صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۷ تير ۱۳۸۶ - ۱۱:۰۳  ، 
کد خبر : ۱۰۸۴۷

اختصاصی بصیرت :تحلیل وزیر ارشاد از چیستی و چرایی تخریب دولت

این احساس آرامش و امنیتی که به مومنین و وفاداران به اصل نظام دست داده است، من می توانم بگویم در بیست سال گذشته یک وضعیت مطلوب و بی سابقه است . وقتی چنین اتفاقی افتاده است به نظر شما آیا ادامه این وضعیت چیزی را که توی کاسه و کوزه کسانی که به وضع دیگری در عادت داشته اند زده است تثبیت نمی کند. کسانی که معتقد بودند که به جای شنیدن درددل مردم از نزدیک، باید در اتاق های شیک خودمان از اوضاع کشور مطلع شویم. آنها به تصریح گفته اند این هنرنیست که دولت بلند می شود و به نقاط مختلف کشور می رود. مدیر کسی است که در اتاق کار خود بنشیند و از آنجا کشوررا هدایت کند!


بصیرت:حجم عملیات روانی به منظور تخریب دولت نهم در هفته‌های اخیر به شکل تامل انگیزی فزونی یافته است. این تهاجم جدید طبعا متکی به یک پشتوانه تحلیلی که از خلال بازخوانی وضعیت فعلی و گذشته قابل ردیابی است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بصیرت آقای محمد حسین صفار هرندی وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی  در جمع گروهی از اصولگرایان به بررسی این مسئله پرداخته است. مشروح این سخنان از نظر شما می‌گذرد:

چیستی و چرایی تبلیغات تخریبی بر ضد دولت نهم

چیزی که به عنوان محور این بحث انتخاب شده است قطعا در ارزیابی‌های دوستان پاسخ هایی دارد. پاسخی که بنده می‌دهم شاید از این جهت برای شما اهمیت داشته باشد که رؤیت یک عنصر کابینه را در قبال مطالبی که محور حوادث روز است دریافت می‌کنید. این را همه قبول دارند که شکل‌گیری دولت نهم در شرایط و وضعیتی اتفاق افتاد که شبه اجماعی در میان نخبگان و از ‌جمله در میان فعالان رسانه‌ای ، مدیران سابق حکومتی و دولتی، چهره‌های شاخص سیاسی، سازمان‌ها، تشکل‌ها و احزاب گوناگون در مخالفت با روی آمدن فردی که بعد رییس جمهور شد، به وجود آمده بود. این اتفاق و اتحاد در تمام جهات مبنای درستی نداشت. البته برخی از آنها دارای مبنا بود و شاید بتوان به مخالفت کنندگان حق داد. آنها فهمیده بودند که چه اتفاقی قرار است بیفتد و مخالفت‌های آنها کاملا سنجیده بود. بنابراین از این نظر باید به آنها حق داد. این جریان همان جریانی است که ما معتقدیم توانسته بود در طول بیش از دو دهه گذشته مدیریت کشور را در اصلی‌ترین بخش‌ها به دست بگیرد و گردش قدرت در دایره بسته آنها اتفاق می‌افتاد. از زمان دولت آقای مهندس موسوی یعنی دهه 60 تا پایان دوره آقای خاتمی یک جریان شناخته شده که اسامی آنها در افکار عمومی جا افتاده است و فعالان سیاسی به خوبی رنگ و بوی آنها را می‌شناسند و حضورشان را در جاهای مختلف اداره سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نظام حس می‌کنند مدیریت‌ها را در دست داشتند. این جریان در یک مورد احساس قطعی داشت که با چنین اتفاقی جریان سابق به هم خواهد ریخت و آشفته خواهد شد. آن هم عمدتا در انتخاب آقای احمدی‌نژاد بود که او در رفتار‌های انتخاباتی و نوع سلوک در مدیریت شهرداری نشان داده بود که می‌خواهد اتفاق تازه‌ای را رقم بزند. صرف نظر از این دسته‌ها با آن مشخصات، کسانی هم بودند که متحدان تا آن زمان‌ آقای احمدی‌نژاد به عنوان یک عضو از جامعه اصولگرایی بودند، اما برخی از مشرب‌ها را در ایشان نمی‌پسندیدند و به مشرب دیگری اعتقاد داشتند. آنها هم در یک انتخاب نهایی بعضا به این نتیجه رسیده بودند که اگر رقیب انتخاباتی آقای احمدی‌نژاد را انتخاب کنند بر ایشان مطلوب تر است . اینها را ما نمی‌توانیم بگوییم که متحد عملی آن دسته اول هستند. بلکه متحد تاکتیکی آن دسته به شمار می‌روند. چنان که بعد از این اتفاق،  نتایج آنچه را که رخ داده است به نفع خود یافتند و اعلام کردند که این انتخاب مبارکی است و باید به خودمان تبریک بگوییم. حالا ما آمده‌ایم کمک کنیم. اگر چه تلاش قبلی آنها بر این نبود ولی وقتی این اتفاق را در دستگاه سنجش معیاری خودشان قرار دادند دیدند که چیز بدی هم نبوده است.

