‌های اسلامی و مسلمانان جهان به پا خیزید و حق را با چنگ و دندان بگیرید و از هیاهوی تبلیغاتی ابرقدرت‌ها و عمال سرسپرده آنان نترسید.» خاستگاه این مفهوم محوری در اندیشه و گفتمان امام خمینی را که رد آن در گفتار و رفتار ایشان همواره پیدا است، می‌توان به موارد زیر مرتبط دانست:
۱- جهان‌بینی اسلامی و الهی ایشان که در آن تنها ذات مقدس خداوندی است که فاعل علی‌الاطلاق و مسبب‌الاسباب است و همگی باید تابع و فرماندار او باشند. در این جهان‌بینی هرگونه سلطه‌طلبی بر انسان‌ها و استعلاجویی، ادامه همان خوی شیطانی است که از تکبر او ریشه گرفته است. بر اساس همین جهان‌بینی مستکبر کسی است که خود را برتر از دیگران بداند و برای این برتری‌طلبی با ایجاد نظام‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مستکبرانه، دیگران را به استضعاف می‌کشاند و بر آنها ظلم و تعدی می‌کند. ۲- تجارب سیاسی و آگاهی برآمده از سال‌ها مبارزه با طاغوت پهلوی و مطالعه و آشنایی با تحولات سیاسی-اجتماعی جهان و منطقه که نه تنها امریکا با نگاه استکباری از رژیم استبدادی و دیکتاتوری پهلوی حمایت کرد و تبعید حضرت امام خمینی (ره) در سال ۱۳۴۳ حاصل مخالفت ایشان با کاپیتولاسیون یعنی نماد سلطه استکباری امریکا در ایران قبل از انقلاب اسلامی بود و پیش از آن هم کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سرکوب جنبش ملی‌سازی نفت به شناخت دقیق ماهیت استعماری و استکباری امریکا و تأثیر آن بر چپاول کشور و تشدید استضعاف ملت بزرگ ایران کمک کرده بود. مداخلات مستقیم دولت‌های غربی علیه جمهوری اسلامی ایران برای بازگرداندن ایران به همان تسلط و تحمیل استعمار و نفی استقلال کشورمان به توسعه و تعمیق این شناخت در اندیشه سیاسی حضرت امام منجر شده بود. ۳- شهامت اعلام مخالفت به استکبار پس از شناخت ماهیت شیطانی استکبار که به ابعاد فکری و اندیشه سیاسی امام خمینی بعد عملی داده و او را به عنوان یک الگوی مبارزه شجاعانه در برابر دنیای استکبار مطرح کرده است. 
ایشان نه تنها دیگران را به مبارزه با استکبار و نهراسیدن از ابهت ظاهری و هیاهوی تبلیغاتی آن فرا می‌خواند، بلکه پس از دیدن جنایت‌های استکبار برای سرکوب و تهدیدات آن، به صراحت فریاد برآورد که «اگر خمینی یکه و تنها هم بماند به راه خدا –که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک‌پرستی است- ادامه می‌دهد». همچنین ایشان مبارزه با استکبار را برای نجات مظلومان از ستم و محرومیت تحمیل شده بر آنان یک تکلیف دانسته و با صراحت اعلام فرمود: «ما وظیفه داریم مردم مظلوم و محروم را نجات دهیم. ما وظیفه داریم پشتیبان مظلومین و دشمن ظالمین باشیم. همین وظیفه است که امیرالمومنین علیه‌السلام در وصیت معروف به دو فرزند بزرگوارش تذکر می‌دهد و می‌فرماید: «کونا للظّالم خصماً و للمظلوم عوناً». ۴- پیوند عواطف انسانی و غیرت درونی امام خمینی به ر‌هایی از استکبار که تحمل آن را نوعی ننگ و ذلت پذیری به حساب می‌آورد به تحمل آن را مغایر آزادی و استقلال می‌دانست. از این رو فریاد می‌زد «آیا برای مسلمانان جهان ننگ نیست که با این همه سرمایه انسانی و مادی و معنوی، با داشتن چنین مکتب مترقی و پشتوانه الهی تن به سلطه مستکبران و دزدان دریایی و زمینی بدهند.»
ایشان رفع این ذلت را در گرو مبارزه عملی با مستکبران دانسته و تصریح می‌فرمودند: «تا قطع تمام وابستگی‌ها به تمام ابرقدرت‌های شرق و غرب مبارزات آشتی‌ناپذیر ملت ما علیه مستکبرین ادامه دارد.»
حضرت امام خمینی مستکبران را عامل اصلی استضعاف دیگران دانسته و به وجود دو جبهه مستکبرین و مستضعفین و مبارزه دائمی بین آن دو جبهه اعتقاد داشتند و البته پایان این مبارزه در پیوند با اندیشه الهی حضرتش حکومت صالحان بر زمین و پایان حاکمیت مستکبران است.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های شنبه ۱۰ خرداد ماه ۱۴۰۴

