از آن جا که قدرت اقتصادی سازمان شانگهای در چارچوب زیرساختهای اقتصادی و تجاری روسیه و چین تعریف میشود، فهم پتانسیل اقتصادی و منافع مالی این دو کشور، بازتاب عمق استراتژیک، قدرت رقابت و ابعاد نفوذ اقتصادی سازمان همکاری شانگهای است: بوریس یلتسین اقتصاد روسیه را به مثابه بیماری محتضر در سال 2000 میلادی تحویل ولادیمیر پوتین داد، اما اقتصاد روسیه اکنون به مرحلهای رسیده است که برای اولین بار، رشد شش درصدی را تجربه میکند. اقتصاد روسیه از سال 2000 تاکنون، حدود 40 درصد رشد داشته است. افزایش سرسامآور قیمت نفت که درآمدهای این کشور را 10 برابر کرد، استفاده از تیم اقتصادی مجرب در دولت، تسهیل در سرمایهگذاری خارجی و نیز تشکیل سه صندوق پسانداز از جمله صندوق <تثبیتاقتصاد> اقتصاد این کشور را متحول ساخت.
هرچند نقطه ضعف اقتصاد روسیه اتکا به درآمدهای نفتی عنوان میشود، با این وصف روسیه با کنار زدن عربستان سعودی، اکنون در جایگاه بزرگترین تولیدکننده نفت جهان ایستاده است و لحاظ درآمد دویست میلیارد دلار در سال در بودجه روسیه، جای شگفتی ندارد. سهم نفت و گاز در بودجه سالیانه روسیه بیش از 50 درصد است، ولی به واسطه موجودی صندوق تثبیت اقتصاد (حدود 60 میلیارد ریال) شوک احتمالی ناشی از سقوط یکباره قیمت انرژی جبران خواهد شد. شرکت دولتی <گازپروم> نبض انرژی روسیه، پس از قربانی کردن شرکت خصوصی <یوکاس> اکنون در تلاش است کنترل خطوط لوله بیشتری را به دست گرفته و به تنها صادرکننده گاز این کشور بدل شود.
به اتکای همین رشد اقتصادی است که روسیه یکی از با نفوذترین کشورها در سازمان شانگهای به حساب میآید، به نحوی که با نگاهی مقتدرانه از توسعه سازمان شانگهای برای ابراز وجود در عرصه معادلات منطقهای و جهانی بهره برده و جایگاه خود را در سلسله مراتب قدرت بینالمللی تثبیت میسازد، چنین نگاهی، هژمونی منطقهای سازمان شانگهای را تقویت میکند.یکی از آمال روسها عضویت در سازمان تجارت جهانی است. عضویت در این سازمان با 149 عضو، رشد اقتصادی روسیه را تضمین میکند. آمریکا انجام اصلاحات دموکراتیک، حذف موانع بر سر راه سرمایهگذاری خارجی و دسترسی به بازارهای روسیه را از جمله پیششرطها برای موافقت با عضویت این کشور در سازمان تجارت جهانی اعلام کرده است. هرچند اجلاس گروه 8 در کشور آلمان اختلافات در این زمینه را مرتفع نکرد، با این حال روسیه دیر یا زود به عضویت این سازمان درخواهد آمد. مزایای عضویت روسیه در سازمان تجارت جهانی، همه اعضای سازمان شانگهای را منتفع خواهد کرد.
قدرت اول اقتصادی سازمان شانگهای کشور چین است که از سال 1978 به این سو، رشد اقتصادی خیرهکنندهای داشته است. فهم قدرت اقتصادی چین، آینده سازمان شانگهای را ترسیم میکند. در این مقطع، چینیها دریافتند که تنها در صورت دارا بودن ظرفیتهای توانمند در عرصه رقابت، توسعه اقتصادی و سیاسی در اندازههای جهانی خواهند داشت. تنظیم برنامههای 25 ساله برای ایفای نقش جهانی و تحقق سیاست همترازی با آمریکا در حوزه اقتصاد، با این هدف صورت گرفت. جمعیت فراوان، نیروی کار ارزان، وسعت سرزمینی، وجود منابع معدنی، عدم وابستگی به مواد اولیه، فرهنگ صرفهجویی ملی و نظم کاری، مؤلفههایی است که اقتصاد چین از آن برخودار است و رشد 10 درصدی را برای این کشور به ارمغان آورده است. چین اکنون پس از آمریکا، ژاپن و آلمان چهارمین اقتصاد جهانی است.