آثار آن عقبه سیاسی و اجتماعی، که در آستانه انتخابات پدید آمد و منجر به یک صف آرایی شد که یک طرف آن بسیاری از استوانه‌های فرهنگی سیاسی دینی و در طرف دیگر آقای احمدی‌نژاد با یک عقبه توده‌ای و مردمی قرار گرفتند، در همان ابتدای امر دیده می‌شد.

آن صف آرایی، آثار خود را  بعد از انتخابات هم به نوعی نشان داد و این وضعیت ادامه پیدا کرد . این آثار، دو طرفه بود. یعنی آن طرفی که خود را باخته این صحنه می‌دید عمدتاً فکر می‌کرد که باید بازی قبل از انتخابات را ادامه دهد (از چانه زدن در نتیجه انتخابات تا حرف و حدیث‌های دیگر) و طرف مقابل هم وقتی می‌دید یک عده کینه توزی‌های خود را به اوج رسانده اند، متأثر از همین فضا و جّو بالاخره به طرف مقابل بدبینی داشت. این تصویر واقعی صحنه است و من نمی‌خواهم بگویم که طرفین حق داشتند این کار را بکنند. اما بخش قابل توجهی از آنچه که امروز شما به آن عنوان مخالفت با این دولت یا چوب لای چرخ دولت گذاشتن می‌بینید به نظر من چیزی بیشتر از اینهاست.

سنت‌هایی در این دور از فعالیت حکومت و نظام به صحنه آمد و جریان پیدا کرد که اگر چه بعضی از آنها ممکن است کمی خام و نسنجیده به صحنه آمده باشد اما نشان دهنده اراده‌ای است که تصمیم دارد انقلاب را احیا کند. انقلاب در طول بیش از دو دهه پویش ، افت و خیزها و فراز و فرودهایی داشته است. در این اواخر هر کسی که به تصویر انقلاب می‌نگریسته تصویر افسرده‌ای را شاهد بوده است. مثلاً در تمام پیام‌هایی که شما از دوران حاکمیت دوم خردادی می‌دیدید ، در مورد خود انقلاب، فعالان انقلابی، عملکرد دوران انقلاب و دوران جنگ و همه آن چیزهایی که ارزش تلقی می‌شد چون و چرا می‌شد. صریحاً می گفتند که مثلاً ادامه جنگ خیانت بود و ما با این اقدام، کشور را عقب مانده نگه داشتیم. بعضی‌ها به ورود در مناقشه با قدرت‌‌های سلطه گر تشکیک کردند و گفتند ما ضررهایمان و مشکلاتمان از زمانی بود که با آمریکا درگیر شدیم و کسانی که این کار را کردند خیانت به ملت کردند و بعضی‌ها آمدند و اساساً اصل “انقلاب” را زیر سوال بردند. آنها گفتند که اساسا پدیده “انقلاب” چیز بدی است و بیان خودشان را گاه بدین صورت بروز می‌دادند که وقتی از آنان سوال می‌شد، آیا منتظر یک انقلاب دیگر هستید، می‌گفتند همان یک بار بس بود و در همان یک انقلاب که اتفاق افتاد ما به قدر کافی زجر کشیدیم. شبیه همین چیزی که گاهی آقای سروش بیان می‌کند که من با اصل انقلاب موافق نیستم و همان یکی هم زیاد بود.

در این فضا، دولتی به میان آمده است و می‌گوید من آمده‌ام از روی تصویر سال 57 انقلاب مدل برداری کنم و از روی این انقلاب مظلوم غبار روبی کنم و همه آن ارزش‌های سابق برای من ارزش است. منتها نمی‌خواهیم خودمان را از مواهب دوران جدید محروم کنیم. مردم حق دارند از بیشترین امکانات بهره‌مند شوند. یعنی به نوعی اوج دموکراسی، مردم گرایی و حفظ کرامت مردم در کنار انقلابی بودن، اوج تمایل به منافع و  مصالح روزمره و معیشت مردم داشتن در عین پایبندی به منافع انقلاب و آرمان‌های دینی، آزادی‌های مردم را پاس داشتن در عین وفاداری به آن خط قرمزها و مرزهای تعیین شده، ایده‌هایی بود که این دولت مطرح کرد. جالب این که این نحوه دیالوگ برقرار کردن با جامعه آرام آرام  در عامه مردم هم جایی باز کرد و مردم هم به چنین نحوه برخورد پاسخ مثبت دادند. شاهد آن البته استقبال خوبی است که در مجامع مختلف به خصوص در سفرهای استانی از اقدامات دولت شد و ملت کاروان دولت را به صورت با شکوهی در همه جا به استقبال و پیشواز رفت.