ایران و دیالکتیک تحولات منطقه

علیرضا توانا

جهان در میانه تحولات ژئوپلیتیکی پرتنشی قرار گرفته است که می تواند نظم جهانی را بازتعریف کند. دیدار رئیس جمهور چین و روسیه در مسکو، درگیری‌های هند و پاکستان، حضور نظامی آمریکا در اقیانوس هند و دریای عمان، جنجال نام خلیج فارس در سفر دونالد ترامپ به عربستان، عدم هماهنگی تیم های مذاکره کننده آمریکا و ایران، همگی نشانه‌هایی از یک دوره بی‌ثباتی جهانی هستند.
دیدار رهبران چین و روسیه در مسکو، تلاشی برای تقویت جبهه ضدغربی و هماهنگی در برابر سیاست‌های آمریکا و خنثی سازی تحریم های آمریکا بود. این دو کشور به دنبال ایجاد توازن در برابر هژمونی غرب، بازی با کارت ایران در مذاکرات هسته‌ای و مدیریت بحران‌هایی مانند اوکراین و تایوان هستند. این اتحاد می‌تواند به دوقطبی شدن نظم جهانی منجر شود و دوباره شرایطی مانند سال های ۱۹۴۷ تا ۱۹۹۱ ایجاد کند که متضرر اصلی، مردم کشورهای درگیر موضوع خواهند بود.
تنش‌ها در کشمیر به درگیری‌های نظامی بین هند و پاکستان دامن زده است. حملات هوایی هند و پاسخ پاکستان در چند هفته گذشته، خطر یک جنگ تمام‌عیار بین دو قدرت هسته‌ای را افزایش داد.
تقویت حضور نظامی آمریکا در اقیانوس هند، به‌ویژه در پایگاه دیه‌گو گارسیا که برای مهار چین و نظارت بر جمهوری اسلامی و پاکستان طراحی شده است تتش ها و نگرانی ها را بیش از پیش افزایش می دهد. این اقدام، هند را تقویت و پاکستان و ایران را تحت فشار قرار داده، در حالی که چین آن را محاصره اقتصادی خود می‌بیند. این تنش‌ها می‌تواند به مسابقه تسلیحاتی در منطقه دامن بزند.
اما عربستان که نقش اصلی و تامین کننده مالی را برای مدیریت منطقه اجرا می کند به شکلی پدرخوانده تمام کشورهای عربی هم می باشد؛قطعا در پشت پرده امضای قراردادهای بیلیون دلاری امریکا و عربستان، صحبت از شرایطی برای ایران است اما در ظاهر ماجرا به گونه ای دیگر جلوه می کند، شاید ناامید کننده باشد اما در بعضی از سیاست ها از اینچنین کشورهایی بسیار عقب هستیم. ناگفته نماند معادلات جهانی بسیار  گوناگون و درهم‌پیچیده هستند، به شکلی که هیچ‌چیزی را نمی‌شود  به شکل قاطع پیش بینی کرد.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های شنبه ۱۰ خرداد ماه ۱۴۰۴

جایگاه اسرائیل در رویکرد جدید آمریکا به خاورمیانه

سید‌حسین موسوی 

جی‌دی ونس، معاون رئیس‌جمهور آمریکا، در سخنرانی مراسم فارغ‌التحصیلی نیروی دریایی آمریکا از رویکرد جدید آمریکا سخن گفت و تلاش کرد عصر ترامپ را متفاوت از دوره‌های قبلی رؤسای جمهور آمریکا توصیف کند. او می‌گوید آمریکا اکنون بر‌اساس منافع ملی خود عمل می‌کند و از جنگ‌های با پایان باز دوری می‌ورزد. او می‌گوید: «در سفر اخیر ترامپ به کشورهای عربستان، قطر‌ و امارات متحده عربی، بیشتر تیترهای خبری بر تریلیون‌ها دلار سرمایه‌گذاری جدید متمرکز بود که البته نکته بسیار مهمی است، اما به نظر من مهم‌ترین بخش این سفر، نشان‌دهنده پایان رویکردی بود که چندین دهه در سیاست خارجی ایالات متحده دنبال می‌شد.

وی افزود این سیاست نوعی انحراف از اصول بنیان‌گذاران این کشور بود؛ زیرا ما سال‌ها سیاستی را دنبال کردیم که در آن دفاع ملی و حفظ اتحادها صرف مل ت‌سازی و دخالت در امور داخلی کشورهایی شد که حتی ارتباط چندانی با منافع بنیادین آمریکا نداشتند». او می‌افزاید آمریکا با تهدیدات جدی از سوی چین، روسیه و دیگر کشورها روبه‌رو است و باید برتری فناورانه خود را حفظ کند. ونس همچنین خاطرنشان کرد «ساختن چند دموکراسی در خاورمیانه چقدر می‌تواند سخت ‌یا تقریبا غیرممکن و به طرز باورنکردنی پرهزینه باشد». او برای نمونه به ماجرای انصارالله اشاره کرده و می‌گوید به‌کارگیری هدفمند نیروی نظامی علیه انصارالله در پایان یک دوره کوتاه‌مدت نتیجه داد و به یک آتش‌بس منجر شد که در آن انصارالله حملات خود علیه کشتی‌های آمریکایی را متوقف کرد‌. از آنجا که رویکرد جدید دولت آمریکا عمدتا در سخنان ونس و نیز شخص ترامپ منعکس می‌شود، نقل این سخنان و پرداختن به آن حائز اهمیت است. 