یعنی چین در رتبهبندی قدرت اقتصادی، بالاتر از انگلستان، فرانسه و ایتالیا قرار میگیرد. چین قصد دارد ایالات متحده آمریکا را از رده اول اقتصاد جهانی به زیر کشیده و خود جایش را پرکند. ضمن آنکه چین با ظرفیتهای بالقوه، از توان خلق معجزه اقتصادی در هر شرایط برخوردار است. کسری تراز بازرگانی خارجی آمریکا با چین بیش از 200 میلیارد دلار به سود چین است. رشد اقتصادی سریع چین تقاضای فزاینده برای انرژی را شکل داده و اکنون این کشور دومین وارد کننده نفت پس از آمریکا است. میزان واردات نفت چین در سال گذشته میلادی به 50 میلیارد دلار رسید که نسبت به سال قبل از آن، 7 میلیارد دلار افزایش نشان میدهد. البته بین شاخصهای توسعه چین و واردات انرژی، نسبت مستقیمی وجود دارد.
ذخایر نفتی چین حدود 22 میلیارد تن تخمین زده میشود که باتوجه به رشد مصرف انرژی در این کشور، حجم قابل توجهی نیست و چین را از واردات نفت بینیاز نمیکند. با رشد فزاینده تقاضا برای انرژی، مقامات چین برضرورت ساخت نیروگاههای هستهای و گرایش به سوختهای جدید تاکید میکنند، اما بعید به نظر میرسد که این کشور در آینده نزدیک، طرحها و ایدههای خود را در این راستا عملی سازد. از سویی، به گزارش وزارت بازرگانی چین، حجم مبادلات خارجی این کشور در نیمه نخست سال جاری به 7/795 میلیارد دلار خواهد رسید که در مقایسه با دوره مشابه در سال قبل، 4/23 درصد رشد داشته و مازاد تجاری این کشور نیز برابر با 5/9 میلیارد دلار بوده است. هدف چین اکنون کسب استانداردهای توسعه یافتگی با الگوبرداری از کشورهای تراز اول جهانی است. پیگیری این هدف نیازمند محیط امنیتی با ثبات است و بدون ارتباط عمیق و دوستانه با همسایگان و شرکای سیاسی و اقتصادی، محیطی با این مختصات پایهریزی نمیشود. توسعه و تقویت سازمان شانگهای، هم محیط مساعد امنیتی را برای سرمایهگذاری چینیها مهیا میسازد و هم بازار فروش پر رونق و نزدیکی در اختیار تجار چین قرار میدهد. در کنار این، کشورهای عضو سازمان، صنایع خود را به سوی کسب ظرفیتهای رقابت با اجناس چینی سوق خواهند داد.
اقتصاد سوم سازمان همکاری شانگهای، قزاقستان است. کشوری نفت خیز با موقعیت ژئوپولتیک در همسایگی روسیه، خزر، چین، ازبکستان، قرقیزستان و ترکمنستان. ایالات متحده سخت در تلاش است تا قزاقستان را به حلقه دوستان منطقهای خود وارد کند تا از این کشور به عنوان اهرم فشاری در برابر روسیه بهره گیرد و نیز فرآیند صدور نفت قزاقستان به اروپا و آمریکا را تسهیل کند. اقدام غیرمنتظره روسها در قطع صدور گاز به گرجستان و اوکراین در اوج سرمای منطقه، موجب شد که غرب، روسیه را به استفاده ابزاری از انرژی متهم کند. برای پیشگیری از اقدامات احتمالی روسها، دیک چنی، معاون رئیس جمهور آمریکا در سفر به قزاقستان از مقامات این کشور خواست تا مسیرهای جایگزین برای انتقال انرژی خود را مورد بررسی قرار دهند. قزاقستان بخش اعظم نفت خود را از طریق خاک روسیه صادر میکند. حضور قزاقستان در سازمان شانگهای، پیوندهای اقتصادی، فرهنگی، تاریخی و سیاسی روسیه را با آن کشور مستحکم کرده و به ایجاد لایه محافظی برای دفع سیگنالهای ارسالی از سوی آمریکا منجر خواهد شد.اهرم آمریکا در حوزه نفتی قزاقستان، کمپانی <شورون - تگزاکو> است.
شرکت دولتی گاز پروم روسیه تلاش دارد اقتدار این کمپانی را به چالش بکشد.روز 26 ماه مه سال 2006 قزاقستان با افتتاح خط لولهای جدید، برای اولینبار نفت خود را به طور مستقیم به کشور چین منتقل کرد. این خطوط لوله قرار است تا سال 2011 میلادی تا منطقه <دوشانزی> چین، محل احداث بزرگترین پالایشگاه نفت چین امتداد یابد. پکن 700 میلیون دلار برای تکمیل این خط لوله سرمایهگذاری کرده است.از سویی، چین متعهد به گسترش میدانهای نفتی قزاقستان شده است. به جز صنعت نفت و رونق کشاورزی، قزاقستان از منابع غنی زیرزمینی به ویژه فلز حیاتی اورانیوم برخوردار است. مجموعه توانمندیهای قزاقستان زمینه مناسبی برای بهرهمندی متقابل اعضای شانگهای و تقویت همگرایی در این سازمان فراهم آورده است.دیگر ظرفیت کشورهای عضو سازمان شانگهای، صنعت توریسم است. توریسم که از آن به عنوان صنعت قرن بیست و یکم یاد میشود، منبع ارزآوری مهمی برای این قطب است. تأثیر این صنعت بر افزایش میزان اشتغال، بالا بردن درآمدهای ارزی، رونق صنایع داخلی و گسترش همکاریهای بینالمللی، موجب شده که توریسم جایگاه معتبری در تعیین استراتژی اقتصادی دولتها پیدا کرده و به عنوان قدرتی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مطرح شود.