حاصل این اقدامات آرام آرام ظاهر شد. یعنی برای جامعه جا افتاد که این گفتمان که از مدعیان اسلام و انقلاب کاری ساخته نیست در اینجا نفی می‌شود. یعنی وفاداری به دین، انقلاب و رهبری با ناکارآمدی مترادف نیست. معلوم شد که ایستادگی در برابر غرب در همین دوران پر فشار و پر آسیب ممکن است . در حالی که دشمن هر روز بر ظرفیت فشار خود می‌افزاید و انتظار این است که دولت در برابر آنها جا بزند، (چنان که در دولت‌های قبلی دیده بودیم که هر گاه فشار دشمن زیاد می‌شد، نشانه‌های تسلیم مدیران اجرایی و بعضاً بقیه شرکا ظاهر می‌شد و پیشنهاد مصالحه و سازش می‌آوردند) در این دوره مردم احساس کردند که دولت مصراً پای مواضع استقلال طلبانه و صیانت از منافع ملی ایستاده و نتیجه‌اش هم این شده است که ما در جهان عقب نیفتاده‌ایم بلکه جلو رفته‌ایم. مثلا اگر قرار بود در آستانه روی کارآمدن این دولت تاسیسات اصفهان را هم جمع آوری کنیم الان به اینجا رسیده‌اند که بگویند همین تاسیسات نطنز را تا همین سطح فعلی حفظ کنید و فقط جلوتر نروید تا مذاکره کنیم. آن موقع می‌گفتند که ما اصلا شما را داخل نمی‌دانیم که بخواهیم با شما مذاکره کنیم. اول بروید و خودتان را از همه آن فن‌آوری خلع کنید تا با شما مذاکره کنیم. اما شما مدت‌هاست که نشنیده‌اید که آمریکایی ها برای نشستن بر سر میز مذاکره با شروط معروف خودشان مثل احترام به حقوق بشر، تعهد دادن در مسئله فلسطین، دست برداشتن از شرارت‌ها و .... را مطرح کنند. اصلا دیگر خجالت می‌کشند تعابیری مثل یک "جریان شرور بین‌المللی" را در مورد ما به کار ببرند . این حاصل یک گفتمانی است که بیشتر آن مربوط به این دوره است که البته فقط مربوط به دولت نیست بلکه متعلق به دولت، مجلس و هدایت‌های رهبری است.

در بخش کارآمدی نظام باید تامل جدی تری کرد . گاه از بس برخی موارد تکرار می‌شودارزش خودش را ممکن است در نزد مخاطبانش اعم از نخبگان و مردم از دست بدهد. ولی به نظر من جای تامل دارد. در این دوره در آستانه روی کارآمدن رییس جمهور فرض‌ها این است که اگر او بیاید مملکت تعطیل می شود. اما در اولین سال این دوره فعالیت‌ عمرانی 4/2 برابر سال قبل می‌شود، رکوردی که به این زودی‌ها بعید است کس دیگری بتواند آن را بشکند. در تمام موارد، شاخص‌های جهشی و نه ارتقایی وجود دارد. مثلا 10 تا 15 درصد رشد نیست. جهش گاه 10 برابری است. در همین مسایل مثل گاز سوز کردن خودروها تمام رقم‌ سال‌های قبل 140 هزار دستگاه خودرو را شامل می‌شود. اما دولت نهم در یک سال 200 هزار خودرو را گاز سوز کرده و برای گاز سوز کردن سالانه 700 هزار و شاید یک میلیون خودرو خیز برداشته است. از امسال که بگذرد انشاء ا... گاز سوز کردن سالانه یک میلیون خودرو قطعی است. در سرویس دادن به مردم در زمینه مخابرات ممکن است گفته شود که زیر ساخت‌ها قبلا آماده شده است. اما سال ‌ها بود که این زیر ساخت‌ها را فراهم کرده بودند ولی سرویسی که به مردم داده می‌شد جهشی نداشت. در 11 سال هشت میلیون خط تلفن همراه و در یک سال 11 میلیون خط تلفن همراه واگذار شد. این تحرک فقط به دلیل وجود نگاه‌ جهادی در مرکزیت این دولت به دست آمده است. در جلب رضایت مردم در قشرهای مختلف مثلا اگر به سراغ کشاورزان بروید حتما این را می‌گویند که اولین بار است که وزارت جهاد کشاورزی در همان روز اول برداشت محصول به سراغمان آمده و آن را خریداری کرده است. موفقیت بزرگی که سال گذشته در این زمینه حاصل شد، پیش از این هیچ وقت و در هیچ دوره‌ای سابقه نداشته است. اینها نشان‌دهنده تدبیر و تصمیمی است و جُربُزه‌ای برای عمل کردن به آن تصمیم .