افزون بر این سخنان، از رفتارهای اخیر دولتمردان آمریکا به‌ویژه در مسائل خاورمیانه و نیز اسرائیل می‌توان این برداشت را داشت که شاید برای نخستین بار اسرائیل دیگر اولویت اصلی سیاست‌های آمریکا در خاورمیانه به شمار نمی‌آید و به عبارت بهتر دولت ترامپ در شرایط کنونی قصد ندارد صرفا از دریچه منافع اسرائیل به منطقه خاورمیانه نگاه کند‌ و با وجود آنکه همچنان متعهد به دفاع از امنیت اسرائیل به عنوان متحد راهبردی است، اما در سطح مصالح و منافع راهبردی اقتصادی رویکرد متفاوتی را در پیش گرفته است.

 

تعدادی از صاحب‌نظران این امر را نتیجه نارضایتی ترامپ از بنیامین نتانیاهو می‌دانند و بیشتر اختلاف‌نظرهای موجود بین آمریکا و اسرائیل را در شخصیت متفاوت این دو نفر جست‌وجو می‌کنند و برخی همچنان باور دارند که اختلاف‌نظرها چندان جدی نیست و طرفین در عمق راهبردی منافع مشترکی را در خاورمیانه دنبال می‌کنند و نوعی تقسیم کار صورت گرفته است، اما به نظر می‌رسد دور‌زدن مکرر نتانیاهو توسط ترامپ در پرونده‌های مختلف منطقه نظیر مذاکرات با ایران، سپردن امر سوریه به ترکیه، عربستان‌ و قطر، گفت‌وگوهای مستقیم با حماس و نیز توافق با گروه انصار‌الله یمن و نظایر آن بسیار فراتر از اختلافات شخصی است‌. به نظر می‌رسد‌ در اغلب این پرونده‌ها، گویا نظرات نتانیاهو نایده گرفته شده است‌.

برای مثال، در توافق با انصار‌الله الزامی به توقف حملات حوثی‌ها علیه اهداف اسرائیلی نشد ‌یا در مذاکرات مستقیم با حماس آمریکا متعهد شد که در برابر آزادی یک زندانی دو‌تابعیتی آمریکایی-‌اسرائیلی کمک‌های بشر‌دوستانه را به غزه ارسال کند. این اقدامات که ظاهرا با مخالفت شدید اسرائیل هم همراه بوده است، این فرضیه را قوت می‌بخشد که روابط راهبردی آمریکا و اسرائیل تا حدودی متزلزل شده است. سفر اخیر دونالد ترامپ به سه کشور منطقه خلیج فارس و عقد قرارداد تسلیحات راهبردی با عربستان که پیش‌تر از آن آمریکا امضای چنین قراردادهایی را موکول به عادی‌سازی روابط عربستان و اسرائیل می‌کرد، نشانه دیگری از ترجیح منافع ملی آمریکا بر منافع اسرائیل است و به عبارتی، به‌رغم آنکه مقامات آمریکایی و اسرائیلی از داشتن نگاه مشترک بر سر همه مسائل صحبت می‌کنند و نخست‌وزیر اسرائیل و رئیس‌جمهور آمریکا یکدیگر را دوستان نزدیک و صمیمی قلمداد می‌کنند، اما دیده می‌شود که رویکرد آمریکا در اولویت‌گذاری دیپلماسی خاورمیانه‌ای، اسرائیل را به پایین جدول فرستاده است.

توجه به چنین نشانه‌ای، نشان‌دهنده اختلافات در رویکردها و راه‌حل‌هاست و به نظر می‌رسد ترامپ تلاش دارد نشان دهد که مستقل از رابطه با رژیم اسرائیل تصمیم می‌گیرد، منافع آمریکا را ترجیح می‌دهد و نیز رهبری رابطه آمریکا و اسرائیل در دستان اوست نه نخست‌وزیر اسرائیل و بنابراین نشان می‌دهد ‌در این فرایند نیز به قابلیت‌های فردی خود در مذاکره و کسب امتیاز با دیگران متکی است تا همراهی با اسرائیل. تکرار این اقدامات نگرانی‌های شخصی نتانیاهو را برانگیخته است و شگفت آنکه به جای همراهی، نتانیاهو راه مقابله با رویکرد خاورمیانه‌ای آمریکا را به شیوه رادیکال در پیش گرفته است. او با اتخاذ یک مسیر جایگزین از طریق تشدید فشارها برای گسترش شهرک‌سازی در کرانه باختری و نیز حملات وحشیانه روزانه به غزه و نیز اقدام علیه لبنان، سوریه و انصارالله یمن و تهدید ایران به حمله نظامی، به‌صورت غیر‌مستقیم این پیام را به ترامپ پیام می‌رساند که اوست که صحنه را در میدان مدیریت می‌کند.

همچنین با تکرار اظهارات خود درخصوص جمهوری اسلامی ایران‌ و کوبیدن بر طبل جنگ، تلاش می‌کند محیط خاورمیانه را همچنان متشنج نگه دارد. البته هنوز روشن نیست سیاست‌های تقابلی نتانیاهو در منطقه با رویکرد دولت ترامپ تا چه میزان توسط لابی صهیونیستی در آمریکا مورد حمایت قرار می‌گیرد، اما پیام‌های ارسالی توسط رئیس سابق اف‌بی‌آی برای ترامپ با رمز هشت‌هزار‌و ‌647 که به معنای حذف چهل‌و‌هفتمین رئیس‌جمهور آمریکا تعبیر شد، نشان داد که رویکرد مستقل ترامپ در ترجیح‌دادن منافع ملی آمریکا بر اسرائیل از سوی برخی محافل در آمریکا چندان قابل تحمل نیست؛ امری که ترامپ آن را نشانه‌ای برای ترور خود تلقی کرد. جالب آن است که حتی راست‌گرایان یهودی دولت ترامپ نیز سیاست‌های نتانیاهو را زیر سؤال برده‌اند.