طی سالیان اخیر، دولتها با تغییر و اصلاح قوانین و مقررات معطوف به جذب گردشگر، توسعه این صنعت را در کشور خود موجب شدهاند. شش کشور عضو سازمان شانگهای به دلیل قدمت تاریخی و دارا بودن جاذبههای منحصر به فرد گردشگری، از ظرفیت توریست پذیری برخوردارند. نا امنی و وقوع حوادث تروریستی متعدد در کشورهای توریستپذیری چون ترکیه، مصر، اندونزی، اردن، لبنان و حتی اسپانیا و انگلستان، انگیزههای زیادی در نزد توریستها برای سفر به این منطقه بهخصوص چین و روسیه ایجاد کرده است.
چشمانداز آینده:
بدون تردید، دیر یا زود ایران، هند، پاکستان و مغولستان اعضای ناظر سازمان همکاری شانگهای، به عضویت رسمی این سازمان در خواهند آمد. حضور این چهار کشور، وزن سیاسی - اقتصادی و فرهنگی سازمان شانگهای را بالا برده و در صفحه شطرنج سیاسی، مهره کارسازی خواهد کرد. ایران با دارا بودن منابع عظیم انرژی و موقعیت جغرافیایی ویژه، تنها کشوری است که به طور همزمان به خلیج فارس و دریای خزر متصل است. این ویژگی، انتقال نفت آسیای میانه از این مسیر را ممکن میسازد. در اختیار داشتن ساحل وسیع خلیجفارس و تسلط بر تنگه استراتژیک هرمز، به ایران قدرت قابل ملاحظهای در معامله انرژی جهان بخشیده است. این نقش پررنگ در معامله انرژی، چین و روسیه، دو قطب محوری سازمان شانگهای را به تهیه مقدمات عضویت رسمی ایران مجاب خواهد ساخت.
هند به مانند چین در سالهای اخیر رشد اقتصادی خیرهکنندهای داشته است. این کشور با وجود تنوع قومی - مذهبی و کثرت جمعیت، محیط امنی برای سرمایهگذاری خارجی است. هر چند ایالات متحده آمریکا به هند بعنوان خط مقدم جبهه کنترل پیامدهای ظهور چین در جایگاه قدرت بزرگ جهانی نظر دارد، با این حال تقویت هند به منزله تقویت توانمندیهای سازمان شانگهای است.
از سویی، حضور هند و پاکستان، دو خصم و رقیب دیرینه در سازمان شانگهای، مقدمه ذوب شدن یخ روابط و سرآغاز تحول در چارچوب مناسبات دو کشور خواهد شد.
نتیجه:
امروز برخلاف دوران جنگ سرد که استراتژی غالب، بلوکبندی نظامی، انباشت زرادخانه، تشکیل دولتهای اقماری و تبلیغ مانیفست سوسیالیسم و کاپیتالیسم بود؛ تقویت زیرساختهای اقتصادی و گسترش مناسبات تجاری کشورها در قالب پیمانهای منطقهای، مهمترین عامل در حفظ توازن اقتدار جهانی و ممانعت از تحمیل اراده هژمونیک حریف تعریف شده است. سطح مبادلات تجاری، نرخ رشد اقتصادی، تولید ناخالص ملی، اشتغالزایی، توسعه صنعتی و توان دستیابی به بازارهای فروش جهانی است که کفه ترازوی قدرت را به سود یک کشور یا قطب سنگین میکند. با توجه به تغییر الگوهای اقتدار بینالمللی پس از جنگ سرد و تحول در چارچوبهای تحلیلی سیاستمردان، هویت بخشی سازمانهای همکاری منطقهای و یا تقویت سازمانهای موجود، در دستور کار قرار گرفته است. سازمان همکاری شانگهای با مساحتی معادل 30 میلیون کیلومتر مربع، جمعیتی معادل 5/1 میلیارد نفر و دارا بودن موقعیتهای ژئوپلتیک و ژئو استراتژیک، پس از تثبیت جایگاه خود در نظام منطقهای، اکنون دامنه تأثیرگذاری خود را به حوزه جهانی هم تسری داده و نقش غیرقابل انکاری در تغییر نگرشها به پیمانهای منطقهای ایفا کرده است. به همین دلیل، تقاضا برای عضویت در آن از جانب کشورهایی که خواهان نقش آفرینی در معادلات جهانی یا اثبات هویت جهانی خویش هستند، افزایش یافته است.