در ارتباطات بین المللی میزان مراودات نظام با کشورها از هر زمان دیگر بیشتر است . سفرهای سران و مدیران جوامع دیگر به کشور ما یااز کشور ما به دیگر کشورها، از همیشه بیشتر بوده است. پس منزوی هم نشده‌ایم. یعنی ما اصولگرا شده‌ایم اما منزوی نشده‌ایم . اصولگرایی مترداف با انزوا در جامعه بین‌المللی نیست. این سخن هم تثبیت شد. ارزش‌هایی که نگران از دست دادن آنها بودیم و به تدریج رنگ باخته بود.

در این دوره هیچ کس ادعا نکرده و نمی‌تواند بگوید که ما الان به یک تحول فرهنگی نسبت به قبل از این دوره دست پیدا کرده‌ایم. تحول به معنای زیر و رو شدن از اساس را هیچ کس ادعا نکرده است و چنین ادعایی اساساً خردمندانه هم نیست. برای این که در فرهنگ با یک تکان، تغییر حاصل نمی شود. من بارها این را عرض کرده‌ام . عظمت انقلاب کافی بود که همه چیز را به هم بریزد. وقتی به بعد از انقلاب نگاه کنید در سینماها تا نه ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی فیلم‌های مستهجن به نمایش در می‌آمد و تا زمان شهادت شهید بهشتی در تیرماه 1360 در کشور زنان بی حجاب فراوان یافت می‌شدند یعنی مسئله فرهنگی چنان است که حتی عظمت انقلاب با همه ظرفیت‌هایش توان بر هم زدن آن را ندارد و باید منتظر تدریج و یا اتفاق‌های بزرگی مثل ریخته شدن خون پاک شهید بهشتی و 72 تن یارانشان بود. به گونه‌ای که عده‌ای خجالت کشیدند بعد از آن با آن وضع ناهنجار ظاهری بیرون بیایند و از آن زمان به صورت نوشته و نانوشته الزام حجاب عملی شد.

در حوزه فرهنگی اتفاق‌های بزرگی افتاده است. وقتی به کارنامه تئاتر مراجعه کنید می‌بینید در طول 12 ماه سال شش ماه آن تالار  وحدت و تئاتر شهر و ... در تصرف نیروهای مذهبی است، تا تئاترهایی با مشخصات و موضوعات دینی را اجرا کنند. پای بروبچه‌های تئاتری متدین با مشخصاتی که من و شما سراغ داریم هیچ گاه به تالار وحدت نرسیده بود. در اجرایی که یکی از این گروه‌ها که در تالار وحدت داشتند، خود کارگردان به من گفت که این اولین بار است که ما در چنین تالاری اجرا داریم. هیچ گاه آنها را به چنین تالاری راه نمی‌دادند . مثلا می‌گفتند که در آمفی تئاتر فلان دانشگاه اجرا کنید. در این دوره اینها از حاشیه درآمده و به متن آمدند. طوری شد که بعضی از قدیمی‌ها گفتند که همه حوزه نمایش روضه خوانی شده و تئاتر را سقاخانه کرده‌اند ! البته ، بنا نداریم این کار را هم بکنیم. ما گفتیم آن بخش از تئاتر که در گذشته غریب واقع شده است ظرفیت این را دارد که بقیه قسمت‌های تئاتر را هدایت کند تا آن قسمت ها هم از این ظرفیت‌ها رنگ بپذیرند.

به یاد دارید که در حوزه کتاب چه اتفاق‌هایی افتاده بود.در این دوره به سختی یک نفر می‌تواند کتابی را پیدا کند که بگوید از آن مواردی است که می‌توان آن را به عنوان مورد منفی عَلَم کرد.  ولی پیدا می‌شود. بالاخره وقتی 53 هزار عنوان کتاب در سال چاپ می‌شود می‌توان جایی چیزی را پیدا کرد، ولی روال عوض شده است و مرکزیت کنترل کننده دغدغه و اعتقاد دارد. قبلا چنین اعتقادی وجود نداشت. می‌گفتند به ما دستور داده‌اند که این کار را بکنیم . اما الان دلدادگی در پشت کار است. اصلا تحلیل‌های انتقادی قبل ما در حال حاضر به صحنه عمل آمده و به اجرا در می‌آید.