استیو ویتکاف، فرستاده ویژه آمریکا به خاورمیانه، در 11 می ‌2025 در جمع خانواده گروگان‌های اسرائیلی اظهار کرد با رویکرد اسرائیل در قبال جنگ در نوار غزه موافق نیست و معتقد است اسرائیل با توجه به منافع خاص خود بی‌جهت جنگ را طولانی می‌کند، در‌حالی‌که رسیدن به آتش‌بس جدید و آزادی گروگان‌ها می‌تواند گام درست بعدی باشد؛ «خانواده‌های گروگان‌ها توضیح دادند که در گذشته چنین انتقادی از سیاست اسرائیل را از ویتکاف نشنیده بودند». به نظر می‌رسد، توافق با کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس و نیز دیگر کشورهای عربی نظیر سوریه و لبنان از اهداف مهم ترامپ در خاورمیانه است که البته با تداوم حضور نتانیاهو در قدرت، امکان تحقق به توافق ابراهیم را به تأخیر خواهد افکند. بنابراین عادی‌سازی روابط عربستان با اسرائیل در شرایط کنونی و با وجود سیاست‌های نتانیاهو عملی به نظر نمی‌رسد؛ اگرچه داده‌های کنونی در شرایط موجود همچنان مانع از تحقق توافق ابراهیم است، اما شاید ترامپ تصمیم گرفته است که حتی بدون اسرائیل و با نزدیک‌شدن به سایر طرف‌ها در خاورمیانه از‌جمله سوریه، ترکیه، لبنان و نیز چراغ سبز برای عادی‌سازی روابط عربستان و سایر کشورهای عربی با ایران، آرایش جدیدی را در خاورمیانه محقق کند، در چارچوب چنین تصویری است که به نظر می‌رسد نتانیاهو در سمت مخالف سیاست‌های ترامپ در منطقه ایستاده است.

ترامپ قبلا در جریان عادی‌سازی روابط کشورهای عربی و اسلامی و به‌ویژه عربستان سعودی با اسرائیل که هدف اصلی توافق ابراهیم بود، ارائه تضمین‌های دفاعی و امنیتی به ریاض را مشروط به پذیرش اسرائیل کرده بود، اما اخیرا او در اظهاراتی کم‌سابقه این هدف را کم‌اهمیت جلوه داد و ابراز امیدواری کرد که سرانجام روزی می‌رسد که سعودی‌ها توافق ابراهیم را امضا کنند. او افزود البته درک می‌کند که شرایط کنونی چنین امری را غیر‌قابل اجرا می‌داند و لذا این موضوع به زمان مناسب موکول خواهد شد. او حتی یک بار هم در این اظهارات خود نامی از اسرائیل نبرد. در هر حال ترامپ تلاش می‌کند ‌با جذب عربستان، قطر و امارات و دیگر کشورها نفوذ ژئوپلیتیک و ژئو‌اکونومیک آمریکا را تا حدودی با دور‌کردن چین محقق کند؛ اگر‌چه بعید به نظر می‌رسد که بتواند روابط چین با کشورهای عربی را در حوزه‌های اقتصادی، انرژی، سرمایه‌گذاری و تجارت و خدمات لجستیک، هوش مصنوعی و فناوری‌های نوین متوقف کند.

در عین حال، می‌داند درباره آنچه به مسئله امنیت و دفاع بازمی‌گردد، چین نخواهد توانست از خطوط قرمز آمریکا عبور کند. «فراس موداد»، تحلیلگر ریسک‌های ژئوپلیتیک می‌گوید: آمریکایی‌ها هر‌چه را که لازم باشد انجام می‌دهند تا کشورهای اسلامی دارای منابع انرژی و نیز نیروی نظامی قدرتمند به منظومه چین نپیوندند، حتی اگر این مسئله به زیان اسرائیل تمام شود. لازم به ذکر است ترامپ نفوذ بسیار قدرتمند لابی صهیونیستی در امور داخلی و خارجی آمریکا را نادیده نمی‌گیرد و شاید هم اخراج و به مرخصی فرستادن کارکنان مراکز حساس در رده نظامی و امنیتی در آمریکا از‌جمله برکناری بیش از صد نفر از کارمندان شورای امنیت ملی کاخ سفید (NSC) در همین اواخر در راستای تدابیر پاک‌سازی مخالفان رویکرد (MAGA) یا «بار دیگر آمریکا را بزرگ کن» باشد.