در سینما گاهی ناملایماتی بروز می‌کند و اثری از گذشته همچنان در کار امروز ظاهر می‌شود و گاهی با ناجوانمردی ‌هایی هم همراه می‌شود. مثلا فیلمی نامناسب را با بریدن 25 دقیقه از آن به فیلمی خنثی تبدیل می‌کنید، تا چرخ سینما بگردد. و شما با حذف 25 دقیقه از فیلم آن را با یک محتوای جدید برای اکران آماده می‌کنید. اما در زمان اکران، نابکاری سی‌دی اولیه فیلم را توزیع می‌کند و این وسیله‌ای برای قضاوت در مورد عملکرد معاونت سینمایی می‌شود. البته من عملکرد معاونت سینمایی و یا کار وزارتخانه خودمان را از خطاها و احیانا سهل‌انگاری مبرا‌ نمی‌دانم . ولی وقتی قیاس می‌کنیم می‌بینیم که این، کارنامه درخشانی در قیاس با گذشته است. منتها ما قول نداده بودیم که سال بعد از آمدن ، تمام سینما سالم خواهد بود. گفتیم سال اول از ما 40 درصد انتظار تصحیح داشته باشید. سال دوم تا 70 درصد، سال سوم و چهارم انشاء ا... به 90 درصد برسانیم . صد در صد را هم برای جامعه امام زمانی بگذارید. چیزی که تصور کنیم که مو لای درز آن نمی‌رود در مدیریت بشر زمینی حاصل نخواهد شد.

در تثبیت جایگاه کارآمد نظام کارهایی در این دوره کوتاه کمتر از دو سال شده که مردم را امیدوار کرده و اعتماد شان را برانگیخته است که از دست جمهوری اسلامی اینچنین کار بر می‌آید. من به طور مکرر پروژه‌های فرهنگی را در شهرهای مختلف افتتاح می‌کنم.

تقریبا این به صورت یک عادت برای من در آمده است که ابتدا درباره زمان شروع اجرای پروژه سوال کنم. از 22 سال پیش داریم و حداقل این است که اولین کلنگ پروژه در چهار سال قبل زده شده است. پروژه‌ای بود که در مدت 14 سال فقط 25 درصد پیشرفت داشته است و ظرف 11 ماه 75 درصد بقیه به اتمام رسیده است. اگر بچه‌های تهران به برخی از این پروژه‌های غرور آفرین فرهنگی در شهرستان‌های دور افتاده سر بزنند لذت می‌برند و می‌گویند کاش در اینجا زندگی می‌کردیم و از چنین امکانی بهره‌مند بودیم.چیز ساده‌ای نیست، وقتی یک پروژه‌ 5/1 میلیاردی مثلا در شهرستان متوسط صومعه‌سرا افتتاح می‌شود. در تمام نقاط کشور الان ده‌ها مورد آماده افتتاح هست. اینها جزء‌ افتخارات شماست . افتخار هر کسی که به اصولگرا بودن خودش می‌نازد. چون می‌تواند بگوید که یک عده‌ای پروژه‌های چندین ساله نیمه تمام را به بهره‌برداری رساندند. نمایندگان مجلس از طیف‌های مختلف سیاسی موسوم به چپ گرفته تا اصولگرایان ، وقتی در جریان این اقدامات قرار می‌گیرند می‌گویند که ما اعتراف می‌کنیم این دولت از این حیث، خدمت بزرگی را انجام داده است که پروژه‌های نیمه تمام را به اتمام می رساند. پروژه‌ای شش سال پیش شروع شده و تا آخر سال 84 فقط 15 درصد پیشرفت داشته است و ظرف نه ماه 85 درصد آن اجراشده است. این به مردم این گونه تفهیم می‌کند که می‌شود کاری با چنین عظمت را مثلا در عرض 5/1 سال به سرانجام رساند. این مردم را متوقع می‌کند و از آن توقع‌های بجاست. برای این که ظرفیت انجام آن وجود دارد.

الان این نکته در حال اثبات است که در این مملکت بچه‌های حزب‌اللهی و به طور کلی ایرانی‌ها ظرفیت‌ ساخت هر چه را که اراده کنند دارند. چند روز قبل در قزوین با آقای نصری استاندار گپ و گفتی داشتیم . از چیزهایی که آنجا دستگیر من شد این بود که در یکی از سرمایه‌گذاری‌های که به ارزش هزار میلیارد تومان در آن استان شده است، 90 درصد آن متعلق به بخش خصوصی است. شما همواره می‌شنوید که سرمایه‌ها در حال فرار کردن است! اما سرمایه‌های افراد ایرانی و غیر ایرانی از دبی و آمریکا آمده و جذب شده است. امسال دو هزار میلیارد تومان سرمایه‌گذاری جدید شده است. در این سفر وقتی در جاده حرکت می‌کردیم شهرک‌های جدید التاسیسی مشاهده می‌شدندکه پس ازحدود هشت سال ازاولین اقدام برای‌احداث در حال‌حاضر چهره آنهابه طورسریع عوض شده است.