در هر حال رویکرد نخست آمریکا در دولت ترامپ از یک سو و افراطی‌گری سرسختانه اسرائیل در خاورمیانه از سوی دیگر، شرایط پیچیده‌ای را ایجاد کرده است که در چارچوب آن به نظر نمی‌رسد اتحاد آمریکا و اسرائیل در حال فروپاشی باشد، اما به احتمال بسیار با باز‌تعریف جدیدی مواجه خواهد بود و در عین حال گرچه به نظر نمی‌رسد اسرائیل دیگر تنها سنگ‌بنای سیاست واشنگتن نسبت به منطقه باشد، این احتمال وجود دارد درک درست این شرایط فرصت تازه‌ای را برای رویکرد جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه فراهم کند؛ از‌جمله افزون بر افزایش قدرت چانه‌زنی در مذاکرات غیرمستقیم با آمریکا، می‌تواند فرصت‌های جدیدی را برای همکاری‌های گسترده‌تر منطقه‌ای فراهم آورد.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های شنبه ۱۰ خرداد ماه ۱۴۰۴

پاسخی به یاوه‌گویی ترامپ!

محمدكاظم انبارلویی
۱- ترامپ در تازه‌ترین تهدید علیه امنیت ملی ایرانیان گفته است:
الف : خواهان توافقی هستم که امکان بازرسی و دسترسی کامل و حتی انهدام تأسیسات هسته‌ای ایران فراهم بشود.
ب : ما می‌توانیم هر چیزی را که بخواهیم منفجر کنیم.
ج : من به اسرائیل گفته‌ام حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران مناسب نیست چون ما به یک راه‌حل نزدیک هستیم.
تیم رسانه‌ای ترامپ با تردستی او را به نقطه‌ای رسانده‌اند که او از آن فرار می‌کرد او همواره می‌گفت؛« من رئیس‌جمهور صلح هستم نه جنگ.»
او می‌گفت : من آمده‌ام تا خسارت هزاران میلیارد دلار جنگ عراق و افغانستان را جبران کنم و جلوی ورود آمریکا به جنگ‌های خسارت‌بار را بگیرم.
حال چرا به این روز افتاده است که وقتی حرف می‌زند دهانش بوی باروت می‌دهد؟!
۲- رابرت گرین، یک نویسنده آمریکایی است. او به خاطر آثاری درباره استراتژی ، قدرت و اغواگری شناخته می‌شود. او ۶ کتاب نوشته است؛ ازجمله آن کتاب‌ها ، کتاب «۴۸ قانون قدرت» ، «هنر اغوا کردن» و «استراتژی جنگ» 
او در کتاب ۴۸ قانون قدرت می‌نویسد:
- برای فریب‌دادن دشمن احمقانه رفتار کن
- چوپان را بترسان تا گوسفندان فرار کنند.
در این‌که ترامپ در هدایت ۵ دور مذاکرات غیرمستقیم جدید آمریکا با ایران احمقانه عمل می‌کند هیچ استراتژیستی در داخل و خارج آمریکا شک ندارد. اما این‌که بتواند ملت ایران را فریب دهد، همه می‌گویند؛ موفق نخواهد شد.
اما در مورد رهنمود دوم رابرت گرین به او که ؛ چوپان را بترسان گله خود فرار می‌کند، معلوم می‌شود آن‌ها که این گزاره را در ذهن او گذاشته‌اند اجاره نمی‌دهند او نگاهی به تاریخ نیم‌قرن اخیر ایران بیندازد.
اگر امامین انقلاب قرار بود بترسند آن روز که آمریکا و نوکر اجیرشده‌اش شاه در ۱۵ خرداد صدها نفر را در خیابان‌ها به گلوله می‌بستند، می‌ترسیدند.
اگر قرار بود امام (ره) را بترسانند آن روز که به فیضیه حمله کردند این ترفند عملی می‌شد. اگر قرار بود ملت ما فرار کند آن روزها در سال‌های ۵۶ و ۵۷ که مردم را در خیابان‌هاجلادان شاه به فرمان آمریکا به گلوله می‌بستند ، فرار می‌کرد!
اگر قرار بود امام و امت بترسند یا فرار کنند از هجوم صدامیان کافر به پشتیبانی ۲۶ کشور می‌ترسیدند و فرار می‌کردند!
این جمله امام در خفقان‌ترین و ترسناک‌ترین لحظات تاریخ ایران به جان مردم نشسته است که ؛ «والله در عمرم یک‌لحظه هم نترسیدم».
۳- تازه‌ترین نظرسنجی‌ها در ایران نشان می‌دهد
- بالای ۷۰ درصد مردم می‌گویند اگر تهدیدات آمریکا و اسرائیل تداوم یابد هیچ دلیلی برای ماندن در ان پی تی وجود ندارد.
- بالای ۸۰ درصد مردم می‌گویند اگر قیمت توافق این باشد که ملت ما از مواهب علوم هسته‌ای محروم شود نباید چنین توافقی صورت گیرد.
- بالای ۷۵ درصد مردم می‌گویند پاسخ به تهدیدات باید سریع، کوبنده و پشیمان کننده
باشد.
- و ...
۴- ترامپ و نیروی نیابتی او در منطقه در تهدید روبه افراط رفته‌اند.
 آن‌ها باید بدانند قبل از این‌که بمب یا موشکی در خاک ایران فرود آید، سرزمین‌های اشغالی و پایگاه‌های نظامی آمریکا در منطقه توسط سپاه و ارتش ما شخم زده خواهد شد.
برآورد خزانه‌داری کل آمریکا از این نبرد آن است که در همان دقایق اولیه نبرد غیر از تلفات انسانی، همین مبلغی که ترامپ در سفر اخیر به منطقه به غارت برده جزء اولین صورت هزینه دولت فدرال ثبت خواهد شد.
رابرت گرین در کتاب« ۴۸ قانون قدرت» یک توصیه مهم هم دارد آن اینکه؛ اگر همه قوانین را رعایت کنید، اما نتوانید بفهمید کجا باید ترمز کنید با سر به دره نابودی سقوط خواهید کرد.
تیم رسانه‌ای ترامپ باید ترامپ را از توهم حمله به ایران درآورند و بگویند اکنون وقت ترمز است.
۵- وزیر خارجه باهوش ما یک نصیحتی در دو خط به ترامپ کرده که اگر نشنود ضرر می‌کند . او گفته است: «مسیر توافق از میز مذاکرات می‌گذرد نه از طریق رسانه‌ها».
مفهوم این سخن این است اگر ترامپ دچار یاوه‌گویی است چرا نماینده تام‌الاختیار خود را ۵ دور به مذاکرات فرستاده درحالی‌که آنچه در روی میز مذاکرات مطرح است با آنچه در رسانه گفته می‌شود متفاوت است.
آمریکایی‌ها نه در«مذاکرات» و نه در «رسانه» پیرامون توافق جدی نیستند.
ترامپ و نتانیاهو در وادی حماقت سلوک دیپلماسی خود را طی می‌کنند.
آن‌ها در توهمی به سر می‌برند که تنها با وعده صادق ۳ سپاه و ارتش ما از این توهم خارج می‌شوند.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های شنبه ۱۰ خرداد ماه ۱۴۰۴

فرصت دوباره جنگ اوکراین برای ایران

مصطفی غنی زاده

ناتوانی ترامپ در اقناع پوتین برای پایان دادن به جنگ اوکراین، وضعیت را به شدت مهیای استفاده ایران کرده است. شرایطی که در یک سال و نیم آغازین جنگ هم مهیا شده بود اما متاسفانه به درستی استفاده نشد و ظرفیت‌هایش از دست رفت. ترامپ که در پویش انتخاباتی خود، بارها تکرار کرده بود جنگ اوکراین را یک روزه حل خواهد کرد، امروز و پس از پنج ماه، به بن‌بست خورده است. او با یک بازی سیاسی بسیار ضعیف، دست خود را برای پوتین رو کرد و آنچنان در سیاست داخلی شعار پایان جنگ و ارسال نشدن سلاح به اوکراین را داد، تا روسیه در وضعیت بهتری از لحاظ جنگی قرار گیرد. درواقع داخلی کردن مسئله جنگ اوکراین در آمریکا توسط ترامپ برای او بسیار گران تمام شد. پوتین با فهم این وضعیت وخیم ترامپ و همچنین شرایط میدانی ارتش اوکراین، سقف خواسته‌های خود را از ترامپ طلب کرد. او که می‌داند ارسال سلاح توسط آمریکا، هزینه بسیار زیاد سیاست داخلی برای ترامپ دارد و از طرف دیگر ارتش اوکراین نیز بدون این ارسال سلاح گسترده به زودی با مشکلات اساسی در جبهه های جنگ مواجه خواهد شد، خواسته‌های بیشتری را روی میز گذاشته است. پوتین حالا هم تملک زمین‌های اوکراین را می‌خواهد و هم تضمین ناتو نشدن اوکراین را؛ یعنی همان خواسته‌های اولیه ورود به جنگ.
در این وضعیت، پرونده مذکور به شدت گره خورده و درگیری لفظی ترامپ با روسیه نیز بالا گرفته است. ترامپ از «بازی با آتش» پوتین و «چیزهای بد» می‌گوید و مدودوف در جواب می‌گوید که «چیز بد فقط جنگ جهانی سوم» است. این یعنی روسیه با وضوحی بسیار قابل توجه، رودربایستی سابق را کنار گذاشته است. روسیه معتقد است که ارتش اوکراین در حال فروپاشی درونی است و به زودی، ارتشی در مقابل روسیه نخواهد بود و جنگ خودبه‌خود به نفع روسیه تمام می‌شود.
این وضعیت که یک انشقاق بزرگ و مجدد در روابط روسیه-آمریکا ایجاد کرده، یک فرصت دوباره برای ایران است تا در میان گسل‌های این دو قدرت بایستد و استفاده خود را ببرد. اولا ترامپ به شدت با مشکل بی‌دستاوردی درماه پنجم دولتش مواجه است. پرونده‌های چین، روسیه، غزه، ایران، تعرفه‌ها و... همگی به بن‌بست خورده‌اند. این یک فرصت برای ایران است تا یک توافق ایجابی را به آمریکا ارائه دهد و از فرصت استفاده کند. ثانیا امکان بستن قراردادهای واقعا راهبردی با روسیه در این وضعیت، بیش از زمانی است که جنگ اوکراین تمام شده باشد. در این شرایط گرفتن امتیاز از طرف مقابل نیز با سهولت بیشتری مواجه است. قرارداد افزایش میزان بار اینچه برون-گرمسار که روسیه قبلا منابع مالی آن را فاینانس کرده، یکی از این ظرفیت‌های مهم و اساسی است که می‌تواند روسیه را به خلیج فارس متصل کند. در ضمن چنین قراردادی می‌توان امتیازات دیگری مانند انبار کردن غلات در داخل ایران یا فروش بخشی از غلات عبوری به مرز ایران را نیز از روسیه طلب کرد. همچنین قراردادهای گاز و نفت که متاسفانه تا به حال پیش نرفته، می‌تواند بخشی از پیشنهادها به روسیه باشد. در حوزه نظامی نیز، ظرفیت بزرگی وجود دارد. مثال‌ها در این زمینه بسیار است و باید فهم نمود که از لحاظ استراتژیک، روسیه نیازمند راه خروج از بن‌بست سیاست خارجی خود است. ایران می‌تواند با ایجاد برخی مفرها، منافع بزرگی از این کشور دریافت کند.
از طرف دیگر، پایان نیافتن جنگ اوکراین، می‌تواند برخی مناسبات ایران با اروپا را دوباره تنظیم کند. متاسفانه در دوره قبلی، برخی اشتباهات انجام شده، باعث شد تا دولت های اروپایی، ایران را در جبهه دشمن امنیتی خود ببینند درحالی که ایران کمترین مابه‌ازا را نسبت به این هزینه دریافت کرد. 
در وضعیت مطلوب، باید اروپا را از همکاری بیشتر با روسیه ترساند و سعی کرد تا با این برگه بازی شود. البته در این زمینه، خطراتی مانند استفاده از اسنپ بک هم وجود دارد. همچنین موضوع چین نیز در این پرونده، وضعیت بهتری برای ایران خواهد داشت. چراکه با تداوم درگیری اوکراین، احتمال توافق آمریکا و چین در عرصه تعرفه نیز کاهش می‌یابد و بدین وسیله، ظرفیت جدیدی برای همکاری واقعا راهبردی با چین نیز به وجود می‌آید.
این وضعیت، می‌تواند به بازتعریف مناسبات ایران و جلب منافع منجر شود، اگر به درستی مورد استفاده دستگاه‌های متولی و طراح قرار گیرد. طرح ایجابی و ایجاد یک قرارداد واقعا راهبردی که دارای پروژه‌های کوتاه و میان مدت و روی زمین باشد، اصلی‌ترین ملزومات چنین مسیری است.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های شنبه ۱۰ خرداد ماه ۱۴۰۴