به ایشان(استاندار قزوین) گفتم استاندارد شما برای زمان ساخت پروژه‌های متوسط چیست؟ ایشان گفت : پروژه کوچک (یعنی با ظرفیت مالی 500 میلیون تومان) در مدت یک سال و پروژه متوسط دو سال است. وی در ذکر یک مورد از پروژه‌های متوسط احداث نیروگاه را مطرح کرد. او گفت که پروژه‌های بزرگ حداکثر در چهار سال انجام می شود. مثلا ساختمان یک مجتمع بزرگ بیمارستانی با 260 تخت برای تحویل دادن به وزارت بهداشت 18 ماهه آماده شده است. اینها یک نوع انقلاب است. من بارها این را به مناسبت‌های مختلف گفته‌ام که به دولتمردان بعدی سخت خواهد گذشت. با این رکوردهایی که زده شده که مثلاً یک پروژه متوسط مثل یک نیروگاه را در مدت دو سال می‌توان سامان داد، مدیر نمی‌تواند هفت سال یک پروژه را معطل کند و مردم نگاه کنندو با حسرت بگویند “آخر هم آماده نشد.

علاوه بر همه این اتفاق‌ها، اتفاق دیگری هم افتاده و آن آرامش حاکم بر جامعه است. کشور دیگر تلاطم ندارد. به یاد بیاورید یک روز صحبت این بود که اختیارات رئیس جمهور کم است و برای افزایش این اختیارات، قانون اساسی بایستی زیر و رو شود! (البته کسانی که برای آینده اداره کشور خیز برداشته اند باز هم دنبال همین مسائل هستند). الان ثابت شده‌است که اختیارات کم نیست و برای این که چند برابر گذشته برای مردم کار کنیم همان اختیارات قبل کافی است. مسئله دیگر دعوای مجلس و دولت بود . البته بین دولت و مجلس خوب است که یک برخورد انتقادی وجود داشته باشد ، چیزی که هم اکنون هم وجود دارد. اگر از سیئات آن عبور کنیم که ناشی از تمایلات سطح پایین و دل آزار است و گاهی بروز پیدا می کند، اما در مجموع منتقد دولت بودن برای مجلس چیزی بدی نیست، مخصوصاً اگر از سر خیرخواهی باشد و بعد همان فرد منتقد چند روز بعد اقدام مثبت دیگری از دولت را تأیید کند. این غیر از آن است که دولت و مجلس به عنوان دو قوه مجزا گاه رودرروی همدیگر قرار بگیرند و بخواهند ریشه یکدیگر را از جا درآورند و به چهره همدیگر پنجه بکشند و مردم مظلوم هم از ناحیه دعواهای آنها تنها شاهد بی عملی باشند . چون در چنین وضعیتی کاری صورت نمی گیرد . مجلس و دولت در این دوره در کنار همدیگرند. شاید تندترین انتقادهای مجلس به دولت در این دوره بیان شده است . اما باز یک اتحاد در معنای واقعی، بین آنها وجود داشته است و مردم هم از این گفتمان انتقادی مجلس نسبت به دولت آسیب چندانی ندیده اند . همچنین با همه ایرادهایی است که ممکن از جانب دولت و مجلس به قوه قضائیه با بالعکس وارد باشد، معارضه ای که روح مردم را خراش بدهد وجود ندارد. مهمتر از همه، این که کانون های مورد اتکای نظام مثل نیروهای بسیج که امن و امان کشور در گرو حضور با صلابت آنها ست در این دوره مورد احترام قوای مختلف است و در جایگاه خودشان قراردارند. دیگر طعنه ها و برخوردهای حذفی که نسبت به سپاه یا دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی کشور مطرح می شد، وجود ندارد. افشاگری علیه کانون های مرکزی نظام از درون نظام دیگر صورت نمی گیرد. کشور در خدمت آن ولی است که از جانب خدا مأذون برای اداره امور است. آن غربت که انسان از 16-17 سال پیش انسان برای جایگاه ولایت احساس می کرد(که کسانی در حالی که بایستی در برابر ولی امر تعبد داشته باشند می آمدند و ادعاهایی بالاتر از جایگاه خودشان را مطرح می کردند) دیگر وجود ندارد. در حال حاضر بالاترین مقام اجرایی کشور به خاکساری در برابر ولی امر افتخار می کند و آنچه ایشان بفرمایند عمل می کند و برایش مطاع است . این احساس آرامش و امنیتی که به مومنین و وفاداران به اصل نظام دست داده است، من می توانم بگویم در بیست سال گذشته یک وضعیت مطلوب و بی سابقه است . وقتی چنین اتفاقی افتاده است به نظر شما آیا ادامه این وضعیت چیزی را که توی کاسه و کوزه کسانی که به وضع دیگری در عادت داشته اند زده است تثبیت نمی کند. کسانی که معتقد بودند که به جای شنیدن درددل مردم از نزدیک، باید در اتاق های شیک خودمان و از طریق تلفن و تصاویری که ویدئو پروژکتورها به صورت همزمان برای ما پخش می کنند از اوضاع کشور مطلع شویم. آنها به تصریح گفته اند این هنرنیست که دولت بلند می شود و به نقاط مختلف کشور می رود. مدیر کسی است که در اتاق کار خود بنشیند و از آنجا کشوررا هدایت کند!

این توفیق برای هیچ رئیس جمهور دیگری در طول دوره هشت ساله مسئولیت ریاست جمهور  حاصل نشد که به همه شهرستان های ایران سفر کرده باشد . رئیس جمهور فعلی در کمتر ا زدو سال از تمام شهرستان های کشور بازدید کرده است . این توفیقی برای اوست که توانسته است از این طریق رابطه حکومت و مردم را سهل کند و این توقع را در مردم برانگیزد که از فاصله ده متری حتی گاهی بدون به کار بردن لفظ "آقا" او را خطاب کنند و خواسته‌شان را مطرح کنند. نزدیکی و صمیمیتی که خود من برخی از صحنه های آن را دیده ام . به گونه ای که گویا در جمع آشنایان خود طرح موضوع می کنند . نگاه رئیس دولت هم اغلب این است که حتی بایستی به سراغ همین موارد جزئی رفت و حل کرد . ایشان بارها در جلسات دولت گفته است که این نامه های مردم را ساده نگیرید. شما فرض کنید از میان این هفت میلیون نامه فقط یک میلیون آن درست باشد. (‌یعنی خواسته غیر واقعی را مطرح نکرده باشد) و از دست شما بر بیاید مشکل صاحبان آن یک میلیون نامه را حل کنید. می دانید چه اتفاقی می افتد؟ در یک سال شما مشکل یک میلیون نفر را که هر یک عقبه تقریباً پنج نفره دارند ، بر طرف کرده اید . رفع مشکل پنج میلیون نفر چیز کمی نیست. قرآن می فرماید: من احیا ها فکانما احیا الناس جمیعاً اگر یک نفر را احیا کنید تمام مردم عالم را آباد کرده اید. آیا اگر به داد این خیل کثیر برسیم تأثیری ندارد؟ می گویند بایستی کار در قالب پروژه های ملی پیگیری شود. آن کارها را هم داریم می کنیم در عین انجام آن کارها از رسیدگی به این دردهای مختصر مردم حتی جواب نامه را دادن غفلت نمی‌کنیم. الان هیچ نامه بی‌جوابی وجود ندارد. نامه حتی اگر جواب را نداشته باشد از فرستنده آن عذرخواهی می شود و یا به او اعلام می شود که به چه مرجعی ارجاع شده است. برخی از موارد سلیقه به خرج داده می شود و یک جلد قرآن کریم برای فرد ارسال می شود و حتی چنین چیزی جامی افتد که شان حکومت این است. به نظر شما آیا عده ای نباید احساس خطر کنند و بگویند که این “بدعت” که حکومت این گونه بایستی خودش را فدای مردم بکند نباید پا بگیرد. به این صورت که از صبح زود به محل کار خود بروند و وقتی نیمه شب به خانه باز می گردند غصه بخورند که چرا بیش از این نتوانسته اند برای مردم کاری بکنند.

گاهی افراد می گویند که شما خودتان را از پا می اندازید. این روش فایده ای ندارد. بایستی عاقلانه کار کنید. اما حاصل آن تعقل همان بود که مردم را دوباره تا نزدیک انتخابات تا آستانه انقلاب کردن پیش بردند. حاصل این بی خردی، شتابزدگی و بی سروپایی که آنها به این دولت و رئیس آن نسبت می دهند این بوده است که در نظام بین المللی شأن مملکت بالا رفته است. به گونه ای که حتی ضد انقلاب ها در خلال فحش ها و نفرین ها و ناله هایی که به این دولت می کنند می گویند، یک چیزی را نمی توان انکار کرد. الان می توانیم بگویم ایرانی هستیم و به ایرانی بودنمان افتخار می کنیم. چون شانی پیدا کرده ایم. این "بی سرو پاها" چنین هنری دارند. هنر آنها این است که توانسته اند کارهای نیمه تمام را تمام بکنند، سرمایه ها را پیش از هرزمان دیگر جذب کنند و در اوج تحریم علیه ایران فضای عمومی کشور آرامش دارد . در آن موقع وقتی گفته می شد که می خواهند تحریم کنند بازار تهران بسته می شد. به یاد دارید که بازار تهران در آستانه تحریم بسته شد. طلا وبورس نوسان پیدا می کرد. الان غربی ها تصمیم به تحریم گرفته اند و جزئیات آن را اعلام کرده اند و برخی از بانکهای ما را بلوک کرده اند. با وجود همه این ها شما در جامعه یک روال طبیعی و عادی را می بینند. نمی گویم که مشکلی نیست . یکی از مشکلات مسئله دیگری است . مواجهه دولتمردان با گرانی در گذشته چگونه بود و اکنون چگونه است؟ رئیس این دولت در جمع همکاران خود، شلاق انتقاد را به سرو روی آنها می کشد که چرا شما این طور بوده اید که مدیر زیر دست شما برود و فلان کالا و یا خدمت را گران کند . مجازات شما این است که فردا اعلام می کنم هرچه که در این مدت گران شده است بایستی به قیمت آخر سال 85 باز گردد. شما نشان بدهید که رویه دولت های قبل چگونه بوده است . مدل رفتاری آنها توجیه عملکرد مدیرانشان بود . این دولتی است که وقتی می بیند مدیر آن چنان که شایسته است نمی تواند به دل مردم راه بیاید خودش وارد عمل می شود. ممکن است که در این میان گاهی اشتباه هم بکند. اما خود این که دولت به دفاع از هر چه در زیر مجموعه اش صورت می گیرد مقید نباشد و طرف مردم را بگیرد یک ارزش است. حتی ممکن است این روش گریبان خود من را به عنوان یک عضو کابینه و کارگزار دولت بگیرد. ولی آن را می پسندم و این حرف دکتر احمدی نژاد را قبول دارم که در شهرستانها به مردم می گوید آن قدر صدایتان را بلند کنید که در تهران به گوش من برسد. نظام از این فریاد زدن ها ضرر نمی کند، اگردر چارچوب همین آدابی باشد که اسلام انقلاب و امام به ما یاد داده اند و رهبری آنها را مجاز می دانند . پیش از این عادات دیگری را جایگزین این آداب کرده بودند. به یاد دارید که کمترین انتقاد را با ضد انقلابی گری مترادف کرده بودند .