قاسمیان، رونالدو و تصویر جامعه ایرانی از عربستان

محمد رستم‌پور

۴ خبر در ۴ هفته، سر و شکل و طرح و رنگ تصویر ایرانیان از عربستان را ترسیم کرد. پایان همکاری کریستیانو رونالدو با باشگاه فوتبال النصر عربستان، دستگیری و سپس آزادی حجت‌الاسلام قاسمیان پس از انتشار ویدئویی از او در صحن مسجدالنبی(ص)، مقایسه ایران و عربستان از نظر زیرساختی، توسعه و امکانات از زبان رئیس‌جمهور آمریکا در سفری که به منطقه داشت و پیش از همه اینها، سفر وزیر دفاع جوان عربستان به ایران و دیدار و گفت‌وگوی او با رهبر انقلاب. شناخت عربستان سعودی در نظر ایرانیان تا ۵ سال پیش به ۲ مؤلفه پیوند می‌خورد: موضوع حج که سالانه هزاران نفر از ایرانیان را به مکه و مدینه، ۲ شهر زیارتی و متفاوت با دیگر شهرهای عربستان وارد می‌کرد و دیدارهای فوتبال ایران و عربستان که همیشه حرارت و جنجال بالایی داشت. تیم فوتبال عربستان در بیان گزارشگرهای ورزشی، برای تیم فوتبال ایران همیشه حکم «گربه سیاه» را داشت؛ کنایه از رقیبی که همیشه کار پیروزی و صعود ما را به اما و اگر وابسته می‌کرد، تا جایی که در قرعه‌کشی‌های جام‌جهانی فوتبال و تا پیش از ابداع الگوی جدید سیدبندی، همیشه آرزو داشتیم ایران و عربستان در یک گروه قرار نگیرند. عربستان هیچ‌گاه دوست و شریک و هم‌ائتلاف ایران نبوده است؛ چه به دلایل تاریخی و تمدنی و چه بر اساس مسائل سیاسی و اقتصادی منطقه‌ای. اتفاقات پرفراز و نشیب ۱۰ سال اخیر، از تعرض به ۲ نوجوان ایرانی در فرودگاه جده در فروردین 94 تا حمله به سفارت عربستان در دی‌ 94 در پی اعدام روحانی عالی‌رتبه شیعه، آیت‌الله شهید شیخ محمدباقر نمر، جنگ ویران‌کننده بی‌حاصل عربستان و یمن که ۸ سال به طول انجامید و پشتیبانی‌های گاه و بیگاه سعودی از نیروهای تکفیری در منطقه در برهه‌های مختلف در سوریه، عراق و افغانستان، همه و همه بر روابط ۲ کشور سایه انداخته. به صورت مشخص پس از ۷ اکتبر 2023 و آغاز جنگ ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی علیه فلسطین، لبنان، یمن و ایران و بویژه پس از روی کار آمدن ترامپ و به‌هم‌ریختگی سوریه با سقوط نظام اسد، تعیین هماوردی‌های ژئوپلیتیک سرعت و آهنگ سریع‌تری یافته است. علاوه بر این، موفقیت در تغییر نظام سیاسی سوریه بر اساس یک الگوی هیبریدی سبب شده منطق هیبریدی وزن بالاتری در نظم‌دهی و وزن‌کشی منطقه داشته باشد. در این الگو، بیش از آنکه «واقعیت» تعیین‌کننده باشد، «تصویر» نقش دارد. تصویر یا پنداشت، به صورت مستقیم ذهنیت را هدف می‌گیرد و در تقاطع منافع و اهداف، تلاش می‌شود صرف نظر از واقعیت، در هر شکل و اندازه و ابعادی که باشد؛ تصویر و روایت و پنداشتی غالب شود که همسو با منافع باشد. به تعبیر دیگر، رفتار در ۲ عنصر یعنی «واقعیت» و «تصویر» ریشه دارد و خود واقعیت در یک تداوم دومینویی باز هم در «تصویر» و «واقعیت» ادامه می‌یابد. در نتیجه، مهم نیست شاخص توسعه انسانی ایران بالاتر است یا عربستان یا اهمیتی ندارد ضریب جینی در ایران کمتر است یا عربستان و حتی امید به زندگی یا حتی میزان جمعیت یا موضوع زنان یا توسعه سیاسی و غیره و غیره. به زبان دیگر، مخاطب ایرانی تنها و تنها با یک عربستان روبه‌رو است و حتی واقعیت عربستان به جهان او راه نمی‌یابد. در چنین موقعیتی که البته بر اساس مشخصات و مختصات عصر پساحقیقت نیز قابل تفسیر است، هر اندازه واقعیات قابل افتخار، ملموس و حتی بی‌نظیر ایران در حوزه‌های مختلف زیرساختی، بهداشت و درمان، هسته‌ای، نانو و... نمایان باشد، گویا گامی به جلو برنمی‌داریم، چرا که اساساً پیشرفت در ذهن مخاطب، آن تصویری است که در ذهن او نقش بسته، حتی اگر چنین تصویری مانند پروژه نئوم یک شکست کامل حکمرانی برای سعودی باشد. آنچه بین واقعیت و تصویر ایران فاصله انداخته و موجب شکل‌گیری روایت انحرافی «ایران ضعیف» برای مخاطب داخلی و خارجی شده، ضعف در توان رؤیاسازی ایران است. بخشی از این موضوع، به دلیل کاهش سرمایه اجتماعی نهادهای رسانه‌ای است و بخش دیگر به دلیل رقابت فرساینده گروه‌های مختلف سیاسی بر سر شکل مواجهه با منافع ملی. پیشرفت جمهوری اسلامی ایران به‌رغم همه تهدیدات و تحریم‌ها و اخلال‌ها اگرچه یک پیشرفت خطی مثبت نبوده اما روی‌هم‌رفته بهره‌مند از ۲ ویژگی اساسی است: اولا درون‌زاست، یعنی بومی و ملی و ایرانی است و ثانیا همه‌جانبه است، یعنی کاریکاتوری نیست، هرچند بر سر حل چالش‌های موجود - البته در یک حرکت دشوار و سخت متأثر از خباثت خارجی - آنچه سیاسیون و مسؤولان پیشنهاد داده‌اند و بر آن تکیه کرده‌اند، تخریب داشته‌ها و انهدام بهره‌هاست! حال آنکه اولا پیشرفت در ذهن مخاطب ایرانی بر اساس یک استاندارد روز مبتکرانه قابل‌ لمس پیش نرفته تا اکنون یک وجه یک‌بعدی اینستاگرامی پیدا کند و ثانیا آنچه بوده و قابل تبیین و عرضه و ارائه هم بوده، در دعواهای صفر و یکی مدیران انکار شده. در نتیجه پیشرفت با ایده و رؤیای بن‌سلمان که درخور نقد و قابل خدشه است، چون وجه فوتبالی یافته و در نقش نام رونالدو پشت پیراهن ورزشی باشگاه النصر سعودی نشسته، برای مخاطب ایرانی احترام پیدا کرده. به زبان ساده، پنداشت یا تصویر عربستان برای مخاطب ایرانی تغییر کرده است. این به این معنا نیست که تمام واقعیت حکمرانی ایران قابل دفاع است، این به این معناست که تصویرسازی ایران از خودش اصلا قابل دفاع نیست. در چنین وضعیتی، داشته‌ها ادراک نمی‌شود و ارزش‌ها قیمت نمی‌یابد و از این نظر است که غنی‌سازی برای مخاطب ایرانی که تا ۱۰ سال پیش یک حق مسلم شناخته می‌شد، اندک‌اندک به واسطه میدانداری جریانی مرموز قابل معامله دیده می‌شود. اگر می‌شد تمام ایرانیان را به سفری طولانی برای تماشای وضعیت زندگی بشر در تمام کشورها برد، باید چنین می‌کرد تا این احساس پدید آید که برخی - و نه همه مشکلات و دشواری‌هایی که امروز با آن درگیریم- پدیده‌های جهانی‌اند اما حالا اتفاقا هیچ راهی نداریم که بگوییم نه فقط عربستان، بلکه همان آمریکای ترامپ هم با مشکلات عدیده زیرساختی روبه‌رو است اما نه باید آن را انکار کرد و نه باید آن را فریاد زد و مهم‌تر از همه آن است که آمریکایی‌ها می‌دانند نه باید مشکلات را گردن رقیب سیاسی انداخت و البته عربستان نمی‌تواند چنین بگوید، چرا که اساسا چیزی به نام رقابت سیاسی یا فکری در آن تعریف نشده است!