فشارهایی که بر دولت وارد می شود و تخریبی که صورت می گیرد صرف نظر از انتقادهای حلال و مجاز و بلکه ضروری آن ، که باید بپذیریم و آنها را قبول هم داریم، گاهی حالت طعنه و تمسخر پیدا می کندو رفتارهای ناهنجاری برای اولین بار علیه دومین مقام کشور ظاهر می شود . چند روز قبل در جمع مسئولان مطبوعات از هم میهن و شرق گرفته تا دوستان خودمان مثل آقای شریعتمداری عرض کردم گاهی به من می گویند از یادت رفته است که وقتی در کیهان بودی علیه دولت چه چیزهایی می‌گفتی؟ در پاسخ گفتم آنچه ما در کیهان تعقیب می کردیم البته محصول مدیریت آقای شریعتمداری بود و خدا را به شهادت می گیرم که در کیهان هیچ گاه با شخصیت رئیس جمهور چنین برخوردهایی نکردیم. حتی در آن جاهایی که دیگران او را تخریب کرده بودند ما می گفتیم که مثلاً این اتفاقی که در ایتالیا افتاده است آقای خاتمی گناهی نکرده که سر میزی نشسته که در آن سوی آن دخترکی نشسته بوده است و آن را توجیه می کردیم. چون برای رئیس جمهور چنین شأنی قائل بودیم. البته می گفتیم که عملکرد دولت در حوزه اقتصاد غلط است و کارهایی که در حوزه فرهنگ انجام داده است قبول نداریم. اما شخصیت او را مضحکه قرار نمی دادیم. برای اولین بار است که این اتفاق می افتد . به آنها گفتم قیاس نکنید. همانند انتقاد هایی که ما در آن زمان با دولت قبلی داشتیم، شما درباره دولت فعلی و رئیس آن عمل کنید.

همه این حریم شکنی های که صورت می گیرد بدین سبب است که مدلی به عنوان عملکرد جریانی که افتخار اصولگرایی وفاداری به انقلاب و پایبندی به ولایت داردو  عملکرد آن بزودی معلوم خواهد شد در حال تثبیت است. این مدل توان صادر شدن به جهان را هم دارد. بیهوده نیست که آوازه رئیس جمهور شما در خارج از کشور بیش از داخل کشور است. در کامنت هایی که مردم ترکیه در محیط مجازی گذاشته اند بالای 80 درصد مراجعه کنندگان آرزوی مسئولانی مشابه رهبر و رئیس جمهوری ما را دارند. این یک انقلاب فکری در دنیاست . در مصر ، مراکش ، و تونس ،‌اندونزی و مالزی نیز همین طور است. پیش از این چنین موقعیتی پیش نیامده است . هر گاه سایت الجزیره خبری از رئیس جمهور می‌زند تمام کامنت ها حاوی حسرت و آرزوهایی از این قبیل است که ای کاش جهان عرب هم کسی مثل احمدی‌نژاد را داشت . ای کاش یک جو از غیرت ایرانی ها در ما بود. چه اتفاقی افتاده است ! به نظر من این موضوع برای عده ای سنگین و سخت بوده است . همانها که می خواستند بگویند که انقلاب به پایان رسیده است و بایستی زودتر تسلیم نامه در برابر غرب را با دست خودتان بالا بگیرید. آنها می بینند که جمهوری اسلامی احیا شده است و گویا به سال 58 بازگشته ایم .

 

 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات